Page 30 - Shahrvand BC No.1268
P. 30
و در مقابل مادر مهربان و یاری رسان و گشاده رویش را می‌ستاید‪.‬‬ ‫ادبیات‪/‬گفتوگو ‹‬ ‫‪30‬‬
‫شاید برای روشن‌تر شدن این بحث م ‌یبایست مقایسه‌ای صورت گیرد‬
‫با زندگی و اشعار پروین اعتصامی شاعر پرآوازه که می‌توان حدس زد‬ ‫متن سخنرانی محمد محمدعلی‬ ‫‪30‬‬
‫اغلب اوقات‪ ،‬زن بودن خود را نادیده گرفته است‪ .‬م ‌یدانیم که از زن‬
‫گفتن و با نگاه زنانه دیدن و سرودن دوتاست‪ .‬فروغ از نظر روحی‬ ‫فروغ کیست و فروغ چیست ‪. . .‬‬
‫– روانی چنان شجاع است که به صراحت می‌گوید ‪ . . .‬من تسلیم‬
‫سانسورهای پنهان و آن پنهان کار ‌یهای دیگر شاعران نمی‌شوم ‪. . .‬‬ ‫خود او ‪ . . .‬پدرش‪ ،‬سرهنگ فرخزاد‪ ،‬مردی مستبد بود که به شعر و‬ ‫تقدیم به زنده یاد استاد علی‌اکبر اکبری‬
‫زندگی آزاد در روح و روان او نهادینه شده است‪ .‬هرچند روح و روانش‬ ‫موسیقی هم علاقه داشته است‪ ،‬واین تضاد در ذهن او نطفه‌ی یک‬ ‫که مرا با شعر فروغ آشنا کرد (‪)۱‬‬
‫از دست اطرافیان زخم خورده است هرگز خود را «جنس دوم» و از‬ ‫پرسش اساسی را جا م ‌یگذارد‪ .‬اما هنوز پاسخی برای آن نم ‌ییابد‪.‬‬
‫فروغ حوالی ملی شدن صنعت نفت (‪ )۱۳۲۹‬در ‪ ۱۶‬سالگی با پرویز‬ ‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1268‬جمعه ‪ 15‬رذآ ‪1392‬‬
‫هیچ مردی کمتر نمی‌داند‪.‬‬ ‫شاپور‪ ،‬نویسنده و طنزپرداز ازدواج م ‌یکند‪ .‬و پس از سه چهار سال‬
‫زندگی مشترک پاسخ خود را می‌یابد و بعد به دلیل سرودن اشعار‬
‫فروغ در قاره اسطوره خود یک اسطوره است‪ :‬فروغ هرگز زن‬ ‫ب ‌یپروای عشقی در مجموعه‌های «اسیر» و «دیوار» و زندگی شاعرانه‬
‫را در اسطوره‌های ایرانی – سامی به صورت اثیری یا لکاته ندید‪ .‬او‬ ‫پرمشغله طلاق داده می‌شود و طبق قوانین از نگهداری تنها فرزندش‬
‫زن را‪ ،‬خود را همدست اهریمن و اهورا نم ‌یپنداشت‪ .‬مجادله‌ی ابدی‬ ‫(کامیار) محروم می‌شود‪ .‬او در سال ‪ ۱۳۳۶‬پس از انتشار مجموعه‬
‫ازلی سیاه و سفید‪ ،‬نور و ظلمت را به صورت مطلق قبول نداشت‪.‬‬ ‫اشعار «عصیان» در ‪ ۲۳‬سالگی به شهرت می‌رسد‪ ،‬اما شهرت همراه‬
‫فروغ برای اولین بار به عنوان یک شخصیت زنانه‪ ،‬یک زن واقعی‪ ،‬خود‬ ‫محبوبیت از راه نمی‌رسد و پس از آشنایی با ابراهیم گلستان (‪)۱۳۳۷‬‬
‫را میانه‌ی دو طیف نور و ظلمت‪ ،‬سیاه و سفید قرار داد و یک طیف‬ ‫داستان نویس و فیلم‌ساز مشهور به سینما علاقمند می‌شود و پس‬
‫خاکستری را بوجود آورد و پیشگام این نوع نگاه متجد ِد واقعگرایانه‬ ‫از سفر به انگلستان (‪ )۱۳۳۸‬در فیلم مستند «خواستگاری» به‬
‫در ایران و خاورمیانه و حتی آسیا شناخته شد‪ .‬او از زن شرقی‪،‬‬ ‫تهی ‌هکنندگی مؤسسه فیلم کانادا‪ ،‬بازی م ‌یکند‪ .‬از دیگر فعالیت‌های‬
‫تصویری متفاوت با گذشته به جامعه‌ی مرد سالا ِر زن تحقیرکن ارائه‬ ‫سینمایی فروغ در تاریخ‌های معین م ‌یگذرم و در یک کلام م ‌یگویم‬
‫داد و پیروان فراوانی طی پنجاه سال گذشته یافت‪ .‬فروغ از افسان ‌هها‬ ‫او در قاره تاریخ به رغم تمام موفقیت‌ها یک سرخورده‪ ،‬از مناسبات‬
‫و اسطور‌هها آن چیزی را می‌دید که شاعران مرد و زن با نگاه مردانه‬ ‫پوسیده عصر خویش است‪ .‬در آن روزگار به رغم شهرت نسبی‪ ،‬او‬
‫نمی‌دیدند‪ .‬جهان فروغ برخلاف شاعران پیش از او‪ ،‬شفاف و دور از‬ ‫به هر کجا م ‌یرود‪ ،‬برخی وابستگان فکری به سنت و تحجر او را به‬
‫رمز و رازهای آسمانی و ماوراء طبیعی بود‪ .‬از این رو برخی از منتقدان‬ ‫چشم یک هرز‌هنویس و حتی هرز‌هگرد نگاه م ‌یکنند‪ .‬پس از وقایع‬
‫شعر او را مدرن‪ ،‬اما کفرآمیز می‌دانند‪ .‬فروغ هرگز در هاله‌های تقدس‬ ‫‪ ۱۵‬خرداد ‪ ۱۳۴۲‬مدتی به سفر م ‌یرود و از چند کشور اروپایی دیدن‬
‫به سر نم ‌یبرد‪ .‬هیچ قداست الهی برای کسی قائل نبود‪ .‬ظل‌الله و‬
‫خدایگان برای او معنا نداشت‪ .‬شعراو در آسما ‌نها‪ ،‬دنبال لحظات‬ ‫م ‌یکند و با نگاهی روش ‌نتر از پیش به ایران باز م ‌یگردد‪.‬‬
‫رومانتی ‌کگونه و طلسم سنت‌ها گرفتار نبود‪ .‬در قاره اسطوره‪ ،‬فروغ‬
‫برخلاف نیما‪ ،‬شاملو‪ ،‬کسرایی‪ ،‬اخوان ثالث که گاه ُملهم از اسطوره‬ ‫فروغ در قاره نوعیت یک ستاره درخشان است‪ :‬و ‪ . . .‬شانه‌های‬ ‫فروغ جهانی است با پنج قاره درون و بیرون و آن پنج قاره عبارتند از‪:‬‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫و افسانه‌های ایرانی و قصه‌ها و داستان‌های شاهنامه فردوسی ذوق‬ ‫تو‪ /‬قبله‌گاه دیدگا ِن پُر نیاز من‪ /‬شانه‌های تو‪ُ /‬مهر سنگ ِی نماز من‪...‬‬ ‫قاره تاریخ‪ ،‬قاره نوعیت‪ ،‬قاره روح و روان‪ ،‬قاره اسطوره و قاره قومیت‬
‫آزمایی کردند و به نوعی در تأیید آن سخن گفته‌اند‪ ،‬فروغ اسطوره‬ ‫فروغ پیش از آن که زنی باشد جانبدا ِر حقوق زنان‪ ،‬یک انسان‌دوست‬ ‫‪Vol. 21 / No. 1268 - Friday, Dec. 6, 2013‬‬
‫سامی یا افسانه‌های توراتی و انجیلی را با دیدی انتقادی می‌نگریست‪.‬‬ ‫است‪ .‬آرزوی فروغ آزادی زنان و تساوی حقوق آنان با مردان است‪ .‬در‬ ‫و ملیت (‪)۲‬‬
‫او برخلاف دیگر روشنفکران ایرانی که خود را گاه ناجی و پیامبر و‬ ‫مصاحبه‌ای می‌گوید ‪ . . .‬من به رن ‌جهایی که خواهرانم در این مملکت‬ ‫قاره تاریخ‪ :‬حامل پرسش‌های ویژه دوران‌های تاریخی است که‬
‫رهبر سیاسی و اجتماعی م ‌یپنداشتند‪ ،‬یا مردم به آنان چنین القاء‬ ‫در اثر ب ‌یعدالتی مردان م ‌یبرند‪ ،‬کاملًا واقفم و نیمی از هنرم را برای‬ ‫انسان در آن به دنیا می‌آید و عشق م ‌یورزد و می‌بالد و سرانجام‪ ،‬نه به‬
‫م ‌یکر دند که چنین وظیفه‌ای دارند‪ ،‬هیچ‌گاه در این نقش ظاهر‬ ‫تجسم دردها و آلام آنان به کار م ‌یبرم‪ .‬آرزوی من ایجاد محیطی‬ ‫معنای از پیش تعیین شده‪ ،‬م ‌یمیرد‪ .‬این قاره در تاریخی معین ناظر‬
‫نشد‪ .‬او در شعر هیچ رسالتی برای خود قائل نبود جز نشان دادن‬ ‫مساعد برای فعالیت‌های علمی و هنری و اجتماعی زنان است ‪ . . .‬در‬ ‫به زمان وقوع یک حادثه‪ ،‬نسبت به مبدائی معین برحسب روز و ماه و‬
‫واقعیت‌های جسم و روح خودش‪ ،‬به عنوان یک زن واقعی امروزی‪.‬‬ ‫قاره نوعیت‪ ،‬انسا ‌ندوستی و نو ‌عپرستی او تا جایی است که در سال‬ ‫سال‪ ،‬شامل مشاهده‌ی جدال‌های طبقاتی‪ ،‬تشکیل نهادهای سیاسی‬
‫صادق هدایت و فروغ فرخزاد جزو پیشگامان عرصه روشنفکری و‬ ‫‪ ۱۳۴۱‬به آسایشگاه جذامیان بابا باغی تبریز م ‌یرود و فیلمی مستند‬
‫روشنگری ایران هستند که در رفتار خویش نیز‪ ،‬نقش پیامبر و راهبر‬ ‫از زندگی فلاکت‌بار آنان می‌سازد (‪ )۴‬و پسری (حسین منصوری) را‬ ‫حاکم و محکوم‪ ،‬وضع قوانین گرو‌هها‪ ،‬موفقیت‌ها و شکست‌ها و ‪. . .‬‬
‫را پس زدند و از قضا بیشترین تغییرات و تحوالات فکری را هم‬ ‫به فرزن ‌دخواندگی م ‌یپذیرد و تا زنده است او را تحت حمایت مادی و‬ ‫قاره نوعیت‪ :‬حامل پرسش‌های تاریخ‪،‬در ارتباط با صفات جهان‌شمول‬
‫در جامعه بوجود آوردند‪ .‬فروغ تمام کلان روایت‌ها را انکار می‌کرد‪.‬‬ ‫معنوی خود م ‌یگیرد‪ .‬در قاره نوعیت‪ ،‬فروغ در پی فردیتی است که‬ ‫انسان است‪ .‬عناصری چون نوع زندگی و مرگ‪ ،‬چگونه زیستن در‬
‫در شعر «به علی گفت مادرش روزی» به پری‌ها اشاره م ‌یکند که‬ ‫قادرش می‌سازد از خرد خویش به عنوان یک زن روایت تازه‌ای بدهد‪.‬‬ ‫جهان زنان و مردان و تفکیک جنیس ‌تهای یکسان انسان‌ها از جمله‬
‫فروغ زنی شهرنشین است و به دنیای نو و عصر تجدد تعلق دارد‪ .‬فروغ‬
‫زمینه‌ای فولکلوریک دارد‪.‬‬ ‫بی آن که ادعای مبارزات سیاسی و آزادیخواهانه و برابری‌طلبانه از‬ ‫نوع‌پرستی و صفات نوع‌پروری یا بروز صفات ضدبشری و ‪. . .‬‬
‫فروغ در قاره قومیت و ملیت گویی شاعری جهان وطن است‪:‬‬ ‫نوع فمینیستی داشته باشد‪ ،‬بی هیچ شعاری و فقط با اشعارش چنان‬ ‫قاره روح و روان‪ :‬حامل پرس ‌شهایی درباره قوای ذهنی معطوف‬
‫فروغ طبق شناسنامه‪ ،‬یک ایران ِی فارسی زبان است‪ .‬در تهران‬ ‫خشم همنوعان مردسالار و زنان وابسته به سنت مردسالاری عصر‬ ‫به هوش‪ ،‬حافظه و عاطفه و استعداد و کیفیت رفتار هر شخص و‬
‫متولد شده‪ ،‬در محله‌های قدیمی این شهر پرورش یافته و حتی از‬ ‫خویش را برم ‌یانگیزد که هنوزا هنوز‪ ،‬نوع تفکر ساختارشکنان ‌هاش‬ ‫رویارویی با آن خو ِد پنها ِن در خود با نخستین دیگری‪ ،‬چون پدر و‬
‫میدان محمدیه به عنوان محل اعدام نام برده است‪ .‬اما او شیفته‌ی‬ ‫برجسم خویش در فرهنگ ایرانی یک تابوست‪ .‬فروغ ستاره‌ای‬ ‫مادر و جهان ناخودآگاه‪ ،‬تابوها‪ ،‬غریزه‌ها‪ ،‬سانسورهای آشکار و پنهان‪،‬‬
‫فرهنگ‌های مدرن غربی است که گاه به طور ناخودآگاه در اشعارش‬ ‫درخشان و ب ‌یبدیل است در طرح توازن بالاتنه و پایین‌تنه انسانی‪.‬‬ ‫دلبخواه و به اجبار که اغلب کم و بیش دچارش هستیم و طرفه آن‬
‫نمود پیدا م ‌یکند‪ .‬او منتقد بزرگ قومیت و ملیت خود است‪ .‬اگر‬ ‫فروغ بار سنگین را در شناخت تن‪ ،‬در شعر عاشقانه‌ی ایران بر دوش‬
‫در اشعارش به بهشت م ‌یرود سیب م ‌یچیند‪ ،‬نه گندم‪ .‬پیامبری‬ ‫کشید‪ .‬شعر او شعر دفاع از جسم و جان است‪ .‬احترام به جسم و‬ ‫که فروغ دچارش نبود‪.‬‬
‫که اشاره م ‌یکند مسیح است‪ .‬او زنگ پایان انواع قصه‌های لیلی و‬ ‫ستایش تن را او آبرو بخشید‪ .‬حرکت فروغ در این زمینه‪ ،‬خلاف ذهن‬ ‫قاره اسطوره‪ :‬حامل پرس ‌شهایی از مبداء و مقص ِد انسان‪ ،‬باور داشت‬
‫مجنونی را اعلام م ‌یکند‪ .‬او مریم باکره را قبول ندارد‪ .‬او بر زاهدان‬ ‫بیمار جامعه و اخلاق حاکم حتی در عصر محمدرضا شاه بود‪ .‬از نظر‬ ‫قصه‌ها و افسانه‌ها و روایاتی از دوران باستان‪ ،‬و وقایع قدسی‪ ،‬ه ‌مچنین‬
‫ظاهرپرست می‌تازد‪ .‬فروغ از اسطوره‌ی ایرانی سود برده است‪ ،‬اما نه‬ ‫او بیان ادیبانه‌ی فعل جنسی‪ ،‬نه هرز‌هگویی و هرز‌هنویسی بلکه جزیی‬ ‫آرزوهای شخصی و قومی و ترس‌ها‪ ،‬انسان‌های نوعی و نمادین‪ ،‬تصاویر‬
‫برای اثبات هویت و ملیت ایرانی خود‪ ،‬بلکه به صراحت برای غنای‬ ‫جدای ‌یناپذیر از زندگی واقعی بود‪ .‬او به عنوان یک زن هرگز بیزار از‬
‫شعر خود بهره م ‌یگیرد و ضمن باز آفرین ‌یها و نوآوری‌ها‪ ،‬آشنازدایی‬ ‫جسم خویش نیست – که حتی به آن می‌بالد‪ .‬آن را هرچه شکوفاتر‬ ‫بهشتی و دوزخی و چگونه دیدن نحوه‌ی عمل خدایان و ‪. . .‬‬
‫م ‌یکند‪ .‬او سعی دارد یک شاعر متفکر جهانی باشد تا یک شاعر وطن‬ ‫م ‌یخواهد و دیگران را به اندیشه درباره آن فرا م ‌یخواند‪ .‬فروغ به‬ ‫پنجمین قاره‪ ،‬قاره قومیت و ملیت‪ :‬حامل بیان اشتراکات گروهی‬
‫دوست و قوم پرست‪ .‬فروغ از فرهنگ کهن ایرانی فقط از آناهیتا‪،‬‬ ‫کشف تن برم ‌یخیزد تا جایی که صاحب ُمطل ِق جسم خود می‌شود و‬ ‫از مردم در تاریخ یک حوزه جغرافیایی‪ ،‬زبان و آداب و رسوم که مایه‬
‫ایزدبانوی آ ‌بها و سرچشمه‌ها و اقیانوس‌های کیهانی نام م ‌یبرد‪ .‬البته‬ ‫اجازه نم ‌یدهد هیچ کس بی‌اجازه و رضایت او آن را از آن خود کند‪.‬‬ ‫پیوندها و اتحادهای بین آنان را بازگو م ‌یکند و میراث‌های فرهنگی‬
‫به ستاره زهره عشق م ‌یورزد‪ ،‬چون گفته‌اند‪ ،‬زهره خدای عشق است‪.‬‬ ‫فروغ در این نوع اشعار چالشی بزرگ بر علیه مناسبات آشکار و پنهان‬ ‫که انسان در خودآگاه و ناخودآگاه خویش به دلیل تولد و رشد در‬
‫نتیجه آن که‪ ،‬فروغ در پنج قاره جسم و جان و پیرامون خود‪ ،‬بی‌آن که‬ ‫جامعه و اجتماعات زن و مرد ایجاد م ‌یکند‪ .‬جهان شعر فروغ در قاره‬
‫بخواهد خود را یک ایرانی بشناساند‪ ،‬یک ترقیخواه ایرانی بود‪ .‬عصاره‬ ‫نوعیت گرفتار روزمرگی و کلیشه‌های ادبیات کهن نیست‪ .‬در کانون‬ ‫سرزمینی معین‪ ،‬شهری مشخص با خود حمل می‌کند و ‪. . .‬‬
‫سا ‌لها مبارزه تجدد خواهانه‌ی زن و مرد این مرز و بوم بود‪ .‬بی آن‬ ‫اشعار او مسائل فردی و هستی شناختی و روزمره به هم گره خورده‬ ‫فروغ در قاره تاریخ یک جفا پیشه و جفا دیده است‪ :‬فروغ در‬
‫که بخواهد اسطوره‌ای را بزرگ و کوچک کند‪ ،‬خود یک اسطوره بود‪.‬‬ ‫است تا او به عنوان یک هنرمند مردمی بتواند برای هستی زنانه و پر‬ ‫این قاره‪ ،‬متولد ‪ ،۱۳۱۳‬در اوج گفتمان مدرن و آمرانه رضاشاهی و‬
‫یک سال پیش از کشف حجاب ‪ ۱۳۱۴‬به دنیا می‌آید‪ .‬هنگام تبعید‬
‫رنج خود معنایی تازه ارایه کند‪.‬‬ ‫رضاشاه از کشور به دبستان می‌رو د‪ .‬در دبیرستان درباره گفتمان‬
‫فروغ در قاره روح و روان مبارزی زخم خورده‪ ،‬اما سرپاست‪:‬‬ ‫عصر روشنگری جنبش مشروطه مطالبی م ‌یخواند و م ‌یشنود‪ .‬در‬
‫فروغ بی اغراق یکی از باهوش‌ترین و مقاوم‌ترین و مبارزترین زنان طول‬ ‫دوره کشمکش‌های محمدرضا شاه و دکتر محمد مصدق و دیگر‬
‫تاریخ چندهزار ساله ایران است‪ .‬استعداد فکری و روانی او در شعر و‬ ‫نقش‌آفرینان عرصه سیاست از دور شاهد جدال‌های سیاسی حزب‬
‫فهم تصویر و سینما و کیفیت رفتاری او با اطرافیانش تا جایی است که‬ ‫توده و جبهه ملی و دیگر احزاب چپ و راست م ‌یشود‪ .‬به گفته‬
‫همگان گفته‌اند ‪ . . .‬نگاه او بر پایه نگاه رئالیستی استوار بوده است از‬
‫جهان‪ .‬این دستاورد کمی نیست برای یک زن شرقی‪ .‬او در رویارویی‬
‫با آ ِن خو ِد پنها ِن در خود‪ ،‬بسیار ب ‌یپروا ودر عین حال صادق و راستگو‬
‫بوده است‪ .‬م ‌یگویند ‪ . . .‬چنان روح و روان او زلال و بی شیله پیله‬
‫بود که گویی م ‌یتوانستی قلب طپنده‌ی او را ببینی و آن چه در مغزش‬
‫می‌گذرد بشنوی‪ .‬او در نامه‌ای از پدر نظامی و مستبد خود به وضوح‬
‫انتقاد م ‌یکند که چرا جزو کودتاگران علیه دکتر مصدق بوده است؟‬
   25   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35