Page 6 - Hamyon Issue No. 0 - Dec. 2011
P. 6
‫‪ 6‬ویرـیاـ ِاد‬

‫‪ ‬کیامرث باغبانی‬

‫بحث ش��رکت م ‌یکرد‪  .‬به کاراته علاقه داش��ت و در هر فرصتی به ویژه‬ ‫ﭘﯿﻮﺳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺑﯽ‪ .‬ﺳﯽ‬‫تابس��تان س��ال ‪ ،۱۹۹۹‬در اردوی زبا ِن مادری‪ ،‬دربار‌هی شعر و ادبیات‬
‫در حضور میهمانان آماده بود تا به س��راغ لباس و کمربند سفیدش برود‬ ‫فارسی با دانش آموزان صحبت می کردم‪ .‬در هنگام ناهار‪ ،‬یکی از دانش‬
‫آموزان به نام دلینا مظهر به من گفت که برادر او هم شاعر است‪ .‬در آن‬
‫و نمایش بدهد‪.‬‬ ‫روز برای اولین بار اسم وریا مظهر را شنیدم و دانستم که در شمال ‌یترین‬
‫وریا در ش��هریور ماه س��ال ‪ ۱۳۶۲‬با خانواده برای تعطیلات به تایلند‬ ‫شهر فنلاند در چند کیلومتری مدار قطبی هم یک ایرانی هست که شعر‬
‫و هند س��فر م ‌یکند‪ .‬پریسا می گوید‪ :‬توجه وریا‪ ،‬اّما‪ ،‬بیش از هر چیز به‬ ‫می گوید‪ .‬چیزی نگذش��ت که تلفنی تماس گرفتیم و بعد که او از شهر‬
‫مرتا ‌ضه��ا و جوک ‌یهای هند جلب می ش��ود و از همانجا به یوگا علاقه‬ ‫روانیمی به هلس��ینکی رفت من که آن زم��ان در بخش مرکزی فنلاند‬
‫بودم به دیدنش رفتم‪ .‬رابط ‌هی دوس��ت ِی عمیقی بین ما ایجاد ش��د که تا‬
‫پیدا م ‌یکند‪ .‬در بازگشت به تمرین یوگا م ‌یپردازد‪.‬‬
‫وریا از جنگ وحش��ت داش��ت‪ .‬هنگام بمباران‪ ،‬خانواده به زیرزمین و‬ ‫آخرین روزهای زندگی کوتاه وریا ادامه داشت‪.‬‬
‫گاهی هم به خارج از ش��هر پناه م ‌یبرد‪ .‬وریا دوس��ت داش��ت بیشتر در‬ ‫پرداخت��ن به وریای ش��اعری که من در این پروس��ه ده یازده س��اله‬
‫خارج ش��هر که ام ‌نتر بود باش��د‪ .‬در آن روزها دوستان زیادی داشت و‬ ‫ش��ناختم‪ ،‬در حال حاضر برایم مقدور نیس��ت‪ .‬اما اکنون برای روش ‌نتر‬
‫ش��د ِن ر ّد پای وری��ا در این جهان پای صحبت خان��واد‌هی مهربان وریا‬
‫معمولاً تنها به خانه نم ‌یآمد‪.‬‬
‫دلینا که در س��ال ‪ ۱۳۶۳‬متولد شده اس��ت‪ ،‬خاطرات زیادی از وریا‬ ‫م ‌ینشینیم‪.‬‬
‫دارد‪ .‬او م��ی گوی��د‪ :‬ماه پیش در همین جا [من��زل خانواده مظهر] یک‬ ‫پد ِر وریا‪ ،‬فاروق مظهر‪ ،‬نفر میانی هفت فرزند ش��یخ فخرالدین مظهر‬
‫حرک��ت یوگای م��را تصحیح کرد و در ضمن ح��رکات جالب قدیمیش‬ ‫از روحانیون سرش��ناس س��قز و برادر زاد‌هی نافع مظهر ش��اعر مشهور‬
‫را دوباره به اجرا گذاش��ت‪ .‬وریا ب��ه کلاس تکواندو م ‌یرفت‪ .‬دلینا به یاد‬ ‫کردستان اس��ت‪ .‬فاروق مظهر در سال ‪ ۱۳۵۲‬هنگامی که کارمند بانک‬
‫دارد روزی را که وریا م ‌یخواس��ت برایش درس تاز‌های را که فرا گرفته‬ ‫ملی سنندج بود با خانم معلمی به نام شهابه صالحی آشنا می شود و با‬
‫بود‪ ،‬نمایش دهد‪ ،‬اّما در اولین لحظه که به هوا پرید‪ ،‬خش��تک شلوارش‬ ‫هم ازدواج م ‌یکنند‪ .‬اولین و تنها فرزندشان در دهم اسفند ماه ‪ ۱۳۵۴‬در‬
‫سرتاس��ر درید و به ناچار ب��ه درون اتاق دوید! دلین��ا م ‌یافزاید‪ :‬وریا به‬ ‫سنندج متولد می شود‪ .‬اس��م پسر را وریا می گذارند‪ .‬چیزی نم ‌یگذرد‬
‫موسیقی علاقه داشت‪ ،‬چون پدرم گاهی در خانه ویلون م ‌یزد‪ ،‬برای وریا‬ ‫که بیماری س��رطان مادر آشکار می ش��ود و وریا که به قول پدر بچ ‌هی‬
‫یک س��نتور خرید تا به کلاس موزیک برود‪ .‬وریا مرا وادار کرد که ش��عر‬ ‫بس��یار شیرینی بود‪ ،‬در س��ال ‪ ۱۳۵۶‬هنگامی که کمتر از دو سال سن‬
‫داشت‪ ،‬تلخکام می شود چون مادر ‪ ۲۷‬سال ‌هی خود را از دست م ‌یدهد‪.‬‬
‫پریای شاملو را حفظ کنم‪ .‬بعد او سنتور م ‌یزد و من م ‌یخواندم‪.‬‬ ‫پ��در داغدار ک��ه نم ‌یتواند کار خود را رها کن��د‪ ،‬وریا را به خانواد‌هی‬
‫انور مظهر یکی از عموهای وریا اهل ش��عر و ادب بود‪ .‬او با وریا بسیار‬ ‫مادرش در س��قز م ‌یسپارد‪ .‬او بس��یار مورد توجه مادر بزرگ وخال ‌هها و‬
‫صمیمی و نزدیک بود‪ ،‬اما متأس��فانه در جوان��ی فوت کرد و وریا از این‬ ‫دائ ‌یهایش قرار م ‌یگیرد و پدر نیز هر آخر هفته و در تعطیلات به دیدار‬
‫فرزند م ‌یشتابد‪ .‬وریا عزیز ُدردان ‌هی خانواده شده و همه به او توجه خاص‬
‫مرگ بسیار متأثر شد‪.‬‬ ‫دارند‪ .‬بدین سان چون همه چیز برایش آماده م ‌یشود‪ ،‬قدری وابسته به‬
‫در سال ‪ ۱۳۶۷‬خانواد‌هی مظهر به تهران مهاجرت کرد‪ .‬وریا در تهران‬
‫به مدرسه ادامه داد‪ .‬او هر چند به ادبیات و به ویژه شعر علاقه داشت‪ ،‬اما‬ ‫دیگران بار م ‌یآید‪.‬‬
‫رشت ‌هی تجربی را برگزید که به نظر پدرش این اشتباه بود و اگر وریا در‬ ‫وریا تا ‪ ۸‬س��الگی کلاس اول ودوم را در س��قز م ‌یگذراند‪ .‬در س��ال‬
‫‪ ۱۳۶۲‬بعد از گذش��ت شش س��ال از فوت مادر وریا‪ ،‬پدر وریا با پریسا‬
‫رشت ‌هی ادبیات ثبت نام می کرد‪ ،‬مطمئناً موف ‌قتر م ‌یبود‪.‬‬ ‫حس��امی ازدواج م ‌یکند‪ .‬آنها وریا را به نزد خود به‬
‫در این سا ‌لها‪ ،‬از طریق دائی خود اکرم صالحی که دبیر ادبیات بود‪،‬‬ ‫س��نندج می آورند‪ .‬علیرغم مشکلات اولی ‌هی ناشی‬
‫وریا به ش ‌بهای شعر و محافل ادبی راه پیدا م ‌یکند‪ .‬به شعر شاملو بسیار‬ ‫از جابجای��ی‪ ،‬وریا خیلی زود با پریس��ا‪ ،‬که دوازده‬

‫علاق ‌همند می شود‪.‬‬ ‫سال با او اختلاف سّنی دارد‪ ،‬اُنس ‪ ‬م ‌یگیرد‪.‬‬
‫در س��ال ‪ ،۱۳۷۱‬خواه��ر دوم وریا متولد می ش��ود‪ .‬او بخاطر علاقه‬ ‫پریس��ا که خود در آن زمان فعال سیاسی چپ‬
‫به ش��املو نام آیدا را برای خواهرش پیش��نهاد می کن��د که طبعاً همه‬ ‫بوده م ‌یگوید وریا بچ ‌های بس��یار باهوش و زرنگ و‬
‫موافقت م ‌یکنند‪ .‬درسال ‪ ،۱۳۷۰‬خانواد‌هی مظهر به خان ‌های که در کرج‬ ‫پُر انرژی بود که به بح ‌ثهای سیاسی من و خواهرم‬
‫ک��ه اهل ادبیات هم ب��ود‪ ،‬گوش م ‌یداد و گاهی در‬

‫سال ‪ * ۱‬پائیز ‪ * ۱۳۹۰‬شماره صفر‬ ‫‪6‬‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   11