Page 29 - Shahrvand BC No.1238
P. 29
ادبیات/نقدفمینیستی
در طول شــعر فضاسازی به سمت درج واقعیت می رود ،واقعیت ها و 29 مقاومت در شعر ،تعهد در زبان
تجارب شاعر از دنیای حقیقی ،استفاده ی شاعر ازاسمهای حقیقی که
هر کدام در دنیای خارج از شــعر معنای خاصی دارند و به یک شخص
و یا حقیقت و یا رویداد واقعی اشــارهم یکنند نشان از علاقه ی شاعر
برای شرکت در گفتمان های سیاسی و حساس جامع هی خویش و درج
نگاهی به مجموعه اشعار «صدایم کن خضرا» سرودهی علیرضا بهنام حقیق تهای عینی دارد کهبرای افراد جامعه آشنا اس ت .
فرمان که می رسد از منبعی نادیدنی
سال متسیب /شماره - 1238جمعه 20تشهبیدرا 1392 دروغ لجه می بندد روی خیابان آزاده دواچی
سبز می شود زنجیر از جنوب تا شما ل
سهراب کشان اس ت
فضای نقد و در عین حال مشــارکت در بافت سیاســی ایفا می کند ،پرواز می کند گلوله تا سینه ی سهراب ادبیات ،به عنوان ابزاری برای نقد
و کیکاووس چشم گردانده تا ببنید پرپر شدنش را مــی تواند متعهد به هنر اصلی ادبیات کــه همانب یتفاوت نماندن به و شرکت در گفتمان های سیاسی
(صفح هی ۲۳) رویدادهای کشــورش است ،باشــد و خود را از بطن سیاس تهای یک و اجتماعی همــواره مورد توجه
بسیاری از نویسندگان درسراسر
استفاده از اسامی خاص در شعر و در عین حال حفظ کلیت شعر برای جامعه رها نکند .شــاعر در این ســطرهانشــان می دهد که به عمق جهان بوده اســت ،این مسئله به
رساندن یک مفهوم سیاسی از تکنیکهای این مجموعه است.استفاده از رویداد های سیاســی در جامعه اش بی تفاوت نیست ،اما در عین حال ویژهزمانی اهمیت پیدا می کند
کلماتی مثل ندا ،سهراب و کارگر جاوید که هر چند در جایگاه شعری زبان رمز گونه را انتخاب می کند،استعارات مذهبی که برای مخاطب که آثار نویســنده و یا شــاعر در
و نمادین استفاده شدهاند ،اما بیانگر حقیقی دردنیای بیرونی هستند. کشــورش فضای کافــی برای به
خود آشنا است و می تواند بر پارهای از مخاطبان تاثیر گذارترباشد.
ندای جماعت است این خیره بر امواج هر جایی چالش کشــیدن بافت اجتماعی درد می کند جای گلوله بر پیشانی خضر
و سیاســی را نداشته باشد و کارهای نویســنده سانسور شود ،در این خضر سال
ندای جماعت است نگاه می کند به رفتن خودش چنین بافتی نقش ادبیات پر رن گترمی شــود چرا که با اســتفاده از خیره به توهمی از آب
نگاه می کند به آن کارگرجاوید اســتراتژ یهای گوناگون ،ظرفیت این را مــی یابد که در گفتما نهای و این تماشاچیان همیشه
و می گذرد با رقص از آستانه سیاسی و اجتماعی کشورش،شرکت کند و به عضوی فعال از جامع هی (صفح هی ۱۵)
سرخوشانه خود تبدیل شود .گرچه که ممکن است منتقدانی ،به خصوص آنهایی
تنها می گذارد دیگران را با افســانه هایی که پخش می شوند با شــعر شاعر تنها نیست ،گاهی برای محکم تر کردن بیان خود از اشعار که بیشتر ساز و کاربا شرایط حاکم را می پسندند ،این چنین ادبیاتی
سرعت نور شاعران گذشته هم استفاده می کند ،تا با ارجاع اشعار آنهادر شعر با را تقلیل دادن متن به شــعار سیاسی قلمداد کنند ،اما در کشورهایی
(صفح ه۲۳) هدف عجین شدن با تاریخ و روایتهای آن ،از بسط روای تهای کلیش های با چال شهایسیاسی مثل ایران که سیاست تنیده در تاروپود مردمان
شــاعر بی انکه اشاره ی خاصی به این کلمه کند مدام کلمه ی سبز را فاصله بگیر د . این کشور است نمی توان سیاســت را از بافت ادبی جدا کرد .شاعری
در مجموعه ی خود به کار برده اســت .شــاید تکراراین کلمهشاعر را کــه دراین چنین بافتی زندگی می کند به طور ناخودآگاه تحت تاثیر
برای شــرکت هرچه بیشــتر در گفتمان های .سیاسی کشور ش یاری صدایم کن خضرا ایــن بافت قرار می گیرد و تمام تلاش خود را برای تبدیل کردن اثرش
با صدای زنی که می گفت به نمودی از حقایــق جامع هی خود خواهد کرد .ادبیات ایران در طول
داد ه اس ت . ســا لهای گذشته به ویژهبا تن گتر شــدن فضای سیاسی واجتماعی
صدای تو خوب است
شــاهد حضور جمع کثیری از شاعران و نویسندگانی بوده است که در (صفح هی ۱۷)
بیرون می آیی از خاک می گذری از گودال های منتظر برابر ب یعدالتی حکومت و در عین حال فشــار برنویسندگان و شاعران
سکوت نکردهاند ،این چنین آثاری به ویژهآن جا اهمیت پیدا می کنند مشارکت شــاعر درلحظه لحظ هی سیاســت های اجتماعی و سیاسی با قامت سبزت بلند
با جماعت شعرمی خولنی میروی نشان از آگاهی شاعر برای بیدار کردن مخاطب و انتقال نقد وهمینطور که بخشی از تاریخ مبارزاتی کشورخود می شوند و با به چالش کشیدن
In touch with Iranian diversity (صفح هی ۲۴) تجــارب خود دارد ،اما این نقدها خیلی واضح نیســتند بلکه از طریق قدرت ،بنیا نهای نوینی را در پیشــبرد تئور یهای نوین ادبی در بافت
اما تجارب شــاعر در قامت کلمات ،مدام معنای متفاوتی میابد ،شاعر اشــاره ی کلمات و گاهی ادغام و ترکیب آنها بایکدیگر استفاده شده سیاسی و اجتماعی بر پام یکنن د .
ازکلمه هیز و تفنگ در عین حال متفاوت ود ر یک زماناستفاده کرده مجموعــ هی جدید علیرضا بهنام باعنوان «خضــرا صدایم کن» نیز در اند .اســتفاده ی شــاعر از کلماتی مثل نفت به همان مفهوم سیاسی،
اســت ،این نوع استفاده از کلمات شــاعر را قاد ر می سازد تا صدای زمرهی همین نوع از ادبیات اســت که با نگاهی متفاوت بهجنب شهای متن شعر را به تکرار روایتهای تلخسرزمینش نزدیک کرده است و در
اعتراضی خود را پررنگ تر کند ،اما به نوعآشنا کردن مخاطب با لحن اجتماعی در ایران کنونی ،قدرت به تصویر کشــیدن بخشــی از تاریخ عین حال شاعر را در ورط هی تکرار یک شعار سیاسی نیانداخته اس ت .
و فرم اعتراضی شــعر اســت .هیزی و تفنگ دو کلمه ای که می تواند کشــورش را دارد .این مجموعه که از ســوی نشــرناکجا و در پاریس
شــاعر را در رســاندن معنای حقیقیبه مخاطبش یاری دساند .و در منتشر شده است ،مشتمل بر شعرهایی است که اجازهی نشر در داخل گم شده ام باز
عین حال این چنین ترکیب بندی کمتر در ادبیات عادی استفاده شده ایران را نیافت هان د .
زوایای گنگ این بهار با خویش می بردم تا لحظه های مفقود
است ،و همین شعر اعتراضیشاعر را متفاوت تر می ساز د. اشــارهی شاعر به رویدادهای سیاســی و اجتماعی یکی از ویژگ یهای و یک بغل چرت عصر گاهی
اســت که شــاعر در این دفتر تجربه کرده است و به نوعی شعربازتاب و یک سفره نفت
همین تجرب ههاســت ،اما در عین حال شــاعر در این مجموعه نشــان و یک قرن تعطیلی مفرط
نگاه تفنگت را احساس می کنی هیز است می روی م یدهد که از کنار اتفاقات حســاس تاریخی ب یتفاوتنگذشته اس ت ،(صفح هی ۲۰)
(صفح هی ۲۴) شــعر او به جزیی از ادبیاتی تبدیل شدهاســت که با ثبت لحظ هها به
Vol. 20 / No. 1238 - Friday, May 10, 2013 یکی از اســتراتءی های مشــخص شــاعر همانند دیگر شــاعران و مبارزه برخاسته اس ت .حساسیت شاعر بهرویدادهای اجتماعی در عین
نویســندگان به خصوص در کشورهای مثل ایران که با خفقانسیاسی حال نقد آنها به عنوان کســی که در این شــرایط زیست هاست ،حائز
مواجه هستند و در عین حال بافت اجتماع عجین شده با مذهب است
اهمیت است.
.استفاده ی همزمان از متن و ادغام وگزینش مناسبتهای مذهبی و حکم تیر از روی مناره که می آید
اســتفاده از آن به نفع خود است ،به این طریق شاعر هم کارکرد این چشم های تو همراه من است
مناســبت ها را به چالش می کشد و هم در چنینفضایی می تواند در
این بافت بیشتر منتقد بماند ،از سوی دیگر این قدرت را دارد که بافت حکم تیر از روی بام که می آی د
چشم های تو همراه من است
مذهبی را هم نقد کند و آن را ازکارکرد طبیعی اش خارج ساز د .
( صفح هی ۱۱)
ماه اربعین است اینجا تصویر سازی های شاعر از روایت های مستند تاریخی ،عمیق و در عین
از سیم های مخفی از موج های نادیده حال رئال اســت .این تصویر ساز یها می توانند بهراحتی با مخاطب
شب نامه می ریزد شعر پر می کند پیاده روها خود ارتباط برقــرار کنند .نقد صریح شــاعر از اجتماع در عین بیان
رمز گونه ی و بازیهای زبانی در شــعر ،نیزاز دیگر تکنیک های این .
شام غریبان است اینجا
دردانه های کم سال خانم زندگانی مجموعه اس ت
از راه های مخفی به سردخانه می روند
دوزخ به جا مانده از آن همه زیبای ی
(صفح هی ۲۶) و می بینم
روایتهای این شعر منافاتی با حقیقت بیرونی ندارند ،در عین حال که
شــعر از زبان ساده ای برخوردا رنیست و شــاعر از بازیهایزبانی بهره با پهلوی شکسته یک گل
برده اســت ،اما در اکثر اشعار روایتهای شــعر به نوعی اشاره به یک با صورتی شکسته یک گل
اتفاق خــاص در جهان حقیقی دارند به نحوی کهاگر مخاطبی تجربه با ابرویی شکسته یک گل
ی مشترکی با شاعر داشته باشد می تواند با این شعرها همزات پنداری
کنــد .ادبیات این چنینی به خصوصوقتی ارزش پیدا می کند که می (صفح هی ۲(۱
توان رد پای حقیقتی و یا تجربه ی واقعه ای زنده را در شعر دید مثلا 2 9 در بسسیار از کشورهایی که بافت سیاسی همانند ایران دارند ،با وجود
سانســور و اختناق شدید که نویســندگان با آن روبه رو هستند،زبان
بدن های آزرده و مفقود کههر کدام نشاده دهنده ی تلاش شاعر برای اســتعاری می تواند یک تکنیک موثر در به ثمر رساندن اعتراض شاعر
بازنمود واقعیت از طریق ادبیات اس ت . باشــد ،این چنین شــعری در عین حال که نقش خود رادر توسعه ی
در طول شــعر فضاسازی به سمت درج واقعیت می رود ،واقعیت ها و 29 مقاومت در شعر ،تعهد در زبان
تجارب شاعر از دنیای حقیقی ،استفاده ی شاعر ازاسمهای حقیقی که
هر کدام در دنیای خارج از شــعر معنای خاصی دارند و به یک شخص
و یا حقیقت و یا رویداد واقعی اشــارهم یکنند نشان از علاقه ی شاعر
برای شرکت در گفتمان های سیاسی و حساس جامع هی خویش و درج
نگاهی به مجموعه اشعار «صدایم کن خضرا» سرودهی علیرضا بهنام حقیق تهای عینی دارد کهبرای افراد جامعه آشنا اس ت .
فرمان که می رسد از منبعی نادیدنی
سال متسیب /شماره - 1238جمعه 20تشهبیدرا 1392 دروغ لجه می بندد روی خیابان آزاده دواچی
سبز می شود زنجیر از جنوب تا شما ل
سهراب کشان اس ت
فضای نقد و در عین حال مشــارکت در بافت سیاســی ایفا می کند ،پرواز می کند گلوله تا سینه ی سهراب ادبیات ،به عنوان ابزاری برای نقد
و کیکاووس چشم گردانده تا ببنید پرپر شدنش را مــی تواند متعهد به هنر اصلی ادبیات کــه همانب یتفاوت نماندن به و شرکت در گفتمان های سیاسی
(صفح هی ۲۳) رویدادهای کشــورش است ،باشــد و خود را از بطن سیاس تهای یک و اجتماعی همــواره مورد توجه
بسیاری از نویسندگان درسراسر
استفاده از اسامی خاص در شعر و در عین حال حفظ کلیت شعر برای جامعه رها نکند .شــاعر در این ســطرهانشــان می دهد که به عمق جهان بوده اســت ،این مسئله به
رساندن یک مفهوم سیاسی از تکنیکهای این مجموعه است.استفاده از رویداد های سیاســی در جامعه اش بی تفاوت نیست ،اما در عین حال ویژهزمانی اهمیت پیدا می کند
کلماتی مثل ندا ،سهراب و کارگر جاوید که هر چند در جایگاه شعری زبان رمز گونه را انتخاب می کند،استعارات مذهبی که برای مخاطب که آثار نویســنده و یا شــاعر در
و نمادین استفاده شدهاند ،اما بیانگر حقیقی دردنیای بیرونی هستند. کشــورش فضای کافــی برای به
خود آشنا است و می تواند بر پارهای از مخاطبان تاثیر گذارترباشد.
ندای جماعت است این خیره بر امواج هر جایی چالش کشــیدن بافت اجتماعی درد می کند جای گلوله بر پیشانی خضر
و سیاســی را نداشته باشد و کارهای نویســنده سانسور شود ،در این خضر سال
ندای جماعت است نگاه می کند به رفتن خودش چنین بافتی نقش ادبیات پر رن گترمی شــود چرا که با اســتفاده از خیره به توهمی از آب
نگاه می کند به آن کارگرجاوید اســتراتژ یهای گوناگون ،ظرفیت این را مــی یابد که در گفتما نهای و این تماشاچیان همیشه
و می گذرد با رقص از آستانه سیاسی و اجتماعی کشورش،شرکت کند و به عضوی فعال از جامع هی (صفح هی ۱۵)
سرخوشانه خود تبدیل شود .گرچه که ممکن است منتقدانی ،به خصوص آنهایی
تنها می گذارد دیگران را با افســانه هایی که پخش می شوند با شــعر شاعر تنها نیست ،گاهی برای محکم تر کردن بیان خود از اشعار که بیشتر ساز و کاربا شرایط حاکم را می پسندند ،این چنین ادبیاتی
سرعت نور شاعران گذشته هم استفاده می کند ،تا با ارجاع اشعار آنهادر شعر با را تقلیل دادن متن به شــعار سیاسی قلمداد کنند ،اما در کشورهایی
(صفح ه۲۳) هدف عجین شدن با تاریخ و روایتهای آن ،از بسط روای تهای کلیش های با چال شهایسیاسی مثل ایران که سیاست تنیده در تاروپود مردمان
شــاعر بی انکه اشاره ی خاصی به این کلمه کند مدام کلمه ی سبز را فاصله بگیر د . این کشور است نمی توان سیاســت را از بافت ادبی جدا کرد .شاعری
در مجموعه ی خود به کار برده اســت .شــاید تکراراین کلمهشاعر را کــه دراین چنین بافتی زندگی می کند به طور ناخودآگاه تحت تاثیر
برای شــرکت هرچه بیشــتر در گفتمان های .سیاسی کشور ش یاری صدایم کن خضرا ایــن بافت قرار می گیرد و تمام تلاش خود را برای تبدیل کردن اثرش
با صدای زنی که می گفت به نمودی از حقایــق جامع هی خود خواهد کرد .ادبیات ایران در طول
داد ه اس ت . ســا لهای گذشته به ویژهبا تن گتر شــدن فضای سیاسی واجتماعی
صدای تو خوب است
شــاهد حضور جمع کثیری از شاعران و نویسندگانی بوده است که در (صفح هی ۱۷)
بیرون می آیی از خاک می گذری از گودال های منتظر برابر ب یعدالتی حکومت و در عین حال فشــار برنویسندگان و شاعران
سکوت نکردهاند ،این چنین آثاری به ویژهآن جا اهمیت پیدا می کنند مشارکت شــاعر درلحظه لحظ هی سیاســت های اجتماعی و سیاسی با قامت سبزت بلند
با جماعت شعرمی خولنی میروی نشان از آگاهی شاعر برای بیدار کردن مخاطب و انتقال نقد وهمینطور که بخشی از تاریخ مبارزاتی کشورخود می شوند و با به چالش کشیدن
In touch with Iranian diversity (صفح هی ۲۴) تجــارب خود دارد ،اما این نقدها خیلی واضح نیســتند بلکه از طریق قدرت ،بنیا نهای نوینی را در پیشــبرد تئور یهای نوین ادبی در بافت
اما تجارب شــاعر در قامت کلمات ،مدام معنای متفاوتی میابد ،شاعر اشــاره ی کلمات و گاهی ادغام و ترکیب آنها بایکدیگر استفاده شده سیاسی و اجتماعی بر پام یکنن د .
ازکلمه هیز و تفنگ در عین حال متفاوت ود ر یک زماناستفاده کرده مجموعــ هی جدید علیرضا بهنام باعنوان «خضــرا صدایم کن» نیز در اند .اســتفاده ی شــاعر از کلماتی مثل نفت به همان مفهوم سیاسی،
اســت ،این نوع استفاده از کلمات شــاعر را قاد ر می سازد تا صدای زمرهی همین نوع از ادبیات اســت که با نگاهی متفاوت بهجنب شهای متن شعر را به تکرار روایتهای تلخسرزمینش نزدیک کرده است و در
اعتراضی خود را پررنگ تر کند ،اما به نوعآشنا کردن مخاطب با لحن اجتماعی در ایران کنونی ،قدرت به تصویر کشــیدن بخشــی از تاریخ عین حال شاعر را در ورط هی تکرار یک شعار سیاسی نیانداخته اس ت .
و فرم اعتراضی شــعر اســت .هیزی و تفنگ دو کلمه ای که می تواند کشــورش را دارد .این مجموعه که از ســوی نشــرناکجا و در پاریس
شــاعر را در رســاندن معنای حقیقیبه مخاطبش یاری دساند .و در منتشر شده است ،مشتمل بر شعرهایی است که اجازهی نشر در داخل گم شده ام باز
عین حال این چنین ترکیب بندی کمتر در ادبیات عادی استفاده شده ایران را نیافت هان د .
زوایای گنگ این بهار با خویش می بردم تا لحظه های مفقود
است ،و همین شعر اعتراضیشاعر را متفاوت تر می ساز د. اشــارهی شاعر به رویدادهای سیاســی و اجتماعی یکی از ویژگ یهای و یک بغل چرت عصر گاهی
اســت که شــاعر در این دفتر تجربه کرده است و به نوعی شعربازتاب و یک سفره نفت
همین تجرب ههاســت ،اما در عین حال شــاعر در این مجموعه نشــان و یک قرن تعطیلی مفرط
نگاه تفنگت را احساس می کنی هیز است می روی م یدهد که از کنار اتفاقات حســاس تاریخی ب یتفاوتنگذشته اس ت ،(صفح هی ۲۰)
(صفح هی ۲۴) شــعر او به جزیی از ادبیاتی تبدیل شدهاســت که با ثبت لحظ هها به
Vol. 20 / No. 1238 - Friday, May 10, 2013 یکی از اســتراتءی های مشــخص شــاعر همانند دیگر شــاعران و مبارزه برخاسته اس ت .حساسیت شاعر بهرویدادهای اجتماعی در عین
نویســندگان به خصوص در کشورهای مثل ایران که با خفقانسیاسی حال نقد آنها به عنوان کســی که در این شــرایط زیست هاست ،حائز
مواجه هستند و در عین حال بافت اجتماع عجین شده با مذهب است
اهمیت است.
.استفاده ی همزمان از متن و ادغام وگزینش مناسبتهای مذهبی و حکم تیر از روی مناره که می آید
اســتفاده از آن به نفع خود است ،به این طریق شاعر هم کارکرد این چشم های تو همراه من است
مناســبت ها را به چالش می کشد و هم در چنینفضایی می تواند در
این بافت بیشتر منتقد بماند ،از سوی دیگر این قدرت را دارد که بافت حکم تیر از روی بام که می آی د
چشم های تو همراه من است
مذهبی را هم نقد کند و آن را ازکارکرد طبیعی اش خارج ساز د .
( صفح هی ۱۱)
ماه اربعین است اینجا تصویر سازی های شاعر از روایت های مستند تاریخی ،عمیق و در عین
از سیم های مخفی از موج های نادیده حال رئال اســت .این تصویر ساز یها می توانند بهراحتی با مخاطب
شب نامه می ریزد شعر پر می کند پیاده روها خود ارتباط برقــرار کنند .نقد صریح شــاعر از اجتماع در عین بیان
رمز گونه ی و بازیهای زبانی در شــعر ،نیزاز دیگر تکنیک های این .
شام غریبان است اینجا
دردانه های کم سال خانم زندگانی مجموعه اس ت
از راه های مخفی به سردخانه می روند
دوزخ به جا مانده از آن همه زیبای ی
(صفح هی ۲۶) و می بینم
روایتهای این شعر منافاتی با حقیقت بیرونی ندارند ،در عین حال که
شــعر از زبان ساده ای برخوردا رنیست و شــاعر از بازیهایزبانی بهره با پهلوی شکسته یک گل
برده اســت ،اما در اکثر اشعار روایتهای شــعر به نوعی اشاره به یک با صورتی شکسته یک گل
اتفاق خــاص در جهان حقیقی دارند به نحوی کهاگر مخاطبی تجربه با ابرویی شکسته یک گل
ی مشترکی با شاعر داشته باشد می تواند با این شعرها همزات پنداری
کنــد .ادبیات این چنینی به خصوصوقتی ارزش پیدا می کند که می (صفح هی ۲(۱
توان رد پای حقیقتی و یا تجربه ی واقعه ای زنده را در شعر دید مثلا 2 9 در بسسیار از کشورهایی که بافت سیاسی همانند ایران دارند ،با وجود
سانســور و اختناق شدید که نویســندگان با آن روبه رو هستند،زبان
بدن های آزرده و مفقود کههر کدام نشاده دهنده ی تلاش شاعر برای اســتعاری می تواند یک تکنیک موثر در به ثمر رساندن اعتراض شاعر
بازنمود واقعیت از طریق ادبیات اس ت . باشــد ،این چنین شــعری در عین حال که نقش خود رادر توسعه ی