Page 26 - Issue No.1346
P. 26
‫ادبیات یعنی نوشتن نشد ‌نها؛‬ ‫بمو ‌یدمشوتدر اجزمکهلمک‌هنهما‪،‬یحاعلاجیتربجومهغریکربد‪،‬مر‪.‬مزمگخشاصیویص ًاکرکده‪ .‬به لطف اینترنت‬

‫در گفتگو با مریم رئیس دانا به بهان ‌هی انتشار مجموعه داستان متلک پتلک‬ ‫‪▪ ▪ 26‬تا کنون تعدادی از کتا ‌بهای ترجم ‌هتان در ایران منتشــر‬

‫شد ‌ه است؛ از جمله دو کتابی که اخیرا به نمایشگاه کتاب تهران‬

‫رسید‪« :‬داستا ‌نهای وحشــت‪ ،‬جلد یک» با ویراستاری آر‪ .‬ال‪.‬‬ ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1346‬جمعه ‪ 15‬دادرخ ‪1394‬‬

‫استاین و «فرهنگ لغات عشق» نوشــته دیوید لویتان‪ .‬به نظر‬

‫بعد از انقلاب مترصد داوری درباره توست‪ .‬آن نوع داوری که از متن‬ ‫شما علت ای ‌نکه امیدی به انتشار ترجم ‌ههایتان از بوکاوسکی در‬
‫به نویسنده م ‌یرسند و از متن به متن نم ‌یرسند‪ .‬ادبیات بیرون از ایران‬
‫تا حدودی توانسته با هوشیاری هنجارشکن باشد‪ ،‬شورشی باشد‪ ،‬از تن‬ ‫ایران وجود ندارد‪ ،‬چیست؟ و چطور ترجم ‌ههای دیگران از اشعار‬
‫و سکس بگوید‪ .‬با یکی زدن به نعل و یکی زدن به میخ ادبیات شکوفا‬
‫او مجوز انتشار گرفته است؟ آیا این مترجمان در ترجمه دست‬
‫نم ‌یشود‪ .‬باید زبان بی ریا باشد‪.‬‬
‫درباره کتاب خودم‪ ،‬من تلاشم را کردم تا در ایران منتشر شود ولی نشد‪.‬‬ ‫به خودسانسوری زد ‌هاند؟‬
‫برای کتا ‌بهای بعد ‌یام نیز سعی خواهم کرد در ایران هم منتشر شوند؛‬
‫اما مشکل فقط سانسور نیست‪ ،‬خودسانسوری بلای وحشتنا ‌کتری ست‬ ‫آزاده دواچی‬ ‫البته‪ ،‬بوکاوسکی یا سانسور م ‌یشود یا خودسانسوری‪ .‬هرچند ارشاد‬
‫و من بسیار گرفتار آن هستم‪ .‬متلک پتلک با ای ‌نکه ناظر و کنترلچی‬ ‫بحث نظر فردی کسی است که کتاب را م ‌یخواند و ممکن است شانس‬
‫نداشت ولی من پیش خودم و با خودم موفق نشدم تمام آن چه را که در‬ ‫مر یم ر ییس‌دانا؛ شاعر‪ ،‬داستان‌نویس و مترجم در سال‬ ‫بیاوری و ممیزی گیر اثر بیافتد و سخ ‌تگیر نباشد‪ .‬بعض ‌یوق ‌تها هم رشوه‬
‫فکرم بود روی کاغذ بیاورم با وجود خودسانسوری من این کتاب شانس‬ ‫‪ 1346‬به دنیا آمد و در رشته مترجمی زبان فرانسه تحصیل‬ ‫م ‌یدهند برای مجوز کتاب یا در شهرستان مجوز م ‌یگیرند یا از رابطه‬
‫کرد‪ .‬او با روزنامه‌ها و نشریات بسیاری همکاری کرده‬ ‫استفاده م ‌یکنند‪ .‬مسائلی که باب هستند در بازار کتاب امروز ایران‪.‬‬
‫انتشار در ایران را نداشته است تا حالا‪.‬‬ ‫است‪ .‬او در سال ‪ 1382‬کتابی با عنوان «عبور» توسط‬ ‫اینکه چرا به من مجوز ندادند؟ خب‪ ،‬چون آن زمان هم سخ ‌تگیری بود‬
‫انتشارات نگاه منتشر کرده و همچنین در سال ‪ 1382‬برای‬ ‫بر بوکاوسکی و هم سخ ‌تگیری بود بر نشر افراز‪ .‬بعد هم خودم بی‌خیال‬
‫نوشتن داستان «جزيره‌ای در دل تهران بزرگ » برنده‌ تنديس‬ ‫از این ترجم ‌هها را در‬ ‫یباردونودجنلشدرفریستدیادگرب‪.‬ه امرثل ًشاادم و‌ی مشوجدوزمنگترفخبت‪.‬ی‬ ‫شدم‬
‫ولی نخواستم‪ .‬به‌نظرم‬ ‫یکی‬
‫جایزه صادق هدايت در دوره‌ دوم شد‪.‬‬ ‫هرچه هستند‪ ،‬بایستی به همین شکل‌شان منتشر م ‌یشدند و شدند‪.‬‬
‫آسمان هم به زمین نیامد‪.‬‬
‫سخت‪ .‬همین‬ ‫وشدهمد بواعزدض ًاه‬ ‫ک«تدااس‌بتهاای‌نمهاهیموبعحشض ًاترا»‪،‬حستیزمدجهوزدا مستا‌یگنی برنودد‬
‫تا‪ .‬تبلیغی هم‬
‫برویش نشد‪ .‬ولی در یک ماه دو نوبت چاپ شد و پرفرو ‌شترین کتاب نشر‬
‫ویدا در نمایشگاه کتاب تهران شد که برای خودم هم خیلی عجیب بود‪.‬‬
‫«فرهنگ لغات عشق» را گفت ‌هاند چاپ شده‪ ،‬ولی مطمئن نیستم به‬
‫نمایشگاه رسیده باشد‪ .‬از ایران دورم و امکان پیگیری خیلی راحت‬
‫نیست‪ .‬ولی این دو کتاب‪ ،‬هرکدام نزدیک به یک سال منتظر ماندند تا‬
‫▪ ▪خانم رئی ‌سدانا به تازگی کتابی از شــما منتشر شده است‬ ‫مجوزشان آمد‪ .‬کتاب در دست بررسی هم کم ندارم‪ .‬مثل سه‌گانه‌ی‬
‫«پلیس جدید» نوشته کیت تامپسون که سه جلد است‪ ،‬جلد سوم را‬
‫تحت عنوان متل ‌کپتلک‪ ،‬اگر ممکن است توضیح کوتاهی در‬ ‫مجوز داد ‌هاند‪ ،‬جلد یک و دو م ‌یرود و می‌آید‪ .‬الان دو سالی می‌شود در‬
‫معرفی این کتاب بدهید و اینکه چه تفاوتی با کارهای گذشت ٔه‬ ‫رفت و آمد هستند‪ .‬جلد یک را نشر چکه با ترجم ‌ه دیگری منتشر کرده‪.‬‬
‫مال مرا هنوز مجوز نم ‌یدهند‪ .‬م ‌یگویم‪ ،‬در ارشاد صرف بحث سلیقه‬
‫شما دارد؟‬ ‫فردی است تا نظم سازمانی باشد‪ .‬این وسط بعض ‌یوقت‌ها خوش‌شانس‬
‫ـ این کتاب مجموع ‌ها ‌یست از کاریکلماتورهای من‪ .‬طنزها مربوط‬ ‫‪ In touch with Iranian diversity‬هستی و بعضی‌وقت‌ها بدشانس‪.‬‬
‫هستند به حوزه سیاست‪ ،‬فرهنگ‪ ،‬اخلاق و ب ‌هطورکلی اجتماع‪ ،‬با‬
‫▪ ▪فکر م ‌یکنید نویســندگان ایرانی خــارج از ایران با چه‬ ‫قشرهای مختلف جامعه شوخی شده است‪ :‬از ریی ‌سجمهور ایران گرفته‬ ‫▪ ▪به عنوان مترجمی که چهار دفتر از اشــعار بوکاوســکی را‬
‫تا ضر ‌بالمث ‌لهای ایرانی‪ ،‬از حضور امریکای ‌یها در عراق تا حر ‌فهای‬
‫چال ‌شهایی روبه رو هســتند به خصوص کــه تعداد زیادی از‬ ‫عاشقانه‪ .‬متل ‌کپتل ‌کها‪ ،‬از دفترچ ‌ههای کوچکی بیرون کشیده شد ‌هاند‬ ‫ترجمه کرد ‌هاید‪ ،‬چقدر روحیا ‌تتان را به او در شعرهایش نزدیک‬
‫نویسندگان معاصر درخارج از ایران دشوار ‌یهای زیادی برای‬ ‫که همیشه و همه جا همراهم بود ‌هاند تا یادداشتی برداشته شود از‬
‫فیلمی که دیده م ‌یشود‪ ،‬کتابی که خوانده م ‌یشود‪ ،‬آهنگی که شنیده‬ ‫م ‌یدانید؟ اصلا بگذارید ای ‌نطور سؤالم را مطرح کنم‪ :‬علت این‌ ‬
‫چاپ آثارشان در داخل ایران دارند؟‬ ‫م ‌یشود‪ ،‬آدمی که ه ‌مکلام م ‌یشود‪ ...،‬و عاقبت ترجمانی شوند به این‬
‫ـ در این روزگار‪ ،‬بزر ‌گترین چالش نویسنده و کتاب‪ ،‬در تمام دنیا‪ ،‬اینترنت‬ ‫شکل که برابر چش ‌مهای شماست‪ .‬متل ‌کها طنز هستند و نیستند؛ گل‬ ‫همه توجه شما به بوکاوسکی چه بوده که باعث شده چهار کتاب‬
‫است‪ .‬اینترنت با جذابی ‌تهایش رقیب درجه یک کتاب است‪ .‬زمانی که‬ ‫و خارهایی برآمده از دشت ادبیات معاصر بر دامن ذهن من‪ ،‬گاه لبخند‬
‫تلویزیون وارد زندگی بشر شد جذابیت روزنام ‌هها کم شد‪ ،‬امروز هم‬ ‫نشانده بر لبم و گاه زخم بر دلم‪ .‬نوشتن این کتاب سال ‪ ۱۳۸۴‬تمام شد‪.‬‬ ‫او را ترجمه کنید؟‬
‫افت کتابخوانی در همه جای دنیا قابل توجه است‪ ،‬دلیلش هم اینترنت‬ ‫سه ناشر در ایران علاقمند به انتشارش بودند ولی متاسفانه بختیار نبود‪.‬‬ ‫بوکاوسکی را ترجمه کردم‪ ،‬چون به دلم نشسته بود‪ .‬از غمگینی زندگی‌ام‬
‫است و متعلقاتش‪ .‬حال اگر نویسنده خارجی هم باشی در یک مملکتی‬ ‫یکی مجوز نگرفت و دو دیگر تصورشان این بود که مجوز نخواهد گرفت‪،‬‬ ‫کم م ‌یکرد و می‌گذاشت راح ‌تتر نفس بکشم‪ .‬علت‌اش فقط همین بود‪.‬‬
‫مشکلت دوچندان م ‌یشود اگر به زبان آن کشور مسلط نباشی و چالشت‬ ‫به خود زحمت بردن به ارشاد را هم ندادند‪ .‬ناشران این طرف هم مشکل‬ ‫کمتر شاعری با آدم چنین م ‌یکند‪ .‬والت ویتمن با من همین کار را‬
‫عظی ‌متر‪ ،‬چون هم باید از پس زبان جدید بربیایی و هم بتوانی با نثر و‬ ‫بودجه را مطرح م ‌یکنند‪ .‬برای من هم مقدور نبود که خودم برای انتشار‬ ‫کرده بود ولی من هنوز جرات ندارم سراغ نسخه کامل «برگ‌های علف»‬
‫قلمت توانایی رقابت با تلویزیون و اینترنت را هم داشته باشی‪ .‬در جایی‬ ‫کتابم هزینه کنم و به واقع چنین اعتقادی هم ندارم که نویسنده برای‬ ‫بروم‪ .‬شاید سا ‌لها بعد از این بتوانم‪ .‬الن گینزبرگ‪ ،‬فرناندو پسوآ‪ ،‬تد‬
‫زندگی م ‌یکنی که مردمش زبان فارسی نم ‌یدانند‪ ،‬وقتی م ‌یپرسند‬ ‫انتشار کتابش خودش متحمل هزینه شود‪ ،‬درنتیجه تصمیم گرفتم کتاب‬ ‫هیوز‪ ،‬این‌ها هم در بعضی شعرهایشان آدم را تکان م ‌یدهند‪ ،‬ولی خب‪،‬‬
‫شغل شما چیست؟ به سختی و به اکراه می گویی نویسنده‪ ،‬از تو سراغ‬ ‫در کلیت اشعارشان‪ ،‬شعرهایی دارند که برای من نیستند‪ .‬بوکاوسکی‬
‫کتا ‌بهایت را م ‌یگیرند‪ .‬متوجه م ‌یشوند هر چه نوشت ‌های فارسی ست‪.‬‬ ‫را سوار بر قالیچ ٔه آمازون کنم بلکه از قفس کامپیوتر رها شود‪.‬‬ ‫بیشتر از هر شاعری برای من بود و من هم او را به فارسی منتقل کردم‬
‫خب‪ ،‬دیالوگ ادامه پیدا نم ‌یکند‪ .‬تو هم پیش خودت م ‌یگویی خب که‬ ‫در مورد تفاوت متل ‌کپتلک با داستا ‌نهای منتشر شد ‌هام م ‌یتوانم بگویم‪،‬‬ ‫و امیدوارم حالا برای خواننده فارسی هم راهگشا باشد‪ ،‬از غمگینی‬
‫چی؟ این راهش نیست یا باید طوری بنویسی در ایران منتشر شود یا باید‬ ‫همان طور که از اسمش برم ‌یآید‪ ،‬اصرار به شوخی دارد و پشت تمام‬
‫انگلیسی بنویسی‪ .‬بقی ‌هاش وقت تلف کردن است‪ .‬باید ده سال دانشجوی‬ ‫شوخ ‌یها طنزی لانه دارد که قصدش انتقاد است‪ ،‬انتقاد به قصد ساختن‬ ‫زندگ ‌یها کم کند و بگذارد راح ‌تتر نفس بکشیم‪.‬‬
‫تمام وقت باشی تا بتوانی رمان به زبان انگلیسی بنویسی‪ .‬به مترج ‌مها‬ ‫و بهتر شدن آنچه نقد شده است‪ .‬باید بگویم داستا ‌نهایم نیز فضای‬
‫انتقادی دارند اما نه در فضای طنز‪ .‬متل ‌کپتلک خودش اتفاق افتاد‪ .‬من‬ ‫▪ ▪با توجه به ای ‌نکه یکی از پُر کارترین مترجمان نسل امروز به‬ ‫‪Vol. 22 / No. 1346 - Friday, June 5, 2015‬‬
‫هم م ‌یشود سپرد‪ ،‬بعض ‌یها راضی هستند و بعضی نه‪.‬‬ ‫درابتدا تصمیم به اجرای چنین شکلی از نوشتن نبودم اما وقتی از نوک‬
‫قلمم بیرون ریخت من هم کلمه به کلمه با او همراه شدم‪ .‬بعد فکر کردم‬ ‫شمار م ‌یآیید‪ ،‬دوست دارم بدانم باید انتظار کدام کت‌ا ‌بها را در‬ ‫‪26‬‬
‫▪ ▪با توجه به ای ‌نکه در سا ‌لهای گذشــته در خارج از ایران‬ ‫چاشنی طنز‪ ،‬زهر و تلخی واقعی ‌تهای گزنده را م ‌یگیرد و شاید خنده ای‬
‫آیند ‌هی نزدیک از مصطفی رضیئی داشته باشم؟ اشعار خودتان؟‬
‫فعالیت ادبی داشت ‌هاید چه قدر این مهاجرت توانسته است بر‬ ‫به لب خواننده نیز بیاورد‪.‬‬
‫روند تولید و کیفیت آثار شما تأثیر بگذارد و فکر م ‌یکنید اثر‬ ‫و اگر ترجمه‪ ،‬ترجمه از کدام شاعران و نویسندگان؟‬
‫▪ ▪ در سا ‌لهای گذشته به دلیل سانسور حاکم بر ادبیات داخل‬ ‫نکوا ِررهلا»‪.‬یفتانرتجزمیه‪.‬سییاهکاسرمات‪.‬ن‪0‬م‪0‬ح‪2‬ش‪1‬رصکفارحهکنراقدابم‪،‬ل«شجدانهاتااسن ات وستتارنزهجبهواآرقاشادی‬
‫جدیدتان هم متأثر از این تغییرات بوده است؟‬ ‫رفته است‪ .‬از آر‪ .‬ال‪ .‬استاین تا پایان سال کتا ‌بهای تاز ‌های خواهم داشت‪.‬‬
‫ـ چهار سال اول که اروپا زندگی کردم برای گذران زندگی مانند تمام‬ ‫ایران ما به نوعی شاهد شــک ‌لگیری بخش متفاوتی از ادبیات‬ ‫بیشتر کارهای نوجوان امسال ازم منتشر خواهد شد‪ .‬همچنین نمایشنامه‬
‫بود ‌هایم که در خارج از ایران به زبان فارسی منتشر شده است‪.‬‬ ‫که به شکل اینترنتی در مجموعه «نمایشنام ‌ههای کوتاه» در و ‌بسایت‬
‫به نظر شما ویژگی و تفاوت مشخص میان این آثار در چیست و‬
‫مرور منتشر م ‌یشوند و سه جلد آن تاکنون منتشر شده‪.‬‬
‫کتاب شما هم از این تفاوت پیروی م ‌یکند؟‬ ‫الان هم در کانادا مساله وقت مطرح است‪ ،‬دو ماه گذشته و دو ماه آینده‪،‬‬
‫ـ کتا ‌بهایی که دور از ایران منتشر م ‌یشوند چه آ ‌نها که نویسندگانشان‬ ‫اوجقسدتیفتادتد»رهمجممج ‌یوهکزندبارمگیتما‪.‬رببدع‪.‬عددرماچنشهیراشبووراادق‪.‬عیًاواننقومع ًاجی‌وهادناامننمدل‪.‬امفسعمل ًتا‌یناخزووشاهتهمهیدکنسی ‌هزگمتاانتانهمپم«پلحسیودوند‪.‬س‬
‫داخل کشور هستند مانند کلنل اثر دول ‌تآبادی‪ ،‬کهربا (منسوب به‬ ‫یک گونی هم جایزه برده‪ .‬سه جلدش ‪ 1200‬صفحه هستند و سوژه‬
‫سپانلو)‪ ،‬یا نگاهی به شاه از عباس میلانی (ساکن امریکا)‪ ،‬لولیتا‬ ‫کتاب‪ ،‬تغییرات آ ‌بوهوایی است و اینکه چطور انسان دارد زمین را نابود‬
‫ترجمه اکرم پدرا ‌منیا (انتشار و چاپ افغانستان‪ ،‬مترجم ساکن کانادا) و‬ ‫م ‌یکند‪ ،‬ولی رمان گره خورده در اساطیر ایرلندی و موسیقی فولکوریک‬
‫نمون ‌ههای دیگر‪ ،‬همگی یک ویژگی بارز دارند؛ نخواست ‌هاند به تیغ سانسور‬ ‫ایرلندی است‪ .‬امیدوارم بگذارند منتشر بشود و امیدوارم کتاب دیده هم‬
‫تن دهند‪ .‬برای رسیدن به یک ادبیات صادق و گستاخ باید شهامت‬ ‫بشود‪ .‬همیشه به آینده امیدوارم‪ ،‬مثل الان و مثل گذشته و مثل آینده‪.‬‬
‫گذشتن از مرزهای قرمز را داشت‪ ،‬مرزهایی که جامعه ایرانی پیش و‬
   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31