Page 26 - Shahrvand BC No. 1262
P. 26
و درخت ادبیات/شعر 26
انعکاس خندهی یک دختر
نه 26
_ م یبینی عزیزم
تا زمین افتادن صندلی اصلن چون غریبی پنهان معشوقاتچند شعر از بابک اباذری
با منی روی تمام پیاده روهای امیرآباد سر بکشم
میترسم
که بعد از من تو ،پرندهی کوچکی بودی
شب ،شب بماند آرزوهای کوچکی داشتی
یک استعاره مبهم
بی شب و نور شمع بالای بستر که پای خیابان را زد
اما لبخندت
از حافظهی جستجوهای مجازی ما پاک نم یشود
{به خاک رسیدن من و تو ،پیامبری بودی سال مکیو تسیب /شماره - 1262جمعه 3نابآ 1392
به تخت رسیدن تو} که برای گلوله گزینش شدی
شب باشد و گلویت
شب باشد و آیههایی
شب باشد و که روی آسفالت خیابان نازل شد
شب باشد و و تا خوابهای من
نفوذ کرد
شیههی اسبی که در صحرا جامانده تنهایی تو را
شاباش تنها تاکسی انقلاب -امیرآباد میفهمد
شراب
که هر بار بوق م یزند
شام آخر عروسی دم حجله وقتی از محل سنگ خوردن گنجشگی م یگذرد
شب باشد و صدای خندههای تو بابک اباذری سرودن شعر را از سال 1376شروع کرد .در سال 1382
مهربانی زندانبان صدای خالی شدن خشاب چریکی نبود به عضویت کانون سینماگران جوان درآمد و در خلال سالهای 83
و ،84در دورههایی برای آموزش کارگردانی و فیلمنام هنویسی حضور
_ سیگار م یکشی!؟ فقط یافت .اباذری در سال 87نخستین کتاب خود را با عنوان «انقراض
م یخواستی برقصی شعر» به صورت زیرزمینی منتشر کرد و سال 88دبیری انجمن
ثانی هها سخت م یگذرند م یخواستی بخندی شعر اقوام را به عهده گرفت اما چندی بعد به منظور اعتراض به
در شب آخر یک اعدامی و م یخواستی بخوانی سیاستهای مسئولین آن فرهنگسرا و اجرا نشدن طرحی با عنوان
شب اول یک عروس اجباری م یخواستی دستهای معشوق و باد
رامشگر موهایت باشد شعر در روز جهانی کارگر ،از آن ِسمت استعفا داد.
خون نیاید به حجله بخوابی و او در سال 89دبیری انجمن ادبی نیماژ را که زیر نظر کانون ادبیات In touch with Iranian diversity
خون نیاید به دار برخیزی و اما ایران فعالیت م یکرد بر عهده داشت و از همان زمان تا به امروز،
ما م یخواستیم سکوت کنیم سکوت
شب استعارهی شب است سردبیر ماهنامهی تخصصی شعر کندو بوده است.
شب انسداد خون در رگ مثل شب بابک اباذری از سال 91مدیریت بنیاد ادبی هنری کندو و انتشارات
شب ماسیدن بوسه بر لب که سکوت خورشید است نصیرا را بر عهده داشته است .دومین کتاب او با عنوان «گهوارهای روی
گسل» در سال جاری منتشر شد .این شاعر امسال نیز جشنوارهی
شب بدخوابی این شعر نیست ادبی خوشه را بنیان گذاشته و دبیری علمی جشنواره خوشه را بر
شب بی خوابی سه قطره خونی ست عهده گرفته است .او در عین حال ،از داوران جایزهی شعر آوانگاردها
شبی که ساع تها که روی آسفالت افتاده در سال جاری است .اباذری دارای مدرک کارشناسی در رشتهی
باطری هایشان کار نم یکند و هر چه پوست م یاندازند خیابان را
مدیریت دولتی است.
باز
نال هی گربههای امیرآباد ،مشکوک است
۲
شبی که اسب گفتن از لبهای تو 1 Vol. 21 / No. 1262 - Friday, Oct. 25, 2013
شیهه م یکشد و بی لبخند و بوسه برای ندا آقا سلطان
گرگ در صحراست گفتن از شب است
و تنهایی
{به سکوت رسیدن من و بی ماه و ستاره تصویر زنی ست
به تب رسیدن تو} {به تب رسیدن من و که از حافظهی خیابان پاک نمیشود
به سکوت رسیدن تو} زنی که چشمهایش
۳ از کدامین شب سخن میگویم گنجشگی ست
روی دیوار چین شب استعارهی شب است که سنگ خورده
عکسی به یادگار
روی دیوار برلین نه شب یلدا درون دریا
علامت پیروزی نه شب سال نو یک نهنگ تنهاست
روی دیوار زندان بیشتر به سکوت و ترس شب اول قبر میماند
خط چینهای شبهای مانده تا اعدام تا خلوت شب زفاف درون صحرا
و روی دیوار خانه شما شب بی ماه و ستاره یک اسب تنهاست
هر چه م یکشم شب زندانی بدخواب شدهای
چیزی جا میماند که در کابو سهایش درون من
مثل پاکت سیگاری مردی لب تو را م یبوسد و بلند م یخندد ...بلند یک زن تنهاست
{به درد رسیدن من و که چشمهایش را خیابان خورده
پنهان به خون رسیدن تو}
در گوشهی انفرادی خیابان
بیم من گرگی درنده
خوف از از تیر کهای عمود بر هم نیست وقتی عابرانش
دست در جیب و سر در گریبان" ،سلامت را نم یگویند پاسخ"
که تیر کها بگذار بغضام را
خاطرهی سرد درختاند چون قرصهای خواب مادرت
چوت مش تهای کوبیده نشدهی برادرت
و درخت چون چای سرد شدهی پدرت
خاطرهای از بوسه
انعکاس خندهی یک دختر
نه 26
_ م یبینی عزیزم
تا زمین افتادن صندلی اصلن چون غریبی پنهان معشوقاتچند شعر از بابک اباذری
با منی روی تمام پیاده روهای امیرآباد سر بکشم
میترسم
که بعد از من تو ،پرندهی کوچکی بودی
شب ،شب بماند آرزوهای کوچکی داشتی
یک استعاره مبهم
بی شب و نور شمع بالای بستر که پای خیابان را زد
اما لبخندت
از حافظهی جستجوهای مجازی ما پاک نم یشود
{به خاک رسیدن من و تو ،پیامبری بودی سال مکیو تسیب /شماره - 1262جمعه 3نابآ 1392
به تخت رسیدن تو} که برای گلوله گزینش شدی
شب باشد و گلویت
شب باشد و آیههایی
شب باشد و که روی آسفالت خیابان نازل شد
شب باشد و و تا خوابهای من
نفوذ کرد
شیههی اسبی که در صحرا جامانده تنهایی تو را
شاباش تنها تاکسی انقلاب -امیرآباد میفهمد
شراب
که هر بار بوق م یزند
شام آخر عروسی دم حجله وقتی از محل سنگ خوردن گنجشگی م یگذرد
شب باشد و صدای خندههای تو بابک اباذری سرودن شعر را از سال 1376شروع کرد .در سال 1382
مهربانی زندانبان صدای خالی شدن خشاب چریکی نبود به عضویت کانون سینماگران جوان درآمد و در خلال سالهای 83
و ،84در دورههایی برای آموزش کارگردانی و فیلمنام هنویسی حضور
_ سیگار م یکشی!؟ فقط یافت .اباذری در سال 87نخستین کتاب خود را با عنوان «انقراض
م یخواستی برقصی شعر» به صورت زیرزمینی منتشر کرد و سال 88دبیری انجمن
ثانی هها سخت م یگذرند م یخواستی بخندی شعر اقوام را به عهده گرفت اما چندی بعد به منظور اعتراض به
در شب آخر یک اعدامی و م یخواستی بخوانی سیاستهای مسئولین آن فرهنگسرا و اجرا نشدن طرحی با عنوان
شب اول یک عروس اجباری م یخواستی دستهای معشوق و باد
رامشگر موهایت باشد شعر در روز جهانی کارگر ،از آن ِسمت استعفا داد.
خون نیاید به حجله بخوابی و او در سال 89دبیری انجمن ادبی نیماژ را که زیر نظر کانون ادبیات In touch with Iranian diversity
خون نیاید به دار برخیزی و اما ایران فعالیت م یکرد بر عهده داشت و از همان زمان تا به امروز،
ما م یخواستیم سکوت کنیم سکوت
شب استعارهی شب است سردبیر ماهنامهی تخصصی شعر کندو بوده است.
شب انسداد خون در رگ مثل شب بابک اباذری از سال 91مدیریت بنیاد ادبی هنری کندو و انتشارات
شب ماسیدن بوسه بر لب که سکوت خورشید است نصیرا را بر عهده داشته است .دومین کتاب او با عنوان «گهوارهای روی
گسل» در سال جاری منتشر شد .این شاعر امسال نیز جشنوارهی
شب بدخوابی این شعر نیست ادبی خوشه را بنیان گذاشته و دبیری علمی جشنواره خوشه را بر
شب بی خوابی سه قطره خونی ست عهده گرفته است .او در عین حال ،از داوران جایزهی شعر آوانگاردها
شبی که ساع تها که روی آسفالت افتاده در سال جاری است .اباذری دارای مدرک کارشناسی در رشتهی
باطری هایشان کار نم یکند و هر چه پوست م یاندازند خیابان را
مدیریت دولتی است.
باز
نال هی گربههای امیرآباد ،مشکوک است
۲
شبی که اسب گفتن از لبهای تو 1 Vol. 21 / No. 1262 - Friday, Oct. 25, 2013
شیهه م یکشد و بی لبخند و بوسه برای ندا آقا سلطان
گرگ در صحراست گفتن از شب است
و تنهایی
{به سکوت رسیدن من و بی ماه و ستاره تصویر زنی ست
به تب رسیدن تو} {به تب رسیدن من و که از حافظهی خیابان پاک نمیشود
به سکوت رسیدن تو} زنی که چشمهایش
۳ از کدامین شب سخن میگویم گنجشگی ست
روی دیوار چین شب استعارهی شب است که سنگ خورده
عکسی به یادگار
روی دیوار برلین نه شب یلدا درون دریا
علامت پیروزی نه شب سال نو یک نهنگ تنهاست
روی دیوار زندان بیشتر به سکوت و ترس شب اول قبر میماند
خط چینهای شبهای مانده تا اعدام تا خلوت شب زفاف درون صحرا
و روی دیوار خانه شما شب بی ماه و ستاره یک اسب تنهاست
هر چه م یکشم شب زندانی بدخواب شدهای
چیزی جا میماند که در کابو سهایش درون من
مثل پاکت سیگاری مردی لب تو را م یبوسد و بلند م یخندد ...بلند یک زن تنهاست
{به درد رسیدن من و که چشمهایش را خیابان خورده
پنهان به خون رسیدن تو}
در گوشهی انفرادی خیابان
بیم من گرگی درنده
خوف از از تیر کهای عمود بر هم نیست وقتی عابرانش
دست در جیب و سر در گریبان" ،سلامت را نم یگویند پاسخ"
که تیر کها بگذار بغضام را
خاطرهی سرد درختاند چون قرصهای خواب مادرت
چوت مش تهای کوبیده نشدهی برادرت
و درخت چون چای سرد شدهی پدرت
خاطرهای از بوسه