Page 20 - Hamyon Issue No. 0 - Dec. 2011
P. 20
‫کرده ـ نه‪:‬‬ ‫با ای ‌نکه ای ‌نروزا >>‬ ‫‪20‬‬
‫بابا تنها از این که ـ هی جهان را ترک کند و برگردد تا هی‬
‫جهان برگردد و ترک کند بابا را ـ خسته شد! (ص ‪)۳۵‬‬ ‫ک ‌متر ب ‌ینقاب آفتابی م ‌یشی‬
‫هنوزم خیلیا رو عین خو ِ‌دت م ‌یبینی‬
‫نه تنها از شیو‌هی روای ‌تگری‪ ،‬اشار‌هها و نشان ‌ههای داده شده‬ ‫در ش�عر آیرو شاید نتوان بر‬ ‫که تو رو عی ِن خو ِدشون نم ‌یشناسن‬
‫در جها ِن گذش��ته و اکنو ِن راوی وارد م ‌یشویم‪ ،‬بلکه م ‌یتوانیم‬ ‫یک ویژگی فراگیر و برجسته‬ ‫(شعر «ع» از دفتر تلویزیون خراب)‬
‫جه��ا ِن رؤیای ِی آین��د‌هی او را نیز تصویر کنی��م‪ .‬راوی‪« ،‬م ‌نی‬ ‫انگشت گذاشت‪ .‬اما م ‌یتوان‬

‫در کارهای�ش‪ . . .‬چرای ‌یها و که برای خودش بابا» (ص ‪ )۳۵‬ش��ده‪ ،‬خس��ته ش��ده از رفت و‬ ‫یا‪:‬‬
‫برگش�� ‌تها‪ ،‬از تر ‌ککرد ‌نهای مدام جهان؛ پس راوی فردایی را‬
‫تصویر م ‌یکند که بچه بزرگ ش��ده باش��د و او را بر تا ِب جهان‬ ‫پ ‌سزمین ‌ههایی سراغ کرد که‬ ‫ح ِس اطمینا ‌نبخ ِش بودن در جمع‪،‬‬
‫هل بدهد چنان که مدام برگردد‪ .‬در پایان از ترک کرد ِن جهان‬ ‫انگار نوشت ‌نشان برای شاعر‬ ‫وقتی‬
‫حرفی نم ‌یزند‪ ،‬بلکه س��خن از این است که «بابا برگردد دوباره‬ ‫مانند ی�ک ضرورت وجودی‪،‬‬
‫سگ رهگذر به تو پارس م ‌یکند‬
‫(ب ‌یعنوان‪ ،‬از دفتر تلویزیون خراب) یک وی�ر هست ‌یشناس�یک و ‪ /‬دوب��اره برگ��ردد ‪ /‬بابا؟!» (ص ‪ )۳۵‬ای��ن آرزوی راوی ‪ /‬بابا با‬
‫نش��ان ‌هی پرسشی و هم با نشان ‌هی شگفتی بسته م ‌یشود و شعر‬
‫به آخر م ‌یرسد ــ داستان به پایان م ‌یرسد‪ .‬به پایان م ‌یرسد؟!‬ ‫بوده است‪.‬‬ ‫یا‪:‬‬

‫چندی اس��ت که از پرداختن به چگونگی آفرینشِ کارهایی‬ ‫>>‬ ‫به جرم ل ‌یل ‌یبازی روی ری ‌لهای تراموا‬
‫که م ‌یخوانم م ‌یپرهیزم‪ ،‬و این شاید واکنشی ناخودآگاهانه باشد‬
‫به فضای حاکم بر ادبی��ات معاصر ایرانی که در چنبر‌‌هی فرم و‬ ‫مد ِت تمدی ِد گذرنام ‌هام‬
‫چگونه گفتن گرفتار است و آ ‌نچه خوار داشته م ‌یشود‪ ،‬همانا چه گفتن‬ ‫لغو م ‌یشود‬
‫است‪ .‬در این نوشته نیز از پرداختن به شیو‌هی کار آیرو‪ ،‬زبان او و پویایی‬ ‫(ب ‌یعنوان‪ ،‬از دفتر تلویزیون خراب)‬
‫کار او به میزان زیادی خودداری کردم و تنها به برخی ویژگ ‌یهایی اشاره‬
‫دیگر ویژگی شعرهای آیرو روایی بودن آنهاست‪ .‬به ویژه م ‌یتوان گفت کردم که نم ‌یتوان از آنها گذش��ت ــ ویژگ ‌یهایی که نم ‌یتوان آنها را به‬
‫ک��ه هر چه آیرو در مس��یرآفرین ‌شگری خود به پی��ش م ‌یرود‪ ،‬گرایش فرمی یا محتوایی بودن فروکاس��ت‪ .‬روایی بودن کارهای آیرو یکی از آن‬
‫ویژگ ‌یهاست‪.‬‬ ‫شعرهایش بیشتر روایی م ‌یشود‪.‬‬
‫آن چیس��ت که به ی��ک ویژگی در کار ادبی اهمی��ت م ‌یدهد؟ برای‬ ‫او در برخی از کارهای نخس��تین مجموعه ش��عرش‪ ،‬به لحاظ زبان و‬
‫س��اخت شعری از ه ‌منس�النش اثرپذیری آشکاری دارد‪ .‬در فرصت چند نمون��ه‪ ،‬همین ویژگی روایتگری در بس��یاری از کارهای کنونی ایرانیان‬
‫شعر‪ ،‬اّما‪ ،‬به گون ‌های روای ‌تگری فردی دست م ‌ییابد که انگار پایبند ژانر دیگ��ر نیز هس��ت‪ .‬پس چرا در آی��رو این را متف��اوت م ‌یبینیم؟ یکی از‬
‫خاصی نم ‌یماند‪ ،‬و بیش از هر چیز وفادار حس درونی خویش م ‌یشود و چیزهایی که آیرو را متفاوت م ‌یکند‪ ،‬روراس��تی اوس��ت در این که کار‬
‫کشش مکاشف ‌های که در خود م ‌ییابد‪ .‬به همین رو‪ ،‬شاعر با زبان خود به ادبی��ش را ب��ا زندگیش یکی ببین��د‪ .‬او بر کنار اس��ت از آن زرنگ ‌یهای‬
‫صمیمیت م ‌یرس��د؛ و هر شعر بر محور جهان خویش گسترش م ‌ییابد‪ .‬برخی ش��اعران که گمان م ‌یکنند تافت ‌های ج��دا بافت ‌هاند و م ‌یتوانند از‬
‫زبان از این نظر زبان تمثیلی است تا زبانی استعاری ــ و این با برداشت ورای جهان‪ ،‬به آن نگاه کنند و به ش��عر درش‌آورند‪ .‬او در زندگی است‪،‬‬
‫متداول ش��عر فارسی از زبان همخوانی چندانی ندارد‪ .‬از همین رو‪ ،‬شعر آلوده به آن اس��ت و همان را م ‌ینویسد‪ .‬امروز هم در پساپشت آن همه‬
‫نگر‌ههای ریز و درش��ت ادبی‪ ،‬ه ‌مچنان تصویرگری و استعار‌هپردازی در‬ ‫آیرو بیشتر شعری روایی است تا شعری تصویرمحور‪.‬‬
‫در این باره لازم نیس��ت نمون ‌های داده ش��ود‪ ،‬زی��را به تقریب هم ‌هی ش��ک ‌لهای مختلف بر بیشین ‌هی شعر معاصر ایرانی چیرگی دارد‪ .‬جالب‬
‫شعرهای او از دفتر داد نزن به این سو گون ‌های روایتگری در خود دارند‪ .‬این اس��ت که بس��یاری از آن نگر‌ههایی که در بنیان با مانیفس�� ‌تهایی‬
‫در «جغدها»‪ ،‬راوی بی درنگ با یک خطاب ش��عر را باز م ‌یکند‪« :‬س��رفه ضداستعاری اعلام موجودیت کرده بودند‪ ،‬آنگاه که پرده از ُرخ برگرفتند‪،‬‬
‫نک��ن‪ ،‬دارم برایت ش��عر م ‌یخوانم‪ /‬لابد آن روز یادت هس��ت» (ص‪ .)۲۹‬چیزی جز شیو‌ههایی جدید برای استعار‌هپردازی فرا دید نگذاشتند‪.‬‬
‫آ ‌نکه با زندگی و نوش��ت ِن خود روراس��ت باشد‪ ،‬آ ‌نکه روح خود را به‬ ‫در ش��عر «تا ‌بباز ‌یهای بچه و باباش‪ »،‬گفتگ��وی بابا و بچه را در ضمن‬
‫تا ‌ببازی دو نفر‌هشان م ‌یخوانیم‪ .‬اگر چه تنها صدای راوی را م ‌یشنویم‪ ،‬از نگر‌ههای ادبی نفروخته باش��د‪ ،‬آن که نگر‌هاش را از درون هس��تی خود‬
‫لاب ‌هلای آن م ‌یتوان صدای بچه را نیز شنید‪ .‬در این شعر‪ ،‬با ایجاز‪ ،‬با رفت برکش��یده باش��د‪ ،‬در بار‌هی جهان و هستی و زندگی و جامعه و هر چیز‬
‫و آمدهای بیانی که تا ‌ببازی را به شکلی ماهرانه نشان م ‌یدهند و با زبانی دیگر شعر نم ‌یگوید‪ :‬او خو ِد زندگی را م ‌ینویسد‪.‬‬
‫آیرو هس ِت خود را م ‌ینویسد‪« .‬شعر من چيزی جدا از زندگی و حال و‬ ‫که زبا ِن باز ِی بچه و باباس��ت‪ ،‬جهانی ترسیم م ‌یشود که بس ژرف است‪.‬‬
‫جهان آن شعر از این رو ژرف است که در فرصت کوتاِه خود‪ ،‬خواننده را با حالای من نيست‪ .‬و البته حال و حالای من هم چيزی ب ‏یربط به گذشته‬
‫و آين��د‏هی من نيس��ت‪ .‬پس فكر میك‏نم زندگی من و ش��عر من درهم‬ ‫شخصیت اصلی آن داستان‪ ،‬یعنی بابا‪ ،‬به خوبی آشنا م ‌یکند‪.‬‬
‫تنيده شد‏ه باشند‪ .‬مثل حال و گذشته و آيند‏هی من‪]۴[».‬‬
‫بازی را تازه خیلی هم دوست دارد بابا‬
‫تا ‌بسوار خوبی نیست چون نبوده ولی فکر‬
‫آیرو و شعر معاصر ایرانی‬ ‫م ‌یکند تاب هست؛‬
‫به هر روی‪ ،‬ش��عر آیرو را باید در نس��بت با شعر معاصر ایرانی خواند‬
‫تا جایگاه او را دریافت‪ .‬آیرو از س��ه صفت اصلی شعر ایرانی معاصر بری‬ ‫‪...‬‬
‫ول��ی ن��ه ای ‌نکه فکر کنی گیج ش��ده ی��ا بهانه اس��ت‪ :‬معرک ‌هگیری‪ ،‬خودش��یفتگی و عقد‌هی حقارت‪ .‬شعر ایرانی برای‬
‫م ‌یگیرد یا بازی کلاف ‌هاش کرده یا دلش هوای خانه پنهان کردن‪ ،‬یا ش��اید برای ارضای این سه صفت را ِه درازی را رفته‪ ،‬به‬ ‫ﭘﯿﻮﺳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺑﯽ‪ .‬ﺳﯽ‬

‫سال ‪ * ۱‬پائیز ‪ * ۱۳۹۰‬شماره صفر‬ ‫‪20‬‬
   15   16   17   18   19   20   21   22   23   24   25