Page 30 - Shahrvand BC No.1238
P. 30
ادبیات/نقدفمینیستی
کارکرد مکان و روایت در «شبیه خوانی» اثر آزیتا قهرمان بدن هایی آزرده بدن ها ی مفقود با نام هایی محرمانه 30
لابه لای سطر های سفید گوش های گر گرفته
نگاهی به مجموعه شعر «شبیه خوانی» -آزیتا قهرمان -چاپ یکم پاییز ۱۳۹۱نشر آرست پخش می شود با سرعت نور 30
(صفح هی ۲۸)
نوشته آبیز
در این سطرها شاعر در فضاسازی از یک روایت تاریخی بسیار موفق عمل
کرده اس ت
جدیدترین مجموعه شعر منتشر شــده از آزیتا قهرمان شعرهایی تامل و نهرها خشک سال متسیب /شماره - 1238جمعه 20تشهبیدرا 1392
برانگیــز دارد کــه م یتوان بارها خواند و در موردشــان اندیشــید .این از ابر سیاه تنها دود می بارد روی میدان ها
«لباس سربازی اش گشــاد»3 است و « پوتین هایش دو نمره تنگ»4 مجموعه به ۹بخش فرعی تقسیم شــده به نا مهای « کتاب نامادری»، In touch with Iranian diversity
.او عاشــقی است که به اشــتباه عوض صلیب سرخ در خط مقدم پیاده «کتاب یحیا» « ،کتاب شبیه خوانی »« ،کتاب سکوت»« ،کتابسلما»، ردیف تفنگ
م یشــود در حالی که پوست شــعری به دندان دارد و ســین هخیز راه «کتاب دکتر کالیــگاری» « ،کتاب رابعه»« ،کتاب روزها» و «کتاب گل هیز و چشم چران Vol. 20 / No. 1238 - Friday, May 10, 2013
م یسپارد .از شجاعت و جنگاوری در او خبری نیست .سراپا تسلیم است سرخ» .به نظر م یرسد تقســیم بندی شعرها زیر اینعنوا نهای فرعی خیابان را قرق می کند
اما حتی دشــمنی نم ییابد که او را به اسیری برد یا صدای تیری که او بیش از هر چیز ناظر به موضوع شــعر بوده و گویا شــاعر خواسته است
اشــعاری را که در مضامین مشابه ســروده کنارهم بچیند و نوعی نظم (صفح هی ۳۲)
را از خواب بپراند.
این شعر به غایت پرحادثه و پرحرکت در رویا م یگذرد ولی رویایی که با موضوعی ایجاد کند. شــاعر تنها نقشش یک راوی نیست ،بلکه با استفاده از تکنیک های زبانی
واقعیت روزمرٔه جنگ به طرز جداناپذیری در هم تنیده است.قلمرو شعر در مورد مضمون این شــعرها سخن بســیار م یتوان گفت .من در اینجا تا آنجا که توانسته است تصویر ی کاملا حقیق از فضایبیرونی جامعه ی
پیچیده و ناهمگون است .فضای آشنایی که از دید سنتی مردانه با عناصر م یخواهم به وجه روایی اشعار این مجموعه و همچنین به جایگاه مکان خویش و رویداد تاریخی مبارزات مردم ســرزمینش نشان داده است .مثلا
و نشــانگان ویژهای تعریف و بازتعریف شــده و درخاطرٔه جمعی حضور و جغرافیا درآن بپردازم و تلاش م یکنم اهمیت روایت و کارکرد مکان و در این شــعر که دوباره اســتفادهاز ژاله و شهید شاعر را در بیان روایتهای
دارد با عناصری متلون و ســیال آلوده م یشود .در واقع قلمرو « خود» با فضای جغرافیایی را در آن بســنجم .منظور من از روایت در اینجاهمان تاریخی موفق کرده است اما این روایت ها خطی و غیر قابل درک نیستند ،
«دیگری» در هم م یآمیزد و این -بهتعبیری -همان شــورش حاشیه بر تعریف کلاســیک آن به معنای « نقل مجموعه ای از رخدادهای متصل
به هم » اســت .شــیوه ی ارایه ی روایت یــا روش اتصال اینمجموعه بلکه باارتباط با فضای بیرونی تاثیر عمیقی بر مخاطب خود گزاشته ان د
متن است؛ شورش «دیگری» بر «خود». رخدادها »ســاختار روایی» را شکل م یدهد و تحلیل و دریافت ساختار
به تعبیر جیلیان رز؛ پژوهشــگر فمینیست؛ مفاهیم مکان و فضا به طور روایی م یتواند رهیافتی برای درک منظوم ٔه فکری و افقشــعری شاعر دیگر نمی توانی برخیز ی
ضمنی جنسیت زده هستند .از نظر او « مکان به شکل زن-مادردرک می و خاک شعرهایت را دوره می کند
شــود :پرورش دهنده ,طبیعی ,اما همواره غایب» .برعکس فضا به شکل باشد. آخرین قطره های رودهای سبز وجوان
فضای عمومی هژمونیک و مردانه درک م یشــود.وجه مشترک این هر از همان شــعر نخســت؛ روایت خواننده را با خود م یبرد .در نوعی سفر
فراواقعی شاعر بر دوش خروسی سوار م یشود که در یک نقاشیشاگال در خاک ناپدید می شو د
دو ،فقدان حضور زنان است5 . یافتــه و با آن خروس به ســفری دور و دراز در زنانگی م یرود .خروس و ئاله میراثی است مترو ک
در شعر «شــبیه خوانی مشهد» ،عناصر توصی فکنندٔه مکان از فضاهای -نرینه -از همراهی باز م یماند و در طی مســیر ســرگرم«کف شهای با تابلوی شهید کوبید ه بر پیشانی شهر
عمومی آغاز شــده و به حوزٔه خصوصی وارد م یشــوند .خوانندهمانند زنانه» و «خنزر پنزر» م یشود و شاعر به ناچار هم نقش سوار را بر عهده
زائری است که از بیرونی به اندرون گذر م یکند .از منارهها و درخ تها و م یگیرد و هم نقش مرکب را -هم اســتکان و همنعلبکی را -هم یانگ (صفح هی ۳۶)
شاخ ههای غروب و کلا غها و فوج کبوتر به عک سهام یرسد و به مردی
و هم یین را -و در پیچ نخستین بهار پیاده م یشود. تلاش شاعر برا ی فرار از یا س و سرخوردکی مشخص است ،اگر چه بعضی
که با چاقو در دست در باران آمد و هنوز هم م یآید. بین زبان روایت و موضوع روایت تناقض سهمگینی وجود دارد .این سیر از سطرها نشان دهنده ی یاسی همگانی است امادر عین حال می تواند در
در این کتاب ما شــاهد پرسشــگری از ماهیت و ذات پدیدهها و اشیاء و و ســفر شگفت که به سیاح تهای ســلیمان نبی و سندباد بحری پهلو
تردید نســبت به قطعیت هر ش یای هســتیم .شاعر از نگاه ستایشگر به م یزند با زبانی ســاده و گفتاری بیان شده گویی شاعر دارد ماجرای یک این فضا نقد شاعر را به پیرامونش دی د
زیبایــی و هنر روی بر م یتابد .واکنــش مألوف در برابر زیبایی منظره و
شــکوه طبیعت سکوت است .همچنین است در مواجهه با زیباییهنر و گشت و گذار ساده در بازار را برای دوستی نزدیک تعریفم یکند: هیچ مثلثی نیست
شعر .فمینیسم این سکوت را محصول نگرش معطوف به قدرت مردسالار «توی نقاشی شاگال سوار یک خروس خوشگل شدم هیچ برجی نیست
م یداند .جذب ٔه طبیعت و شــکوه تابلوی نقاشــی الزامــاً نباید باواکنش نوکش را بوسیدم عاشقانه و رکاب زدم هیچ چشمی از کاسه در نمی آید
ســکوت روبرو شود .چنین است که در شعر آزیتا قهرمان «کهکشان راه توی راه سرش گرم کف شهای زنانه هیچ ازدحامی نیست
شــیری ,ستاره ها و ماه » دود م یشــوند .زمین زیر پا ناپدیدم یشود و قوقولی قوقو با لحن آصف برخیا هیچ رتکی بر دست نمی ود ر
ما به قبل نور ،به تاریکــی غلیظ و به ابتدای آفرینش برم یگردیم اما از خواندن عجایب النسا هیچ صدایی نیست
شــگفتی و سکوت ستای شآمیز یا هراســیده خبری نیست وشعر با دو »..................1 تنها دود گرفته است کمی خیابان را
سطر « بلند شو یحیا؛ لامصب /ما دیگر کاملن مرده ایم » 6 تمام م یشود.
نظام روایی شعرها غیرخطی و زیگزاگی است .عصبیت و اضطراب برشکل از روی برج
-3شبی هخوانی ,ص ۰ ۲ روایت سایه انداخته اســت .زما نها در هم م یروند و دا لها ومدلو لها (صفح هی ۵۰)
-4هما ن جا عوض م یکنند .شــخصی تها جامه دیگر م یکنند و در جلد هم فرو
م یروند .زاییده و زاینده یکی م یشوند .این تداخل نق شها درطرح جلد نکته ی جالب دیگر در اکثر اشــعار کتاب ،نگا ه شاعر به زن است در عین
-5Feminism & Geography, Gillian Rose, Polity Press, London, 1993, p.62 کتاب هم نمودار اســت :زن کلاغ م یشــود و کلاغ زن؛ قلم منقار کلاغ حال لفظ شاعرنسبت به زنان غضب آلود و خشننیست ،بلکه در بسیاری
-6شبی هخوانی ،ص ۳ ۲ از شعرها دیدش به زنان به نوعی حمایت کننده حقوق آن هاست ،شاعری
است و منقار کلاغ قلم.
در بسیاری از شعرهای این مجموعه شاعر مرز بین سطوح روایت را در که برایش به نظرم برابریجنسیتی اهمیت دارد
هم م یشکند تا مرز خیال و واقعیت تیره شود .همین گونه استبازی با
زمان روایت و نظرگاه راوی .شاید بتوان واژٔه اسکیزوفرنی را برای توصیف سوار شدن بر تن
سبک روایت این شعرها به کار برد .گویی شاعردر یک وضعیت اضطرار و نادیدنی را دیدنی کردن
خاطرات شخصی خود را با اندیش هها و تاملات و تاریخ و جغرافی آمیخته ادامه ی جسور بر جدال تحریر
و با سرعت هرچه تمام تر به درونفضایی دودآلود پرتاب کرده است .از
همین روی است که حتی نوستالژی آشکار این شعرها شباهتی به آنچه (صفح هی ۵۳)
از بیان نوســتالژیک م یشناســیمندارد .خاطرهها به شکل خاطره بیان
نم یشــوند بلکه به زمان حال احضار شدهاند .جغرافیای مکا نهای شعر نگاه شــاعر و نقد او از روایتهای اجتماعی نه از طریق عادی سازی کلمات
سیال و جاری است ورخدادهای تاریخی چون سن گهایی درجریان یک بلکــه ا ز طرق ســاختن ارتباط معنایی و در عین حــالبازی های زبانی
سیلاب خروشان بالا پایین و به پیش م یروند .مکا نها در هم م یآمیزند صورت می گیرد که خود قابل توجه است ،مسئله ی جنیست در نگاه شاعر
مطرح نیســت ،در عین حال از رفتارکلیشه ای در اشعارپیروی نمی کند
و فضایخصوصی به فضای عمومی رسوخ م یکند. بلکه اکثر ا در تلاش است تا با نگاهی غیر جنسیتی اجتماعش را نقد کن د
از دید گروهی از نظریه پردازان فمینیســم؛ یکی از جنب ههای ستمگران ٔه
فضاهــای هرروزه تفکیک بین فضای عمومی و فضای خصوصیاســت. گلبرگ های خشک لای کاغذهافراموشی بلد نیستی
بسیاری از فمینیس تها تمایز بین فضای عمومی و خصوصی را با قدرت رنگ لباست توی ک،وچه
پدرسالار مرتبط م یدانند2 . این وجه تفکیک فضایعمومی و خصوصی
در "شــبیه خوانی" به نفع نوعی درهم آمیختگی ناشی از حرکت رفت رنگ سیگار شب مانده روی پله های خراب
و برگشتی سریع بین فضاها به شــدت کمرنگم یشود .در شعر " رزم خراب ترت می کند
انفرادی در یک مانوور عاشقانه" عناصر سازندٔه مکان سیال و در گذرند. (صفح هی ۶۱)
فضای جنگ که به طور ســنتی مردانه ودر سلط ٔه مردان است از عناصر
زنانگی آکنده م یشود .زندگی روزمره عرصه ای است که پدرسالاری در شــعرهای کوتاه شاعر هم درگیر بازی های زبانی است در عین زبان روایی
درون آن ایجاد م یشــود و بهچالش کشیده م یشود .حدود فعالی تهای این شعرها حاکی از نقد شاعر از رویدادهایاجتماعی است ،شاعر نه پیرو
روزمرٔه زنان را انتظارات جامعه م یسازد .جامعه از زنان توقع رزم انفرادی پوچی و افسردگی یا س است و نه در عین حال خود را از متن رویداد های
و عبور از میدان مینرا ندارد .در این شعر اما شاعر در قالب رزمنده ای
فرو م یرود که با ارد کهای منگ از میدان مین رد م یشود .این رزمنده جامعه اش کنار میکش د .
اما تصویرسنتی از جنگجو و سرباز را به چالش م یکشد. آویخته بر خنده ها
دست و پا می زند
- 1شبی هخوانی,ص ۹ عابر متروک
-2Field Study in Geography, P.A. Jones, Longman Green, London, 1968, p.1 (صفح هی ۷۶)
در پایان می توان گفت مجموعه ی شعر علیرضا بهنام به عنوان بخشی از
ادبیاتی متعهد به رویدادهای ســرزمینش موفق عملکرده است ،در عین
حال می تواند به عنوان اثری ماندگار نه تنها در حوزهی ادبی بلکه در خلق
و بســط تکنی کهای ادبی وادبیات مقاومت در نظر گرفته است که میراث
خود را که همان به چالش گرفتن و شــرح رویدادهای حساس جامع ه اش
است رابه خوبی حفظ کرده اس ت.
کارکرد مکان و روایت در «شبیه خوانی» اثر آزیتا قهرمان بدن هایی آزرده بدن ها ی مفقود با نام هایی محرمانه 30
لابه لای سطر های سفید گوش های گر گرفته
نگاهی به مجموعه شعر «شبیه خوانی» -آزیتا قهرمان -چاپ یکم پاییز ۱۳۹۱نشر آرست پخش می شود با سرعت نور 30
(صفح هی ۲۸)
نوشته آبیز
در این سطرها شاعر در فضاسازی از یک روایت تاریخی بسیار موفق عمل
کرده اس ت
جدیدترین مجموعه شعر منتشر شــده از آزیتا قهرمان شعرهایی تامل و نهرها خشک سال متسیب /شماره - 1238جمعه 20تشهبیدرا 1392
برانگیــز دارد کــه م یتوان بارها خواند و در موردشــان اندیشــید .این از ابر سیاه تنها دود می بارد روی میدان ها
«لباس سربازی اش گشــاد»3 است و « پوتین هایش دو نمره تنگ»4 مجموعه به ۹بخش فرعی تقسیم شــده به نا مهای « کتاب نامادری»، In touch with Iranian diversity
.او عاشــقی است که به اشــتباه عوض صلیب سرخ در خط مقدم پیاده «کتاب یحیا» « ،کتاب شبیه خوانی »« ،کتاب سکوت»« ،کتابسلما»، ردیف تفنگ
م یشــود در حالی که پوست شــعری به دندان دارد و ســین هخیز راه «کتاب دکتر کالیــگاری» « ،کتاب رابعه»« ،کتاب روزها» و «کتاب گل هیز و چشم چران Vol. 20 / No. 1238 - Friday, May 10, 2013
م یسپارد .از شجاعت و جنگاوری در او خبری نیست .سراپا تسلیم است سرخ» .به نظر م یرسد تقســیم بندی شعرها زیر اینعنوا نهای فرعی خیابان را قرق می کند
اما حتی دشــمنی نم ییابد که او را به اسیری برد یا صدای تیری که او بیش از هر چیز ناظر به موضوع شــعر بوده و گویا شــاعر خواسته است
اشــعاری را که در مضامین مشابه ســروده کنارهم بچیند و نوعی نظم (صفح هی ۳۲)
را از خواب بپراند.
این شعر به غایت پرحادثه و پرحرکت در رویا م یگذرد ولی رویایی که با موضوعی ایجاد کند. شــاعر تنها نقشش یک راوی نیست ،بلکه با استفاده از تکنیک های زبانی
واقعیت روزمرٔه جنگ به طرز جداناپذیری در هم تنیده است.قلمرو شعر در مورد مضمون این شــعرها سخن بســیار م یتوان گفت .من در اینجا تا آنجا که توانسته است تصویر ی کاملا حقیق از فضایبیرونی جامعه ی
پیچیده و ناهمگون است .فضای آشنایی که از دید سنتی مردانه با عناصر م یخواهم به وجه روایی اشعار این مجموعه و همچنین به جایگاه مکان خویش و رویداد تاریخی مبارزات مردم ســرزمینش نشان داده است .مثلا
و نشــانگان ویژهای تعریف و بازتعریف شــده و درخاطرٔه جمعی حضور و جغرافیا درآن بپردازم و تلاش م یکنم اهمیت روایت و کارکرد مکان و در این شــعر که دوباره اســتفادهاز ژاله و شهید شاعر را در بیان روایتهای
دارد با عناصری متلون و ســیال آلوده م یشود .در واقع قلمرو « خود» با فضای جغرافیایی را در آن بســنجم .منظور من از روایت در اینجاهمان تاریخی موفق کرده است اما این روایت ها خطی و غیر قابل درک نیستند ،
«دیگری» در هم م یآمیزد و این -بهتعبیری -همان شــورش حاشیه بر تعریف کلاســیک آن به معنای « نقل مجموعه ای از رخدادهای متصل
به هم » اســت .شــیوه ی ارایه ی روایت یــا روش اتصال اینمجموعه بلکه باارتباط با فضای بیرونی تاثیر عمیقی بر مخاطب خود گزاشته ان د
متن است؛ شورش «دیگری» بر «خود». رخدادها »ســاختار روایی» را شکل م یدهد و تحلیل و دریافت ساختار
به تعبیر جیلیان رز؛ پژوهشــگر فمینیست؛ مفاهیم مکان و فضا به طور روایی م یتواند رهیافتی برای درک منظوم ٔه فکری و افقشــعری شاعر دیگر نمی توانی برخیز ی
ضمنی جنسیت زده هستند .از نظر او « مکان به شکل زن-مادردرک می و خاک شعرهایت را دوره می کند
شــود :پرورش دهنده ,طبیعی ,اما همواره غایب» .برعکس فضا به شکل باشد. آخرین قطره های رودهای سبز وجوان
فضای عمومی هژمونیک و مردانه درک م یشــود.وجه مشترک این هر از همان شــعر نخســت؛ روایت خواننده را با خود م یبرد .در نوعی سفر
فراواقعی شاعر بر دوش خروسی سوار م یشود که در یک نقاشیشاگال در خاک ناپدید می شو د
دو ،فقدان حضور زنان است5 . یافتــه و با آن خروس به ســفری دور و دراز در زنانگی م یرود .خروس و ئاله میراثی است مترو ک
در شعر «شــبیه خوانی مشهد» ،عناصر توصی فکنندٔه مکان از فضاهای -نرینه -از همراهی باز م یماند و در طی مســیر ســرگرم«کف شهای با تابلوی شهید کوبید ه بر پیشانی شهر
عمومی آغاز شــده و به حوزٔه خصوصی وارد م یشــوند .خوانندهمانند زنانه» و «خنزر پنزر» م یشود و شاعر به ناچار هم نقش سوار را بر عهده
زائری است که از بیرونی به اندرون گذر م یکند .از منارهها و درخ تها و م یگیرد و هم نقش مرکب را -هم اســتکان و همنعلبکی را -هم یانگ (صفح هی ۳۶)
شاخ ههای غروب و کلا غها و فوج کبوتر به عک سهام یرسد و به مردی
و هم یین را -و در پیچ نخستین بهار پیاده م یشود. تلاش شاعر برا ی فرار از یا س و سرخوردکی مشخص است ،اگر چه بعضی
که با چاقو در دست در باران آمد و هنوز هم م یآید. بین زبان روایت و موضوع روایت تناقض سهمگینی وجود دارد .این سیر از سطرها نشان دهنده ی یاسی همگانی است امادر عین حال می تواند در
در این کتاب ما شــاهد پرسشــگری از ماهیت و ذات پدیدهها و اشیاء و و ســفر شگفت که به سیاح تهای ســلیمان نبی و سندباد بحری پهلو
تردید نســبت به قطعیت هر ش یای هســتیم .شاعر از نگاه ستایشگر به م یزند با زبانی ســاده و گفتاری بیان شده گویی شاعر دارد ماجرای یک این فضا نقد شاعر را به پیرامونش دی د
زیبایــی و هنر روی بر م یتابد .واکنــش مألوف در برابر زیبایی منظره و
شــکوه طبیعت سکوت است .همچنین است در مواجهه با زیباییهنر و گشت و گذار ساده در بازار را برای دوستی نزدیک تعریفم یکند: هیچ مثلثی نیست
شعر .فمینیسم این سکوت را محصول نگرش معطوف به قدرت مردسالار «توی نقاشی شاگال سوار یک خروس خوشگل شدم هیچ برجی نیست
م یداند .جذب ٔه طبیعت و شــکوه تابلوی نقاشــی الزامــاً نباید باواکنش نوکش را بوسیدم عاشقانه و رکاب زدم هیچ چشمی از کاسه در نمی آید
ســکوت روبرو شود .چنین است که در شعر آزیتا قهرمان «کهکشان راه توی راه سرش گرم کف شهای زنانه هیچ ازدحامی نیست
شــیری ,ستاره ها و ماه » دود م یشــوند .زمین زیر پا ناپدیدم یشود و قوقولی قوقو با لحن آصف برخیا هیچ رتکی بر دست نمی ود ر
ما به قبل نور ،به تاریکــی غلیظ و به ابتدای آفرینش برم یگردیم اما از خواندن عجایب النسا هیچ صدایی نیست
شــگفتی و سکوت ستای شآمیز یا هراســیده خبری نیست وشعر با دو »..................1 تنها دود گرفته است کمی خیابان را
سطر « بلند شو یحیا؛ لامصب /ما دیگر کاملن مرده ایم » 6 تمام م یشود.
نظام روایی شعرها غیرخطی و زیگزاگی است .عصبیت و اضطراب برشکل از روی برج
-3شبی هخوانی ,ص ۰ ۲ روایت سایه انداخته اســت .زما نها در هم م یروند و دا لها ومدلو لها (صفح هی ۵۰)
-4هما ن جا عوض م یکنند .شــخصی تها جامه دیگر م یکنند و در جلد هم فرو
م یروند .زاییده و زاینده یکی م یشوند .این تداخل نق شها درطرح جلد نکته ی جالب دیگر در اکثر اشــعار کتاب ،نگا ه شاعر به زن است در عین
-5Feminism & Geography, Gillian Rose, Polity Press, London, 1993, p.62 کتاب هم نمودار اســت :زن کلاغ م یشــود و کلاغ زن؛ قلم منقار کلاغ حال لفظ شاعرنسبت به زنان غضب آلود و خشننیست ،بلکه در بسیاری
-6شبی هخوانی ،ص ۳ ۲ از شعرها دیدش به زنان به نوعی حمایت کننده حقوق آن هاست ،شاعری
است و منقار کلاغ قلم.
در بسیاری از شعرهای این مجموعه شاعر مرز بین سطوح روایت را در که برایش به نظرم برابریجنسیتی اهمیت دارد
هم م یشکند تا مرز خیال و واقعیت تیره شود .همین گونه استبازی با
زمان روایت و نظرگاه راوی .شاید بتوان واژٔه اسکیزوفرنی را برای توصیف سوار شدن بر تن
سبک روایت این شعرها به کار برد .گویی شاعردر یک وضعیت اضطرار و نادیدنی را دیدنی کردن
خاطرات شخصی خود را با اندیش هها و تاملات و تاریخ و جغرافی آمیخته ادامه ی جسور بر جدال تحریر
و با سرعت هرچه تمام تر به درونفضایی دودآلود پرتاب کرده است .از
همین روی است که حتی نوستالژی آشکار این شعرها شباهتی به آنچه (صفح هی ۵۳)
از بیان نوســتالژیک م یشناســیمندارد .خاطرهها به شکل خاطره بیان
نم یشــوند بلکه به زمان حال احضار شدهاند .جغرافیای مکا نهای شعر نگاه شــاعر و نقد او از روایتهای اجتماعی نه از طریق عادی سازی کلمات
سیال و جاری است ورخدادهای تاریخی چون سن گهایی درجریان یک بلکــه ا ز طرق ســاختن ارتباط معنایی و در عین حــالبازی های زبانی
سیلاب خروشان بالا پایین و به پیش م یروند .مکا نها در هم م یآمیزند صورت می گیرد که خود قابل توجه است ،مسئله ی جنیست در نگاه شاعر
مطرح نیســت ،در عین حال از رفتارکلیشه ای در اشعارپیروی نمی کند
و فضایخصوصی به فضای عمومی رسوخ م یکند. بلکه اکثر ا در تلاش است تا با نگاهی غیر جنسیتی اجتماعش را نقد کن د
از دید گروهی از نظریه پردازان فمینیســم؛ یکی از جنب ههای ستمگران ٔه
فضاهــای هرروزه تفکیک بین فضای عمومی و فضای خصوصیاســت. گلبرگ های خشک لای کاغذهافراموشی بلد نیستی
بسیاری از فمینیس تها تمایز بین فضای عمومی و خصوصی را با قدرت رنگ لباست توی ک،وچه
پدرسالار مرتبط م یدانند2 . این وجه تفکیک فضایعمومی و خصوصی
در "شــبیه خوانی" به نفع نوعی درهم آمیختگی ناشی از حرکت رفت رنگ سیگار شب مانده روی پله های خراب
و برگشتی سریع بین فضاها به شــدت کمرنگم یشود .در شعر " رزم خراب ترت می کند
انفرادی در یک مانوور عاشقانه" عناصر سازندٔه مکان سیال و در گذرند. (صفح هی ۶۱)
فضای جنگ که به طور ســنتی مردانه ودر سلط ٔه مردان است از عناصر
زنانگی آکنده م یشود .زندگی روزمره عرصه ای است که پدرسالاری در شــعرهای کوتاه شاعر هم درگیر بازی های زبانی است در عین زبان روایی
درون آن ایجاد م یشــود و بهچالش کشیده م یشود .حدود فعالی تهای این شعرها حاکی از نقد شاعر از رویدادهایاجتماعی است ،شاعر نه پیرو
روزمرٔه زنان را انتظارات جامعه م یسازد .جامعه از زنان توقع رزم انفرادی پوچی و افسردگی یا س است و نه در عین حال خود را از متن رویداد های
و عبور از میدان مینرا ندارد .در این شعر اما شاعر در قالب رزمنده ای
فرو م یرود که با ارد کهای منگ از میدان مین رد م یشود .این رزمنده جامعه اش کنار میکش د .
اما تصویرسنتی از جنگجو و سرباز را به چالش م یکشد. آویخته بر خنده ها
دست و پا می زند
- 1شبی هخوانی,ص ۹ عابر متروک
-2Field Study in Geography, P.A. Jones, Longman Green, London, 1968, p.1 (صفح هی ۷۶)
در پایان می توان گفت مجموعه ی شعر علیرضا بهنام به عنوان بخشی از
ادبیاتی متعهد به رویدادهای ســرزمینش موفق عملکرده است ،در عین
حال می تواند به عنوان اثری ماندگار نه تنها در حوزهی ادبی بلکه در خلق
و بســط تکنی کهای ادبی وادبیات مقاومت در نظر گرفته است که میراث
خود را که همان به چالش گرفتن و شــرح رویدادهای حساس جامع ه اش
است رابه خوبی حفظ کرده اس ت.