Page 21 - Shahrvand BC No. 1263
P. 21
سیاست
21 از شاه ،بهشدت مخالف ملّی شدن صنعت نفت بود و ...هر سال بود ،شروع به گریستن کرد .چندان تعجبی نکردم و علت گریه
در روز ۲۹اسفند -روز ملی شدن صنعت نفت -و ۲۸مرداد را نپرسیدم .ولی او خود به زبان آمد .م یگفت« :نزدیک به ده
به احمدآباد میرفت و آن پیرمرد و در حقیقت نهضت ملّی را سال است رازی را در سینه حفظ کردهام که مثل «خوره»
مورد توهین قرار میداد و به این ترتیب به همٔه ملّت توهین از درون مرا نابو د م یکند .دنبال کسی میگشتم که با فاش
م یکرد .خیلی دلش میخواست نه آن پیرمرد وجود م یداشت و کردن این راز ،کمی از بار سنگین وجدان خود بکاهم .سه نفر
پر ُسنل دژبان لشکر گارد بودیم که مأمور قتل محمد مسعود نه چنین روزی در تاریخ و تقویم ما ثبت میشد».
مدیر روزنامٔه مرد امروز شدیم .یک نفر راننده بود و ما دو نفر
تیرانداز .بهزودی فهمیدیم که این دستور از طرف اشرف پهلوی
«راز» قاتل محمد مسعود ،مدیر مجل ٔه «مرد امروز»
محمد مسعود ،صاحب امتیاز و ناشر روزنامٔه «مرد امروز» بود داده شده است .چندین بار به ادارٔه روزنامه در خیابان فردوسی
که نخستین شمارٔه آن در مرداد ماه ۱۳۲۱چاپ و منتشر رفتوآمد و تمام نقاط و ساعات ورود و خروج او را با دقت
سال مکیو تسیب /شماره - 1263جمعه 10نابآ 1392 شد .محمد مسعود را در یکی از شبهای سرد اواخر بهمن ماه شناسایی کردیم .یک بار ما را نزد اشرف بردند که خیلی ما را
۱۳۲۶موقعی که از دفتر روزنامه به سوی ماشیناش میرفت ،تشویق کرد و به هر کدام از ما مبلغ نسبتاً قاب لتوجهی پول داد.
به ضرب گلوله کشتند .با توجه به درگیریهای قلمی محمد یک بار هم اشرف خود با ما آمد و راهنماییمان کرد .تا روزی
مسعود و «مرد امروز» با دربار پهلوی و شخص اشرف پهلوی ،که مأموریت خود را انجام دادیم.
اتفاق نظر بر این بود که قاتل او از مزدوران اشرف پهلوی بوده
است .بعدها ،در برخی از نوشتهها ،و با استناد به کتا بهایی مثل «من خود اصلًا تیراندازی نکردم و فقط همکار من این کار را انجام
«کمونیسم در ایران» به قلم سرهنگ زیبایی ،شکنج هگر ساواک داد .پس از پایان مأموریت ،ما سه نفر را در یک محل مخفی نگه
و مأمور امنیتی در سلطنت پهلوی ،یا به اتکای «اعتراف»ها داشتند و بهزودی فهمیدم که آن دو نفر را سرب هنیست کردهاند.
و «خاطرهنویسی»های مبتنی بر بازجویی زندانیان تودهای در من همسر و یک فرزند دختر داشتم .شب و روز گریه م یکردم
دوران حبس در رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی ،قات ِل محمد و به هر کس که نزد من میآمد التماس م یکردم از کشتن من
مسعود را سروان عباسی و تیم خسرو روزبه معرفی کردند که صر فنظر کند و مطمئن باشد تا پایان عمر مثل مرده زبان باز
نخواهم کرد .بالاخره مثل اینکه التما سهای من اثر کرد و پس از اعضای حزب تودٔه ایران بودند .اّما در کتاب شیربرنج نامه
از حدود شش ماه که کوچکترین اطلاعی از هیچجا نداشتم، روایتی دست اّول از ضارب و قاتل محمد مسعود آمده است ثبت میشود .سالها سپری میشود و حاج محمود «منزل به
مرا به خاش فرستادند ...به عنوان آشپز آن پادگان مشغول کار که ب هروشنی دست داشتن اشرف پهلوی در قتل محمد مسعود دیگری میسپرد» .حدود ۲۰سال پس از فوت ایشان ،در اواسط
شدم .پیش از اعزام کاملًا به من تفهیم کردند که اگر جایی را نشان م یدهد ،اگرچه نویسنده نامی از ضارب نمیبرد .در سالهای ۱۳۶۰و بگیر و ببند تودهایها ،مأموران ژاندارمری که
زبان باز کنم ،هم خود و هم همسر و فرزندم نابود خواهیم شد از مرکز دستور داشت هاند ،برای بازداشت حاج محمود «تودهای»
و م یدانستم این کار را م یکنند .باری ،نزدیک به هفت سال در «رازدار!» چنین م یخوانیم:
خاش بودم بدون اینکه از همسر و فرزندم خبری داشته باشم... «بخش دندا نپزشکی بیمارستان لشکر هشت [در مشهد] ...شب به ده مراجعه م یکنند! ولی «مرغ از قفس پریده بود»!
اکنون مدت کمی است که اینجا به کمکآشپزی مشغولم... اّولی که [به عنوان پزشک وظیفٔه کشیک] در بخش نشسته آخرین حکایت کتاب شیربرنج نامه «ب یم خنامه» نام دارد
همسرم فوت کرده ...راز خود را با تو گفتم و این تویی که با فاش بودم ...شام نیمرو بوپد ...برای آوردن نمک به آشپزخانه مراجعه که ظاهراً قبلًا به نام «شعباننامه» نوشته شده بوده است .اّما
کردن آن م یتوانی مرا نابود کنی» .دکتر منظرپور ادامه میدهد: کردم .آشپز ...وقتی فهمید پدر هم پزنده است و ب هخصوص نام پس از انتشار کتاب «شعباننامه» توسط خانم هما سرشار ،که
«دوست عزیزی که نامت را هم فراموش کردهام! رازت را فاش او را دانست ،مثل اینکه پر درآورد! ...در طول زمستان ،خود یا سرگذشت شعبان جعفری ،یا شعبان ب یمخ معروف است از
معاونش غذای مرا به بخش م یآورد و گاه پهلوی هم مینشستیم زبان خودش ،دکتر منظرپور عنوان نوشتهاش را به «بیمخنامه»
ساختم! اکنون نیم قرن از آن سالها گذشته است»... و تا بعد از نیمهشب گفتگو م یکردیم ...خود آشپز [هم] مشروب تغییر م یدهد .این نوشته در انتقاد و تقبیح کتاب خانم سرشار
میخورد ...مردی بود هیکلمند ،حدوداً ۵۰-۴۰ساله ...شبی که است ،با تکیه به یادماندههای خود دکتر منظرپور از شعبان
ظاهراً اندازه از دستش خارج شده و او بیش از ضرورت نوشیده بیمخ .این حکایت اینطور پایان م یگیرد« :شعبان به پیروی
In touch with Iranian diversity
۴٢۶١ﺧ-و۶د٣ﮔا٩م۶٠۴ - رو در رو وبﺳﺎﯾﺖce43.ca:
“HR today sits in the middle of the most
compelling competitive background
in business, where companies deploy
and fight over that most valuable of
”resources—workforce talent.1
Vol. 21 / No. 1263 - Friday, Nov. 1, 2013 C H R P Certified ﻓﺮاﮔﯿﺮی زﺑﺎن اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ!
Human Resources
Professional ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺮای آﻣﻮزش راﯾﮕﺎن!
Be part of this exciting profession.
Qualify as a Human Resources Professional. به کلاسهای انگلیسی پایه ما برای بزرگسالان که بر روی خواندن ،نوشتن ،صحبت
کردن و مهارت در گوش دادن متمرکز شدهاست ،بپیوندید .این کلاسها همﭽنین
Program available online.
دانشآموزان را برای دورههای اعتباری دبیرستانی آماده میسازد.
ﺛﺒﺖ ﻧﺎم در ﻣﺮﮐﺰ آﻣﻮزﺷﯽ ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن ﻣﻮﻧﺘﮕﻤﺮی
Contact a program adviser today. ﺛﺒﺖﻧﺎم ﻣﺘﺪاوم
پنج شنبه ها فقط تا ۱۹دسامبر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ۲۰۱۳از ساعت ۴تا ٧عصر
Ashton College پنجشنبهها از ۹ژانویه ۲۰۱۴شروع میشود و تداوم خواهد یافت . . . . . . . . . . . . . .از ساعت ۴تا ٧عصر
604 899 0803 | 1 866 759 6006
www.ashtoncollege.com ﻫﻨﮕﺎم ﺛﺒﺖ ﻧﺎم ﻫﻤﺮاه داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ:
١برگه اثبات وضعیت اقامتی در کانادا
٢برگه شناسایی عکسدار
٣دو قطعه برگه اثبات اقامت در استان بیسی
21 1. “Why Did We Ever Go Into HR?” Harvard Business Review. Harvard Business Publishing. July 2008. Web.
07 October 2013.
21 از شاه ،بهشدت مخالف ملّی شدن صنعت نفت بود و ...هر سال بود ،شروع به گریستن کرد .چندان تعجبی نکردم و علت گریه
در روز ۲۹اسفند -روز ملی شدن صنعت نفت -و ۲۸مرداد را نپرسیدم .ولی او خود به زبان آمد .م یگفت« :نزدیک به ده
به احمدآباد میرفت و آن پیرمرد و در حقیقت نهضت ملّی را سال است رازی را در سینه حفظ کردهام که مثل «خوره»
مورد توهین قرار میداد و به این ترتیب به همٔه ملّت توهین از درون مرا نابو د م یکند .دنبال کسی میگشتم که با فاش
م یکرد .خیلی دلش میخواست نه آن پیرمرد وجود م یداشت و کردن این راز ،کمی از بار سنگین وجدان خود بکاهم .سه نفر
پر ُسنل دژبان لشکر گارد بودیم که مأمور قتل محمد مسعود نه چنین روزی در تاریخ و تقویم ما ثبت میشد».
مدیر روزنامٔه مرد امروز شدیم .یک نفر راننده بود و ما دو نفر
تیرانداز .بهزودی فهمیدیم که این دستور از طرف اشرف پهلوی
«راز» قاتل محمد مسعود ،مدیر مجل ٔه «مرد امروز»
محمد مسعود ،صاحب امتیاز و ناشر روزنامٔه «مرد امروز» بود داده شده است .چندین بار به ادارٔه روزنامه در خیابان فردوسی
که نخستین شمارٔه آن در مرداد ماه ۱۳۲۱چاپ و منتشر رفتوآمد و تمام نقاط و ساعات ورود و خروج او را با دقت
سال مکیو تسیب /شماره - 1263جمعه 10نابآ 1392 شد .محمد مسعود را در یکی از شبهای سرد اواخر بهمن ماه شناسایی کردیم .یک بار ما را نزد اشرف بردند که خیلی ما را
۱۳۲۶موقعی که از دفتر روزنامه به سوی ماشیناش میرفت ،تشویق کرد و به هر کدام از ما مبلغ نسبتاً قاب لتوجهی پول داد.
به ضرب گلوله کشتند .با توجه به درگیریهای قلمی محمد یک بار هم اشرف خود با ما آمد و راهنماییمان کرد .تا روزی
مسعود و «مرد امروز» با دربار پهلوی و شخص اشرف پهلوی ،که مأموریت خود را انجام دادیم.
اتفاق نظر بر این بود که قاتل او از مزدوران اشرف پهلوی بوده
است .بعدها ،در برخی از نوشتهها ،و با استناد به کتا بهایی مثل «من خود اصلًا تیراندازی نکردم و فقط همکار من این کار را انجام
«کمونیسم در ایران» به قلم سرهنگ زیبایی ،شکنج هگر ساواک داد .پس از پایان مأموریت ،ما سه نفر را در یک محل مخفی نگه
و مأمور امنیتی در سلطنت پهلوی ،یا به اتکای «اعتراف»ها داشتند و بهزودی فهمیدم که آن دو نفر را سرب هنیست کردهاند.
و «خاطرهنویسی»های مبتنی بر بازجویی زندانیان تودهای در من همسر و یک فرزند دختر داشتم .شب و روز گریه م یکردم
دوران حبس در رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی ،قات ِل محمد و به هر کس که نزد من میآمد التماس م یکردم از کشتن من
مسعود را سروان عباسی و تیم خسرو روزبه معرفی کردند که صر فنظر کند و مطمئن باشد تا پایان عمر مثل مرده زبان باز
نخواهم کرد .بالاخره مثل اینکه التما سهای من اثر کرد و پس از اعضای حزب تودٔه ایران بودند .اّما در کتاب شیربرنج نامه
از حدود شش ماه که کوچکترین اطلاعی از هیچجا نداشتم، روایتی دست اّول از ضارب و قاتل محمد مسعود آمده است ثبت میشود .سالها سپری میشود و حاج محمود «منزل به
مرا به خاش فرستادند ...به عنوان آشپز آن پادگان مشغول کار که ب هروشنی دست داشتن اشرف پهلوی در قتل محمد مسعود دیگری میسپرد» .حدود ۲۰سال پس از فوت ایشان ،در اواسط
شدم .پیش از اعزام کاملًا به من تفهیم کردند که اگر جایی را نشان م یدهد ،اگرچه نویسنده نامی از ضارب نمیبرد .در سالهای ۱۳۶۰و بگیر و ببند تودهایها ،مأموران ژاندارمری که
زبان باز کنم ،هم خود و هم همسر و فرزندم نابود خواهیم شد از مرکز دستور داشت هاند ،برای بازداشت حاج محمود «تودهای»
و م یدانستم این کار را م یکنند .باری ،نزدیک به هفت سال در «رازدار!» چنین م یخوانیم:
خاش بودم بدون اینکه از همسر و فرزندم خبری داشته باشم... «بخش دندا نپزشکی بیمارستان لشکر هشت [در مشهد] ...شب به ده مراجعه م یکنند! ولی «مرغ از قفس پریده بود»!
اکنون مدت کمی است که اینجا به کمکآشپزی مشغولم... اّولی که [به عنوان پزشک وظیفٔه کشیک] در بخش نشسته آخرین حکایت کتاب شیربرنج نامه «ب یم خنامه» نام دارد
همسرم فوت کرده ...راز خود را با تو گفتم و این تویی که با فاش بودم ...شام نیمرو بوپد ...برای آوردن نمک به آشپزخانه مراجعه که ظاهراً قبلًا به نام «شعباننامه» نوشته شده بوده است .اّما
کردن آن م یتوانی مرا نابود کنی» .دکتر منظرپور ادامه میدهد: کردم .آشپز ...وقتی فهمید پدر هم پزنده است و ب هخصوص نام پس از انتشار کتاب «شعباننامه» توسط خانم هما سرشار ،که
«دوست عزیزی که نامت را هم فراموش کردهام! رازت را فاش او را دانست ،مثل اینکه پر درآورد! ...در طول زمستان ،خود یا سرگذشت شعبان جعفری ،یا شعبان ب یمخ معروف است از
معاونش غذای مرا به بخش م یآورد و گاه پهلوی هم مینشستیم زبان خودش ،دکتر منظرپور عنوان نوشتهاش را به «بیمخنامه»
ساختم! اکنون نیم قرن از آن سالها گذشته است»... و تا بعد از نیمهشب گفتگو م یکردیم ...خود آشپز [هم] مشروب تغییر م یدهد .این نوشته در انتقاد و تقبیح کتاب خانم سرشار
میخورد ...مردی بود هیکلمند ،حدوداً ۵۰-۴۰ساله ...شبی که است ،با تکیه به یادماندههای خود دکتر منظرپور از شعبان
ظاهراً اندازه از دستش خارج شده و او بیش از ضرورت نوشیده بیمخ .این حکایت اینطور پایان م یگیرد« :شعبان به پیروی
In touch with Iranian diversity
۴٢۶١ﺧ-و۶د٣ﮔا٩م۶٠۴ - رو در رو وبﺳﺎﯾﺖce43.ca:
“HR today sits in the middle of the most
compelling competitive background
in business, where companies deploy
and fight over that most valuable of
”resources—workforce talent.1
Vol. 21 / No. 1263 - Friday, Nov. 1, 2013 C H R P Certified ﻓﺮاﮔﯿﺮی زﺑﺎن اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ!
Human Resources
Professional ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺮای آﻣﻮزش راﯾﮕﺎن!
Be part of this exciting profession.
Qualify as a Human Resources Professional. به کلاسهای انگلیسی پایه ما برای بزرگسالان که بر روی خواندن ،نوشتن ،صحبت
کردن و مهارت در گوش دادن متمرکز شدهاست ،بپیوندید .این کلاسها همﭽنین
Program available online.
دانشآموزان را برای دورههای اعتباری دبیرستانی آماده میسازد.
ﺛﺒﺖ ﻧﺎم در ﻣﺮﮐﺰ آﻣﻮزﺷﯽ ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن ﻣﻮﻧﺘﮕﻤﺮی
Contact a program adviser today. ﺛﺒﺖﻧﺎم ﻣﺘﺪاوم
پنج شنبه ها فقط تا ۱۹دسامبر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ۲۰۱۳از ساعت ۴تا ٧عصر
Ashton College پنجشنبهها از ۹ژانویه ۲۰۱۴شروع میشود و تداوم خواهد یافت . . . . . . . . . . . . . .از ساعت ۴تا ٧عصر
604 899 0803 | 1 866 759 6006
www.ashtoncollege.com ﻫﻨﮕﺎم ﺛﺒﺖ ﻧﺎم ﻫﻤﺮاه داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ:
١برگه اثبات وضعیت اقامتی در کانادا
٢برگه شناسایی عکسدار
٣دو قطعه برگه اثبات اقامت در استان بیسی
21 1. “Why Did We Ever Go Into HR?” Harvard Business Review. Harvard Business Publishing. July 2008. Web.
07 October 2013.