Page 32 - Shahrvand BC No.1234
P. 32
‫هنر‪/‬تئاتر ‹‬

‫گذاشته‪ ،‬برای اجرای طرحش گشته و گشته تا دو تا از دانه درش ‌تهای‬ ‫دو نمایش از دو جنس طلا و مطلا در یک شهر‬ ‫‪32‬‬
‫محبوب بازیگری (بهروز و گلشــیفته) را پیدا کرده و بقیه کار را بروش‬
‫به انگیزه جو روانی و اشتیاق برای دیدن نمایش «یک رویای خصوصی»‬ ‫‪32‬‬
‫آشپزی مدرن مثل طرز تهیه سوپ جو ادامه داد‌هاست‪.‬‬
‫ذکر این نکته نیز ضروری اســت که دنیای هنر در غرب سالیان است‬ ‫تبلیغاتی از طــرف کمپانی تهیه کننده نمایش‬ ‫«یک رویای خصوصی»‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1234‬جمعه ‪ 23‬نیدرورف ‪1392‬‬
‫که به یک صنعت مبدل گشــته‪ :‬صنعت فیل ‌مسازی‪ ،‬تئاتر و نمایش و‬ ‫(‪ )Stage 1 Production‬در اینترنت منتشر شد که‬ ‫با بازیگری‪ :‬بهروز وثوقی‪ ،‬گلشیفته فراهانی‬
‫غیره‪ .‬تبلیغ نیــز نقش مهمی در ارائه آثار نمایش بازی م ‌یکند و من‬ ‫گردهمائی بازیگران و دســ ‌تاندرکاران نمایش‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫را از فرودگاه‪ ،‬ســوار بر لیموزیــن با زرق و برق‬ ‫و سوسن فر ‌خنیا‬
‫هیچ ایرادی در آن نم ‌یبینم‪.‬‬ ‫تمــام نمایش مــ ‌یداد‪ .‬مجله جوانــان با تیتر‬ ‫نویسنده و کارگردان‪ :‬ایرج جنتی عطائی‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1234 - Friday, Apr. 12, 2013‬‬
‫تبلیغ به طور کلی پاسخی به یک ضرورت است‪ .‬حال چه این ضرورت‬ ‫درشت نوشــت‪« :‬یک حادثه پرهیاهوی هنری‬
‫برای رقابت در فروش یک کالا باشــد یا جلب توجه مخاطبین یک اثر‬ ‫در راه اســت»‪ .‬همین مجلــه در جائی دیگر با‬ ‫اجرا‪ :‬ونکوور‪ ۱۰ -‬مارس ‪۲۰۱۳‬‬
‫هنری‪ .‬ممکن است یک شرکت برای فروش مثلًا یک جعبه شکلات از‬ ‫چاپ درشت نوشــت‪« :‬یک رویای خصوصی به‬
‫نام یا عکس و آوازه شــخصیتی نمادگونه و محبوب عامه استفاده کند‪.‬‬ ‫جرأت بح ‌ثبرانگیزتریــن نمایش ایرانی طی ‪۳‬‬ ‫حمید شهریاری‪ /‬ونکوور‬
‫فضای این کار الزاماً این نیســت که در آن جعبه شــکلاتی با کیفیت‬
‫نیســت‪ .‬این فقط آن را م ‌یرساند که دســت زیاد است و برای یافتن‬ ‫دهه است!!»‬ ‫در حاشــیه اجرای نمایش «شــب سال نو» و‬
‫سهمی در بازار باید رقابت کرد‪ .‬اما این که روی جعبه چیزی را تبلیغ‬ ‫برای نگارنده نه آن ویدئو کلیب تبلیغاتی جای‬ ‫«یک رویای خصوصی»‬
‫تعجب داشت (چرا که این گونه تبلیغات کاری‬
‫کنند و درون جعبه خالی باشد یک تردستی و کلاهبرداری است‪.‬‬ ‫اســت معمول و متداول» و نه نوشــته مجله‬ ‫شهر ونکوور در ماه مارس ‪ ۲۰۱۳‬و در آستانه بهار ‪ ،۱۳۹۲‬شاهد اجرای‬
‫به همین سیاق‪ ،‬نمایش «یک رویای خصوصی» به مثابه جعب ‌های خالی‬ ‫دو نمایش تئاتر ایرانی بود‪ .‬نمایش «شــب ســال نو» کاری از محمد‬
‫از محتــوا با همین معیارهای اخلاقــی و لیبرالی دنیای غرب نیز خود‬ ‫جوانان کانون توجه این مطلب است‪.‬‬
‫آن چه به اختصــار در بالا آمد فقط به منظور نشــان دادن چگونگی‬ ‫رحمانیان و «یک رویای خصوصی» کاری از ایرج جنت ‌یعطایی‪.‬‬
‫مصداق تردستی و کلاهبرداری است‪.‬‬ ‫شــک ‌لگیری و مطرح شدن نمایش فوق است‪ .‬نمایش داستان زوجی‬ ‫در مورد نمایش اول‪ ،‬پی ‌شتر یادداشتی از همین قلم با مضمون انتقادی‬
‫در مورد اســتقبال و انگیزه حضور بســیاری از تماشاگران که طبع و‬ ‫ســن و سال دار و ایرانی در خارج از کشــور است‪« .‬جاوید» هنرمند‬ ‫در «شهروند ب ‌یســی» به چاپ رســید که در بازنگری آن یادداشت‪،‬‬
‫ذائق ‌هشان متوجه محصولات هنری ‪ -‬مصرفی ل ‌سآنجلسی است همین‬ ‫نقاش سالخورد‌هایست که دچار بیماری فراموشی شده و سالیان است‬ ‫متوجه کاست ‌یهائی در آن شدم‪ .‬در یادداشت پیشین اشاره مختصر به‬
‫قدر بگویم که بســیاری برای دیدن بهروز وثوقی و گلشــیفته فراهانی‬ ‫از ارائــه کار هنری تازه باز مانده‪ .‬رویــای خصوصی نقاش پیر‪ ،‬دختر‬ ‫نکات مثبت نمایش شب ســال نو در مقایسه با حجم انتقادات مطرح‬
‫آمده بودند‪ .‬آنهائی که با این اشــتیاق بدیــدن نمایش آمدند اکثراً با‬ ‫جوانی اســت از آشنایان بنام سارا (گلشیفته فراهانی) که قرار است از‬
‫دســت خالی برگشــتند چرا که به جز چند ردیف اول برای اکثریت‬ ‫ایران برسد و در جوارشان به عنوان پرستار «جاوید» زندگی کند‪ .‬تمام‬ ‫شده‪ ،‬رنگ باخته بود‪.‬‬
‫تماشــاچیان بویژه آنانی که در بالکنی قرار داشتند‪ ،‬امکان دید محدود‬ ‫قصه همین اســت‪ .‬نمایش با یک جوک ب ‌یمزه از طرف جاوید (بهروز‬ ‫در همین اثنا بود که یک جو روانی و اشتیاق برای دیدن نمایش [بهروز‬
‫بود‪ .‬نکته دیگر این که نمایش در مجموع از جنب ‌ههای ســرگرم کننده‬ ‫وثوقی) شروع م ‌یشود و این جوک چندین دفعه در طول نمایش تکرار‬ ‫وثوقی و گلشیفته فراهانی] در شهر بالا گرفت‪ .‬بلی ‌تها دو هفته مانده‬
‫و نشــاط آور که از ویژگ ‌یهای نمای ‌شهای مصرفی ل ‌سآنجلسی است‬ ‫م ‌یشــود‪ .‬اگر قرار م ‌یبود داستان را به گون ‌های که در بالا بدان اشاره‬ ‫به اجرای نمایش پیش فروش و نایاب شــد و در نهایت عد‌های حسرت‬
‫شــد‪ ،‬نمایش داد؛ ‪ ۱۵ - ۱۰‬دقیقه زمــان کفایت م ‌یکرد اما از آنجائی‬ ‫بدل موفق به حضور در جمع ‪ ۱۴۰۰‬نفری (تئاتر مسی ونکوور) نشدند‪.‬‬
‫نیز بهر‌های نداشت‪.‬‬ ‫که به طور معمول و اســتاندارد م ‌یبایستی برنام ‌های حول و حوش ‪۲‬‬ ‫در مورد نمایش یــک رویای خصوصی‪ ،‬با توجه بــه کارنامه تولیدات‬
‫در میان حاضرین در ســالن نمایش به جز دســته فوق بســیاری نیز‬ ‫ســاعت را ارائه داد لاجرم جاهای خالی نمایش کــه به لحاظ زمانی‪،‬‬ ‫مصرفی ‪ -‬هنری ل ‌سآنجلســی طی ســه دهه‪ ،‬انتظار کاری متفاوت از‬
‫بودند که یا خود دس ‌تاندرکار تئاتر و نمایش بوده (کسانی چون محمد‬ ‫بخش قابل ملاحظ ‌های از آن را شــامل م ‌یشد‪ ،‬با پرگوئ ‌یهای تکراری‬ ‫این نمایش جای تردید باقی م ‌یگذاشــت‪ .‬از سویی ایرج جنتی عطائی‬
‫رحمانیان و مهتاب نصیرپور) یا کســانی چون حقیر که توقعی بیش از‬ ‫و یکنواخت تینا (سوســن فر ‌خنژاد) و جاویــد (بهروز وثوقی) در مورد‬ ‫اگرچــه کارگردانی چند نمایش از جمله «پروان ‌های در مشــت» را در‬
‫کارنامه دارد اما عموماً او را به عنوان تران ‌هسرای موفق آهن ‌گهای پاپ‬
‫تفنن از مشاهده یک نمایش دارند‪.‬‬ ‫مسائل ب ‌یاهمیت روزمره پر شد‪.‬‬ ‫دهه ‪ ۵۰‬م ‌یشناســیم و شهرت ایشان ســخت وابسته به این دوران و‬
‫مخاطب این نوشته در واقع این دسته از مردمند که خاطر‌های منفی از‬ ‫بــر این زمینه ورود و خروج مکرر ســارا (گلشــیفته فراهانی) هربار با‬
‫لباســی رنگین و پر زرق و برق و در انتهای نمایش لباس فاخر و قرمز‬ ‫محدوده هنری است‪.‬‬
‫اجرای این نمایش در ذهنشان باقی خواهد ماند‪.‬‬ ‫رنگ همراه با نور پردازی اغواگرایانه از نوع نمای ‌شهای موزیکال برادوی‬ ‫در مورد بهروز وثوقی‪ ،‬من ضمــن این که بکارگیری صف ‌تهائی چون‬
‫هدف اصلی این نوشــته نشان دادن زوایا و روشنگری در مورد نمایش‬ ‫(‪ )Broadway‬اضافــه گردید‪ .‬برای چاشــنی دادن به این مجموعه از‬ ‫«اسطوره» را اغرا ‌قآمیز م ‌یدانم اما باید اذعان داشت که وی یک نماد‬
‫«یک رویای خصوصی» بود‪ ،‬اما به لحاظ همزمانی تقریبی آن با نمایش‬ ‫چند قطعه موسیقی با صدای گلشیفته استفاده شد که خود به تنهائی‬
‫«شــب سال نو» و بويژه آن که یادداشتی انتقادی بر آن نمایش از این‬ ‫شاخص و برجسته دربازیگری سینمای ایران است‪.‬‬
‫قلم به چاپ رســیده بود‪ ،‬نویسنده خود را در مخمصه و عذاب وجدانی‬ ‫دلنشین م ‌ینمود‪.‬‬ ‫موضوع مورد سئوال این است که؛ بازیگری سینما تا چه اندازه م ‌یتواند‬
‫یافت که بــرای رهائی از آن چار‌های جز مرزبندی مشــخص برخورد‬ ‫از توانائ ‌یهــای گلشــیفته از آن بخــش که مربوط به مــدل بودن و‬ ‫توجی ‌هگر بازیگری در صحنه تئاتر باشــد‪ .‬عکس قضیه را در سینمای‬
‫صریح و ب ‌یتعارف ‪ -‬با نمایش «یک رویای خصوصی» و تعدیل نوشــته‬ ‫ایــران دید‌هایم‪ .‬عمومــاً بازیگران تئاتر وقتی قــدم به صحنه بازیگری‬
‫آموخت ‌ههای وی نزد «مادام فیگارو» م ‌یباشد‪ ،‬عمدتاً استفاده شد‪.‬‬ ‫در ســینما گذاشت ‌هاند‪ ،‬راح ‌تتر و مســل ‌‌طتر در این عرصه ایفای نقش‬
‫قبلی و اشاراتی بیشتر به جنب ‌ههای مثبت «شب سال نو» نیافت‪.‬‬ ‫جاوید (بهــروز وثوقی) در تمام طول نمایش در صحنه باقی ماند و در‬ ‫‌کرد‌هانــد‪ .‬بازیگرانی چون عز ‌تالله انتظامی‪ ،‬علی نصیریان‪ ،‬جمشــید‬
‫بــا خود گفتم که اگر کار رحمانیــان را یک اثر هنری در زمینه تئاتر‬ ‫دیالو ‌گهای تکراری و ملا ‌لآور در مورد فراموشــی در امورات روزمره‬ ‫مشــایخی‪ ،‬فخری خوروش و داود رشیدی نمون ‌ههای شاخصی از این‬
‫شــرکت داســت‪ .‬فضای نمایش به گون ‌های بود که ذهن تماشاگر را از‬
‫بدانیم کار جنت ‌یعطائی را چه بنامیم‪.‬‬ ‫تمرکز روی صحب ‌تها باز م ‌یداشت‪ .‬انگار که قرار نیست حرف تاز‌های‬ ‫دست هستند‪.‬‬
‫این جا بود که دریافتم ای ‌ندو کار در یک دســت ‌هبندی نم ‌یگنجند و از‬ ‫زده شود و اتفاق مهمی بیفتد‪ .‬در واقع‪ ،‬در این فضا اگر دیالو ‌گها نیز‬ ‫علت این امر نیز شــاید آن باشد که وظیف ‌های که بر دوش بازیگر تئاتر‬
‫دو جنس متفاوتند‪ .‬یکی رنگ و بوی هنری مردمی دارد و دیگری فقط‬ ‫اســت به مراتب سنگی ‌نتر از بازیگر ســینما است‪ .‬در تئاتر بسیاری از‬
‫فقط به قصد سوداگری آمده‪ .‬یکی نمایش چون شب سال نو‪ ،‬چه پیش‬ ‫قدری پس و پیش م ‌یشد‪ ،‬تأثیری در نتیجه کار نداشت‪.‬‬ ‫ابزارهائی که ســینما در اختیار دارد یا موجود نیســت و یا اگر باشــد‬
‫و چه بعد از اجرای نمایش از رســان ‌هها و صاحبنظران دعوت م ‌یکند و‬ ‫حالا از همه ای ‌نها گذشــته‪ ،‬کسی نیست بپرســد که سوژه رویاهای‬ ‫بسیار محدود است‪ .‬از آن جمله است مونتاژ‪ ،‬جلو‌ههای ویژه (‪Special‬‬
‫انعکاس کارشان و نظر مردم برایشان اهمیت دارد‪ ،‬دیگری نیازی به این‬ ‫خصوصی یک هنرمند فراموشکار از چه درجه اهمیتی برخوردار است؟‬ ‫‪ ،)Effect‬استفاده از بدل و غیره این امکان را به فیلمساز م ‌یدهد که در‬
‫اصلًا فراموشــکار بودن یا نبودن یک نقاش پیر مســئله مورد اعتنای‬
‫نم ‌یبیند و اعتنایی هم به رسان ‌ههای شهر ندارد‪.‬‬ ‫کیســت؟ دانســتن این که او رویائی خصوصی داشته باشد یا نه حائز‬ ‫اجرای بازیگری دست برده و لغز ‌شهای بازیگر را تعدیل کند‪.‬‬
‫هادی ابراهیمی دوست نکت ‌هبین و سردبیر شهروند ب ‌یسی بدرستی نقل‬ ‫کدام اهمیت است؟ همین جاست که نگارنده در مقام یک تماشاچی‬ ‫به یاد داشته باشیم اگر انتخاب اولیه فیلمسازانی چون مسعود کیمیائی‪،‬‬
‫م ‌یکند که حضور کسانی چون محمد رحمانیان و مهتاب نصیرپور در‬ ‫معمولی احساس م ‌یکند که او را از قرار دست انداخت ‌هاند و به شعور و‬ ‫موسیقی اسفندیار منفردزاده‪ ،‬صدای فرهاد‪ ،‬قصه صادق هدایت و بازی‬
‫در جوار بازیگرانی چون جمشــید مشــایخی ‪ -‬فخری خوروش و داود‬
‫ونکوور‪ ،‬سطح توقع ما را از تئاتر بالا برده است‪.‬‬ ‫قوه تشخیص تماشاگران وقعی داده نشده است‪.‬‬
‫دغدغ ‌ههای رحمانیان تعملات هنرمندیدل سوخته است که با انتخاب‬ ‫از خلاصــه آنچه که در مورد شــک ‌لگیری رونــد نمایش «یک رویای‬ ‫رشــیدی را از کارنامه بهروز بیرون آوریم‪ ،‬چیز زیادی‬
‫ســوژ‌های به سنگینی و پیچیدگی «شب سال نو» مسئولیت بزرگی را‬ ‫خصوصی» برم ‌یآید این نتیجه حاصل م ‌یشــود کــه این کار از ابتدا‬ ‫در آن باقــی نم ‌یماند‪ .‬اهل فن بهــروز را با «قیصر»‪،‬‬
‫بــه عهده م ‌یگیرد که انجامش شــهامت م ‌یخواهد‪ .‬از آن طرف اما با‬ ‫«داش آکل»‪« ،‬ســوته دلان» و «گوز ‌نها» تحســین و‬
‫نــوع دیگری از نمایش مواج ‌هایم‪ .‬نوعــی که برای مردمی برنامه تهیه‬ ‫با هدفی صرفاً مادی و به گون ‌های کاسبکارانه برنام ‌هریزی شده است‪.‬‬
‫م ‌یبیند که نظرش تداع ‌یگر این است که‪« :‬ما از ایران فرار کرد‌هایم که‬ ‫بزبان ســاده یک شرکت ســرمای ‌هگذار ابتدا با قصد سوداگری پاپیش‬ ‫تقدیر م ‌یکنند‪.‬‬
‫از زخ ‌مها و درد و رنج کارهائی چون «شب سال نو» را ب ‌هدور بمانیم‪».‬‬ ‫در مورد گلشــیفته فراهانی نیز باید تصریح کرد که در‬
‫پرداخت به نمایش «شــب سال نو» به طور بایســته فرصتی دیگر را‬ ‫عین جوانی نشان داده که بازیگری مطرح با استعدادهای‬
‫م ‌یطلبد که تماشــای دوباره اجرائی دیگر از آن بسیار سودمند خواهد‬ ‫ويژه است‪ .‬پرداختن به سوابق بهروز وثوقی و گلشیفته‬
‫بــود‪ .‬اما لازم دیدم کــه لااقل تا آن وقت تأکیــد مجددی بر یکی از‬ ‫فراهانی موضوع بحث حاضر نیســت‪ .‬اشار‌هی فوق را‬
‫ویژگ ‌یهای این نمایش داشــته باشم‪ ،‬ویژگی عمد‌های که همه کسانی‬ ‫فقط جهت چرائی علت حضور بازیگران مطرحی چون‬

‫که بعد از نمایش نظرشان را جویا شدم بر آن اتفاق نظر داشتند‪.‬‬ ‫این دو را در یک نمایشی نازل‪ ،‬ضروری دانستم‪.‬‬
‫این ویژگی همانا بازیگری درخشــان و قوی بازیگران‬ ‫به نوشته مجله جوانان چاپ لس آنجلس؛ نمایش «یک‬
‫رویای خصوصی» را ایرج جنت ‌یعطایی ‪ ۵‬ســال پیش‬
‫جوان این نمایش است‪.‬‬ ‫نوشت ‌هبود‪ .‬گویا اخیراً سرمای ‌هگذارانی برای اجرای وسیع‬
‫اعتبار این نقطــه قوت را نم ‌یتوان به خود بازیگران به‬ ‫در حد قار‌های و شاید فوق قار‌های آن پیشقدم شد‌هاند‪.‬‬
‫تنهائی نســبت داد‪ .‬در واقع این امــر مدیون و تبلور‬ ‫تا این جا هنوز کسی در مورد محتوا و داستان نمایش‬
‫تــاش و تجربه مهتاب نصیرپــور و نظارت کارگردانی‬ ‫اطلاعــی ندارد‪ .‬نمایش جعب ‌های اســت در بســته که‬
‫پروســواس چون رحمانیان اســت‪ .‬اینان بودند که از‬ ‫قرار اســت ســورپریز باشــد‪ .‬پس از آن ویدئو کلیپی‬
‫اشتیاق هنرجویا ‌نشان سود برده‪ ،‬استعدادهای آنان را‬
‫کشــف کرده و به پرورش و تکامل آن همت گماشتند‪.‬‬

‫از این بابت به نظر من آنان کاری کردند کارستان‪.‬‬
‫اگــر به قول خــود رحمانیان کمتریــن نقش مهتاب‬
‫نصیرپور در این نمایش بازیگری اوست‪ ،‬این را هم باید‬
‫افزود که وی قادر به تربیت هنرجویانی شد که یکی دو‬
‫نفر از آنان به لحاظ بازیگری از خود او پیشی گرفتند‪.‬‬
‫ســخن کوتاه‪ ،‬نقد نمایش «شــب ســال نو» در واقع‬
‫کوششی برای یافتن عیار طلای آ ‌ناست‪ ،‬این یکی (یک‬

‫رویای خصوصی) اما اساساً از جنس طلا نیست‪.‬‬
   27   28   29   30   31   32   33   34   35   36   37