Page 26 - Shahrvand BC No.1268
P. 26
‫ادبیات‪/‬شعر ‹‬

‫بمباران شبیه پنجره‬ ‫جغرافیا‬ ‫چند شعر از نیکو مرادی‬ ‫‪26‬‬
‫چسب زده‬ ‫مختصات تنگ ‌یست‬
‫دقیق ‌ههای دور ‌یمان را م ‌یشمرد‬ ‫نیکو (آناماریا) مرادی‪ ،‬از شاعران نسل نوی ایران و متولد دهم‬ ‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1268‬جمعه ‪ 15‬رذآ ‪1392‬‬
‫چش ‌مهای تو را‬ ‫بر مدارها و چرخش پیاپی زمین‬ ‫دی ماه ‪ 1370‬است‪ .‬در وبلا ‌گاش به آدرس ‪annamaria1.‬‬
‫تاریکخان ‌هی آخرین عک ‌سهایی‬ ‫حتی پرواز م ‌یمیرد‬ ‫‪ blogfa.com‬خودش را چنین معرفی کرده است‪« :‬روح‬
‫در با ‌لهای پرند ‌های مهاجر‬ ‫سردرگم من بوی جنگل دارد»‪ .‬او در رشت ‌هی ریاضی تحصیل‬
‫که در انفجار سوخت‬ ‫ملافه را هر ساعتی از قفس بردارم‬ ‫کرده و تا کنون اشعارش در سای ‌تها و نشریات ادبی متعددی‬
‫منتشر شده است‪ .‬خواهر او‪ ،‬غزال مرادی و مادرش‪ ،‬محبوبه‬
‫***‬ ‫روز م ‌یشود‬ ‫پاشالی نیز هر دو شاعرند‪ .‬مجموعه شعر او با عنوان «اصالتًا‬
‫در تکرار آوازهای غ ‌مانگیزش‬ ‫درختی تبریز ‌یام» در سال جاری توسط انتشارات بوتیمار به‬
‫هابیل برادر کوچک من!‬
‫کلاغها که از راه برسند‬ ‫با سکوتش شب م ‌یشود‬ ‫چاپ رسیده است که اشعاری از آن را در ادامه م ‌یخوانید‪:‬‬
‫تفن ‌گهایت آنقدر واقعی شوند‬ ‫ملافه را که م ‌یکشم‬
‫که گری ‌ههای عروسکم‬
‫ضج ‌ههای نوزادهای واقعی زیر آوارهای زایشگاه‬ ‫حتی پرواز م ‌یمیرد در چش ‌مها ‌یمان‬
‫هابیل برادر کوچک من!‬ ‫م ‌یترسم دس ‌تهای خال ‌یات‬
‫تونل پایان بست ‌هی قص ‌هی تو بود‬ ‫تو را تبعید کند‬
‫در استخوانهای گمشد ‌هات‬
‫به قدم زدن در شلوغی شهری‬
‫غروب‬ ‫که شهر تو نیست‬
‫کلاغها که از راه برسند‬
‫انتظار کلم ‌هی بیهود ‌ها ‌یست‬ ‫و گم شدن چهر ‌هات از خاطرم‬
‫در لباس سیاه مادرت به خانه م ‌یآیی‬ ‫با اولین پرواز‬

‫چند شعر از سینا سنجری‬ ‫به خاطرم برگرد‬
‫به چش ‌مهایم‬

‫قبل از این که خان ‌هات‬
‫پشت جنگلی از عل ‌فهای هرز‬

‫گیر بیفتد‬
‫متروکه شود‬

‫غزل‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬

‫وقتی نسیم پرسه زنان میرسد به تو‬ ‫خاطره راستش را بگو‬ ‫هرچه باد شوم‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫اندوه عاشقان جهان میرسد به تو‬ ‫تو که نم ‌یتوانی‬ ‫پنجره را به هم بزنم‬
‫ونکوور‬
‫‪ ۳۱‬می ‪۲۰۱۳‬‬ ‫ما رفتهایم و خاطره لحظ ‌ههای ما‬ ‫لمس دس ‌تهایش را‬ ‫پرده را‬
‫آن سوی حفر ‌ههای زمان میرسد به تو‬ ‫روی چش ‌مهایم برگردانی‬ ‫ب ‌یاعتنا‬
‫در چرخش عقرب ‌هها گمم م ‌یکنی‬
‫در فرصت مجرد شب گام میزنی‬ ‫و تمام دلم جمع شود‬ ‫از برف بازی با مرد ‌هها م ‌یآیم‬
‫ناگاه قاصدی نگران میرسد به تو‬ ‫به احتمال این که او باشد‬ ‫ساعت کاف ‌ها ‌یست‬
‫رقاص ‌هاش زنی‬
‫در چش ‌مهای خسته او خیره میشوی‬ ‫راستش را بگو‬ ‫گیج از دور خود چرخیدن‬
‫پیغامی از قلمرو جان میرسد به تو‬ ‫نگاهش‬ ‫میان درگیری پیاپی چرخدند ‌ههای مست‬
‫از برف بازی با مرد ‌هها م ‌یآیم‬
‫آسوده بر کران ‌هی رودی و ناگهان‬ ‫چهر ‌هاش‬ ‫حالا که تلویزیو ‌نها‬
‫سیلاب رازهای نهان میرسد به تو‬ ‫مهربانی لبخندش را‬ ‫فراموشی زند ‌هها را نمایش م ‌یدهند‬
‫لای کدام بقچه نگه م ‌یداری‬ ‫دیدارمان‬
‫‪...‬‬ ‫تا همیشه تازه بماند؟‬ ‫حادث ‌های جوهر پس داده م ‌یشود‬
‫آن سوی حفر ‌ههای زمان‪ ،‬عاشقی کهن‬ ‫در تقوی ‌مهای کپک زده‬
‫‪5‬‬ ‫این ویدئو که به آخر برسد‬
‫در هیاتی رشید و جوان میرسد به تو‬ ‫برم ‌یگردد به اولش‬
‫سمت دور شدنت‬
‫‪۱‬‬ ‫برم ‌یگردد نگاهم‬ ‫‪2‬‬ ‫‪Vol. 21 / No. 1268 - Friday, Dec. 6, 2013‬‬

‫بیرون سکوت است‪ ،‬سکوت‬ ‫هر قدم‬ ‫وقتی مردها‬
‫پچ پچ نت ها‬ ‫این ری ‌لها که جنگ جهانی را‬ ‫زنی را‬

‫در حفر ‌ههای فلوت‬ ‫از شهرهای ما عبور دادند‬ ‫بر صفحات کتاب تاریخ بزایند‬
‫جای این سرسا ‌مها‬ ‫کلوپاترا م ‌یشود‬
‫‪۲‬‬ ‫پس چرا‬
‫نه تو را م ‌یآورند‬ ‫چه ملک ‌هي نیل باشی‬
‫رؤیایی‬ ‫چه زنی رختشوی کنار جوی ده کور ‌های‬
‫نقش بسته‬ ‫نه "حال من خوب است" های از جنگ برگشته ات را‬
‫بر سپیدی کاغذ‬ ‫دوست داشتنت‬ ‫اش ‌کهایت را باد پاک م ‌یکند‬
‫از سلولهایت‬
‫این است‬ ‫قدم زدن روی مسیر احتمالی می ‌نهاست‬
‫آنچه از شعر میدانم‬ ‫هر قدم تا قدم بعدی‪...‬‬ ‫مسیر تولد مردهایی م ‌یگذرد‬
‫که همیشه به تو لگد زد ‌هاند‬
‫‪۳‬‬ ‫با پوتی ‌نهای سربازی مرده‬
‫بمباران‬
‫بازار سهام روزنام ٔه صبح‬
‫گلدان کوچک بر لب ٔه بام‬ ‫لک ‌ههای اشکم را روی پنجره چسب زده‬
‫دلم فرو نریزد‬
‫از خواب برخاستم‬
‫با این اطمینان‬ ‫هر بار که آژیر م ‌یزنند‬
‫رادیو خط چی ‌نهای جدید نقشه را م ‌یگوید‬
‫که چیزی سقوط کرده است‬
‫که‬
‫‪-----------‬‬ ‫مرگ بندهایش را‬ ‫‪3‬‬
‫از پای سربازی با شماره پای تو باز کرده‬
‫از سینا سنجری تاکنون منتشر شده است‪:‬‬ ‫برایم شعر تاز ‌های بگو از سربازخانه‬ ‫از تمام دنیا‬ ‫‪26‬‬
‫باغ اساطیر (مجموعه غزل ‪۱۳۷۸ -)۱۳۶۸-۷۵‬‬ ‫«حال من خوب است»های تو‬
‫از رنگ خردلی‬
‫گزید‌هی ادبیات معاصر شماره ‪(۱۳‬گزید‌هی شعر ‪۱۳۷۸ -)۱۳۷۳-۷۷‬‬ ‫وقتی از نف ‌سهای تقطیع شده پدر‬ ‫به من برسد کاف ‌یست‬
‫مکاشفه هشت (به تماشای شعر سهراب سپهری)‪-‬انتشارات فرادید‪۱۳۷۸-‬‬ ‫سرباز کنند تاو ‌لهای جدیدی که‬ ‫ایمیلم را که باز م ‌یکنم‬
‫عقرب ‌ههای برنزی (گزیده شعر ‪ - )۱۳۷۵-۷۸‬انجمن شاعران ایران‪۱۳۸۵ -‬‬
‫م ‌یترکد در بغ ‌ضهای من‬ ‫هر بار‬
‫«چرا ‌غهای رابطه خاموشند»‬
   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31