Page 25 - Shahrvand BC No. 1262
P. 25
گفتوگو/فرهنگی
جدل بر سر افتخارات دست هجمعی کاری بیهوده است 25
چنین جریا نهایی بتوانند در تاریخ شعر معاصر
ثب تشده و آینده شعر را رقم بزنند؟ هادی حسینینژاد
اگر هم بتوانند؛ به خاطر دلایلی نیست که خو ِد این
شاعران گمان م یکنند! ببینید؛دردهه هفتاد یکسری
شاعران موسوم به شاعران دهه هفتادی؛ همواره از نداشتن تریبون و جریان و مو جهای بخشنامهای در شعر به وجود آمد؛
عدم دسترسی به مطبوعات در آن دوره برای معرفی و تبیین جریان بهنحوی که پیش از شک لگیری ،تعاریف و قواعدی
شعری خود گله داشتهاند .از طرفی با آغاز دهه هشتاد شاعران موسوم را برایش مشخص م یکردند و سعی م یکردند در
سال مکیو تسیب /شماره - 1262جمعه 3نابآ 1392 به سادهنویس توانستند با آثار خود توجهها را به خود جلب کنند .سرایشهایشان آنها را ب هکار بگیرند .اینجور تعیین
تقابل میان این دو جریان شعری ،سالهاست که در محافل نقد و تکلیف کرد نها برای شعر ،معمولاً هم از سوی
مطبوعات تخصصی و صفحات ادبی روزنام هها؛ رفته رفته به تقابلی شاعرانی مطرح میشد که صفحات ادبی نشریات
غالب بدل شد و صد البته شاعران دهه هفتادی با پیگیری و ممارست و مطبوعات را در اختیار داشتند .همان سا لها هم
توانستند از ظرفیتهای موجود استفاده حداکثری داشته باشند؛ کما من به طرح این بخشنام هها اعتراض کردم و گفتم
اینکه حجم مصاحبهها و مقالات ادبی منتشرشده از سوی این دسته شعر فردانیت ساخته م یشود و از اعماق وجود شاعر
از شاعران ،در سالهای اخیر حجم قاب لتوجه بوده است .اما سؤالی که م یجوشد .بنابراین نم یشود در این حیطه تابع کار
مطرح میشود این است که کدام یک از این جریانها و رویکردهای دستهجمعی بود .ممکن است شاعرانی که شعرشان
متأخر م یتوانند در پرونده شعر معاصر ثبتشده و آینده شعر فارسی به هم شبیه است ،انجمنی را برای خودشان تشکیل
را به نحوی رقم بزنند؟ آیا بحث و جدلهایی که غالباً در میان خود دهند؛ اما نم یشود ابتدا انجمنی را ایجاد کرد ،بعد توقع داشت که سرایش شعر پیش گرفتند که رفته رفته به «ساد هنویسی»
شاعران و کاروران اصلی شعر مطرح بوده ،در نهایت میتواند عرصه عدهای از شاعران در این انجمن شعرهای شبیه به هم و تابع تعاریف مصطلح شد .در ادامه بخش قابلتوجه از مطبوعات و محافل
شعر را درنوردد و با اقبالی همهجانبه روبهرو شود؟ یا بهعبار تدیگر؛ و شاخصههای مشخصی را بسرایند .همانطور هم که م یبینید از دهه نقد ادبی بستری شد برای مناظره شاعران دهه هفتادی و
آیندگان چه تعاریف و تفاسیری از رویکردهای امروزی و دیروزی در هفتاد تا به امروز؛ هنوز تعری فها مبهم است و مشخصاتی که برای شاعران دهه هشتادی که هر کدام منطق خود را در رد دیگری
شعر معاصر خواهند داشت؟ این سؤالها را با محمدعلی سپانلو؛ شاعر جریا نهای شعری برمیشمارند ،عام نیستند و از طرفی کمتر شاهد مطرح میکردند که تا امروز هم ادامه دارد .لطفًا در ادامه
نظرتان را راجع به شعر در دهه هشتاد و این تقابلی که بین هویت مستقلی در میان جریا نها بودهایم .خود شما هم در سوالتان و مترجم سرشناس کشورمان در میان گذاشته و نظرات ایشان را جویا
شاعران دو دهه اخیر بروز کرد ،بفرمایید. به گونهای به جواب اشاره کردید؛ من از فکر نم یکنم از پدیدههایی شدیم که صد البته این نظرات ب هعنوان نظرات شاعری پیشکسوت که
که در یکی دو دهه اخیر شاهدش بو دیم ،چیزی به تاریخ ا دبیات دورههای مختلف و فراز و نشیبهای متعدد شعر پارسی را بیش از
اولاً من این تقابل را بسیار میپسندم زیرا همیشه بهترین نتایج از معاصر ما اضافه شده باشد .اگر شده است؛ خب به ما نشان بدهند! پنج دهه از نزدیک دنبال کرده ،نظرات قابل توجه است .سپانلو در
دل این تقابلهای دیالکتیک حاصل م یشود .اما در پاسخ به سؤال البته من از آنجایی که این بیماری در شعر دوره ما عود کرده ،ب هعنوان صحب تهایش ضمن انتقاد به برخی رویههای اشتباه در جریان شعر
شما با دو جریان مشخص روب هرو هستیم که عبار تاند از گرایش یک نگرنده به آن م یپردازم و نم یدانم چطور م یشود جلوی شیوع دو دهه اخیر و البته به فال نیک گرفتن مناظرات دیالکتیک میان
پیچیدهنویسی که همراه است با انتساب نوعی فخر ادبی به شعر
(مدرنیسم فاخر) و دیگری سادهنویسی! در مورد شاعرانی که به دنبال آن را گرفت .تنها چیزی که م یدانم این است که برای تکامل و تحول،
In touch with Iranian diversity سادهنویسی رفت هاند؛ به نظر من بسیاری از آنها سادهنویسی را با به مطالعه و تلاش نیاز داریم ،ولی ای نها در حوزه شعر به تنهایی کافی شاعران ،به باید و نبایدهایی اشاره کرد که م یتواند به نفع آتیه شعر
پی شپاافتادگی اشتباه گرفتند .حال آنکه در بسیاری از شعرهای قدیم فارسی باشد .متن این گف توگو را خواهید خواند.
Vol. 21 / No. 1262 - Friday, Oct. 25, 2013 و جدی پارسی ،رویکردهای سادهای را شاهد بودهایم که ب هجز معنای نیستند بلکه ملزومات دیگری نیز مورد نیاز است.
سریع و اولیه شعر ،روایتهای عمیق و تأم لبرانگیز متعددی را در پی شتر در مراسم رونمایی از مجموعه آثارتان بحثی را با
خو د داشتهاند .اما در مجموع نظر من این است که این دو قطب شما در صحب تهایتان ب هنقد بیمار در جامعه ادبی اشاره این مضمون مطرح کردید که آینده ادبیات داستانی ما به
کاملًا متضاد که در دو دهه اخیر در شعر ما به وجود آمده نم یتوانند کردید .طی دو دهه اخیر هم تکیه غالب منتقدان و هم نویسندگان زن تعلق دارد .در مورد شعر چطور فکر میکنید؟
به تنهایی در آینده شعر فارسی دوام بیاورند زیرا به پذیرش برخی تکیه جریا نهای نوخاسته در شعر فارسی ،روی نظری هها
شاخص هها و المانها از یکدیگر محتا جاند .باید به یک ترکیب مشخص و تئور یهای ادبی بوده که عمدتًا از سوی چند نظریهپرداز آیا میتوان آینده مشخصی را برایش تبیین و تصور کرد؟
برسند؛ اما اینکه این ترکیب چگونه ب هدست میآید ب هکار شخصی مشخص غربی مانند «دریدا»« ،سوسور» و ...مطرح شد هاند که خیر .دلیلش هم این است که شعر نوع خالص تری از هنر ،نسبت به
شاعران بستگی دار د .باید شاعران دو گروه ،شیوهها و ویژگیهای البته هر گروه نیز درک و استنتاج خود را از این آموز هها دارد. داستان است .در داستان؛ تا حدود زیادی تکنیک و دانش نقش دارد،
سازنده یکدیگر را جذب کنند؛ آن وقت است که به تعداد شاعران، از طرف دیگر میگویید ب هجز مطالعه و تلاش ،تکامل شعر به بنابراین قطعیتر میتوان در موردش صحبت کرد .اما در شعر عاطفه
م یتواند راهح لها و شیوههای شعری متنوع وجود داشته باشد .والا ملزومات دیگری نیز نیاز دارد .با این حساب آیا بیماری که و احساس وجود دارد و به الهام وابسته است .با این حساب اگر من
دهه هفتاد و دهه هشتاد که نام دو حزب سیاسی نیست که اختلا فها مورد نظر شماست ،از تمرکز بیشازحد روی این تئور یها و بخواهم راجع به شعر و آینده آن صحبت کنم؛ حرفهایم نم یتواند
و مخالفتهایشان همواره با یکدیگر ادامه داشته باشد! اینکه شاعران
ما بخواهند سا لها بر سر افتخارات دستهجمعی خود با یکدیگر جدل مغفول ماندن سایر ملزومات شعر ایجاد شده؟ آنقدرها متقن باشد.
کنند ،کار بیهودهای است .باید در نظر داشت که این آیندگان هستند مشکل از همی نجا شروع م یشود .به نظر من این زبانشنا سها و
که م یتوانند نتیج هگیری درستی از شعر دهه هفتا د و شعر دهه محققین با پیچیده کردن بح ثهای زبا نشناسی و فلسفی ،بیشتر تا آنجا که اطلاع دارم به آثار شاعران جوان کم و بیش توجه
هشتا د داشته باشند؛ آن هم زمانی که این دو جریان ب هعنوان دو خودشان را مطرح کردهاند .یک زمانی شاعران و پژوهشگران با داشت هاید .فکر میکنید مه مترین معضل شعر در سا لها و
مکتب مشخص در تاریخ ادبیات ما ثبتشده باشند .و دست آخر اینکه بررسی شعر شاعران مورد علاقهشان و تحلیل اشتراکات ،مکاتبی را
به قول نیما« :آنكه غربال در دست دارد از عقب خواهد آمد» .آن وقت طرح م یکردند .اما طرح مکتب و تئوری ،پیش از وقوع شاخصههای ده ههای اخیر چه بوده است؟
است که روانشناسان ،زبانشناسان و پژوهشگران م یتوانند نتایج مشترک کار بیفایدهای است .کمااینکه در مکاتبی مثل ناتورالیسم یا البته به دلیل انبوه بودن مجموعه شعرهایی که منتشر م یشوند،
بررسیهایشان از شعر امروز و دیروز ما را برای دوره خودشان تجزیه پارناس که به یکباره طرح و ارائه شدند ،چندان اثر بزرگ و قاب لتوجه طبیعتاً من امکان مطالعه همه آنها را ندارم و بخش عمدهای از
خلق نشد .بنابراین وضع کردن یک مکتب در بدو امر ،نم یتواند مطالعات من به پیشنهاد دوستان که بعضاً مجموع ههایی را به من
تحلیل کرده و احیاناً مکاتبی را طرح و تبیین کنند. چندان راهگشا باشد .م یخواهم بگویم روانشنا سها ،زبانشنا سها و معرفی م یکنند اختصاص دارد .اما به طور کلی آنچه طی ده-دوازده
فیلسوفان باید از جن ِب جریانهای خلاقه در هنر و ادبیات به طرح و سال اخیر در شعر جوانان طی سالهای اخیر به چشمم آمده ،نوعی
در پایان کمی در مورد آثار خودتان بگویید .آیا برنامه یا خبری تبیین مباحث و قواعد مکاتب بپردازند؛ نه اینکه اول قانون وضع کنند هرج و مرج است .گاه در کتاب شعری ،قطعاتی را م یبینم که به نظر
از انتشارشان دارید؟ و بعد از شاعران بخواهند که مطابق با آن قواعد شعر بگویند .در کشور میرسد به شاعر دیگری تعلق دارد .ب هعبارتدیگر اگر نام شاعران
ما تمرکز روی نظریاتی ازای ندست باعث شد که در سالهای اخیر را از زیر شعرها برداریم ،با یکدیگر اشتباه م یشوند .این وضعیت
من در حال حاضر هفت-هشت کتاب دارم که متأسفانه به دلایل هر کسی بتواند ادعای شاعری کند؛ چراکه این قواعد و شاخص هها برخلاف آنچه من در آثار ادبی و هنری دنبالش م یگردم؛ یعنی یک
مختلف امکان انتشار یا تجدید چاپ پیدا نکردهاند و من هم راضی برای برخی از جریا نها و شاعران حکم فرمول را داشت .حتی در جور وجدان هنری است! این معضل خصوصاً در شعر شاعران کتاب
نم یشوم ب ههی چوجه در آنها دست ببرم .من نم یدانم کتابی که چند دهه هفتاد این فرمو لها توسط برخی در کارگاهها به شاگردان تکلیف اولی بیشتر به چشم میخورد؛ ب هگونهای که گاه برخی از این شاعران
نوبت چاپ شده ،چرا نباید تجدید چاپ شود؟ مثلًا کتاب «هزار و میشد؛ مثلًا اینکه در شعرهایتان گاه از زبان فاخر و سنگین و پیچیده که حتی میشود برای آنها آتیه درخشانی را متصور شد ،در کتاب
یک شعر» که آنتولوژی یک قرن شعر فارسی –از دوره مشروطه استفاده کنید و گاه از زبان محاوره یا جنوب شهری؛ گاه از اصطلاحات دومشان با مشکلات زیادی مواجه م یشوند؛ آن چنانکه گویی علیه
به بعد -است که در آن به شعر سیصد و دوازده شاعر اشاره شده خارجی استفاده کنید و گاه شعرتان حالت هذیانی داشته باشد و ... خودشان حرکت م یکنند! من پیشتر فکر م یکردم این مشکل تا
است .این کتاب نتیجه مطالعات و زحمات پنجاه ساله من است و با این رویکرد که مثلًا با این فرمو ل به چندصدایی در شعر برسند. حدود زیادی به دلیل نقد بیمار ادبی است که در میان جامعه ادبی
م یتواند برای هر پژوهشگر و محققی راهگشا باشد .چرا این کتاب بهای نترتیب بود که یکسری شاعر فرمولی به وجود آمدند .اشکال رواج پیداکرده؛ ولی امروز احساس م یکنم به طور کلی پسند شاعران
در چاپ چهارم باید با حذفیات گسترده مواجه شود؟ طبیعی است دیگرش این بود که در کنار افرادی که فکر م یکردند فرمول شعر را در سالهای اخیر ،پسند گذرایی بوده است؛ مثل سبکهای موسیقی
که من قبول نمیکنم؛ یا ترجمههای من از «گراهام گرین»« ،آرتور ب هدست آوردهاند ،شاعرانی که واقعاً استعداد داشتند و م یتوانستند غیر کلاسیک غربی که بهسرعت جانشین یکدیگر میشوند .این
رمبو» و «آلبر کامو» که ب ههیچوجه مطالب غیراخلاقی در آنها نیست. مسیر خودشان را در شعر پیش بگیرند ،هم رنگ جماعت شدند و سبکها میتوانند در حیطه شعر ،در قالب موجهایی مطرح شوند؛
مجموعه شعر آخرم هم که «زمستان بلاتکلیف ما» نام دارد از سال از فرمولهای ساده مطرحشده تبعیت کردند .فارغ از اینکه گردن اما نباید این تغییرپذیری تا این حد در میان شاعران هم هگیر شود.
- ۹۰وقتی بیمار یام شدید شده بود و سه بار زیر تیغ جراحی رفتم- نهادن به فرمو لهایی ازای ندست ،با اصل آفرینش هنری که ریشه در این مسئله باعث شده که اغلب شاعران صدای مستقل خود را از
همچنان بلاتکلیف مانده؛ مجموعه شعری که حکم وصی تنامه من خلاقیت و ظهور اتفاقهای غیرمنتظره دارد ،در تناقض است .ای نگونه دست بدهند ،به این قیمت که ب هبه و چ هچههای یکنواخت دیگران
را دارد! یا منظومه «افسانه شاعر گمنام» که حاصل ۱۴سال کار بود که دوغ و دوشاب با هم قاطی شد و بسیاری از شاعران برای اینکه را بشنوند! به همین خاطر است که متأسفانه در سالهای اخیر
کمتر با مجموعه شعرهایی مواجه بودهایم که حاصل صدای مستقل
شاعرا نشان بوده و از وجدان هنری شخصی بهرهمند باشند.
با مرور بر موقعیت شعر در دو دهه اخیر ،با جریا نهای مختلفی پسند یکدیگر را جلب کنند ،از بخشنام هها و فرمو لها تبعیت کردند؛ من بود ،آنقدر حذفیات داشت که بانام «گزیده» منتشرش کردم.
روب هرو م یشویم که از سوی برخی از شاعران نا مگذاری شد هاند؛ گرچه این پسندها تنها در حضور خودشان مطرح م یشود و در غیاب متأسفانه اتفا قهایی ازایندست ،کام اهالی قلم را در سالهای گذشته
تلخ کرد .هرچند من در طول این سا لها کار خودم را انجام دادهام که 2 5 جریا نهایی که البته هرگز چندان مورد اقبال عموم مخاطبان یکدیگر ،پسندی نیست!
نتیج هاش ۷۰کتاب بوده است. قرار نگرفته و غالبًا تنها در میان خوِد شاعران شناخت هشده و
[ آرمان] بعد از دهه هفتاد و تشکیل کارگاهها و طرح نظرات مختلف، رسمیت دارد .روی ههایی که با تعاریف مختلفی از شعر همراه بود
با آغاز دهه هشتاد جمعی از شاعران رویکردی ساده را در و از دهه هفتاد تعدد و بسامد بیشتری پیدا کرد .فکر م یکنید
جدل بر سر افتخارات دست هجمعی کاری بیهوده است 25
چنین جریا نهایی بتوانند در تاریخ شعر معاصر
ثب تشده و آینده شعر را رقم بزنند؟ هادی حسینینژاد
اگر هم بتوانند؛ به خاطر دلایلی نیست که خو ِد این
شاعران گمان م یکنند! ببینید؛دردهه هفتاد یکسری
شاعران موسوم به شاعران دهه هفتادی؛ همواره از نداشتن تریبون و جریان و مو جهای بخشنامهای در شعر به وجود آمد؛
عدم دسترسی به مطبوعات در آن دوره برای معرفی و تبیین جریان بهنحوی که پیش از شک لگیری ،تعاریف و قواعدی
شعری خود گله داشتهاند .از طرفی با آغاز دهه هشتاد شاعران موسوم را برایش مشخص م یکردند و سعی م یکردند در
سال مکیو تسیب /شماره - 1262جمعه 3نابآ 1392 به سادهنویس توانستند با آثار خود توجهها را به خود جلب کنند .سرایشهایشان آنها را ب هکار بگیرند .اینجور تعیین
تقابل میان این دو جریان شعری ،سالهاست که در محافل نقد و تکلیف کرد نها برای شعر ،معمولاً هم از سوی
مطبوعات تخصصی و صفحات ادبی روزنام هها؛ رفته رفته به تقابلی شاعرانی مطرح میشد که صفحات ادبی نشریات
غالب بدل شد و صد البته شاعران دهه هفتادی با پیگیری و ممارست و مطبوعات را در اختیار داشتند .همان سا لها هم
توانستند از ظرفیتهای موجود استفاده حداکثری داشته باشند؛ کما من به طرح این بخشنام هها اعتراض کردم و گفتم
اینکه حجم مصاحبهها و مقالات ادبی منتشرشده از سوی این دسته شعر فردانیت ساخته م یشود و از اعماق وجود شاعر
از شاعران ،در سالهای اخیر حجم قاب لتوجه بوده است .اما سؤالی که م یجوشد .بنابراین نم یشود در این حیطه تابع کار
مطرح میشود این است که کدام یک از این جریانها و رویکردهای دستهجمعی بود .ممکن است شاعرانی که شعرشان
متأخر م یتوانند در پرونده شعر معاصر ثبتشده و آینده شعر فارسی به هم شبیه است ،انجمنی را برای خودشان تشکیل
را به نحوی رقم بزنند؟ آیا بحث و جدلهایی که غالباً در میان خود دهند؛ اما نم یشود ابتدا انجمنی را ایجاد کرد ،بعد توقع داشت که سرایش شعر پیش گرفتند که رفته رفته به «ساد هنویسی»
شاعران و کاروران اصلی شعر مطرح بوده ،در نهایت میتواند عرصه عدهای از شاعران در این انجمن شعرهای شبیه به هم و تابع تعاریف مصطلح شد .در ادامه بخش قابلتوجه از مطبوعات و محافل
شعر را درنوردد و با اقبالی همهجانبه روبهرو شود؟ یا بهعبار تدیگر؛ و شاخصههای مشخصی را بسرایند .همانطور هم که م یبینید از دهه نقد ادبی بستری شد برای مناظره شاعران دهه هفتادی و
آیندگان چه تعاریف و تفاسیری از رویکردهای امروزی و دیروزی در هفتاد تا به امروز؛ هنوز تعری فها مبهم است و مشخصاتی که برای شاعران دهه هشتادی که هر کدام منطق خود را در رد دیگری
شعر معاصر خواهند داشت؟ این سؤالها را با محمدعلی سپانلو؛ شاعر جریا نهای شعری برمیشمارند ،عام نیستند و از طرفی کمتر شاهد مطرح میکردند که تا امروز هم ادامه دارد .لطفًا در ادامه
نظرتان را راجع به شعر در دهه هشتاد و این تقابلی که بین هویت مستقلی در میان جریا نها بودهایم .خود شما هم در سوالتان و مترجم سرشناس کشورمان در میان گذاشته و نظرات ایشان را جویا
شاعران دو دهه اخیر بروز کرد ،بفرمایید. به گونهای به جواب اشاره کردید؛ من از فکر نم یکنم از پدیدههایی شدیم که صد البته این نظرات ب هعنوان نظرات شاعری پیشکسوت که
که در یکی دو دهه اخیر شاهدش بو دیم ،چیزی به تاریخ ا دبیات دورههای مختلف و فراز و نشیبهای متعدد شعر پارسی را بیش از
اولاً من این تقابل را بسیار میپسندم زیرا همیشه بهترین نتایج از معاصر ما اضافه شده باشد .اگر شده است؛ خب به ما نشان بدهند! پنج دهه از نزدیک دنبال کرده ،نظرات قابل توجه است .سپانلو در
دل این تقابلهای دیالکتیک حاصل م یشود .اما در پاسخ به سؤال البته من از آنجایی که این بیماری در شعر دوره ما عود کرده ،ب هعنوان صحب تهایش ضمن انتقاد به برخی رویههای اشتباه در جریان شعر
شما با دو جریان مشخص روب هرو هستیم که عبار تاند از گرایش یک نگرنده به آن م یپردازم و نم یدانم چطور م یشود جلوی شیوع دو دهه اخیر و البته به فال نیک گرفتن مناظرات دیالکتیک میان
پیچیدهنویسی که همراه است با انتساب نوعی فخر ادبی به شعر
(مدرنیسم فاخر) و دیگری سادهنویسی! در مورد شاعرانی که به دنبال آن را گرفت .تنها چیزی که م یدانم این است که برای تکامل و تحول،
In touch with Iranian diversity سادهنویسی رفت هاند؛ به نظر من بسیاری از آنها سادهنویسی را با به مطالعه و تلاش نیاز داریم ،ولی ای نها در حوزه شعر به تنهایی کافی شاعران ،به باید و نبایدهایی اشاره کرد که م یتواند به نفع آتیه شعر
پی شپاافتادگی اشتباه گرفتند .حال آنکه در بسیاری از شعرهای قدیم فارسی باشد .متن این گف توگو را خواهید خواند.
Vol. 21 / No. 1262 - Friday, Oct. 25, 2013 و جدی پارسی ،رویکردهای سادهای را شاهد بودهایم که ب هجز معنای نیستند بلکه ملزومات دیگری نیز مورد نیاز است.
سریع و اولیه شعر ،روایتهای عمیق و تأم لبرانگیز متعددی را در پی شتر در مراسم رونمایی از مجموعه آثارتان بحثی را با
خو د داشتهاند .اما در مجموع نظر من این است که این دو قطب شما در صحب تهایتان ب هنقد بیمار در جامعه ادبی اشاره این مضمون مطرح کردید که آینده ادبیات داستانی ما به
کاملًا متضاد که در دو دهه اخیر در شعر ما به وجود آمده نم یتوانند کردید .طی دو دهه اخیر هم تکیه غالب منتقدان و هم نویسندگان زن تعلق دارد .در مورد شعر چطور فکر میکنید؟
به تنهایی در آینده شعر فارسی دوام بیاورند زیرا به پذیرش برخی تکیه جریا نهای نوخاسته در شعر فارسی ،روی نظری هها
شاخص هها و المانها از یکدیگر محتا جاند .باید به یک ترکیب مشخص و تئور یهای ادبی بوده که عمدتًا از سوی چند نظریهپرداز آیا میتوان آینده مشخصی را برایش تبیین و تصور کرد؟
برسند؛ اما اینکه این ترکیب چگونه ب هدست میآید ب هکار شخصی مشخص غربی مانند «دریدا»« ،سوسور» و ...مطرح شد هاند که خیر .دلیلش هم این است که شعر نوع خالص تری از هنر ،نسبت به
شاعران بستگی دار د .باید شاعران دو گروه ،شیوهها و ویژگیهای البته هر گروه نیز درک و استنتاج خود را از این آموز هها دارد. داستان است .در داستان؛ تا حدود زیادی تکنیک و دانش نقش دارد،
سازنده یکدیگر را جذب کنند؛ آن وقت است که به تعداد شاعران، از طرف دیگر میگویید ب هجز مطالعه و تلاش ،تکامل شعر به بنابراین قطعیتر میتوان در موردش صحبت کرد .اما در شعر عاطفه
م یتواند راهح لها و شیوههای شعری متنوع وجود داشته باشد .والا ملزومات دیگری نیز نیاز دارد .با این حساب آیا بیماری که و احساس وجود دارد و به الهام وابسته است .با این حساب اگر من
دهه هفتاد و دهه هشتاد که نام دو حزب سیاسی نیست که اختلا فها مورد نظر شماست ،از تمرکز بیشازحد روی این تئور یها و بخواهم راجع به شعر و آینده آن صحبت کنم؛ حرفهایم نم یتواند
و مخالفتهایشان همواره با یکدیگر ادامه داشته باشد! اینکه شاعران
ما بخواهند سا لها بر سر افتخارات دستهجمعی خود با یکدیگر جدل مغفول ماندن سایر ملزومات شعر ایجاد شده؟ آنقدرها متقن باشد.
کنند ،کار بیهودهای است .باید در نظر داشت که این آیندگان هستند مشکل از همی نجا شروع م یشود .به نظر من این زبانشنا سها و
که م یتوانند نتیج هگیری درستی از شعر دهه هفتا د و شعر دهه محققین با پیچیده کردن بح ثهای زبا نشناسی و فلسفی ،بیشتر تا آنجا که اطلاع دارم به آثار شاعران جوان کم و بیش توجه
هشتا د داشته باشند؛ آن هم زمانی که این دو جریان ب هعنوان دو خودشان را مطرح کردهاند .یک زمانی شاعران و پژوهشگران با داشت هاید .فکر میکنید مه مترین معضل شعر در سا لها و
مکتب مشخص در تاریخ ادبیات ما ثبتشده باشند .و دست آخر اینکه بررسی شعر شاعران مورد علاقهشان و تحلیل اشتراکات ،مکاتبی را
به قول نیما« :آنكه غربال در دست دارد از عقب خواهد آمد» .آن وقت طرح م یکردند .اما طرح مکتب و تئوری ،پیش از وقوع شاخصههای ده ههای اخیر چه بوده است؟
است که روانشناسان ،زبانشناسان و پژوهشگران م یتوانند نتایج مشترک کار بیفایدهای است .کمااینکه در مکاتبی مثل ناتورالیسم یا البته به دلیل انبوه بودن مجموعه شعرهایی که منتشر م یشوند،
بررسیهایشان از شعر امروز و دیروز ما را برای دوره خودشان تجزیه پارناس که به یکباره طرح و ارائه شدند ،چندان اثر بزرگ و قاب لتوجه طبیعتاً من امکان مطالعه همه آنها را ندارم و بخش عمدهای از
خلق نشد .بنابراین وضع کردن یک مکتب در بدو امر ،نم یتواند مطالعات من به پیشنهاد دوستان که بعضاً مجموع ههایی را به من
تحلیل کرده و احیاناً مکاتبی را طرح و تبیین کنند. چندان راهگشا باشد .م یخواهم بگویم روانشنا سها ،زبانشنا سها و معرفی م یکنند اختصاص دارد .اما به طور کلی آنچه طی ده-دوازده
فیلسوفان باید از جن ِب جریانهای خلاقه در هنر و ادبیات به طرح و سال اخیر در شعر جوانان طی سالهای اخیر به چشمم آمده ،نوعی
در پایان کمی در مورد آثار خودتان بگویید .آیا برنامه یا خبری تبیین مباحث و قواعد مکاتب بپردازند؛ نه اینکه اول قانون وضع کنند هرج و مرج است .گاه در کتاب شعری ،قطعاتی را م یبینم که به نظر
از انتشارشان دارید؟ و بعد از شاعران بخواهند که مطابق با آن قواعد شعر بگویند .در کشور میرسد به شاعر دیگری تعلق دارد .ب هعبارتدیگر اگر نام شاعران
ما تمرکز روی نظریاتی ازای ندست باعث شد که در سالهای اخیر را از زیر شعرها برداریم ،با یکدیگر اشتباه م یشوند .این وضعیت
من در حال حاضر هفت-هشت کتاب دارم که متأسفانه به دلایل هر کسی بتواند ادعای شاعری کند؛ چراکه این قواعد و شاخص هها برخلاف آنچه من در آثار ادبی و هنری دنبالش م یگردم؛ یعنی یک
مختلف امکان انتشار یا تجدید چاپ پیدا نکردهاند و من هم راضی برای برخی از جریا نها و شاعران حکم فرمول را داشت .حتی در جور وجدان هنری است! این معضل خصوصاً در شعر شاعران کتاب
نم یشوم ب ههی چوجه در آنها دست ببرم .من نم یدانم کتابی که چند دهه هفتاد این فرمو لها توسط برخی در کارگاهها به شاگردان تکلیف اولی بیشتر به چشم میخورد؛ ب هگونهای که گاه برخی از این شاعران
نوبت چاپ شده ،چرا نباید تجدید چاپ شود؟ مثلًا کتاب «هزار و میشد؛ مثلًا اینکه در شعرهایتان گاه از زبان فاخر و سنگین و پیچیده که حتی میشود برای آنها آتیه درخشانی را متصور شد ،در کتاب
یک شعر» که آنتولوژی یک قرن شعر فارسی –از دوره مشروطه استفاده کنید و گاه از زبان محاوره یا جنوب شهری؛ گاه از اصطلاحات دومشان با مشکلات زیادی مواجه م یشوند؛ آن چنانکه گویی علیه
به بعد -است که در آن به شعر سیصد و دوازده شاعر اشاره شده خارجی استفاده کنید و گاه شعرتان حالت هذیانی داشته باشد و ... خودشان حرکت م یکنند! من پیشتر فکر م یکردم این مشکل تا
است .این کتاب نتیجه مطالعات و زحمات پنجاه ساله من است و با این رویکرد که مثلًا با این فرمو ل به چندصدایی در شعر برسند. حدود زیادی به دلیل نقد بیمار ادبی است که در میان جامعه ادبی
م یتواند برای هر پژوهشگر و محققی راهگشا باشد .چرا این کتاب بهای نترتیب بود که یکسری شاعر فرمولی به وجود آمدند .اشکال رواج پیداکرده؛ ولی امروز احساس م یکنم به طور کلی پسند شاعران
در چاپ چهارم باید با حذفیات گسترده مواجه شود؟ طبیعی است دیگرش این بود که در کنار افرادی که فکر م یکردند فرمول شعر را در سالهای اخیر ،پسند گذرایی بوده است؛ مثل سبکهای موسیقی
که من قبول نمیکنم؛ یا ترجمههای من از «گراهام گرین»« ،آرتور ب هدست آوردهاند ،شاعرانی که واقعاً استعداد داشتند و م یتوانستند غیر کلاسیک غربی که بهسرعت جانشین یکدیگر میشوند .این
رمبو» و «آلبر کامو» که ب ههیچوجه مطالب غیراخلاقی در آنها نیست. مسیر خودشان را در شعر پیش بگیرند ،هم رنگ جماعت شدند و سبکها میتوانند در حیطه شعر ،در قالب موجهایی مطرح شوند؛
مجموعه شعر آخرم هم که «زمستان بلاتکلیف ما» نام دارد از سال از فرمولهای ساده مطرحشده تبعیت کردند .فارغ از اینکه گردن اما نباید این تغییرپذیری تا این حد در میان شاعران هم هگیر شود.
- ۹۰وقتی بیمار یام شدید شده بود و سه بار زیر تیغ جراحی رفتم- نهادن به فرمو لهایی ازای ندست ،با اصل آفرینش هنری که ریشه در این مسئله باعث شده که اغلب شاعران صدای مستقل خود را از
همچنان بلاتکلیف مانده؛ مجموعه شعری که حکم وصی تنامه من خلاقیت و ظهور اتفاقهای غیرمنتظره دارد ،در تناقض است .ای نگونه دست بدهند ،به این قیمت که ب هبه و چ هچههای یکنواخت دیگران
را دارد! یا منظومه «افسانه شاعر گمنام» که حاصل ۱۴سال کار بود که دوغ و دوشاب با هم قاطی شد و بسیاری از شاعران برای اینکه را بشنوند! به همین خاطر است که متأسفانه در سالهای اخیر
کمتر با مجموعه شعرهایی مواجه بودهایم که حاصل صدای مستقل
شاعرا نشان بوده و از وجدان هنری شخصی بهرهمند باشند.
با مرور بر موقعیت شعر در دو دهه اخیر ،با جریا نهای مختلفی پسند یکدیگر را جلب کنند ،از بخشنام هها و فرمو لها تبعیت کردند؛ من بود ،آنقدر حذفیات داشت که بانام «گزیده» منتشرش کردم.
روب هرو م یشویم که از سوی برخی از شاعران نا مگذاری شد هاند؛ گرچه این پسندها تنها در حضور خودشان مطرح م یشود و در غیاب متأسفانه اتفا قهایی ازایندست ،کام اهالی قلم را در سالهای گذشته
تلخ کرد .هرچند من در طول این سا لها کار خودم را انجام دادهام که 2 5 جریا نهایی که البته هرگز چندان مورد اقبال عموم مخاطبان یکدیگر ،پسندی نیست!
نتیج هاش ۷۰کتاب بوده است. قرار نگرفته و غالبًا تنها در میان خوِد شاعران شناخت هشده و
[ آرمان] بعد از دهه هفتاد و تشکیل کارگاهها و طرح نظرات مختلف، رسمیت دارد .روی ههایی که با تعاریف مختلفی از شعر همراه بود
با آغاز دهه هشتاد جمعی از شاعران رویکردی ساده را در و از دهه هفتاد تعدد و بسامد بیشتری پیدا کرد .فکر م یکنید