Page 21 - Hamyon Issue No. 0 - Dec. 2011
P. 21
یادداشت خانواده مظهر 21ﭘﯿﻮﺳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺑﯽ .ﺳﯽ پشتک وارو زد نهای فراوانی دست زده ،و در یک جمله ،نگرههای ادبی
فراوانی را به پدرخواندگی خود گرفته است.
دوستان و آشنایان عزیز وریا و خانواده مظهر
از لطف همه کسانی که حضوری یا تلفنی با ما ابراز همدری با این حال ،از ک م ِخ َردی خواهد بود اگر اشاره نکنم که چه چیز شعر
کردند تش��کر م یکنیم .همچنین از همه کسانی در نشریات یا معاصر م��ا را دچار آن ویژگ یها کرده اس��ت .توضیح این نکته ضروری
رادیوها و یا اینترنت در رابطه با ش��اعر ،نویسنده و مترجم زنده اس��ت ،چرا که نم یتوان و نباید بنا را بر این گذاش��ت که شاعران ایرانی
هم��ه از یک عارض هی خاص رنج م یبرند ــ هرگز .اما م یتوان به صدها
یاد وریا مطالبی نشر کردهاند سپاسگزاریم. دلیل و مدرک آش��کار ادعا کرد که ش��اعران ایرانی ناگزیرند که هستی
ما به وریا و کارهایش افتخار م یکنیم به ویژه که الان بیشتر ش��عری خود را در حضور ،و ش��اید هم با نادیده گرفتنِ فیل بزرگی که
متوجه ش��دیم که وریا چقدر دوست و آشنای عزیز چون همه در خان هش��ان است تعریف کنند :فیل سانسور .پس باید پیش و بیش از
هر چیز سانس��ور را سرزنش کرد .چرا که سانسور امکان یکی شدن فرد
شما در گوشه وکنار جهان دارد. با خودش ،روراس��تی با جهانش و ب��ا کارش را از او م یگیرد .به گفت هی
در اینجا یادآوری دو نکته را بسیار ضروری م یدانیم : نادین گوردیمر« ،سانس��ور برای کس��انی که آن را تجربه کردهاند هرگز
اول اینکه علت درگذشت ناگهانی وریا به تشخیص پزشکان پایان نم ییابد .سانسور مانند ُمهری است بر پندار و تخیل که داغ آن تا
ایس��ت قلبی بوده اس��ت و لذا ما امیدواریم که همه شما از این
ابد بر فرد رن جدیده باقی م یماند]۵[».
پس شایعات را نشنیده بگیرید. اگر گفت هی نادین گوردیمر درست باشد ،پس او پاسخ معمای چندین
دوم اینکه وریا در یادداش��تی که قبلًا نوش��ته بوده و اکنون سال هی مرا داده است .مدتهاست که هم در نوشت ههایم و هم در تأم لهای
نزد ما موجود م یباش��د آورده است که :پس از من اگر قرار شد دیگ ِر شخصیم با این پرسش دست به گریبان بودهام که چرا حتا زمانی
نوش��تههای من چاپ یا باز چاپ ش��ود زیر نظ��ر آقایان پیمان که از یوغ سانسور حکومتی خارج م یشویم ،بگیرید که به خارج از ایران
وها بزاده ،حس��ین فاضلی ،ریبوار کریم��ی و کیامرث باغبانی مهاجرت م یکنیم ،باز هم به س��ختی تفاوتی در نوع نوشت ههای ما پیدا
م یش��ود؟ اکنون گوردیمر که خود تجرب هی نوشتن در زیر رژیم آپارتاید
باشد*. را از سر گذرانده اس��ت ،دریچ های بر این پرسش م یگشاید :سانسور به
با احترام هر کجا که بروی با تو خواهد بود .معنی دیگر حرف او این است که یکی
خانواده مظهر از پیامدهای سانس��ور حکومتی ،خودسانسوری است .سانسور حکومتی،
۲۰۱۱/۶/۳۰ اجتماعی و فرهنگ ِی ما چندان مزمن بوده اس��ت که همچون یک ژن از
اسپو ،هلسینکی هر نس��ل ما به نس��ل دیگر به ارث برده م یش��ود .از این روی ،برای من
* تصوی��ر این بخش از نام هی وری��ا در صفحه ۷ویژهنامه بسیار مهم است که بدانم آیا کسی از میان ما توانسته است این حلق هی
آورده شدهاست. بازتولید سانسور و خودسانسوری را بشکند؟
آیرو خود را از بند سانسور و آن پیامدهای زندگ یسوَزش رهانده بود.
که از این دو کدامیک خاس��تگاه و کدام پیام ِد دیگری است .چرا که در در همان مصاحب ه خود چنین م یگوید« :ش��عر با هس��تی سروكار دارد.
بازشناس��ی استعاره و سانسور از ی کدیگر ،هر چه باری کتر شویم ،بیشتر اگر بپرسی منظورت از هستی چيست ،م یگويم همان چيزی كه به فكر
در م ییابیم که داس��تان اینان مانند داس��تان مرغ و تخم مرغ است .آیا ما م یآيد و همزمان همان چيزی كه به فكر ما نم یآيد ....تعريف ش��عر
م یتوان پنداش��ت که نخستین اس��تعاره برای این گفته شده باشد که حتی اگر امكا نپذير هم باشد مشكلی را حل نمیكند ،جز اينكه از شعر
س��خن را آرایش کنند؟ اگر چنین باشد ،پس استعاره خاستگاه سانسور (اينس��نگر آخرين) چيزی قابل لمس و متعاقباً قابل مصرف (در حال
خواهد بود .چرا که اس��تعاره یعنی نگفت ِن چیزی که باید گفته ش��ود؛ و
ب��ه ج��ای آن ،گفت ِن چیزی که منظور خو ِد آن چیز نیس��ت ،بلکه برای بدهبستان و مبادل هی شر مآور با جامع هی مصرفی) بسازد]۶[».
آن اس��ت که آن چی ِز گفته نشده دریافت شود! با این حساب ،یک چیز اکنون که چنین ادعایی را به پیش کشیدهام ،باید تلاش کنم تا نشان
حذف ،پنهان ،یا دست کم برای مدتی در لفافه پیچیده م یشود :سانسور! دهم که چگونه آیرو توانسته است خود را از بند خودسانسوری رها کند؟
در سوی مقابل ،اگر فرض را بر این بگیریم که نخستین استعاره برای در تلاش برای پاس��خ به این پرس��ش ،باید دید که خودسانس��وری
آن گفته شده باشد که چیزی ممنوع را به شکلی نامستقیم بیان کنند، به چه ش��یوههایی در ما تکثیر م یش��ود .ش��عر معاصر ایرانی ،بر خلاف
پس پذیرفت هایم که سانس��ور خاستگاه اس��تعاره است .در هر شکل ،این نگرهپرداز یهای دهان پُر ک ِن پس��ت مدرنیستی و ساخت فکنان هاش ،بر
خلاف ادعاهای کا ِر زبانی و دموکراس�� ِی زبانی ،ه مچنان که همواره بوده
دو همزادند. است ،شعری است تصوی رمحور و اسیر استعاره پردازی؛ و این خود همزاد
اّما در ش��عر ایرانی اس��تعاره ه مچ��ونمحور و سانسور اس��ت .خورخه لوئیس بورخس آنگاه که از زندگی فلاک تبار در
تخت هبند عمل م یکند ــ هم در شعر سنتی و هم زیر حکومت خوان پرون نجات یافت ،گفت دریافته اس��ت که «سانسور
در شعر معاصر .هرگز کسی نتوانسته است چیرگی
اس��تعاره و تصویرپردازی را به چالش بکش��د .این مادر استعاره است]۷[».
یعنی تخم هی سانسور توانسته است اندیش هخان هی کس��ی که ناگزیر م یش��ود جوری بیندیشد و جور دیگری بیان کند؛
ش��اعر ایرانی را به ش��کلی فراَزمانی چنان آبستن کس��ی که ناچار م یش��ود دوس��ت یها ،علاق هها ،نفر تها و آرزوهایش را
پنهان کند و به جای آنها چیز دیگری بنمایاند؛ کسی که ناچار م یشود
زندگی را در پرانتز بگذارد و چیز دیگری را به جای آن از س��ر بگذراند،
معنی کارش تنها و تنها یک چیز است :پنهان کردن سانسور در استعاره
و به کمک آن.
آری اس��تعاره همزاد سانسور اس��ت .پس من با پوزش از بورخس ،بر
خلاف او گمان نم یکنم که سانس��ور مادر استعاره باشد .نم یتوان گفت
21 Vol. 1 * No. 0 * Autumn 2011
فراوانی را به پدرخواندگی خود گرفته است.
دوستان و آشنایان عزیز وریا و خانواده مظهر
از لطف همه کسانی که حضوری یا تلفنی با ما ابراز همدری با این حال ،از ک م ِخ َردی خواهد بود اگر اشاره نکنم که چه چیز شعر
کردند تش��کر م یکنیم .همچنین از همه کسانی در نشریات یا معاصر م��ا را دچار آن ویژگ یها کرده اس��ت .توضیح این نکته ضروری
رادیوها و یا اینترنت در رابطه با ش��اعر ،نویسنده و مترجم زنده اس��ت ،چرا که نم یتوان و نباید بنا را بر این گذاش��ت که شاعران ایرانی
هم��ه از یک عارض هی خاص رنج م یبرند ــ هرگز .اما م یتوان به صدها
یاد وریا مطالبی نشر کردهاند سپاسگزاریم. دلیل و مدرک آش��کار ادعا کرد که ش��اعران ایرانی ناگزیرند که هستی
ما به وریا و کارهایش افتخار م یکنیم به ویژه که الان بیشتر ش��عری خود را در حضور ،و ش��اید هم با نادیده گرفتنِ فیل بزرگی که
متوجه ش��دیم که وریا چقدر دوست و آشنای عزیز چون همه در خان هش��ان است تعریف کنند :فیل سانسور .پس باید پیش و بیش از
هر چیز سانس��ور را سرزنش کرد .چرا که سانسور امکان یکی شدن فرد
شما در گوشه وکنار جهان دارد. با خودش ،روراس��تی با جهانش و ب��ا کارش را از او م یگیرد .به گفت هی
در اینجا یادآوری دو نکته را بسیار ضروری م یدانیم : نادین گوردیمر« ،سانس��ور برای کس��انی که آن را تجربه کردهاند هرگز
اول اینکه علت درگذشت ناگهانی وریا به تشخیص پزشکان پایان نم ییابد .سانسور مانند ُمهری است بر پندار و تخیل که داغ آن تا
ایس��ت قلبی بوده اس��ت و لذا ما امیدواریم که همه شما از این
ابد بر فرد رن جدیده باقی م یماند]۵[».
پس شایعات را نشنیده بگیرید. اگر گفت هی نادین گوردیمر درست باشد ،پس او پاسخ معمای چندین
دوم اینکه وریا در یادداش��تی که قبلًا نوش��ته بوده و اکنون سال هی مرا داده است .مدتهاست که هم در نوشت ههایم و هم در تأم لهای
نزد ما موجود م یباش��د آورده است که :پس از من اگر قرار شد دیگ ِر شخصیم با این پرسش دست به گریبان بودهام که چرا حتا زمانی
نوش��تههای من چاپ یا باز چاپ ش��ود زیر نظ��ر آقایان پیمان که از یوغ سانسور حکومتی خارج م یشویم ،بگیرید که به خارج از ایران
وها بزاده ،حس��ین فاضلی ،ریبوار کریم��ی و کیامرث باغبانی مهاجرت م یکنیم ،باز هم به س��ختی تفاوتی در نوع نوشت ههای ما پیدا
م یش��ود؟ اکنون گوردیمر که خود تجرب هی نوشتن در زیر رژیم آپارتاید
باشد*. را از سر گذرانده اس��ت ،دریچ های بر این پرسش م یگشاید :سانسور به
با احترام هر کجا که بروی با تو خواهد بود .معنی دیگر حرف او این است که یکی
خانواده مظهر از پیامدهای سانس��ور حکومتی ،خودسانسوری است .سانسور حکومتی،
۲۰۱۱/۶/۳۰ اجتماعی و فرهنگ ِی ما چندان مزمن بوده اس��ت که همچون یک ژن از
اسپو ،هلسینکی هر نس��ل ما به نس��ل دیگر به ارث برده م یش��ود .از این روی ،برای من
* تصوی��ر این بخش از نام هی وری��ا در صفحه ۷ویژهنامه بسیار مهم است که بدانم آیا کسی از میان ما توانسته است این حلق هی
آورده شدهاست. بازتولید سانسور و خودسانسوری را بشکند؟
آیرو خود را از بند سانسور و آن پیامدهای زندگ یسوَزش رهانده بود.
که از این دو کدامیک خاس��تگاه و کدام پیام ِد دیگری است .چرا که در در همان مصاحب ه خود چنین م یگوید« :ش��عر با هس��تی سروكار دارد.
بازشناس��ی استعاره و سانسور از ی کدیگر ،هر چه باری کتر شویم ،بیشتر اگر بپرسی منظورت از هستی چيست ،م یگويم همان چيزی كه به فكر
در م ییابیم که داس��تان اینان مانند داس��تان مرغ و تخم مرغ است .آیا ما م یآيد و همزمان همان چيزی كه به فكر ما نم یآيد ....تعريف ش��عر
م یتوان پنداش��ت که نخستین اس��تعاره برای این گفته شده باشد که حتی اگر امكا نپذير هم باشد مشكلی را حل نمیكند ،جز اينكه از شعر
س��خن را آرایش کنند؟ اگر چنین باشد ،پس استعاره خاستگاه سانسور (اينس��نگر آخرين) چيزی قابل لمس و متعاقباً قابل مصرف (در حال
خواهد بود .چرا که اس��تعاره یعنی نگفت ِن چیزی که باید گفته ش��ود؛ و
ب��ه ج��ای آن ،گفت ِن چیزی که منظور خو ِد آن چیز نیس��ت ،بلکه برای بدهبستان و مبادل هی شر مآور با جامع هی مصرفی) بسازد]۶[».
آن اس��ت که آن چی ِز گفته نشده دریافت شود! با این حساب ،یک چیز اکنون که چنین ادعایی را به پیش کشیدهام ،باید تلاش کنم تا نشان
حذف ،پنهان ،یا دست کم برای مدتی در لفافه پیچیده م یشود :سانسور! دهم که چگونه آیرو توانسته است خود را از بند خودسانسوری رها کند؟
در سوی مقابل ،اگر فرض را بر این بگیریم که نخستین استعاره برای در تلاش برای پاس��خ به این پرس��ش ،باید دید که خودسانس��وری
آن گفته شده باشد که چیزی ممنوع را به شکلی نامستقیم بیان کنند، به چه ش��یوههایی در ما تکثیر م یش��ود .ش��عر معاصر ایرانی ،بر خلاف
پس پذیرفت هایم که سانس��ور خاستگاه اس��تعاره است .در هر شکل ،این نگرهپرداز یهای دهان پُر ک ِن پس��ت مدرنیستی و ساخت فکنان هاش ،بر
خلاف ادعاهای کا ِر زبانی و دموکراس�� ِی زبانی ،ه مچنان که همواره بوده
دو همزادند. است ،شعری است تصوی رمحور و اسیر استعاره پردازی؛ و این خود همزاد
اّما در ش��عر ایرانی اس��تعاره ه مچ��ونمحور و سانسور اس��ت .خورخه لوئیس بورخس آنگاه که از زندگی فلاک تبار در
تخت هبند عمل م یکند ــ هم در شعر سنتی و هم زیر حکومت خوان پرون نجات یافت ،گفت دریافته اس��ت که «سانسور
در شعر معاصر .هرگز کسی نتوانسته است چیرگی
اس��تعاره و تصویرپردازی را به چالش بکش��د .این مادر استعاره است]۷[».
یعنی تخم هی سانسور توانسته است اندیش هخان هی کس��ی که ناگزیر م یش��ود جوری بیندیشد و جور دیگری بیان کند؛
ش��اعر ایرانی را به ش��کلی فراَزمانی چنان آبستن کس��ی که ناچار م یش��ود دوس��ت یها ،علاق هها ،نفر تها و آرزوهایش را
پنهان کند و به جای آنها چیز دیگری بنمایاند؛ کسی که ناچار م یشود
زندگی را در پرانتز بگذارد و چیز دیگری را به جای آن از س��ر بگذراند،
معنی کارش تنها و تنها یک چیز است :پنهان کردن سانسور در استعاره
و به کمک آن.
آری اس��تعاره همزاد سانسور اس��ت .پس من با پوزش از بورخس ،بر
خلاف او گمان نم یکنم که سانس��ور مادر استعاره باشد .نم یتوان گفت
21 Vol. 1 * No. 0 * Autumn 2011