Page 31 - Shahrvand BC No. 1260
P. 31
‫ادبیات‪/‬طنزسیاسی ‹‬

‫‪31‬‬ ‫هف ‌تشنبه‌های بلوچ‬ ‫واکنش کیهان و شرق و همشهری‬
‫به سرقت مجسمه حافظ‬
‫طنزنامه‌های روِز هف ِت عبدالقادر بلوچ‬

‫کم ِر ظریف و تیتر‬ ‫مسعو ‌د‌ مرعشی‬
‫کمر شک ِن کیهان‬
‫مجسمه حضرت لسا ‌نالغیب در اهواز دزدیده‬
‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1260‬جمعه ‪ 19‬رهم ‪1392‬‬ ‫نم ‏یتوانست ساعت نه و نیم به خانه بر گردد‪.‬‬ ‫در هفتۀ رفته‪ ،‬کیها ِن شریعتمداری با تیترهایی‬ ‫شده‪ ،‬باز شده‪ ،‬دیده شده‪ ،‬زیاد پسندیده‬
‫در اینجا مسئلۀ جالبی برای من که وزیر نیستم‬ ‫خطرناک‪ ،‬کمر ظریف وزیر امور خارجۀ دولت‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫وجود دارد و آن هم همین هفت‪ ،‬هشت‪ ،‬ده‬ ‫کلید را هدف قرارداد و او را راهی بیمارستان کرد‪.‬‬ ‫چوب و فرار گربه دزده» و زیرش هم عکس‬ ‫نشده و برگردانده شده‪ .‬‬
‫ساعت ولو بودن وزیر امور خارجه هست‪ .‬باور‬ ‫خود محمد جواد در فیس بوک اختصاص ‏یاش‬ ‫سیدمحمد خاتمی به همراه مجسمه حافظ‬ ‫خب‪ ،‬این خیلی طبیعی است‪ .‬اما چطور‬
‫م ‏یکنید من احمق فکر م ‏یکردم آدم که وزیر‬ ‫که برای او فیلتر نیست نوشت‪« :‬ساعت ‪ ۹‬و نیم‬ ‫را بیندازد تا خیلی زیرکانه و ژورنالیستی‬ ‫دزدیده شده؟ قبل از ای ‌نکه پاسخ بدهید‪،‬‬
‫م ‏یشود فرصت سر خاراندن ندارد و شاید برای‬ ‫شب است و تازه از بیمارستان و مطب پزشک‬ ‫القا کند که دزدی مجسمه حافظ کار آقای‬ ‫بگذارید به این نکته اشاره کنم که این‬
‫برگشت ‌هام ‪ ...‬امروز صبح‪ ،‬بعد از دیدن تیتر یک‬ ‫خاتمی بوده و کلی هم با خودش حال کند‬ ‫مجسمه ‪ 600‬کیلوگرم است و با ‪ 2‬متر طول‪،‬‬
‫همین تا حالا برای وزیر شدن تلاشی نکرد‏هام‪.‬‬ ‫روزنامه کمردرد و پا درد شدیدی گرفتم‪ .‬حتی‬ ‫که چه پروپاگاندای تیزهوشان ‌های راه انداختم‬ ‫روی یک پایه ‪ 1/5‬متری قرار گرفته است‪.‬‬
‫یکی از دوستان من که ضد انقلاب و سیاسی‬ ‫نم ‌یتوانستم راه بروم یا بنشینم‪ .‬فکر کردم‬ ‫علت مفقود شدن این مجسمه‪« ،‬ناهماهنگی‬
‫هست و من هیچ از او خوشم نم ‏یآید از من‬ ‫دیسک کمر و سیاتیک گرفت ‌هام‪ .‬فقط توانستم دو‬ ‫وای وای وای! عبا شکلاتی رسوا شد الان!‬ ‫بین شهرداری و سازمان زیباسازی» عنوان‬
‫پرسید حالا این تیترهای روزنامۀ کیهان چه بوده‬ ‫ملاقات خارجی را انجام دهم ‪ ...‬وقتی ‪ ۵-۴‬ساعت‬ ‫روزنامه هفت صبح‪ :‬تیتر یک‪ :‬قیمت‬ ‫شده‪ .‬با این اوصاف‪ ،‬ما خیلی عذا ‌بوجدان‬
‫که زده کمر این بابا را اینقدر ناکار کرده است‪ .‬من‬ ‫استراحت مشکل را حل نکرد‪ ،‬به بیمارستان‬ ‫ماشی ‌نهایی که مجسم ‌هها را با آن م ‌یدزدند‬ ‫داریم که سر ماجرای ‪‌3000‬میلیارد این‬
‫چون نمیدانستم به دنبال تیترها رفتم و آنها را‬ ‫رفتم‪ ...‬ام آر آی نشان داد که مشکل من بیشتر‬ ‫چقدر است؟ ‪ /‬گزارش ویژه‪ :‬شاخ نبات‬ ‫همه به دیگران بهتان زدیم‪ .‬گم شدن‬
‫آیفون ‪ 5S‬را ترجیح م ‌یدهد یا گالکسی فور‬ ‫‪3‌ 000‬میلیارد‪ ،‬به علت ناهماهنگی سازمان‬
‫کپی و همین زیر م ‌یآورم‪:‬‬ ‫عصبی و اسپاسم عضلانی است‪».‬‬ ‫بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات کشوری‬
‫روزنامه کیهان در تیتر اول خود به نقل از ظریف‬ ‫همین نوشتۀ صمیمی نشان م ‏یدهد که چرا من‬ ‫سامسونگ؟‬ ‫بوده است‪ .‬ما ب ‌یخود فکر م ‌یکردیم ربطی به‬
‫نوشت‪" :‬مکالمه روحانی با اوباما و دیدار طولانی‬ ‫یا شما وزیر امور خارجه نم ‏یشویم اما محمد جواد‬ ‫روزنامه کیهان‪ :‬خروش‌میلیونی مردم بیدار‬ ‫م ‌هآفرید و مهرورز و خاوری و نیسانی و کانادا‬
‫م ‏یشود‪ .‬شما را نمیدانم اما کمر مرا اگر تیتر یک‬ ‫آمریکا در مقابل کاخ سفید‪« :‬دزدیدن‬
‫من با جان کری نابجا بود"‪.‬‬ ‫روزنامه ای ‌نطوری داغون کرده بود‪ ،‬من صاف اسم‬ ‫مجسمه مشاهیر ایرانی از میادین را پایان‬ ‫و سلن دیون و‪ ...‬دارد‪.‬‬
‫همچنین کیهان در شماره چهارشنبه نوشت‪:‬‬ ‫آن روزنامه رادر فیس بوکم م ‏ینوشتم‪ .‬اما با اینکه‬ ‫دهید‪ ».‬کیهان در ستون «خبر ویژه» خود‬ ‫روزنامه بهار‪« :‬یادداشت هنری‪ :‬دولت باید‬
‫"برخورد صادقانه ظریف خط سازش را به هم‬ ‫عالم و آدم م ‏یدانند که آن روزنامه کیهان بوده و‬ ‫هم تیتر م ‌یزند‪« :‬تلاش ترح ‌مبرانگیز اتاق فکر‬
‫کیهان هم یعنی شریعتمداری‪ ،‬وزیر امور خارجه‬ ‫انگلیسی اخلالگران برای لاپوشانی سرقت‬ ‫امنیت جانی مجسم ‌هها را تامین کند‪».‬‬
‫زد‪".‬‬ ‫از آوردن اسم خود داری کرده است‪ .‬واقعاً من از‬ ‫روزنامه شرق‪ :‬مرثیه محمدعلی سپانلو و‬
‫هنوز مشخص نیست که آیا یکی از این تیترها یا‬ ‫دوراندیشی و ظری ‌فبین ِی ظریف‪ ،‬تعجب کردم‪.‬‬ ‫مجسمه حافظ»‬ ‫سیمین بهبهانی در سوگ تندیس گمشده‪+‬‬
‫هر دوی آنها باعث به هم ریختگی کمری جناب‬ ‫ماها تیتر را م ‏یبینیم و کیهان را و شریعتمداری‬ ‫[بهار]‬ ‫آثار و گفتاری از روشنفکران و فعالان سیاسی‬
‫وزیر شده است‪ .‬اما هر کدام از آنها که شده باشد‪،‬‬ ‫را ولی آقا را نم ‏یبینیم‪ .‬برعکس‪ ،‬ظریف‪ ،‬صاف‬
‫جای شکرش باقی است که موفق به شکستن‬ ‫در باب مجسمه دزدی‪ .‬‬
‫خود آقا را م ‏یبیند و احتیاط م ‏یکند‪.‬‬ ‫روزنامه آرمان‪ :‬مدیرکل روابط عمومی‬
‫کمر ایشان نشده است‪.‬‬ ‫از طرفی بر اساس این پست فیس بوکی‪ ،‬کمر‬ ‫سازمان تندی ‌سهای کشوری‪« :‬خیال‌تان‬
‫نشریات ممکن است به سئوالات و حد ‏سهای‬ ‫درد و پادرد ایشان به حدی بوده که ایشان فقط‬ ‫راحت‪ ،‬تندیس آیت‌الله هاشمی هنوز سر‬
‫زیادی دامن بزنند‪ .‬احتمال دارد آنها ناراحتی‬ ‫توانسته دو ملاقات «خارجی» را انجام بدهد و‬
‫کمری جناب وزیر را مرتبط با مسائل روز ندانند‬ ‫خدا م ‏یداند که این وسط چقدر ملاقات داخلی‬ ‫جایش است‪».‬‬
‫و حتی آن را به قبل از دوران وزارت و به غیر از‬ ‫هفت ‌هنامه همشهری جوان‪ :‬کاریکاتوری از‬
‫مسائل سیاسی مربوط بدانند‪ .‬اما صرف نظر از این‬ ‫از بین رفته‪.‬‬ ‫حافظ روی جلد بکشد و بالای آن بنویسد‪:‬‬
‫حدس و گما ‏نها و با توجه به اینکه ما در کشور‬ ‫با توجه به ساعتی که ظریف به خانه رسیده و‬ ‫«غلام همت آنم که زیر چرخ کبود‪ /‬مجسمه‬
‫لشکر و لشکرکش ‏یهای جناحی زندگی م ‏یکنیم‬ ‫نشسته به فیس بوک بازی‪ ،‬و با احتساب چهار‬ ‫با این عظمت را معلوم نیست چطوری ربود»‬
‫و کیهان و شریعتمداری در تیتر زد ‏نهای یک‬ ‫پنج ساعت استراحت و زمانی که برای راندن به‬
‫من یک غازی یدی طولا و شهرتی جهانی دارند‪،‬‬ ‫سمت بیمارستان و معاینات و ام آر آی صرف‬ ‫و ماجرا را با تفریح و فان بگذراند‪ .‬‬
‫جناب ظریف باید فکری برای کمر و سایر اعضاء‬ ‫شده‪ ،‬م ‏یشود حدس زد که تیترها دور و بر‬ ‫روزنامه همشهری‪ :‬در حالی که در شهر اهواز‬
‫ساعت نه و د ِه صبح به کمر وزیر امور خارجه‬ ‫مجسم ‌هها دزدیده م ‌یشوند قالیباف کلنگ‬
‫حساس بدن خود بکند‪ .‬شاعر م ‏یفرماید‪:‬‬ ‫اصابت کرده است‪ .‬در غیر اینصورت جناب وزیر‬
‫یا نشو هم باز ِی کرگد ‌نها یا تو رو به خدا‪ ،‬بی‬ ‫خط ‪ 14‬مترو را زد‪.‬‬
‫ماهنامه مهرنامه‪ :‬نقد دیالکتیک ربایش محور‬
‫خیا ِل ادا بازی عصبی‪.‬‬ ‫در گفتمان هنرهای تجسمی‪ +‬همراه با آثار‬
‫و گفتاری از سرگئی ساخاروف‪ ،‬سیلویو‬
‫گومبولینی‪ ،‬عباس عبدی‪ ،‬احسان شریعتی و‬

‫سعید حجاریان‪ .‬‬
‫هفت ‌هنامه ‪ 9‬دی‪ :‬تیتر بزند «روایت برداشتن‬

‫‪Vol. 21 / No. 1260 - Friday, Oct. 11, 2013‬‬ ‫نیستند‪ .‬ب ‌هعنوان مثال تکی ‌هکلا ‌مهایی مانند «اِوا‪ ،‬خا ِک عالم»‪« ،‬خدا حتی م ‌یتوان گفت اغلب آنانی که از فضاهای روشنفکری نوشت ‌هاند به‬
‫در آثار احمد محمود‪ ،‬هیچ یک از شخصی ‌تها در کاربرد لغات و مرگم بده» و‪...‬اغلب خاص زنان و عباراتی نظیر «چاکرتیم به مولی»‪ ،‬لحن شخصیت های خود ب ‌یتوجه بود‌هاند و رما ‌نها و داستا ‌نهای کوتاه‬
‫اصطلاحات‪ ،‬لحن ادای کلمات‪ ،‬تکی ‌هکلا ‌مها و به طور کلی روش های «خیلی مخلصیم»‪« ،‬دس ِت حق نگهدارت» و‪...‬اغلب از سوی مردان تک صدایی نوشت ‌هاند‪ .‬چه بسا بتوان گفت احمد محمود خالق رمان‬
‫گفتار یکسان عمل نم ‌یکنند‪ .‬هر فردی در صحبت کردن شیو‌هی استفاده م ‌یشود‪ .‬گو که این اواخر بخصوص بین خان ‌مها (چه به طنز و چندصدایی بوده است گو که رمان چندصدایی فقط در لحاظ کرد ِن‬
‫خاص خود را دارد که او را از دیگران متمایز م ‌یسازد‪ .‬گرو‌هها و طبقات چه به جد) با استفاده از برخی گفتار های مردانه (زبا ِن مخفی کوچه و لحن در متن گفتگوها مصداق نم ‌ییابد‪.‬‬
‫مختلف اجتماع هر کدام شیو‌هی بیان و لحن خاص خود را دارند‪ .‬بازار) مرز میان گفتار زن و مرد تا حدودی مخدوش شده است‪.‬‬
‫خواننده از یک دانشمند انتظار ندارد که از تکی ‌هکلا ‌مهای لوط ‌یها یکی از دلایل درخشندگی داستان های احمد محمود‪ ،‬تعدد و تنوع در پایان گفتنی است احمد محمود نویسند‌های با گرایش به واق ‌عگرایی‬
‫استفاده کند و یا اینکه فردی ب ‌یسواد نظری ‌ههای فیلسوفان را مورد نقد لح ‌نها و هماهنگی آنها با شخصی ‌تهای داستان است‪ .‬برای روشن تر یا رئالیسم اجتماعی است که صمیمانه از امور جاری مردم م ‌ینوشت‬
‫و بررسی قرار دهد‪ .‬هماهنگی لحن و شخصیت و تیپ باعث م ‌یشود شدن نگاه کنید به بخشی از رمان «همسایه ها» و گفتگوی بین خالد و مردم نیز آثار او را همواره م ‌یخریدند و م ‌یخواندند و محافل هنری‬
‫که شخصیت های داستان در نظر خواننده واقعی و ملموس جلوه کنند؛ و ابراهیم در مورد اصطلاح «استعمارگر خونخوار»‪ .‬لحن و واژگان بکار نیز تا حد امکان قدر او را م ‌یدانستند‪ .‬احمد محمود در سال ‪۱۳۷۲‬‬
‫اما گاهی نویسنده برای ایجاد طنز در داستان این هماهنگی را رعایت گرفت ‌هشده‪ ،‬کاملًا با شخصی ‌تهای داستان هماهنگ انتخا ‌بشد‌هاند‪ .‬برند‌هی نخست «قلم زرین» جایز‌هی ادبی مجل ‌هی گردون شد‪.‬‬
‫نم ‌یکند و مثلًا برای یک کودک لحنی دانشمندانه و زبانی مغلق و‬
‫فیلسوفانه را بر م ‌یگزیند‪ .‬احمد محمود استا ِد بکار گیری لحن مناسب ابراهیم‪« :‬مثلا من نم ‌یدانم این استعمارگر خونخوار‪ ،‬چه جور جانوری در سال ‪ ۱۳۷۷‬جزو تقدیر شدگا ِن جایز‌هی بیست سال داستا ‌ننویسی‬
‫است که فقط خون م ‌یخورد و اشتهاش هم سیری ناپذیر است‪ .‬لابد ایران بود که متأسفانه گویا با مخالفت آی ‌تالله خامن ‌های روبرو گردید‪.‬‬ ‫برای شخصیت های داستانی بود‪.‬‬
‫یکی از نکا ِت قاب ‌لتوجه در گفتار‪ ،‬استفاده از تکی ‌هکلام است که چندان ب ‌یجهت استعمارگ ِر خونخوار روش نگذاشت ‌هاند‪ .‬باید دلیلی داشته در سال ‪ ۱۳۷۹‬به خاطر رما ِن درخت انجیر معابد برند‌هی جایز‌هی‬
‫ادبی بنیاد گلشیری و در سال ‪ ۱۳۸۰‬برند‌هی جایز‌هی مهرگان ادب‬ ‫ب ‌یارتباط با لحن نیست‪ .‬در زندگی واقعی نیز به افرادی بر م ‌یخوریم باشد‪».‬‬
‫که یک کلمه یا عبارت را بارها در گفتارشان تکرار م ‌یکنند‪ .‬در رما ِن خالد‪« :‬تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها‪ .‬از این جانور بفهمی شد‪ .‬تاکنون رمان همسای ‌ههای او به دو زبا ِن روسی و آلمانی ترجمه‬
‫شده است‪ .‬احمد محمود در ‪ ۴‬دی ماه ‪ ۱۳۱۰‬متولد و در ‪ ۱۲‬مهرماه‬ ‫نفهمی چیزکی دستگیرم می شود؛ مثلا فهمیده ام که گاهی به جای‬ ‫«مدار صفر درجه» تکیه کلام بلقیس عبار ِت «ُوی بسم الله» است‪.‬‬
‫‪ ۱۳۸۱‬از میان ما رفت‪ .‬یادش گرامی و عمر آثارش دراز باد!‬ ‫خون‪ ،‬نفت هم می خورد و برای همین است که بعضی جاها تو کاغذها‪،‬‬
‫‪----------------‬‬ ‫بجای خونخوار‪ ،‬نفت خوار هم نوشته اند‪».‬‬
‫نگاه کنید به‪:‬‬ ‫ابراهیم‪« :‬نفت بخوره که بهتره تا خون بخوره‪».‬‬ ‫بلقیس‪« :‬ئی چیه؟»‬
‫نوذر‪« :‬استشهاد – شکایت»‬
‫‪ -۱‬فرهنگ ادبیات فارسی ‪ /‬محمد شریفی ‪ /‬فرهنگ نشر نو‪۱۳۸۷ /‬‬ ‫بلقیس زد بگو نهش‪ُ« :‬وی بسم الله»‬
‫ب ‌هعبار ‌تدیگر با بلوغ فکری و جسمی خالد‪ ،‬لحن او نیز تکامل م ‌ییابد ‪ -۲‬صد سال داستا ‌ننویسی ‪ /‬حسن میر عابدینی ‪ /‬نشر چشمه‪۱۳۷۷ /‬‬
‫‪31‬‬ ‫و سیر طبیعی خود را دنبال م ‌یکند و این از دقت و تیزبینی و ذوق ‪ -۳‬پایگاه ادبی متن نو‪ /‬هماهنگی لحن و تیپ ‪ /‬فاطمه محسن زاده‪/‬‬ ‫نوذر‪« :‬برزو که کرمک با کله پاچه نمی خوره‪ .‬همبرگر‪ ،‬ساندیس ‪»...‬‬
‫بلقیس‪ُ« :‬وی بسم الله»‬
‫احمد محمود ناشی م ‌یشود‪ .‬این ویژگی صرفاً از آن محمود نیست‪ ،‬اما ‪۱۳۸۹‬‬
‫باید توجه داشت که تکی ‌هکلام های مورد استفاد‌هی اشخاص یکسان خیلی از نویسندگان ه ‌مدور‌هی او فاقد چنین ذوق و دقتی هستند و‬
   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35   36