Page 15 - Hamyon Issue No. 0 - Dec. 2011
P. 15
15
به یاد وریا
اعظم حسینی
با این که هر روز در برابر چش��مان اویند و البت��ه او اصراری ندارد ک��ه از آنها بگریزد و
بغضت را با دس��تاویزی خود را دائما دلخوش کند« :آس��ان تری��ن راه مقابله با
مرگ /مردن اس��ت /به ش��یوه ای کاملًا طبیع��ی» (ص .)۵۹این گونه
در دود سیگار به هوا می فرستادی مرگ اندیش��ی و وسوس��ۀ مرگ در اصل هم مفری است برای او و هم
روز دیگر بازیچۀ دست .در شعر «این جنازه را لطفاً از این جا بردارید» (ص،)۶۰
این مرگ اس��ت که نابود می ش��ود و شاعر س��وار بر سمند شع ِر به یاد
دوباره در گلویت بود ماندنی��ش ،پیروزمندانه فرم��ان انتقال جنازه را م یدهد .در طنز تلخ و
با چند کیلو اضافه وزن دلگزای این شعر ،مشکل است که افسوس و دریغی همراه با پرسش بر
ذهن خواننده متبادر نش��ود ــ چگونه است که شاعری در نقط ههای
تنهایی دکمه هایت را باز کرد آغازین زندگی ،آفرینندگی ،تشکیل خانواده و پدر شدن ،تا به این سان
زیر پوستت خزید خود را در همسایگی با مرگ م یبیند و این درست همان پرسشی است
که تاب مؤاخذه و پاسخ گویی در آن نهفته نیست زیرا که انگار در برابر
از درون به رگبارت بست نوعی ض ِد تعقل ،دیوانگی ،و هرج و مرج روحی قرار گرفت هایم .راوی در
و هم پیاله با مرگ این ش��عرها مصمم اس��ت که با غرورمندی ویژۀ خود ،مرگ را در بازی
ش��طرنج زندگی مات کند ،ولی حقیقت آن است که تنها شع ِر شاعر او
تا آخرین جرعه تو را سر کشید را از انهدا ِم نهایی باز داشت هاس��ت و ش��اعری جوان ،مقهور دس�� تهای
تلخ تر از این مردن چی ست شکنندۀ نومیدی محض شده که ارمغانش برای او همان مرگ و نیستی
بگو ،ها ؟ ! اس��ت .گویی که او نم یخواه��د یا نم یتواند به هی��چ گونه عافیتی در
زندگی برس��د .آری ،در این بازی خطرناک و مهلک ،برنده مرگ است،
اّما نشانه های پیروزی شاعر ــ شعرهای درخشانش که ایثار روح عاصی
و سرکش اویند ــ نیز در برابر ما.
ِدن ِور ،کُلرادو ،امریکا
------------
پ ینوشت:
.۱و .م .آیرو ،داد نزن ،در این آینه کسی نیست! (ونکوور :ساب
ويژن.)۱۳۸۳/۲۰۰۴ ،
ﭘﯿﻮﺳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺑﯽ .ﺳﯽ 15 Vol. 1 * No. 0 * Autumn 2011
به یاد وریا
اعظم حسینی
با این که هر روز در برابر چش��مان اویند و البت��ه او اصراری ندارد ک��ه از آنها بگریزد و
بغضت را با دس��تاویزی خود را دائما دلخوش کند« :آس��ان تری��ن راه مقابله با
مرگ /مردن اس��ت /به ش��یوه ای کاملًا طبیع��ی» (ص .)۵۹این گونه
در دود سیگار به هوا می فرستادی مرگ اندیش��ی و وسوس��ۀ مرگ در اصل هم مفری است برای او و هم
روز دیگر بازیچۀ دست .در شعر «این جنازه را لطفاً از این جا بردارید» (ص،)۶۰
این مرگ اس��ت که نابود می ش��ود و شاعر س��وار بر سمند شع ِر به یاد
دوباره در گلویت بود ماندنی��ش ،پیروزمندانه فرم��ان انتقال جنازه را م یدهد .در طنز تلخ و
با چند کیلو اضافه وزن دلگزای این شعر ،مشکل است که افسوس و دریغی همراه با پرسش بر
ذهن خواننده متبادر نش��ود ــ چگونه است که شاعری در نقط ههای
تنهایی دکمه هایت را باز کرد آغازین زندگی ،آفرینندگی ،تشکیل خانواده و پدر شدن ،تا به این سان
زیر پوستت خزید خود را در همسایگی با مرگ م یبیند و این درست همان پرسشی است
که تاب مؤاخذه و پاسخ گویی در آن نهفته نیست زیرا که انگار در برابر
از درون به رگبارت بست نوعی ض ِد تعقل ،دیوانگی ،و هرج و مرج روحی قرار گرفت هایم .راوی در
و هم پیاله با مرگ این ش��عرها مصمم اس��ت که با غرورمندی ویژۀ خود ،مرگ را در بازی
ش��طرنج زندگی مات کند ،ولی حقیقت آن است که تنها شع ِر شاعر او
تا آخرین جرعه تو را سر کشید را از انهدا ِم نهایی باز داشت هاس��ت و ش��اعری جوان ،مقهور دس�� تهای
تلخ تر از این مردن چی ست شکنندۀ نومیدی محض شده که ارمغانش برای او همان مرگ و نیستی
بگو ،ها ؟ ! اس��ت .گویی که او نم یخواه��د یا نم یتواند به هی��چ گونه عافیتی در
زندگی برس��د .آری ،در این بازی خطرناک و مهلک ،برنده مرگ است،
اّما نشانه های پیروزی شاعر ــ شعرهای درخشانش که ایثار روح عاصی
و سرکش اویند ــ نیز در برابر ما.
ِدن ِور ،کُلرادو ،امریکا
------------
پ ینوشت:
.۱و .م .آیرو ،داد نزن ،در این آینه کسی نیست! (ونکوور :ساب
ويژن.)۱۳۸۳/۲۰۰۴ ،
ﭘﯿﻮﺳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺑﯽ .ﺳﯽ 15 Vol. 1 * No. 0 * Autumn 2011