Page 32 - Shahrvand BC No. 1263
P. 32
‫ ‹هنر‬

‫‪ 32‬یک گفتگوی بی پرده با بازیگر سینمای ایران که تغییر جنسیت داد‬

‫چهره‌اش برای خیل ‌یها آشناست‪...‬‬

‫▪ ▪ارتباطاتی که قبل از تغییر جنسیت داشتید بعد از آن هم‬ ‫نم ‌یتواننــد روی صحنه بیایند و کار کننــد‪ ،‬ما هم برای اینکه بگوییم‬ ‫خیل ‌یها هنوز نق ‌شآفرین ‌یاش را در فیل ‌مهای «سربازهای جمعه»‪،‬‬ ‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1263‬جمعه ‪ 10‬نابآ ‪1392‬‬
‫هنر زن و مرد ندارد‪ ،‬یک تئاتر به اسم «خرابه شام» کار کردیم و همه‬ ‫«تی ‌غزن»‪« ،‬تسویه حساب» و «استشهادی برای خدا» به خاطر‬
‫کردند؟‬ ‫ادـامـبهی پشیــداترکررابدطی‌هاهتایغـیـیمر‬ ‫دارند‪ .‬خیل ‌یها هم او را با « آناهیتا» و «سرزمین کهن» به یاد م ‌یآورند‪.‬‬
‫را بعد از جراحی‬ ‫خان ‌مها با پوشیه روی صحنه رفتند‪.‬‬ ‫چهره ارسطو نقطه مشترک این فیلم‌ها و سریال‌هاست؛ چه در‬
‫همین جســارتی که ما ب ‌هخرج دادیم باعث شد سد روی صحنه نرفتن‬ ‫روزهایی که فرزانه بود و با هویتی زنانه نقش بازی م ‌یکرد و چه حالا‬
‫خان ‌مها شکسته شود و ما بتوانیم کارمان را ادامه دهیم‪ .‬اواخر سال ‪۶۸‬‬ ‫که سامان است و در قالب یک مرد در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف‬
‫برای مدتی به تهران آمدم و بعد دوباره به شاهرود برگشتم اما از سال‬
‫‪ ۷۴‬به بعد برای همیشه تهران را برای زندگی انتخاب کردم چون اینجا‬ ‫بازی م ‌یکند‪.‬‬
‫او یکی از قدیمی‌ترین بازیگران حیطه بازیگری و یکی از مشهورترین‬
‫راح ‌تتر م ‌یتوانستم کار کنم‪.‬‬ ‫ترنس‌سکشوال‌های کشورمان است که بعد از ‪ ۴۲‬سال تغییر جنسیت‬
‫داده؛ خودش که می‌گوید‪« :‬نه چیزی برای پنهان کردن دارم و نه‬
‫ترسی از حرف زدن درباره گذشته‌ام» شاهد این ادعا عکس‌های‬
‫دوران فرزانگی‌اش است که در گوشه و کنار خانه‌اش دیده م ‌یشوند؛‬

‫عکس‌هایی که سامان آنها را دور نینداخته است‪.‬‬

‫تا‬ ‫چند‬ ‫اما‬ ‫کــردم‬ ‫حفظ‬ ‫هم‬
‫دوست خوب داشتم که متاسفانه آنها را دست دادم و الان فقط گاهی‬
‫تلفنی با آنها در ارتباط هستم‪.‬‬ ‫▪ ▪بیشتر از ‪ ۴۰‬سال از عمرتان را در یک قالب دیگر گذراندید‪،‬‬

‫▪ ▪با چه چیزی مشکل داشــتند؟ اینکه راه اصلی زندگ ‌یتان‬ ‫▪ ▪اولین ســریالی که خارج از قالب زنانــه و در واقع با قالب‬ ‫شما که م ‌یدانستید به این جنسیت تعلق ندارید چرا ای ‌نقدر‬

‫را انتخاب کردید و تغییر جنســیت داده بودید یا مشکل‪ ،‬چیز‬ ‫سعید‬ ‫کارگردانی‬ ‫به‬ ‫بود؟‬ ‫کردید‪ ،‬کدام سریال‬ ‫اـصلـس‌یاتالن‪۷‬با‪۸‬زدری‬ ‫دـیرـ اجقایداگامهکمررادیپیدد؟ا نکرده بودم‪ .‬نم ‌یدانســتم کجا ایســتاد‌هام‪ .‬شک‬
‫عید نوروز‬ ‫یکی از برنام ‌ههای ویژه‬
‫دـیگـنرپذیی برفوتدن؟د‪ ،‬اصلًا موقعیتی را که داشــتم نپذیرفتند‪ .‬م ‌یگفتند این‬ ‫آقاخانی نقش یک سمسار را بازی کردم‪ .‬البته آن زمان درباره بازی در‬ ‫داشتم که ت ‌یاس هســتم یا نه؟ م ‌یدانستم یک مشکل اساسی وجود‬
‫ســریال کمال تبریزی هم صحب ‌تهایی کرده بودم‪ ،‬اما اولین حضورم‬ ‫دارد اما باید اطمینان پیدا م ‌یکردم‪ .‬از عواقب تغییر جنسیت و تنهایی‬
‫فکری که درمورد خودت م ‌یکنی با چند جلسه روا ‌نکاوی حل م ‌یشود‬ ‫جلوی دوربین با همان نقش سمسار بود‪.‬‬ ‫بعد از آن هم خیلی م ‌یترســیدم؛ در اصل‪ ،‬مه ‌مترین مشــکلم همین‬
‫و خیلی جدی نیســت‪ .‬م ‌یگفتند تو ب ‌یدلیل یک مشکل ک ‌ماهمیت را‬ ‫بعــد برای صحبت با کمال تبریزی به پشــت صحنه ســریالش یعنی‬ ‫تنهایی بود‪ .‬من عاشق معاشرت کردن با دیگران هستم و دوست دارم‬
‫بزرگ کرد‌های‪ .‬این گروه رابط ‌هشان را کاملًا با من قطع کردند و همین‬ ‫«ســرزمین کهن» رفتم و با او به گف ‌توگو نشســتم‪ .‬اضطراب زیادی‬ ‫همیشه در خان ‌هام مهمان داشته باشم‪ .‬م ‌یترسیدم بعد از جراحی دیگر‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫داشــتم‪ ،‬مدام منتظر بودم ایشان یک دنیا سوال درباره کاری که انجام‬
‫موضوع خیلی اذیتم کرد‪.‬‬ ‫داد‌هام بپرسند‪ ،‬اما آقای تبریزی طوری رفتار کرد که انگار نه انگار اتفاقی‬ ‫کسی من را نپذیرد‪.‬‬
‫حتی در یک دوره‪ ،‬افســردگی گرفتم اما چون اعتقاد داشــتم زمان‪،‬‬ ‫افتاده‪ ،‬خیلی راحت فقط درباره بازی در فیلمشان با هم حرف زدیم‪.‬‬ ‫ترس از تنها شدن باعث شد ‪ ۲۰‬سال طول بکشد تا من تصمیم بگیرم‬
‫مشکلات را حل م ‌یکند‪ ،‬همه چیز را به گذشت زمان سپردم و در حال‬ ‫جنسیتم را تغییر بدهم اما سال ‪ ۸۵‬دیگر مطمئن شدم که م ‌یخواهم‬
‫حاضر بیشــتر آنهایی که دیدشان نسبت به این کارم منفی بود من را‬ ‫ایــن کار را انجام بدهم و اقدام کردم‪ .‬همان موقع خیل ‌یها گفتند باید‬
‫پذیرفت ‌هاند‪ .‬حالا خیل ‌یها فهمید‌هاند که ما باید آد ‌مها را به خاطر چیزی‬ ‫بازیگری را ببوســی و کنار بگذار ‌ی؛ گفتنــد کار و زندگ ‌یات رو جمع‬
‫کن و برو خارج اما م ‌یبینید که هنوز هم اینجا هســتم و به کارم ادامه‬
‫که هستند دوست داشته باشیم‪ ،‬نه چیزی که دوست داریم باشند‪.‬‬
‫م ‌یدهم‪.‬‬
‫ـ▪ ▪ـهحاملاکادیراگنتراهنمهچسطـوـرام؟اآننهراا‬ ‫مسعود کیمیایی هم همی ‌نطور بود‪ .‬من سا ‌لهاست ایشان را م ‌یشناسم؛‬
‫با سامان ارسطو مشکلی ندارند؟‬ ‫ایشان یکی از افرادی بود که از قبل م ‌یدانست قرار است تغییر جنسیت‬ ‫▪ ▪در تئاتر و ســینما جزو قدیم ‌یها به حساب م ‌یآیید‪ ،‬نقطه‬
‫بیشتر از فرزانه م ‌یشناسند و م ‌یپذیرند‬ ‫بدهم و چه مشکلی دارم‪ .‬یکی از خوشبخت ‌یهای من حضور این آد ‌مها‬
‫و این همان اتفاقی است که باید بیفتد‪ .‬قبل از جراحی مدام باید دلیل‬
‫رفتارهایم را به دیگران توضیح م ‌یدادم و م ‌یگفتم این زنی که شــما‬ ‫بود که کنارم بودند و توانستم روی کمک و اطمینان قلب ‌یای که به من‬ ‫ساکن‬ ‫روزها‬ ‫آن‬ ‫کردم‪،‬‬ ‫شروع‬ ‫را‬ ‫کارم‬ ‫بود؟‬ ‫آـغاـاززباسزایلگر‪‌ ۷‬ی‪۶‬تباهنشککجلا‬
‫م ‌یبینید واقعیت دنیای من نیســت؛ من فقط جسم زنانه دارم‪ .‬همین‬ ‫م ‌یدادند حساب کنم و برای تغییر جنسیت اقدام کنم‪.‬‬ ‫حرف ‌های‬
‫شاهرود بودم و هما ‌نجا هم کار م ‌یکردم‪ .‬یک سال بعد گفتند خان ‌مها‬

‫ﻣﺪﯾﺮ اﺟﺮاﯾﯽ‪ :‬ﻣﯿﺘﺮا ﻓﺮ‬ ‫‪SUITE 309, 1110 HAMILTON ST., VANCOUVER, BRITISH COLUMBIA, CANADA, V6B 2S2‬‬ ‫‪Vol. 21 / No. 1263 - Friday, Nov. 1, 2013‬‬
‫‪Telephone: 604.714.3200 | Fax: 604.736.7797 | Website: www.seatrade.ca | Email: mitra@seatrade.ca‬‬
‫‪Mitra Far‬‬
‫ﺷﺮﮐﺖ ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻞ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ‬
‫‪32‬‬
‫• کلیه خدمات واردات و صادرات در کانادا و سایر کشورها‬
‫• خدمات گمرک و ترخیﺺ کالا‬

‫• حمل وسایل شخصی در کانادا و بینالمللی‬
‫• متخصﺺ در بارگیری و ارسال اتومبیل به صورت بینالملل‬

‫• خدمات به صورت دریاﺋی‪ ،‬هوایی و زمینی‬
‫• بهترین نرخ کانتینر ‪ ۲۰‬فوت و ‪ ۴۰‬فوت در خاورمیانه‬

‫ﺑﺮای اﻃﻼﻋﺎت ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮل ﻓﺎرﺳﯽ زﺑﺎن‪ ،‬ﺧﺎﻧﻢ ﻣﯿﺘﺮا ﻓﺮ ﺗﻤﺎس ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ‪۶٠۴ - ٧١۴ - ٣٢٠٨ .‬‬
   27   28   29   30   31   32   33   34   35   36   37