Page 24 - Shahrvand BC Issue No. 1336
P. 24
‫بازی‌های زبانی و امنیت تبلیغاتی که در بهترین حالت چیزی نیست جز‬ ‫‪24‬‬
‫امنیت صاحبان قدرت نشود‪.‬‬ ‫‪24‬‬

‫از دشوار ‌یهایی که در ترجم ‌هی شعرهای ریچ به آن برخوردید‬
‫برایمان بگویید‪ .‬بزر ‌گترین چالش در این خصوص چه بود؟‬

‫شده است و بر ناتوانی این ابزار صحه می‌گذارد‪ ».‬این «زبان‬ ‫شعرهای ریچ واقعا دشوار است و دلیل اصلی آن احاطه شاعر به ادبیات‬ ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1336‬جمعه ‪ 7‬نیدرورف ‪1394‬‬
‫انقیادگر» دقیقا چه ویژگی‌هایی دارد؟‬ ‫کلاسیک و مدرن آمریکا و جهان و همینطور دغدغه‌مندی سیاسی و‬
‫اجتماعی اوست‪ .‬در شعرهای ریچ اشاره‌های فراوان به مسائل روز وجود‬ ‫روح عصیانگر درون انسان‌هاست نه منافع سیاسی تعریف‌شده در اجتماع‪.‬‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫به نکته مهمی اشاره کردید‪ .‬یکی از مسائلی که ریچ بسیار بر آن اصرار‬ ‫دارد‪ ،‬مثلا شعر «امشب هیچ شعری چاره نم ‌یکند» که با لحنی عاشقانه‬ ‫ریچ هرگز شعر را به رسانه سیاسی تقلیل نم ‌یدهد و چنین سیاستی را‬
‫دارد و بارها در شعرش به آن اشاره م ‌یکند مسئله زبان است‪ .‬در یکی از‬ ‫آغاز می‌شود و بعد به انواع عملیات و شکنجه‌های خاص اشاره م ‌یکند‪.‬‬ ‫‪Vol. 22 / No. 1336 - Friday, Mar. 27, 2015‬‬
‫شعرهایش به مردان و زنانی اشاره م ‌یکند که نم ‌یتوانند و نم ‌یخواهند‬ ‫یا شعر اول این مجموعه یعنی «عکس‌های فوری عروس» که در آن‬ ‫مغلطه و کلاف سردرگمی از دروغ م ‌یداند‪.‬‬
‫سخن بگویند با زندگی ما‪ ،‬این حفره‌ی تا هنوز نامکشوف‪ /‬به نام تمدن‪،‬‬ ‫نقل‌قول‌های فراوان از شاعران و نویسندگان برجسته آمده است‪ .‬این‬
‫این فعل ترجمه‪ ،‬این جهان نصفه نیمه‪ .‬در شعر دیگری می‌نویسد‪:‬‬ ‫دامنۀ وسیع جهان شعری ریچ یکی از مواردی بود که ترجمه را دشوار‬ ‫درست است‪ ...‬ریچ همچنین در یکی از مشهورترین رساله‌های‬
‫سرتاپای زندگی‌مان ترجمه‪ /‬مشتی دوز و کلک‌های مصلحتی‪ /‬و حالا‬ ‫م ‌یکرد‪ .‬مسئله دیگر مواردی بود که به نظر می‌آمد رمزهای شخصی‬ ‫خود به نام «خون‪ ،‬نان و شعر‪ :‬جایگاه شاعر»‪ ،‬اشار ‌هی جالبی به‬
‫کلاف سردرگمی از دروغ‪ /‬که تحلیل م ‌یرود در خود تا مگر گشوده شود‪.‬‬ ‫شاعر باشند‪ ،‬چون نه تنها در منابع موجود نمی‌شد آنها را بازگشایی کرد‪،‬‬ ‫ماجرا دارد‪ .‬می‌گوید‪« :‬شاید از شعر به این دلیل می‌ترسیم که‬
‫از نظر ریچ زبانی که زبان سیاست‪ ،‬دانشگاه‪ ،‬و حتی مراودات روزمره‬ ‫هنگامیکه با افراد انگلیسی زبان متخصص در شعر هم مشورت م ‌یکردم‬ ‫م ‌یتواند ما (یعنی جامعه) را از نظر حسی به سمت چیزی متمایل‬
‫ماست‪ ،‬کلاف سردرگمی است از دروغ‌های مصلحتی و ابزاری است که‬ ‫تنها م ‌یتوانستند حدس و گما ‌نهایی درباره مقصود شاعر ارائه دهند‪.‬‬ ‫کند که خود معتقدیم که عق ‌ل‪ ،‬آن را رد می‌کند؛… شاید شعر‪ ،‬آن‬
‫نه‌تنها ناتوان از ایفای نقش ارتباطی خود است‪ ،‬در جهت پیچیده‌سازی‬ ‫این اطمینان یافتن از اینکه مبادا کلمه‌ای اشاره به موضوعی خاص در‬ ‫امنیتی را که برای خودمان ساختیم‪ ،‬ویران می‌کند و ما را به یاد‬
‫روابط‪ ،‬ایجاد ابهام و وارونه‌سازی پیش م ‌یرود‪ ،‬زبانی که هرگز نم ‌یتواند‬ ‫فرهنگی خاص داشته باشد یا نه‪ ،‬مسئله مهمی بود‪ ،‬چون به هرحال‬
‫درد آن الجزایری را به من منتقل کند‪ ،‬زبانی که زن را در قاطبه ادبیات‬ ‫چیزی م ‌ی‌اندازد که بهتر بوده فراموشش کنیم‪».‬‬
‫کلاسیک به بند کشیده است‪ ،‬زبانی که تنها از گلوی اکثریت مقتدر به‬ ‫مترجم با بافتی که مولف در آن زندگی م ‌یکند فاصله دارد‪.‬‬ ‫به نظرتان شعرهای ریچ این بلا را به سر ما م ‌یآورد یا نه؟ و در‬
‫گوش می‌رسد‪ ،‬این زبان انقیادگر است‪ .‬زبان کلا ‌نروایتی که دیگران را‬
‫به خفقان م ‌یآورد‪ ،‬امنیت‪ ،‬روابط انسانی و اجتماعی را تعریف و تحمیل‬ ‫در مقدم ‌هتان بر کتاب نوشت ‌هاید‪« :‬او شاعر‪-‬متفکری است که‬ ‫مجموع‪ ،‬چقدر با چنین دیدگا ‌ههایی درباره‌ی شعر موافق‌اید؟‬
‫م ‌یکند و در نهایت خود به قضاوت م ‌ینشیند و خاطی را مجازات م ‌یکند‪.‬‬ ‫تجربیات زیست ‌هی خود را به شعر درم ‌یآورد اما در این گذار آنچه را‬
‫که روایت م ‌یکند تحلیل م ‌یکند‪ ،‬به چالش م ‌یکشد و انفعالی را که‬ ‫از آنجا که شعر ارتباطی تنگاتنگ با ناخودآگاه‪ ،‬غرایز و نیازهای بدوی‬
‫کدام یک از شعرهایی را که از ریچ ترجمه کرد ‌هاید بیشتر‬ ‫گاه به واسط ‌هی روابط قدرت بر وی تحمیل م ‌یشود‪ ،‬اینجا در شعر‬ ‫دارد‪ ،‬این دیدگاه را م ‌یپذیرم‪ .‬روند اجتماعی شدن‪ ،‬فرهنگ و تمدن‬
‫م ‌یپسندید؟ چرا؟ لطفا شعر را به طور کامل اینجا برایمان بنویسید‪.‬‬ ‫در مقام آفریننده جهان شعر در هم م ‌یریزد‪ ».‬لطفا این موضوع را‬ ‫(‪ )culture‬و دور شدن از وحشی ناب و پیوندهای طبیعی همه به امید‬
‫ایجاد امنیت کنونی بوده‪ .‬امنیتی که سعی م ‌یکنیم به آن معتقد باشیم‬
‫شعر ‪ VI‬از این مجموعه را بسیار دوست دارم‪ .‬عاشقانۀ کوتاهی است با‬ ‫با مثا ‌لهایی از شعرهای ریچ بیشتر برایمان توضیح دهید‪.‬‬ ‫و با وضع قوانین از آن پاسداری کنیم‪ .‬و این قوانین را هر روز و هر‬
‫شروعی تاثیرگذار که توانمندی‌های زنانه را می‌ستاید و به نقش و حضور‬ ‫روز مرور م ‌یکنیم و هر روز و هر روز تغییرشان م ‌یدهیم تا مگر به‬
‫یکی از بهترین نمونه‌ها شعری است با نام ”از یک بازمانده“‪ .‬شعری که به‬ ‫طبیعت انسانی‌مان نزدیک‌تر شود‪ ،‬اما نتیجه هر بار مایو ‌سکننده‌تر از‬
‫موثر زن در مبارزه با خشونت اشاره می‌کند‪:‬‬ ‫گمان بسیاری خطاب به همسرش سروده است‪ .‬ریچ با آلفرد کنراد‪ ،‬استاد‬ ‫پیش است‪ .‬امنیتی که برای حفظ آن شاهد جنگ‌های بیشمار در قرن‬
‫اقتصاد دانشگاه هاروارد ازدواج کرد‪ ،‬از او صاحب سه فرزند شد و بعد از او‬
‫دست‌های کوچکت‪ ،‬درست هم‌اندازۀ دس ‌تهای من است‪،‬‬ ‫جدا شد‪ .‬کنراد خودکشی م ‌یکند‪ .‬در این شعر‪ ،‬ریچ تجربه زندگی خود را‬ ‫حاضر‪ ،‬شکنجه انسان‌ها‪ ،‬اعدام‌ها‪ ،‬نس ‌لکش ‌یها ‪ ...‬هستیم‪:‬‬
‫تنها با یک تفاوت در کشیدگی انگشت شست‪.‬‬ ‫مرور م ‌یکند‪ :‬نم ‌یدانم خیال می‌کردیم کیستیم‪ /‬که وجودمان م ‌یتواند‪/‬‬
‫م ‌یتوانم جهان را به این دس ‌تها بسپارم‪،‬‬ ‫نقایص این تبار را تاب بیاورد‪ ،‬و بعد اشاره م ‌یکند که نگاهش چطور‬ ‫مانند آن الجزایری‬
‫یا به دس ‌تهای بسیاری همانند این دس ‌تها‪،‬‬ ‫عوض شده به اطرافش‪ ،‬به کسی که دوستش داشته و زمانی مطابق‬ ‫که از روستایش بیرون آمده‪ ،‬در آن حال که می‌سوزد‬
‫کار با ماشی ‌نهای تراش یا هدایت سکان کشتی‪،‬‬ ‫تعاریف مرسوم در قالب یک ر ‌بالنوع م ‌یپرستیده‌ است‪ .‬تنت شفاف‬
‫است برایم ‪ ...‬دیگر تن یک ر ‌بالنوع نیست‪ .‬یا در شعر زیستن در گناه‪،‬‬ ‫تنش همه انبوهی از درد‬
‫یا لمس صورت یک انسان ‪ ...‬این دس ‌تها می‌توانند‬ ‫تغییر نگاه زن را با تغییر فضای شعر‪ ،‬استعار‌هها و تشبیه‌ها نشان می‌دهد‪.‬‬ ‫و هیچ کلامی برابری نمی کند با این همه‬
‫مسیر جنین را تصحیح کنند در مجرای زاده شدن‬ ‫در اشعاری که از بیس ‌توپنج شعر عاشقانه او انتخاب شده‪ ،‬تجربه شاعر را‬
‫از عشق م ‌یخوانیم‪ :‬هی ‌چکس ما را در خیال نیاورده‪ .‬ما م ‌یخواهیم مثل‬ ‫الا خودش‬
‫یا کشتی نجات را پیش برانند‬ ‫درخ ‌تها‪ /‬زندگی کنیم‪ /،‬چنارهایی که در هوای گوگردی م ‌یدرخشند‪/،‬‬
‫لابه‌لای تود ‌ههای یخ‪ ،‬یا بند بزنند‬ ‫هوای لک گرفته از رد زخم‌ها‪ ،‬که همچنان بارآور جوانه م ‌یزند‪ /،‬و امیال‬ ‫درد این انسان را نمی‌شود بازگو کرد‪ ،‬نه درد کودک عراقی که هیچ‌چیزی‬
‫تک ‌ههای ظریف و نازک پیاله‌ای بزرگ‬ ‫از روابط قدرت و تعاریف جامعه متمدن از تروریسم‪ ،‬نم ‌یداند و امنیت‬
‫غریزی‌مان در شهر ریشه دارد‪.‬‬ ‫برایش تنها در آغوش مادری تعریف شده که حالا تکه تکه شده‪ .‬حق‬
‫بر جانبش نق ِش‬ ‫با ریچ است‪ .‬قوانین ما‪ ،‬سیاست ما در برابر انسان کم می‌آورد‪ .‬اما ما‬
‫انگشت زنانی سرمست که با گام‌های بلند‬ ‫من با خواندن ترجم ‌هتان از شعرها احساس کردم علاوه بر‬ ‫چنان مسحور کلامی شده‌ایم که هیچ نیست الا ترجمه‌ای گنگ از وجود‬
‫به سوی آشیانه سیبیل یا غار الوزیس می روند‬ ‫انتقال مفاهیم و ویژگی‌های زبانی و ساختاری‪ ،‬انتقال موسیقی‬ ‫انسان‪ ،‬که از یاد برده‌ایم آنچه را که نباید‪ .‬شعری مشابه شعر ریچ این بلا‬
‫این دس ‌تها م ‌یتوانند خشونت ناگزیر را‬ ‫شعر نیز برایتان حائز اهمیت بوده است‪ .‬حدس می‌زنم این به‬ ‫را سرمان م ‌یآورد چون شاعری آن را می‌سراید که تلاش کرده مقهور‬
‫آنچنان خوددار به کار گیرند و در خشونت چنان امساک ورزند‬ ‫شاعر بودن خود شما برمی‌گردد‪ .‬حال به ما بگویید در کل چقدر‬
‫به ترجم ‌هپذیر بود ِن شعر اعتقاد دارید؟ و این‌که مترجم شعر‪،‬‬
‫که خشونت ازآن پس منسوخ شود‪.‬‬ ‫خودش شاعر باشد‪ ،‬چقدر م ‌یتواند به شعریت متن در زبان‬

‫‪‬‬ ‫مقصد کمک کند؟ آیا تاثیری دارد؟ از چه منظرهایی؟‬

‫ترجمه در حقیقت نوعی بازنویسی است؛ همینکه زبان عوض م ‌یشود‬
‫بازنویسی اتفاق می‌افتد‪ .‬در مورد شعر که با سطوح گوناگون کلام ارتباط‬
‫دارد این اتفاق در سطح وسیع‌تری می‌افتد‪ .‬در مواردی که شعر به شدت‬
‫به زبان و بازی‌های زبانی وابسته است ترجمه دشوارتر و گاه ناممکن‬
‫است‪ .‬شاعر بودن مترجم م ‌یتواند در گزینش واژه‌ها‪ ،‬لحن و موسیقی‬
‫و همینطور ارتباط گرفتن با شعر به او کمک ‌کند‪ .‬البته مترجمان‬
‫بزرگی داریم که شاعر نبوده‌اند اما ادبیات‌مان همیشه وامدار ترجمه‌های‬

‫درخشان ایشان بوده است‪.‬‬

‫باز برگردیم به مقدم ‌ه‌ای که شما بر کتاب نوشته‌اید که از نظر من‪،‬‬
‫تحلیل جامع و دقیقی است‪ .‬نوشته‌اید‪« :‬او آگاه است که جهان‬
‫پیرامون‌اش در زبانی که او «زبان انقیادگر» م ‌ینامدش تعریف‬
   19   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29