Page 28 - Shahrvand BC No. 1264
P. 28
ادبیات/گفتوگو
با پرســ شهایی دارد که در ذه ناش شکل م یگیرد .این مسئله را برای گفتگوباعل یعبدالرضاییپیرامونوضعیتشعرامروزایران 28
این توضیح دادهام چون یکی از انتقادهایی که در مواجهه با اثری خلاق
طرح م یشــود انتساب آن به ب یمعنای یست .امروزه نقد ادبی مثل دیگر مه مترین مخاطبان و خریداران کتا بهایم مخالفانم هستند 28
دان شها علمی شــده و بدون احاطه بر دان شهای تازه نم یتوانیم درباره
چیزی که نم یدانیم نظر دهیم .ســال گذشته در یکی از کنفران سهای -بخش دوم -
فستیوال پلاتفرما که در لندن برگزار شد درباره این همان ِی ساختارهای
کوآنتمی و متنی سخنرانی کردم که با استقبال خوبی مواجه شد.
▪ ▪پی شتر در یکــی از مصاحب ههایت به نقد نظریه نیما درباره گفتوگو :بهزاد باشو
هارمونی شعری پرداخته بودی دوست دارم بدانم این هارمونی
هارمونی تعریف پســاهفتاد، با نظر نیما دارد. مـدـنخظربتیوکچیهدیفگررق ازی سال مکیو تسیب /شماره - 1264جمعه 17نابآ 1392
مولف ههای شــعری
تازهای برای شــعر بوده که نه در شــعر نیما اتفاق افتاده ،نه در شــعر
ســپید شاملویی .این هر دو و شاگردا نشــان هارمونی شعری را بیشتر علی عبدالرضایی بعد از ۱۱سال
در موسیقی و صدای شــعر دنبال م یکردند .نیما نصف قواعد عروضی به مدد ابزار اینترنت روب هروی
ایــن صدا را دور ریخته بود و شــاملو همه را .امــا به زعم من هارمونی «بهزاد باشو» طراح و گرافیست
را نم یشــود تنها بــه موزیک متن محدود کرد .مــن این هماهنگی را مطبوعات نشسته و با هم
گاهی در تولید فضای تازه م یبینم .یعنی از موتی فها و تصوی رها طوری پیرامون جامعه شعر ایران گپ
اســتفاده م یکنم که در دیالوگ و ایــن همانی با هم ،ایجاد فضای تازه وگفتی اینترنتی انجام داد ه و
کنند .مثلن اساس شعر کلاسیک پارسی و نیمایی و شاملویی را ازدحام حاصل این گف توگو را در اختیار
خیال تشــکیل م یدهد ،در حالی که تخّیل فرهیخته تنها عنصر یست قانو نآنلاین قرار داد هاند .در
که م یتوان بر اســاس آن یک اثر اصیل را از خیل متون بدلی سوا کرد. ادامه قسمت اول این گفتگو را
خیال ،بهترین حرب هی ممکن برای درو غزن یهای شــعری و بزک متن
م یخوانید.
اســت ،اما تخیل ،تمامیت شــعر را در برم یگیرد و به آن ساخ ِت خلاق
م یدهد .مثلن شــعر «زلزله» در کتاب «پاریس در رنو» ساختی روایی
دارد ،اما تخیل باعث م یشــود هر سطری که م یآید به سطر بعدی نخ علی عبدالرضایی یکی از بنیانگذاران
بدهد ،طوریکه تعلیق و شکســت روایت باعث شــده در انتهای شعر، شعر هفتاد محسوب م یشود که اظهار
موتیــف نقش عوض کند .گاهی اوقات هم این هارمونی را در نوع زبانی نظ رهایش درباره شعر فارسی و انتشار
که انتخاب م یشود اجرا م یکنم .مثلن در شعر «تنوین» از قی دها گاهی علی عبدالرضایی کتا بهای شعرشدردهه هفتاد همواره
فعل ســاختم و گاهی هم به مثابه استعاره و صفت از آ نها کار کشیدم. با موجی از مخالف تها و موافق تها در
طور یکــه هارمونی تبدیل قید به صفت و فعــل ،به حادثه متنی بدل ســهم را داشته است .در حوزه داستان و رمان نیز بازار را متون ساده و جامعه شعر ایران مواجه م یشد .از او
شد و همین هارمونی تازهای ب هدست داد .یا مثلن در شعر بلند «جنگ عام هپسند پر کرده بود .این سا لها درباره قدرت بسیار خواندهام .از نوع تاکنون ۴۳کتاب به زبا نهای مختلف
جنــگ تا پیروزی» به دنبال ایجاد هارمونی بین زبان و موضوع و فرم و سیاســ یاش گرفته تا اجتماعی و فرهنگی! قدرت قادر است گاهی گاو منتشر شده که ۲۳تای آ نها مجموعه شعر فارسی است .عبدالرضایی سال
قالب بودم .در این شــعر چندصدایی -چندفرمی و چندموضوعی شما را هم اقلیدوس جا بزند .مســئله فقط این است .چه بسا در همان نوع ۱۳۷۰در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی خواجه نصیر تهران
م یتوانیــد یک هماهنگی خلاق را در نوعی از ه مخوانی که بین صدا و نوشتار ای نها شعرهایی باشد که واقعن شعر باشد و من خوشم هم بیاید فار غالتحصیل شد و اوایل سال ۱۳۸۱برای تمرکز بر گلوبال پوئتری و تولید
قالب و شــخصیت وجود دارد ببینید .و از طرفی حتا توی شعرهایی که و برایشان کف هم بزنم اما هرگز در دایره شعر تازه قرارش نم یدهم که آثاری در گستره جهانی از ایران مهاجرت کرد .او اکنون به تدریس تئوری
در آ نها از وزن اســتفاده م یکردم م یبینید که این هارمونی صوری از واقعن نیســتند .بسیاری از این حر فهایی که ای نها م یزنند و با کمک ادبی مشغول است و در کشورهای مختلف کارگاه شعر و داستان نومدرنیستی In touch with Iranian diversity
جنس آثار نیما و شاملو نیست .اینجا لحن تازه ،نقش پاساژ متنی برای مطبوعــات به خورد همه رفته ،مال ای نها نیســت .من این حر فها را برگزار م یکند .عبدالرضایی یکی از معدود شاعران و نویسندگان ایران یست که
حرکت از وزنی بــه وزن دیگر ،یا فضایی به فضای دیگر را ایفا م یکند. ســرقت نظری م یدانم و یکی از وجوه غلبه نظریاتی م یدانم که توسط آثارش به اغلب زبا نهای زنده دنیا ترجمه و منتشر شده و در فستیوا لهای
گفتم که :یکی از مشکلات عمده شعر پارسیدردهه شصت و پنجاه عدم خیلــی از ماها در همان دهه هفتاد مطرح شــده .مگــر در همان دهه جهانی شعر مختلفی حضور داشته و یکی از ۲۷شاعر جهان است که از متن
کارآیی زبان بود؛ یعنی زبان شعری دهه شصت دچار فقدان شعریت بود، هفتاد من و بقیه تنها در یک طرز م ینوشــتیم!؟ من فکر م یکنم ابتدا و صدای اشعارش در آرشیو صوتی کتابخانه ملی بریتانیا نگهداری م یشود.
وسیله بود و جز این سلیقه شعری وجود نداشت .شعر هفتاد عصیانی بود باید شــکافت که منظور ای نها از سادهنویسی چیست!؟ اگر منظورشان حالا علی عبدالرضایی بعد از ۱۱سال به مدد ابزار اینترنت روب هروی «بهزاد
برای احقاق حقوق زبان شعر و این فرق فاحشی داشت با رویکرد کسانی از سادهنویســی اجرای متن در زبانی سهل و ممتنع از جنس سعدی و باشو» طراح و گرافیست مطبوعات نشسته و با هم پیرامون جامعه شعر ایران
که به شــعر هفتاد غالب شدند فقط برای ای نکه با زبان ب هطور تصنعی ایر جمیرزاســت شک نداشته باشید که ای نها اغلب سادهنویس نیستند. گپ وگفتی اینترنتی انجام داده و حاصل این گف توگو را در اختیار قانو نآنلاین
بازی م یکردند .ما سعی کردیم با توجه به رعایت دیگر مولف ههای شعری فقط آسان م ینویسند که همین آسانی متاسفانه اپیدمی شده .عصر عصر قرار دادهاند .هفته گذشته قسمت اول این گفتگو از نظرتان گذشت و اینک
به زبان نقشــی کلیدی بدهیم نه آ نکه آن را جســدی فرض کرده هر غلبه متوس طهاست که بســیار هم حمایت م یشوند .اتا قهای امنیتی
بلایی که خواستیم ســرش بیاوریم .در مه مترین شعرهای پساهفتادی م یخواهند همه چیز زیر ذرهبین باشــد .حتی خیال و تخیل شــاعرانه قسمت دوم گفتگو را م یخوانید.
من ،بر زبان هما نقدر تاکید م یشود که بر فضا و تخیل و تصویر و تفکر را هــم م یخواهند به تصرف دربیاورند و خیال م یکنند که با شــیوع
و الخ ...البته در همان کتاب «پاریس در رنو» شــعرهایی مثل «زلزله» و روتی ننویسی دوربی نشان سرتاسری م یشــود اما ای نطور نیست بلکه ▪ ▪در یک دهه گذشــته رویکرد جامعه شعر ایران در ارایه اثر
«پارک» و «بندرعباس» و «من از زمین م یترسم» و ...الخ وجود دارد که آ نهــا ای نگونه فقط خلاقی تهای زبانی را م یُکشــند .من نه دیگر در
ای نها همه را به اجرا درآورده اســت ،در واقع ایجاد هارمونی بین عناصر عرصه شعر پارسی با احدی کار دارم نه حتا دلم م یآید شاعری را حتی به سمت ساد هنویسی سوق پیدا کرد .غالب مجموع ههای منتشر Vol. 21 / No. 1264 - Friday, Nov. 8, 2013
شــعری ،زبانی تازه را ب هدســت داده و باعث شک لگیری آن شده .پس اگر از اندک استعدادی برخوردار باشد ضایع کنم .اما طی ده سال اخیر شده مملو از تصاویر روزمر هاند که در اجرا تهی از ظرفی تهای
هدف ما رشد سرطانیدر یک حیطه نبود ،اصالت بخشیدن به امر تجربی چیزهایی در شعر ایران ُمد شده که هم غیرعلم یست و هم غیرتئوریک. خلاقه و هنرمندان هاند .اما فکر نم یکردم برآمدن چنین جریانی
بود که باید بســط داده م یشد ،غل طخوانی م یشد ،به تحلیل درم یآمد را م یتوان سیســتماتیک تماشا کرد .تو در حین شناسایی این
و فضای دیگر و تازهتری بر اســاس رویکرد تازهاش ســاخته م یشد .در البته برای بهبود وضع تئوریک پیشنهادهای زیادی دارم.
حال یکه طی دهه هشتاد فضای غالب شع رها استتیکی را تعریف م یکرد آـسـییکبیم اتزومجشهــچکلهاچتیعزمیدهششدعهار پیار؟ســی در دهه شصت و پنجاه عدم
که پی شتر در دهه شصت و پنجاه تعریف و تجربه شده بود .یعنی من در ▪ ▪بگو ،م یخواهم به همین پیشــنهادهای تو برسیم ،نظرات
اغلب شعرهای دهه هشتاد نوعی بازگشت م یبینم. تئـوـریخبک ادمر اریوزن فتروصنتتیکجههنگمی یرشیــهاودیتتکلجیربف یدانیات.ر.ا .مشخص کرد ،باید کارآیی زبان بود؛ یعنی زبان شــعری دهه شــصت دچار فقدان شعریت
بود ،وسیله بود و جز این سلیقه شعری وجود نداشت .م یخواهم بگویم
▪ ▪دلایلی که مطرح م یکنند مبتنی بر این است که به مولف ههای نشســت و ب هطور دقیق وارد جزئیات شــد .ما ناگزیریم در بســیاری از ما این سادهنویســی را پی شتر در دهه پنجاه و عل یالخصوص شــصت
تعری فها که برای مولف ههای شعری شده تجدید نظر کنیم .خیل یها در تجربه کرده بودیم و اساســن من فکر م یکنم چیزی که باعث شــده
اقتصاد خوانش توجه دارند یا م یخواهند ترجم هاش آســا نتر تحلیل شــعر تلاش م یکنند تا راهی برای فهم اثر پیدا کنند .در مقابل شــعر در دهه هشتاد ،در دام ارتجاع بیفتد چیزی جز خواست دولت در
آ نها گروه دیگری هســتند که با ارائه روش برای درک اثر مخال فاند و این مقطع نیســت .م یخواستند بدانند توی مغ زها چه م یگذرد و برای
جهانی یعنی تلقی این جهت جهانی شدن بردارند. شـوـادجوازگهابمدهی پروســه درک یا فهم را یک اتفاق م یدانند که هرگز با اعمال راهکاری ای نکه بر افکار نیز نظارت کند ســعی کردند سادهنویسی را تبلیغ کنند
پیش از پاسخ به سوال ابتدا درباره خاص حاصل نم یشــود .ای نکه هنوز بعد از ای نهمه تلاش ،راه و روشی و از این طریق حتی از لای ههای ذهنی آد مها خبردار شــود .شعر هفتاد
شدن و جهانی بودن توضیحدهم .یکی از توهمات نویسندگان ایرانی این پیدا نشده تا مخاطبان یک اثر معین با ب هکارگیری آن ،بهدریافت معنای شــعر مشکلی بود و به راحتی م یتوانســت از سد ممیزی بگذرد چون
است که فکر م یکنند جهان ،ادبیات فارسی یا زبان فارسی را م یشناسد ثابتی دست یابند؛ کاف یست که دیگر بپذیریم درک و فهم هر مخاطبی سانســورچ یها از آن سر در نم یآوردند .در نتیجه برای تقابل ب هصورت
و با ای نکه مدام از دهکده جهانی مارشال م کلوهان م یگویند اما هرگز مختص اوســت و با دیگری تفاوت دارد .اگر همه دیدی علمی نسبت به سرتاسری سادهنویســی را تبلیغ کردند و ماحصل شعری شد خاجه و
به لــوازم ارتباط فکر نکردهاند و اصلن اقدامی نیز در جهت ایجاد رابطه این مســئله در بررسی اثر هنری داشته باشیم دیگر کسی از ب یمعنایی ب یفکر و بدون تکنیک که حالا خروار خروار در ایران منتشــر م یشود.
با گلوبال پوئتری انجام ندادهاند .متاســفانه مــا در جهان از لحاظ ادبی گلایه نم یکند .اگر بر این توافق کنیم که خوانش خلاق مواجه های است در این شــع رها نه رّدی از هارمونــی و موزیک متنی وجود دارد ،نه فرم
منزلتی نداریم .ترجمه سرراســتی از ادبیات ما در جهان در دســترس با هستی یک اثر ادبی از طریق زبان ،باید قبول کنیم که هیچ تفسیری محلی از اعراب دارد و نه شــهود یافت م یشــود .تنهــا چیزی که دارد
نیســت تا خوانده شود و تاثیرگذار باشــد .مثلن من دو ترجمه اینجا از برای همیشــه معتبر نیســت چون هر زمانی مختصات و ویژگ یهای موضو عمندی آ نهاست که اگر در خوانش اول خواننده معمولی را جذب
غز لهــای حافظ خواندهام یکی را «شــهریاری» نامی ترجمه کرده که اندیشــگانی خاص خود را دارد .آیا ما همه شناخت یکسانی از گذشته م یکند ،در خوانش دوم چیزی برا ی همان خواننده هم ندارد .متاسفانه
وقتی خواندمش دلم برای حافظ ســوخت .بعدی هم کتاب یســت که داریم؟ یا هر کسی با توجه به دادههایی که دارد با آن گف توگو م یکند؟ سیاســ تهای فرهنگی دولت قبلی بستری امنیتی داشت و ترک شهای
«م یم یخلوتــی» از حافظ بیرون داده که درآن بیشــتر ردی از قالب فهم متن هم ارتباط مستقیمی با دادههای مخاط باش دارد برای همین این سیاســت فقط به شعر اصابت نکرد ،ســیطره این سیاست را طی
غزل م یبینیم که در انگلیســی بازنویسی شده یعنی «م یم ی» با کتاب معنای اثر ادبی ثابت نیست و مفهوم دریافتی هر کسی رابطه مستقیمی ســا لهای اخیر تقریبن در تمام حوزههای هنری شــاهد بودیم .آ نها
خواندن یاش اسم حافظ را ای نجا مطرح کرده نه شعر حافظ را! دیگر به نخب هها نیازی نداشــتند و کیفّیت ارزشــی نداشت ،آ نها آمار
م یخواســتند ،سیاهه لشکر م یخواستند و باعث شدند متوس طها همه
چیز را در دســت بگیرند .نی منگاهی به فیل مهای تولیدشده در سینمای
دهه هشتاد نشــان م یدهد که عرصه عرص هی تولید سینمای شعاری
و پندهای ن خنماشــده بوده و تکنیک و زیبای یشناســی در آن کمترین
با پرســ شهایی دارد که در ذه ناش شکل م یگیرد .این مسئله را برای گفتگوباعل یعبدالرضاییپیرامونوضعیتشعرامروزایران 28
این توضیح دادهام چون یکی از انتقادهایی که در مواجهه با اثری خلاق
طرح م یشــود انتساب آن به ب یمعنای یست .امروزه نقد ادبی مثل دیگر مه مترین مخاطبان و خریداران کتا بهایم مخالفانم هستند 28
دان شها علمی شــده و بدون احاطه بر دان شهای تازه نم یتوانیم درباره
چیزی که نم یدانیم نظر دهیم .ســال گذشته در یکی از کنفران سهای -بخش دوم -
فستیوال پلاتفرما که در لندن برگزار شد درباره این همان ِی ساختارهای
کوآنتمی و متنی سخنرانی کردم که با استقبال خوبی مواجه شد.
▪ ▪پی شتر در یکــی از مصاحب ههایت به نقد نظریه نیما درباره گفتوگو :بهزاد باشو
هارمونی شعری پرداخته بودی دوست دارم بدانم این هارمونی
هارمونی تعریف پســاهفتاد، با نظر نیما دارد. مـدـنخظربتیوکچیهدیفگررق ازی سال مکیو تسیب /شماره - 1264جمعه 17نابآ 1392
مولف ههای شــعری
تازهای برای شــعر بوده که نه در شــعر نیما اتفاق افتاده ،نه در شــعر
ســپید شاملویی .این هر دو و شاگردا نشــان هارمونی شعری را بیشتر علی عبدالرضایی بعد از ۱۱سال
در موسیقی و صدای شــعر دنبال م یکردند .نیما نصف قواعد عروضی به مدد ابزار اینترنت روب هروی
ایــن صدا را دور ریخته بود و شــاملو همه را .امــا به زعم من هارمونی «بهزاد باشو» طراح و گرافیست
را نم یشــود تنها بــه موزیک متن محدود کرد .مــن این هماهنگی را مطبوعات نشسته و با هم
گاهی در تولید فضای تازه م یبینم .یعنی از موتی فها و تصوی رها طوری پیرامون جامعه شعر ایران گپ
اســتفاده م یکنم که در دیالوگ و ایــن همانی با هم ،ایجاد فضای تازه وگفتی اینترنتی انجام داد ه و
کنند .مثلن اساس شعر کلاسیک پارسی و نیمایی و شاملویی را ازدحام حاصل این گف توگو را در اختیار
خیال تشــکیل م یدهد ،در حالی که تخّیل فرهیخته تنها عنصر یست قانو نآنلاین قرار داد هاند .در
که م یتوان بر اســاس آن یک اثر اصیل را از خیل متون بدلی سوا کرد. ادامه قسمت اول این گفتگو را
خیال ،بهترین حرب هی ممکن برای درو غزن یهای شــعری و بزک متن
م یخوانید.
اســت ،اما تخیل ،تمامیت شــعر را در برم یگیرد و به آن ساخ ِت خلاق
م یدهد .مثلن شــعر «زلزله» در کتاب «پاریس در رنو» ساختی روایی
دارد ،اما تخیل باعث م یشــود هر سطری که م یآید به سطر بعدی نخ علی عبدالرضایی یکی از بنیانگذاران
بدهد ،طوریکه تعلیق و شکســت روایت باعث شــده در انتهای شعر، شعر هفتاد محسوب م یشود که اظهار
موتیــف نقش عوض کند .گاهی اوقات هم این هارمونی را در نوع زبانی نظ رهایش درباره شعر فارسی و انتشار
که انتخاب م یشود اجرا م یکنم .مثلن در شعر «تنوین» از قی دها گاهی علی عبدالرضایی کتا بهای شعرشدردهه هفتاد همواره
فعل ســاختم و گاهی هم به مثابه استعاره و صفت از آ نها کار کشیدم. با موجی از مخالف تها و موافق تها در
طور یکــه هارمونی تبدیل قید به صفت و فعــل ،به حادثه متنی بدل ســهم را داشته است .در حوزه داستان و رمان نیز بازار را متون ساده و جامعه شعر ایران مواجه م یشد .از او
شد و همین هارمونی تازهای ب هدست داد .یا مثلن در شعر بلند «جنگ عام هپسند پر کرده بود .این سا لها درباره قدرت بسیار خواندهام .از نوع تاکنون ۴۳کتاب به زبا نهای مختلف
جنــگ تا پیروزی» به دنبال ایجاد هارمونی بین زبان و موضوع و فرم و سیاســ یاش گرفته تا اجتماعی و فرهنگی! قدرت قادر است گاهی گاو منتشر شده که ۲۳تای آ نها مجموعه شعر فارسی است .عبدالرضایی سال
قالب بودم .در این شــعر چندصدایی -چندفرمی و چندموضوعی شما را هم اقلیدوس جا بزند .مســئله فقط این است .چه بسا در همان نوع ۱۳۷۰در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی خواجه نصیر تهران
م یتوانیــد یک هماهنگی خلاق را در نوعی از ه مخوانی که بین صدا و نوشتار ای نها شعرهایی باشد که واقعن شعر باشد و من خوشم هم بیاید فار غالتحصیل شد و اوایل سال ۱۳۸۱برای تمرکز بر گلوبال پوئتری و تولید
قالب و شــخصیت وجود دارد ببینید .و از طرفی حتا توی شعرهایی که و برایشان کف هم بزنم اما هرگز در دایره شعر تازه قرارش نم یدهم که آثاری در گستره جهانی از ایران مهاجرت کرد .او اکنون به تدریس تئوری
در آ نها از وزن اســتفاده م یکردم م یبینید که این هارمونی صوری از واقعن نیســتند .بسیاری از این حر فهایی که ای نها م یزنند و با کمک ادبی مشغول است و در کشورهای مختلف کارگاه شعر و داستان نومدرنیستی In touch with Iranian diversity
جنس آثار نیما و شاملو نیست .اینجا لحن تازه ،نقش پاساژ متنی برای مطبوعــات به خورد همه رفته ،مال ای نها نیســت .من این حر فها را برگزار م یکند .عبدالرضایی یکی از معدود شاعران و نویسندگان ایران یست که
حرکت از وزنی بــه وزن دیگر ،یا فضایی به فضای دیگر را ایفا م یکند. ســرقت نظری م یدانم و یکی از وجوه غلبه نظریاتی م یدانم که توسط آثارش به اغلب زبا نهای زنده دنیا ترجمه و منتشر شده و در فستیوا لهای
گفتم که :یکی از مشکلات عمده شعر پارسیدردهه شصت و پنجاه عدم خیلــی از ماها در همان دهه هفتاد مطرح شــده .مگــر در همان دهه جهانی شعر مختلفی حضور داشته و یکی از ۲۷شاعر جهان است که از متن
کارآیی زبان بود؛ یعنی زبان شعری دهه شصت دچار فقدان شعریت بود، هفتاد من و بقیه تنها در یک طرز م ینوشــتیم!؟ من فکر م یکنم ابتدا و صدای اشعارش در آرشیو صوتی کتابخانه ملی بریتانیا نگهداری م یشود.
وسیله بود و جز این سلیقه شعری وجود نداشت .شعر هفتاد عصیانی بود باید شــکافت که منظور ای نها از سادهنویسی چیست!؟ اگر منظورشان حالا علی عبدالرضایی بعد از ۱۱سال به مدد ابزار اینترنت روب هروی «بهزاد
برای احقاق حقوق زبان شعر و این فرق فاحشی داشت با رویکرد کسانی از سادهنویســی اجرای متن در زبانی سهل و ممتنع از جنس سعدی و باشو» طراح و گرافیست مطبوعات نشسته و با هم پیرامون جامعه شعر ایران
که به شــعر هفتاد غالب شدند فقط برای ای نکه با زبان ب هطور تصنعی ایر جمیرزاســت شک نداشته باشید که ای نها اغلب سادهنویس نیستند. گپ وگفتی اینترنتی انجام داده و حاصل این گف توگو را در اختیار قانو نآنلاین
بازی م یکردند .ما سعی کردیم با توجه به رعایت دیگر مولف ههای شعری فقط آسان م ینویسند که همین آسانی متاسفانه اپیدمی شده .عصر عصر قرار دادهاند .هفته گذشته قسمت اول این گفتگو از نظرتان گذشت و اینک
به زبان نقشــی کلیدی بدهیم نه آ نکه آن را جســدی فرض کرده هر غلبه متوس طهاست که بســیار هم حمایت م یشوند .اتا قهای امنیتی
بلایی که خواستیم ســرش بیاوریم .در مه مترین شعرهای پساهفتادی م یخواهند همه چیز زیر ذرهبین باشــد .حتی خیال و تخیل شــاعرانه قسمت دوم گفتگو را م یخوانید.
من ،بر زبان هما نقدر تاکید م یشود که بر فضا و تخیل و تصویر و تفکر را هــم م یخواهند به تصرف دربیاورند و خیال م یکنند که با شــیوع
و الخ ...البته در همان کتاب «پاریس در رنو» شــعرهایی مثل «زلزله» و روتی ننویسی دوربی نشان سرتاسری م یشــود اما ای نطور نیست بلکه ▪ ▪در یک دهه گذشــته رویکرد جامعه شعر ایران در ارایه اثر
«پارک» و «بندرعباس» و «من از زمین م یترسم» و ...الخ وجود دارد که آ نهــا ای نگونه فقط خلاقی تهای زبانی را م یُکشــند .من نه دیگر در
ای نها همه را به اجرا درآورده اســت ،در واقع ایجاد هارمونی بین عناصر عرصه شعر پارسی با احدی کار دارم نه حتا دلم م یآید شاعری را حتی به سمت ساد هنویسی سوق پیدا کرد .غالب مجموع ههای منتشر Vol. 21 / No. 1264 - Friday, Nov. 8, 2013
شــعری ،زبانی تازه را ب هدســت داده و باعث شک لگیری آن شده .پس اگر از اندک استعدادی برخوردار باشد ضایع کنم .اما طی ده سال اخیر شده مملو از تصاویر روزمر هاند که در اجرا تهی از ظرفی تهای
هدف ما رشد سرطانیدر یک حیطه نبود ،اصالت بخشیدن به امر تجربی چیزهایی در شعر ایران ُمد شده که هم غیرعلم یست و هم غیرتئوریک. خلاقه و هنرمندان هاند .اما فکر نم یکردم برآمدن چنین جریانی
بود که باید بســط داده م یشد ،غل طخوانی م یشد ،به تحلیل درم یآمد را م یتوان سیســتماتیک تماشا کرد .تو در حین شناسایی این
و فضای دیگر و تازهتری بر اســاس رویکرد تازهاش ســاخته م یشد .در البته برای بهبود وضع تئوریک پیشنهادهای زیادی دارم.
حال یکه طی دهه هشتاد فضای غالب شع رها استتیکی را تعریف م یکرد آـسـییکبیم اتزومجشهــچکلهاچتیعزمیدهششدعهار پیار؟ســی در دهه شصت و پنجاه عدم
که پی شتر در دهه شصت و پنجاه تعریف و تجربه شده بود .یعنی من در ▪ ▪بگو ،م یخواهم به همین پیشــنهادهای تو برسیم ،نظرات
اغلب شعرهای دهه هشتاد نوعی بازگشت م یبینم. تئـوـریخبک ادمر اریوزن فتروصنتتیکجههنگمی یرشیــهاودیتتکلجیربف یدانیات.ر.ا .مشخص کرد ،باید کارآیی زبان بود؛ یعنی زبان شــعری دهه شــصت دچار فقدان شعریت
بود ،وسیله بود و جز این سلیقه شعری وجود نداشت .م یخواهم بگویم
▪ ▪دلایلی که مطرح م یکنند مبتنی بر این است که به مولف ههای نشســت و ب هطور دقیق وارد جزئیات شــد .ما ناگزیریم در بســیاری از ما این سادهنویســی را پی شتر در دهه پنجاه و عل یالخصوص شــصت
تعری فها که برای مولف ههای شعری شده تجدید نظر کنیم .خیل یها در تجربه کرده بودیم و اساســن من فکر م یکنم چیزی که باعث شــده
اقتصاد خوانش توجه دارند یا م یخواهند ترجم هاش آســا نتر تحلیل شــعر تلاش م یکنند تا راهی برای فهم اثر پیدا کنند .در مقابل شــعر در دهه هشتاد ،در دام ارتجاع بیفتد چیزی جز خواست دولت در
آ نها گروه دیگری هســتند که با ارائه روش برای درک اثر مخال فاند و این مقطع نیســت .م یخواستند بدانند توی مغ زها چه م یگذرد و برای
جهانی یعنی تلقی این جهت جهانی شدن بردارند. شـوـادجوازگهابمدهی پروســه درک یا فهم را یک اتفاق م یدانند که هرگز با اعمال راهکاری ای نکه بر افکار نیز نظارت کند ســعی کردند سادهنویسی را تبلیغ کنند
پیش از پاسخ به سوال ابتدا درباره خاص حاصل نم یشــود .ای نکه هنوز بعد از ای نهمه تلاش ،راه و روشی و از این طریق حتی از لای ههای ذهنی آد مها خبردار شــود .شعر هفتاد
شدن و جهانی بودن توضیحدهم .یکی از توهمات نویسندگان ایرانی این پیدا نشده تا مخاطبان یک اثر معین با ب هکارگیری آن ،بهدریافت معنای شــعر مشکلی بود و به راحتی م یتوانســت از سد ممیزی بگذرد چون
است که فکر م یکنند جهان ،ادبیات فارسی یا زبان فارسی را م یشناسد ثابتی دست یابند؛ کاف یست که دیگر بپذیریم درک و فهم هر مخاطبی سانســورچ یها از آن سر در نم یآوردند .در نتیجه برای تقابل ب هصورت
و با ای نکه مدام از دهکده جهانی مارشال م کلوهان م یگویند اما هرگز مختص اوســت و با دیگری تفاوت دارد .اگر همه دیدی علمی نسبت به سرتاسری سادهنویســی را تبلیغ کردند و ماحصل شعری شد خاجه و
به لــوازم ارتباط فکر نکردهاند و اصلن اقدامی نیز در جهت ایجاد رابطه این مســئله در بررسی اثر هنری داشته باشیم دیگر کسی از ب یمعنایی ب یفکر و بدون تکنیک که حالا خروار خروار در ایران منتشــر م یشود.
با گلوبال پوئتری انجام ندادهاند .متاســفانه مــا در جهان از لحاظ ادبی گلایه نم یکند .اگر بر این توافق کنیم که خوانش خلاق مواجه های است در این شــع رها نه رّدی از هارمونــی و موزیک متنی وجود دارد ،نه فرم
منزلتی نداریم .ترجمه سرراســتی از ادبیات ما در جهان در دســترس با هستی یک اثر ادبی از طریق زبان ،باید قبول کنیم که هیچ تفسیری محلی از اعراب دارد و نه شــهود یافت م یشــود .تنهــا چیزی که دارد
نیســت تا خوانده شود و تاثیرگذار باشــد .مثلن من دو ترجمه اینجا از برای همیشــه معتبر نیســت چون هر زمانی مختصات و ویژگ یهای موضو عمندی آ نهاست که اگر در خوانش اول خواننده معمولی را جذب
غز لهــای حافظ خواندهام یکی را «شــهریاری» نامی ترجمه کرده که اندیشــگانی خاص خود را دارد .آیا ما همه شناخت یکسانی از گذشته م یکند ،در خوانش دوم چیزی برا ی همان خواننده هم ندارد .متاسفانه
وقتی خواندمش دلم برای حافظ ســوخت .بعدی هم کتاب یســت که داریم؟ یا هر کسی با توجه به دادههایی که دارد با آن گف توگو م یکند؟ سیاســ تهای فرهنگی دولت قبلی بستری امنیتی داشت و ترک شهای
«م یم یخلوتــی» از حافظ بیرون داده که درآن بیشــتر ردی از قالب فهم متن هم ارتباط مستقیمی با دادههای مخاط باش دارد برای همین این سیاســت فقط به شعر اصابت نکرد ،ســیطره این سیاست را طی
غزل م یبینیم که در انگلیســی بازنویسی شده یعنی «م یم ی» با کتاب معنای اثر ادبی ثابت نیست و مفهوم دریافتی هر کسی رابطه مستقیمی ســا لهای اخیر تقریبن در تمام حوزههای هنری شــاهد بودیم .آ نها
خواندن یاش اسم حافظ را ای نجا مطرح کرده نه شعر حافظ را! دیگر به نخب هها نیازی نداشــتند و کیفّیت ارزشــی نداشت ،آ نها آمار
م یخواســتند ،سیاهه لشکر م یخواستند و باعث شدند متوس طها همه
چیز را در دســت بگیرند .نی منگاهی به فیل مهای تولیدشده در سینمای
دهه هشتاد نشــان م یدهد که عرصه عرص هی تولید سینمای شعاری
و پندهای ن خنماشــده بوده و تکنیک و زیبای یشناســی در آن کمترین