Page 27 - Shahrvand BC No. 1260
P. 27
‫ادبیات‪/‬نقد ‹‬

‫نگاهیبهمجموعهشعر"منیکروزداغتابستاندنیاآمدم"*اثرماناآقایی؛ ‪27‬‬
‫شعر او در زبان فارسی نفس می‌کشد‬

‫متفاوت از پیش‪ ،‬اما زبان‪ ،‬همچنان ایرانی باقی مانده‬ ‫سپیده جدیری‬
‫است چون دارد شعر فارسی می‌نویسد‪ ،‬نه شعر‬
‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1260‬جمعه ‪ 19‬رهم ‪1392‬‬ ‫سوئدی‪ ،‬نه شعر انگلیسی و نه شعر به هیچ زبان‬

‫دیگری‪:‬‬

‫این روزها به هرچه از آسمان م ‌یآید‬
‫شک دارم‬

‫نکند آن گنجش ‌کهای پرچانه‬
‫که روی شاخ ‌هها صف کشیده‌اند‬
‫و مثل اعضای یک هیأت ژوری کوچک‬

‫در گو ِش هم پ ‌چپچ می‌کنند‬
‫دارند دربار ‌هی من حرف م ‌یزنند؟‬

‫شاید آن کلاغ سیاه که لب دیوار نشسته‬ ‫مانا آقایی از معدود شاعران مهاجری‌ست که شعرهایش با هویت‬
‫ایرانی‌اش پیوندی گسس ‌تناپذیر و پایدار برقرار کرده است‪ .‬از این‬
‫و با قارقار خود خانه را روی سرش گذاشته‬ ‫جهت که‪ ،‬زبان شعرهای او زبان ُشسته ُرفت ‌های‌ست که نشانه‌ای از‬
‫قاضی بداخلاق ‌یست‬ ‫بی هویت ِی زبانی که اغل ِب مهاجران به آن دچارند‪ ،‬در آن به چشم‬
‫نم ‌یخورد‪ .‬زبا ِن شعرهای مانا آقایی‪ ،‬زبانی به معنای واقع ِی کلمه‪،‬‬
‫که شروع جلس ‌هی مهمی را اعلام می‌کند‬ ‫فارسی‪ ،‬یا به بیان دقیق‌تر‪ ،‬ایرانی‌ست؛ ویژگی‌ای که آثار بسیاری از‬
‫و این درختان که بر ‌گها ‌یشان را‬

‫یکی پس از دیگری پیش پای من می‌ریزند‬

‫شاعران و نویسندگان مهاجرمان از فقدا ِن آن رنج م ‌یبرد‪ .‬بسیاری از شاکیانی هستند‬
‫ما ایرانی‌ها‪ ،‬حتی آن بخ ِش ساک ِن ایران‪ ،‬بلد نیستیم فارسی (ایرانی) که علی ‌هام شهادت م ‌یدهند‬
‫بنویسیم؛ نه فقط در شعر و داستان‪ ،‬که در مقاله‌هایمان نیز همیشه‬
‫جملات‪ ،‬سطرها و پاراگرا ‌فهایی وجود دارد که در زبان فارسی کاملا‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫راستش من از کار پاییز سردرنمی‌آورم‬ ‫بی معناست و بیهوده می‌اندیشیم که مغل ‌قگویی و پیچاند ِن مبحث‪،‬‬
‫او هر بار از راه می‌رسد‬ ‫آن‌قدر که خواننده یک کلمه از حرف‌هایمان را هم نفهمد‪ ،‬نشانه‌ی‬

‫حیاط ما را به دادگاهی شلوغ بدل می‌کند‬ ‫دان ِش غیر قابل دستر ِس ماست‪...‬‬
‫و تا می‌آیم چشم به هم بزنم‬ ‫طبیع ‌یست که این بحث‪ ،‬ربطی به تلا ‌شهایی که شاعران و‬
‫نویسندگان تجربه‌گرای ما در حوزه‌ی زبان به آن دست م ‌یزنند ندارد‪،‬‬
‫محکومّیتم را یک زمستان دیگر‬

‫روی زمین تمدید کرده است‪.‬‬ ‫چرا که اتفاقا اغلب آنها با اِشرا ِف کامل به دانش زبا ‌نشناسی و تاریخی‬
‫شعر "آخر پاییز»‪ ،‬صفحات ‪ 9‬و ‪10‬‬ ‫که بر ادبیات ایران گذشته است‪ ،‬این تجربه‌ها را آغاز م ‌یکنند که‬

‫معمولا تجربه‌های بسیار موفقی نیز از کار درمی‌آید‪ .‬از میان آن گروه‬
‫که سال‌هاست در تبعید و دور از زبان مادری به سر م ‌یبرند اما پیوند‬
‫به همنشین ِی اصواتی دست م ‌یزند که در نهایت‪ ،‬هارمونیک‌ترین کلا ِم‬ ‫خود را با این زبان حفظ کرده و در عین حال‪ ،‬ابتکارها و پیشنهادهایی‬
‫‪Vol. 21 / No. 1260 - Friday, Oct. 11, 2013‬‬ ‫ممکن را به وجود م ‌یآورند‪ .‬تمام شعرهای مانا آقایی از این ویژگی‬ ‫این توضیح در اینجا ضروری به نظر می‌رسد که متنی که با کلمات‬ ‫را در حوزه‌ی زبان در آثارشان ارائه دا ده‌اند‪ ،‬می‌توان به دکتر رضا‬
‫برخوردارند و انتخاب نماینده‌ای از میان این گروه ارکست ِر خوش نوا‪،‬‬ ‫فارسی نوشته می‌شود‪ ،‬لزوما هویت فارسی (ایرانی) ندارد‪ .‬بسیاری‬
‫از ایرانیا ِن مهاجر جملاتی را با کلمات فارسی می‌نویسند که در‬ ‫براهنی‪ ،‬یدالله رؤیایی‪ ،‬نانام و معدودی دیگر اشاره کرد‪.‬‬
‫دشوار می‌نماید‪:‬‬ ‫زبان فارسی معنایی ندارد؛ جملاتی نظیر‪« :‬امیدوارم حال شما خوب‬ ‫شعر مانا آقایی را نمی‌توان در زمره‌ی این نوع آثار دسته‌بندی کرد‬
‫است» که شاید بارها و بارها در مکاتبات‌مان به آن برخورده و با‬ ‫چون زبا ِن سرراستی دارد و می‌توان گفت که او در اشعارش بیشتر‬
‫بیایید با هم به روزهاى اّول باران برگردیم‬ ‫اغماض از آن گذشته باشیم‪ .‬مشخص است که الگوی نوشتار ِی‬ ‫ایماژگرا و روایت‌ساز است تا آن‌که یک "شاع ِر زبان" ‪(Language‬‬
‫بدویم‪ ،‬چشم ببندیم‬ ‫نویسنده‌ی چنین جمله‌ای‪ ،‬الگوی زبان فارسی نیست و مثلا م ‌یتواند‬ ‫)‪ Poet‬باشد‪ .‬اما در عین حال‪ ،‬همان طور که پیش‌تر به آن اشاره شد‪،‬‬
‫زبان انگلیسی باشد‪ .‬متاسفانه الگوبرداری از زبان کشور مقصد در‬ ‫توجه ویژه‌ی او به زبان‪ ،‬در سطحی اتفاق می‌افتد که زبا ِن هوی ‌تمند‬
‫همدیگر را از نو صدا کنیم‬ ‫نوشتن جملاتی که با کلمات فارسی ساخته شد‌هاند‪ ،‬در آثار بسیاری‬ ‫مرز و فاصله‌ی خود را با زبان بی هویت یا زبانی که هوی ِت آن به طور‬
‫کمى زیر نیمکت‌ها قایم شویم‬ ‫از شاعران و نویسندگان ایران ِی مهاجر به چشم م ‌یخورد‪ .‬صدالبته این‬ ‫چشمگیری ک ‌مرنگ شده است‪ ،‬مشخص م ‌یکند‪ .‬تاکید م ‌یکنم؛ آنچه‬
‫اتفاق در اثر سال‌ها دوری از زبان مادری‪ ،‬در نوشتار آنها رخ م ‌یدهد‬ ‫در زبان شعری مانا آقایی بسیار حائز اهمیت است‪ ،‬حفظ هویت ایران ِی‬
‫اعداد را وارونه بشمریم‬ ‫و شاید هم امری کاملا طبیعی به نظر برسد‪ .‬اما دقیقا همین نکته‬ ‫زبان است؛ هر چند که هستی‌شناسی شاعرش‪ ،‬هستی‌شناس ِی یک‬
‫اگر شما زودتر ما را پیدا کردید‬ ‫است که می‌تواند تسلط مانا آقایی‬ ‫مهاجر باشد‪ .‬جهان او گسترده شده است و نگاه‌اش به این جهان‪،‬‬
‫قول مى‌دهیم بگوییم کدام آواز فری ‌بتان داده است‬ ‫بر پیچ و خ ‌مها و زیر و بم‌های‬
‫و این پرنده که دور مى‌شود کودکى‌ کیست؟‬ ‫زبان فارسی را به نسبت بسیاری‬
‫پشت آن درخ ‌تها چه مى‌کنید؟‬ ‫از هم‌صنف‌های مهاجرش به رخ‬
‫بکشد‪ .‬ای ‌نکه شعر او در زبان‬
‫نترسید‪ ،‬این سای ‌هها ماییم‬
‫با شما از گذشته آمده‌ایم‬

‫فارسی نفس می‌کشد؛ این‌که شعر تا مثل دوستان قدیمى‬
‫او پا به پای شعر بهترین شاعران از لا ‌ى شا خ و بر ‌گها غافلگیرتان کنیم‪.‬‬
‫شعر "قایم باشک"‪ ،‬صفحه‌ی ‪32‬‬ ‫همنسل‌اش که ساکن ایرا ‌ناند و از‬

‫مسلماً این تمام چیزی نبود که درباره‌ی شاعر ِی مانا آقایی م ‌یشود‬ ‫موهب ِت مکالمه‌ی هر روزه به زبان‬
‫گفت؛ شاعری روای ‌تگر که کارکر ِد زاویه‌ی دید را در روایت‪ ،‬خوب‬ ‫مادری برخوردار‪ ،‬پیش رفته است‪،‬‬
‫می‌شناسد و زوایای دیدی که از خلال آنها روایتی خلق م ‌یکند‪ ،‬هم‬
‫در ژانر "ادبیات داستانی" زاویه‌ی دید هنرمندانه‌ای به شمار می‌آید‪،‬‬ ‫اصلا موضوع ساد‌های نیست‪.‬‬
‫اما همه چیز‪ ،‬به همین خلاصه‬
‫هم در ژانر "سینما" و هم در ژانر اشعار روایت‌ساز‪.‬‬ ‫نم ‌یشود‪ .‬مسئله فقط نوشت ِن‬
‫با این اوصاف‪ ،‬کاملا به حق به نظر می‌رسد‪ ،‬ای ‌نکه‪ ،‬چه زمانی که در‬ ‫شعری نیست که ساختار جملات‬
‫ایران به سر می‌بردیم و چه بعد که در این سوی مرزها‪ ،‬همیشه و‬ ‫آن در زبان فارسی‪ ،‬صحیح‬
‫همیشه از مانا آقایی به عنوان چهره‌ای حائز اهمیت در شعر مهاجرت‬ ‫باشد‪ .‬آنچه تسلط این شاعر را‬
‫بر کارکردهای زبان مادری‌اش‬
‫یاد می‌شده است و یاد م ‌یشود‪.‬‬ ‫در شعر‪ ،‬بیشتر آشکار می‌کند‪،‬‬

‫‪27‬‬ ‫‪--------------‬‬ ‫موسیق ِی بی نقص ‌یست که از کنار‬
‫* چاپ انتشارات بوتیمار‪.‬‬ ‫هم قرار گرفت ِن کلمات در اشعارش‬
‫خلق می‌شود‪ .‬او در اشعار سپیدش‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32