Page 28 - Shahrvand BC No. 1263
P. 28
ادبیات/گفتوگو 28
گف توگو با رؤیا تفتی به بهانهی انتشار کتاب "سفر به انتهای پر"؛
به زنانگی در شعر معتقدم به همان اندازه که به زبان مادری!
تاثیر زیادی روی تک تک ما گذاشت .بیشترین اثری که روی خود من گفتوگو :سپیده جدیری
داشــت این بود که به هر شــعرم به عنوان یک موجودی نگاه کنم که
رؤیا تفتی م یخواهد با هویت و شخصیت خاص خودش به صدا درآید و روی پای رؤیا تفتی از زنان شاعر پرسابقه سال مکیو تسیب /شماره - 1263جمعه 10نابآ 1392
و به بیان دقیقتر ،پیشکسوت
کرده باشــیم ،خا صتر هم م یشوند ...تفت زادگاه من است هر کجا که خودش بایستد و نهایتا به مناس بترین فرم و اجرا برسد. هم دورا ِن ماست .شاعری
بروم ،نام خانوادگیم هم منســوب به آن است .اما بعد از سا لها که به در شعر کلاسیک ،وزن و ردیف و قافیه و ...در هر شعر ،باعث تفکیک که یکی از ویژگیهای بارز
آنجا رفتم احساس غریبگی کردم ،جز با کو ِه عقابش که انگار تجسمی و تفاوت آ نها از هم م یشود .مثلا ما غزلهای حافظ را نم یتوانیم شعرهایش ،زبان زنانهی آنهاست
از خود من بود ...و در شــعر بعدی هم که از ییلاق اطرافش نام م یبرم همی نطور پشت سر هم بخوانیم ،بدون این که کسی متوجه نشود. و اذعان دار د که به زنانگی در
و همانطوری که در شــعر هم اشاره شــده ،جای یست که تابستا نهای در حالی که این اتفاق برای اکثر مجموعه شعرهای امروزی میافتد. شعر معتقد است به همان اندازه
کودک یام را گذراندهام ....در این کتاب ،من یک ســفر خویشتن نگرانه درست است که ذهن هر شاعری انگار یک موسیقی درونی خاص خود که به زبان مادری ...به گفتهی
داشتم ...ضمن این که م یخواستم ببینم آیا از پس عمومیت بخشیدن دارد که در شعرش بروز مییابد ،اما چه تمهید یا تمهیدات دیگری خودش ،فرصت بسیار مغتنمی
بــه یک مکان خاص برم یآیم یا نه؟ ....و دیگر این که فکر کردم تا کی میشود به کار برد تا (به غیر از موضوع) ،هر شع ِر یک مجموعه ،از بوده حضورش در کارگاههای
قرار است مثلا «میدان دل آنجل» را بیشتر از «تل عاشقان» بشناسیم دکتر رضا براهنی؛ «کسی که
شعر دیگر متمایز گردد؟ انگار خودش یک کتابخانهی
و یا «دوبلینی »ها را بیشتر از مثلا «تفتی»ها ..... و اگر منظورت از اندیشهی شاعرانه را درست گرفته باشم ،باید بگویم سیار است ،اشراف به ادبیات ایران و جهان دارد ،ادبیات خلاقه کار
بیشترین تاثیری که روی من داشت این بود :حتی کسی که حرف اول م یکند و در نقد هم که خب حرف اول را م یزند ».تفتی بر این باور
▪ ▪علت ای نکه مجموع ههای شعرتان را این قدر با فاصل ه از هم است که این کارگاهها تاثیر زیادی روی تک تک شرکت کنندگان در
را م یزند دلیل نمیشود که حرف آخر را هم زده باشد. آنها گذاشته است .م یگوید« :بیشترین اثری که روی خود من داشت
منتشر کردید چه بود؟ م یدانم که در فاصل هی بین مجموع ههای اولین شعرهایم در قالب چارپاره و بعد یها نیمایی و سپید بود.... این بود که به هر شعرم به عنوان یک موجودی نگاه کنم که میخواهد
«ســایه لای پوســت» و «ر گهایم از روی بلوزم م یگذرند» با هویت و شخصیت خاص خودش به صدا درآید و روی پای خودش
فرزندتــان به دنیا آمد و این خود م یتواند دلیلی باشــد برای ▪ ▪ای نکه م یگویم صاحب ســبک هستید ،دلی لاش این است بایستد و نهایتا به مناسبترین فرم و اجرا برسد».
وقفه در سرودن شعر ،که برای خود من هم بعد از به دنیا آمدن با رؤیا تفتی به بهانهی انتشار سومین مجموعه شعرش« ،سفر به
فرزندم پیش آمد .اما بیشتر کنجکاوم علت فاصل های را که بین که در هر ســه کتا بتان (به خصوص مجموع هی نخست و این انتهای پر» (انتشارات بوتیمار) ،به گف توگو نشستهایم.
مجموع هی آخری) به رغم تفاو تهایی که میان آنها وجود دارد
انتشار مجموع هی دوم و مجموع هی آخرتان پیش آمد بدانم. و به رغم تمام تجرب هگرای یهایتــان ،یک جور امضا ،یک جور ▪ ▪چگونه است که شما شاعرانی که پای ثابت کارگا ههای دکتر
نگاه ،یک جور زبان به چشم م یخورد که خاص رؤیا تفت یست.
ـ ـراستش یک مقدار از شعرهایم ،به دلیل مشکلی که در کامپیوترم براهنی بودید ،در نهایت ،هر کدام مســیر خود را رفتید و هر
چگونه و چقدر طول کشید تا به چنین دستاوردی رسیدید؟
پیش آمد پاک شــد متاسفانه back-up .هم از آ نها نداشتم و تا مدتی کدام در سبک مختص خود ،صاحب سبک شدید ،اما این اتفاق
هم نم یدانستم که چه بر سرشان آمده .و وقتی که خبردار شدم ظاهرا ـ ـالبته این که به سبک خاصی رسیدهام یا نه را ،فکر م یکنم تو و یا
دیگر برای re-coveryهم دیر شــده بود .به غیر از سه چهارتایش که مثلا برای دوســتانی که پای ثابت کارگا ههای سردمداِر جریان
به کمک حافظه بازنویسی کردم ،احتمالا بقی هشان مربوط به بخشی از هر کسی که از بیرون نگاه کند بهتر متوجه شود .چون درهر حال بخش
زیادی از شعر مربوط به ناخودآگاه است و مسلما خود شاعر هم متوجه ساد هنویســی بودند نیفتاد؛ یعنی چرا آنها اغلب شبیه به هم
زندگ یام بودند که باید محو م یشدند و ...شدند . هم هی اتفاقاتی که در شــعرش افتاده نم یشود ...چقدرش که باید به
بعد هم ،وقتی که یک مجموعهی ۷۰-۶۰صفحهای آماده شد ،فضا اندازهی سابق هی سرودنم باشــد ،که البته کم هم نیست .و چگون هاش این اتفاق م یافتد؟ مـ ینـفوکیرسمن یدکونمصاهرح شبـاـامعرضاوننیویسستـنـند؟دهاچیگوهنمه In touch with Iranian diversity
برای چاپ مناسب نبود و دست نگه داشتم و هی شعرها بیشتر و هم احتمالا بیشتر مربوط است به همان چگونه گفتن ،و اعتقاد به این چنان که به چه گفتن
بیشتر شد تا رسید به یک مجموعهی ۱۳۰-۴۰صفحهای که در واقع که هر شعری نتیج هی یک نگاه خلاقانه و منحصر به فرد است .و دچار م یاندیشــد ،لازم است بلکه بیشتر از آن به چگونه گفتن ،توج ِه جدی
ترجیح م یدادم دو کتاب ۷۰-۶۰صفحهای باشد ...نسبت به برخی از داشــته باشد .وگرنه عشق ،زندگی ،مرگ ،تنهایی ،جنگ ....موضوعاتی
مجموع ههایی که چاپ میشود و بیش از نصف صفحاتش سفید است، نشدن به رخوت تکرار در خود و... ثابت و تکرار یاند .و البته این مختص بچ ههای کارگاه براهنی نیســت،
در عین حال ،ویژگی بارز و مشترک هر سه مجموعه شعر شما، دوســتان دیگری هم که این دید و دغدغه را داشت هاند سبک و مسیر
فکر م یکنم پرگویی هم کردهام. برخورداری از نگرش زنانه و زبان زنانه است .ویژگیای که من خاص خودشان را دارند.
ضمن این که اطلاعات براهنی و بازهی مطالعاتش چنان گسترده بود
▪ ▪عنوا نهای هر سه مجموعه شعرتان را به نظرم بسیار دقیق خیلی دوست دارم: که خواه ناخواه ذهن ما را از زوایای گوناگون به چالش م یکشید.
«کجای تاریخم؟ نهایتا هر کدام از ما رو به منظری و از زاویهی خاصی به زبان و اجرای
انتخاب کرد هاید که هر کدام ،هم ســبک شعرهای موجود در کجای غم؟» خودمان رسیدیم....
کتا بها را نمایندگی م یکند و هم تا حدودی محتوای کل یشان
را .خودتان چقدر به این موضوع اعتقاد دارید؟ و تا چه حد در «و من که عاشق سکوتم ▪ ▪حضور در کارگا ههای دکتر براهنی چقدر در شــک لگیری Vol. 21 / No. 1263 - Friday, Nov. 1, 2013
دیوانه م یشدم احتمالا ُو جیغ میزدم به جای شعر
انـت ـخااشـبـایرهکی بعنهواجاین ویسسوات .چسوننشتاا انکمنویندهشیــدع؟ر بچرارا؟ی من یک حالت ُفرم شعر ِی شخ ِص شــما نقش داشت؟ و چقدر در شک لگیری
به جای شعر جیغ میزدم اندیش هی شــاعران هتان؟ پیش از حضور در آن کارگا هها به چه
خودبازنگــری و خوداندیشــی هــم داشــته و به همین دلیل اســم اگر تو نبودی»...
مجموع ههایم را بر این اســاس هم انتخاب م یکنم .شاید لازم به ذکر سبکی شعر م یگفتید؟
باشــد که اول نام “پر م یکشــم توی تنم” انتخاب شده بود که چون «یا من بیشتر از یک لیوان یکبار مصرف نیستم
کل مجموعه بعد از یک ســال ،غیرمجاز شــناخته شد ،با اضافه کردن یا.... ـ ـفرصت بسیار مغتنمی بود حضور در کارگا ِه کسی که انگار خودش
چند شعر و تغییر نام به “ســفر به انتهای پر” مجددا رهسپار مراحل
یا تو بیا بلکه اقیانوس آرام سرازیر شود توی مویر گهای یک کتابخان هی سیار است ،اشراف به ادبیات ایران و جهان دارد ،ادبیات
چاپش کردم. جگرم» خلاقــه کار م یکند و در نقد هم که خب حرف اول را م یزند .مســلما
▪ ▪دلــم م یخواهد نظر خودتان را در این بــاره بدانم .ای نکه
چـقـدجرالبهباایسـنـزناتنبگگوییمدارینشعسرــمواعتلقبـدـیهدن؟وعی تقریبا پــای ثابت اکثر
مصاحب ههای یســت که با من شده و من هر بار ســعی کردهام جوابی
بدهم که لااقل برای خودم تکراری نباشد پس اجازه بده در یک جمله
خلاص هاش کنم :به همان اندازه که به زبان مادری! ....
▪ ▪کتاب «ســفر به انتهای پَر» یک «خودنوشــت (به جای
مقدمه)» دارد که آن هم خودش شعر است و اتفاقا به باور من،
یکی از شعرهای قدرتمند کتاب .اید هی قرار دادن این شعر به
جای مقدم هی کتاب -که خودش باعث شــده که کتاب ،باز هم
مـتفـاوشعرتتارسوتپیدیگشنرهما یدآیدهد.ن ..ادیهتنرشعشروده -م،آمچدگوونمهن بشعکدا الحگرسافتس؟کردم
که یک مقدار شــخصی و خصوصی شده ،بنابراین فکر کردم بهتر است
نوعی اتوبیوگرافی حسابش کنم و به جای مقدمه بیاورمش...همین!
▪ ▪امید دارم که مجموعه شعر بعد یتان با فاصل های نه چندان ▪ ▪در دو شــعر نخســت کتاب ،از «تفت» نــام برد هاید و از
زیاد از سومی ،منتشر شود .مجموع های آماده کرد هاید یا هنوز مکا نهایی حول و حوش آن .هر چند که در «خودنوشــت (به
است. نوشتن دســت در هنوز که فعلا است؟ ـدممسنوتنن.وخشوتدمن در جای مقدمه)» تاکید کرد هاید بر ای نکه نه «تفت ِی اهل» شد هاید
هم امیدوارم.
ـ نه «اهل ِی تفت» ،دوســت دارم بدانم اهــل تفت بودن به نظر 28
متاســفانه یا خوشبختانه ،شــعر رابط هی تنگاتنگی با تغییر و تحولات
درونی و بیرونی خودم دارد و تا اتفاقی در من نیفتد و پخته نشود انگار باشد؟ خـوـددترانشاعچرقدشردندمرکهشانعمریداشندمنچقشدرمانقم یشتدواانشتد نه.قاماشبعداضشیتازه
بخاری هم از شعر بلند نم یشود! مکا نها
به دلایلی همــواره برای ما خاص م یمانند .به خصوص اگر ترکشــان
گف توگو با رؤیا تفتی به بهانهی انتشار کتاب "سفر به انتهای پر"؛
به زنانگی در شعر معتقدم به همان اندازه که به زبان مادری!
تاثیر زیادی روی تک تک ما گذاشت .بیشترین اثری که روی خود من گفتوگو :سپیده جدیری
داشــت این بود که به هر شــعرم به عنوان یک موجودی نگاه کنم که
رؤیا تفتی م یخواهد با هویت و شخصیت خاص خودش به صدا درآید و روی پای رؤیا تفتی از زنان شاعر پرسابقه سال مکیو تسیب /شماره - 1263جمعه 10نابآ 1392
و به بیان دقیقتر ،پیشکسوت
کرده باشــیم ،خا صتر هم م یشوند ...تفت زادگاه من است هر کجا که خودش بایستد و نهایتا به مناس بترین فرم و اجرا برسد. هم دورا ِن ماست .شاعری
بروم ،نام خانوادگیم هم منســوب به آن است .اما بعد از سا لها که به در شعر کلاسیک ،وزن و ردیف و قافیه و ...در هر شعر ،باعث تفکیک که یکی از ویژگیهای بارز
آنجا رفتم احساس غریبگی کردم ،جز با کو ِه عقابش که انگار تجسمی و تفاوت آ نها از هم م یشود .مثلا ما غزلهای حافظ را نم یتوانیم شعرهایش ،زبان زنانهی آنهاست
از خود من بود ...و در شــعر بعدی هم که از ییلاق اطرافش نام م یبرم همی نطور پشت سر هم بخوانیم ،بدون این که کسی متوجه نشود. و اذعان دار د که به زنانگی در
و همانطوری که در شــعر هم اشاره شــده ،جای یست که تابستا نهای در حالی که این اتفاق برای اکثر مجموعه شعرهای امروزی میافتد. شعر معتقد است به همان اندازه
کودک یام را گذراندهام ....در این کتاب ،من یک ســفر خویشتن نگرانه درست است که ذهن هر شاعری انگار یک موسیقی درونی خاص خود که به زبان مادری ...به گفتهی
داشتم ...ضمن این که م یخواستم ببینم آیا از پس عمومیت بخشیدن دارد که در شعرش بروز مییابد ،اما چه تمهید یا تمهیدات دیگری خودش ،فرصت بسیار مغتنمی
بــه یک مکان خاص برم یآیم یا نه؟ ....و دیگر این که فکر کردم تا کی میشود به کار برد تا (به غیر از موضوع) ،هر شع ِر یک مجموعه ،از بوده حضورش در کارگاههای
قرار است مثلا «میدان دل آنجل» را بیشتر از «تل عاشقان» بشناسیم دکتر رضا براهنی؛ «کسی که
شعر دیگر متمایز گردد؟ انگار خودش یک کتابخانهی
و یا «دوبلینی »ها را بیشتر از مثلا «تفتی»ها ..... و اگر منظورت از اندیشهی شاعرانه را درست گرفته باشم ،باید بگویم سیار است ،اشراف به ادبیات ایران و جهان دارد ،ادبیات خلاقه کار
بیشترین تاثیری که روی من داشت این بود :حتی کسی که حرف اول م یکند و در نقد هم که خب حرف اول را م یزند ».تفتی بر این باور
▪ ▪علت ای نکه مجموع ههای شعرتان را این قدر با فاصل ه از هم است که این کارگاهها تاثیر زیادی روی تک تک شرکت کنندگان در
را م یزند دلیل نمیشود که حرف آخر را هم زده باشد. آنها گذاشته است .م یگوید« :بیشترین اثری که روی خود من داشت
منتشر کردید چه بود؟ م یدانم که در فاصل هی بین مجموع ههای اولین شعرهایم در قالب چارپاره و بعد یها نیمایی و سپید بود.... این بود که به هر شعرم به عنوان یک موجودی نگاه کنم که میخواهد
«ســایه لای پوســت» و «ر گهایم از روی بلوزم م یگذرند» با هویت و شخصیت خاص خودش به صدا درآید و روی پای خودش
فرزندتــان به دنیا آمد و این خود م یتواند دلیلی باشــد برای ▪ ▪ای نکه م یگویم صاحب ســبک هستید ،دلی لاش این است بایستد و نهایتا به مناسبترین فرم و اجرا برسد».
وقفه در سرودن شعر ،که برای خود من هم بعد از به دنیا آمدن با رؤیا تفتی به بهانهی انتشار سومین مجموعه شعرش« ،سفر به
فرزندم پیش آمد .اما بیشتر کنجکاوم علت فاصل های را که بین که در هر ســه کتا بتان (به خصوص مجموع هی نخست و این انتهای پر» (انتشارات بوتیمار) ،به گف توگو نشستهایم.
مجموع هی آخری) به رغم تفاو تهایی که میان آنها وجود دارد
انتشار مجموع هی دوم و مجموع هی آخرتان پیش آمد بدانم. و به رغم تمام تجرب هگرای یهایتــان ،یک جور امضا ،یک جور ▪ ▪چگونه است که شما شاعرانی که پای ثابت کارگا ههای دکتر
نگاه ،یک جور زبان به چشم م یخورد که خاص رؤیا تفت یست.
ـ ـراستش یک مقدار از شعرهایم ،به دلیل مشکلی که در کامپیوترم براهنی بودید ،در نهایت ،هر کدام مســیر خود را رفتید و هر
چگونه و چقدر طول کشید تا به چنین دستاوردی رسیدید؟
پیش آمد پاک شــد متاسفانه back-up .هم از آ نها نداشتم و تا مدتی کدام در سبک مختص خود ،صاحب سبک شدید ،اما این اتفاق
هم نم یدانستم که چه بر سرشان آمده .و وقتی که خبردار شدم ظاهرا ـ ـالبته این که به سبک خاصی رسیدهام یا نه را ،فکر م یکنم تو و یا
دیگر برای re-coveryهم دیر شــده بود .به غیر از سه چهارتایش که مثلا برای دوســتانی که پای ثابت کارگا ههای سردمداِر جریان
به کمک حافظه بازنویسی کردم ،احتمالا بقی هشان مربوط به بخشی از هر کسی که از بیرون نگاه کند بهتر متوجه شود .چون درهر حال بخش
زیادی از شعر مربوط به ناخودآگاه است و مسلما خود شاعر هم متوجه ساد هنویســی بودند نیفتاد؛ یعنی چرا آنها اغلب شبیه به هم
زندگ یام بودند که باید محو م یشدند و ...شدند . هم هی اتفاقاتی که در شــعرش افتاده نم یشود ...چقدرش که باید به
بعد هم ،وقتی که یک مجموعهی ۷۰-۶۰صفحهای آماده شد ،فضا اندازهی سابق هی سرودنم باشــد ،که البته کم هم نیست .و چگون هاش این اتفاق م یافتد؟ مـ ینـفوکیرسمن یدکونمصاهرح شبـاـامعرضاوننیویسستـنـند؟دهاچیگوهنمه In touch with Iranian diversity
برای چاپ مناسب نبود و دست نگه داشتم و هی شعرها بیشتر و هم احتمالا بیشتر مربوط است به همان چگونه گفتن ،و اعتقاد به این چنان که به چه گفتن
بیشتر شد تا رسید به یک مجموعهی ۱۳۰-۴۰صفحهای که در واقع که هر شعری نتیج هی یک نگاه خلاقانه و منحصر به فرد است .و دچار م یاندیشــد ،لازم است بلکه بیشتر از آن به چگونه گفتن ،توج ِه جدی
ترجیح م یدادم دو کتاب ۷۰-۶۰صفحهای باشد ...نسبت به برخی از داشــته باشد .وگرنه عشق ،زندگی ،مرگ ،تنهایی ،جنگ ....موضوعاتی
مجموع ههایی که چاپ میشود و بیش از نصف صفحاتش سفید است، نشدن به رخوت تکرار در خود و... ثابت و تکرار یاند .و البته این مختص بچ ههای کارگاه براهنی نیســت،
در عین حال ،ویژگی بارز و مشترک هر سه مجموعه شعر شما، دوســتان دیگری هم که این دید و دغدغه را داشت هاند سبک و مسیر
فکر م یکنم پرگویی هم کردهام. برخورداری از نگرش زنانه و زبان زنانه است .ویژگیای که من خاص خودشان را دارند.
ضمن این که اطلاعات براهنی و بازهی مطالعاتش چنان گسترده بود
▪ ▪عنوا نهای هر سه مجموعه شعرتان را به نظرم بسیار دقیق خیلی دوست دارم: که خواه ناخواه ذهن ما را از زوایای گوناگون به چالش م یکشید.
«کجای تاریخم؟ نهایتا هر کدام از ما رو به منظری و از زاویهی خاصی به زبان و اجرای
انتخاب کرد هاید که هر کدام ،هم ســبک شعرهای موجود در کجای غم؟» خودمان رسیدیم....
کتا بها را نمایندگی م یکند و هم تا حدودی محتوای کل یشان
را .خودتان چقدر به این موضوع اعتقاد دارید؟ و تا چه حد در «و من که عاشق سکوتم ▪ ▪حضور در کارگا ههای دکتر براهنی چقدر در شــک لگیری Vol. 21 / No. 1263 - Friday, Nov. 1, 2013
دیوانه م یشدم احتمالا ُو جیغ میزدم به جای شعر
انـت ـخااشـبـایرهکی بعنهواجاین ویسسوات .چسوننشتاا انکمنویندهشیــدع؟ر بچرارا؟ی من یک حالت ُفرم شعر ِی شخ ِص شــما نقش داشت؟ و چقدر در شک لگیری
به جای شعر جیغ میزدم اندیش هی شــاعران هتان؟ پیش از حضور در آن کارگا هها به چه
خودبازنگــری و خوداندیشــی هــم داشــته و به همین دلیل اســم اگر تو نبودی»...
مجموع ههایم را بر این اســاس هم انتخاب م یکنم .شاید لازم به ذکر سبکی شعر م یگفتید؟
باشــد که اول نام “پر م یکشــم توی تنم” انتخاب شده بود که چون «یا من بیشتر از یک لیوان یکبار مصرف نیستم
کل مجموعه بعد از یک ســال ،غیرمجاز شــناخته شد ،با اضافه کردن یا.... ـ ـفرصت بسیار مغتنمی بود حضور در کارگا ِه کسی که انگار خودش
چند شعر و تغییر نام به “ســفر به انتهای پر” مجددا رهسپار مراحل
یا تو بیا بلکه اقیانوس آرام سرازیر شود توی مویر گهای یک کتابخان هی سیار است ،اشراف به ادبیات ایران و جهان دارد ،ادبیات
چاپش کردم. جگرم» خلاقــه کار م یکند و در نقد هم که خب حرف اول را م یزند .مســلما
▪ ▪دلــم م یخواهد نظر خودتان را در این بــاره بدانم .ای نکه
چـقـدجرالبهباایسـنـزناتنبگگوییمدارینشعسرــمواعتلقبـدـیهدن؟وعی تقریبا پــای ثابت اکثر
مصاحب ههای یســت که با من شده و من هر بار ســعی کردهام جوابی
بدهم که لااقل برای خودم تکراری نباشد پس اجازه بده در یک جمله
خلاص هاش کنم :به همان اندازه که به زبان مادری! ....
▪ ▪کتاب «ســفر به انتهای پَر» یک «خودنوشــت (به جای
مقدمه)» دارد که آن هم خودش شعر است و اتفاقا به باور من،
یکی از شعرهای قدرتمند کتاب .اید هی قرار دادن این شعر به
جای مقدم هی کتاب -که خودش باعث شــده که کتاب ،باز هم
مـتفـاوشعرتتارسوتپیدیگشنرهما یدآیدهد.ن ..ادیهتنرشعشروده -م،آمچدگوونمهن بشعکدا الحگرسافتس؟کردم
که یک مقدار شــخصی و خصوصی شده ،بنابراین فکر کردم بهتر است
نوعی اتوبیوگرافی حسابش کنم و به جای مقدمه بیاورمش...همین!
▪ ▪امید دارم که مجموعه شعر بعد یتان با فاصل های نه چندان ▪ ▪در دو شــعر نخســت کتاب ،از «تفت» نــام برد هاید و از
زیاد از سومی ،منتشر شود .مجموع های آماده کرد هاید یا هنوز مکا نهایی حول و حوش آن .هر چند که در «خودنوشــت (به
است. نوشتن دســت در هنوز که فعلا است؟ ـدممسنوتنن.وخشوتدمن در جای مقدمه)» تاکید کرد هاید بر ای نکه نه «تفت ِی اهل» شد هاید
هم امیدوارم.
ـ نه «اهل ِی تفت» ،دوســت دارم بدانم اهــل تفت بودن به نظر 28
متاســفانه یا خوشبختانه ،شــعر رابط هی تنگاتنگی با تغییر و تحولات
درونی و بیرونی خودم دارد و تا اتفاقی در من نیفتد و پخته نشود انگار باشد؟ خـوـددترانشاعچرقدشردندمرکهشانعمریداشندمنچقشدرمانقم یشتدواانشتد نه.قاماشبعداضشیتازه
بخاری هم از شعر بلند نم یشود! مکا نها
به دلایلی همــواره برای ما خاص م یمانند .به خصوص اگر ترکشــان