Page 30 - Shahrvand BC No.1238
P. 30
‫ادبیات‪/‬نقدفمینیستی ‹‬

‫‏ کارکرد مکان و روایت در «شبیه خوانی» اثر آزیتا قهرمان‬ ‫بدن هایی آزرده بدن ها ی مفقود با نام هایی محرمانه‬ ‫‪30‬‬
‫لابه لای سطر های سفید گوش های گر گرفته‬
‫نگاهی به مجموعه شعر «شبیه خوانی»‪ -‬آزیتا قهرمان‪ -‬چاپ یکم پاییز ‪ ۱۳۹۱‬نشر آرست‬ ‫پخش می شود با سرعت نور‌‏‬ ‫‪30‬‬
‫‏(صفح ‌هی ‪۲۸‬‏)‬
‫نوشته آبیز‏‬
‫در این سطرها شاعر در فضاسازی از یک روایت تاریخی بسیار موفق عمل‬
‫کرده اس ‪‎‬ت ‪‎‬‬

‫جدیدترین مجموعه شعر منتشر شــده از آزیتا قهرمان شعرهایی تامل‬ ‫و نهرها خشک‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1238‬جمعه ‪ 20‬تشهبیدرا ‪1392‬‬
‫برانگیــز دارد کــه م ‌یتوان بارها خواند و در موردشــان اندیشــید‪ .‬این‬ ‫از ابر سیاه تنها دود می بارد روی میدان ها‬
‫‏«لباس سربازی اش گشــاد»‪3‬‏‏ است و « پوتین هایش دو نمره تنگ»‪4‬‏‬ ‫‏مجموعه به ‪ ۹‬بخش فرعی تقسیم شــده به نا ‌مهای « کتاب نامادری»‪،‬‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫‏‪ .‬او عاشــقی است که به اشــتباه عوض صلیب سرخ در خط مقدم پیاده‬ ‫«کتاب یحیا»‪ « ،‬کتاب شبیه خوانی »‪« ،‬کتاب سکوت»‪« ،‬کتاب‏سلما»‪،‬‬ ‫ردیف تفنگ‬
‫‏م ‌یشــود در حالی که پوست شــعری به دندان دارد و ســین ‌هخیز راه‬ ‫«کتاب دکتر کالیــگاری»‪ « ،‬کتاب رابعه»‪« ،‬کتاب روزها» و «کتاب گل‬ ‫هیز و چشم چران‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1238 - Friday, May 10, 2013‬‬
‫م ‌یسپارد‪ .‬از شجاعت و جنگاوری در او خبری نیست‪ .‬سراپا تسلیم است‬ ‫سرخ»‪ .‬به نظر م ‌یرسد تقســیم بندی شعرها زیر این‏عنوا ‌نهای فرعی‬ ‫خیابان را قرق می کند‏‬
‫‏اما حتی دشــمنی نم ‌ییابد که او را به اسیری برد یا صدای تیری که او‬ ‫بیش از هر چیز ناظر به موضوع شــعر بوده و گویا شــاعر خواسته است‬
‫اشــعاری را که در مضامین مشابه ســروده کنار‏هم بچیند و نوعی نظم‬ ‫‏(صفح ‌هی ‪۳۲‬‏)‬
‫را از خواب بپراند‏‪.‬‬
‫این شعر به غایت پرحادثه و پرحرکت در رویا م ‌یگذرد ولی رویایی که با‬ ‫موضوعی ایجاد کند‪.‬‏‬ ‫شــاعر تنها نقشش یک راوی نیست ‪ ،‬بلکه با استفاده از تکنیک های زبانی‬
‫واقعیت روزمرٔه جنگ به طرز جداناپذیری در هم تنیده است‪.‬‏قلمرو شعر‬ ‫در مورد مضمون این شــعرها سخن بســیار م ‌یتوان گفت‪ .‬من در اینجا‬ ‫تا آنجا که توانسته است تصویر ی کاملا حقیق از فضای‏بیرونی جامعه ی‬
‫پیچیده و ناهمگون است‪ .‬فضای آشنایی که از دید سنتی مردانه با عناصر‬ ‫م ‌یخواهم به وجه روایی اشعار این مجموعه و همچنین به جایگاه مکان‬ ‫خویش و رویداد تاریخی مبارزات مردم ســرزمینش نشان داده است ‪ .‬مثلا‬
‫و نشــانگان ویژ‌های تعریف و بازتعریف شــده و در‏خاطرٔه جمعی حضور‬ ‫‏و جغرافیا درآن بپردازم و تلاش م ‌یکنم اهمیت روایت و کارکرد مکان و‬ ‫در این شــعر که دوباره اســتفاده‏از ژاله و شهید شاعر را در بیان روایتهای ‬
‫دارد با عناصری متلون و ســیال آلوده م ‌یشود‪ .‬در واقع قلمرو « خود» با‬ ‫فضای جغرافیایی را در آن بســنجم‪ .‬منظور من از روایت در اینجا‏همان‬ ‫تاریخی موفق کرده است اما این روایت ها خطی و غیر قابل درک نیستند‪ ،‬‬
‫«دیگری» در هم م ‌یآمیزد و این‪ -‬به‏تعبیری‪ -‬همان شــورش حاشیه بر‬ ‫تعریف کلاســیک آن به معنای « نقل مجموعه ای از رخدادهای متصل‬
‫به هم » اســت‪ .‬شــیوه ی ارایه ی روایت یــا روش اتصال این‏مجموعه‬ ‫بلکه با‏ارتباط با فضای بیرونی تاثیر عمیقی بر مخاطب خود گزاشته ان ‪‎‬د ‪‎‬‬
‫متن است؛ شورش «دیگری» بر «خود»‏‪.‬‬ ‫رخدادها »ســاختار روایی» را شکل م ‌یدهد و تحلیل و دریافت ساختار‬
‫به تعبیر جیلیان رز؛ پژوهشــگر فمینیست؛ مفاهیم مکان و فضا به طور‬ ‫روایی م ‌یتواند رهیافتی برای درک منظوم ٔه فکری و افق‏شــعری شاعر‬ ‫دیگر نمی توانی برخیز ‪‎‬ی‪‎‬‬
‫ضمنی جنسیت زده هستند‪ .‬از نظر او « مکان به شکل زن‏‪-‬مادردرک می‬ ‫و خاک شعرهایت را دوره می کند‬
‫شــود‪ :‬پرورش دهنده‪ ,‬طبیعی‪ ,‬اما همواره غایب»‪ .‬برعکس فضا به شکل‬ ‫باشد‏‪.‬‬ ‫آخرین قطره های رودهای سبز وجوان‬
‫فضای عمومی هژمونیک و مردانه درک م ‌یشــود‪.‬‏وجه مشترک این هر‬ ‫از همان شــعر نخســت؛ روایت خواننده را با خود م ‌یبرد‪ .‬در نوعی سفر‬
‫فراواقعی شاعر بر دوش خروسی سوار م ‌یشود که در یک نقاشی‏شاگال‬ ‫در خاک ناپدید می شو ‪‎‬د‪‎‬‬
‫دو‪ ،‬فقدان حضور زنان است‏‪5 .‬‬ ‫یافتــه و با آن خروس به ســفری دور و دراز در زنانگی م ‌یرود‪ .‬خروس‬ ‫و ئاله میراثی است مترو ‪‎‬ک‪‎‬‬
‫در شعر «شــبیه خوانی مشهد»‪ ،‬عناصر توصی ‌فکنندٔه مکان از فضاهای‬ ‫‪ -‬نرینه ‪ -‬از همراهی باز م ‌یماند و در طی مســیر ســرگرم‏«کف ‌شهای‬ ‫با تابلوی شهید کوبید ه بر پیشانی شهر‏‬
‫عمومی آغاز شــده و به حوزٔه خصوصی وارد م ‌یشــوند‪ .‬خواننده‏مانند‬ ‫زنانه» و «خنزر پنزر» م ‌یشود و شاعر به ناچار هم نقش سوار را بر عهده‬
‫زائری است که از بیرونی به اندرون گذر م ‌یکند‪ .‬از منار‌هها و درخ ‌تها و‬ ‫م ‌یگیرد و هم نقش مرکب را ‪ -‬هم اســتکان و هم‏نعلبکی را ‪ -‬هم یانگ‬ ‫‏(صفح ‌هی ‪۳۶‬‏)‬
‫شاخ ‌ههای غروب و کلا ‌غها و فوج کبوتر به عک ‌سها‏م ‌یرسد و به مردی‬
‫و هم یین را‪ -‬و در پیچ نخستین بهار پیاده م ‌یشود‪.‬‏‬ ‫تلاش شاعر برا ی فرار از یا س و سرخوردکی مشخص است ‪ ،‬اگر چه بعضی‬
‫که با چاقو در دست در باران آمد و هنوز هم م ‌یآید‪.‬‏‬ ‫بین زبان روایت و موضوع روایت تناقض سهمگینی وجود دارد‪ .‬این سیر‬ ‫از سطرها نشان دهنده ی یاسی همگانی است اما‏در عین حال می تواند در‬
‫در این کتاب ما شــاهد پرسشــگری از ماهیت و ذات پدید‌هها و اشیاء و‬ ‫و ســفر شگفت که به سیاح ‌تهای ســلیمان نبی و سندباد بحری پهلو‬
‫تردید نســبت به قطعیت هر ش ‌یای هســتیم‪ .‬شاعر از نگاه ستایشگر به‬ ‫‏م ‌یزند با زبانی ســاده و گفتاری بیان شده گویی شاعر دارد ماجرای یک‬ ‫این فضا نقد شاعر را به پیرامونش دی ‪‎‬د ‪‎‬‬
‫‏زیبایــی و هنر روی بر م ‌یتابد‪ .‬واکنــش مألوف در برابر زیبایی منظره و‬
‫شــکوه طبیعت سکوت است‪ .‬همچنین است در مواجهه با زیبایی‏هنر و‬ ‫گشت و گذار ساده در بازار را برای دوستی نزدیک تعریف‏م ‌یکند‏‪:‬‬ ‫هیچ مثلثی نیست‬
‫شعر‪ .‬فمینیسم این سکوت را محصول نگرش معطوف به قدرت مردسالار‬ ‫‏«توی نقاشی شاگال سوار یک خروس خوشگل شدم‬ ‫هیچ برجی نیست‬
‫م ‌یداند‪ .‬جذب ٔه طبیعت و شــکوه تابلوی نقاشــی الزامــاً نباید با‏واکنش‬ ‫نوکش را بوسیدم عاشقانه و رکاب زدم‬ ‫هیچ چشمی از کاسه در نمی آید‬
‫ســکوت روبرو شود‪ .‬چنین است که در شعر آزیتا قهرمان «کهکشان راه‬ ‫توی راه سرش گرم کف ‌شهای زنانه‬ ‫هیچ ازدحامی نیست‬
‫شــیری‪ ,‬ستاره ها و ماه » دود م ‌یشــوند‪ .‬زمین زیر پا ناپدید‏م ‌یشود و‬ ‫قوقولی قوقو با لحن آصف برخیا‬ ‫هیچ رتکی بر دست نمی ود ‪‎‬ر‪‎‬‬
‫ما به قبل نور‪ ،‬به تاریکــی غلیظ و به ابتدای آفرینش برم ‌یگردیم اما از‬ ‫خواندن عجایب النسا‬ ‫هیچ صدایی نیست‬
‫شــگفتی و سکوت ستای ‌شآمیز یا هراســیده خبری نیست و‏شعر با دو‬ ‫‏‪»..................‬‏‪1‬‬ ‫تنها دود گرفته است کمی خیابان را‬
‫سطر « بلند شو یحیا؛ لامصب‪ /‬ما دیگر کاملن مرده ایم ‏» ‪6‬‏ تمام م ‌یشود‪.‬‏‬
‫نظام روایی شعرها غیرخطی و زیگزاگی است‪ .‬عصبیت و اضطراب برشکل‬ ‫از روی برج‏‬
‫‪ -3‬شبی ‌هخوانی‪ ,‬ص ‪ ۰‬‏‪ ۲‬‬ ‫روایت سایه انداخته اســت‪ .‬زما ‌نها در هم م ‌یروند و دا ‌لها و‏مدلو ‌لها‬ ‫‏(صفح ‌هی ‪۵۰‬‏)‬
‫‪ -4‬هما ن‬ ‫جا عوض م ‌یکنند‪ .‬شــخصی ‌تها جامه دیگر م ‌یکنند و در جلد هم فرو‬
‫م ‌یروند‪ .‬زاییده و زاینده یکی م ‌یشوند‪ .‬این تداخل نق ‌شها در‏طرح جلد‬ ‫نکته ی جالب دیگر در اکثر اشــعار کتاب ‪ ،‬نگا ه شاعر به زن است در عین‬
‫‪ -5Feminism & Geography, Gillian Rose, Polity Press, London, 1993, p.62‎‬‬ ‫کتاب هم نمودار اســت‪ :‬زن کلاغ م ‌یشــود و کلاغ زن؛ قلم منقار کلاغ‬ ‫حال لفظ شاعرنسبت به زنان غضب آلود و خشن‏نیست ‪ ،‬بلکه در بسیاری‬
‫‪ -6‬شبی ‌هخوانی‪ ،‬ص ‪ ۳‬‏ ‪۲‬‬ ‫از شعرها دیدش به زنان به نوعی حمایت کننده حقوق آن هاست ‪ ،‬شاعری‬
‫است و منقار کلاغ قلم‏‪.‬‬
‫‏ در بسیاری از شعرهای این مجموعه شاعر مرز بین سطوح روایت را در‬ ‫که برایش به نظرم برابری‏جنسیتی اهمیت دارد‬
‫هم م ‌یشکند تا مرز خیال و واقعیت تیره شود‪ .‬همین گونه است‏بازی با‬
‫زمان روایت و نظرگاه راوی‪ .‬شاید بتوان واژٔه اسکیزوفرنی را برای توصیف‬ ‫سوار شدن بر تن‬
‫سبک روایت این شعرها به کار برد‪ .‬گویی شاعر‏در یک وضعیت اضطرار‬ ‫و نادیدنی را دیدنی کردن‬
‫خاطرات شخصی خود را با اندیش ‌هها و تاملات و تاریخ و جغرافی آمیخته‬ ‫ادامه ی جسور بر جدال تحریر‏‬
‫و با سرعت هرچه تمام تر به درون‏فضایی دودآلود پرتاب کرده است‪ .‬از‬
‫همین روی است که حتی نوستالژی آشکار این شعرها شباهتی به آنچه‬ ‫‏(صفح ‌هی ‪۵۳‬‏)‬
‫از بیان نوســتالژیک م ‌یشناســیم‏ندارد‪ .‬خاطر‌هها به شکل خاطره بیان‬
‫نم ‌یشــوند بلکه به زمان حال احضار شد‌هاند‪ .‬جغرافیای مکا ‌نهای شعر‬ ‫نگاه شــاعر و نقد او از روایتهای اجتماعی نه از طریق عادی سازی کلمات‬
‫سیال و جاری است و‏رخدادهای تاریخی چون سن ‌گهایی درجریان یک‬ ‫بلکــه ا ز طرق ســاختن ارتباط معنایی و در عین حــال‏بازی های زبانی‬
‫سیلاب خروشان بالا پایین و به پیش م ‌یروند‪ .‬مکا ‌نها در هم م ‌یآمیزند‬ ‫صورت می گیرد که خود قابل توجه است ‪ ،‬مسئله ی جنیست در نگاه شاعر‬
‫مطرح نیســت ‪ ،‬در عین حال از رفتار‏کلیشه ای در اشعارپیروی نمی کند‬
‫و فضای‏خصوصی به فضای عمومی رسوخ م ‌یکند‪.‬‏‬ ‫بلکه اکثر ا در تلاش است تا با نگاهی غیر جنسیتی اجتماعش را نقد کن ‪‎‬د ‪‎‬‬
‫از دید گروهی از نظریه پردازان فمینیســم؛ یکی از جنب ‌ههای ستمگران ٔه‬
‫فضاهــای هرروزه تفکیک بین فضای عمومی و فضای خصوصی‏اســت‪.‬‬ ‫گلبرگ های خشک لای کاغذهافراموشی بلد نیستی‬
‫بسیاری از فمینیس ‌تها تمایز بین فضای عمومی و خصوصی را با قدرت‬ ‫رنگ لباست توی ک‪،‬وچه‬
‫پدرسالار مرتبط م ‌یدانند‪2 .‬‏‪‎ ‎‬‏ این وجه تفکیک فضای‏عمومی و خصوصی‬
‫در "شــبیه خوانی" به نفع نوعی درهم آمیختگی ناشی از حرکت رفت‬ ‫رنگ سیگار شب مانده روی پله های خراب‬
‫و برگشتی سریع بین فضاها به شــدت کمرنگ‏م ‌یشود‪ .‬در شعر " رزم‬ ‫خراب ترت می کند ‏‬
‫انفرادی در یک مانوور عاشقانه" عناصر سازندٔه مکان سیال و در گذرند‪.‬‬ ‫‏(صفح ‌هی ‪۶۱‬‏)‬
‫فضای جنگ که به طور ســنتی مردانه و‏در سلط ٔه مردان است از عناصر‬
‫زنانگی آکنده م ‌یشود‪ .‬زندگی روزمره عرصه ای است که پدرسالاری در‬ ‫شــعرهای کوتاه شاعر هم درگیر بازی های زبانی است در عین زبان روایی‬
‫درون آن ایجاد م ‌یشــود و به‏چالش کشیده م ‌یشود‪ .‬حدود فعالی ‌تهای‬ ‫این شعرها حاکی از نقد شاعر از رویدادهای‏اجتماعی است ‪ ،‬شاعر نه پیرو‬
‫روزمرٔه زنان را انتظارات جامعه م ‌یسازد‪ .‬جامعه از زنان توقع رزم انفرادی‬ ‫پوچی و افسردگی یا س است و نه در عین حال خود را از متن رویداد های‬
‫و عبور از میدان مین‏را ندارد‪ .‬در این شعر اما شاعر در قالب رزمنده ای‬
‫فرو م ‌یرود که با ارد ‌کهای منگ از میدان مین رد م ‌یشود‪ .‬این رزمنده‬ ‫جامعه اش کنار می‏کش ‪‎‬د ‪.‎‬‬

‫اما تصویر‏سنتی از جنگجو و سرباز را به چالش م ‌یکشد‪.‬‏‬ ‫آویخته بر خنده ه‪‎‬ا‪‎‬‬
‫دست و پا می زند‬
‫‪ - 1‬شبی ‌هخوانی‪,‬ص ‏‪۹‬‬ ‫عابر متروک‏‬
‫‪-2Field Study in Geography, P.A. Jones, Longman Green, London, 1968, p.1‬‬ ‫‏(صفح ‌هی ‪‎۷۶‬‏) ‪‎‬‬

‫ ‪‎‬‬ ‫در پایان می توان گفت مجموعه ی شعر علیرضا بهنام به عنوان بخشی از‬
‫ادبیاتی متعهد به رویدادهای ســرزمینش موفق عمل‏کرده است‪ ،‬در عین‬
‫حال می تواند به عنوان اثری ماندگار نه تنها در حوز‌هی ادبی بلکه در خلق‬
‫و بســط تکنی ‌کهای ادبی و‏ادبیات مقاومت در نظر گرفته است که میراث‬
‫خود را که همان به چالش گرفتن و شــرح رویدادهای حساس جامع ‪‎‬ه ‪‎‬اش‬

‫است را‏به خوبی حفظ کرده اس ‪‎‬ت‪.‬‬
   25   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35