Page 22 - Hamyon Issue No. 0 - Dec. 2011
P. 22
‫پاره‬‫نویسی‬ ‫کند که خود به شکلی درونی آن را بازتولید نماید‪.‬‬ ‫‪22‬‬
‫شعر ضد اس��تعاره‪ ،‬یا دست کم ب ‌یاعتنا به اس��تعاره‪ ،‬شعری که کار‬
‫این مت ‌نهای کوتاه ظرف چند هفت ‌هی گذشته و در حال ‌تهای گوناگون‬‫نانام‬ ‫خودش‪ ،‬بیان خودش‪ ،‬کش��ف خ��ودش را م ‌یکند و بی دوز و کلک‪ ،‬بی‬
‫ب��ر کاغ��ذ آمد‌هاند‪ .‬نیازی ندی��دم که برای خوش آم�� ِد خواننده به آنها‬ ‫دس��ت یازی به هر گونه زبا ِن زرگری‪ ،‬آنچ��ه را که باید بگوید م ‌یگوید‪،‬‬
‫وحدت ببخشم‪ .‬اینها برآمد و نمایند‌هی تناق ‌ضهای من به مثابه شاهدی‬
‫بر زندگی و آثار آیرو هستند‪ .‬این تناق ‌ضها همانقدر خوان ‌شهای مرا رقم‬ ‫نم ‌یتواند از تیغ سانسور جان به در ببرد‪.‬‬
‫شاعر ایرانی به جای آنکه بر این معنای ناگزی ِر استعاره چشم باز کند‬
‫زده اند که نوشته های او را‪.‬‬ ‫و به دنبال برو ‌نرفت از آن باشد‪ ،‬خود را دو دستی تسلیم آن کرده است‪.‬‬
‫«جس��دی مرده است‪ ».‬م ‌یگویند‪ .‬با سکوتش��ان‪ .‬با «خوش قریحه»‬
‫آیا این یادآور آن زندانی نیست که عاشق شکنج ‌هگر خود شده بود؟‬
‫خواندن ش��اعری که همه چیز داش��ت به جز قریحه‪ ،‬که به قریحه ــ‪۱‬‬ ‫نگر‌هپرداز ‌یهای گوناگونی که در ش��عر معاصر شده است نه در سوی‬
‫مقابله با سانسور‪ ،‬که در سوی ژر ‌فتر کردن آن بود‌هاند‪ .‬شیو‌ههای بیانی‬
‫این پی ِش پا افتاد‌هترین نما ِد تشخ ِص هنری ــ نیازی نداشت‪ .‬تأثیر آیرو‬ ‫بر پای ‌ههای نگر‌ههای گوناگون ادبی‪ ،‬بدون آ ‌نکه از شناخت ژرف زندگی‬
‫بر شعر و اندیش ‌هی ما هنوز حس نشده است‪ .‬شاید سا ‌لها طول بکشد تا‬ ‫در آن محیط برآمده باش��ند‪ ،‬جز زورمند کردن بیشتر سانسور نتیج ‌های‬
‫این تأثیر تج ّسد یابد‪ .‬اما خواهد یافت‪ .‬روزی خواهیم دید که گسستی که‬ ‫نداش��ت ‌هاند‪ .‬برای نمونه بنگرید به نگر‌ههایی مانند چند معنایی بودن‪ ،‬یا‬
‫او موجدش بود به گسلی در جان و اندیش ‌هی ما بدل شده است‪ .‬آن روز‬ ‫تفسیرپذیری شعر‪ ،‬یا نگر‌هی شعر زبا ‌ن‌ـ‌ محور‪ .‬اگر در این بررسی به خود‬
‫رابط ‌هی ما با تاریخ و فرهن ‌گمان مرجع دیگری نیز خواهد داشت‪ :‬آیرو‪.‬‬ ‫بح ‌ثهای نظری بسنده نکنیم و به شعرهای برآمده از آنان نیک بنگریم‪،‬‬
‫قریحه نداشت‪ :‬شهامت داشت و صداقت‪ .‬نوشت ‌ههایش در میان این‬ ‫در خواهیم یافت که جز گس��ترش همان اصل ازلی ش��عر فارسی‪ ،‬یعنی‬
‫استعاره و تصویرپردازی‪ ،‬و در نهایت باج دادن به سانسور‪ ،‬کاری از پیش‬
‫دو قطب ش��کل م ‌یگرف��ت ــ به همین دلیل نیز فردیت داش��ت‪۲.‬‬ ‫نبرد‌هاند‪ .‬تصویرپردازی به بهان ‌هی چندمعنایی کردن و تفسیرپذیر کردن‬
‫ش��عر چیزی نیست مگر ادام ‌هی همان دیدگا‌ههای زمان صفوی و قاجار‬
‫«قریح��ه» جایگزین��ی ب��رای فردیت اس��ت‪ ،‬مثل دمکراس��ی غربی که‬ ‫که نازک خیالی و ظرافت طبع را م ‌یستودند ــ و آنچه امروز در زیر شعر‬
‫جایگزینی است برای آزادی و مشارکت واقعی مردم در تعیین سرنوشت‬ ‫زبانی و پست مدرن و حجم و دموکراتیک م ‌یخوانیم چیزی نیست مگر‬
‫خود‪ .‬می گویند‪ :‬اِِورس��ت نداریم‪ ،‬تپه باب��ا کوهی داریم‪ .‬هم ارتفاع دارد‪،‬‬
‫هم باید از آن بالا رفت و هم شبیه کوه است‪ .‬قانع شوید! عدالت نداریم‪:‬‬ ‫همان نازک خیالی سد‌ههای پیشین‪ ،‬با جام ‌های تئوریک‪.‬‬
‫سیس��تم ولفر داریم‪ .‬بهترین سیستمی اس��ت که به جای عدالت داریم‪.‬‬ ‫از این روی‪ ،‬آیرو در ش��عر ایرانی معاصر جایگاهی ندارد؛ و بر همین‬
‫فردیت نداری��م ولی تا دلتان بخواهد «قریح��ه» داریم‪ :‬باز ‌یهای زبانی‪،‬‬ ‫اس��اس‪ ،‬او با درحاش��ی ‌هگی خود‪ ،‬و به ش��یو‌هی خود‪ ،‬نمون ‌های است از‬
‫ایماژس��ازی‪ ،‬متافورآفرینی‪ ،‬واژه س��ازی‪ ،‬کارهای تکنیکی ناب و نایاب!‬
‫«قریحه»‪ :‬همان جا که هستید بمانید‪ .‬اسمش چیست؟ هان! زندان‪ .‬بله‬ ‫شکست آن دو ِر یاوه‪ ،‬برو ‌نشدی از هژمونی استعاره‪.‬‬
‫در قفس بمانید‪ .‬اما با این برنام ‌هها خودتان را س��رگرم کنید‪ .‬پاپ کورن‬
‫‪---------------‬‬
‫هم می دهیم!‬ ‫پ ‌ینوش ‌تها‪:‬‬
‫«قریحه» این است‪ .‬جایگزینی است برای آنچه که باید داشته باشی‪،‬‬
‫اما نداری ــ چون ش��هامت نداری‪ .‬ش��هام ِت رو در رویی با خود و تاریخ‬ ‫‪ .۱‬و‪ .‬م‪ .‬آیرو‪« ،‬وداع با اسلحه‪ »،‬در چیدن قارچ به سبک فنلاندی‬
‫و چند داستان دیگر (تهران‪ :‬نشر نی‪ .)۱۳۸۴ ،‬ص ‪.۱۷‬‬
‫خود‪ .‬شهام ِت تردید!‬
‫اولین چیزی که ش��هامت به زی ِر سئوال م ‌یبرد داد‌هها و محفوظات‬ ‫‪ .۲‬منبع هم ‌هی شعرهای نا ‌مبرده در این متن‪ ،‬به جز آنها که در خود‬
‫متن منبع دیگری برایشان تصریح شده این است‪ :‬و‪.‬م‪ .‬آیرو (وریا مظهر)‪،‬‬
‫فرهنگی است‪ .‬فرهن ِگ مس��لط خان ‌هی موریانه است‪ .‬ساسانیان را‪۳‬‬
‫داد نزن‪ ،‬در این آینه کسی نیست! (ونکوور‪ :‬سا ‌بویژن‪.)۲۰۰۴ ،‬‬
‫ع��رب به زانو در نیاورد‪ :‬موریانه در کاخش��ان به زان��و درآورد‪ .‬بزرگترین‬ ‫‪.۳‬ب��رای نمون��ه نگاه کنید به این ش��عرها از دفتر داد ن��زن‪ ،‬در این‬
‫دشمن ساس��انیان‪ ،‬ساس��انیان بودند‪ .‬دیوار پوک با مشتی فرو م ‌یریزد‪.‬‬ ‫آینه کسی نیست!‪« :‬کبوترها‪« »،‬نام ‌هی عاشقانه‪« »،‬رفتار جهان‪« »،‬یاد‬
‫هی ‌چکس‪« »،‬بعد اون روز‪« »،‬آوانگارد‪« »،‬تران ‌هی س��احلی‪« »،‬تو‪« »،‬این‬
‫عرب‪ ،‬آن مشت بود‪.‬‬ ‫جن��ازه را ‪« »،...‬تران ‌هی حرکت‪« »،...‬نام ‌هی اول‪ ».‬و از کتاب مش�اهیر‬
‫ان��کار‪ ،‬این وحش��ت بیمارگونه از ن��گاه کردن در خود‪ ،‬س��ّنت ما را‬ ‫(انتشار آنلاین در باغ در باغ)‪« :‬فروغ فرخزاد» و «اورهان ولی کانیک‪».‬‬
‫م ‌یسازد‪ .‬انکار همانقدر ایرانی است که سمنو و سیزده به در!‪ ...‬فرهنگی‬
‫که م ‌یبازد به تدریج از خود تهی م ‌یش��ود‪ .‬این تهی ش��دن‪ ،‬اّما‪ ،‬در انکار‬ ‫از شعرهای متأخر او‪« :‬خاورمیانه کجاست‪« »،‬خدای ابری‪».‬‬
‫اتفاق م ‌یافتد‪ :‬باید انکار کنی شیوع موریانه را در خان ‌های که تنها خان ‌هی‬ ‫‪ .۴‬ن��گاه کنید ب��ه «حد ِس حضورِ دور از دس�� ِت ش��عر‪ :‬مصاحب ‏هی‬

‫توست‪ :‬تنها سند موجودیت و نماد هویتت!‬ ‫اينترنتی بابک غفاری با آیرو» در همین ویژ‌هنام ‌هی ه ‌میان‪.‬‬
‫‪5. Nadine Gordimer, “Censorship and Its Aftermath” [Lecture‬‬
‫‪to the International Writer's Day Conference, June 1990].‬‬
‫‪Harper's Magazine 281:1686 (November 1990). 27, 30.‬‬
‫‪« .۶‬حد ِس حضورِ دور از دس ِت شعر‪»،‬در همین‬

‫ویژ‌هنام ‌هی ه ‌میان‪ .‬ص ‪.۲۵‬‬
‫‪7. George Steiner, “Language Under‬‬
‫‪Surveillance: the Writer and the State.” The‬‬
‫‪New York Times (January 12, 1986). 36.‬‬

‫سال ‪ * ۱‬پائیز ‪ * ۱۳۹۰‬شماره صفر‬ ‫ﭘﯿﻮﺳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺑﯽ‪ .‬ﺳﯽ‬ ‫‪22‬‬
   17   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27