Page 28 - 1349
P. 28
‫سینمای تابستانی‪ ،‬رویاهایی نوستالژیک‬ ‫مقالات‬ ‫‪28‬‬

‫امید حبیبی نیا‪www.facebook.com/page.omid.habibinia /‬‬ ‫هنر‬ ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1349‬جمعه ‪ 5‬ریت ‪1394‬‬

‫اولین باری که سینمای تابستانی را تجربه کردم احتمالا پلاژ ستاد‬
‫مشترک ارتش در نوشهر بود که افسران ارشد ارتش شاهنشاهی و‬
‫خانواده هایشان یک یا دو هفته را در آنجا به استراحت و تفریح می‬
‫پرداختند‪ ،‬سینمای پلاژ یک شب فیلم ایرانی و یک شب فیلم خارجی‬
‫نمایش می داد که طبعا استقبال از فیلم های خارجی بیشتر بود و البته‬
‫فرصتی هم برای من بود که با سینمای ایران آشنا شوم‪ ،‬رضا موتوری‬
‫و همسفر را همانجا دیدم؛ تابستان هایی پر از خاطرات نوستالژیک‪،‬‬
‫روزگار سپری شده خاطرات خوش کودکی که در آخرین تابستان پیش‬

‫از جمهوری اسلامی به سر رسید!‬

‫ساحلی (مثلا در جشنواره کن) و سینمای مخصوص خودروها (درایو‬ ‫ابر که به تفکر و تمرکز نیاز دارند یا انتظارات تماشاگر را به چالش می‬ ‫در آن سالها اما سینمای تابستانی در ایران گسترش بسیاری یافته بود‪،‬‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫این سینما) شناخته می شود معمولا بسیاری از خانواده ها را در ایام‬ ‫کشند معمولا برای این مخاطبان عام به نمایش در نمی آیند‪.‬‬ ‫هر چند که از رونق سینمای داخلی به دلیل سانسور و ناتوانی در رقابت‬
‫با محصولات خارجی کاسته شده بود اما علاوه بر تهران در چند شهر‬
‫تعطیلات تابستانی به سینما می کشاند‪.‬‬ ‫فیلم هایی که صحنه های خشن مانند حرام زاده های بی شرف یا‬ ‫بزرگ سینمای تابستانی رواج داشت که بطور متناوب به نمایش فیلم‬
‫صحنه های سکسی مانند زن حشری داشته باشند نیز برای نمایش در‬
‫تاریخچه سینمای تابستانی به سرآغاز پیدایش سینما و کاروان های‬ ‫های عامه پسند ایرانی و هالیوودی می پرداختند‪.‬‬
‫سینمای سیار باز می گردد‪ .‬با این حال نخستین سینماهای تابستانی‬ ‫فضای باز انتخاب نمی شوند‪.‬‬
‫در اوایل دهه ‪ ۲۰‬قرن پیش در اروپا و آمریکا شکل گرفتند و سپس به‬ ‫سینمای تابستانی که این روزها در نیمکره شمالی نیز بار دیگر در هر‬
‫سینمای روباز یا تابستانی همچنین ویژگی های دیگری نیز از نظر‬ ‫شهری در اروپا و آمریکا و آسیای دور مشتریان سینما را فرا می خواند‬
‫شوروی راه یافتند‪.‬‬ ‫مخاطب شناسی دارد که می توان برخی از آنها را چنین برشمرد‪:‬‬ ‫اما ویژگی های خاص خود را دارد که تماشای فیلم در آن را با تماشای‬
‫‫‪ -‬همراهی خانواده و یا زوجین به قصد تفریح‬
‫نخستین سالن سینمای تابستانی رو باز در ایران توسط آرتاشش‬ ‫‫‪ -‬همنوایی بیشتر تماشاگران‬ ‫فیلم در سالن سرپوشیده سینما متمایز می سازد‪.‬‬
‫پاتماگریان در سال ‪ ۱۲۹۹‬یعنی درست ‪ ۹۵‬سال پیش در چنین‬ ‫‫‪ -‬تقویت خلق مثبت جمعی‬
‫روزهایی در خیابان امیریه تاسیس شد که به دنبال آن در آبادان و‬ ‫‫‪ -‬خارق عادت بودن برای مخاطب‬ ‫در سینمای رو باز یا تابستانی معمولا فیلم های عامه پسندی چون مد‬
‫‫‪ -‬ارتباط ارگانیک با محیط تماشا و متغیرهای محیطی‬ ‫مکس (مکس دیوانه) به روی پرده می رود و و فیلم هایی چون اطلس‬
‫تهران نیز چند سالن سینمای تابستانی تاسیس شد‪.‬‬
‫برخی از جشنواره های فیلم جهان برای سینمای روباز خود مشهور‬
‫سالها پس از محبوبیت درایو این سینما در آمریکا در سال ‪،۱۹۴۸‬‬ ‫هستند‪ ،‬جشنواره فیلم لوکارنو که یکی از قدیمی ترین جشنواره های‬
‫اولین آن در ونک آغاز به کار کرد‪ .‬به تدریج سالن های تابستانی در‬ ‫فیلم جهان است و در میانه تابستان در شهر زیبای لوکارنو در جنوب‬
‫مرکز و جنوب شهر تعطیل و به شمال شهر محدود شد‪ .‬پس از استقرار‬ ‫سوئیس برگزار می شود به دلیل پرده سینمای بزرگ و میدان بزرگ‬
‫جمهوری اسلامی سینماهای تابستانی تعطیل و تا سالهای اخیر عملا‬ ‫شهر که به سالن سینمایی با هزاران تماشاگر بدل می شود مشهور‬

‫نشانی از سینمای تابستانی در ایران نبود‪.‬‬ ‫است که تاکنون بزرگترین سینمای تابستانی جهان بوده است‪.‬‬
‫سینمای تابستانی یا رو باز که در انواع مختلف و به طور مشخص‬
‫سینمای تابستانی لذت سینما رفتن را دوچندان می سازد و همواره‬ ‫با دو شیوه تماشای فیلم در محل اکران موقت از جمله سینمای‬
‫بخشی از خاطره جمعی بسیاری از کودکان و نوجوانان است که فیلم‬
‫هایی اغلب شاد و پرهیجان در آن دیده اند‪ ،‬دنیایی که ب ‌یشباهت به‬
‫سینما پارادیزو نیست و از همان جنس؛ کشف‪ ،‬لذت‪ ،‬شادی و خاطره‪.‬‬

‫خیال و آرزوهای‏رنگانگ تهی‌تر می‌شود و رنگ واقعیت روزمره را به‬ ‫خیابان را م ‌یپایید که بی نظم و شلوغ‌‪ ،‬هیچ نشانه‌ای از تهران رمانتیک‬ ‫ادام ‌هی صفح ‌ه‬ ‫‪Vol. 22 / No. 1349 - Friday, June 26, 2015‬‬
‫خود م ‌یگیرد‪ .‬از کنار خانه‌اش م ‌یگذرم و نگاهی ب ‌هپنجره‌ها م ‌یاندازم‬ ‫‏دهه‌‪ ۴۰‬در عکس‌ها نداشت ( صفحه ی ‪۵۵‬‏)‬ ‫‪۲۷‬‬
‫که اغلب با پرده‏پوشیده شده شاید اتفاقی او را ببینم‌‪ .‬دوست دارم بدانم‬
‫گذشته برای او اکنون چه معنایی دارد و کدام خاطره‌های مشترک‌مان‬ ‫شخصیت دیگری در داستان در عین حال که در تلاش است تا به‬ ‫اما از ‏سوی دیگر شخصیت‌های داستان در فضای بومی هم به نوعی‬
‫را هنوز حفظ کرده‌‪.‬‏چند سال قبل با پدرم ویدئویی از دانشگاه امیرکبیر‬ ‫چالش‌های مهاجرت به عنوان دیگری غلبه کند‌‪ ،‬نگاهی انتقادی به وقایع‬ ‫سرگشتگی می‌رسند که این فضا به دلیل فاصله افتادن در مهاجرت از‬
‫می‌دیدیم و دانشجویانی که دوره شده بودند و کتک م ‌یخوردند‪ .‬لگد و‬ ‫‏سرزمین مادری دارد‪ ،‬که از همان زاویه‌ی مهاجر به نقد آنها م ‌یپرداز ‌د‪.‬‬
‫مشت بود که از هر‏طرف به سر و صورتشان می‌خورد و باران فحش بود‬ ‫در واقع نگاه تجربی نویسنده و ذهینت خلاق و حساس او نسبت به‬ ‫ایده‌آل آنها‏فاصله گرفته است‪.‬‬
‫‏مسائل سیاسی از یک‌سو و از سوی دیگر‪ ،‬تجربه‌ی زندگی ب ‌هعنوان‬ ‫نشستم و از سر بی‌کاری یک فنجان قهوه سفارش دادم‪ .‬هنوز ربع ساعتی‬
‫که بر آنها می‌بارید (‌صفحه ی ‪)۷۳‬‏‬ ‫مهاجر موجب شده است که بتواند پلی را در روایت‌های خود از هر دو‬ ‫به قرار مانده بود‌‪ .‬نگاهی به دورو برم انداختم که در این سا ‌لها تغییر‬
‫نگاهی به مجموعه‌ی داستان‌های خیابان کانت نشان م ‌یدهد که‬ ‫‏سرزمین بنا کند و همین روایت سازی دوگانه بر شخصیت داستان به‬ ‫‏زیادی کرده بود‪ .‬صندل ‌یها‌‪ ،‬میزها‌‪ ،‬پیشخوان و چیدمان آنها که حتی‬
‫نویسنده متاثر از فضای مهاجرت در تلاش بوده است تا مفهوم دیگر‬ ‫عنوان دیگری تاثیر بگذارد و شکل و الگوی خاصی را ارائه دهد که در‬ ‫آد ‌مها هم هیچ شباهتی به گذشته نداشتند‌‪ .‬به سرم زد که از صاحب‬
‫بودن را به‏تصویر بکشد‌‪ .‬آنچه که مسلم است شخصیت‌های داستان تنها‬ ‫هر‏دو جغرافیا زیسته است‪ .‬می توان گفت که با این چیدمان نویسنده‬ ‫کافه‏بپرسم چه بر سر آن مشتریان همیشگی آمده‌‪ ،‬اما دیدم که صاحب‬
‫در فضای مهاجرت با خود حقیقی فاصله ندارند بلکه حتی در فضای‬ ‫به نوعی در تلاش است‪ ،‬تا هویت خود در گذشته را در روایت داستان‬ ‫کافه هم تغییر کرده‌‪ .‬آفتاب نیمه جان صبح حالا جای خود را به سیاهی‬
‫بومی هم با‏خودشان بیگان ‌هاند و تحت تاثیر مهاجرت قرار دارند‌‪ .‬در پایان‬ ‫و در‏مهاجرت احیا کند‌‪ .‬اما در عین حال دیگری بودن حتی در فضای‬ ‫ابرها داده‏بود و از آسمان گاه و بیگاه باران می بارید‪ .‬باد تند‪ ،‬باران را‬
‫می‌توان گفت که شخصیت‌سازی در‌مجموعه داستان خیابان کانت با‬ ‫بومی هم اتفاق می‌افتد‪ .‬به عبارت دیگر شخصیت‌های داستان حتی در‬ ‫محکم م ‌یکوبید به سینه و صورت عابرانی که راه خود را از میان آد ‌مها‬
‫خوبی‏توانسته است پارادوکس میان خود و دیگری و دیگری بودن را در‬ ‫موقعیت‏بومی ب ‌هدلیل رها‌شدن از گذشته و دور شدن از آن هم دیگری‬ ‫و ماشی ‌نها م ‌یگشودند‌‪ .‬هوای کافه دم کرده بود‪ .‬عطر ملایم قهوه‬
‫م ‌یشوند و دیگر خودشان نیستند و مدام با حال خود و اتفاقاتی که‬ ‫‪ 28‬آمیخته شده بود با بوی سنگین بارانی که آد ‌مها با چترها و بارانی‌های‬
‫هر دو فضا به تصویر بکشد‪.‬‬ ‫خود با کافه‏آورده بودند و حسی از کرختی و خواب آلودگی بر جای‬
‫می‌افتد در تضاد‏هستن ‪‎‬د‪.‬‬
‫منابع‏‪:‬‬ ‫گاهی به سرم م ‌یزند سراغی از مهدی بگیر ‌م‪ .‬وق ‌تهایی که گذارم به‬ ‫می‌گذاشت‪‎.‬‬
‫‏‪-‬نقد‪-‬پسااستعمارگرایی‪-‬و‪-‬انعکاس‪-‬آن‪-‬در‪-‬آثار‪http://papook.ir/article-‬‬ ‫خانه پدری و محله کودکی‌هایم می‌افتد در کوچه پس کوچه‌ها قدم‬ ‫تکیه داده به صندلی نگاهم از شیشه‌های ب ‌یرنگ کافه فراتر می‌رفت و‬
‫‪html‬داستان‪-‬نویسان‪-‬مهاجر‪-‬ایرانی‏‪.‬‬ ‫م ‌یزنم و‏هر نشانه‌ای از گذشته دلتنگم م ‌یکند‪ .‬یک خانه کلنگی که‬
‫‪J_pdf/6000513891009.pdf‬‏‪/‬‏‪http://www.sid.ir/fa/VEWSSID‬‬ ‫هنوز در برابر میل به ویرانی و ساختن آپارتمان‌های قوطی کبریتی‬
‫مقاومت م ‌یکند یا ‏صور ‌تها و نگاه‌ها‪ .‬اما این نشانه‌ها زیاد نیستن ‌د‪.‬‬
‫چیزهای زیادی تغییر کرده‌اند‌‪ ،‬مثل دنیای ذهنی من که روز به‌روز از‬
   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32   33