Page 28 - Shahrvand BC No.1238
P. 28
+م یاندیشم،پسهستم؟ ادبیات/شعر 28
یک چند شعر از اسماعیل خویی
ـ «تنها چو م یاندیشم ،پس هستم من؟! »
(به انگیزه حضور شاعر در ونکوور)
نه ،جانم! هستم ،هم اگر مستم من،
یا م یروم و م یخرم و م یخورم و . . . برگرفته از کتاب تازه منتشر شد هی «قهقاه ناشنیدن یی مرگ و ولایت شهشیخ»
این گفتم و از بگومگو رستم من. سال متسیب /شماره - 1238جمعه 20تشهبیدرا 1392
دو In touch with Iranian diversity
«هستم چو م یاندیشم» ،م یگفت دکارت.
پنداشت که ب یبها* ُدری سفت دکارت.
هر حالم و هر کار من از هست نام است:
ب یشک ،زده است حرفکی مفت دکارت!
سه
هستم ،چون شاد یا که دلگیرم من.
هستم ،چون مست یا که آژیرم من.
هستم ،چون زاده م یشوم من؛ حتا
هستم ،به دلیل آن که م یمیرم من!
هجدهم فروردین ماه ۱۳۸۶
بیدر کجای لندن
---------------------
* این واژه دو معنای متضاد دارد :هم به معنای «ب یارزش» است
و هــم به معنای «پرارز شتر از آن که بتوان بهایی بر آن نهاد»،
یعنی«بس بسیار پربها».
در ستایش دانشجویان
خسرو در خون تپید و موسی ،پویان.
با این همه مشنو سخن بدگویان:
با هر که بد جنبش و خیزش گوید،
گو :خیز و ببین جنبش دانشجویان.
ز امید سرشت هاند دانشجو را: Vol. 20 / No. 1238 - Friday, May 10, 2013
این جان جوان راهجو هر سو را.
م یمیرد اگر بباید ،اما هرگز
بیداد پذیرنده نبینی او را.
دانشجویان! اراد هتان آهن باد! گزارش
خارا شکن اراد هی دشمن باد!
از نوِر خرد راِه شما روشن باد!
وز بذر تلا شتان وطن گلشن باد!
نه!
آینده به کام همگی مردم باد! افزارهای لازم به جا ِن دوست ،نه!
آخوند و فقیه خوش نشین قم باد!
هر شیخ که با نام خدا خواهد باز و شور و کارمای هی کافی کمبود
فرمان راند به ما ،به گوری گم باد!
ـ از عشق هیچ
نوزدهم امرداد ماه ۱۳۸۶
بیدرکجای لندن و اندیش ههای ژرف و خیا ِل شگرف ـ ندارم،
سرگر مِکاِر خوی شام و ب یشتاب و پیگیر
درکارگاه رویا بافی. و شاد و برخوردار 28
شادنزدهم امرداد ماه ۱۳۸۸ از
بیدر کجای لندن
یک چند شعر از اسماعیل خویی
ـ «تنها چو م یاندیشم ،پس هستم من؟! »
(به انگیزه حضور شاعر در ونکوور)
نه ،جانم! هستم ،هم اگر مستم من،
یا م یروم و م یخرم و م یخورم و . . . برگرفته از کتاب تازه منتشر شد هی «قهقاه ناشنیدن یی مرگ و ولایت شهشیخ»
این گفتم و از بگومگو رستم من. سال متسیب /شماره - 1238جمعه 20تشهبیدرا 1392
دو In touch with Iranian diversity
«هستم چو م یاندیشم» ،م یگفت دکارت.
پنداشت که ب یبها* ُدری سفت دکارت.
هر حالم و هر کار من از هست نام است:
ب یشک ،زده است حرفکی مفت دکارت!
سه
هستم ،چون شاد یا که دلگیرم من.
هستم ،چون مست یا که آژیرم من.
هستم ،چون زاده م یشوم من؛ حتا
هستم ،به دلیل آن که م یمیرم من!
هجدهم فروردین ماه ۱۳۸۶
بیدر کجای لندن
---------------------
* این واژه دو معنای متضاد دارد :هم به معنای «ب یارزش» است
و هــم به معنای «پرارز شتر از آن که بتوان بهایی بر آن نهاد»،
یعنی«بس بسیار پربها».
در ستایش دانشجویان
خسرو در خون تپید و موسی ،پویان.
با این همه مشنو سخن بدگویان:
با هر که بد جنبش و خیزش گوید،
گو :خیز و ببین جنبش دانشجویان.
ز امید سرشت هاند دانشجو را: Vol. 20 / No. 1238 - Friday, May 10, 2013
این جان جوان راهجو هر سو را.
م یمیرد اگر بباید ،اما هرگز
بیداد پذیرنده نبینی او را.
دانشجویان! اراد هتان آهن باد! گزارش
خارا شکن اراد هی دشمن باد!
از نوِر خرد راِه شما روشن باد!
وز بذر تلا شتان وطن گلشن باد!
نه!
آینده به کام همگی مردم باد! افزارهای لازم به جا ِن دوست ،نه!
آخوند و فقیه خوش نشین قم باد!
هر شیخ که با نام خدا خواهد باز و شور و کارمای هی کافی کمبود
فرمان راند به ما ،به گوری گم باد!
ـ از عشق هیچ
نوزدهم امرداد ماه ۱۳۸۶
بیدرکجای لندن و اندیش ههای ژرف و خیا ِل شگرف ـ ندارم،
سرگر مِکاِر خوی شام و ب یشتاب و پیگیر
درکارگاه رویا بافی. و شاد و برخوردار 28
شادنزدهم امرداد ماه ۱۳۸۸ از
بیدر کجای لندن