Page 27 - Shahrvand BC No. 1269
P. 27
‫ادبیات‪/‬گف ‌تو‌گو ‹‬

‫م ‌یخوانم‪.‬‬ ‫من ُترکیرادرشعرکشفکردم‬

‫‪27‬‬

‫▪ ▪یک ویژگی که مجموعه شــعر جدید شما را خا ‌صتر کرده‬

‫اســت‪ ،‬آوردن قطعه شعرهای ترکی میان شعرهای ‌یست که به‬
‫زبان فارسی ســرود ‌هاید‪ .‬این در دو شعر کتاب اتفاق افتاده و‬

‫البته قطع ‌ههای ترکی هم ســرود ‌هی خودتان است اما جالب‬

‫اســت که به نظر م ‌یرسد آن چند لایگی بقی ‌هی شعر را [که به‬

‫فارس ‌یست] ندارد‪ .‬البته من با زبان ترکی آشنایی ندارم و این را‬

‫بر اساس ترجم ‌های که خودتان از قطع ‌ههای ترکی ارائه داد ‌‌هاید‬

‫م ‌یگویم‪ ...‬ناگفته نماند که با توجه به صوت و موسیقی کلمات‪،‬‬

‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1269‬جمعه ‪ 22‬رذآ ‪1392‬‬ ‫احساس م ‌یکنم در زبان ترکی هم بعضا به کارهای زبانی و ایجاد‬

‫موسیقی در شعر توجه نشان داد ‌هاید؛ مثلا‪« :‬گونلریم گئچیر‪/‬‬

‫اود سوز‪ /‬سؤز ســوز» یا «آنام ائوده چای ایچیر قاوال چالیر»‬

‫(تکرار حرف چ که منجر به ایجاد موسیقی درونی شده)‪ .‬علت‬

‫استفاده از این تمهید (آوردن قطع ‌هی ترکی میان شعر فارسی)‬

‫چه بود؟ هدف خاصی را دنبال م ‌یکردید یا فقط حس کردید که‬

‫شـعـرمبدته ایینســشکت زلب‪،‬ا منتمفاادور ‌تیت(رترمک ‌یی)شودغد؟دغ ‌هام شــده است‪ ،‬فکرهایم‬
‫ترکی م ‌یشود‪ ،‬نوستالژ ‌یهایم ترکی م ‌یشود‪ ،‬خوا ‌بهایم ترکی م ‌یشود‬
‫و به همین دلیل میان سرودن شعر‪ ،‬واژ‌ههای فارسی کمی عقب نشینی‬
‫م ‌یکنند و زبان ترکی میاندار م ‌یشــود و پس از آن باز فارســی جای‬
‫کلمات ترکی م ‌ینشــیند‪ .‬با هدف خاصی این کار را نکرد‌هام فقط دلم‬ ‫گفت‌وگو با سهیلا میرزایی؛ شاعر کتاب "می‌افتم از دستم"‬
‫م ‌یخواهد به هر زبانی در شــعرم اجاز‌هی ورود دهــم‪ ،‬اگر این کار را‬
‫نکنم‪ ،‬خود را سانسور کرد‌هام‪ .‬شعر دوزبانه شاید به نظر متفاوت برسد‬
‫ولی احتمالا اولین شاعری نیستم که چنین فضایی را تجربه م ‌یکنم!‬ ‫‪ -‬بخش نخست‪-‬‬

‫اشاره کردید که در برخی از شعرهای ترکی‌ام‪ ،‬کارهای زبانی و‬
‫که گاه همنشین شوند‪ ،‬گاه با رنگ و بو و خاصیت دیگری از کنار هم موسیقی پررنگ می‌شود و خوش م ‌ینشیند و در برخی دیگر ممکن‬
‫رد شوند‪ ،‬گاه اصوات نقش پررن ‌گتری داشته باشند‪ ،‬گاه کلمه در جان است آن چندلایگی را نداشته باشد‪ ،‬بله م ‌یتواند علل مختلفی داشته‬ ‫گفت و گو‪ :‬سپیده جدیری‬

‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫باشد‪ ،‬یکی از این دلایل عدم تسلط واقعی به زبان مادری‌ام م ‌یتواند‬ ‫استعاره بنشیند‪ ،‬عاد ‌تهای روزمره در استفاده از کلمات در ذهن جا‬ ‫ای ‌نکه شاعری در مجموع‪،‬‬
‫باشد‪ .‬اما جا دارد یادآوری کنم‪ ،‬من ترکی را در شعر کشف کردم‪ ،‬یا‬ ‫به جا شوند و ‪ ...‬تا بالاخره از د ِل کلمات بکرترین ح ‌سها زاده شوند‬ ‫آن‌قدر از زبان مادری‌اش فاصله‬
‫بهتر است بگویم خودم را در ترکی کشف کردم‪ ،‬هنگام سرودن متوجه‬ ‫که همان من باشم‪ .‬حتی گاهی لازم است گامی به عقب بردارم تا این‬ ‫گرفته باشد که نتواند لحظه‌ای‬
‫قدرت موسیقیایی این زبان شدم‪ ،‬متوجه قدرت واژ‌هها شدم و در عین‬ ‫صورت روی کاغذ را بشناسم ـ کش ِف خود‪ ،‬بیرون آوردن بخشی از‬ ‫حتی به آن زبان فکر کند‪،‬‬
‫حال که پر از حس نوشتن می‌شدم‪ ،‬دایره‌ی واژگان ‌یام محدود بود‪.‬‬ ‫وجود پنهانت ـ و به این ترتیب زمانی زبان با واژ‌ههای خودمانی خود‬ ‫چه رسد به این‌که به آن زبان‬
‫من این زبان را در مدرسه نیاموخته‌ام‪ ،‬به طور علمی با این زبان رفتار‬ ‫را به رخ م ‌یکشد و زمانی دیگر رسمی م ‌یشود‪ .‬البته این خوش اقبالی‬ ‫شعر بگوید‪ ،‬یک بحث است و‬
‫نکرده‌ام بلکه همه تجربی بوده است و مطالعاتم نیز به ترکی بسیار‬ ‫شاعر خواهد بود که در هر مجموعه به تکرار نرسد و مدام در شدن و‬ ‫ای ‌نکه شاعری لحظه به لحظه‬
‫بسیار محدود بوده است‪ .‬همین مرا برانگیخت که به ادبیات ترکی‬ ‫با نوستالژی زبان مادر ‌یاش‬
‫رفتن باشد‪.‬‬ ‫زندگی کند اما به خاطر‬
‫توجه کنم و سعی کنم از جایی شروع کنم به آموختن‪.‬‬ ‫محدودیت‌هایی که در طول تاریخ برای فراگیری آن زبان به طور‬
‫▪ ▪در این کتاب همچنین توجه خاصی به آواسازی داشت ‌هاید‬
‫▪ ▪پی ‌شتر در اینترنت‪ ،‬شعرهایی را از شما خوانده بودم که به‬
‫و در مجموع‪ ،‬به صوت‪ ...‬مثلا‪« :‬هی ها هو‪ /‬هی یا هو‪ /‬هیاهویت‬

‫آکادمیک‪ ،‬برای هم‌نژادها و هم‌زبان‌هایش ایجاد شده‪ ،‬کمتر موفق هیولایم شــود‪« ،»...‬زوزه بکش‪ /‬تا ریــززززززززز‪ /‬آن زیر جا طور کامل به زبان ترکی ســروده شده بود‪ .‬حتی برای منی که‬
‫شود شعری به زبان مادری بسراید‪ ،‬بحثی دیگر‪ .‬سهیلا میرزایی‪ ،‬قدر نمانی‪ /‬م م م م م‪ /‬م م م م م‪ .»...‬به نظر شما نسل شعری ما در زبان ترکی نم ‌یدانم‪ ،‬ترجم ‌ههای فارس ‌یشان نشان م ‌یداد که‬
‫مسلم از دسته‌ی دوم است؛ او با سرودن شعرهایی سراسر به زبان آواسازی تا چه حد وامدار هوشنگ ایران ‌یست؟ و تا چه حد به چه از نظر مضمون و چه از نظر ســاختار‪ ،‬از کیفیت شاعران ‌هی‬
‫بالایی برخوردارند‪ ،‬از آن جمله است شعر کپنک (پروانه) که آن‬ ‫زمینه دست یافته است؟‬ ‫این‬ ‫نـگاـههوو بشیـاـنن مگ اسیترانقلییعلدری‬ ‫ترکی که از نظر زیبایی‌شناسی نیز از کیفیت بالایی برخوردارند‪ ،‬نشان‬
‫که‬ ‫فعالیت کوتــاه ادب ‌یاش‪ ،‬هما ‌نطور‬ ‫رغم‬ ‫داده است که صدالبته با تلا ِش بسیار‪ ،‬می‌توان محدودی ‌تهای ایجاد‬
‫را به زلزل ‌هزدگان آذربایجان تقدیم کرده بودید‪ .‬برای ســرودن‬ ‫برخی از منتقدین نیز اشــاره کرد‌هاند‪ ،‬دستاوردهای جدید شعر امروز‬ ‫شده توسط حکومت‌های سرکوبگ ِر قومی ‌تها و ملی ‌تهایی را که زبان‪،‬‬
‫فرهنگ و باورهای متفاوتی دارند‪ ،‬دور زد و به زبان مادری فکر کرد‪،‬‬
‫شعری ساختارمند به زبان ترکی‪ ،‬شاعری که اغلب شعرهایش‬ ‫مدیون او و شعرهایش است که متاسفانه در ده ‌هی سی مورد تمسخر‬ ‫به زبان مادری خواب دید و به زبان مادری شعر گفت‪ .‬اما به هر‬
‫حال‪ ،‬کاری‌ست بس صعب و از این رو‪ ،‬تعداد شعرهایی که به زبان‬
‫زـبهامنا ف‌ناطروسر کیهبوددرهبالچا اهشدــشارواهرکر‌یدهما‪،‬ی دلییراِلبادیشدواپرشی عتدمس تر بحگصیذارل بد؟ه‬ ‫به‬ ‫برخــی شــاعران و منتقدین قرار گرفت‪ ،‬ســعی کردنــد او را با جیغ‬ ‫ترکی سروده‪ ،‬هنوز به یک کتاب نمی‌رسد‪ .‬اما در همین مجموعه‬
‫بنف ‌شاش به محاکمه بکشــند و غار کبودش را مهر باطلی بر پروند‌هی‬ ‫شعر جدیدش‪« ،‬می‌افتم از دستم» هم دو شعر هست که قطعاتی به‬
‫ـ‬ ‫ترکی در آنها گنجانده شده و به نظرم‪ ،‬به زیبایی کار افزوده است‪ .‬در‬
‫این زبان بوده اســت و این بزرگترین خیانت دول ‌تهای مختلف بود که‬ ‫گفت‌وگویمان با سهیلا میرزایی که به بهانه‌ی انتشار این کتاب انجام‬
‫به حضور ملی ‌تهای متعدد در کشور بی اعتنا ماندند و گاهی علیه شان‬ ‫شاعر ‌یاش بدانند‪ .‬چنین اتفاقی نیفتاد‪ ،‬با گذشت زمان شعرهای او به‬ ‫شده است‪ ،‬بیشتر به معضلاتی که شاعران ایرانی غیر فارسی زبان‬
‫اقدام کردند و زبان مسلط‪ ،‬فارسی شد‪.‬‬ ‫جامع ‌هی ادبی راه باز کرد و ه ‌ماکنون م ‌یبینیم مورد اســتقبال برخی‬ ‫در حفظ هویت ملی و قومی‌شان در شعر خود با آن روب ‌هرو هستند‬
‫‪Vol. 21 / No. 1269 - Friday, Dec. 13, 2013‬‬ ‫با توجه به ای ‌نکه این زبان برایم بسیار اهمیت دارد‪ ،‬ولی به خاطر‬ ‫از علاقمندان به ادبیات که اعتقاد به متفاوت نویسی دارند‪ ،‬قرار گرفته‬
‫است‪.‬‬ ‫پرداخته‌ایم‪ .‬بخش نخست این گف ‌توگو را در ادامه م ‌یخوانید‪.‬‬
‫شغل تمام وقت‪ ،‬برخی مشکلات و حجم فعالیت‌هایم‪ ،‬متاسفانه‬ ‫عادت زدایی از واژه‌ها در شعرهای هوشنگ ایرانی به اوج می‌رسد و‬
‫نمی‌توانم خیلی سریع مسیر یادگیری جدی این زبان را طی کنم‪.‬‬
‫هیچ کسی نمی‌تواند انکار کند که وجه بارز شعرهای او در آن زمان‬
‫نقش اصوات در ساختار شکل شعرهای او بود‪ .‬م ‌یبینیم هنوز هم‬
‫‪ -‬ادامه دارد ‪-‬‬ ‫تازه است‪ ،‬هنوز هم نفس دارد‪ ...‬در جایی خواندم‬

‫که او اجتماع را مبتلا به نوعی «سکون ریایی»‬

‫▪ ▪در کتاب "م ‌یافتم از دستم" آن لحن خودمانی شعرهای م ‌یدانست که در آن «درون نفرت آلود و پوچش» را‬
‫کتاب "میچکا غی ‌رقانونی م ‌یخواند" را کمتر م ‌یتوان سراغ پنهان می‌سازد و از کشف زیبایی حقیقی جلوگیری‬
‫گرفت و به نظر م ‌یرسد که لحن شاعر رسم ‌یتر شده است‪ .‬م ‌یکند‪ .‬می‌توانم باور کنم که گفته‌ی او باشد‪ ،‬این‬
‫در عین حال‪ ،‬شعرهایی که کار بر روی زبان و ساختار آنها به فضا هنوز در فضای ادبی ما پایدار است! گرچه فضای‬
‫طور پر رن ‌گتری صورت گرفته تعدادشان در این کتاب بیشتر ادبی بی مهر آن زمان‪ ،‬قدرش را ندانست و تاریخ‬
‫از کتاب قبلی شماست؛ این را حتی با مقایس ‌ه‌ای ساده میان ادبیات ما را از شعرهای بعدی او که شاید م ‌یتوانست‬
‫شیو ‌هی جمل ‌هبندی در عنوان دو کتاب م ‌یتوان دریافت‪ .‬دلیل جنبشی ادبی در پی داشته باشد محروم کرد ولی هم‬
‫اکنون نیز محیط سالم ادبی موجود نیست‪.‬‬ ‫این همه چیست؟‬
‫‪27‬‬ ‫شعر امروز ایران به جز عناوین مختلفش که گیج و‬
‫متعجبم م ‌یکند‪ ،‬باید دید از شاعرانی چون هوشنگ‬ ‫ـ ـهر شاعری تجربه زیست ـ محیطی خودش را دارد‪ ،‬مطالعاتی‬
‫ایرانی‪ ،‬یدالله رویایی‪ ،‬رضا براهنی و ‪ ...‬چقدر آموخته‬
‫است و چقدر دچار شکل شعر آنها شده است! با‬ ‫را دنبال م ‌یکند که موضوع ذهن ‌یاش هستند‪ ،‬تجرب ‌ههای خواسته‬
‫توجه به تولید انبوه شعر‪ ،‬شاعران کمتری را م ‌یتوان‬ ‫و ناخواست ‌های دار د و احتمالا پرنسی ‌بهایی در زندگی شاعری و‬
‫سراغ داشت که این تاثیرات در کارهایشان درونی‬ ‫غیرشاعر ‌یاش مهم هستند‪ ،‬مانند توجه به فرهنگ‪ ،‬سیاست‪ ،‬جامعه‬
‫شده باشد‪ .‬شاید من نگاه بدبینانه‌ای داشته باشم‬ ‫و به نظر من در راس ای ‌نها فردیت که در هر شاعر متفاوت از دیگری‬
‫ولی معتقد نیستم که در ادبیات‌مان اتفاق خاصی‬ ‫م ‌یتواند باشد‪ .‬اگر لحن من در این مجموعه نسبت به قبلی تغییر کرده‬
‫افتاده است‪ ،‬البته به مفهوم این نیست که شاعران‬ ‫است‪ ،‬م ‌یتواند حاصل تجربیاتم باشد و بنا به ذهنیتم این بار حضوری‬
‫خوبی نداریم‪ ،‬زیرا با کمال میل شعرهای خوب را‬ ‫دیگر میان کلمات داشت ‌هام و البته خو ِد آگاهم نقش کمتری در آن‬
‫داشته است‪ ،‬یعنی هنگام سرودن به ساختار‪ ،‬مفهوم‪ ،‬ریتم واژ‌هها و ‪...‬‬
‫فکر نم ‌یکنم‪ ،‬بلکه تربیت ذهن ‌یام مرا به سوی آن واژ‌هها م ‌یکشاند‪،‬‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32