Page 29 - Shahrvand BC No.1253
P. 29
‫ادبیات‪/‬نقدفمنیستی ‹‬

‫دو راوی‪ ،‬دو دنیای متفاوت‪ :‬نگاهی به داستان «اصلاً مهم نیست» نوشته‌ی ماریا تبریزپور ‪29‬‬

‫زنان در جامعه پرده بردارد‪ .‬خشونت اعمال شده‏علیه زنان در اکثر‬ ‫آزاده دواچی‬
‫ارجاعات روایت اول را به خوبی می‌توان دید‪.‬‏‬
‫پد‪‎‬ر‪‎‬و‪‎‎‬برادر ‪‎‬م‪‎‬راه‪‎‎‬می‌رفتند‪‎‎‬و‪‎‎‬آشغا ‪‎‬ل‪‎‬روی‪‎‎‬زمین م ‌یریختن ‪‎‬د‪‎‬و‪‎‎‬ماد‪‎‬ر‬
‫در ادبیات داستانی امروز ایران‪‎ ،‬وسواسی‌ا ‪‎‬م‪‎‬صدایش‪‎‎‬در‪‎‎‬نمی‌آمد‪‎‎‎‬و‪‎‬غرغر نم ‌یکر ‪‎‬د ‪‎.‬فق ‪‎‬ط‪‎‬دوباره‪‎‎‬دست ‪‎‬ش‬
‫به خصوص به دلیل تنوع و ‪‎‬را‪‎‎‬می‌خاران ‪‎‬د‪‎‎‬و‪‎‬راه‪‎‎‬می‌رفت‪‎‎‬و را‪‎‬ه‪‎‬م ‌یرفت‪‎‎،‬ه ‪‎‬ر‪‎‬چن ‪‎‬د‪‎‬قدم‪‎‎‬یک‪‎‎‬با‪‎‬ر‪‎‬دست‪‎‬‬
‫پراکندگی جغرافیایی می‌توان ‪‎‬نوازش ‪‎‬ی‪‎‬روی‪‎‎‬میز می‌کشید‪‎،‎‬انگا‪‎‬ر‪‎‬به‪‎‎‬س ِر‪‎‎‬من‪‎‎،‬که‪‎‎‬هی ‌چوقت‪‎‎‬نکشیده‪‎‎‬بود‬
‫طیف وسیعی از تکنیک های (صفحه‌ی ‪۱۶‬‏)‬
‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1253‬جمعه ‪ 1‬رویرهش ‪1392‬‬ ‫مختلف ‏روایی و همین طور در خلال همین روایت اول است که نویسنده می‌تواند بسیاری از‬
‫ساختاری را در میان نویسندگان عادات و سنت‌های مردسالاری را نقد کند و به چالش بکشد‪ ،‬اما‬
‫ایرانی مشاهده کرد‪ .‬ارائه‌ی ‏بسیاری از این چال ‌شها حقیقی نیستند و بیشتر به نظر م ‌یرسد‬
‫این طیف وسیع به خصوص با که تمایل نویسنده را به بیان سورئال واقعیت نشان دهند‪ .‬با این‬
‫مهاجرت بسیاری ‏از نویسندگان حال در‏بطن این روای ‌تها می‌توان چرخش نویسنده به سمت بیان‬
‫ایرانی به خارج از کشور شکل استعاری این حقایق را به خوبی مشاهده کرد‪ .‬نویسنده به خوبی‬
‫دیگری به خود گرفته است‪ .‬در م ‌یتواند‏تفاوت دو دنیای مردسالار و غیر واقعی را به تصویر بکشد‪،‬‬
‫هر حال شناسایی این تکنیک های روایی در دو‏جغرافیای متفاوت اما این دو دنیا‪ ،‬حقیقت و غیر حقیقت آن چنان به هم گره خورد‌هاند‬
‫بومی و غیربومی از آنجایی اهمیت دارد که نویسنده را قادر می‌سازد که‏مخاطب را میان این سرگردانی رها م ‌یکنند‪ .‬در واقع این تکنیک‬
‫تا به طرح انواع ساختارهای ذهنی خود‏از طریق نوشتار بپردازد‪ .‬با نویسنده است تا با رها کردن مخاطبش به آن دسته از معضلات‬
‫این حال به نظر می‌رسد آنچه که در ا دبیات داستانی امروز ایران ‏اجتماعی که م ‌یخواهد اشاره کند‪.‬‏‬
‫اتفاق افتاده است‪ ،‬چرخش اکثر‏داستان نویسان از ساختار سنتی و پدر ‪‎‬م‪‎‬ا‪‎‬ز‪‎‬اتاق‪‎‎‬روبه‪‎‎‬ر‪‎‬و‪‎‬ظاهر‪‎‎‬شد‪‎‬‏‪‎.‬در ی ‪‎‬ک‪‎‬دست ‪‎‬ش‪‎‬لیوان‪‎‎‬آبج ‪‎‬و‪‎‬بو ‪‎‬د‪‎‬که‪‎‎‬از‪‎‬‬
‫کلاسیک و تجربه‌ی نوگرایی در ساختار داستا ‌ننویسی است‪ .‬ادبیات ‪‎‬کل ‌ه ‪‎‬ی‪‎‬خودش‪‎‎‬هم‪‎‎‬بزرگ‪‎‎‬تر بو ‪‎‬د‪‎‬و‪‎‎‬در‪‎‎‬دس ‪‎‬ت‪‎‬دیگر ‪‎‬ش‪‎‬پست ‌ه ‪‎‬ی‪‎‬خندا ‪‎‬ن‬
‫داستانی زنان نویسنده نیز از‏این قائده مستثنی نیست‪ .‬موج جدیدی ‪‎‬بوداد‌هی‪‎‎‬رفسنجان‪.‎ ‎‬پسته‌ه‪‎‬ا‪‎‬را‪‎‎‬با‪‎‎‬دندا ‌نهای‪‎‎‬گراز ‌یا ‪‎‬ش‪‎‬باز‪‎‎‬م ‌یکر ‪‎‬د‪‎‎‬و‬
‫از نویسندگان زن‪ ،‬در دو فضای غیربومی و بومی به خلق آثار ادبی ‪‎‬مغزشان‪‎‎‬را می‌خور ‪‎‬د‪‎‎‬و‪‎‬پوستش‪‎‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬روی‪‎‎‬زمین‪‎‎‬تف‪‎‎‬م ‌یکر ‪‎‬د ‪‎.‬نگاه‪‎‎‬عاق ‪‎‬ل‬
‫پرداخته‌اند‪ ،‬گرچه که‏تفاوت میان ساختار نوشتاری را می‌توان در ‪‎‬اند‪‎‬ر‪‎‬سفیه ‪‎‬ی‪‎‬ب ‪‎‬ه‪‎‬من‪‎‎‬انداخت‪‎‎‬و‪‎‎‬گفت «این‪‎‎‬هم‪‎‎‬ا‪‎‬ز‪‎‬مادرت‪».‬‏‪‎‎‬اندر‪‎‎‬سفیهی‪‎‬‬
‫این دو فضا به خوبی مشاهده کرد‪ ،‬اما نقطه‌ی مشترک اکثر این ‪‎‬به‪‎‎‬م ‪‎‬ن‪‎‬انداخ ‪‎‬ت‪‎‬و‪‎‎‬گفت‪‎:‬‏»‪‎‬این هم از مادرت که مرد‪ِ ‎. ‎‬زکی‪‎! ‎‬مادرت‪ُ‎‎‬مرد‬
‫نویسندگان چه مهاجر‏و چه غیر مهاجر انتقال دغدغه‌های زنان از و‪‎‎‬باز‪‎‎‬صدا ‪‎‬ی‪‎‬شکست ‪‎‬ن‪‎‬پست ‪‎‬ه‪‎‬در‪‎‎‬اتا ‪‎‬ق‪‎‬طنی ‪‎‬ن‪‎‬م ‪‎‬ی‪‎‬انداخت» (صفحه‌ی ‪)۱۶‬‏‬
‫طریق ساختار روایی و نوشتار است‪ .‬این ساختار از آنجایی اهمیت از سوی دیگر میان این رویدادهای اجتماعی و استنباط‌های فلسفی زبان نویسنده در توصیف این سن ‌تها به نوعی زبان جدی نیست‪ ،‬بلکه‬
‫دارد که بسیاری از‏زنان نویسنده را قادر می‌سازد تا بتوانند در عین نویسنده نیز ارتباط عمیقی وجود دارد‪ ،‬نویسنده در بسیاری از زبان طنزآمیزی دارد‪ .‬این زبان طنزآمیز است که به نقد‏عروسی و‬
‫تجربه‌ی ساختارهای نو در داستان به درج واقعیت‌های اجتماع از ‏موارد از این استنباط‌های فلسفی برای رد یک رویداد خاص بهره سن ‌تهای علیه زنان م ‌یپردازد که خود نوعی هنر نوشتاری است‪ .‬چرا‬
‫می‌جوید‪ .‬می‌توان گفت که در روایت اول میان حقایق اجتماعی‪ ،‬که قادر است در عین ارایه ی واقعیت به نوعی‏به رفتارهای دیرینه‌ی‬ ‫زاویه‌ی دید‏خودشان نقب بزنند‪.‬‏‬
‫در بسیاری از داستان‌های نوشته‌شده در مهاجرت‪ ،‬ارائه‌ی ساختار ‏توجیه خشونت‌های علیه زنان و رد آن‌ها و میان فلسفه‌ی زندگی آ ‌نها را چالش بکشد‪ .‬نگاه تلخ نویسنده به ازدواج و سنت‌های آن به‬
‫متفاوت و درعین‌حال در پیروی از تکنیک های جدید‏داستا ‌ننویسی راوی ارتباط معنایی عمیقی وجود دارد‪ .‬به عبارت دیگر برزخ‏راوی صورت نمادین در این روایت م ‌یتواند‏نشان از مقاومت نویسنده برای‬
‫را می‌توان در آثار زنان مشاهده کرد‪ .‬داستان بلند «اصلًا مهم نیست» اول نیز بازتاب همین فلسفه و درعین‌حال حقایق توجیه شده‌ی بازنمایی صفت‌های خاصی از زنان باشد که در جامعه‌ی مردسالار‬
‫نوشته‌ی ماریا تبریز پور‪ ،‬یکی از آثار جدید ‏ارائه‌شده در حوزه‌ی اجتماعش است‪ .‬آن چیزی که راوی اول در تلاش است بگوید‏اتفاقات عادی شده است‪ .‬نویسنده به‏خوبی می‌تواند از این رفتار کلیشه‌ای‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫داستا ‌ننویسی که به تازگی توسط نشر ناکجا در پاریس منتشر شده و ارتباط آ ‌نها با حقایق عادی زندگی خودش است‪ .‬برای توجیه انتقاد کند و به معضلات حقیقی زنان بعد از ازدواج اشاره کند‪ ،‬اما‬
‫است‪ .‬از ویژگی‌های بارز این مجموعه‏ارائه‌ی الگوی خاصی از نوشتار این فلسفه گاهی زبان نویسنده نیز درگیر می‌شود به این‏معنی که همه‌ی این‌ها از زاویه‌ی ‏متفاوت دید او و به نوعی استعاری اتفاق‬
‫آن هم در میان نوشتار زنان است‪ .‬از منظر نقد فمینیستی این اثر استراتژی نویسنده درگیری زبان برای بازتاب این حقایق است‪ .‬زبان افتاده است‪.‬‏‬
‫از آنجایی اهمیت دارد که با به‏چالش گرفتن اصلی‌ترین سنت‌های شکل متفاوتی م ‌یگیرد‪ ،‬که نشا ‌ندهنده چرخش در ‏زوایه ی دید در روایت دوم‪ ،‬راوی مرد داستان اول است‪ .‬یعنی شخصیت داستان‬
‫اول‪ ،‬راوی داستان دوم و راوی داستان اول‪ ،‬شخصیت داستان‏دوم‬ ‫موجود در جامعه‌ی ایرانی‪ ،‬ولو به زبان سمبلیک و استعاری‪ ،‬از طریق ناخودآگاه نویسنده است‪.‬‏‬
‫از سوی دیگر توصیف اتفاقات عادی و طبیعی که برای راوی اول می‌شود‪ .‬مشابه روایت اول این بار زبان کاملًا سمبلیک و نمادین‬ ‫ارائه‌ی فرم و محتوایی‏متفاوت به نقد آ ‌نها پرداخته است‏‪.‬‬
‫داستان در مجموع از سه روایت تشکیل شده است‪ .‬تکنیک نویسنده می‌افتد‪ ،‬با اینکه غیرحقیقی است و در ک و قبول آ ‌نها به عنوان است‪ .‬چرخش راوی این فرصت را برای مخاطب به وجود‏می‌آورد‬
‫در هر سه روایت با یکدیگر یکسان است‪ ،‬اما هر سه روایت از‏سه ‏بخشی از حقیقت دشوار است‪ ،‬اما همه‌ی این اتفاقات غیرعادی پرده که از زاویه‌ی متفاوتی به یک موضوع نگاه کند‪ .‬به عبارت دیگر این‬
‫زاویه‌ی مختلف ارائه می‌شود‪ .‬آن چیزی که سه روایت را به هم مرتبط از یک رویداد در دنیای حقیقی بر م ‌یدارد‪ .‬با این چرخش‏متناوب فضا چرخش نیز توانسته است بر فضاسازی متفاوتی از‏یک ذهنیت دیگر‬
‫م ‌یکند‪ ،‬ارتباط راوی‌ها با یکدیگر و در مجموع با کل‏ساختار داستانی و زمان نویسنده قادر است تا چالش‌های زنان را در جامعه‌ی مردسالار دلالت کرده و از سوی دیگر تفاوت میان دو نگاه را به تصویر بکشد‪.‬‬
‫است‪ .‬راو ‌یها در دو روایت اول متفاوت هستند و هر کدام یک داستان مطرح کند‪ ،‬اما این فضاسازی غیرمستقیم به‏صورت سمبلیک است‪ .‬تکنیک نویسنده در دو روایت با اینکه یکسان‏است‪ ،‬اما م ‌یتواند نشان‬
‫مشابه را از دو زاویه‌ی متفاوت مطرح‏م ‌یکند‪ .‬شیوه‌ی نگارش این مثلًا در جایی که نویسنده مرد موتور سواری را به تصویر م ‌یکشد دهد که تا چه حد فضا در روایت دوم متفاوت عمل کرده است‪ .‬به این‬
‫داستان نیز عدم تعلق به فضا و زمان خاصی است‪ ،‬به این معنی که که در انتهای کوچه از موتو ر پیدا‏می‌شود و به سمت او می‌آید‪ .‬این ترتیب نویسنده با نقب زدن به ذهنیت‏دو راوی توانسته است تفاوت‬
‫داستان مدام در چرخش میان زمان و‏فضا در نوسان است‪ .‬مخاطب با تصویر سازی به نوعی حقیقت در دنیای بیرونی راوی اشاره م ‌یکند‪ .‬دنیای زن و مرد را به خوبی نشان دهد‪ .‬گاهی مخاطب با مقایسه این‬
‫این چرخش‌ها با زاویه‌های مختلف ذهن هر دو راوی آشنا می‌شود و اما نهایتا در پایان نویسنده با‏فاصله گرفتن میان حقیقت و رویداد دو روایت به درک متفاوتی از‏ذهنیت نویسنده می‌رسد و به خوبی‬
‫‪Vol. 20 / No. 1253 - Friday, Aug. 23, 2013‬‬ ‫قادر است تا در هر کدام از‏روایت‌ها از زاویه‌ی متفاوتی به داستان نگاه اتفاق افتاده‪ ،‬مخاطب را میان برزخ راوی رها م ‌یکند‪ .‬در اینجا م ‌یتوان می‌تواند میان این دو فضا ارتباط بر قرار کند‪.‬‏‬
‫کند‪ .‬این چرخش میان روایت‌ها‪ ،‬راوی را میان برزخ حقیقت و اتفاقات گفت بعضی از کلمات‏مثل موتور اشاره به یک معنای خاص در محیط باید‪‎‎‬می‌بردم ‪‎‬ش‪‎‎‬و‪‎‬رهایش‪‎‎‬م ‌یکردم‪‎‎‬ک ‪‎‬ه‪‎‬برو ‪‎‬د‪‎‬پی ‪‎‬ش‪‎‬فک ‪‎‬و‪‎‬فامیل ‪‎‬ش ‪.‎‬نبای ‪‎‬د‬
‫غیرعادی رها‏م ‌یکند‪ .‬به نظر می‌رسد انتخاب عمدی در سبک‪ ،‬بیان حقیقی دارند‪ .‬مثلًا موتور در این قسمت نماد جامعه‌ی مردسالار است‪‎ .‬این قد‪‎‬ر‪‎‬عذاب‪‎‎‬م ‌یکشی ‪‎‬د‪‎‬و‪‎‎‬گو ‌شهایش‪ ،‬گوش‌های‪‎‎‬قشن ‪‎‬گ‪‎‬و‪‎‎‬ظریفش‪،‎‬‬
‫نمادین‪ ،‬اشاره‌ی سمبلیکی به اکثر رویدادهایی که در دنیای واقعی این زبان‏سمبلکی قادر است تا این نظم را برهم زند‪ .‬به نوعی این زبان ‪‎‬نبای ‪‎‬د‪‎‬درد‪‎‎‬م ‌یگرفتن ‪‎‬د ‪.‎‬نباید‪‎‎‬این هم ‪‎‬ه‪‎‬صدای‪‎‎‬دل‌خرا ‪‎‬ش‪‎‬و‪‎‎‬تیز‪‎‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬هر‪‎‎‬روز‪‎‬‬
‫حقیقت‏دارند‪ ،‬زبان شکسته که از ناخودآگاه پریشان راوی سرچشمه سمبلیکی ابزار مقاومت نویسنده است به او فرصت داده است تا‏بیشتر ‪‎‬می‌شنی ‪‎‬د ‪‎.‬نه‪‎،‎‬حقش نبود‪‎،‎‬ای ‪‎‬ن‪‎‬انصاف‪‎‎‬نبود‪‎‎.‬‏(صفحه‌ی‏‏‪)۷۹‬‏‬
‫می‌توان گفت که تفاوت این زاویه‌ی دید در دو روایت موجب شده‬ ‫م ‌یگیرد و نیز پرهیز از پیروی از یک خط مشخص زمانی در‏روایت‌ها به بسط دیدگاه انتقادی علیه جامع ‌هی مردان بپردازد‪.‬‏‬
‫از تکنیک‌های اصلی نویسنده برای ارائه‌ی دغدغ ‌ههایش از طریق از‪‎‎‬موتور ‪‎‬ش‪‎‬پیاد‪‎‬ه‪‎‬شد‪‎‎،‬دستک ‪‎‬ش‪‎‬چرمش‪‎‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬در‪‎‎‬آورد‪‎. ‎‬چش ‌مهایش‪‎‎‬ا‪‎‬ز است تا نویسنده تضاد این دو راوی‪ ،‬یعنی زن و مرد را به خوبی‏نشان‬
‫‪‎‬زیر‪‎‎‬کاسکتش‪‎‎‬بهتر‪‎‎‬دید‪‎‬ه‪‎‬م ‌یشدن ‪‎‬د‪‎‎‬و‪‎‬تی ‪‎‬ز‪‎‬بودن ‪‎‬د ‪‎.‬خیره‪‎‎‬شده‪‎‎‬بود‪‎‎‬به‪‎‎‬من‪ ،‎‬دهد و درعین‌حال از سوی دیگر بتواند به ترسیم تضاد این دو دنیا‬ ‫نوشتار است‪.‬‏‬
‫در روایت اول‪ ،‬راوی یک زن است‪ .‬زاویه‌ی دید او در روایت اول کاملًا ‪‎‬نگاهش م ‌یچزاند‪‎،‎‬جزغال ‌هام‪‎‎‬م ‌یکرد‪ ،‬انگار‪‎‎‬ک ‪‎‬ه‪‎‬بنزی ِن‪‎‎‬با ‪‎‬ک‪‎‬موتورش‪‎‎‬ر‪‎‬ا به مخاطب بهتر یاری رساند‪ .‬از سوی دیگر در روایت دوم‪،‬‏راوی که‬
‫یک مرد است به نوعی برای خشونت‌های خود که زن در روایت اول‬ ‫با روایت دوم متفاوت است‪ .‬به این ترتیب با این که یک‏داستان در هر ‪‎‬روی‪‎‎‬سرم‪‎‎‬خال ‪‎‬ی‪‎‬کرد‪‎‬‏‪( ‎.‬صفحه‌ی ‪۲۸‬‏)‬
‫دو روایت مطرح می‌شود‪ ،‬اما این چرخش زاویه‌ی دید و تعویض راوی نگاه تماماً زنانه در راوی اول‪ ،‬به خوبی می‌تواند از کلیشه سازی فاصله بیان کرده بود‪ ،‬توجیه پیدا م ‌یکند‪ .‬پذیرفتن یا‏نپذیرفتن این توجیه‬
‫توانسته است دو داستان متفاوت ارائه دهد‪.‬‏در روایت اول با اینکه بگیرد و به نوعی با کلیشه‌های رایج علیه زنان به مقابله‏برخیزد‪ .‬برای را نویسنده به مخاطب خود واگذار م ‌یکند هرچند که در نهایت‬
‫عدم پیروی از یک زمان و یا فضای خاص‪ ،‬مشخص است‪ ،‬راوی مدام مثال وقتی که راوی از دیدگاه زنانه‌ی خود سنت عروسی‪ ،‬آرایشگاه ترسیم پایان مشترک دو داستان که نیز متفاوت‏است شکل دیگری به‬
‫درمیان فضای ناخود آگاه و ظاهرا‏غیر حقیقی در چرخش است‪ .‬اما قبل از آن و بسیاری از صفات ریشه‌ای سنت ‏ایرانی را به چالش داستان بخشیده است روایت سوم کوتاه و نتیج ‌هگیری از روایت‌های‬
‫هر کدام از زاویه‌های غیر حقیقی‪ ،‬اشاره‌ی نمادین به یک حقیقت در م ‌یگیرد‪ .‬اما همه‌ی ای ‌نها در زاوی ‌هی سمبلکی روایت پنهان می‌شود‪.‬‏ اول و دوم است‏‪.‬‬
‫جامعه‌ی کنونی دارد‪ .‬برای‏مثال به صورت استعاری و درعین‌حال با سرم‪‎‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬پایین‪‎‎‬م ‌یانداز ‪‎‬م‪‎‬و‪‎‎‬ا‪‎‬و‪‎‬مرا‪‎‎‬ب ‪‎‬ه‪‎‬سمت‪‎‎‬تخت ‪‎‬ی‪‎‬راهنمایی م ‌یکند‪ .‎‬نگاه کلی به این مجموعه داستان نشان م ‌یدهد که ماریا تبریز پور با‬
‫زبانی کاملًا نمادین نویسنده قادر است انواع شکل‌های خشونت علیه ‪‎‬تخ ‪‎‬ت‪‎‬شبیه‪‎‎‬تخ ‪‎‬ت‪‎‬تزریقات ‌یه‪‎‬ا‪‎‬اس ‪‎‬ت ‪.‎‬کنار‪‎‎‬تخت شیش ‌هی‪‎‎‬الک ‪‎‬ل‪‎‬اس ‪‎‬ت‪‎‬و‪ ‎‬بهره‌گیری ا ز فضای داستان و در خلال تکنیک داستا ‌ننویسی‏چون‬
‫‪‎‬قیچی‪‎‎‬و‪‎‎‬چاقو‪‎‎‎‬و‪‎‬پن ‪‎‬س‪‎‬و‪‎‎‬باند‪‎‎‎‬و‪‎‬یک ظرف‪‎‎‬که‪‎‎‬از‪‎‎‬آ ‪‎‬ن‪‎‬بخار‪‎‎‬بیرون‪‎‎‬م ‌یآی ‪‎‬د‪‎‎‬و استفاده از تصاویر سورئال‪ ،‬زبان استعاری و عدم تعلق به فضا و زمان‬ ‫زنان را در جامعه‌ی‏ایرانی در خلال روایت اول نشان دهد‪:‬‏‬
‫‏ م ‪‎‬ن‪‎‬هم‪‎‎‬روی‪‎‎‬سگ ‌یا ‪‎‬م‪‎‬بال‪‎‬ا‪‎‬آمد‪‎‎‬و به ‪‎‬ش‪‎‬اعتن‪‎‬ا‪‎‬نکرد ‪‎‬م‪‎‎‬و‪‎‬راه ‪‎‬م‪‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬گرفتم‪‎‎‬ک ‪‎‬ه ‪‎‬پ ‪‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬ز‪‎‬عسل‪‎‎‬است‪‎. ‎‬ظرف را‪‎‎‬ب‪‎‬ا‪‎‬پنس‪‎‎‬ب ‪‎‬ه‪‎‬ه ‪‎‬م‪‎‬م ‌یزن ‪‎‬د‪‎‎‬و‪‎‬فوت‪‎‎‬م ‌یکن ‪‎‬د ‪.‎‬عس ‪‎‬ل مشخص توانسته است به نحو قابل‌ملاحظه‌ای در اثر‏خود به معضلات‬
‫‪‎‬بروم‪‎‎‬تن ‪‎‬ی‪‎‬ب ‪‎‬ه‪‎‬آ ‪‎‬ب‪‎‬بزنم‪ ،‬ولی‪‎‎‬ا‪‎‬و‪‎‬به‪‎‎‬جان ‪‎‬م‪‎‬افتاد‪‎‎‬و‪‎‎‬ت‪‎‬ا‪‎‬زور ‪‎‬ش‪‎‬م ‌یرسید‪‎‎‬مر‪‎‬ا ‪‎‬را‪‎‎‬به‪‎‎‬تنم می‌مال ‪‎‬د‪‎‎‬و‪‎‬با‪‎‬ز‪‎‬فوت‪‎‎‬م ‌یکند‪‎. ‎‬فوت ‪‎‬ش‪‎‬دلنشی ‪‎‬ن‪‎‬است‪‎‎،‬به‪‎‎‬آدم حقیقی در جامعه‌ی زنان اشاره کند‪ .‬فضای داستان به نویسنده این‬
‫‪‎‬ز ‪‎‬د ‪‎.‬صورتش‪‎‎‬محو بود‪‎،‎‬دلنشین‪‎‎‬می‌زد‪‎،‎‬جوری‪‎‎‬می‌زدم‪‎‎‬ک ‪‎‬ه‪‎‬انگا‪‎‬ر‪‎‬حقم‪ ‎‬قوت‪‎‎‬قلب‪‎‎‬م ‌یدهد‪‎‎‎‬و‪‎‬هوس‪‎‎‬زندگی‪‎‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬در‪‎‎‬آد ‪‎‬م‪‎‬برم ‌یانگیزد‪.‎‎‬‏ نََفس ‪‎‬ش‪‎‬ر‪‎‬ا فرصت را داده است تا اولاً بتواند امکانات‏زبانی و تکینک‌های روایی‬
‫‪‎‬بود‪‎‎،‬سهم هر‪‎‎‬روزه‌ا ‪‎‬م‪‎‬بود‪‎‬‏ ‪.‎‬دلش م ‌یخواس ‪‎‬ت‪‎‬زوزه‪‎‎‬بکشم‪‎،‎‬ام‪‎‬ا‪‎‬نکشیدم‪‎ ،‬دوس ‪‎‬ت‪‎‬دار ‪‎‬م‪‎‬و‪‎‎‬اشک‪‎‎‬می‌ریز ‪‎‬م ‪‎.‬حرکا ‪‎‬ت‪‎‬دس ‪‎‬ت‪‎‬و بدنش‪‎‎‬فرز‪‎‎‬اس ‪‎‬ت‪‎‎‬و‪‎‬اصلً‪‎‬ا را به نفع هویت خود به کار گیرد و ثانیاً با درگیر کردن و به چالش‬
‫‪‎‬به‪‎‎‬اش ‌کها ‪‎‬ی‪‎‬م ‪‎‬ن‪‎‬توجه‪‎‎‬نم ‌یکند‪‎‎‬و ب‪‎‬ا‪‎‬دق ‪‎‬ت‪‎‬ت ‪‎‬ک‪‎‬ت ‪‎‬ک‪‎‬موها‪‎‎‬را‪‎‎‬ا‪‎‬ز‪‎‬ریش ‪‎‬ه کشیدن سنت‌های کلیشه‌ای‪ ،‬فرم‏جدیدی از هویت زنانه را در ساختار‬ ‫عوض ‪‎‬ش‪‎‬فق ‪‎‬ط‪‎‬از‪‎‎‬خواب‪‎‎‬پریدم (صفحه‌ی ‪۱۰‬‏)‬
‫‪29‬‬ ‫رها کردن مخاطب در دنیای برزخی راوی به نوعی استراتژی نویسنده ‪‎‬م ‌یکند‪‎‎‬و‪‎‎‬ا‪‎‬ز‪‎‬این‪‎‎‬کا‪‎‬ر‪‎‬لذت وافر ‪‎‬ی‪‎‬م ‌یبرد‪‎.‬با‪‎‎‬خشونت‪‎‎‬دستو‪‎‬ر‪‎‬م ‌یده ‪‎‬د روایی به نمایش بگذارد‪.‬‏‬

‫برای دلالت به انواع روایت‌های متفاوت در داستان و در‏دنیای حقیقی ‪‎‬و‪‎ ‎‬م ‪‎‬ن ‪‎‬م ‪‎‬و ‪‎‬ب ‪‎‬ه ‪‎‬مو اجر‪‎‬ا ‪‎‬می‌کن ‪‎‬م ‪‎‬و‪‎ ‎‬انگا‪‎‬ر ‪‎‬خود ‪‎‬م ‪‎‬ه ‪‎‬م ‪‎‬خوشم‪‎ ‎‬آمد‪‎‬ه ‪‎‬اس ‪‎‬ت‏‪.‎‬‬
‫است‪ .‬نویسنده با همین دوران میان زمان و فضا می‌تواند از معضلات (صفحه‌ی ‪۵۲‬‏)‬
   24   25   26   27   28   29   30   31   32   33   34