Page 34 - Shahrvand BC No.1238
P. 34
هنر
نیســت ماگ ربزارم » .آذربرآشفته م یشــو دوحلق ها یراک هب هدس ت مردهریگ؛ روایتیا زفقرومردسالاری 34
دار دنشا نم یده دوم یگوی دعق دکردهان د .گوه رم یگوی دبدو ناجازه
من!آذرم یگوی دک هم یخواه دخان هرابفروش دوبرو دبامادروخواه ر خواهران یکههمدیگ ررامیدرند 34
رسو لزندگ یکند.م یگوی دخودتا نخواستی دو گرن هم ننم یخواست م
ای نگون هشو د.
پایا نتئات رنی زســورئا لاســ تودوخواه رباای نک هنم یبینی موتنها
صداهایشا نرام یشنوی مآذررام یکشن دونقش هم یکشن دبرا یازبی ن
برد نجســدش.هردوگوی یشرمســاردنبا لراه یبرا یپنها نکرد ن
جســ دهستند.درانتهاگوه رم یگوید« :ماخواه رنبودی مفق طت وی ک
خون هبودیم».
رواب طکالایی،کلیش هها یجنسیتی سال متسیب /شماره - 1238جمعه 20تشهبیدرا 1392
مردهری گتل خاســت.تئاتر یک هب هگفت هکارگردان شبرگرفت هازی ک
واقع هدرشــه رفسابودهاست.این نمایش شرایط یسخ تراب هتصوی ر
م یکش دورابط ههای یرا نشــان م یده دک هب هخاط رفق ردیگ رانسان ی
نیس تو کالایی شده است.حور یبرا یفرارازشرای طم یخواه دازدوا ج
کند.رســو لبرا یبهبو داوضاع شازعشــ قحور یم یگذر دوب هآذر
م یپیوندد.حور یوگوه ره مبرا یداشــت نسقف یبالا یس روویلا ن
نشــدن،خواه رخو درام یکشند.درای نمیا نآذرصادقان هت ردلبست ه
اســ تب هرسول،اوچش مب هخان هکســ یندارد.مه رم یطلب دودرپ ی
صدا یبچ هاست.
داســتا نرئا لاس توپایبند ینویســندهوکارگردا نب هاص لداستا ن
گرچ همه ماس تامام یتوا نکلیشــ هها یجنسیت یرابازتولی دنکرد.
تاکی دب رمر دبود نگوه روخشون توقلدر یاووزن یک هکت کخورد ن
رابهت رازتنهای یم یدان دودختر یک هچو نپای شلن گاس تباورندار د
مرد یاورادوســ تبدارد،مراوام یدار دک هدرانتها ینمای شب هسرا غ
کارگردا نبــرو مو از او وقتی برای مصاحبه بگیر م .مصاحبه ای که در
روزهای ابتدایی اردیبهشت انجام م یشود.
نم یخواست مفضا یکار مزنان هباشد م یخواه دشــا لگردن یبرا یمر دبباف د .آذرسکو تم یکند.حور یب ه مریم رحمانی تهرانی In touch with Iranian diversity
غز لاســکندرنژا ددانشــجو یدکتر یپژوه شهن ردردانشگاهتربی ت رسو لابرازعش قم یکن دواوم یگوی دقص دازدوا جباآذررادارد.حور ی مردهری گتئاتر یاســت که از ۲۴اســفند ماه تــا ۲۳فروردین روی
مدر ساســ تک هدرپاس خب هسوال ممبن یب ربازتولی دکلیش ههااززنا ن شــرو عم یکن دب هبدگوی یازآذرک هزش تاس تو س گت وروی شنگاه صحنه بود تئاتر یب هنویسندگ یوکارگردان یدوز ن .زن بودن نویسنده
وبازتولی دخشــون تعلی هآنا ندرنمای شم یگوی د :تلا شم نای نبو د نم یکند.پای شلن گاس توکبری تب یخط ره مهست؛ حت یاگ ری ک وکارگردا نمراقلقل کداد تا باانبوه کارها یتلنبارشــدهروزها یآخ ر
ک هشرای طای نافرا درانشا نده موفق ررا و ای نک هرو یزنانگ یتاکی د گردا نســربازازکنار شبگذرن دهی چاتفاق یبرا یآذرنم یافتد.حور ی
نکن م .مخاط بب هعنوا نعنص رفعا لم یتوان دبرداش تخود شراداشت ه زیبات روجســورت رازآذرست.ب هرسو لم یگوی دک هاورابرا یخان ها ش سا لچند ساعت یراوق تبگذار مبرای رفتن ودید نای نتئات ر .
باشد.م نمواف قنیست مک هتروی جخشــون تکردها مچو نقتل یاتفا ق م یخواه دوتانفهمیدهخان هما لچ هکســ یاســ تباه ردوَ س روِ س ر مرده ریگ باصداهای یمغشــو شآغازم یشــو دباصدا یقطار یک ه
افتادهاســت.ای نگون هم یشــو دگف تحور یک هم یگوی دم یرو مس ر م یکوب دوم یرو د.شــروعی ک هسورئال م ینماید .صداهامتعل قب هس ه
جادهم یایســت مدار دتروی جفحشام یکند.ای نکلما تمتعل قب هی ک داشته.م یگوی دچراگذاشت یعاشق تشوم؟ خواهر یاســ تک هبع دم یفهمی مباه مدرکنــارکارخان ها یزندگ ی
قشــ راس تاگ رقراربو دک هحور یروشــنفک رباش دورزالوکزامبور گ هرا سگوه رازدســ تداد نسرپناهاســ تک هج زآ ندرای نسا لها م یکنند.صداهاکابو سها یخواهران یاس تک هدربرهو تتنهاهستند.
د لبســت هچیز ینشدهاس تشــای دازب سک هخود شرالای قعش ق
بخواند ک هدیگ رای نکاردرنم یآم د. نم یدانســت هیاب هخاط رشرایط شدرمخلی ها شنم یگنج دک همردا ن تنهاوفقی ر.
بازن یفقی رازدوا جکنن د .اوب هآذرم یگوی دک همرد مچ هخواه دگفت؟ دوخواه ردرکارخان هکارم یکنن دوســوم یکــ هپای شدرحی نکار
▪ ▪رحمانــی:منظو رم نبازتولی دخشــون تعلی هزنا ن وابژ ه م یگوین درســو ل«کبــا بونا نزی رکباب »رایــ کلقم هکرده«!مر د صدمــ هدیدهولنــ گلنگا نراهم یرو دودیگ رقــادرب هکارکرد ندر
کارخان هنیســت .اکنو نهم همســئولی تها یخان هرو یدو شاوس ت.
جنســ یبود نآنا نجملات و کلماتی د ردیالو گهاس تمانن د داستا نمردهری گقص هس هخواه رب هنامها یگوهر،آذروحور یاس ت
«کبا ب ونا نزی رکباب » وشوه رباش هحت یاگ رز ن وکت کبزن ه ک هب هدلی لشرای طسخت یک هدرآ نزندگ یم یکنن دب هدنبا لفرصت ی
بهت را زنبودن شاس تن هقتل یک هد رپایا نر خم یده د .یا «نا ن هستن دک هاوضاعشا نبهت رشــود.ای نبهبو دشرای طبرا یگوه رک هاز
ک هبیا تشــ ددیگ رب هدر دنم یخورد»،یاتاکی دب رمردانگ ی هم هبزر گت راســ تدست یب هســ رورو یخان هکشید ناس توسفی د
گوهر،گوی یشمابرا یمردانشا نبالاتر یا ززنا نقائ لهستی د کردن شونگ هداشــت نسق فبالا یس روپرهیز ازمردان،برا یحور ی
ک هگوه رد ردیالو گهاخودش رامردم یداند ورفتا ر وگفتار ش ه مشــوه رکرد ناســ تورفت نازای نبیابا نبرهو توبرا یآذره م
شــبی همردا ناس ت ومدا مای نمســئل هراب هر خخواهران ش اتفاق یاس تک هازب سنیافت هعمر شتل فشدهاست .درجای یازتئات ر
م یکشــد.م نمنظور محذ فای نجملا ت وکلما تاست.کار ی آذرم یگوید« :شوه رآد مروکت کبزن هبهت رازای نک هتنهاباشی.دل م
ون گون گبچ هم یخواهد .» Vol. 20 / No. 1238 - Friday, May 10, 2013
گوه رهشــدارم یده دب ههر دوخواه رک همردهانیرن گبازن دودور ی
کنن دازآ نها .هشداری که بعد م یفهمیم از ترس است .حور یشیطا ن
ت رازآذراســ توروز یمرد یجوا نراب هخانــ هم یآور دتاآبگرمک ن
خــرا براتعمی رکنــد.ازای نجارقاب تحور یوآذربرا یب هدســ ت
آورد نمر دوشــای دبرا یفرارازشــرایط یک هدرآ نهســتن دشرو ع
م یشــو د .حور یآشــکارت رب همر دابرازعلاق هم یکن دوآذرب هخاط ر
نقصا نفیزیک یک هدار دواعتما دب هنفســ یک هندار دغیرمســتقی مت ر
سع یم یکن ددرمسی ررسو لقرارگیر د.
رســو له مآ نچنا نک هازحور یم یشنوی مازب هقو لخود ش«مو س
مو سهای »اوپاپ سنم یکش دتاروز یک هم یفهم دخان هدی هپا یآذر
است.رسو لازآذرخواستگار یم یکند.آذرم یگوی دک هازاوبزر گت ر
اس توپای شه منق صدار دوفرداروزک هی کشک مبزای دازدی درسو ل
م یافتد.انگارک هازچال هب هچاهبیفتد.اوم یگوی دگوه رآ نهارابع داز
مر گمادرشــا نورهاکرد نآ نهاتوس طپدر بزر گکرده است.رسو ل
م یگوی دشــمانجی بهستی دای نخون هه مک ههســ تایراد یندار د
م یتواننــ دبامازندگ یکنن د.آذرتاکی دم یکن دگوه رخودش «ی کپا
مر د »اســ تودوآشــپ زی کجانم یتوانن دباشن د .رسو له مپیشنها د
م یکن دک هدوخواه ردیگ رم یتوانن دهما ننزدیک یهاخان هبگیرند.
درای نبی نحور یب هآذرم یگوی دک هرســو لرادوســ تدار دوازاو
نیســت ماگ ربزارم » .آذربرآشفته م یشــو دوحلق ها یراک هب هدس ت مردهریگ؛ روایتیا زفقرومردسالاری 34
دار دنشا نم یده دوم یگوی دعق دکردهان د .گوه رم یگوی دبدو ناجازه
من!آذرم یگوی دک هم یخواه دخان هرابفروش دوبرو دبامادروخواه ر خواهران یکههمدیگ ررامیدرند 34
رسو لزندگ یکند.م یگوی دخودتا نخواستی دو گرن هم ننم یخواست م
ای نگون هشو د.
پایا نتئات رنی زســورئا لاســ تودوخواه رباای نک هنم یبینی موتنها
صداهایشا نرام یشنوی مآذررام یکشن دونقش هم یکشن دبرا یازبی ن
برد نجســدش.هردوگوی یشرمســاردنبا لراه یبرا یپنها نکرد ن
جســ دهستند.درانتهاگوه رم یگوید« :ماخواه رنبودی مفق طت وی ک
خون هبودیم».
رواب طکالایی،کلیش هها یجنسیتی سال متسیب /شماره - 1238جمعه 20تشهبیدرا 1392
مردهری گتل خاســت.تئاتر یک هب هگفت هکارگردان شبرگرفت هازی ک
واقع هدرشــه رفسابودهاست.این نمایش شرایط یسخ تراب هتصوی ر
م یکش دورابط ههای یرا نشــان م یده دک هب هخاط رفق ردیگ رانسان ی
نیس تو کالایی شده است.حور یبرا یفرارازشرای طم یخواه دازدوا ج
کند.رســو لبرا یبهبو داوضاع شازعشــ قحور یم یگذر دوب هآذر
م یپیوندد.حور یوگوه ره مبرا یداشــت نسقف یبالا یس روویلا ن
نشــدن،خواه رخو درام یکشند.درای نمیا نآذرصادقان هت ردلبست ه
اســ تب هرسول،اوچش مب هخان هکســ یندارد.مه رم یطلب دودرپ ی
صدا یبچ هاست.
داســتا نرئا لاس توپایبند ینویســندهوکارگردا نب هاص لداستا ن
گرچ همه ماس تامام یتوا نکلیشــ هها یجنسیت یرابازتولی دنکرد.
تاکی دب رمر دبود نگوه روخشون توقلدر یاووزن یک هکت کخورد ن
رابهت رازتنهای یم یدان دودختر یک هچو نپای شلن گاس تباورندار د
مرد یاورادوســ تبدارد،مراوام یدار دک هدرانتها ینمای شب هسرا غ
کارگردا نبــرو مو از او وقتی برای مصاحبه بگیر م .مصاحبه ای که در
روزهای ابتدایی اردیبهشت انجام م یشود.
نم یخواست مفضا یکار مزنان هباشد م یخواه دشــا لگردن یبرا یمر دبباف د .آذرسکو تم یکند.حور یب ه مریم رحمانی تهرانی In touch with Iranian diversity
غز لاســکندرنژا ددانشــجو یدکتر یپژوه شهن ردردانشگاهتربی ت رسو لابرازعش قم یکن دواوم یگوی دقص دازدوا جباآذررادارد.حور ی مردهری گتئاتر یاســت که از ۲۴اســفند ماه تــا ۲۳فروردین روی
مدر ساســ تک هدرپاس خب هسوال ممبن یب ربازتولی دکلیش ههااززنا ن شــرو عم یکن دب هبدگوی یازآذرک هزش تاس تو س گت وروی شنگاه صحنه بود تئاتر یب هنویسندگ یوکارگردان یدوز ن .زن بودن نویسنده
وبازتولی دخشــون تعلی هآنا ندرنمای شم یگوی د :تلا شم نای نبو د نم یکند.پای شلن گاس توکبری تب یخط ره مهست؛ حت یاگ ری ک وکارگردا نمراقلقل کداد تا باانبوه کارها یتلنبارشــدهروزها یآخ ر
ک هشرای طای نافرا درانشا نده موفق ررا و ای نک هرو یزنانگ یتاکی د گردا نســربازازکنار شبگذرن دهی چاتفاق یبرا یآذرنم یافتد.حور ی
نکن م .مخاط بب هعنوا نعنص رفعا لم یتوان دبرداش تخود شراداشت ه زیبات روجســورت رازآذرست.ب هرسو لم یگوی دک هاورابرا یخان ها ش سا لچند ساعت یراوق تبگذار مبرای رفتن ودید نای نتئات ر .
باشد.م نمواف قنیست مک هتروی جخشــون تکردها مچو نقتل یاتفا ق م یخواه دوتانفهمیدهخان هما لچ هکســ یاســ تباه ردوَ س روِ س ر مرده ریگ باصداهای یمغشــو شآغازم یشــو دباصدا یقطار یک ه
افتادهاســت.ای نگون هم یشــو دگف تحور یک هم یگوی دم یرو مس ر م یکوب دوم یرو د.شــروعی ک هسورئال م ینماید .صداهامتعل قب هس ه
جادهم یایســت مدار دتروی جفحشام یکند.ای نکلما تمتعل قب هی ک داشته.م یگوی دچراگذاشت یعاشق تشوم؟ خواهر یاســ تک هبع دم یفهمی مباه مدرکنــارکارخان ها یزندگ ی
قشــ راس تاگ رقراربو دک هحور یروشــنفک رباش دورزالوکزامبور گ هرا سگوه رازدســ تداد نسرپناهاســ تک هج زآ ندرای نسا لها م یکنند.صداهاکابو سها یخواهران یاس تک هدربرهو تتنهاهستند.
د لبســت هچیز ینشدهاس تشــای دازب سک هخود شرالای قعش ق
بخواند ک هدیگ رای نکاردرنم یآم د. نم یدانســت هیاب هخاط رشرایط شدرمخلی ها شنم یگنج دک همردا ن تنهاوفقی ر.
بازن یفقی رازدوا جکنن د .اوب هآذرم یگوی دک همرد مچ هخواه دگفت؟ دوخواه ردرکارخان هکارم یکنن دوســوم یکــ هپای شدرحی نکار
▪ ▪رحمانــی:منظو رم نبازتولی دخشــون تعلی هزنا ن وابژ ه م یگوین درســو ل«کبــا بونا نزی رکباب »رایــ کلقم هکرده«!مر د صدمــ هدیدهولنــ گلنگا نراهم یرو دودیگ رقــادرب هکارکرد ندر
کارخان هنیســت .اکنو نهم همســئولی تها یخان هرو یدو شاوس ت.
جنســ یبود نآنا نجملات و کلماتی د ردیالو گهاس تمانن د داستا نمردهری گقص هس هخواه رب هنامها یگوهر،آذروحور یاس ت
«کبا ب ونا نزی رکباب » وشوه رباش هحت یاگ رز ن وکت کبزن ه ک هب هدلی لشرای طسخت یک هدرآ نزندگ یم یکنن دب هدنبا لفرصت ی
بهت را زنبودن شاس تن هقتل یک هد رپایا نر خم یده د .یا «نا ن هستن دک هاوضاعشا نبهت رشــود.ای نبهبو دشرای طبرا یگوه رک هاز
ک هبیا تشــ ددیگ رب هدر دنم یخورد»،یاتاکی دب رمردانگ ی هم هبزر گت راســ تدست یب هســ رورو یخان هکشید ناس توسفی د
گوهر،گوی یشمابرا یمردانشا نبالاتر یا ززنا نقائ لهستی د کردن شونگ هداشــت نسق فبالا یس روپرهیز ازمردان،برا یحور ی
ک هگوه رد ردیالو گهاخودش رامردم یداند ورفتا ر وگفتار ش ه مشــوه رکرد ناســ تورفت نازای نبیابا نبرهو توبرا یآذره م
شــبی همردا ناس ت ومدا مای نمســئل هراب هر خخواهران ش اتفاق یاس تک هازب سنیافت هعمر شتل فشدهاست .درجای یازتئات ر
م یکشــد.م نمنظور محذ فای نجملا ت وکلما تاست.کار ی آذرم یگوید« :شوه رآد مروکت کبزن هبهت رازای نک هتنهاباشی.دل م
ون گون گبچ هم یخواهد .» Vol. 20 / No. 1238 - Friday, May 10, 2013
گوه رهشــدارم یده دب ههر دوخواه رک همردهانیرن گبازن دودور ی
کنن دازآ نها .هشداری که بعد م یفهمیم از ترس است .حور یشیطا ن
ت رازآذراســ توروز یمرد یجوا نراب هخانــ هم یآور دتاآبگرمک ن
خــرا براتعمی رکنــد.ازای نجارقاب تحور یوآذربرا یب هدســ ت
آورد نمر دوشــای دبرا یفرارازشــرایط یک هدرآ نهســتن دشرو ع
م یشــو د .حور یآشــکارت رب همر دابرازعلاق هم یکن دوآذرب هخاط ر
نقصا نفیزیک یک هدار دواعتما دب هنفســ یک هندار دغیرمســتقی مت ر
سع یم یکن ددرمسی ررسو لقرارگیر د.
رســو له مآ نچنا نک هازحور یم یشنوی مازب هقو لخود ش«مو س
مو سهای »اوپاپ سنم یکش دتاروز یک هم یفهم دخان هدی هپا یآذر
است.رسو لازآذرخواستگار یم یکند.آذرم یگوی دک هازاوبزر گت ر
اس توپای شه منق صدار دوفرداروزک هی کشک مبزای دازدی درسو ل
م یافتد.انگارک هازچال هب هچاهبیفتد.اوم یگوی دگوه رآ نهارابع داز
مر گمادرشــا نورهاکرد نآ نهاتوس طپدر بزر گکرده است.رسو ل
م یگوی دشــمانجی بهستی دای نخون هه مک ههســ تایراد یندار د
م یتواننــ دبامازندگ یکنن د.آذرتاکی دم یکن دگوه رخودش «ی کپا
مر د »اســ تودوآشــپ زی کجانم یتوانن دباشن د .رسو له مپیشنها د
م یکن دک هدوخواه ردیگ رم یتوانن دهما ننزدیک یهاخان هبگیرند.
درای نبی نحور یب هآذرم یگوی دک هرســو لرادوســ تدار دوازاو