Page 30 - Shahrvand BC No. 1264
P. 30
‫ادبیات‪/‬نقدوبررسی ‹‬ ‫‪30‬‬

‫نگاهی به مجموعه داستان از اپرا لذت ببر نوشت ‌هی محمد عبدی‬

‫شم ‌عها را دور تا دور خانه چید و یک ‌ییکی روش نشان کرد‪.‬‬ ‫آزاده دواچی‬ ‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1264‬جمعه ‪ 17‬نابآ ‪1392‬‬
‫وسط خانه درازکشید و آرام چش ‌مهایش را بست‪( .‬داستان‬
‫خلق كرده است در اكثر موارد هر كدام از فضای ایجادشده در انتقال‬ ‫در طول سا ‌لهای گذشته بسیاری‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫یك رویكرد اجتماعی موفق هستند هر كدام از این فضاهای سورئال به‬ ‫خواهش‪ ،‬صفح ‌هی ‪)۱۰‬‬ ‫از نویسندگان ایرانی به خصوص‬
‫نوعی درگیری نویسنده را با حقیق ‌تهایی نشان م ‌یدهند كه نویسنده‬ ‫فضاهای خیالی و غیر خیالی آن چنان در هم پیچیده شد‌هاند که شاید‬ ‫از نسل جوان به خلق فضاهایی‬
‫در تلاش است تا از طریق همین فضای سورئال آ ‌نها را پررنگ كند‪.‬‬ ‫تمییز حقیقت و غیر آن برای مخاطب دشوار باشد‪ ،‬اما در عین نویسنده‬ ‫نو در ادبیات پرداخت ‌هاند که به‬
‫گاهی نویسنده در تلاش است تا فضای حقیقی تری را به تصویر بكشد‬ ‫قادر است از طریق این تکنیک مخاطب را با متن درگیر کند و در‬ ‫نوعی هم از فضای مهاجرت بهره‬
‫در این فضای حقیقی نویسنده قادر است به نقد رویكردهای اجتماعی‬ ‫نهایت تا پایان داستان را در حدس و گمان پیش ببرد‪ .‬نویسنده در‬ ‫برد‌هاند و هم قادر بود‌هاند تا از‬
‫و روابط انسانی بپردازد در این نوع رویكرد نگاه نویسنده با اینكه مردانه‬ ‫فضای مین ‌یمال داستا ‌نها به طرح واقعی ‌تهای زندگی م ‌یپردازد در‬ ‫طریق تجرب ‌هی ژانرهای مختلف‬
‫است و بازنمود هویت مردان ‌های او است اما درعی ‌نحال به كلیشه سازی‬ ‫این فضای مین ‌یمال شخصی ‌تها مجال قوام یافتن م ‌یگیرند‪ .‬عبدی‬ ‫ادبی‪ ،‬تجرب ‌هی جدیدی را از ادبیات‬
‫جنسیتی در متن منجر نشده است‪ ،‬بلكه به نوعی بازتاب تجرب ‌هی جدید‬ ‫در این مجموعه تلاش کرده است تا از حداقل فضای داستان برای‬ ‫فارسی به مخاطب فارس ‌یزبان‬
‫و نسل جوان در این مجموعه است‪ .‬عبدی به خوبی قادر است پرده‬ ‫طرح شخصی ‌تها و فضاسازی استفاده كند و در بیشتر موارد فضای‬ ‫معرفی کنند‪ .‬نگاهی به اکثر این‬
‫از روابط اجتماعی بردارد و به نوعی آن را در فضای مین ‌یمالیستی‬ ‫مین ‌یمالیستی به احاطه و تسلط نویسنده به موضوع كمك كرده است‪.‬‬ ‫آثار نشان م ‌یدهد که انتشار این‬
‫داستان به تصویر بكشد حتیدیالو ‌گها به نوعی م ‌یتوانند بازگوکنند‌هی‬ ‫جلوتر که رفت فکر کرد شاید همه این اتفا ‌قها افتاد تا از جلوی‬ ‫آثار در فضای خارج از سانسور و تحت تأثیر فضای مهاجرت توانسته‬
‫روابط انسانی و حقیقی باشند و در اینجا نویسنده به خوبی از فضای‬ ‫این قبرستان رد شود و برای این مردگان دعا کند‪ ،‬شاید یکی‬ ‫است به ابداع شکل جدیدی از ادبیات به مخاطب فارس ‌یزبان یاری‬
‫از آ ‌نها ‪-‬لااقل یک ‌یشان‪ -‬به دعای او نیاز داشت‪ .‬همین فکر را‬ ‫رساند‪ .‬به این ترتیب با گسترده شدن ادبیات مهاجرت و به خصوص‬
‫مین ‌یمالیستی برای بیان واقعیت بهره م ‌یبرد‪.‬‬ ‫داشت م ‌یکرد که باران شدیدی گرفت‪ .‬زیر باران همین طور‬ ‫تأثیرپذیری اکثر نویسندگان از را‌ههای مختلف نوشتاری در خارج از‬
‫دلش شکست‪ .‬برگشت جلوی سالن مجلل اپرا‪ .‬زو ‌جهای پیر‬ ‫مستقیم رفت تا حدود یک ساعت بعد که رسید خان ‌هاش‪ .‬تمام‬ ‫ایران بسیاری از نویسندگان مهاجر را قادر ساخته است تا به نحوی‬
‫و جوان با لبا ‌سهای رسمی دست در دست هم وارد سالن‬ ‫وجودش خیس بود‪ .‬در رختخواب چش ‌مهایش را که بست به‬ ‫بر ادبیات مدرن فارسی و ادبیات مهاجرت تأثیر بگذارند‪ ،‬چه بسا که‬
‫م ‌یشدند‪ .‬بلیت اضافه را نگاهی انداخت‪ .‬یک لحظه تصمیمی‬ ‫حکمت این باران فکر کرد‪ .‬نم ‌یدانست رحمت است یا لعنت‪.‬‬ ‫بسیاری از نویسندگان در خلال همین نوشتارها توانست ‌هاند به نقد و یا‬
‫گرفت‪ :‬فندکش را در آورد و بلیت را آتش زد و به تماشایش‬
‫ایستاد؛ تا لحظه آخر سوختن‪ .‬کت و کیفش را روی صندلی خالی‬ ‫(داستان باران‪ ،‬صفح ‌هی ‪)۱۸‬‬ ‫شک ‌لگیری گفتمان منتقدانه در ادبیات داستانی دامن بزند‪.‬‬
‫کنار ‌یاش گذاشت و نشست‪ .‬اپرا از جهان دیگری حرف م ‌یزد؛‬ ‫در همین فضا تأثیر مهاجرت بر فرم نوشتاری نویسنده به خوبی مشخص‬ ‫مجموع ‌هی داستا ‌نهای از اپرا لذت ببر نوشت ‌هی محمد عبدی که‬
‫است به این ترتیب كه نویسنده با بهر‌هگیری از فضای داستان كوتاه به‬ ‫توسط انتشارات ناکجا در پاریس منتشر شده است‪ ،‬نیز با ابداع فضای‬
‫جایی که همه عاشق م ‌یشوند‪.‬‬ ‫طرح تجارب خود از مهاجرت هم پرداخته است‪ ،‬زبان در این مجموعه‬ ‫مبتکرانه در داستان به صورت کوتاه و نسبتاً مینی مال توانسته است‬
‫(از اپرا لذت ببر‪)۵۰ ،‬‬ ‫هم همین کارکرد را دارد‪ ،‬زبان پیچیده نیست و به سادگی میان خیال‬ ‫تجرب ‌هی جدیدی از داستا ‌نهای کوتاه را به را در ادبیات داستانی ارائه‬
‫و واقعیت در داستان شکل م ‌یگیرد‪ .‬در اكثر داستا ‌نها زاوی ‌هی دید‬ ‫دهد‪ ،‬فضایی که میان دو جهان و دو دنیای متفاوت حقیقت و واقعیت‬
‫نویسنده در این مجموعه به نوعی سنت حاضر در مورد کلیش ‌ههای زنان‬ ‫نویسنده به خوبی بازتاب یافته است‪ .‬به نوعی فضای مینی مال و کوتاه‬ ‫در نوسان است‪ .‬در اکثر داستا ‌نها نویسنده حول محورهای مختلف‬
‫را شكسته است و قادر است تا صراحتاً به بیان حقایقی بپردازد كه در‬ ‫داستان فرصت اشار‌هی سمبلیک و استعاری را برای بیان یک اتفاق‬ ‫اجتماعی و سیاسی‪ ،‬به روایت شخصی ‌تها و فضای داستان م ‌یپردازد‪.‬‬
‫جامعه وجود دارد‪ .‬عین حال فضای داستا ‌نها و به خصوص پایان بندی‬ ‫خاص فراهم کرده است‪ ،‬نویسنده در متن توضیحی برای آن اتفاق‬ ‫ساختار روایی داستا ‌نها ساده است‪ ،‬اما در عین سادگی نویسنده قادر‬
‫آ ‌نها خط جدیدی دارد و آن چنان درگیر کلیش ‌هها نیست درعی ‌نحال‬ ‫نم ‌یدهد‪ ،‬اما خواننده به ندرت هرچه جلوتر م ‌یرود با رفتار این اتفاق‬ ‫است تا طیف وسیعی از روابط پیچید‌هی انسانی را آشکار کند‪ .‬م ‌یتوان‬
‫نگاه نویسنده به مقول ‌هی عشق یك نگاه رمانیتكی و کلیش ‌های نیست‪،‬‬ ‫گفت فضایی كه نویسنده از روابط انسانی به تصویر م ‌یکشد‪ ،‬در این‬
‫بلكه نگاه تلخ و نسبتاً حقیقی است كه در گیر رویکردهای متفاوت در‬ ‫در متن آشنا م ‌یشود‬ ‫داستا ‌نها یك فضای رئال اما درعی ‌نحال نمادین و سمبلیك است‪ .‬به این‬
‫روایت داستان شده است‪ .‬شخصیت مرد در اكثر داستا ‌نها به نوعی هم‬ ‫در هوای گرفته لندن‪ ،‬هنوز قطار راه نیفتاده بود که مرد با صدای‬ ‫ترتیب نویسندهدر خلال شخصی ‌تسازی و ستین ‌گهای مختلفداستان‬
‫بلند این آیه کتاب مقدس را خواند‪ .‬ردای سبزی به تن داشت‬ ‫این روابط را زیر سؤال م ‌یبرد‪ ،‬آ ‌نها را به چالش م ‌یکشد و الگوهای‬
‫در تقابل با واقعیت است و هم در گرو آن است‪.‬‬ ‫و صورتی برافروخته با صدایی گرم و طنی ‌نانداز‪ .‬قطار که به راه‬ ‫خود را از این روابط وارد فضای داستان م ‌یکند‪ .‬در بیشتر موارد روابط‬
‫البته راست م ‌یگفتند‪ ،‬اینجا بیمارستانه‪ ،‬ولی چطور م ‌یشه‬ ‫افتاد‪ ،‬مجبورش کرد صدایش را برای خواندن آیات دیگر بلندتر‬
‫عادی انسانی با تصویرهای سورئال و غیرحقیقی ادغام شده است‬
‫براشون توضیح داد؟ خودمو جمع و جور کردم و گفتم‪:‬‬ ‫کند‪( .‬به آسمان نگاه کن‪ ،‬صفح ‌هی ‪)۲۰‬‬ ‫ستنینگ اغلب داستا ‌نها در میان فضای خیالی و فضای واقعی آن قدر‬
‫«آخه خانم‪ ،‬شمام جای من! یکی اومده بالای سر دوست دختر‬ ‫ارجاع رمزگونه و درعی ‌نحال حقیقی به پدید‌ههای اجتماعی و سیاسی‬ ‫در نوسان است به نوعی كه به نظر م ‌یرسد نویسنده در تلاش است‬
‫چند ساله من‪ ،‬میگه من دوست پسرشم‪ »....‬نخیر خانم‪ ،‬ایشون‬ ‫كه همگی دست به دست هم م ‌یدهند و به نوعی ساختار واقعی و‬ ‫تا به نحوی شخصی ‌تهای خود را هم در گیر این نوسان فضاها كند‪،‬‬
‫منطقی را از فضای داستان به مخاطب م ‌یدهند‪ .‬درعی ‌نحال تمییز‬ ‫به نوعی نویسنده در خلال فضای حقیقی و غیرواقعی به برداش ‌تهای‬
‫اومده بالای سر دوست دختر من‪...‬‬ ‫این روای ‌تها به خوبی مشخص نیست‪ ،‬مخاطب به نوعی درگیر این‬ ‫منطقی م ‌یرسد و این مسئله در پایان اكثر داستا ‌نها و پایان بندی آن‬
‫‪ -‬خیله خب‪ ،‬خیله خب‪ ...‬این اومده یا اون اومده‪ ،‬چه فرقی‬ ‫فضای غیر واقعی و واقعی م ‌یشود‪ ،‬اما نویسنده در هر حال قادر است تا‬
‫میکنه؟ خب این خانم لابد دو تا دوست پسر داشته آسمون که‬ ‫منظورش را از در همین فضای کوتاه روایی به خوبی به تصویر بکشد‪.‬‬ ‫مشخص است‪.‬‬
‫زمین نیومده! چطور آقایون چند تا چند تا دارن‪ ،‬هیچ اتفاقی هم‬ ‫این فضا که به دور از سانسور است به نویسنده اجازه داده است تا‬ ‫اما زن خیره به در و دیوار نگاه کرد‪ .‬فکر کرد به مادرش زنگ‬
‫تجرب ‌ههای خود را از یک رویداد خاص به صورت خطی و تجربی بنویسد‪.‬‬ ‫بزند و خبر را زودتر بدهد؛ اما از جایش تکان نخورد‪ .‬غروب‬
‫نم ‌یافته؟! (قهوه‪ ،‬صفح ‌هی ‪)۶۱‬‬ ‫نگاه مادر به نگاهش گره خورد‪ .‬غم چهر‌هاش را گرفت‪ .‬این بیست و دو‬ ‫که شد پسر هنوز خواب بود و لبخندی به لب داشت‪ .‬زن تمام‬
‫نویسنده با روای ‌تهای سورئال از دیدگاه متفاوتی به روابط زن و مرد‬ ‫روز تنها یک بار در حد بیست ثانیه اجازه داشت تا با مادرش حرف بزند‪.‬‬
‫نگاه م ‌یکند نگاهی كه خیلی با حقیقت فاصله ندارد اما برای مخاطب‬ ‫بعد از آن مکالمه فکر کرد که برادرش کاری کرده که مادرش نم ‌یداند‬ ‫‪Vol. 21 / No. 1264 - Friday, Nov. 8, 2013‬‬
‫از زاوی ‌هی مردانه و متفاوتی نقل م ‌یشود به نظر م ‌یرسد كه نویسنده از‬ ‫او کجاست‪ ،‬اما حالا مادرش روبرویش ایستاده بود و لابد همه چیز را‬
‫حداقل فضا بیشتر بهره را برای خلق شخصی ‌تهایش برده است در پایان‬ ‫‪30‬‬
‫م ‌یتوان گفت محمد عبدی در این مجموعه از طیف مختلفی از فضا و‬ ‫م ‌یدانست‪ .‬مادر در آغوشش گرفت و از سر سادگ ‌یاش پرسید‪:‬‬
‫تصویر بهره برده است که به نوعی آمیخته با تجرب ‌ههای فردی نویسنده‬ ‫‪ -‬چیکارکردی؟‬
‫است‪ ،‬اما نکت ‌هی مهم در این مجموعه استفاده از زبان حقیقی و ادغام با‬
‫تصاویر سورئال است که هر کدام در عین ارجاع به جهان حقیقی چند‬ ‫‪ -‬کاری نکردم‪ .‬منو به خاطر نوشت ‌ههام گرفتند‪...‬‬
‫کارکرد نمادین و رمزگونه دارد به این ترتیب فضای متنوع و درعی ‌نحال‬ ‫‪ -‬مگه چی نوشتی؟‬
‫‪... -‬هیچی!‬
‫ساد‌های را برای مخاطب ایجاد کرد‌هاند‪.‬‬
‫با برادرش هم روبوسی کرد‪ .‬یک مامور آ ‌نها را به داخل اتاقی‬
‫راهنمایی کرد که در آن صندل ‌یهایی بود برای نشستن‪.‬‬

‫جلوی صندل ‌یها پرد ‌های بود‪ .‬آرام بغ ‌ضاش ترکید‪( .‬مادر‪ ،‬صفح ‌هی‬
‫‪)۲۵‬‬

‫گاهی مثل داستان مش قنبر نویسنده آنچنان در گیر فضاسازی سورئال‬
‫از شخصی ‌تها م ‌یشود و جهان حقیقی با جهان خیالی برای رساندن‬
‫هدف خاصی ادغام م ‌یکند كه باور این مجموعه برای مخاطب دشوار‬
‫است‪ ،‬به نوعی مخاطب میان صحت دو دنیای خیالی و حقیقی درنگ‬
‫م ‌یکند؛ مثلًا در داستان مش قنبر که منظور اصلی نویسنده و نقد او‬
‫از مذهب و مذمت آن به نوعی با روایت غیرحقیقی او از یک گربه گره‬
‫م ‌یخورد در داستان مش قنبر‪ ،‬این گربه نقش نمادین دارد‪ ،‬با این که‬
‫این نقش حقیقی نیست‪ ،‬اما بیان رمزگون ‌هی آن با پدید‌ههای حقیقی‬
‫در داستان گره م ‌یخورد و به یک تجرب ‌هی متفاوت از سورئال و رئال‬

‫تبدیل م ‌یشود‪.‬‬
‫شب که رسید‪ ،‬وقتی حاج خانم لحاف و تش ‌کها را برای‬
‫میهما ‌نها بیرون م ‌یکشید‪ ،‬ناگهان چشمش افتاد به مش قنبر؛‬
‫ضعیف و از حال رفته‪ ،‬اما هنوز زنده با خرده نفسی توأم با درد‪.‬‬
‫مش قنبر به زحمت تکانی به خودش داد و موهای پریشانش‬
‫را از هم باز کرد‪ .‬ساکت رفت سراغ پسرعمو که مات و مبهوت‬

‫نگاهش م ‌یکرد‪ .‬دور پاهاش پیچید و رفت؛ برای همیشه‪.‬‬
‫دو روز بعد‪ ،‬پسر عمو مرد‪( .‬مش قنبر‪ ،‬صفح ‌هی ‪)۳۳‬‬

‫نویسنده با ادغام فضای مین ‌یمال و سورئال شخصی ‌تهای متنوعی را‬
   25   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35