Page 24 - Hamyon Issue No. 0 - Dec. 2011
P. 24
فارس��ی زبان دوم اوس��ت و زادگاهش جایی که در پایتخت ِمل ِک۱۰ 24
یک تلویزیو ِن بزر ِگ پر از فرفره محکوم تلقی می ش��ود .او کیس��ت؟ در بایگانی زمی��ن چگونه خطابش
م یکنند؟ ُکردی که در میهن تبعیدی بود و به تبعید میهن دیگری رفت
من فکر م یکنم آد مهای بد وقتی م یمیرند ت��ا در می��ان مردمی که او را نم یپذیرفتند خطاب ب��ه مردمانی که او را
مثل اين است که خواب بروند
بی آن که خوابی ببينند تبعید کرده بودند ،بنویسد(؟).
و آد مهای خوب وقتی م یمیرند ش��عر را همان گونه در جان داشت که چریکی اسلحه را در دست۱۱.
به جای رفتن به بهشت اما این چریک مشکلات عظیمی نیز داشت .اولین مشکل :زندگیش!
به جای بهتری م یروند «ولی هملت ،تو اهل زندگی نبودی( ».ولادیمیر هولان)۱۲
برای آیرو زندگی ــ زندگیش ــ مهم نبود .نه آن مهم نبود ِن چریکی:
شبيه به یک تلویزیون بزرگ مهم نبودنی لاابالانه .بر صلیب به دنیا آمده بود و نم یگفت .بر صلیب به
که شبان هروز در آن فرفر ههایی رنگی م یچرخند دنیا آمده بود و نم یدانست .روزی در بحثی گفت :شعر نمایندهی اقلیت
ب یآ نکه یک لحظه بایستند مردگان است .اقلیتی در میان مردگان بود و نم یُمرد.
آ نها دورش جمع م یشوند
و برای همیشه به آن فرفر هها خیره م یشوند با این مرگ ،آن بحث بسته شد.
ب یآ نکه یک لحظه حتی خسته شوند.
م��ردی به پیری رس��ید و حال برادرش را پرس��ید .گفتُ :مرد۱۳.
زندگی من اگر م یتوانست پرسید :علت مرگش چه بود؟ گفت :زندگیش.
ش��اعری موفق و انس��انی ناموفق .آیرو از مصرف زیا ِد زندگیش ُمرد.
مثل آن تلویزیون باشد زندگیش مخدر ش��ده ب��ود .آ ِب راکد .برک های ک��ه در آن ماهی غریب
من قول م یدادم که یک لحظه هم نمیرم شعرش به تدریج هلاک م یشد .به خودم دلگرمی م یدهم:
حتی تا که آن جان ندهد ،این جان داد.
برای تو عاشق مسیح بود۱۴.
(از :تلویزیون خراب ،ص)۶۳ . عشق من. مس��یح غری بترین و قری بترین ش��خصیت تاریخ اس��ت و حرف او،
«دش��منت را دوس��ت بدار» ،رادیکا لترین حرف تاری��خ .با او چیزی در
مشکلات اگزیستانسیال حسی از فوریت ایجاد م یکنند .این حس۱5 فقرات جهان م یش��کند .او واضع دین نیس��ت :آورندهی شیوهی نوینی
از زندگی اس��ت .به همین دلیل هم مس��یحیت به مثابه آیینی از بایدها
است که آیرو ،آیروها ،را م یسازد .او وقتی ندارد که تلف کند .نمیتواند و نبایدها تنها اس��م مسیح را با خود یدک م یکشد .برای مسیحی بودن
با حواش��ی و فرعی��ات ــ با مرمر زاید ــ خ��ود را فریب دهد .در جهان باید مانند مس��یح زیس��ت .چارهای جز این نیس��ت .او نسخه به دست
او حتا زیباشناس��ی و «اخلاقیات» هم مواردی زایدند :مسایل آد مهایی بیمارانش نم یداد .م یگفت برای درمان ش��دن باید دکتر شوید! هم هی
ک��ه م یتوانند برای ناهار زندگی را تعطیل کنن��د! او هر لحظه در حال ژرفای مس��یح ،هم هی قدرت او و هم هی پیچیدگیش در همین اس��ت.
فروپاش��یدن است .مرگ عقابی است که از بالا او را در چنگا ِل نگاه خود
دارد .او چنگال و نگاه را ــ مرگ را ــ می پذیرد ،اما نه به عنوان دوست: دین مسیح ،زندگیش بود...
به عنوان اش��غا لگر (اش��غا لگری که در آخر به دوست تبدیل م یکند). آی��رو ش��عرش را زندگی م یکرد :از زندگیش ش��عر م یس��اخت ــ
وقتی که زندگیت کران هی باختری رو ِد اُردن اس��ت ،برخی س��لیق هها و
عقیدهها را از دس��ت م یدهی .او بسیاری را از دست داد و در پی این از همانطور که مسیح از زندگیش دین ساخت.
دست دادن بود که آیرو شد :شاعری که خود را زایید تا زادگاه شعر یک اما عش��ق آیرو به مس��یح ،زادهی نیازش نیز بود .او گناهکاری بزرگ
بود و چه کس��ی بهتر از مس��یح برای بخشودن! نیاز او به داوری نشدن،
شاعر به ما نزدی کتر شود. به پذیرفته ش��دن علیرغم ناپذیرفتنی بودن ،او را به سمت مسیح سوق
پرواز کن عقاب من! با تو ،ارتفاع ممکن می شود . م یداد .آیرو باید دش��منش را دوس��ت م یداش��ت
چرا که خود ،دش��م ِن خود بود .ب��رای تحم لپذیر
----------- کردن کابوس��ی که در آن م یزیس��ت چارهای جز
پی نوش تها:
.۱و .م .آیرو ،تلویزیون خراب (مت نهای شعری) (ب یجا :ب ینا.)۲۰۰۹ ، این نداشت.
مسیح ف یالحال او را بخشوده است .امیدوارم که
ص .۳۴ روزی «بزرگترین ش��عر» زندگیش ،کلارا ،نیز او را
.۲منتشر نشده .این شعر را آیرو در نام های برای نویسنده فرستاده بود.
ببخشاید.
.۳آیرو ،تلویزیون خراب ،ص .۵۶
.۴همان ،ص .۵۲
سال * ۱پائیز * ۱۳۹۰شماره صفر 24
یک تلویزیو ِن بزر ِگ پر از فرفره محکوم تلقی می ش��ود .او کیس��ت؟ در بایگانی زمی��ن چگونه خطابش
م یکنند؟ ُکردی که در میهن تبعیدی بود و به تبعید میهن دیگری رفت
من فکر م یکنم آد مهای بد وقتی م یمیرند ت��ا در می��ان مردمی که او را نم یپذیرفتند خطاب ب��ه مردمانی که او را
مثل اين است که خواب بروند
بی آن که خوابی ببينند تبعید کرده بودند ،بنویسد(؟).
و آد مهای خوب وقتی م یمیرند ش��عر را همان گونه در جان داشت که چریکی اسلحه را در دست۱۱.
به جای رفتن به بهشت اما این چریک مشکلات عظیمی نیز داشت .اولین مشکل :زندگیش!
به جای بهتری م یروند «ولی هملت ،تو اهل زندگی نبودی( ».ولادیمیر هولان)۱۲
برای آیرو زندگی ــ زندگیش ــ مهم نبود .نه آن مهم نبود ِن چریکی:
شبيه به یک تلویزیون بزرگ مهم نبودنی لاابالانه .بر صلیب به دنیا آمده بود و نم یگفت .بر صلیب به
که شبان هروز در آن فرفر ههایی رنگی م یچرخند دنیا آمده بود و نم یدانست .روزی در بحثی گفت :شعر نمایندهی اقلیت
ب یآ نکه یک لحظه بایستند مردگان است .اقلیتی در میان مردگان بود و نم یُمرد.
آ نها دورش جمع م یشوند
و برای همیشه به آن فرفر هها خیره م یشوند با این مرگ ،آن بحث بسته شد.
ب یآ نکه یک لحظه حتی خسته شوند.
م��ردی به پیری رس��ید و حال برادرش را پرس��ید .گفتُ :مرد۱۳.
زندگی من اگر م یتوانست پرسید :علت مرگش چه بود؟ گفت :زندگیش.
ش��اعری موفق و انس��انی ناموفق .آیرو از مصرف زیا ِد زندگیش ُمرد.
مثل آن تلویزیون باشد زندگیش مخدر ش��ده ب��ود .آ ِب راکد .برک های ک��ه در آن ماهی غریب
من قول م یدادم که یک لحظه هم نمیرم شعرش به تدریج هلاک م یشد .به خودم دلگرمی م یدهم:
حتی تا که آن جان ندهد ،این جان داد.
برای تو عاشق مسیح بود۱۴.
(از :تلویزیون خراب ،ص)۶۳ . عشق من. مس��یح غری بترین و قری بترین ش��خصیت تاریخ اس��ت و حرف او،
«دش��منت را دوس��ت بدار» ،رادیکا لترین حرف تاری��خ .با او چیزی در
مشکلات اگزیستانسیال حسی از فوریت ایجاد م یکنند .این حس۱5 فقرات جهان م یش��کند .او واضع دین نیس��ت :آورندهی شیوهی نوینی
از زندگی اس��ت .به همین دلیل هم مس��یحیت به مثابه آیینی از بایدها
است که آیرو ،آیروها ،را م یسازد .او وقتی ندارد که تلف کند .نمیتواند و نبایدها تنها اس��م مسیح را با خود یدک م یکشد .برای مسیحی بودن
با حواش��ی و فرعی��ات ــ با مرمر زاید ــ خ��ود را فریب دهد .در جهان باید مانند مس��یح زیس��ت .چارهای جز این نیس��ت .او نسخه به دست
او حتا زیباشناس��ی و «اخلاقیات» هم مواردی زایدند :مسایل آد مهایی بیمارانش نم یداد .م یگفت برای درمان ش��دن باید دکتر شوید! هم هی
ک��ه م یتوانند برای ناهار زندگی را تعطیل کنن��د! او هر لحظه در حال ژرفای مس��یح ،هم هی قدرت او و هم هی پیچیدگیش در همین اس��ت.
فروپاش��یدن است .مرگ عقابی است که از بالا او را در چنگا ِل نگاه خود
دارد .او چنگال و نگاه را ــ مرگ را ــ می پذیرد ،اما نه به عنوان دوست: دین مسیح ،زندگیش بود...
به عنوان اش��غا لگر (اش��غا لگری که در آخر به دوست تبدیل م یکند). آی��رو ش��عرش را زندگی م یکرد :از زندگیش ش��عر م یس��اخت ــ
وقتی که زندگیت کران هی باختری رو ِد اُردن اس��ت ،برخی س��لیق هها و
عقیدهها را از دس��ت م یدهی .او بسیاری را از دست داد و در پی این از همانطور که مسیح از زندگیش دین ساخت.
دست دادن بود که آیرو شد :شاعری که خود را زایید تا زادگاه شعر یک اما عش��ق آیرو به مس��یح ،زادهی نیازش نیز بود .او گناهکاری بزرگ
بود و چه کس��ی بهتر از مس��یح برای بخشودن! نیاز او به داوری نشدن،
شاعر به ما نزدی کتر شود. به پذیرفته ش��دن علیرغم ناپذیرفتنی بودن ،او را به سمت مسیح سوق
پرواز کن عقاب من! با تو ،ارتفاع ممکن می شود . م یداد .آیرو باید دش��منش را دوس��ت م یداش��ت
چرا که خود ،دش��م ِن خود بود .ب��رای تحم لپذیر
----------- کردن کابوس��ی که در آن م یزیس��ت چارهای جز
پی نوش تها:
.۱و .م .آیرو ،تلویزیون خراب (مت نهای شعری) (ب یجا :ب ینا.)۲۰۰۹ ، این نداشت.
مسیح ف یالحال او را بخشوده است .امیدوارم که
ص .۳۴ روزی «بزرگترین ش��عر» زندگیش ،کلارا ،نیز او را
.۲منتشر نشده .این شعر را آیرو در نام های برای نویسنده فرستاده بود.
ببخشاید.
.۳آیرو ،تلویزیون خراب ،ص .۵۶
.۴همان ،ص .۵۲
سال * ۱پائیز * ۱۳۹۰شماره صفر 24