Page 30 - 1233
P. 30
‫ادبیات‪/‬گفتوگو ‹‬

‫معنای یک استعاره در دو فرهنگ یا جای دقیق یک فعل‪ ...‬با دقت‬ ‫در خــاک‪ .‬جایی درناخــودآگاه ازلی ما دارد‪ .‬مقصد جســتجو و گم‬ ‫▪ ▪در این کتاب‪ ،‬در عین توجه به زبان‪ ،‬به تصویرسازی‌های‬ ‫‪30‬‬
‫پاســخ بدهم و از خودم بپرســم واقعا چرا این را نوشته‌ام؟ و یا در‬ ‫شدن‌های ماست‪ .‬کلاغ و کبوتر و کشتی نوح وخیلی نشانه‌های دیگر‬
‫این زبان دیگر چگونه می‌شــود ایــن را آورد؟ همکاری با مترجمان‬ ‫یک باره در شــعر آمدند‪ .‬کلاغی که در پی نشانی از خشکی می‌رود‬ ‫خاص و گاه سوررئالیستی نیز توجه دارید؛ مثلا‪« :‬پیراهنی از‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1233‬جمعه ‪ 16‬نیدرورف ‪1392‬‬
‫این شــانس را به من داد تا در واقع شــعرها در انگلیسی و سوئدی‬ ‫و برنمی‌گــردد یا کبوتری که با صدای بغ بغ جایی قد کف دســت‬ ‫گوشــت خواهرم به رنگ سرو پوشیدم»‪ .‬این از علاقه به آثار‬
‫دوباره با کمک خودم بازســروده شوند‪ .‬خیلی از اضافات و حاشیه‌ها‬ ‫برایت مهیا می‌کند‪ .‬شهر زبانِ " فارسی "‪ .‬تنها شهری که با خودت‬ ‫سوررئالیست‌ها (نوشته‌ها و نقاشی‌ها) ناشی می‌شود یا نگاه‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫و عادت‌هــای ذهنی؛ محدویت و یا قدرت تصویری زبان فارســی را‬ ‫راه می‌بری و همه جا حتی در خواب‌هایت با توســت‪ .‬نمی‌دانم شاید‬
‫در این بازشکافتن و جراحی زیر میکروسکوپ واضح توانستم ببینم‪.‬‬ ‫اشاره به این‌ها باشد و شاید چیزهایی که وقت نوشتن نمی‌دانستم و‬ ‫خودتان به زندگی نگاهی فراواقعی است؟‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1233 - Friday, Apr. 5, 2013‬‬
‫از ترجمه شــعرها راضی هستم و نقدهایی که نوشته شد نشان داد؛‬ ‫هنوز هم نمی‌دانم‪ .‬این کلمه "شــبیه خوانی" اما آنقدر به همه حال‬
‫مهم‌ترین خصوصیات شــعرها؛ تصویرسازی؛ شــخصیت شاعر؛ نگاه‬ ‫و هوایم در وقــت ویرایش و تدوین کتاب نزدیک بود که این نام را‬ ‫ـ ـیک عشــق عمیق و همیشگی درباره نقاشی در من بوده و هست‬
‫اســطوره‌ای و نوع نگاه؛ دایره واژگان حتی ‪ ...‬خودش را کاملا نشان‬ ‫رو ی مجموعه‌ام گذاشتم‪ .‬چون همه کلمات و سطرها خواسته بودند‬
‫می‌دهــد‪ .‬ترجمه با وجودی که ظرافت‌های زبانی و فرهنگی را محو‬ ‫چیزهایی غایب را در شــباهت با چیز دیگری ظاهر کنند با چیدن‬ ‫مثل چشــمی که در دگردیسی‌هایش به دهان بدل شود‪ .‬این شوق‬
‫می‌کند اما اگر بتواند بازســرایی موفقی در زبان دوم باشــد و دنیای‬ ‫در شــعرها خودش را تکرار می‌کند‪ .‬اما با وجود علاقه به سورئالیسم‬
‫صحنه‌ها و وردخوانی کلمات ‪.‬مثل نمایش شبیه خوانی ‪.‬‬ ‫در ادبیات و نقاشــی این حضور ناخودآگاه است‪ .‬سورئالیسم چیزی‬
‫شــاعر؛ اندیشه و حس او را انتقال دهد با ارزش است‪.‬‬ ‫نیست که جز با ناخودآگاهی بشود احضارش کرد‪ .‬ذاتی است‪ .‬عادت ‬
‫▪ ▪اخیرا ترجمه‌ای از منتخب اشــعار «توماس ترانسترومر»‬ ‫موضوعات را زیاد شــاخ و بــرگ دادن؛ دنیا را وارونه و در آیینه‌های‬
‫▪ ▪با وجودی‌که سال‌هاســت دور از وطن به ســر می‌برید‪،‬‬ ‫تو به تو دیدن حتی در داستان‌نویســی هم شیوه‌ای است که مرا راه‬
‫‪ -‬برنده‌ی نوبل ادبیات ســال گذشته ‪ -‬را نیز با همکاری آقای‬ ‫برده است‪ .‬در شــعر هر چه به چشم عین می‌بینیم یا به چشم جان‬
‫رویکردهایتان در شعر هم‌پای رویکردهایی که در شعر داخل‬ ‫ســهراب رحیمی منتشر کرده‌اید‪ .‬از این تجربه و حس‌تان به‬ ‫می‌آید؛ در زبان اجرا و منتقل می‌شــود‪ .‬آن نقص و کمبودی که در‬
‫ایران در جریان است‪ ،‬پیش رفته و به نظرم در مواردی حتی‬ ‫دیدن هســت با شرح و وصف می‌خواهد خودش را جبران کند و آن‬
‫هنگام ترجمه‌ی این اشعار برایمان بگویید‪.‬‬ ‫تنگی و محدودیت که در کلمه‪ ...‬با خلق تصویر و اشاره به قلمرویی‬
‫پیشروتر هم بوده‌اید‪ .‬این چگونه اتفاق افتاده است؟‬ ‫دیگر امکان رؤیت را وسعت می‌دهد‪ .‬همه آرزومندی؛ اندوه؛ شو ق و‬
‫ـ ـایــن مجموعه به نام "روشــنای تاریکی" چند ماهی اســت که‬ ‫جنون ما نیز در وقوع این حادثه دخالت دارد‪ .‬چشــم شاعر با زبان ‬
‫ـ ـفکر می‌کنم حوزه بزرگ زبان فارسی خیلی واقعی‌تر از محدوده‬ ‫می‌بیند‪ .‬با تصویر کلمات را مریــی می‌کند‪ .‬خیلی‌ها این را گفته‌اند‬
‫منتشر شده و با مقالاتی درباره شعر ترانسترومر؛ مصاحبه و نقدهایی‬ ‫حتی در ترجمه سوئدی یا انگلیســی که این تصویرها سورئالیستی‬
‫مرزهای جغرافیایی است‪ .‬این را نمونه‌های بسیار و تجربه شاعران و‬ ‫درباره شــعرش؛ می‌تواند معرف خوبی برای شــعر این شاعر بزرگ‬ ‫اســت‪ .‬خودم این را نمی‌دانم‪ .‬شاید هنوز با همان حافظه چشم‌های‬
‫نویسندگانی که سرزمینی دیگر را برای زندگی انتخاب کردند نشان‬ ‫ســوئدی باشد‪ .‬تجربه بســیار جالبی که در مورد شــعر ترانسترومر‬ ‫کودکی‌ام می‌بینم‪ .‬از درونم با فیلترهای نامریی‪ .‬از ســال‌های پیش‬
‫می‌دهــد که گاه فاصله گرفتن از جایی کــه در آن به دنیا آمده‌ای‬ ‫داشــتم فاصله عمیق بین تصاویر شــعری او؛ نــگاه و نحوه بیانش‬ ‫تا به امروز؛ چشــم دید دقیقی برای تشخیص شکل و مرزهای واقعی‬
‫جرات و فرصت دیگری به تو می‌دهد؛ قابلیت استفاده بهتر از همه‬ ‫درباره تجربیات انســانی او و حس و تفکر ســوئدی بود که ربط و‬ ‫به من نمی‌دهد‪ .‬اندازه‌هــا و ابعاد دنیا اعلام خود مختاری کرده‌اند‪ .‬‬
‫آنچه فرهنگ و تاریخت در اختیار تو گذاشــته اســت‪ .‬دور شدن به‬ ‫مطابقت کمی با شــعر فارســی دارد و خیلی مسیر مشکلی بود که‬ ‫شــاید این چیزی است که می‌تواند امکانانات زبان را تغییر بدهد و‬
‫معنی قطع ارتباط نیســت‪ .‬کار خلاقه همیشه محتاج کشف و تغییر‬ ‫راه‌های انتقال آســان شود‪ .‬برا ی همین در یادداشتی درباره شعرش‬ ‫جمله‌ها را ماجراجو؛ ســر خود و سرگشته بار بیاورد‪ .‬این یک شیوه‬
‫و آزادی است‪ .‬عادت و جمعیت همان قدر که امنیت و حس پذیرفته‬ ‫نوشــتم که شعر او‪ :‬پوسته‌ای ســرد و لغزان به دور هسته‌ای مذاب‬ ‫دیدن اســت که به درک و توصیفم از جهان وصل اســت و دیگر‬
‫شــدن به ما می‌دهد خطر شبیه کردن تو به یک مجموعه و گرفتن‬ ‫اســت‪ .‬تصاویر در شعر او کنار هم چیده نمی‌شوند بلکه در موسیقی‬ ‫لهجه‌ام شده است‪ .‬فیلســوفی گفته بود‪ :‬اگر انسان با امکانات چشم‬
‫یــک قورباغه دنیا را می‌دید بی شــک ذهن او جهان را طور دیگری‬
‫فردیت و هویت یگانه تو را نیز دارد‪.‬‬ ‫شــناورند‪ .‬ترانسترومر علاوه بر شاعر یک پیانیست است ‪.‬‬
‫به هر حال از هر راهی بروم؛ مســیرم شــعر اســت و چشم انداز و‬ ‫اما در کتاب دیگری که به انگلیســی در ماه پیش منتشر شد از این‬ ‫تصور می‌کرد و خدا را به شکل دیگری می‌آفرید‪.‬‬
‫تجربیات بیشــتر گفته‌ام؛ مثلا درباره منظره دنیا در شعر او و شرح‬
‫مقصدم شعر فارسی‪.‬‬ ‫اندوه بشــری یا مهم‌ترین کلماتی که در شــعر بارها تکرار می‌شوند؛ ‬ ‫▪ ▪در شــبیه‌خوانی‌هایتان در ایــن کتــاب‪( ،‬به خصوص‬
‫کاش توانسته باشم اضافات و اداهایم را در طی این تجارب تکانده‬ ‫مانند مرگ؛ خورشــید؛ آسمان؛ تاریکی؛ مردگان‪ ...‬این کلمات چون‬
‫باشــم‪ .‬در دنیایی که از دایره‌های تو در توی در چرخش ســاخته‬ ‫کلیدی برای گشودن راز دنیای او و منظره شعرهایش می‌تواند موثر‬ ‫شــبیه‌خوانی اصفهان و شبیه‌خوانی مشــهد) باز با فضای‬
‫شــده؛ پیشرو بودن معنایش را دیگر از دســت داده است‪ .‬امیدوارم ‬ ‫باشد‪ .‬اما ارتباط و احساس وحدت او با طبیعت و هستی بیشتر به‬ ‫متفاوت‌تری روبه‌رو می‌شــویم‪ .‬فلسفه‌ی وجودی این بخش‬
‫اما از خودم پیش‌تر آمده باشــم؛ چون هیچ چیزی در دنیا به اندازه‬ ‫یک عارف ذن می‌ماند‪ .‬ســرد؛ بی هیجان؛ بدون اغراق و در پرهیزی‬ ‫چیســت؟ و اصلا چطور شد که عنوان «شبیه‌خوانی» را برای‬
‫عمیق از احساسات نازل و سطحی‪ .‬حتی فردگرایی او شکلی فلسفی‬
‫خودم مرا زود خسته نمی‌کند‪.‬‬ ‫دارد‪ .‬عاطفه‌ای عمیق و منحصر به فرد در شعرش هست که از طریق‬ ‫کتاب‪ ،‬از همین بخش برگرفتید؟‬
‫تصاویر خاص ترانســترومر بازتابانده می‌شود و این مشخصه هویت ‬
‫▪ ▪از آثار در دســت تالیف‪ ،‬ترجمه و در دســت انتشارتان‬ ‫ـ ـاین برمی‌گردد به عشــق من به شهرها؛ به جادو و رازی که هر‬
‫شاعرانه اوست‪ .‬‬
‫برایمان بگویید‪.‬‬ ‫شــهری با خودش دارد‪ .‬رجوعی به خاطرات زادگاهم مشهد و شهر‬
‫▪ ▪خانم قهرمان‪ ،‬آثار شــما تا کنون بــه زبان‌های مختلفی‬ ‫محبوبم اصفهان است‪ .‬این دو شهربرایم آرمانی هستند‪ .‬مثل پاریس‬
‫ـ ـبعد از کتاب "روشنای تاریکی" کتاب ترانسترومر ‪Transtr'mer‬‬ ‫و لندن و ســن پترزبورگ در ادبیات و هنر که به نوعی نماد و نشانه‬
‫ترجمه شــده که جدیدتریــن‌اش باید ترجمــه‌ی منتخب‬ ‫تبدیل شــده‌اند‪ .‬مشهد شــهری که هم عشق و رنج ممنوعیت‌هاهم‬
‫‪ Internationa‬به انگلیســی منتشر شــد که در آن گفتگویی دارم‬ ‫شــعرهایتان به انگلیسی (توسط الهام شــاکری‌فر و مورا‬ ‫شــادی و دیوانگی را در آن شــناختم‪ .‬شــهری که همیشــه در آن‬
‫درباره جهان شــعری و ترجمه‌های ترانســترومر و با ویراســتاری ‬ ‫دالی) باشــد که اخیرا در لندن انتشار یافته است‪ .‬با توجه به‬ ‫کارناوالی مذهبی یا جشــنی سنتی برقرار بود‪ .‬پرده‌خوانی؛ نقالی و‬
‫کریستین کارلسون‪ .‬کتاب اشعارم "سفرنامه سراندیب" ‪ Serendips‬‬ ‫رویکردهای خاص زبانی شما در اشعارتان‪ ،‬فکر می‌کنید این‬ ‫شــاهنامه‌خوانی و یا تعزیه‪ .‬شــبیه خوانی؛ سیاه بازی و نوازنده‌های‬
‫‪ loggbok‬بــه ســوئدی در هفته اول آپریل در بازار اســت‪ .‬کتاب ‬ ‫ترجمه‌ها چقدر در انتقال شــعریت و ویژگی‌های شعری‌تان‬ ‫دوره گرد بخشی از روزگار ما بودند‪ .‬هر چیزی برا ی خودش شکلی‬
‫گزیده اشــعار گونار اکلوف با همکاری سهرا ب رحیمی که منتخبی ‬ ‫موفق بوده‌اند؟ اصلا از دید شــما شعر تا چه حد قابل ترجمه‬ ‫آیینی داشــت‪ .‬با همین‌ها ما زندگی را مشق می‌کردیم‪ .‬اصفهان اما‬
‫از همه کتاب‌های شــعر اکلوف شــاعر بزرگ سوئد است مهم‌ترین‬ ‫برایم یک شــکوه زیباشناسانه در حافظه و تاریخ ایرانی ماست‪ .‬همه‬
‫کتابی است که چشــم انتظار انتشار آن هستم‪ .‬این کتاب مقالاتی‬ ‫است؟‬ ‫ما یک اصفهان درون خودمان داریم‪ .‬آن کاشــیکاری‌های آبی؛ نقش‬
‫در معرفــی زندگــی و نقد آثار او نیز دارد‪ .‬ترجمه کتابی از شــاعر‬ ‫و نگار و تذهیب؛ لحن رنگ‌ها در صدای زاینده رودی که خشــکیده‬
‫معاصر مغولســتان "اوردینتســوگت" را به اتمام رســاندم و آماده‬ ‫ـ ـمی‌توانم بگویم بهترین تجربه‌ام درباره زبان شــعر بوسیله همین‬ ‫است؛ باغ‌های نامریی و یک غروب مالیخولیایی که شهر را در آغوش‬
‫چاپ اســت‪ .‬همین طور گزیده اشعار" نیلز هاو " شاعر دانمارکی‬ ‫می‌کشد‪ .‬شعر "شــبیه خوانی کلاغ" که در همین مجموعه آمده اما‬
‫‪ .‬کتاب شــعر "جمال جمعه" که یکی از چهره‌های مهم شعر امروز‬ ‫ترجمه‌ها میسر شد‪.‬در ترجمه سوئدی و انگلیسی این فرصت راداشتم ‬ ‫آن را سال‌ها پیش نوشته‌ام؛ حکایت شهری گم شده در روح خودش‬
‫عراق به شــمار می‌آید به نام "روزانه‌هــای یک خوابگرد" که در‬ ‫که در کنار مترجم و ویراســتار در مورد هر کلمه و جمله با هم فکر‬ ‫را روایت می‌کند‪ .‬شــهری که لامکان است‪ .‬نه در لاهوت است و نه‬
‫ویرایش آن با مهدی عقیلی همکاری داشــتم توسط نشر آرست در‬ ‫کنیم و تصمیم بگیریم‪ .‬بارها مجبور شــدم به جزیی‌ترین پرسش‌ها‬
‫در مــورد یک کلمه‪ ،‬یک علامت تعجب و یــا حتا مفهوم یک گل‪،‬‬
‫دست انتشار است‪ .‬‬

‫ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻨﯿﻦ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﺎ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺁﺷﻨﺎ ﺳﺎﺯﯾﺪ‬ ‫ﺩﻭﺳﺖ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺁﻗﺎی ﻣﺮﺗﻀﯽ ﻣﺤﺒﯽ‬
‫درگذشتـمادرگرامیتانـراـبهـشماـوـسایرـوابستگانـتسلیتـگفتهـ‬
‫ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﮔﯿﺘﺎﺭ‬
‫وـبرایتانـصبرـوـشکیباییـآرزومندیم‪.‬‬
‫ﺗﻮﺳﻂ‪:‬‬
‫به▪همین▪مناســبت▪مجلس▪یادبودی▪در▪روز▪یکشنبه▪‪▪٧‬اپریل‪▪،‬از▪ساعت▪‪▪٤‬الی▪‪▪٦‬‬
‫ﻣﺤﻤﺪ ﺧﺮﺍﺯی‬ ‫بعدازﻇهر▪در▪مﺤل▪زیر▪برگزار▪می▪گردد‪.‬‬

‫ﻟﯿﺴﺎﻧﺲ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﺑﺎ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ‪ ٢۵‬ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺗﺪﺭﯾﺲ‬ ‫‪5095▪Capitol▪Dr.▪North▪Burnab,▪BC‬‬
‫ـحضورـشماـعزیزانـدرـاینـمراسمـموجبـتسلیـخاطرـبازماندگانـم ـیگردد‪.‬‬
‫ﺗﻠﻔﻦ‪۶٠۴-۵۵١-٣٩۶٣ :‬‬
‫از▪طرﻑ▪دوستان▪و▪وابستگان‬

‫‪30‬‬
   25   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35