Page 27 - Shahrvand BC No. 1263
P. 27
‫ادبیات‪/‬شعر ‹‬ ‫چند شعر تازه از فریده نقش‬

‫‪27‬‬

‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1263‬جمعه ‪ 10‬نابآ ‪1392‬‬ ‫‪۱‬‬
‫ترانۀ زنی که قانون او را میکشد‬

‫ماه را چشمانی است‬
‫می نگرم‬

‫از عروسی خاک و آتش‬
‫سنگی سخت به سینه می‌کوبم‬

‫تا نازکترین طناب دار‬
‫مرا به تو وصل کند‬

‫و ماه را چشمانی است‬
‫می نگرم‬
‫نم ‌ییابم‬

‫کور بودم در اولین روز عاشقی‬

‫اما نه نه‬ ‫روشن‌ترین عقیق را در‬ ‫زیر فراوا ِن خاک مدفون شده‌ای رویا!‬
‫آتش نه‬ ‫جورابی که از تو دارم‬
‫نم ‌یخواهم چوبی بسوزد‬ ‫پنهان کرد ‌هبودم‬ ‫همین امروز جنازه‌ات را با دو چشم خودم دیدم‬
‫و نه کنده‌ای‬ ‫و خوابم نم ‌یبرد‬ ‫نه سرد م ‌یرسید به نظر‪ ،‬نه سنگین دست نزدم‬

‫در دریای بیکران‬ ‫‪ 20‬سپتامبر ‪2013‬‬ ‫شب‪ ،‬لباس تیر ‌هاش‬ ‫آخرین لباست تنت‬
‫بیافکنید مرا‬ ‫اندام ماه را به نمایش م ‌ینشاند‬ ‫نقا ‌بها به کنار‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫جانوری شاید‬ ‫رؤیاهایم را گم می‌کنم‬ ‫شبیه نقطه‌ای شده بودی سر سطر‬
‫جولای ‪2013‬‬ ‫از گوشت شاعرانه‌ام‬ ‫ماه که مرا می نگرد …‬ ‫‪.‬‬
‫‪2013...‬‬
‫دریا را بشوراند‬ ‫‪۲‬‬ ‫برای تو که گریه نکردم رویا!‬
‫و آسمان را‬ ‫یک هایکوی سرد‬ ‫اشک خودش آمد جنازه ببیند‬
‫و زمین را‬
‫در صورتی که بود و نبود‬
‫درگستره‌ای چرخش‌وار …‬ ‫در صورتی که شش دانگ حواسش را به من که بالای سرم‬

‫‪۵‬‬ ‫فنحان خالی‬ ‫ایستاده بودم‬
‫میزی بدون رومیزی‬ ‫سپرده بود‬
‫لبا ‌سهای چرک‬ ‫می ‪2013‬‬
‫مرا و ترا‬ ‫هوا سرد‬ ‫زیر وفور غبار‬
‫‪Vol. 21 / No. 1263 - Friday, Nov. 1, 2013‬‬ ‫چه کسی می‌شوید‬ ‫قهوه جوش‬ ‫دیدم بزرگ نم ‌یشوی‬
‫به برق نیست‬ ‫ر ‌گهای دامنت دیدم به چی ‌نهای صورتت نم ‌یآید‬
‫در رودی‬ ‫مرد‪ ،‬دیری است رفته …‬ ‫و دخترکا ِن دور و برت‬
‫که مذهب جریان دارد‬ ‫تا حلقوم دیدم که باز باکر ‌هاند‬
‫‪۳‬‬ ‫پسرهایی از شی ِر خام خورده‬
‫م ‌یخواهم تازه بمانم …‬ ‫قاهره‬ ‫گفتم رویا فرصت همیشه نیست‬

‫‪۶‬‬ ‫هیاهوی میدان تحریر‬ ‫بلند شو‬
‫بادشمال‬ ‫و اندیشه‌ای‬ ‫بعداً‬

‫این هوای شرجی‬ ‫می ‪2013‬‬ ‫بازمانده از خون و شمشیر‬ ‫می‌شورمت خودم‬
‫و ج ّد من تعرق را رقم م ‌یزند‬ ‫زنم … من‬ ‫بلند شو‬

‫بر هموار کردن‬ ‫گیسوانم در باد‬ ‫بلند شو بنشین! ببین! بیهوده انتظار کشیده بودی‪...‬؟!‬
‫دیوارهای نمور سیمانی س ‌یساله‬ ‫و ستون پرتوان‬ ‫ببین!‬

‫هوا شرجی است‬ ‫اندامم‬ ‫اما تو مرده بودی و بو از هیچ کجای دهانت نم ‌یآمد‬
‫نفسم را م ‌یگیرد‬ ‫رقص را به ترنم م ‌ینشاند‬ ‫مرده بودی‬
‫کرشمه‌ام را به خلخا ‌لهایم م ‌یسپارم‪...‬‬
‫طناب رخت‬ ‫من دیدمت رویا!‬
‫و لباس‌های همیشه خیس‬ ‫‪۴‬‬ ‫نه زلیخای زلیخا شده بودی‬
‫نام ‌هی سفارشی‬
‫و شور‬ ‫نه ملک ‌هی سبا‬
‫نه مدونا‬

‫نه هاله‌ای از جمیل ‌هی بوپاشا‬
‫نه ویسلاوا شیمبورسکا‬
‫به مریم عذرا!‬

‫نه کابوسی که تکانم دهی به خدا!‬

‫‪2013‬‬ ‫کجا است بادشمال …‬ ‫آبنوس اندام مرا‬ ‫من بُردمت رویا!‬
‫بسوزانید‬
‫‪27‬‬ ‫◆■◆‬
‫در آتشی ورزیده‬

‫***‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32