Page 30 - Shahrvand BC No. 1264
P. 30
ادبیات/نقدوبررسی 30
نگاهی به مجموعه داستان از اپرا لذت ببر نوشت هی محمد عبدی
شم عها را دور تا دور خانه چید و یک ییکی روش نشان کرد. آزاده دواچی سال مکیو تسیب /شماره - 1264جمعه 17نابآ 1392
وسط خانه درازکشید و آرام چش مهایش را بست( .داستان
خلق كرده است در اكثر موارد هر كدام از فضای ایجادشده در انتقال در طول سا لهای گذشته بسیاری In touch with Iranian diversity
یك رویكرد اجتماعی موفق هستند هر كدام از این فضاهای سورئال به خواهش ،صفح هی )۱۰ از نویسندگان ایرانی به خصوص
نوعی درگیری نویسنده را با حقیق تهایی نشان م یدهند كه نویسنده فضاهای خیالی و غیر خیالی آن چنان در هم پیچیده شدهاند که شاید از نسل جوان به خلق فضاهایی
در تلاش است تا از طریق همین فضای سورئال آ نها را پررنگ كند. تمییز حقیقت و غیر آن برای مخاطب دشوار باشد ،اما در عین نویسنده نو در ادبیات پرداخت هاند که به
گاهی نویسنده در تلاش است تا فضای حقیقی تری را به تصویر بكشد قادر است از طریق این تکنیک مخاطب را با متن درگیر کند و در نوعی هم از فضای مهاجرت بهره
در این فضای حقیقی نویسنده قادر است به نقد رویكردهای اجتماعی نهایت تا پایان داستان را در حدس و گمان پیش ببرد .نویسنده در بردهاند و هم قادر بودهاند تا از
و روابط انسانی بپردازد در این نوع رویكرد نگاه نویسنده با اینكه مردانه فضای مین یمال داستا نها به طرح واقعی تهای زندگی م یپردازد در طریق تجرب هی ژانرهای مختلف
است و بازنمود هویت مردان های او است اما درعی نحال به كلیشه سازی این فضای مین یمال شخصی تها مجال قوام یافتن م یگیرند .عبدی ادبی ،تجرب هی جدیدی را از ادبیات
جنسیتی در متن منجر نشده است ،بلكه به نوعی بازتاب تجرب هی جدید در این مجموعه تلاش کرده است تا از حداقل فضای داستان برای فارسی به مخاطب فارس یزبان
و نسل جوان در این مجموعه است .عبدی به خوبی قادر است پرده طرح شخصی تها و فضاسازی استفاده كند و در بیشتر موارد فضای معرفی کنند .نگاهی به اکثر این
از روابط اجتماعی بردارد و به نوعی آن را در فضای مین یمالیستی مین یمالیستی به احاطه و تسلط نویسنده به موضوع كمك كرده است. آثار نشان م یدهد که انتشار این
داستان به تصویر بكشد حتیدیالو گها به نوعی م یتوانند بازگوکنندهی جلوتر که رفت فکر کرد شاید همه این اتفا قها افتاد تا از جلوی آثار در فضای خارج از سانسور و تحت تأثیر فضای مهاجرت توانسته
روابط انسانی و حقیقی باشند و در اینجا نویسنده به خوبی از فضای این قبرستان رد شود و برای این مردگان دعا کند ،شاید یکی است به ابداع شکل جدیدی از ادبیات به مخاطب فارس یزبان یاری
از آ نها -لااقل یک یشان -به دعای او نیاز داشت .همین فکر را رساند .به این ترتیب با گسترده شدن ادبیات مهاجرت و به خصوص
مین یمالیستی برای بیان واقعیت بهره م یبرد. داشت م یکرد که باران شدیدی گرفت .زیر باران همین طور تأثیرپذیری اکثر نویسندگان از راههای مختلف نوشتاری در خارج از
دلش شکست .برگشت جلوی سالن مجلل اپرا .زو جهای پیر مستقیم رفت تا حدود یک ساعت بعد که رسید خان هاش .تمام ایران بسیاری از نویسندگان مهاجر را قادر ساخته است تا به نحوی
و جوان با لبا سهای رسمی دست در دست هم وارد سالن وجودش خیس بود .در رختخواب چش مهایش را که بست به بر ادبیات مدرن فارسی و ادبیات مهاجرت تأثیر بگذارند ،چه بسا که
م یشدند .بلیت اضافه را نگاهی انداخت .یک لحظه تصمیمی حکمت این باران فکر کرد .نم یدانست رحمت است یا لعنت. بسیاری از نویسندگان در خلال همین نوشتارها توانست هاند به نقد و یا
گرفت :فندکش را در آورد و بلیت را آتش زد و به تماشایش
ایستاد؛ تا لحظه آخر سوختن .کت و کیفش را روی صندلی خالی (داستان باران ،صفح هی )۱۸ شک لگیری گفتمان منتقدانه در ادبیات داستانی دامن بزند.
کنار یاش گذاشت و نشست .اپرا از جهان دیگری حرف م یزد؛ در همین فضا تأثیر مهاجرت بر فرم نوشتاری نویسنده به خوبی مشخص مجموع هی داستا نهای از اپرا لذت ببر نوشت هی محمد عبدی که
است به این ترتیب كه نویسنده با بهرهگیری از فضای داستان كوتاه به توسط انتشارات ناکجا در پاریس منتشر شده است ،نیز با ابداع فضای
جایی که همه عاشق م یشوند. طرح تجارب خود از مهاجرت هم پرداخته است ،زبان در این مجموعه مبتکرانه در داستان به صورت کوتاه و نسبتاً مینی مال توانسته است
(از اپرا لذت ببر)۵۰ ، هم همین کارکرد را دارد ،زبان پیچیده نیست و به سادگی میان خیال تجرب هی جدیدی از داستا نهای کوتاه را به را در ادبیات داستانی ارائه
و واقعیت در داستان شکل م یگیرد .در اكثر داستا نها زاوی هی دید دهد ،فضایی که میان دو جهان و دو دنیای متفاوت حقیقت و واقعیت
نویسنده در این مجموعه به نوعی سنت حاضر در مورد کلیش ههای زنان نویسنده به خوبی بازتاب یافته است .به نوعی فضای مینی مال و کوتاه در نوسان است .در اکثر داستا نها نویسنده حول محورهای مختلف
را شكسته است و قادر است تا صراحتاً به بیان حقایقی بپردازد كه در داستان فرصت اشارهی سمبلیک و استعاری را برای بیان یک اتفاق اجتماعی و سیاسی ،به روایت شخصی تها و فضای داستان م یپردازد.
جامعه وجود دارد .عین حال فضای داستا نها و به خصوص پایان بندی خاص فراهم کرده است ،نویسنده در متن توضیحی برای آن اتفاق ساختار روایی داستا نها ساده است ،اما در عین سادگی نویسنده قادر
آ نها خط جدیدی دارد و آن چنان درگیر کلیش هها نیست درعی نحال نم یدهد ،اما خواننده به ندرت هرچه جلوتر م یرود با رفتار این اتفاق است تا طیف وسیعی از روابط پیچیدهی انسانی را آشکار کند .م یتوان
نگاه نویسنده به مقول هی عشق یك نگاه رمانیتكی و کلیش های نیست، گفت فضایی كه نویسنده از روابط انسانی به تصویر م یکشد ،در این
بلكه نگاه تلخ و نسبتاً حقیقی است كه در گیر رویکردهای متفاوت در در متن آشنا م یشود داستا نها یك فضای رئال اما درعی نحال نمادین و سمبلیك است .به این
روایت داستان شده است .شخصیت مرد در اكثر داستا نها به نوعی هم در هوای گرفته لندن ،هنوز قطار راه نیفتاده بود که مرد با صدای ترتیب نویسندهدر خلال شخصی تسازی و ستین گهای مختلفداستان
بلند این آیه کتاب مقدس را خواند .ردای سبزی به تن داشت این روابط را زیر سؤال م یبرد ،آ نها را به چالش م یکشد و الگوهای
در تقابل با واقعیت است و هم در گرو آن است. و صورتی برافروخته با صدایی گرم و طنی نانداز .قطار که به راه خود را از این روابط وارد فضای داستان م یکند .در بیشتر موارد روابط
البته راست م یگفتند ،اینجا بیمارستانه ،ولی چطور م یشه افتاد ،مجبورش کرد صدایش را برای خواندن آیات دیگر بلندتر
عادی انسانی با تصویرهای سورئال و غیرحقیقی ادغام شده است
براشون توضیح داد؟ خودمو جمع و جور کردم و گفتم: کند( .به آسمان نگاه کن ،صفح هی )۲۰ ستنینگ اغلب داستا نها در میان فضای خیالی و فضای واقعی آن قدر
«آخه خانم ،شمام جای من! یکی اومده بالای سر دوست دختر ارجاع رمزگونه و درعی نحال حقیقی به پدیدههای اجتماعی و سیاسی در نوسان است به نوعی كه به نظر م یرسد نویسنده در تلاش است
چند ساله من ،میگه من دوست پسرشم »....نخیر خانم ،ایشون كه همگی دست به دست هم م یدهند و به نوعی ساختار واقعی و تا به نحوی شخصی تهای خود را هم در گیر این نوسان فضاها كند،
منطقی را از فضای داستان به مخاطب م یدهند .درعی نحال تمییز به نوعی نویسنده در خلال فضای حقیقی و غیرواقعی به برداش تهای
اومده بالای سر دوست دختر من... این روای تها به خوبی مشخص نیست ،مخاطب به نوعی درگیر این منطقی م یرسد و این مسئله در پایان اكثر داستا نها و پایان بندی آن
-خیله خب ،خیله خب ...این اومده یا اون اومده ،چه فرقی فضای غیر واقعی و واقعی م یشود ،اما نویسنده در هر حال قادر است تا
میکنه؟ خب این خانم لابد دو تا دوست پسر داشته آسمون که منظورش را از در همین فضای کوتاه روایی به خوبی به تصویر بکشد. مشخص است.
زمین نیومده! چطور آقایون چند تا چند تا دارن ،هیچ اتفاقی هم این فضا که به دور از سانسور است به نویسنده اجازه داده است تا اما زن خیره به در و دیوار نگاه کرد .فکر کرد به مادرش زنگ
تجرب ههای خود را از یک رویداد خاص به صورت خطی و تجربی بنویسد. بزند و خبر را زودتر بدهد؛ اما از جایش تکان نخورد .غروب
نم یافته؟! (قهوه ،صفح هی )۶۱ نگاه مادر به نگاهش گره خورد .غم چهرهاش را گرفت .این بیست و دو که شد پسر هنوز خواب بود و لبخندی به لب داشت .زن تمام
نویسنده با روای تهای سورئال از دیدگاه متفاوتی به روابط زن و مرد روز تنها یک بار در حد بیست ثانیه اجازه داشت تا با مادرش حرف بزند.
نگاه م یکند نگاهی كه خیلی با حقیقت فاصله ندارد اما برای مخاطب بعد از آن مکالمه فکر کرد که برادرش کاری کرده که مادرش نم یداند Vol. 21 / No. 1264 - Friday, Nov. 8, 2013
از زاوی هی مردانه و متفاوتی نقل م یشود به نظر م یرسد كه نویسنده از او کجاست ،اما حالا مادرش روبرویش ایستاده بود و لابد همه چیز را
حداقل فضا بیشتر بهره را برای خلق شخصی تهایش برده است در پایان 30
م یتوان گفت محمد عبدی در این مجموعه از طیف مختلفی از فضا و م یدانست .مادر در آغوشش گرفت و از سر سادگ یاش پرسید:
تصویر بهره برده است که به نوعی آمیخته با تجرب ههای فردی نویسنده -چیکارکردی؟
است ،اما نکت هی مهم در این مجموعه استفاده از زبان حقیقی و ادغام با
تصاویر سورئال است که هر کدام در عین ارجاع به جهان حقیقی چند -کاری نکردم .منو به خاطر نوشت ههام گرفتند...
کارکرد نمادین و رمزگونه دارد به این ترتیب فضای متنوع و درعی نحال -مگه چی نوشتی؟
... -هیچی!
سادهای را برای مخاطب ایجاد کردهاند.
با برادرش هم روبوسی کرد .یک مامور آ نها را به داخل اتاقی
راهنمایی کرد که در آن صندل یهایی بود برای نشستن.
جلوی صندل یها پرد های بود .آرام بغ ضاش ترکید( .مادر ،صفح هی
)۲۵
گاهی مثل داستان مش قنبر نویسنده آنچنان در گیر فضاسازی سورئال
از شخصی تها م یشود و جهان حقیقی با جهان خیالی برای رساندن
هدف خاصی ادغام م یکند كه باور این مجموعه برای مخاطب دشوار
است ،به نوعی مخاطب میان صحت دو دنیای خیالی و حقیقی درنگ
م یکند؛ مثلًا در داستان مش قنبر که منظور اصلی نویسنده و نقد او
از مذهب و مذمت آن به نوعی با روایت غیرحقیقی او از یک گربه گره
م یخورد در داستان مش قنبر ،این گربه نقش نمادین دارد ،با این که
این نقش حقیقی نیست ،اما بیان رمزگون هی آن با پدیدههای حقیقی
در داستان گره م یخورد و به یک تجرب هی متفاوت از سورئال و رئال
تبدیل م یشود.
شب که رسید ،وقتی حاج خانم لحاف و تش کها را برای
میهما نها بیرون م یکشید ،ناگهان چشمش افتاد به مش قنبر؛
ضعیف و از حال رفته ،اما هنوز زنده با خرده نفسی توأم با درد.
مش قنبر به زحمت تکانی به خودش داد و موهای پریشانش
را از هم باز کرد .ساکت رفت سراغ پسرعمو که مات و مبهوت
نگاهش م یکرد .دور پاهاش پیچید و رفت؛ برای همیشه.
دو روز بعد ،پسر عمو مرد( .مش قنبر ،صفح هی )۳۳
نویسنده با ادغام فضای مین یمال و سورئال شخصی تهای متنوعی را
نگاهی به مجموعه داستان از اپرا لذت ببر نوشت هی محمد عبدی
شم عها را دور تا دور خانه چید و یک ییکی روش نشان کرد. آزاده دواچی سال مکیو تسیب /شماره - 1264جمعه 17نابآ 1392
وسط خانه درازکشید و آرام چش مهایش را بست( .داستان
خلق كرده است در اكثر موارد هر كدام از فضای ایجادشده در انتقال در طول سا لهای گذشته بسیاری In touch with Iranian diversity
یك رویكرد اجتماعی موفق هستند هر كدام از این فضاهای سورئال به خواهش ،صفح هی )۱۰ از نویسندگان ایرانی به خصوص
نوعی درگیری نویسنده را با حقیق تهایی نشان م یدهند كه نویسنده فضاهای خیالی و غیر خیالی آن چنان در هم پیچیده شدهاند که شاید از نسل جوان به خلق فضاهایی
در تلاش است تا از طریق همین فضای سورئال آ نها را پررنگ كند. تمییز حقیقت و غیر آن برای مخاطب دشوار باشد ،اما در عین نویسنده نو در ادبیات پرداخت هاند که به
گاهی نویسنده در تلاش است تا فضای حقیقی تری را به تصویر بكشد قادر است از طریق این تکنیک مخاطب را با متن درگیر کند و در نوعی هم از فضای مهاجرت بهره
در این فضای حقیقی نویسنده قادر است به نقد رویكردهای اجتماعی نهایت تا پایان داستان را در حدس و گمان پیش ببرد .نویسنده در بردهاند و هم قادر بودهاند تا از
و روابط انسانی بپردازد در این نوع رویكرد نگاه نویسنده با اینكه مردانه فضای مین یمال داستا نها به طرح واقعی تهای زندگی م یپردازد در طریق تجرب هی ژانرهای مختلف
است و بازنمود هویت مردان های او است اما درعی نحال به كلیشه سازی این فضای مین یمال شخصی تها مجال قوام یافتن م یگیرند .عبدی ادبی ،تجرب هی جدیدی را از ادبیات
جنسیتی در متن منجر نشده است ،بلكه به نوعی بازتاب تجرب هی جدید در این مجموعه تلاش کرده است تا از حداقل فضای داستان برای فارسی به مخاطب فارس یزبان
و نسل جوان در این مجموعه است .عبدی به خوبی قادر است پرده طرح شخصی تها و فضاسازی استفاده كند و در بیشتر موارد فضای معرفی کنند .نگاهی به اکثر این
از روابط اجتماعی بردارد و به نوعی آن را در فضای مین یمالیستی مین یمالیستی به احاطه و تسلط نویسنده به موضوع كمك كرده است. آثار نشان م یدهد که انتشار این
داستان به تصویر بكشد حتیدیالو گها به نوعی م یتوانند بازگوکنندهی جلوتر که رفت فکر کرد شاید همه این اتفا قها افتاد تا از جلوی آثار در فضای خارج از سانسور و تحت تأثیر فضای مهاجرت توانسته
روابط انسانی و حقیقی باشند و در اینجا نویسنده به خوبی از فضای این قبرستان رد شود و برای این مردگان دعا کند ،شاید یکی است به ابداع شکل جدیدی از ادبیات به مخاطب فارس یزبان یاری
از آ نها -لااقل یک یشان -به دعای او نیاز داشت .همین فکر را رساند .به این ترتیب با گسترده شدن ادبیات مهاجرت و به خصوص
مین یمالیستی برای بیان واقعیت بهره م یبرد. داشت م یکرد که باران شدیدی گرفت .زیر باران همین طور تأثیرپذیری اکثر نویسندگان از راههای مختلف نوشتاری در خارج از
دلش شکست .برگشت جلوی سالن مجلل اپرا .زو جهای پیر مستقیم رفت تا حدود یک ساعت بعد که رسید خان هاش .تمام ایران بسیاری از نویسندگان مهاجر را قادر ساخته است تا به نحوی
و جوان با لبا سهای رسمی دست در دست هم وارد سالن وجودش خیس بود .در رختخواب چش مهایش را که بست به بر ادبیات مدرن فارسی و ادبیات مهاجرت تأثیر بگذارند ،چه بسا که
م یشدند .بلیت اضافه را نگاهی انداخت .یک لحظه تصمیمی حکمت این باران فکر کرد .نم یدانست رحمت است یا لعنت. بسیاری از نویسندگان در خلال همین نوشتارها توانست هاند به نقد و یا
گرفت :فندکش را در آورد و بلیت را آتش زد و به تماشایش
ایستاد؛ تا لحظه آخر سوختن .کت و کیفش را روی صندلی خالی (داستان باران ،صفح هی )۱۸ شک لگیری گفتمان منتقدانه در ادبیات داستانی دامن بزند.
کنار یاش گذاشت و نشست .اپرا از جهان دیگری حرف م یزد؛ در همین فضا تأثیر مهاجرت بر فرم نوشتاری نویسنده به خوبی مشخص مجموع هی داستا نهای از اپرا لذت ببر نوشت هی محمد عبدی که
است به این ترتیب كه نویسنده با بهرهگیری از فضای داستان كوتاه به توسط انتشارات ناکجا در پاریس منتشر شده است ،نیز با ابداع فضای
جایی که همه عاشق م یشوند. طرح تجارب خود از مهاجرت هم پرداخته است ،زبان در این مجموعه مبتکرانه در داستان به صورت کوتاه و نسبتاً مینی مال توانسته است
(از اپرا لذت ببر)۵۰ ، هم همین کارکرد را دارد ،زبان پیچیده نیست و به سادگی میان خیال تجرب هی جدیدی از داستا نهای کوتاه را به را در ادبیات داستانی ارائه
و واقعیت در داستان شکل م یگیرد .در اكثر داستا نها زاوی هی دید دهد ،فضایی که میان دو جهان و دو دنیای متفاوت حقیقت و واقعیت
نویسنده در این مجموعه به نوعی سنت حاضر در مورد کلیش ههای زنان نویسنده به خوبی بازتاب یافته است .به نوعی فضای مینی مال و کوتاه در نوسان است .در اکثر داستا نها نویسنده حول محورهای مختلف
را شكسته است و قادر است تا صراحتاً به بیان حقایقی بپردازد كه در داستان فرصت اشارهی سمبلیک و استعاری را برای بیان یک اتفاق اجتماعی و سیاسی ،به روایت شخصی تها و فضای داستان م یپردازد.
جامعه وجود دارد .عین حال فضای داستا نها و به خصوص پایان بندی خاص فراهم کرده است ،نویسنده در متن توضیحی برای آن اتفاق ساختار روایی داستا نها ساده است ،اما در عین سادگی نویسنده قادر
آ نها خط جدیدی دارد و آن چنان درگیر کلیش هها نیست درعی نحال نم یدهد ،اما خواننده به ندرت هرچه جلوتر م یرود با رفتار این اتفاق است تا طیف وسیعی از روابط پیچیدهی انسانی را آشکار کند .م یتوان
نگاه نویسنده به مقول هی عشق یك نگاه رمانیتكی و کلیش های نیست، گفت فضایی كه نویسنده از روابط انسانی به تصویر م یکشد ،در این
بلكه نگاه تلخ و نسبتاً حقیقی است كه در گیر رویکردهای متفاوت در در متن آشنا م یشود داستا نها یك فضای رئال اما درعی نحال نمادین و سمبلیك است .به این
روایت داستان شده است .شخصیت مرد در اكثر داستا نها به نوعی هم در هوای گرفته لندن ،هنوز قطار راه نیفتاده بود که مرد با صدای ترتیب نویسندهدر خلال شخصی تسازی و ستین گهای مختلفداستان
بلند این آیه کتاب مقدس را خواند .ردای سبزی به تن داشت این روابط را زیر سؤال م یبرد ،آ نها را به چالش م یکشد و الگوهای
در تقابل با واقعیت است و هم در گرو آن است. و صورتی برافروخته با صدایی گرم و طنی نانداز .قطار که به راه خود را از این روابط وارد فضای داستان م یکند .در بیشتر موارد روابط
البته راست م یگفتند ،اینجا بیمارستانه ،ولی چطور م یشه افتاد ،مجبورش کرد صدایش را برای خواندن آیات دیگر بلندتر
عادی انسانی با تصویرهای سورئال و غیرحقیقی ادغام شده است
براشون توضیح داد؟ خودمو جمع و جور کردم و گفتم: کند( .به آسمان نگاه کن ،صفح هی )۲۰ ستنینگ اغلب داستا نها در میان فضای خیالی و فضای واقعی آن قدر
«آخه خانم ،شمام جای من! یکی اومده بالای سر دوست دختر ارجاع رمزگونه و درعی نحال حقیقی به پدیدههای اجتماعی و سیاسی در نوسان است به نوعی كه به نظر م یرسد نویسنده در تلاش است
چند ساله من ،میگه من دوست پسرشم »....نخیر خانم ،ایشون كه همگی دست به دست هم م یدهند و به نوعی ساختار واقعی و تا به نحوی شخصی تهای خود را هم در گیر این نوسان فضاها كند،
منطقی را از فضای داستان به مخاطب م یدهند .درعی نحال تمییز به نوعی نویسنده در خلال فضای حقیقی و غیرواقعی به برداش تهای
اومده بالای سر دوست دختر من... این روای تها به خوبی مشخص نیست ،مخاطب به نوعی درگیر این منطقی م یرسد و این مسئله در پایان اكثر داستا نها و پایان بندی آن
-خیله خب ،خیله خب ...این اومده یا اون اومده ،چه فرقی فضای غیر واقعی و واقعی م یشود ،اما نویسنده در هر حال قادر است تا
میکنه؟ خب این خانم لابد دو تا دوست پسر داشته آسمون که منظورش را از در همین فضای کوتاه روایی به خوبی به تصویر بکشد. مشخص است.
زمین نیومده! چطور آقایون چند تا چند تا دارن ،هیچ اتفاقی هم این فضا که به دور از سانسور است به نویسنده اجازه داده است تا اما زن خیره به در و دیوار نگاه کرد .فکر کرد به مادرش زنگ
تجرب ههای خود را از یک رویداد خاص به صورت خطی و تجربی بنویسد. بزند و خبر را زودتر بدهد؛ اما از جایش تکان نخورد .غروب
نم یافته؟! (قهوه ،صفح هی )۶۱ نگاه مادر به نگاهش گره خورد .غم چهرهاش را گرفت .این بیست و دو که شد پسر هنوز خواب بود و لبخندی به لب داشت .زن تمام
نویسنده با روای تهای سورئال از دیدگاه متفاوتی به روابط زن و مرد روز تنها یک بار در حد بیست ثانیه اجازه داشت تا با مادرش حرف بزند.
نگاه م یکند نگاهی كه خیلی با حقیقت فاصله ندارد اما برای مخاطب بعد از آن مکالمه فکر کرد که برادرش کاری کرده که مادرش نم یداند Vol. 21 / No. 1264 - Friday, Nov. 8, 2013
از زاوی هی مردانه و متفاوتی نقل م یشود به نظر م یرسد كه نویسنده از او کجاست ،اما حالا مادرش روبرویش ایستاده بود و لابد همه چیز را
حداقل فضا بیشتر بهره را برای خلق شخصی تهایش برده است در پایان 30
م یتوان گفت محمد عبدی در این مجموعه از طیف مختلفی از فضا و م یدانست .مادر در آغوشش گرفت و از سر سادگ یاش پرسید:
تصویر بهره برده است که به نوعی آمیخته با تجرب ههای فردی نویسنده -چیکارکردی؟
است ،اما نکت هی مهم در این مجموعه استفاده از زبان حقیقی و ادغام با
تصاویر سورئال است که هر کدام در عین ارجاع به جهان حقیقی چند -کاری نکردم .منو به خاطر نوشت ههام گرفتند...
کارکرد نمادین و رمزگونه دارد به این ترتیب فضای متنوع و درعی نحال -مگه چی نوشتی؟
... -هیچی!
سادهای را برای مخاطب ایجاد کردهاند.
با برادرش هم روبوسی کرد .یک مامور آ نها را به داخل اتاقی
راهنمایی کرد که در آن صندل یهایی بود برای نشستن.
جلوی صندل یها پرد های بود .آرام بغ ضاش ترکید( .مادر ،صفح هی
)۲۵
گاهی مثل داستان مش قنبر نویسنده آنچنان در گیر فضاسازی سورئال
از شخصی تها م یشود و جهان حقیقی با جهان خیالی برای رساندن
هدف خاصی ادغام م یکند كه باور این مجموعه برای مخاطب دشوار
است ،به نوعی مخاطب میان صحت دو دنیای خیالی و حقیقی درنگ
م یکند؛ مثلًا در داستان مش قنبر که منظور اصلی نویسنده و نقد او
از مذهب و مذمت آن به نوعی با روایت غیرحقیقی او از یک گربه گره
م یخورد در داستان مش قنبر ،این گربه نقش نمادین دارد ،با این که
این نقش حقیقی نیست ،اما بیان رمزگون هی آن با پدیدههای حقیقی
در داستان گره م یخورد و به یک تجرب هی متفاوت از سورئال و رئال
تبدیل م یشود.
شب که رسید ،وقتی حاج خانم لحاف و تش کها را برای
میهما نها بیرون م یکشید ،ناگهان چشمش افتاد به مش قنبر؛
ضعیف و از حال رفته ،اما هنوز زنده با خرده نفسی توأم با درد.
مش قنبر به زحمت تکانی به خودش داد و موهای پریشانش
را از هم باز کرد .ساکت رفت سراغ پسرعمو که مات و مبهوت
نگاهش م یکرد .دور پاهاش پیچید و رفت؛ برای همیشه.
دو روز بعد ،پسر عمو مرد( .مش قنبر ،صفح هی )۳۳
نویسنده با ادغام فضای مین یمال و سورئال شخصی تهای متنوعی را