Page 31 - Shahrvand BC No. 1264
P. 31
‫ادبیات‪/‬طنزسیاسی ‹‬

‫‪31‬‬ ‫هف ‌تشنبه‌های بلوچ‬ ‫وقت ی آمریکا فروپاشید ما چی بپوشیم؟‬

‫طنزنامه‌های روِز هف ِت عبدالقادر بلوچ‬ ‫امروز با هم مروری بر اخبار روز کشور داریم‪ ،‬خوب روزنامه بهار‬

‫فرمای ِش آنها‪ ،‬عرای ِض من‬ ‫وقتــی توقیف شــد همه‌اش به آقــای عارف فکر‬ ‫بخوانید‪ .‬سوال می کنم‪.‬‬
‫می‌کردیم‪ .‬بــه تیترهــای روزنامه بهار کــه غالباً‬
‫اینطوری بود‪:‬‬
‫فروپاشی!‬
‫محمدعلــی رامین مشــاور مطبوعاتی احمدی نژاد عارف گوشــش را خاراند ‪ /‬عارف از گرب ‌ههای عقیم‬
‫شــده دلجویی کرد ‪ /‬عارف‪ :‬من خیلی اصلاح طلبم‬ ‫(که از روی سوابق ایشان فیلم ترمیناتور مطبوعاتی‬
‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1264‬جمعه ‪ 17‬نابآ ‪1392‬‬ ‫حضرت رهبر فرمودند‪« :‬ایران کشور صد و‬ ‫فاطمــه آلیــا نماینده تهــران در مجلس‬ ‫‪ /‬فعال سیاســی‪ :‬به جان بچه ام عارف اصلاح طلب‬ ‫‪ 2‬را ســاخت ‌هاند) گفته «آمریکا دو ســال دیگر فرو‬
‫پنجاه میلیونی است و جمعیت ما باید به صد‬ ‫فرمود ‏هاند‪« :‬اگر نیمی از زنان ایران طلاهای‬ ‫است ‪ /‬ابی‪ :‬در نظرسنج ‌یها عارف از شهرام شب پره‬ ‫م ‌یپاشــد‪ ».‬ای منتقدان! فشــارآورندگان! دلاوران‬
‫خود را زیر پای رهبری بریزند م ‌یتوانیم تمام‬ ‫نام آوران! دیدید چه اشــتباهی کردیم؟ اگر اینقدر‬
‫و پنجاه میلیون برسد‪».‬‬ ‫جلوتر است‪...‬‬
‫بان ‌کهای آمریکا را بخریم‪».‬‬
‫بعد اظهارات عــارف را در واکنش بــه توقیف بهار‬ ‫به احمدی نژاد فشــار نمی آوردیم و می گذاشتیم‬
‫عرایض من‪:‬‬ ‫عرایض من‪:‬‬ ‫خواندیــم که می گفت‪ :‬چی؟ بهــار؟ من بهار دارم؟‬ ‫رامین کارش را بکنــد‪ ،‬تا الان آمریکا را هم توقیف‬
‫احتمالاً با خودش حســاب کــرده و دیده تعداد‬ ‫مگه احمدی نژادم؟ هه هه هه‪ .‬تنها رســانه من وب‬ ‫کرده بود و به این ترتیب ما در عرصه دیپلماســی‬
‫مملکتی که در آن با رشــد فزاینده اعدام مواجه‬ ‫زیادی از زنان را نظام در سال شصت و هفت اعدام‬ ‫سایتم است‪ .‬شاعر در همین زمینه خطاب به عارف‬ ‫فقط با اتحادیه اروپا طرف بودیم‪ .‬حالا باید دو سال‬
‫هســتیم‪ ،‬خیلی زود تبدیل م ‏یشود به جامع ‏های‬ ‫کرده است‪ .‬بخشی را هم اینجا و آنجا بسیج ‏یها‬ ‫بسیار بجا م ‌یگوید که چی صدا کنم تو رو؟ تو که از‬ ‫صبر کنیم تا آمریکا فرو بپاشــد! واقعا چه کســی‬
‫به جرم فحشــا کشــت ‏هاند‪ .‬تعداد زیادی سنگسار‬ ‫گل بهتری‪ ،‬کاش نمی انصرافیدی‪ ،‬می شــد از یادم‬ ‫پاسخگوســت؟ حالا اگه آمریکا فرو پاشــید ما چی‬
‫پیر‪ .‬جامعۀ پیر هم که به درد نم ‏یخورد‪.‬‬ ‫شد‏هاند‪ .‬بخش عظیمی در جریا ‌نهای ناموسی به‬
‫پیرهای ما البته با خلوص برای ارتش بسیج ثبت‬ ‫قتل رسید‏هاند‪ .‬تعداد دیگری دست به خودسوزی‬ ‫بری! چی صدا کنم تو رو؟‬ ‫بپوشیم؟ چی صدا کنم تو رو؟‬
‫نام م ‏یکنند اما واقعاً به درد فرســتادن به جبهه‬ ‫زد‏هاند‪ .‬درصد بالایی بیوه جنگ و اعدا ‌مها هستند‪.‬‬
‫ســوریه نم ‏یخورند‪ .‬در تظاهرات هم نم ‏یشود از‬ ‫فقط بخشــی م ‏یمانند مثل خود فاطی خانوم که‬ ‫«ذلیل مرده! بخورمت که اینقدر جیگری»‬
‫آنها اســتفاده کرد‪ .‬ضد انقلاب شروع م ‏یکند به‬ ‫از گزند حــوادث و تحری ‏مها نجات پیدا کرده‪ ،‬به‬
‫مسخره کردن و دشــمن هم از یک مشت آدمی‬ ‫داشتن مقدار متنابهی طلا‪ ،‬نایل آمد‏هاند‪ .‬مشکل‬ ‫مسما» یا می گفت «زهر مار» و من می فهمیدم یک‬ ‫آقا! ما یک رفیق پیدا کردیم به اســم سعید هوشیار‪،‬‬
‫اینجاست که اینها نیمی از زنان ایران نم ‏یشوند‪.‬‬ ‫غذای خوشــمزه برامون درست کرده‪ .‬بعدا که بزرگ‬ ‫نه اینکه دیده باشــیمش‪ ،‬همین طوری برامون یک‬
‫که کمرشان دولا شده نخواهد ترسید‪.‬‬ ‫اگر بشوند و حاضر باشند که طلاهای خود را زیر‬ ‫شدم‪ ،‬هر وقتدلش برای من تنگ می شد و من چند‬ ‫مقاله فرستاد‪ .‬اینکه چرا واقعا بعضی ها فکر می کنند‬
‫تازه کشوری که در آن مردان م ‏یتوانند از مزایای‬ ‫پای رهبر بریزند مشــکل که بــا آنها بتوانند یک‬ ‫روزی بود که به خونه ســر نــزده بودم بهم می گفت‬ ‫مرگ بر آمریکا بده یا اصولا برای مذاکرات بین ایران و‬
‫داشتن چهار زن بهر‏همند شوند سر شکستگیدارد‬ ‫«ذلیل مرده‪ ،‬نمی خوای به من یه ســری بزنی» اون‬ ‫آمریکا ضرر داره؟ در حالی که اگر یک کمی به روحیه‬
‫که جمعیتش به گرد جمعیت هند و چین نرسد‪.‬‬ ‫بانک ترکیه را بخرند‪.‬‬ ‫وقت بود که من می فهمیدم مامان خیلی دلش برام‬ ‫ایرانی و خانواده و دوســتان و پدر و مادر و بخصوص‬
‫حوز‏هها اینهمه حج ‏ةالاســام تربیت م ‏یکنند‪ .‬ده‬ ‫تنگ شده و وقتی می رفتم پیشش‪ ،‬می گفت‪« :‬الهی‬ ‫دختر عموی خودمون فکر کنیم‪ ،‬تازه می فهمیم که‬
‫مرضیه افخــم ســخنگوی وزارت خارجه‬ ‫بمیری که اینقدر دیر دیر بهم سر می زنی» منم برای‬ ‫نه تنها شعار «مرگ بر آمریکا» برای مذاکره با آمریکا‬
‫سال بعد اینها برای چه کسی روضه بخوانند؟‬ ‫فرمود ‏هاند‪« :‬ایران موضوع جاسوسی آمریکا‬
‫از ســفر حضرت رهبر به کردستان در سال‬
‫حج ‏ةالاسلام قرائت ‏ی فرمودند‪« :‬خانواد ‏هها‬
‫یک فرزنــد علاق ‏همند خــود را به حوزه‬
‫بفرستند و یکی را وقف امام زمان بکنند‪».‬‬

‫بد نیست‪ ،‬بلکه خیلی هم مفیده و نشون میده عشق اینکه بهش بگم چقدردوستشدارم‪ ،‬بهش می گفتم‪ ۱۳۸۸ :‬را به صورت جدی پ ‌یگیری م ‌یکند‪ ».‬عرایض من‪:‬‬
‫ایشــان مشــخص نفرمودند که این را از همین‬ ‫“مامان! دوست داری من روی تخت مرده شور خونه عرایض من‪:‬‬ ‫ایرانی ها به آمریکا چقدر عمیق و واقعی است‪.‬‬
‫هفتــاد و پنج میلیون فعلی درخواســت دارند یا‬ ‫بیافتم تو ببنیدارن منو می شورن؟” که مامانمدادش‬ ‫پدرم تعریف می کرد که پدرش همیشــه وقتی می‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫از هفتاد و پنج میلیــون بعدی که حضرت رهبر‬ ‫امیدوارم ایــران عاقلانه عمل کند و این "برخور ِد‬ ‫در می اومد که “الهی ذلیل بمیری‪ ،‬الهی تیکه تیکه‬ ‫خواســت علاقه خودش رو به او نشون بده‪ ،‬بهش می‬
‫سفارش دادند‪ .‬اگر از جمعیت موجود درخواست‬ ‫جدی" در ســطح حمله به آمریکا نباشد‪ .‬با توجه‬ ‫بشــی‪ ،‬نگو‪ ،‬من فقط تو رو دارم‪ ”.‬نه اینکه فکر کنید‬ ‫گفت «کپک اوغلان گودوخ!» یعنی توله سگ کره خر‬
‫‪Vol. 21 / No. 1264 - Friday, Nov. 8, 2013‬‬ ‫دارند که متأسفانه شدنی نیست‪ .‬چون ما در سی‬ ‫به اینکه وزیر مخابرات افغانستان هم درباره شنود‬ ‫فقط من پسر مامانم بودم‪ .‬نه‪ .‬ولی مامان همه بچه ها‬ ‫و بعد بغلش می کرد یا می شوندش روی شونه هاش‬
‫و چهار سال گذشته حدود یک و نیم میلیون نفر‬ ‫تلفنی شــهروندان افغان از ســوی آژانس امنیت‬ ‫و بــراش آب نبات می خرید‪ .‬منــم که به دنیا اومدم‬
‫در جنگ بــا عراق وقف امام خمینی(س) کردیم‪.‬‬ ‫ملی آمریکا عصبانی اســت و اعلام کرده است که‬ ‫رو همین جوری دوست داشت‪.‬‬ ‫همــه عمه ها و خاله ها برای اینکه بگن چقدر من رو‬
‫تعداد زیــادی را هم وقف‪" :‬نمــاز م ‏یخوانی؟" و‬ ‫عک ‏سالعمل افغانســتان جدی خواهد بود‪ ،‬بهتر‬ ‫بعدها دوســتان زیادی در مدرســه پیــدا کردم‪ ،‬یا‬ ‫دوست دارن بهم می گفتن «ذلیل مرده! بخورمت که‬
‫"بر ســر موضع خودت هســتی یا نه؟" کردیم و‬ ‫است دو کشور دوست و برادر با هم تماس بگیرند‬ ‫دوستانی که در دانشگاه داشتم‪ .‬ولی هیچ کس مثل‬ ‫اینقدر جیگری» من هم همیشه از تصور اینکه عمه ام‬
‫تقریباً هر خانواد‏های دو ســه نفر وقف محاربه با‬ ‫تــا به کمک هم بتوانند برخــورد خیلی "جد ‏ی"‬ ‫ایرج با من دوســت نبود‪ .‬همیشه وقتی همدیگه رو‬ ‫بخــواد من رو بخوره از ترس می مردم و حالم بد می‬
‫خدا و مفســد ف ‏یالارض و قاچاقچی داشته است‪.‬‬ ‫می دیدیم بهم می گفــت‪« :‬عوضی! کجایی؟» منم‬ ‫شد وقتی بهم نزدیک می شد‪ .‬در حالی که عمه جانم‬
‫بعد از انتخابات هشــتاد و هشت و جریان "فتنه"‬ ‫تری نشان داده و پدر آمریکا را در آورند‪.‬‬ ‫جــواب مــی دادم «ذلیلتم رفیق» تــازه معلوم می‬ ‫اصلا خطرناک نبود‪ ،‬بلکه فقط بخاطر عشقش به من‬
‫هم بچ ‏های نماند که وقف درخواست ایشان بکنیم‪.‬‬ ‫در مورد برخورد جدی خود اینجانب هم یکی دو‬ ‫شــد که چقدر همدیگه رو دوســت داریم‪ .‬از همون‬
‫باشد طلب ایشان برای هفتاد و پن ‏ج میلیون بعدی‪.‬‬ ‫موقع من می دونستم که مرگ برآمریکا چقدر برای‬ ‫می خواست منو بخوره‪.‬‬
‫امــا تا وقتی که منتظر م ‏یمانیم خوب اســت که‬ ‫مورد پیشنهاد م ‏یدهم‪:‬‬ ‫سیاســت خارجی کشــور فایده داره‪ .‬منتهی فقط‬ ‫از همه بدتر وقتی بود که با بابام رفتم در ســن چهار‬
‫ایشان تعیین بفرمایند که بچه را بلافاصله بعد از‬ ‫یک برخورد که واقعاً م ‏یتواند جدی باشــد؛ این‬ ‫ظاهرش رو می فهمیدم‪ ،‬عمقش رو نمی دونستم‪ .‬تا‬ ‫ســالگی جگرفروشــی و دیدم مردم چطوری دولپی‬
‫تولد ببریم تحویل بدهیم یا که چند سالی زحمت‬ ‫اســت که در همان مســیری که امام مســافرت‬ ‫جیگــر داغ داغ رو می خورن و همیشــه تصور می‬
‫بیرون آمــدن از آب گلــش را خودمان به عهده‬ ‫فرمودند و آمریکای ‌یها لحظه به لحظه و کلمه به‬ ‫وقتی واقعا عاشق شدم‪.‬‬ ‫کردم اگر کسی جیگر آدم باشه و آدم بخواد بخوردش‬
‫بگیریــم؟ بعد بفرمایند که ســن بچ ‏های که باید‬ ‫کلم ‏هاش را شنیدند و ضبط کردند‪ ،‬نظام اقدام به‬ ‫وســط اون همه دخترهــای « جیگــر» و «هلو» و‬ ‫چطوری می خوره‪ .‬من مطمئنــم عمه ام وقتی می‬
‫به حوزه تحویل بدهیم چند ســال باشد تا ثوابش‬ ‫اعدام تعدادی ُکرد در زندا ‌نهای بانه و سردست و‬ ‫«خوردنی» عاشــق یکی شــدم به اسم مریم که می‬ ‫خواســت من رو بخوره اصلا از من بدش نمی اومد‪،‬‬
‫بیشتر بشود‪ .‬در مورد بچ ‏های که م ‏یخواهیم وقف‬ ‫مریوان بکند تادوباره هیچ متجاوزگری به مرزهای‬ ‫مردم براش‪ .‬جــون می دادم براش‪ ،‬اونم جونش برای‬ ‫اتفاقا قصدداشت محبت عمیقش رو به من نشون بده‪.‬‬
‫امام زمان بکنیم آیا تا به دنیا آمد ببریم و او را در‬ ‫هوایی ما تجاوز نکرده از رهبر ما جاسوسی نکند‪.‬‬ ‫مــن در می رفت‪ ،‬وقتی گفت «هلاکتم‪ ،‬پرپر می زنم‬ ‫یا مثلا یک زن عموی مشهدی داشتم که سالها بعد‬
‫چاه جمکران بیندازیم؟ اگر دختر بود چه؟ دختر‬ ‫یــک بر خورد جدی که خیلی هم ظریف اســت‬ ‫برات» فهمیدم که واقعا عاشق همدیگه شدیم‪.‬دوست‬ ‫با همون لهجه غلیظ بهم گفت «اینقد می خواستمت‬
‫هم م ‏یتوانیم به حوزه ببریم؟ برای وقف امام زمان‬ ‫این اســت که خــود حضرت رهبــر در نطقی از‬ ‫داشتم گازش بگیرم که بفهمه چقدر جونم براش در‬ ‫که میشــخورم که می مردی» یعنی اینقدر دوستت‬
‫آیا دو دختر به جای یک پسر بدهیم یا همان یکی‬ ‫ادوارد اســنودان دلجویی بکنــد و قبل از آنکه او‬ ‫می ره‪ .‬یعنی در تمام اون شــش ماه رویایی عاشقانه‬ ‫داشتم که فشارت می دادم و به حال مرگ می افتادی‪.‬‬
‫را آلمان ‏یها بقاپند ســفیر ما در آن کشــور ببیند‬ ‫همیشه به من می گفت «عاشــقتم بیشرف» و من‬ ‫از همون روزها بود که فهمیدم دیپلماسی یعنی چی‪.‬‬
‫کافی است؟‬ ‫که اگر حاضر شــد که ختنه بشــود‪ ،‬اسم درست‬ ‫جوابش می دادم «کثافت‪ ،‬دوستت دارم» تا اینکه اون‬ ‫وقتی می گیم مرگ برآمریکا اصلا منظورمون نیست‬
‫حســاب ‏یانتخاب کند و به اســام متشرف بشود‪،‬‬ ‫روز مریم من رو با سوسن دید‪ .‬نه اینکه من با سوسن‬ ‫که خدای ناکرده آمریکا از بین بره‪ ،‬نه‪ ،‬اینقدردوستش‬
‫دوست باشم‪ .‬فقط می خواستم کتاب اقتصاد‪ ۱۰۲ ‬رو‬
‫ترتیبات پناهندگی او به ایران را فراهم بیاورد‪.‬‬

‫داریم که می خوایم هر گزینه ایداره بذاره روی میز و ازش قرض بگیرم‪ .‬رفتم پیشــش و گفتم «چطوری‬
‫بیشرف؟» گفت‪« :‬آقای محترم! دیگه با من اینجوری‬ ‫مثل جیگر کباب مون بکنه و بخوره‪ .‬این جور آدمهایی‬
‫‪31‬‬ ‫آمریکا زندگی می کنن‪ .‬اگر زمانی مردم ما شعار دادند‬ ‫که تماس تلفنی حسین با حسن با این جمله شروع‬ ‫حرف نزنید‪ ،‬دیگه همه چیز تموم شد» و وقتی برای‬ ‫هستیم ما‪.‬‬
‫مرگ بر قطر مطمئن باشیم که حتما نصف جمعیت‬ ‫شد که «مرتیکه ضایع اومدی نیویورک یک زنگم به‬ ‫اولین بار بعد از شــش ماه طلایی به من گفت‪« :‬آقای‬
‫کشور قصد دارند بروند قطر و آنجا زندگی کنند‪ .‬البته‬ ‫ما نزدی ؟» که در جواب حسن گفته «به جان ناقابلت‬ ‫محترم» فهمیدمدیگه همه چیز تموم شده‪.‬دیگه باید‬ ‫وقتی هم که مدرسه رفتم بهترین رفیقم که اسمش‬
‫این ابراز علاقه الزاما موجــب رابطه کامل و نزدیکی‬ ‫می خواستم زنگ بزنم ولی نشد «که باز حسین گفته‬ ‫رابطه مون رو قطع کنیم‪ ،‬یا حداکثر در سطح کاردار‬ ‫حســین بود هر وقت منو می دید‪ ،‬از پشت چشمامو‬
‫میان ایران و آمریکا نمی شــه‪ .‬باید منتظر بمونیم و‬ ‫«غلط کردی تو که راست می گی» و در نهایت حسن‬ ‫و کنسول نگه داریم‪ .‬وقتی بعد از سه ماه جلوی همه‬ ‫می گرفت و در حالی که داشتم کور می شدم صداشو‬
‫ببینیم آیادر سیزده آبان اگر حاج منصور ارضی و حاج‬ ‫گفتــه «تو هیچ غلطی نمی تونی بکنی» و بعد از این‬ ‫به من گفت‪« :‬آقای نبوی» فهمیدم باید رابطه موندر‬ ‫عوض می کرد و می گفت‪« :‬بگو من کی هستم کچه‬
‫سعید حدادیان به جای مرگ برآمریکا شوخی ناموسی‬ ‫چند ثانیه ای باهم بــه این جمله خندیده اند‪ .‬چون‬ ‫سطح دفتر حفاظت منافع بیاد پائین‪ .‬حالا می فهمی‬ ‫ســگ؟» منم دوســتی بهتر از او نداشتم که اینقدر‬
‫و فحش خواهر و مادر به اوباما رو شروع کردند‪ ،‬احتمالا‬ ‫یادآور ابراز علاقه امام خمینی بود به آمریکا که «هیچ‬ ‫وقتی وسط مذاکره باید شعار بدیم «مرگ بر آمریکا»‬ ‫صمیمانه با من حرف بزنه‪ .‬معمولا هر وقت با هم قهر‬
‫روابط ما با آمریکا بسرعت به بالاترین درجه خودش‬ ‫یعنی چی؟ یعنی می خوایم یک ماه بعد سفارتخونه‬ ‫مــی کردیم به من می گفت «آقای نبوی» و من می‬
‫می رسه و یک هفته بعد ســفارت آمریکا در ایران و‬ ‫غلطی نمیتواند بکند”‪.‬‬ ‫فهمیدم که خیلی با من بده‪ .‬و سعی می کردم که از‬
‫سفارت ایران در آمریکا افتتاح می شه‪ .‬وگرنه تا زمانی‬ ‫یعنی می خوام بگم که بطور کلی هر نوع نفرین‪ ،‬آرزوی‬ ‫هامون رو باز کنیم‪ .‬دیگه حله‪.‬‬ ‫دلش دربیارم‪ .‬وقتی از دلش در می آوردم تا وقتی بهم‬
‫که رئیس جمهور ما نگه «حسین! جیگرتو بخورم»‪ ،‬و‬ ‫مرگ‪ ،‬فحش‪ ،‬آتش زدن پرچم و کشــیدن خشتک‬ ‫بقول همون سعید که گفتم‪« :‬حتی من از منابع موثق‬ ‫نمی گفت «کچه سگ» مطمئن نمی شدم که با هم‬
‫اوباما نگه «حسن! کثافت‪ ،‬الهی بمیری کهدلم برات یه‬ ‫روی سر طرف مقابل‪ ،‬با نوع ارتباطدیپلماتیک که می‬ ‫اطلاع دارم جواد آقا ظریــف وقتی جان کری را دید‬ ‫خوب شدیم‪ .‬این جوری بود که متوجه شدم هر چی‬
‫ریزه شده بود» رابطه ایران و آمریکا درست نمی شه‪ .‬‬ ‫خوایم با همداشته باشیم‪ ،‬نه تنها رابطه مستقیمداره‪،‬‬ ‫اولین جمله اش این بود که «چطوری سیرابی؟» آن‬ ‫آدم با دیگران رابطه بهتری داشته باشه به اونها بیشتر‬
‫بلکه اصلا رابطه دیگری را نمی شــه تصور کرد‪ .‬برای‬ ‫هم در جواب گفته «به به مستر گلابی خودمون» که‬
‫[برگرفته از روزنامه قانون]‬ ‫همینه که ما ایرانی ها همزمان با اینکه هر هفته مرگ‬ ‫ظاهرا اگر ورود کاترین اشــتون نبود‪ ،‬کار به شوخی‬ ‫فحش می ده و باهاشون بیشتر حال می کنه‪.‬‬
‫بر آمریکا می گیمدر همون زمان سه میلیون ایرانیدر‬ ‫دستی هم می رسید و از منبع موثقدیگری خبردارم‬ ‫مثلا همین مادرم‪ ،‬وقتی از مدرسه می اومدم و ازش‬
‫می پرســیدم غذا چی داریم یا مــی گفت «گاو گو‬
   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35   36