Page 25 - Issue No.1346
P. 25
‫ساده مثل زندگی‪ :‬بوکاوسکی‪ ،‬شعرهایش و ترجمه‌هایش‬ ‫ادبیات ‬

‫در گف ‌توگو با سیدمصطفی رضیئی ‪25‬‬ ‫گفت‬
‫و گو‬
‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1346‬جمعه ‪ 15‬دادرخ ‪1394‬‬
‫سپیده جدیری‬

‫روزنامه م ‌یخواند؛ ولی همراه با طعنه‌ای سنگین می‌خواند‪ .‬نیشخندی‬ ‫▪ ▪در مجموع‪ ،‬چقدر مفهوم شعر عام ‌هپسند در آمریکا و شعر‬ ‫چهار دفتر شعر چارلز بوکاوسکی در بهار امسال توسط و ‌بسایت‬
‫بر ل ‌باش دارد و ورای سادگی‌اش‪ ،‬حرف‌ها م ‌یزند‪.‬‬ ‫«شهرگان»‪ ،‬متعلق به هفت ‌هنامه «شهروند ب ‌ی سی» با ترجمه سیدمصطفی‬
‫عام ‌هپســند در ایران را مشابه یا متفاوت از هم م ‌یدانید؟ حتی‬ ‫رضیئی به شکل الکترونیکی و رایگان منتشر شدند‪« .‬مست پیانو بنواز‬
‫درنهایت هم حواسم بود که اول از همه‪ ،‬این شعرها را برای خودم ترجمه‬ ‫مثل یک ساز ضربی تا وقتی که از نوک‌ انگش ‌تهایت خون بچکد»‪،‬‬
‫م ‌یکنم‪ .‬اگر خودم راضی باشم‪ ،‬خواننده‌ام هم راضی خواهد بود‪ .‬هرچند‬ ‫اگر نگوییم عام ‌هپســند‪ ،‬به نظر شــما آنچه در ایران به عنوان‬ ‫«دعای خیر پرنده مقلد»‪« ،‬سوختن در آب‪ ،‬غرق شدن در شعله» و‬
‫ترجمه برایم سختی نیست‪ ،‬به قول دوستم‪ ،‬ترجمه مثل دستگاه دیالیز‬ ‫«شعرهای عاشقانه اتاق‌های اجار ‌های»‪ ،‬در مجموع کمی بیشتر از ‪750‬‬
‫برای روح مترجم است‪ ،‬تصفی ‌هات م ‌یکند و سختی‌های زندگی‌ات را‬ ‫جریان ساد ‌هنویسی در شعر مطرح م ‌یشود چقدر با شعر شاع ِر‬
‫م ‌یگیرد‪ .‬بوکاوسکی هم در این میان در تصفیه وجودم عالی عمل کرد‪.‬‬ ‫صفحه شعر ترجمه هستند‪.‬‬
‫پُر خوانند ‌های مثل بوکاوسکی قابل قیاس است؟‬ ‫رضیئی پیش از این «ناخدا برای ناهار بیرون رفته و ملوا ‌نها کشتی‬
‫ما یک تفاوت عمده با هم داریم‪ :‬سانسور و خودسانسوری‪ .‬نویسنده‬ ‫را در اختیار گرفت ‌هاند» از بوکاوسکی را توسط و ‌بسایت گردون و به‬
‫ایرانی هنوز یاد نگرفته است چطور با لای ‌ههای مختلف سانسور کنار بیاید‪.‬‬ ‫لطف عباس معروفی به شکل الکترونیکی منتشر کرده بود‪ .‬هرچند‬
‫سانسوری که حکومت‪ ،‬جامعه‪ ،‬خانواده‪ ،‬مذهب‪ ،‬فرهنگ‪ ،‬سنت‪ ،‬مدرسه و‬ ‫او فقط مترجم شعر نیست‪« ،‬قدرت کابالا» نوشته یهودا برگ در نشر‬
‫آرست (ا ‌چاند‌اس مدیا)‪« ،‬خرد جمعی» نوشته جیمز سورویکی در نشر‬
‫کتابسرای تندیس‪« ،‬بچ ‌هبرفی» نوشته آیووین آیوی در نشر مروارید‪،‬‬
‫چهار جلد از خیابان هراس نوشته آر‪ .‬ال‪ .‬استاین در نشر ویدا‪« ،‬خدا‬
‫حف ‌ظتان کند دکتر ک ‌هوارکیان» نوشته کورت ون ‌هگات و «پدر و مادرها‬
‫هم آد ‌ماند و چند نمایشنام ‌هی مدرن دیگر» در نشر افراز از ترجم ‌ههای‬

‫تاکنون منتشر شد ‌ه او هستند‪.‬‬

‫▪▪شــما به عنوان مترجم آثار بوکاوسکی‪ ،‬ای ‌ن سخ ِن تعدادی‬

‫از شــاعران و چهر ‌ههای آکادمی ِک آمریکا را که م ‌یگویند شعر‬

‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫▪ ▪علت ای ‌نکه این چهار کتاب را از بین کتا ‌بهای پُر شــماِر‬ ‫بوکاوســکی عام ‌هپسند است و آن را به نسب ِت آثار همتایا ‌ناش‬

‫‪25‬‬ ‫دوست و رفیق و آشنا به او تحمیل م ‌یکنند‪ .‬ما مرتب سعی در پنها ‌نکاری‬ ‫در نســ ِل بیت‪ ،‬به خصوص گینزبرگ‪ ،‬دارای کیفی ِت به مراتب‬
‫داریم‪ .‬بوکاوسکی چنین تلاشی نم ‌یکند‪ .‬او م ‌ینشیند و به ساد ‌هترین‬
‫بوکاوسکی برای ترجمه انتخاب کردید چه بود؟‬ ‫شکل ممکن – هرچند نه همیشه‪ ،‬چون بعضی شعرهایش ب ‌یاندازه پیچیده‬ ‫پایی ‌نتری م ‌یدانند م ‌یپذیرید؟‬

‫ترجم ‌هها با یک برنامه مشخص و ویژه انجام نشدند‪ .‬من سرباز بودم و‬ ‫البته که نه‪ .‬هرچند قبول هم ندارم بوکاوسکی را بخشی از نسل بیت‬
‫هر چی دستم م ‌یرسید می‌خواندم‪ .‬در بوشهر با آن غرو ‌بهای طولانی‌‪،‬‬ ‫م ‌یشوند – به بیان تصویرهای شعر ‌یاش مشغول م ‌یشود‪.‬‬ ‫حساب بکنیم‪ .‬نسل بیت دوست ‌یها‪ ،‬رف ‌توآمدها‪ ،‬جلس ‌هها و برنامه‌های‬
‫نزدیک ساحل در نیروی دریایی خدمت م ‌یکردم‪ .‬کارم هم در کتابخانه‬ ‫یک مثال ساده‌اش‪ ،‬ما چقدر م ‌یتوانیم ساده از شکست‌های ممتد‬ ‫مشترکی داشت ‌هاند که بوکاوسکی در حاشیه تمامی آنها قرار م ‌یگیرد‪.‬‬
‫بود‪ .‬کتابدار بودم‪ .‬م ‌یرفتم آنجا و باید پشت میز می‌نشستم و کسی هم‬ ‫زندگی‌مان حرف بزنیم؟ چطور م ‌یتوانیم ناامیدی‌مان از خودمان را‬ ‫او برای همتایان ادبی خودش‪ ،‬یک غول خیابانی عجی ‌بوغریب است‬
‫نم ‌یدید چه می‌کنم و م ‌یشد یک دل سیر کتاب خواند‪ .‬از اینترنت از‬ ‫شرح بدهیم؟ چطور م ‌یتوانیم بدبختی و بیچارگی جسمی و روحی‬ ‫که مست م ‌یکند‪ ،‬فحش م ‌یدهد‪ ،‬از هر چیزی صحبت م ‌یکند و در‬
‫طریق بنیاد شعر امریکا‪ ،‬به خواندن شعرهای مختلف شاعرهای امریکایی‬ ‫خودمان و پدرمان و مادرمان و دوست‌مان و ه ‌مخوابه‌مان را بنویسیم؟‬ ‫کمال تعجب‪ ،‬نوشت ‌ههایش را چون کاغذ زر م ‌یبرند‪ .‬خوانند ‌ههایش در‬
‫نشستم‪ .‬بوکاوسکی را آنجا یافتم‪ .‬بعد هم گشتم و بیشتر و بیشتر شعر‬ ‫بوکاوسکی این کار را م ‌یکند‪ .‬سایه‌ای بر چیزی نم ‌یکشد‪ ،‬هیچ‌چیزی‬ ‫سرتاسر دنیا کتا ‌بهایش را به زبا ‌نهای گوناگون م ‌یخوانند و او را چون‬
‫از او یافتم‪ .‬بعد هم چند کتاب از او دستم رسید‪ .‬من هم هرچه دوست‬ ‫را محو و پنهان نگه نم ‌یدارد‪ .‬حرف م ‌یزند و آنچه م ‌یخواهد‪ ،‬بر زبان‬ ‫خدایی ستایش م ‌یکنند‪ .‬هرگز هم سرچشمه‌ی قلم‌اش خشک نم ‌یشود‪،‬‬
‫داشتم‪ ،‬برای دل خودم ترجمه م ‌یکردم‪ .‬فکر خاصی هم ورایشان نبود‪.‬‬ ‫م ‌یآورد‪ .‬برایش هم مهم نیست بقیه – حالا همسر و دوست و رفیق و‬ ‫دیوانه‌وار م ‌ینویسد و دیوان ‌هوار هم خوانده م ‌یشود‪.‬‬
‫–متدرقیجق ًما‬ ‫دیدم اندازه یک کتاب ترجمه دستم دارم‪ .‬همان روز‬ ‫یک موقعی‬ ‫ناشر و منتقد و سیاست‌مدار و هر کسی که هستند – درباره‌ نوشته‌اش‬ ‫بوکاوسکی درنهایت‪ ،‬شبیه به چهر ‌ههای مرسوم ادبیات امریکایی نیست‪.‬‬
‫روزنامه کارگزاران نوشت که نم ‌یدانم هفت‪ ،‬یا هشت‬ ‫همان روز –‬ ‫چه م ‌یگویند‪.‬‬ ‫از بخش فقیرتر جامعه آمده است‪ ،‬تحصیلاتی ندارد‪ ،‬در محف ‌لهای ادبی‬
‫نشست ‌هاند به ترجمه بوکاوسکی‪ .‬گفتم به سلامتی‪ .‬اکثر کتاب‌هایشان‬ ‫نبوده است‪ ،‬آنچه دوست داشته خوانده است‪ ،‬موسیقی‌ای که دوست‬
‫هم منتشر شد‪ .‬بعد برای یک دوست نشستم به ترجمه چند جلد دیگر‬ ‫حالا اگر یک نویسنده ایرانی بخواهد همین‌طور بنویسد‪ ،‬اگر بتواند‬ ‫داشته گوش کرده است و آن‌طور که خواسته‪ ،‬نوشته است‪ .‬ترومن‬
‫خودسانسوری نهفته ناآ گاهانه درونی‌اش را کنار بزند‪ ،‬با خانواده و‬
‫بوکاوسکی‪ .‬که خودش بخواند و لذت ببرد‪ .‬بعد هم به سرم زد کتاب‌ها‬ ‫دوست و رفیق‌اش چه می‌خواهد بکند که توی سر چنین نوشته‌ای‬ ‫کاپوتی در مورد بوکاوسکی گفته بود‪« ،‬فقط تایپ م ‌یکند»‪ .‬بوکاوسکی‬
‫را منتشر کنم‪ .‬نشرهای مختلفی کتاب‌ها را رد کردند‪ .‬آخرسر افراز در‬ ‫خواهند زد؟ با جامعه و ناشر و سانسور حکومتی چه م ‌یخواهد بکند؟‬ ‫هم در جواب‌اش به عشق‌اش به ماشین تحریرش‪ ،‬به نوشتن و به پیاده‬
‫پنج دفتر آنها را فرستاد به ارشاد و آنجا هم خب چهار جلد توقیف شد‪،‬‬ ‫برابر‬ ‫ابد ًا‬ ‫نوشتن‬ ‫زمینه‬ ‫در‬ ‫نویسنده ایرانی با شرایط بوکاوسکی‬ ‫شرایط‬ ‫کردن کلمات بر روی کاغذ م ‌یگوید‪.‬‬
‫یک جلد مجوز گرفت‪ .‬بعد روزنامه کیهان علیه این ترجم ‌هها نوشت‪.‬‬ ‫نتیج ‌هشان هم یکی نمی‌شوند‪.‬‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫در زمینه کیفیت هم قبول نم ‌یکنم‪ .‬بوکاوسکی ساده م ‌ینویسد‪ ،‬خیلی‬
‫پس آن جلدی که مجوز داشت هم منتشر نشد‪ .‬قراردادها را توانستم‬ ‫زودتر از بیشتر همتایان ادبی خودش فهمیده بود باید ساده نوشت تا‬
‫لغو کنم‪ .‬بعد هم که دو جلد از کتا ‌بها رفتند به و ‌بسایت دوشنبه‪ ،‬آنجا‬ ‫▪ ▪برای شما که ترجم ‌ههای زیادی از سب ‌کهای متفاو ِت ادبی را‬ ‫ارنست همینگوی‬ ‫مولثل ًیا‬ ‫خواننده قبو ‌لات کند‪ .‬سادگی‌اش از مدل سادگی‬
‫هم سایت فیلتر شد و کلی مشکل درست شد برای مدیر سایت‪ .‬بعد‬ ‫بین خطو ‌طاش‪،‬‬ ‫هم متمایز است‪ .‬همینگوی ساده م ‌ینویسد‬
‫‪Vol. 22 / No. 1346 - Friday, June 5, 2015‬‬ ‫هم آمد اینجا در ونکوور منتشر شد به لطف هادی ابراهیمی‪ .‬به شکلی‬ ‫در کارنامه دارید‪ ،‬دشوار ‌یهای ترجم ‌هی اشعار بوکاوسکی کدام‬ ‫انبوهی سختی در درک معنا نهفته است‪ .‬بوکاوسکی ساده م ‌ینویسد و‬
‫که دوس ‌تداشتنی هم هستند‪ :‬هم نسخه پ ‌یدی‌اف هست هم نسخه‌ی‬ ‫ساده هم می‌شود او را فهمید‪ .‬او خواننده‌اش را هم بین طبقه ممتاز‪،‬‬
‫آنلاین که مثل کتاب م ‌یشود ورق بزنی و بخوانی‪.‬‬ ‫بود؟ ترجم ‌هی اشعار او چال ‌شبرانگیزتر بود یا ترجم ‌‌ههایی که از‬ ‫تحصی ‌لکرده و روشنفکر جامعه نم ‌یجوید‪ .‬او آدم‌های فقیر‪ ،‬زجر دیده‪،‬‬
‫انسا ‌نهای خسته عصر مدرن را خطاب حرف‌هایش قرار م ‌یدهد‪ .‬به‬
‫▪ ▪از میان شــعرهای هر یک از این کتا ‌بها‪ ،‬گزینشــی برای‬ ‫اشعار دیگران داشتید؟‬ ‫قول مشهور هم آنچه از دل برآید بر دل نشیند‪ .‬از عمق وجود خودش‬
‫هر اثری سختی‌های خودش را دارد‪ .‬بوکاوسکی نزدیک به هشت سال‬ ‫صحبت م ‌یکند‪ ،‬چیزی را هم غربال نم ‌یکند‪ ،‬حرف‌اش هم به دل‬
‫ترجمه داشتید یا کل اشعار هر کتاب را ترجمه کردید؟‬ ‫طول کشید از ترجمه اولین شعرش تا انتشار الکترونیکی این چهار جلد‪.‬‬ ‫خوانند ‌هاش م ‌ینشنید‪.‬‬
‫از چهار جلدی که منتشر شده‌اند‪ ،‬به جز «شعرهای عاشقانه اتا ‌قهای‬ ‫در این هشت سال هم من یکی مرتب تغییر کردم‪ .‬اول شاید وقتی چند‬ ‫یک تفاوت عمده هم با گینزبرگ دارد‪ ،‬گینزبرگ یک خودنمایی دارد‬
‫اجاره‌ای»‪ ،‬مابقی برابر نسخه انگلیسی هستند‪ .‬حتی فونت و صفح ‌هبندی‬ ‫شعرش در مورد سکس را ترجمه کرده بودم‪ ،‬جرات نداشتم آنها را نشان‬ ‫که بوکاوسکی فاقد آن است‪ .‬بوکاوسکی دل‌اش م ‌یخواهد آبجو و‬
‫اولیه را هم سعی کردم شبیه به نسخه انگلیسی انجام بدهم‪ .‬ولی در‬ ‫کسی بدهم‪ .‬طول کشید و به خودم زمان دادم تا با انتشار کامل شعرها‬ ‫شراب‌اش را بنوشد‪ ،‬شعر و داستان‌اش را بنویسد و سرش به کار خودش‬
‫کتا ‌بهایی که به ارشاد رفته بودند‪ ،‬شعرهایی نبودند‪ ،‬ولی در نسخ ‌ههای‬ ‫کنار بیایم‪ .‬یعنی بزر ‌گترین مشکلم در ترجمه بوکاوسکی‪ ،‬کنار آمدن با‬ ‫مشغول باشد‪ .‬برخلاف آن گینزبرگ شاگرد دور خودش جمع م ‌یکند‪،‬‬
‫الکترونیکی هستند‪ .‬سانسور هم ماجرا است‪ ،‬من اندازه ترجمه چهار‬ ‫مدرسه درست م ‌یکند‪ ،‬محف ‌لهای ادبی شکل م ‌یدهد‪ ،‬هم خودش‪ ،‬هم‬
‫جلد دیگر بوکاوسکی وقت گذاشتم شعرها را بخوانم و حذف کنم قبل‬ ‫خودسانسوری درونی‌ام است‪.‬‬ ‫آدم‌های اطراف‌اش و هم ب ‌هنوعی کلیت جامعه امریکا را تغییر م ‌یدهد‪.‬‬
‫از رفتن به ارشاد‪ ،‬بعد هم قبل از انتشارشان‪ ،‬دوباره وقت گذاشتم چک‬ ‫بعد از آن‪ ،‬انتخاب لحن بود‪ .‬چطور بنویسم تا سادگی جمله‌ها باقی‬ ‫بوکاوسکی علاقه‌ای به این چیزها ندارد‪ .‬هرکدام راه متفاوتی م ‌یروند و‬
‫کنم و کلم ‌هها را برابر آن چیزی بکنم که در متن انگلیسی آمده است و‬ ‫بماند‪ ،‬ولی شعر باشند‪ ،‬ولی برابر متن شعر انگلیسی‌اش باشند‪.‬‬ ‫هرکدام به شکلی برجسته هستند و ماندگار‪.‬‬
‫هرچه حذف شده برگردانم‪ ،‬بعضی شعرها را هم آن سال‌ها نتوانسته بودم‬ ‫چطور جمله‌ها را بشکنم تا برابر سبک نوشتاری بوکاوسکی باشد‪ .‬از‬
‫شکست ‌هنویسی پرهیز کردم‪ ،‬چون بوکاوسکی شکسته نم ‌ینویسد – به‬
‫جز چند مورد معدود که در ترجمه‌ها هم زبان برابر متن انگلیسی‪،‬‬
‫شکسته است‪ .‬جلسه‌های شعرخوانی‌اش را در یوتیوب نگاه کنید‪ ،‬انگار‬
   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30