Page 25 - Issue No.1346
P. 25
ساده مثل زندگی :بوکاوسکی ،شعرهایش و ترجمههایش ادبیات
در گف توگو با سیدمصطفی رضیئی 25 گفت
و گو
سال / 22شماره - 1346جمعه 15دادرخ 1394
سپیده جدیری
روزنامه م یخواند؛ ولی همراه با طعنهای سنگین میخواند .نیشخندی ▪ ▪در مجموع ،چقدر مفهوم شعر عام هپسند در آمریکا و شعر چهار دفتر شعر چارلز بوکاوسکی در بهار امسال توسط و بسایت
بر ل باش دارد و ورای سادگیاش ،حرفها م یزند. «شهرگان» ،متعلق به هفت هنامه «شهروند ب ی سی» با ترجمه سیدمصطفی
عام هپســند در ایران را مشابه یا متفاوت از هم م یدانید؟ حتی رضیئی به شکل الکترونیکی و رایگان منتشر شدند« .مست پیانو بنواز
درنهایت هم حواسم بود که اول از همه ،این شعرها را برای خودم ترجمه مثل یک ساز ضربی تا وقتی که از نوک انگش تهایت خون بچکد»،
م یکنم .اگر خودم راضی باشم ،خوانندهام هم راضی خواهد بود .هرچند اگر نگوییم عام هپســند ،به نظر شــما آنچه در ایران به عنوان «دعای خیر پرنده مقلد»« ،سوختن در آب ،غرق شدن در شعله» و
ترجمه برایم سختی نیست ،به قول دوستم ،ترجمه مثل دستگاه دیالیز «شعرهای عاشقانه اتاقهای اجار های» ،در مجموع کمی بیشتر از 750
برای روح مترجم است ،تصفی هات م یکند و سختیهای زندگیات را جریان ساد هنویسی در شعر مطرح م یشود چقدر با شعر شاع ِر
م یگیرد .بوکاوسکی هم در این میان در تصفیه وجودم عالی عمل کرد. صفحه شعر ترجمه هستند.
پُر خوانند های مثل بوکاوسکی قابل قیاس است؟ رضیئی پیش از این «ناخدا برای ناهار بیرون رفته و ملوا نها کشتی
ما یک تفاوت عمده با هم داریم :سانسور و خودسانسوری .نویسنده را در اختیار گرفت هاند» از بوکاوسکی را توسط و بسایت گردون و به
ایرانی هنوز یاد نگرفته است چطور با لای ههای مختلف سانسور کنار بیاید. لطف عباس معروفی به شکل الکترونیکی منتشر کرده بود .هرچند
سانسوری که حکومت ،جامعه ،خانواده ،مذهب ،فرهنگ ،سنت ،مدرسه و او فقط مترجم شعر نیست« ،قدرت کابالا» نوشته یهودا برگ در نشر
آرست (ا چانداس مدیا)« ،خرد جمعی» نوشته جیمز سورویکی در نشر
کتابسرای تندیس« ،بچ هبرفی» نوشته آیووین آیوی در نشر مروارید،
چهار جلد از خیابان هراس نوشته آر .ال .استاین در نشر ویدا« ،خدا
حف ظتان کند دکتر ک هوارکیان» نوشته کورت ون هگات و «پدر و مادرها
هم آد ماند و چند نمایشنام هی مدرن دیگر» در نشر افراز از ترجم ههای
تاکنون منتشر شد ه او هستند.
▪▪شــما به عنوان مترجم آثار بوکاوسکی ،ای ن سخ ِن تعدادی
از شــاعران و چهر ههای آکادمی ِک آمریکا را که م یگویند شعر
In touch with Iranian diversity ▪ ▪علت ای نکه این چهار کتاب را از بین کتا بهای پُر شــماِر بوکاوســکی عام هپسند است و آن را به نسب ِت آثار همتایا ناش
25 دوست و رفیق و آشنا به او تحمیل م یکنند .ما مرتب سعی در پنها نکاری در نســ ِل بیت ،به خصوص گینزبرگ ،دارای کیفی ِت به مراتب
داریم .بوکاوسکی چنین تلاشی نم یکند .او م ینشیند و به ساد هترین
بوکاوسکی برای ترجمه انتخاب کردید چه بود؟ شکل ممکن – هرچند نه همیشه ،چون بعضی شعرهایش ب یاندازه پیچیده پایی نتری م یدانند م یپذیرید؟
ترجم هها با یک برنامه مشخص و ویژه انجام نشدند .من سرباز بودم و البته که نه .هرچند قبول هم ندارم بوکاوسکی را بخشی از نسل بیت
هر چی دستم م یرسید میخواندم .در بوشهر با آن غرو بهای طولانی، م یشوند – به بیان تصویرهای شعر یاش مشغول م یشود. حساب بکنیم .نسل بیت دوست یها ،رف توآمدها ،جلس هها و برنامههای
نزدیک ساحل در نیروی دریایی خدمت م یکردم .کارم هم در کتابخانه یک مثال سادهاش ،ما چقدر م یتوانیم ساده از شکستهای ممتد مشترکی داشت هاند که بوکاوسکی در حاشیه تمامی آنها قرار م یگیرد.
بود .کتابدار بودم .م یرفتم آنجا و باید پشت میز مینشستم و کسی هم زندگیمان حرف بزنیم؟ چطور م یتوانیم ناامیدیمان از خودمان را او برای همتایان ادبی خودش ،یک غول خیابانی عجی بوغریب است
نم یدید چه میکنم و م یشد یک دل سیر کتاب خواند .از اینترنت از شرح بدهیم؟ چطور م یتوانیم بدبختی و بیچارگی جسمی و روحی که مست م یکند ،فحش م یدهد ،از هر چیزی صحبت م یکند و در
طریق بنیاد شعر امریکا ،به خواندن شعرهای مختلف شاعرهای امریکایی خودمان و پدرمان و مادرمان و دوستمان و ه مخوابهمان را بنویسیم؟ کمال تعجب ،نوشت ههایش را چون کاغذ زر م یبرند .خوانند ههایش در
نشستم .بوکاوسکی را آنجا یافتم .بعد هم گشتم و بیشتر و بیشتر شعر بوکاوسکی این کار را م یکند .سایهای بر چیزی نم یکشد ،هیچچیزی سرتاسر دنیا کتا بهایش را به زبا نهای گوناگون م یخوانند و او را چون
از او یافتم .بعد هم چند کتاب از او دستم رسید .من هم هرچه دوست را محو و پنهان نگه نم یدارد .حرف م یزند و آنچه م یخواهد ،بر زبان خدایی ستایش م یکنند .هرگز هم سرچشمهی قلماش خشک نم یشود،
داشتم ،برای دل خودم ترجمه م یکردم .فکر خاصی هم ورایشان نبود. م یآورد .برایش هم مهم نیست بقیه – حالا همسر و دوست و رفیق و دیوانهوار م ینویسد و دیوان هوار هم خوانده م یشود.
–متدرقیجق ًما دیدم اندازه یک کتاب ترجمه دستم دارم .همان روز یک موقعی ناشر و منتقد و سیاستمدار و هر کسی که هستند – درباره نوشتهاش بوکاوسکی درنهایت ،شبیه به چهر ههای مرسوم ادبیات امریکایی نیست.
روزنامه کارگزاران نوشت که نم یدانم هفت ،یا هشت همان روز – چه م یگویند. از بخش فقیرتر جامعه آمده است ،تحصیلاتی ندارد ،در محف لهای ادبی
نشست هاند به ترجمه بوکاوسکی .گفتم به سلامتی .اکثر کتابهایشان نبوده است ،آنچه دوست داشته خوانده است ،موسیقیای که دوست
هم منتشر شد .بعد برای یک دوست نشستم به ترجمه چند جلد دیگر حالا اگر یک نویسنده ایرانی بخواهد همینطور بنویسد ،اگر بتواند داشته گوش کرده است و آنطور که خواسته ،نوشته است .ترومن
خودسانسوری نهفته ناآ گاهانه درونیاش را کنار بزند ،با خانواده و
بوکاوسکی .که خودش بخواند و لذت ببرد .بعد هم به سرم زد کتابها دوست و رفیقاش چه میخواهد بکند که توی سر چنین نوشتهای کاپوتی در مورد بوکاوسکی گفته بود« ،فقط تایپ م یکند» .بوکاوسکی
را منتشر کنم .نشرهای مختلفی کتابها را رد کردند .آخرسر افراز در خواهند زد؟ با جامعه و ناشر و سانسور حکومتی چه م یخواهد بکند؟ هم در جواباش به عشقاش به ماشین تحریرش ،به نوشتن و به پیاده
پنج دفتر آنها را فرستاد به ارشاد و آنجا هم خب چهار جلد توقیف شد، برابر ابد ًا نوشتن زمینه در نویسنده ایرانی با شرایط بوکاوسکی شرایط کردن کلمات بر روی کاغذ م یگوید.
یک جلد مجوز گرفت .بعد روزنامه کیهان علیه این ترجم هها نوشت. نتیج هشان هم یکی نمیشوند. نیست. در زمینه کیفیت هم قبول نم یکنم .بوکاوسکی ساده م ینویسد ،خیلی
پس آن جلدی که مجوز داشت هم منتشر نشد .قراردادها را توانستم زودتر از بیشتر همتایان ادبی خودش فهمیده بود باید ساده نوشت تا
لغو کنم .بعد هم که دو جلد از کتا بها رفتند به و بسایت دوشنبه ،آنجا ▪ ▪برای شما که ترجم ههای زیادی از سب کهای متفاو ِت ادبی را ارنست همینگوی مولثل ًیا خواننده قبو لات کند .سادگیاش از مدل سادگی
هم سایت فیلتر شد و کلی مشکل درست شد برای مدیر سایت .بعد بین خطو طاش، هم متمایز است .همینگوی ساده م ینویسد
Vol. 22 / No. 1346 - Friday, June 5, 2015 هم آمد اینجا در ونکوور منتشر شد به لطف هادی ابراهیمی .به شکلی در کارنامه دارید ،دشوار یهای ترجم هی اشعار بوکاوسکی کدام انبوهی سختی در درک معنا نهفته است .بوکاوسکی ساده م ینویسد و
که دوس تداشتنی هم هستند :هم نسخه پ یدیاف هست هم نسخهی ساده هم میشود او را فهمید .او خوانندهاش را هم بین طبقه ممتاز،
آنلاین که مثل کتاب م یشود ورق بزنی و بخوانی. بود؟ ترجم هی اشعار او چال شبرانگیزتر بود یا ترجم ههایی که از تحصی لکرده و روشنفکر جامعه نم یجوید .او آدمهای فقیر ،زجر دیده،
انسا نهای خسته عصر مدرن را خطاب حرفهایش قرار م یدهد .به
▪ ▪از میان شــعرهای هر یک از این کتا بها ،گزینشــی برای اشعار دیگران داشتید؟ قول مشهور هم آنچه از دل برآید بر دل نشیند .از عمق وجود خودش
هر اثری سختیهای خودش را دارد .بوکاوسکی نزدیک به هشت سال صحبت م یکند ،چیزی را هم غربال نم یکند ،حرفاش هم به دل
ترجمه داشتید یا کل اشعار هر کتاب را ترجمه کردید؟ طول کشید از ترجمه اولین شعرش تا انتشار الکترونیکی این چهار جلد. خوانند هاش م ینشنید.
از چهار جلدی که منتشر شدهاند ،به جز «شعرهای عاشقانه اتا قهای در این هشت سال هم من یکی مرتب تغییر کردم .اول شاید وقتی چند یک تفاوت عمده هم با گینزبرگ دارد ،گینزبرگ یک خودنمایی دارد
اجارهای» ،مابقی برابر نسخه انگلیسی هستند .حتی فونت و صفح هبندی شعرش در مورد سکس را ترجمه کرده بودم ،جرات نداشتم آنها را نشان که بوکاوسکی فاقد آن است .بوکاوسکی دلاش م یخواهد آبجو و
اولیه را هم سعی کردم شبیه به نسخه انگلیسی انجام بدهم .ولی در کسی بدهم .طول کشید و به خودم زمان دادم تا با انتشار کامل شعرها شراباش را بنوشد ،شعر و داستاناش را بنویسد و سرش به کار خودش
کتا بهایی که به ارشاد رفته بودند ،شعرهایی نبودند ،ولی در نسخ ههای کنار بیایم .یعنی بزر گترین مشکلم در ترجمه بوکاوسکی ،کنار آمدن با مشغول باشد .برخلاف آن گینزبرگ شاگرد دور خودش جمع م یکند،
الکترونیکی هستند .سانسور هم ماجرا است ،من اندازه ترجمه چهار مدرسه درست م یکند ،محف لهای ادبی شکل م یدهد ،هم خودش ،هم
جلد دیگر بوکاوسکی وقت گذاشتم شعرها را بخوانم و حذف کنم قبل خودسانسوری درونیام است. آدمهای اطرافاش و هم ب هنوعی کلیت جامعه امریکا را تغییر م یدهد.
از رفتن به ارشاد ،بعد هم قبل از انتشارشان ،دوباره وقت گذاشتم چک بعد از آن ،انتخاب لحن بود .چطور بنویسم تا سادگی جملهها باقی بوکاوسکی علاقهای به این چیزها ندارد .هرکدام راه متفاوتی م یروند و
کنم و کلم هها را برابر آن چیزی بکنم که در متن انگلیسی آمده است و بماند ،ولی شعر باشند ،ولی برابر متن شعر انگلیسیاش باشند. هرکدام به شکلی برجسته هستند و ماندگار.
هرچه حذف شده برگردانم ،بعضی شعرها را هم آن سالها نتوانسته بودم چطور جملهها را بشکنم تا برابر سبک نوشتاری بوکاوسکی باشد .از
شکست هنویسی پرهیز کردم ،چون بوکاوسکی شکسته نم ینویسد – به
جز چند مورد معدود که در ترجمهها هم زبان برابر متن انگلیسی،
شکسته است .جلسههای شعرخوانیاش را در یوتیوب نگاه کنید ،انگار
در گف توگو با سیدمصطفی رضیئی 25 گفت
و گو
سال / 22شماره - 1346جمعه 15دادرخ 1394
سپیده جدیری
روزنامه م یخواند؛ ولی همراه با طعنهای سنگین میخواند .نیشخندی ▪ ▪در مجموع ،چقدر مفهوم شعر عام هپسند در آمریکا و شعر چهار دفتر شعر چارلز بوکاوسکی در بهار امسال توسط و بسایت
بر ل باش دارد و ورای سادگیاش ،حرفها م یزند. «شهرگان» ،متعلق به هفت هنامه «شهروند ب ی سی» با ترجمه سیدمصطفی
عام هپســند در ایران را مشابه یا متفاوت از هم م یدانید؟ حتی رضیئی به شکل الکترونیکی و رایگان منتشر شدند« .مست پیانو بنواز
درنهایت هم حواسم بود که اول از همه ،این شعرها را برای خودم ترجمه مثل یک ساز ضربی تا وقتی که از نوک انگش تهایت خون بچکد»،
م یکنم .اگر خودم راضی باشم ،خوانندهام هم راضی خواهد بود .هرچند اگر نگوییم عام هپســند ،به نظر شــما آنچه در ایران به عنوان «دعای خیر پرنده مقلد»« ،سوختن در آب ،غرق شدن در شعله» و
ترجمه برایم سختی نیست ،به قول دوستم ،ترجمه مثل دستگاه دیالیز «شعرهای عاشقانه اتاقهای اجار های» ،در مجموع کمی بیشتر از 750
برای روح مترجم است ،تصفی هات م یکند و سختیهای زندگیات را جریان ساد هنویسی در شعر مطرح م یشود چقدر با شعر شاع ِر
م یگیرد .بوکاوسکی هم در این میان در تصفیه وجودم عالی عمل کرد. صفحه شعر ترجمه هستند.
پُر خوانند های مثل بوکاوسکی قابل قیاس است؟ رضیئی پیش از این «ناخدا برای ناهار بیرون رفته و ملوا نها کشتی
ما یک تفاوت عمده با هم داریم :سانسور و خودسانسوری .نویسنده را در اختیار گرفت هاند» از بوکاوسکی را توسط و بسایت گردون و به
ایرانی هنوز یاد نگرفته است چطور با لای ههای مختلف سانسور کنار بیاید. لطف عباس معروفی به شکل الکترونیکی منتشر کرده بود .هرچند
سانسوری که حکومت ،جامعه ،خانواده ،مذهب ،فرهنگ ،سنت ،مدرسه و او فقط مترجم شعر نیست« ،قدرت کابالا» نوشته یهودا برگ در نشر
آرست (ا چانداس مدیا)« ،خرد جمعی» نوشته جیمز سورویکی در نشر
کتابسرای تندیس« ،بچ هبرفی» نوشته آیووین آیوی در نشر مروارید،
چهار جلد از خیابان هراس نوشته آر .ال .استاین در نشر ویدا« ،خدا
حف ظتان کند دکتر ک هوارکیان» نوشته کورت ون هگات و «پدر و مادرها
هم آد ماند و چند نمایشنام هی مدرن دیگر» در نشر افراز از ترجم ههای
تاکنون منتشر شد ه او هستند.
▪▪شــما به عنوان مترجم آثار بوکاوسکی ،ای ن سخ ِن تعدادی
از شــاعران و چهر ههای آکادمی ِک آمریکا را که م یگویند شعر
In touch with Iranian diversity ▪ ▪علت ای نکه این چهار کتاب را از بین کتا بهای پُر شــماِر بوکاوســکی عام هپسند است و آن را به نسب ِت آثار همتایا ناش
25 دوست و رفیق و آشنا به او تحمیل م یکنند .ما مرتب سعی در پنها نکاری در نســ ِل بیت ،به خصوص گینزبرگ ،دارای کیفی ِت به مراتب
داریم .بوکاوسکی چنین تلاشی نم یکند .او م ینشیند و به ساد هترین
بوکاوسکی برای ترجمه انتخاب کردید چه بود؟ شکل ممکن – هرچند نه همیشه ،چون بعضی شعرهایش ب یاندازه پیچیده پایی نتری م یدانند م یپذیرید؟
ترجم هها با یک برنامه مشخص و ویژه انجام نشدند .من سرباز بودم و البته که نه .هرچند قبول هم ندارم بوکاوسکی را بخشی از نسل بیت
هر چی دستم م یرسید میخواندم .در بوشهر با آن غرو بهای طولانی، م یشوند – به بیان تصویرهای شعر یاش مشغول م یشود. حساب بکنیم .نسل بیت دوست یها ،رف توآمدها ،جلس هها و برنامههای
نزدیک ساحل در نیروی دریایی خدمت م یکردم .کارم هم در کتابخانه یک مثال سادهاش ،ما چقدر م یتوانیم ساده از شکستهای ممتد مشترکی داشت هاند که بوکاوسکی در حاشیه تمامی آنها قرار م یگیرد.
بود .کتابدار بودم .م یرفتم آنجا و باید پشت میز مینشستم و کسی هم زندگیمان حرف بزنیم؟ چطور م یتوانیم ناامیدیمان از خودمان را او برای همتایان ادبی خودش ،یک غول خیابانی عجی بوغریب است
نم یدید چه میکنم و م یشد یک دل سیر کتاب خواند .از اینترنت از شرح بدهیم؟ چطور م یتوانیم بدبختی و بیچارگی جسمی و روحی که مست م یکند ،فحش م یدهد ،از هر چیزی صحبت م یکند و در
طریق بنیاد شعر امریکا ،به خواندن شعرهای مختلف شاعرهای امریکایی خودمان و پدرمان و مادرمان و دوستمان و ه مخوابهمان را بنویسیم؟ کمال تعجب ،نوشت ههایش را چون کاغذ زر م یبرند .خوانند ههایش در
نشستم .بوکاوسکی را آنجا یافتم .بعد هم گشتم و بیشتر و بیشتر شعر بوکاوسکی این کار را م یکند .سایهای بر چیزی نم یکشد ،هیچچیزی سرتاسر دنیا کتا بهایش را به زبا نهای گوناگون م یخوانند و او را چون
از او یافتم .بعد هم چند کتاب از او دستم رسید .من هم هرچه دوست را محو و پنهان نگه نم یدارد .حرف م یزند و آنچه م یخواهد ،بر زبان خدایی ستایش م یکنند .هرگز هم سرچشمهی قلماش خشک نم یشود،
داشتم ،برای دل خودم ترجمه م یکردم .فکر خاصی هم ورایشان نبود. م یآورد .برایش هم مهم نیست بقیه – حالا همسر و دوست و رفیق و دیوانهوار م ینویسد و دیوان هوار هم خوانده م یشود.
–متدرقیجق ًما دیدم اندازه یک کتاب ترجمه دستم دارم .همان روز یک موقعی ناشر و منتقد و سیاستمدار و هر کسی که هستند – درباره نوشتهاش بوکاوسکی درنهایت ،شبیه به چهر ههای مرسوم ادبیات امریکایی نیست.
روزنامه کارگزاران نوشت که نم یدانم هفت ،یا هشت همان روز – چه م یگویند. از بخش فقیرتر جامعه آمده است ،تحصیلاتی ندارد ،در محف لهای ادبی
نشست هاند به ترجمه بوکاوسکی .گفتم به سلامتی .اکثر کتابهایشان نبوده است ،آنچه دوست داشته خوانده است ،موسیقیای که دوست
هم منتشر شد .بعد برای یک دوست نشستم به ترجمه چند جلد دیگر حالا اگر یک نویسنده ایرانی بخواهد همینطور بنویسد ،اگر بتواند داشته گوش کرده است و آنطور که خواسته ،نوشته است .ترومن
خودسانسوری نهفته ناآ گاهانه درونیاش را کنار بزند ،با خانواده و
بوکاوسکی .که خودش بخواند و لذت ببرد .بعد هم به سرم زد کتابها دوست و رفیقاش چه میخواهد بکند که توی سر چنین نوشتهای کاپوتی در مورد بوکاوسکی گفته بود« ،فقط تایپ م یکند» .بوکاوسکی
را منتشر کنم .نشرهای مختلفی کتابها را رد کردند .آخرسر افراز در خواهند زد؟ با جامعه و ناشر و سانسور حکومتی چه م یخواهد بکند؟ هم در جواباش به عشقاش به ماشین تحریرش ،به نوشتن و به پیاده
پنج دفتر آنها را فرستاد به ارشاد و آنجا هم خب چهار جلد توقیف شد، برابر ابد ًا نوشتن زمینه در نویسنده ایرانی با شرایط بوکاوسکی شرایط کردن کلمات بر روی کاغذ م یگوید.
یک جلد مجوز گرفت .بعد روزنامه کیهان علیه این ترجم هها نوشت. نتیج هشان هم یکی نمیشوند. نیست. در زمینه کیفیت هم قبول نم یکنم .بوکاوسکی ساده م ینویسد ،خیلی
پس آن جلدی که مجوز داشت هم منتشر نشد .قراردادها را توانستم زودتر از بیشتر همتایان ادبی خودش فهمیده بود باید ساده نوشت تا
لغو کنم .بعد هم که دو جلد از کتا بها رفتند به و بسایت دوشنبه ،آنجا ▪ ▪برای شما که ترجم ههای زیادی از سب کهای متفاو ِت ادبی را ارنست همینگوی مولثل ًیا خواننده قبو لات کند .سادگیاش از مدل سادگی
هم سایت فیلتر شد و کلی مشکل درست شد برای مدیر سایت .بعد بین خطو طاش، هم متمایز است .همینگوی ساده م ینویسد
Vol. 22 / No. 1346 - Friday, June 5, 2015 هم آمد اینجا در ونکوور منتشر شد به لطف هادی ابراهیمی .به شکلی در کارنامه دارید ،دشوار یهای ترجم هی اشعار بوکاوسکی کدام انبوهی سختی در درک معنا نهفته است .بوکاوسکی ساده م ینویسد و
که دوس تداشتنی هم هستند :هم نسخه پ یدیاف هست هم نسخهی ساده هم میشود او را فهمید .او خوانندهاش را هم بین طبقه ممتاز،
آنلاین که مثل کتاب م یشود ورق بزنی و بخوانی. بود؟ ترجم هی اشعار او چال شبرانگیزتر بود یا ترجم ههایی که از تحصی لکرده و روشنفکر جامعه نم یجوید .او آدمهای فقیر ،زجر دیده،
انسا نهای خسته عصر مدرن را خطاب حرفهایش قرار م یدهد .به
▪ ▪از میان شــعرهای هر یک از این کتا بها ،گزینشــی برای اشعار دیگران داشتید؟ قول مشهور هم آنچه از دل برآید بر دل نشیند .از عمق وجود خودش
هر اثری سختیهای خودش را دارد .بوکاوسکی نزدیک به هشت سال صحبت م یکند ،چیزی را هم غربال نم یکند ،حرفاش هم به دل
ترجمه داشتید یا کل اشعار هر کتاب را ترجمه کردید؟ طول کشید از ترجمه اولین شعرش تا انتشار الکترونیکی این چهار جلد. خوانند هاش م ینشنید.
از چهار جلدی که منتشر شدهاند ،به جز «شعرهای عاشقانه اتا قهای در این هشت سال هم من یکی مرتب تغییر کردم .اول شاید وقتی چند یک تفاوت عمده هم با گینزبرگ دارد ،گینزبرگ یک خودنمایی دارد
اجارهای» ،مابقی برابر نسخه انگلیسی هستند .حتی فونت و صفح هبندی شعرش در مورد سکس را ترجمه کرده بودم ،جرات نداشتم آنها را نشان که بوکاوسکی فاقد آن است .بوکاوسکی دلاش م یخواهد آبجو و
اولیه را هم سعی کردم شبیه به نسخه انگلیسی انجام بدهم .ولی در کسی بدهم .طول کشید و به خودم زمان دادم تا با انتشار کامل شعرها شراباش را بنوشد ،شعر و داستاناش را بنویسد و سرش به کار خودش
کتا بهایی که به ارشاد رفته بودند ،شعرهایی نبودند ،ولی در نسخ ههای کنار بیایم .یعنی بزر گترین مشکلم در ترجمه بوکاوسکی ،کنار آمدن با مشغول باشد .برخلاف آن گینزبرگ شاگرد دور خودش جمع م یکند،
الکترونیکی هستند .سانسور هم ماجرا است ،من اندازه ترجمه چهار مدرسه درست م یکند ،محف لهای ادبی شکل م یدهد ،هم خودش ،هم
جلد دیگر بوکاوسکی وقت گذاشتم شعرها را بخوانم و حذف کنم قبل خودسانسوری درونیام است. آدمهای اطرافاش و هم ب هنوعی کلیت جامعه امریکا را تغییر م یدهد.
از رفتن به ارشاد ،بعد هم قبل از انتشارشان ،دوباره وقت گذاشتم چک بعد از آن ،انتخاب لحن بود .چطور بنویسم تا سادگی جملهها باقی بوکاوسکی علاقهای به این چیزها ندارد .هرکدام راه متفاوتی م یروند و
کنم و کلم هها را برابر آن چیزی بکنم که در متن انگلیسی آمده است و بماند ،ولی شعر باشند ،ولی برابر متن شعر انگلیسیاش باشند. هرکدام به شکلی برجسته هستند و ماندگار.
هرچه حذف شده برگردانم ،بعضی شعرها را هم آن سالها نتوانسته بودم چطور جملهها را بشکنم تا برابر سبک نوشتاری بوکاوسکی باشد .از
شکست هنویسی پرهیز کردم ،چون بوکاوسکی شکسته نم ینویسد – به
جز چند مورد معدود که در ترجمهها هم زبان برابر متن انگلیسی،
شکسته است .جلسههای شعرخوانیاش را در یوتیوب نگاه کنید ،انگار