Page 27 - Shahrvand BC No. 1264
P. 27
ادبیات/نقد
نقدی بر کتاب «به آغوش دراز ِ نی»* اثر سپیده جدیری 27
شعر جدیری بیان روزمرهگ یهاست .او به دنبال تجارب استعلایی یا غلامرضا صراف
متافیزیکی نیست و همین تا حدی از منظر فلسفی شعرش م یکاهد،
چهار دفتر کامل "خواب دختر ب یآنکه ضعفی برای آن باشد .جدیری حتی در اشعار سیاس یاش هم وقتی
دوزیست"" ،صورتی مایل به خون از شهیدان قلم سخن م یگوید به هیچ وجه شعار نم یدهد یا خشم و
من"" ،بدون هیچ منظوری" و "و خروشی ناشی از بغض و حسرت ندارد؛ او شعرش را در خیابان به تصویر
شعرها دیگر نور ندارند" در "به م یکشد:
آغوش درا ِز نی" سپیده جدیری َس َرم چراغ م یکند س ِر چهارراه /از خورشیدی که پوک م یشوم /از
سال مکیو تسیب /شماره - 1264جمعه 17نابآ 1392 پیش روی ماست .نخستین نکت های خونی که ِچک ِچک ِچکا س ِر چهارراه /خیابانِشهید قلم م یترکد/
که با خواندن این اشعار به ذهن خون-دریا خون-سیل م یچرکد /جر م یزند من را /قرمز قرمز چرک
م یرسد این است که جز تا حدی م یخورم سر چهارراه ( /۲۰ص )۱۰۲
در "صورتی مایل" زبان شاعر در
تما مشان یکسان است و دچار تغییر ایجاز شاعر به رغم تکرار "قرمز"" ،خون"" ،چهارراه" و "چراغ" ستودنی
خاصی نم یشود .جدیری بر خلاف است .تکرار در شعر جدیری فضا و رابطه ایجاد م یکند ،ب یآنکه ناشی از
بسیاری از ه منسلا ناش به دنبال ناتوانی یا اعوجاج و دست و پا گم کردن زبانی باشد.
تشخ صهای زبانی عجیب و غریب نیست .از همان ابتدا زبانی ساده (و نه جدیری در پارهای از اشعارش گوشه چشمی هم به روابط بینامتنی با سایر
لزوما سادهانگارانه) برگزیده و این را به سود برجسته کردن جنس تخی لاش متون ،اعم از نوشتاری یا دیداری دارد ،اما این رابطه خیلی زیرپوستی و
انجام داده .اما همین زبان ساده هم دفتر به دفتر پخت هتر و رساتر شده و درونی است و به همین دلیل شاید از وسواس اینکه مبادا خواننده "مبدا"
در همین راستاست که م یبینیم به رغم این زبان ساده و تغییرناپذیر در این بینامتنیت را درنیابد ،آدر ساش را خیلی صریح و آشکار م یدهد ،از
سپیده جدیری تمام اشعار ،اما تکنیک جدیری به هیچ وجه محدود به یکی دو مورد خاص جمله در شعر /۵ص :۷۹
In touch with Iranian diversity که خالی از انگارههای اروتیک نیست. رنگ از اتوبوس بزر گتر است /آب از تشنه عمی قتر /دنیا رو به چرخ نم یشود .ابتدا از پرورده شدن زبان بگویم و با دفتر اول" ،خواب دختر
جدیری از این ابایی ندارد که عزیزان زندگ یاش را هم وارد شعرش کند، م یآید /دنیا رو به چرخ دوزیست" ،آغاز م یکنم:
در حالیکه معلوم نیست چرا ب هتازگی برخی از شب همنتقدان این عمل را در
اشعار برخی شاعران جدید نکوهش کردهاند .اما این کار علاوه بر صمیمی که به اورهان پاموک و مترج ماش ارسلان فصیحی تقدیم شده ،یا در هنوز زبان شاعر در دفتر اولش ،توضیحی-تشریحی است و به ساختن
کردن فضای اشعار ،همان "هیچ آدابی و ترتیبی مجوی" است و باز کردن شعر/۹ص ۸۶که به نیکلای گوگول تقدیم شده و مضمو ناش که زاوی های تصویر نرسیده و این در شروع طبیعی است؛ از این دست توضی حها در
راه چندصدایی و رهانیدن شعر از زبان ت کبُعدی و استبدادی و در واقع با داستان مشهور "دماغ" او ایجاد کرده و بالطبع رابط های بینامتنی با آن:
تصادف از دماغ شروع م یشود /به بدن م یرسد /دماغ پای رابطه است/ مجموعه "خواب دختر "...کم نیست:
اجرای آموزههای همیشه خلاق و راهگشای نیماست: و اعتماد به نفسی که زیر کفش من /به شکل ارتفاع پاشنه ،ت قتق
امشب چرا زمان بدون هیچ منظوری نم یگذرد /و روح از دور به سیاهی روحش را م یبَُرد /و تقدیم م یکند.
م یزند /تو بیشتر نزدیک م یشوی /بعد روی شعارهای سپید م یروی/ م یکرد /هویتِمن بود (شعر /۱۴صفحه )۲۸
و فردا از س هشنب ههای بعدی هم بیشتر دنبالت خواهم گشت( .شعر یا در شعر /۱۲ص ۵۴که به لوئیس بونوئل تقدیم شده ،رابط های بینامتنی که بعدها مریم هوله در شعری با این تکه آمد:
با فیلم "تریستانا" و پای قطع شدهی کاترین دونوو و چشم بریده در "سگ (هویت ملی /که زیر چکم هها /سرکوب م یشود)
/۲ص )۷۴ صحبت مجاز نیست! /من از همیش ههای خودم خشمگی نترم (/۱۵ص
که به همسرش احسان عابدی تقدیم کرده ،یا این شعر که برای پسرش اندلسی" دارد.
اما شاید خلا قترین و درون یترین رابط هی بینامتن یاش با دفتر اول مثنوی )۳۰
آریو سروده است: و دیوان شمس باش د که یکی از زیباترین اشعار "به آغوش درا ِز نی" است: یا این شعرها که بیان و خصلتی کاملا کاریکلماتوروار دارند:
دنیا برای کودک یات زیادی کوچک است /و عشق برای ورزیدن به تو/ م یچکد دست به سر /در تماسِکشدارِآب آبِسنگین /از سنگ به خاطر هها /دس تهای مصنوع یاند /:دراز م یشوند /،م یفشار یشان/:
لای شکوف هها برایت گیلاس قایم کرد هام بگرد /و لای دنیا /کودکیِ سنگ /از لب به لب /در صدای لول هدارِعمق عمقِغمگین /م یچکد
مولوی م یچکد /م یچروکد در صدای ما /ما سورا خهای تک هتکه /از حس نم یکنند/۸( .ص )۲۱
آدم بزر گها را( .شعر /۳۴ص )۱۲۴ شکستن /از تَن /نِی شدیم /چک هچکه /م ی َغمیم /م یچکد مولوی
خدا /ترسنا کترین حرف را /زد؛ /رعد و برق/
:
یکی دیگر از دغدغ ههای جدیری که در آن با برخی شاعران ه منس لاش م یچکد /م یچکد شمس به َسر. :
مشترک است ،به چالش کشیدن خود مفاهیم و انگارههای شعر و شاعری باران که تمام شد /خوشبخ تترین ترسوی زمین /بودم/۹( .ص )۲۲
است .شاعر در پی تعریف خاص خویش از فرآیندهای خلاق های است که و گوش هچشمی هم به احضار کردن ضر بالمث لها و کلمات قصار دارد و تمام قندهای توی دلم را /آب کردم /برای تو؛ /برای تو که چایت را/
به شعر منتهی م یشوند و در این راه ذهنیت خویش را نشان م یدهد و آن نمایی دیگرگون از آنها به دست م یدهد:
چه را از شعر در ذهن دارد آشکار م یسازد .گاهی برخی اشعار روایت حیات همیشه تلخ م یخوری! (/۱۸ص )۳۲
حالا شروع شعرم /حالا شروعِ تک هام /وقتی شروعِ بیدی /از باد
شاعر با شعر خویش است: م یلرزد /تکرارتر م یشوم (شعر /۵ص )۱۳۶ جا نبخشی یا تشخص انسا نگونه دادن به اشیاء و بیان حر فهای کلی
شعارگونه مشخص هی اشعار این مجموعه است.
Vol. 21 / No. 1264 - Friday, Nov. 8, 2013 تک و تنها /روی شعرهای سیاه راه م یروم /متراکم و ب یمقصود یا گفتیم که در بین اشعار این چهار مجموعه تنها رویکردهای زبانی "صورتیِ
مقصدی /.شک لهایم فشار م یدهند به ابرهای کناری( .شعر /۲۲ص مایل به خونِ من" تا حدی با بقیه تفاوت دارد .سه مجموع هی بعدی تقریبا به تکنیک بازگردیم و بگوییم که یکی از مه مترین قابلی تهای تکنیکی
جدیری ،حفظ ایجاز علیرغم تکرار در شعرهای کوتاهش است .برای نمونه
)۱۰۶ بر یک مدار واحد زبانی استوارند .نمون ههایی از "صورتیِ:"...
همان طور که گفتیم جدیری چندان در شعرش "لفظ و گفت و صوت" را کنار بزن!( /توی تو ُعق تُُپق م یزند /چرا؟! /)...به آب خدا قسم که شنا بنگرید به شعر (/۲۶ص )۱۱۲در دفتر "بدون هیچ منظوری":
برهم نم یزند .چندان از نُرم یا هنجار زبان تخطی نم یکند .شاید از موارد لَک از لَکم باز م یشود /و خند ههایم کوتاه /از روی صندلی /تکرار
نم یکنم /با کسی که فقط یک شلوار است (شعر /۸ص ۴۷و )۴۸ م یکند /لَک از لَک /به شعر /به عشق /به صورت /و راه م یرود /تکان
نادر در همین شعر باشد: یا
از همه چیز و همه کس م یتراُک َمم /از همه چیز و همه کس م یپَراَکنم.
(/۲۲ص)۱۰۶ شوره م یزند زرد /شوره م یزند زرد /از عاشقی که م یچروکد /از م یخورد /شکا فهایم /از روی صندلی /به شعر /به عشق /به صورت /و
تک های که م یپَ َرد /شوره م یزند زرد (شعر /۱۰ص )۵۰ لَک هتر /و لَک هتر م یشود /شعر /عشق /و صورت.
یا
و تنها شعری که در آن نحو همیشگی زبان را کامل م یشکند و تلاش در برگردان صورت به تو /مثلث است /فیثاغورث شک دارد (شعر /۱۳ص متر و معیار بررسی اشعار جدیری را تا جایی م یتوان از دل خود آنها بیرون
جهت نوعی عامیان هسرایی دارد: کشید و تا جایی با توجه به اشعار دیگر و مولف ههای دیگر .اگر بخواهیم
)۵۷ برای شعر جدیری در شاعران زن پیش از خودش سلفی بیابیم ،ب یگمان به
زجر میاد از دستام /پای هی شعر لقه /م یچرخه چنگ م یخوره به که متاثر از رویکردهای زبانی شاعران موسوم به دهه هفتاد است. نام طاهره صفارزاده م یرسیم .زبان شعری جدیری در بسیاری از اشعارش
دستام /لقه /میفته م یشکنه /تیک هتیکه زجر میاد از دستام/۳۸( .ص معشوق در شعر جدیری قراردادی نیست .او کوشیده تصویر خاص خود را یادآور اشعار صفارزاده است ،ب یآنکه لزوما نگاه و جها نبین یاش و به تبع
از معشوق شعر یاش ترسیم کند ،ب هنحوی که قراردادی نباشد ،آن "تو"ی اینها نتیج هگیری یا برآیند کلی اشعارش شباهتی به شعر صفارزاده داشته
)۱۳۰ همه جا یکسان و حاضر اشعار معاصران که اتفاقا ب یشباهت به معشوق باشد ،اما مولف های که شعر صفارزاده واجد آن است و شعر جدیری فاقدش
"به آغوش درازِنی" شعر خو شساخت کم ندارد .شعری که یکپارچگی و شاعران پیشین نیست .برخلاف اینکه همیشه گفته شده معشوق شعر یا هنوز به آن نرسیده است ،چندصدایی است یا دارا بودن یک جور
فارسی از نیما به این سو تغییر کرده و قراردادی نبوده و معشوق شعر دیالوگ شعری .زبان شعر جدیری شدیدا مونوتون و ت کلحن است ،این در
تشکل کامل ذهنی بر آن حکمفرما باشد .برای نمونه بنگرید به: کهن قراردادی بوده و نام نداشته و خصوصیات ویژهای متمایزکنندهی او حال یست که به رغم اینکه شعر صفارزاده ویژگی زبانی خاصی از آن گونه
مثلِترسناکی عروسکی که چشم برنم یدارد /مثلِخونی که از روی از دیگران نبوده ،اما حقیقتا در شعر معاصر هم تشخ صبخشی به جسم و که نزد شاملو ،اخوان و حتی فروغ م یبینیم نداشت ،اما چندصدایی جذاب
زمین تمام نم یشود /انگار سا لهاست که پَر م یتکاند از هوا /پرند هی جان و هویت معشوق جز در معدودی از اشعار صورت نگرفته .جدیری این و غریبی در اشعارش ب هویژه در دو دفتر "طنین در دلتا" و "سد و بازوان"
تلاش آشنای یزدایانه را در برخی عاشقان ههای این چهار دفتر نشان داده به چشم م یخورد .شباهت زبان جدیری با صفارزاده و تفاوت رویکرد و نگاه
شکافنده /پرند هی تگر گزن/۳۵( .ص )۶۱ دو شاعر را به عشق و اعتراض ب هروشنی م یتوان با قیاس "بگذار بگذرم" در
که در آن نگاه شاعر به طبیعت تا حد زیادی یادآور شاعر جنوبی دیگر، است .برای نمونه:
منوچهر آتشی است و به ویژه در دفترهای بعد از "وصف گل سوری" که از تفاوت و سیگار گذشتم /و روزها ی جان /گفتم :غروبِ تُرش را با تو دفتر "سد و بازوان" به نحوی موجز و کامل دریافت:
از نگاه حماس یاش فاصله گرفته بود و به بینش تغزلی نزدی کتر شده بود. بگذار بگذرم آقا /جلو مرا مگیر /از دیگران وقت را بپرس /و برنام هی
برای نمون های دیگر از تکرارهای خلاق اما ب یآنکه ناشی از سردرگمی باشند قسمت م یکنم( .شعر /۱۱ص )۹۰
یا نگاه خا صاش به عاشق:
یا ایجاز شعر را به هم بزنند و خواننده را دچار خستگی کنند:
ما هوا م یپیماییم /در اتوبو سهای مسافربری /و حرف تمام م یشود/ م یخواهم همه چیز کنار تو باشد؛ /دوازده اتاق و دوازده در با روبا نهای اتوبوس را /من نم یتوانم حرف بزنم /میان ل بهایم آخرین وصیت
در اتوبو سهای مسافربری /و رنگ تمام م یشود /در اتوبو سهای بزرگ /تا وقتی صدایم بزنی /دوازده بار طولت را ببوسم( .شعر /۱ص مرد یست/
....
مسافربری /و تن تمام م یشود /در اتوبو سهای مسافربری... )۷۲
اینجا تکرار جزء لازم هی ساختار شعر است تا تماما بر مکان مورد نظر
کسی که در لحظ هی آخرین ب هدروغ کتاب مقدس را تقاضا نکرد/
شاعر تاکید کند.
چشم به راه مجموع ه بعدی سپیده جدیری م یمانم.
27 -------------- و تعریف یا تصویر خا صاش از عشق:
* چاپ انتشارات ناکجا پاریس. فرود ،عشق است البته /فروِد روح به دیوار /فرودِ شعر به من /فروِد جلو مرا مگیر آقا /جلو مرا مگیر خانم /بگذارید بگذرم حرامزاد هها/
عشق و /کاش /فرود از سقوط آزادتر بود البته( .شعر /۲۲ص )۴۵ وگرنه فریاد م یکشم
نقدی بر کتاب «به آغوش دراز ِ نی»* اثر سپیده جدیری 27
شعر جدیری بیان روزمرهگ یهاست .او به دنبال تجارب استعلایی یا غلامرضا صراف
متافیزیکی نیست و همین تا حدی از منظر فلسفی شعرش م یکاهد،
چهار دفتر کامل "خواب دختر ب یآنکه ضعفی برای آن باشد .جدیری حتی در اشعار سیاس یاش هم وقتی
دوزیست"" ،صورتی مایل به خون از شهیدان قلم سخن م یگوید به هیچ وجه شعار نم یدهد یا خشم و
من"" ،بدون هیچ منظوری" و "و خروشی ناشی از بغض و حسرت ندارد؛ او شعرش را در خیابان به تصویر
شعرها دیگر نور ندارند" در "به م یکشد:
آغوش درا ِز نی" سپیده جدیری َس َرم چراغ م یکند س ِر چهارراه /از خورشیدی که پوک م یشوم /از
سال مکیو تسیب /شماره - 1264جمعه 17نابآ 1392 پیش روی ماست .نخستین نکت های خونی که ِچک ِچک ِچکا س ِر چهارراه /خیابانِشهید قلم م یترکد/
که با خواندن این اشعار به ذهن خون-دریا خون-سیل م یچرکد /جر م یزند من را /قرمز قرمز چرک
م یرسد این است که جز تا حدی م یخورم سر چهارراه ( /۲۰ص )۱۰۲
در "صورتی مایل" زبان شاعر در
تما مشان یکسان است و دچار تغییر ایجاز شاعر به رغم تکرار "قرمز"" ،خون"" ،چهارراه" و "چراغ" ستودنی
خاصی نم یشود .جدیری بر خلاف است .تکرار در شعر جدیری فضا و رابطه ایجاد م یکند ،ب یآنکه ناشی از
بسیاری از ه منسلا ناش به دنبال ناتوانی یا اعوجاج و دست و پا گم کردن زبانی باشد.
تشخ صهای زبانی عجیب و غریب نیست .از همان ابتدا زبانی ساده (و نه جدیری در پارهای از اشعارش گوشه چشمی هم به روابط بینامتنی با سایر
لزوما سادهانگارانه) برگزیده و این را به سود برجسته کردن جنس تخی لاش متون ،اعم از نوشتاری یا دیداری دارد ،اما این رابطه خیلی زیرپوستی و
انجام داده .اما همین زبان ساده هم دفتر به دفتر پخت هتر و رساتر شده و درونی است و به همین دلیل شاید از وسواس اینکه مبادا خواننده "مبدا"
در همین راستاست که م یبینیم به رغم این زبان ساده و تغییرناپذیر در این بینامتنیت را درنیابد ،آدر ساش را خیلی صریح و آشکار م یدهد ،از
سپیده جدیری تمام اشعار ،اما تکنیک جدیری به هیچ وجه محدود به یکی دو مورد خاص جمله در شعر /۵ص :۷۹
In touch with Iranian diversity که خالی از انگارههای اروتیک نیست. رنگ از اتوبوس بزر گتر است /آب از تشنه عمی قتر /دنیا رو به چرخ نم یشود .ابتدا از پرورده شدن زبان بگویم و با دفتر اول" ،خواب دختر
جدیری از این ابایی ندارد که عزیزان زندگ یاش را هم وارد شعرش کند، م یآید /دنیا رو به چرخ دوزیست" ،آغاز م یکنم:
در حالیکه معلوم نیست چرا ب هتازگی برخی از شب همنتقدان این عمل را در
اشعار برخی شاعران جدید نکوهش کردهاند .اما این کار علاوه بر صمیمی که به اورهان پاموک و مترج ماش ارسلان فصیحی تقدیم شده ،یا در هنوز زبان شاعر در دفتر اولش ،توضیحی-تشریحی است و به ساختن
کردن فضای اشعار ،همان "هیچ آدابی و ترتیبی مجوی" است و باز کردن شعر/۹ص ۸۶که به نیکلای گوگول تقدیم شده و مضمو ناش که زاوی های تصویر نرسیده و این در شروع طبیعی است؛ از این دست توضی حها در
راه چندصدایی و رهانیدن شعر از زبان ت کبُعدی و استبدادی و در واقع با داستان مشهور "دماغ" او ایجاد کرده و بالطبع رابط های بینامتنی با آن:
تصادف از دماغ شروع م یشود /به بدن م یرسد /دماغ پای رابطه است/ مجموعه "خواب دختر "...کم نیست:
اجرای آموزههای همیشه خلاق و راهگشای نیماست: و اعتماد به نفسی که زیر کفش من /به شکل ارتفاع پاشنه ،ت قتق
امشب چرا زمان بدون هیچ منظوری نم یگذرد /و روح از دور به سیاهی روحش را م یبَُرد /و تقدیم م یکند.
م یزند /تو بیشتر نزدیک م یشوی /بعد روی شعارهای سپید م یروی/ م یکرد /هویتِمن بود (شعر /۱۴صفحه )۲۸
و فردا از س هشنب ههای بعدی هم بیشتر دنبالت خواهم گشت( .شعر یا در شعر /۱۲ص ۵۴که به لوئیس بونوئل تقدیم شده ،رابط های بینامتنی که بعدها مریم هوله در شعری با این تکه آمد:
با فیلم "تریستانا" و پای قطع شدهی کاترین دونوو و چشم بریده در "سگ (هویت ملی /که زیر چکم هها /سرکوب م یشود)
/۲ص )۷۴ صحبت مجاز نیست! /من از همیش ههای خودم خشمگی نترم (/۱۵ص
که به همسرش احسان عابدی تقدیم کرده ،یا این شعر که برای پسرش اندلسی" دارد.
اما شاید خلا قترین و درون یترین رابط هی بینامتن یاش با دفتر اول مثنوی )۳۰
آریو سروده است: و دیوان شمس باش د که یکی از زیباترین اشعار "به آغوش درا ِز نی" است: یا این شعرها که بیان و خصلتی کاملا کاریکلماتوروار دارند:
دنیا برای کودک یات زیادی کوچک است /و عشق برای ورزیدن به تو/ م یچکد دست به سر /در تماسِکشدارِآب آبِسنگین /از سنگ به خاطر هها /دس تهای مصنوع یاند /:دراز م یشوند /،م یفشار یشان/:
لای شکوف هها برایت گیلاس قایم کرد هام بگرد /و لای دنیا /کودکیِ سنگ /از لب به لب /در صدای لول هدارِعمق عمقِغمگین /م یچکد
مولوی م یچکد /م یچروکد در صدای ما /ما سورا خهای تک هتکه /از حس نم یکنند/۸( .ص )۲۱
آدم بزر گها را( .شعر /۳۴ص )۱۲۴ شکستن /از تَن /نِی شدیم /چک هچکه /م ی َغمیم /م یچکد مولوی
خدا /ترسنا کترین حرف را /زد؛ /رعد و برق/
:
یکی دیگر از دغدغ ههای جدیری که در آن با برخی شاعران ه منس لاش م یچکد /م یچکد شمس به َسر. :
مشترک است ،به چالش کشیدن خود مفاهیم و انگارههای شعر و شاعری باران که تمام شد /خوشبخ تترین ترسوی زمین /بودم/۹( .ص )۲۲
است .شاعر در پی تعریف خاص خویش از فرآیندهای خلاق های است که و گوش هچشمی هم به احضار کردن ضر بالمث لها و کلمات قصار دارد و تمام قندهای توی دلم را /آب کردم /برای تو؛ /برای تو که چایت را/
به شعر منتهی م یشوند و در این راه ذهنیت خویش را نشان م یدهد و آن نمایی دیگرگون از آنها به دست م یدهد:
چه را از شعر در ذهن دارد آشکار م یسازد .گاهی برخی اشعار روایت حیات همیشه تلخ م یخوری! (/۱۸ص )۳۲
حالا شروع شعرم /حالا شروعِ تک هام /وقتی شروعِ بیدی /از باد
شاعر با شعر خویش است: م یلرزد /تکرارتر م یشوم (شعر /۵ص )۱۳۶ جا نبخشی یا تشخص انسا نگونه دادن به اشیاء و بیان حر فهای کلی
شعارگونه مشخص هی اشعار این مجموعه است.
Vol. 21 / No. 1264 - Friday, Nov. 8, 2013 تک و تنها /روی شعرهای سیاه راه م یروم /متراکم و ب یمقصود یا گفتیم که در بین اشعار این چهار مجموعه تنها رویکردهای زبانی "صورتیِ
مقصدی /.شک لهایم فشار م یدهند به ابرهای کناری( .شعر /۲۲ص مایل به خونِ من" تا حدی با بقیه تفاوت دارد .سه مجموع هی بعدی تقریبا به تکنیک بازگردیم و بگوییم که یکی از مه مترین قابلی تهای تکنیکی
جدیری ،حفظ ایجاز علیرغم تکرار در شعرهای کوتاهش است .برای نمونه
)۱۰۶ بر یک مدار واحد زبانی استوارند .نمون ههایی از "صورتیِ:"...
همان طور که گفتیم جدیری چندان در شعرش "لفظ و گفت و صوت" را کنار بزن!( /توی تو ُعق تُُپق م یزند /چرا؟! /)...به آب خدا قسم که شنا بنگرید به شعر (/۲۶ص )۱۱۲در دفتر "بدون هیچ منظوری":
برهم نم یزند .چندان از نُرم یا هنجار زبان تخطی نم یکند .شاید از موارد لَک از لَکم باز م یشود /و خند ههایم کوتاه /از روی صندلی /تکرار
نم یکنم /با کسی که فقط یک شلوار است (شعر /۸ص ۴۷و )۴۸ م یکند /لَک از لَک /به شعر /به عشق /به صورت /و راه م یرود /تکان
نادر در همین شعر باشد: یا
از همه چیز و همه کس م یتراُک َمم /از همه چیز و همه کس م یپَراَکنم.
(/۲۲ص)۱۰۶ شوره م یزند زرد /شوره م یزند زرد /از عاشقی که م یچروکد /از م یخورد /شکا فهایم /از روی صندلی /به شعر /به عشق /به صورت /و
تک های که م یپَ َرد /شوره م یزند زرد (شعر /۱۰ص )۵۰ لَک هتر /و لَک هتر م یشود /شعر /عشق /و صورت.
یا
و تنها شعری که در آن نحو همیشگی زبان را کامل م یشکند و تلاش در برگردان صورت به تو /مثلث است /فیثاغورث شک دارد (شعر /۱۳ص متر و معیار بررسی اشعار جدیری را تا جایی م یتوان از دل خود آنها بیرون
جهت نوعی عامیان هسرایی دارد: کشید و تا جایی با توجه به اشعار دیگر و مولف ههای دیگر .اگر بخواهیم
)۵۷ برای شعر جدیری در شاعران زن پیش از خودش سلفی بیابیم ،ب یگمان به
زجر میاد از دستام /پای هی شعر لقه /م یچرخه چنگ م یخوره به که متاثر از رویکردهای زبانی شاعران موسوم به دهه هفتاد است. نام طاهره صفارزاده م یرسیم .زبان شعری جدیری در بسیاری از اشعارش
دستام /لقه /میفته م یشکنه /تیک هتیکه زجر میاد از دستام/۳۸( .ص معشوق در شعر جدیری قراردادی نیست .او کوشیده تصویر خاص خود را یادآور اشعار صفارزاده است ،ب یآنکه لزوما نگاه و جها نبین یاش و به تبع
از معشوق شعر یاش ترسیم کند ،ب هنحوی که قراردادی نباشد ،آن "تو"ی اینها نتیج هگیری یا برآیند کلی اشعارش شباهتی به شعر صفارزاده داشته
)۱۳۰ همه جا یکسان و حاضر اشعار معاصران که اتفاقا ب یشباهت به معشوق باشد ،اما مولف های که شعر صفارزاده واجد آن است و شعر جدیری فاقدش
"به آغوش درازِنی" شعر خو شساخت کم ندارد .شعری که یکپارچگی و شاعران پیشین نیست .برخلاف اینکه همیشه گفته شده معشوق شعر یا هنوز به آن نرسیده است ،چندصدایی است یا دارا بودن یک جور
فارسی از نیما به این سو تغییر کرده و قراردادی نبوده و معشوق شعر دیالوگ شعری .زبان شعر جدیری شدیدا مونوتون و ت کلحن است ،این در
تشکل کامل ذهنی بر آن حکمفرما باشد .برای نمونه بنگرید به: کهن قراردادی بوده و نام نداشته و خصوصیات ویژهای متمایزکنندهی او حال یست که به رغم اینکه شعر صفارزاده ویژگی زبانی خاصی از آن گونه
مثلِترسناکی عروسکی که چشم برنم یدارد /مثلِخونی که از روی از دیگران نبوده ،اما حقیقتا در شعر معاصر هم تشخ صبخشی به جسم و که نزد شاملو ،اخوان و حتی فروغ م یبینیم نداشت ،اما چندصدایی جذاب
زمین تمام نم یشود /انگار سا لهاست که پَر م یتکاند از هوا /پرند هی جان و هویت معشوق جز در معدودی از اشعار صورت نگرفته .جدیری این و غریبی در اشعارش ب هویژه در دو دفتر "طنین در دلتا" و "سد و بازوان"
تلاش آشنای یزدایانه را در برخی عاشقان ههای این چهار دفتر نشان داده به چشم م یخورد .شباهت زبان جدیری با صفارزاده و تفاوت رویکرد و نگاه
شکافنده /پرند هی تگر گزن/۳۵( .ص )۶۱ دو شاعر را به عشق و اعتراض ب هروشنی م یتوان با قیاس "بگذار بگذرم" در
که در آن نگاه شاعر به طبیعت تا حد زیادی یادآور شاعر جنوبی دیگر، است .برای نمونه:
منوچهر آتشی است و به ویژه در دفترهای بعد از "وصف گل سوری" که از تفاوت و سیگار گذشتم /و روزها ی جان /گفتم :غروبِ تُرش را با تو دفتر "سد و بازوان" به نحوی موجز و کامل دریافت:
از نگاه حماس یاش فاصله گرفته بود و به بینش تغزلی نزدی کتر شده بود. بگذار بگذرم آقا /جلو مرا مگیر /از دیگران وقت را بپرس /و برنام هی
برای نمون های دیگر از تکرارهای خلاق اما ب یآنکه ناشی از سردرگمی باشند قسمت م یکنم( .شعر /۱۱ص )۹۰
یا نگاه خا صاش به عاشق:
یا ایجاز شعر را به هم بزنند و خواننده را دچار خستگی کنند:
ما هوا م یپیماییم /در اتوبو سهای مسافربری /و حرف تمام م یشود/ م یخواهم همه چیز کنار تو باشد؛ /دوازده اتاق و دوازده در با روبا نهای اتوبوس را /من نم یتوانم حرف بزنم /میان ل بهایم آخرین وصیت
در اتوبو سهای مسافربری /و رنگ تمام م یشود /در اتوبو سهای بزرگ /تا وقتی صدایم بزنی /دوازده بار طولت را ببوسم( .شعر /۱ص مرد یست/
....
مسافربری /و تن تمام م یشود /در اتوبو سهای مسافربری... )۷۲
اینجا تکرار جزء لازم هی ساختار شعر است تا تماما بر مکان مورد نظر
کسی که در لحظ هی آخرین ب هدروغ کتاب مقدس را تقاضا نکرد/
شاعر تاکید کند.
چشم به راه مجموع ه بعدی سپیده جدیری م یمانم.
27 -------------- و تعریف یا تصویر خا صاش از عشق:
* چاپ انتشارات ناکجا پاریس. فرود ،عشق است البته /فروِد روح به دیوار /فرودِ شعر به من /فروِد جلو مرا مگیر آقا /جلو مرا مگیر خانم /بگذارید بگذرم حرامزاد هها/
عشق و /کاش /فرود از سقوط آزادتر بود البته( .شعر /۲۲ص )۴۵ وگرنه فریاد م یکشم