Page 32 - Shahrvand BC No.1243
P. 32
تاریخ/میراثفرهنگی
َ 32وهروت و َارنگ همان رودهای فرات و دجله هستند
جواد مفرد کهلان
در ولایت مرکز حکومتی امپراطوری ساسانی دو رود فرات و دجله
جاری بوده است که کتب پهلوی از اینان تحت نام وهروت و ارنگ
(رنگها) نامبرده است ولی ایرانشناسان در تعیین محل وهروت (رود سال متسیب /شماره - 1243جمعه 24دادرخ 1392
نیک و دارای آب صاف) و اَرنگ (یعنی آب سیلابی) با هم اختلاف
دارند گروهی به سمت سیحون و جیحون و گروهی به سمت سند و
هیرمند و گروهی به سمت ولگا و گروهی به سمت ارس و سر انجام
دارمستتر به سمت دجله متوجه شده است .از این میان طرفداران
سیحون (سیر دریا) و جیحون (آمودریا) بودن وهروت و ارنگ بیشتر
هستند گرچه مندرجات کتب پهلوی به وضوح بیشتر اشاره به ُفرات
و ِدجله دارند.
استاد پورداود در جلد اول یشتها در مقاله رنگها= ارنگ گوید« :در
آن اسم برده از مکرراً در اوستا با آنکه اسم رودی است اوستا َرنگها
تعیین محل باز آن برمیخوریم غالباً به در کتب پهلوی شده است و
آن مشکل و بطور حتم نمیدانیم که کدام از رودهای معروف حالیه در
قاصر بودن عبارات اوستا .کبتهبواپسهلطوهٔی قدیم چنین نامیده میشده است
راجع به آن مستشرقین و درهم و برهم بودن مندرجات
هر یک رود معروفی را حدس زده اند ،وندیشمان گمان میکند که
در اوستا از رود رنگها ،سند مقصود باشد .هارلز مینویسد که آمودریا
(جیحون) از آن اراده شده است .اشپیگل و یوستی و گایگر به سیردریا
حدس زده اندُ .دلاگارد بسیار دور رفته و آن را رود معروف روسیه
ُولگا پنداشته است .دارمستتر بکلی از مشرق منحرف گشته آن رادر
مغرب عبارت از دجله دانسته است .مارکوارت می نویسد از بندهشن
که ذکرش بیاید مفهوم میشود که رنگها (ارنگ) رود زرافشان باشد در
بسا در کتب پهلوی اروند به جای ارنگ آمده است ...چه از بعضی معنی خنجر کش و قداره بند است و این همچنین معنی لفطی نام سغد .بارتولومه و وست آنرا رود داستانی و افسانه ونیم افسانه تصور
کتب به وضوح بر می آید که اروند در پهلوی اسم دجله است .از کرداک (کر-داک یا کارد-اک ،کردوک ،یعنی شخص بُرنده) ،کورتی
این قبیل در فصل سوم از بهمن یشت در فقره 5از اروند و فرات (کیرتیِ ،ک ِرتی ،یعنی بُرنده) ،کرمانج (کر-مان-ج ،یعنی خانوار بُرنده) کرده اند .بی شک در عهد اوستا رنگها اسم رود مخصوص معروفی
و نام ُکردان سورانی (سور-ان-ی یعنی منسوب شمشیر و خنجر) بوده است و بعدها به مرور زمان ازتعیین محل آن قاصر آمده اند تا
و آسورستان اسم برده شده است .در فقرات 21و 38باز اسم آنکه در عهد تدوین کتب پهلوی که حالا در دست داریم این رود
اروند دیده میشود .بهمن یشت که به خصوصه از آخرالزمان صبحت است.
می دارد یکی از علایم ظهور سوشیانس را جنگی که در عراق واقع اگر اندکی در مندرجات کتاب پهلوی بندهش و بهمن یشت دقت رنگ و روی رود معنوی گرفته یا به قول برخی از مستشرقین مثل
کنیم به وضوح منظور از رودهای وهروت و ارنگ را همان فرات و رود افسانه ای شده است .در میان احتمالات مذکوره ِسند و ُولگا کمتر In touch with Iranian diversity
دجله م 2ایزشفماصرلد .ب2نا9برداایدنساتراوننددیدنریآنکجاآمکلدیهةاً بسهت:معآبنیی خواهد شد ،بر دجله در خواهیم یافت .قسمتی از نوشتار استاد پور داود در جلد اول جالب دقت است مندرجات اوستا نیز تا به یک اندازه بر خلاف این
که از است .در فقره یشتها در مقاله رنگها= ارنگ را در این باب آورده و توضیحات خود را است که رنگها در مغرب و از آن دجله مقصود باشد .در بندهش بسا
اردویسور ناهید (ارس) بر می خیزد به اندازه تمام آبهایی است که در
جهان جاری است به استثنای اروند ...محل اردویسور ناهید در سپهر در داخل پرانتز بر آنها می افزائیم: است... شده استعمال بجای رنگهای اوستا ارنگ اََرگ یا کفلمصهٔل
"مطابق فصل بیستم کتاب بندهش هیجده رود دیگر که از سرچشمه بندهش می گوید: کتاب بیستم
(شمال) است .اشپیگل اروند را همان همان ارنگ بندهش و رنگهای ارنگ و وهروت بر می خیزد دو باره به ارنگ و وهروت می ریزند. دو رود از شمال (اپاختر ،لفظاً یعنی سمت پشتی) البرز (هربورچ)
اوستا دانسته است [ولی] مثل انکتیل ُدپرون آن را با سیر دریا یکی ارنگ و وهروت به اقصی حدود زمین (منظور سمت آبادان که گفته
می داند .چنانکه ملاحظه میشود در کتب پهلوی اروند هم برای دجله میشده است ورای آن عمارت نیست ،مطابق حمدالله مستوفی یکی به سوی مغرب (خوروران) جاری است و موسوم است به اَرنگ
در نزهتة القلوب لیس قریة وراء عبادان) میروند و به دریا ریخته و دیگری به سوی مشرق (خوراسان) جاری است و موسوم است به
استعمال شده است چنانکه فردوسی به صراحتاً می گوید: میشوند .تمام کشورهای از آنها سیراب می گردند .هر دو باز در دریای وهروت".
اگر پهلوانی ندانی زبان به تازی تو اروند را دجله خوان فراخکرت (خلیج فارس و دریای عمان) به هم میرسند ...پس از
می توان گفت که متأخرین کلمه اروند را در پهلوی به جای اََرک یا شرحی از این قبیل باز در فقره هشت همین فصل بندهش آمده در اینجا اپاختر البرز (یعنی سمت پشتی البرز) با کوهستانهای شمال
ارنگ استعمال کرده اند چه زادسپرم به عینه مثل فقره اول از فصل است" :من دوباره متذکر میشوم که ارنگ رودی است در خصوص آن عراق و ارنگ با شاخه های شرقی رود دجله (که به سمت جنوب
گفته میشود که آن از البرز (امتداد البرز به سمت غرب) می آید و به غربی جاری هستند) و وهروت با فرات (که در جهت جنوب شرقی
بیستم بندهش از این دو رود اوستایی اسم برده گوید از شمال کوه مملکت سوراک (آسور ،آشور) می رود و در اینجا آن را آمی (آمو جاری است) مطابق می باشند".
البرز دو رود بیرون می آید ولی به جای آن که مثل بندهش به یکی یعنی آب نیرومندّ ،شط) می نامند ...بندهش در مت ّمم فقره مذکور
از این دو رود ارنگ و به دیگری وهروت اسم بدهد اولی را "اروند" و ارنگ را تا به مملکت مصر سوق در آنجا بدان اسم نیو (نیل؟) می دهد بارتولومه کلمه ای اوستایی به شکل رنگه را به معنی سرکش و
(در واقع این آشفته گویی به دلیل موقعیت جغرافیایی دجله=ارنگ سرپیچی کننده و طغیانگر گرفته است .از اینجا می توان چنین نتیجه
دومی را "وه" می نامد".... گرفت که نام رود رنگها به معنی رودخانه سیلابی و طغیانگر بوده Vol. 20 / No. 1243 - Friday, June 14, 2013
ولی استاد پورداود در ادامه صحبتهای خود به پیروی از مارکوارت و بوده که بین ایران و مصر واقع شده است).
برخی ایرانشناسان دیگر اصرار دارد که بایستی به طور حتم رود رنگها است و این معنی طغیانگر بودن با مضمون مصرع معروف خاقانی "در
سلسله شد دجله چون سلسله شد پیچان» و معنی ایرانی نام ایرانی
(ارنگ) را باید مشرق ایران جستجو کرد و از غرب به ویژه رود دجله تیگری ِس (تیز) و اروند (تیز) و معنی سومری آن ادیگنا (رود تیز)
صرف نظر کرد.
همخوانی دارد و در واقع این نامهای ایرانی آن ترجمه ای از این نام
سومری هستند .اما در مورد نام َوهروت (به معنی رود نیک و دارای
آب صاف) به نظر می رسد که آن را از ترجمه نام توراتی آن یعنی
ایوفرات (پرثمر و پرسود) و نیز با توجه به ظاهر خود نام رود فرات
(قابلیت تبدیل "ف" به "و"" ،آ" به "اُ" یا "او") و با ّمد نظر داشتن
سعید جلیلی،اسب کالیگولا ِیرهبری اهمیت این رودخانه در نزد صحرانشینان شمال شبه جزیره عربستان
ساخته اند.
در فرگرد اول وندیداد در باره رود رنگها (ارنگ) می خوانیم:
نیم خوردۀ اسب را به نشانۀ اعتماد بنوشند. مــی گوینــد "کالیگــولا" امپراتــور خونریــز روم کــه در «شانزدهمین جا و مسکن قبیله ای که اهورامزدا بیافرید اوپه
تا بالاخره مردی به نام "کیاس"دست از جان بشست ودر اعلان تحقیر،تصغیر،تحمیق و تخفی ِف مردم یَد طولایی داشــت در اوذئشو رنگها یعنی سرزمین کنار امواج یا سر چشمه رود سیلابی
جنگی متحورانه به پادشاه دیوانه در فرصتی مناسب شمشیر مســیر اعمال این سیاســت ،روش منحصر به فردی را پیش دجله است .ساکنین آنجا سر و بزرگ ندارند .اهریمن در آنجا
زمستان دیو داده پدید آورد و تئوژیه را در آنجا مسلط نمود».
آخته را از نیام برکشید و بر پهلوی اسب فرو کرد... گرفته بود. در اینجا بی تردید با قوم تئوژیه با قبیله ُکرد توژیک ناحیه کوههای
-از آنجا که ح ّکام و پادشــاهان خیره سر و خود رأی همگی از کالیگولا اســبی داشــت به نام "این ســی تاتوس" که آن را درسیم در سرچشمه شمالی فرات سر و کار داریم که تا قرن پیش
یک تیره و بر یک تبارند امروز هم ســردمدار و حاکم وقت ایران بســیار عزیز و گرامی می داشــت .وی آن اســب را رسماً به قدرت نظامی مهمی به شمار می رفته اند و مطابق نوشته و .نیکیتین
از روشی مشابه و از شگرد مذکور برای تحکیم پایه های سیطرۀ عضویت مجلس ســنای روم منتســب کرد و در جلســات در کتاب کرد و کردستان ایشان تا سالهای پنجاه قرن نوزدهم مستقل
رســمی لباس متحدالشکل سناتورها را بر آن می پوشانید و بودند می توانستند سی تا چهل هزار مرد جنگی خود را برای نبرد
خود،نه تنها بر عوام که اینبار بر خواص استفاده می کند. مسلح کنند .معلوم میشود توژیک (تئوژیه) در گذشته های دور
سعید جلیلی که نه وزنی در سیاست و نه قدری در کیاست بر صدر مجلس می نشاندش. نامی معادل ُکرد بوده و آن به مردم ُکرد سرچشمه های رودهای 32
دارد،اینبار "این ســی تاتوس"ی است در دست رهبری برای در کاخ خویش مهمانی های شاهانه ای را به نام اسب برگزار می دجله و فرات اطلاق میشده است ولی بعد ها به تدریج از دامنه کاربرد
به رخ کشــیدن قدرت لایتناهی ولی فقیــه نه به مردم که کرد و مدعووین را که عمدتا از رجال،اشراف و اعیان بودند،مجبور این نام دیرین کاسته شده است چه واژۀ توژیک در زبان ُکردی به
اینبار به خواص... می کرد که به محض ورود بر "سم"های او بوسه نوازند...
[وبلاگ مردهی بی سر و سامان] محترم ترین و عزیز ترین مهمان ها نیز وادار می شدند تا شراب
َ 32وهروت و َارنگ همان رودهای فرات و دجله هستند
جواد مفرد کهلان
در ولایت مرکز حکومتی امپراطوری ساسانی دو رود فرات و دجله
جاری بوده است که کتب پهلوی از اینان تحت نام وهروت و ارنگ
(رنگها) نامبرده است ولی ایرانشناسان در تعیین محل وهروت (رود سال متسیب /شماره - 1243جمعه 24دادرخ 1392
نیک و دارای آب صاف) و اَرنگ (یعنی آب سیلابی) با هم اختلاف
دارند گروهی به سمت سیحون و جیحون و گروهی به سمت سند و
هیرمند و گروهی به سمت ولگا و گروهی به سمت ارس و سر انجام
دارمستتر به سمت دجله متوجه شده است .از این میان طرفداران
سیحون (سیر دریا) و جیحون (آمودریا) بودن وهروت و ارنگ بیشتر
هستند گرچه مندرجات کتب پهلوی به وضوح بیشتر اشاره به ُفرات
و ِدجله دارند.
استاد پورداود در جلد اول یشتها در مقاله رنگها= ارنگ گوید« :در
آن اسم برده از مکرراً در اوستا با آنکه اسم رودی است اوستا َرنگها
تعیین محل باز آن برمیخوریم غالباً به در کتب پهلوی شده است و
آن مشکل و بطور حتم نمیدانیم که کدام از رودهای معروف حالیه در
قاصر بودن عبارات اوستا .کبتهبواپسهلطوهٔی قدیم چنین نامیده میشده است
راجع به آن مستشرقین و درهم و برهم بودن مندرجات
هر یک رود معروفی را حدس زده اند ،وندیشمان گمان میکند که
در اوستا از رود رنگها ،سند مقصود باشد .هارلز مینویسد که آمودریا
(جیحون) از آن اراده شده است .اشپیگل و یوستی و گایگر به سیردریا
حدس زده اندُ .دلاگارد بسیار دور رفته و آن را رود معروف روسیه
ُولگا پنداشته است .دارمستتر بکلی از مشرق منحرف گشته آن رادر
مغرب عبارت از دجله دانسته است .مارکوارت می نویسد از بندهشن
که ذکرش بیاید مفهوم میشود که رنگها (ارنگ) رود زرافشان باشد در
بسا در کتب پهلوی اروند به جای ارنگ آمده است ...چه از بعضی معنی خنجر کش و قداره بند است و این همچنین معنی لفطی نام سغد .بارتولومه و وست آنرا رود داستانی و افسانه ونیم افسانه تصور
کتب به وضوح بر می آید که اروند در پهلوی اسم دجله است .از کرداک (کر-داک یا کارد-اک ،کردوک ،یعنی شخص بُرنده) ،کورتی
این قبیل در فصل سوم از بهمن یشت در فقره 5از اروند و فرات (کیرتیِ ،ک ِرتی ،یعنی بُرنده) ،کرمانج (کر-مان-ج ،یعنی خانوار بُرنده) کرده اند .بی شک در عهد اوستا رنگها اسم رود مخصوص معروفی
و نام ُکردان سورانی (سور-ان-ی یعنی منسوب شمشیر و خنجر) بوده است و بعدها به مرور زمان ازتعیین محل آن قاصر آمده اند تا
و آسورستان اسم برده شده است .در فقرات 21و 38باز اسم آنکه در عهد تدوین کتب پهلوی که حالا در دست داریم این رود
اروند دیده میشود .بهمن یشت که به خصوصه از آخرالزمان صبحت است.
می دارد یکی از علایم ظهور سوشیانس را جنگی که در عراق واقع اگر اندکی در مندرجات کتاب پهلوی بندهش و بهمن یشت دقت رنگ و روی رود معنوی گرفته یا به قول برخی از مستشرقین مثل
کنیم به وضوح منظور از رودهای وهروت و ارنگ را همان فرات و رود افسانه ای شده است .در میان احتمالات مذکوره ِسند و ُولگا کمتر In touch with Iranian diversity
دجله م 2ایزشفماصرلد .ب2نا9برداایدنساتراوننددیدنریآنکجاآمکلدیهةاً بسهت:معآبنیی خواهد شد ،بر دجله در خواهیم یافت .قسمتی از نوشتار استاد پور داود در جلد اول جالب دقت است مندرجات اوستا نیز تا به یک اندازه بر خلاف این
که از است .در فقره یشتها در مقاله رنگها= ارنگ را در این باب آورده و توضیحات خود را است که رنگها در مغرب و از آن دجله مقصود باشد .در بندهش بسا
اردویسور ناهید (ارس) بر می خیزد به اندازه تمام آبهایی است که در
جهان جاری است به استثنای اروند ...محل اردویسور ناهید در سپهر در داخل پرانتز بر آنها می افزائیم: است... شده استعمال بجای رنگهای اوستا ارنگ اََرگ یا کفلمصهٔل
"مطابق فصل بیستم کتاب بندهش هیجده رود دیگر که از سرچشمه بندهش می گوید: کتاب بیستم
(شمال) است .اشپیگل اروند را همان همان ارنگ بندهش و رنگهای ارنگ و وهروت بر می خیزد دو باره به ارنگ و وهروت می ریزند. دو رود از شمال (اپاختر ،لفظاً یعنی سمت پشتی) البرز (هربورچ)
اوستا دانسته است [ولی] مثل انکتیل ُدپرون آن را با سیر دریا یکی ارنگ و وهروت به اقصی حدود زمین (منظور سمت آبادان که گفته
می داند .چنانکه ملاحظه میشود در کتب پهلوی اروند هم برای دجله میشده است ورای آن عمارت نیست ،مطابق حمدالله مستوفی یکی به سوی مغرب (خوروران) جاری است و موسوم است به اَرنگ
در نزهتة القلوب لیس قریة وراء عبادان) میروند و به دریا ریخته و دیگری به سوی مشرق (خوراسان) جاری است و موسوم است به
استعمال شده است چنانکه فردوسی به صراحتاً می گوید: میشوند .تمام کشورهای از آنها سیراب می گردند .هر دو باز در دریای وهروت".
اگر پهلوانی ندانی زبان به تازی تو اروند را دجله خوان فراخکرت (خلیج فارس و دریای عمان) به هم میرسند ...پس از
می توان گفت که متأخرین کلمه اروند را در پهلوی به جای اََرک یا شرحی از این قبیل باز در فقره هشت همین فصل بندهش آمده در اینجا اپاختر البرز (یعنی سمت پشتی البرز) با کوهستانهای شمال
ارنگ استعمال کرده اند چه زادسپرم به عینه مثل فقره اول از فصل است" :من دوباره متذکر میشوم که ارنگ رودی است در خصوص آن عراق و ارنگ با شاخه های شرقی رود دجله (که به سمت جنوب
گفته میشود که آن از البرز (امتداد البرز به سمت غرب) می آید و به غربی جاری هستند) و وهروت با فرات (که در جهت جنوب شرقی
بیستم بندهش از این دو رود اوستایی اسم برده گوید از شمال کوه مملکت سوراک (آسور ،آشور) می رود و در اینجا آن را آمی (آمو جاری است) مطابق می باشند".
البرز دو رود بیرون می آید ولی به جای آن که مثل بندهش به یکی یعنی آب نیرومندّ ،شط) می نامند ...بندهش در مت ّمم فقره مذکور
از این دو رود ارنگ و به دیگری وهروت اسم بدهد اولی را "اروند" و ارنگ را تا به مملکت مصر سوق در آنجا بدان اسم نیو (نیل؟) می دهد بارتولومه کلمه ای اوستایی به شکل رنگه را به معنی سرکش و
(در واقع این آشفته گویی به دلیل موقعیت جغرافیایی دجله=ارنگ سرپیچی کننده و طغیانگر گرفته است .از اینجا می توان چنین نتیجه
دومی را "وه" می نامد".... گرفت که نام رود رنگها به معنی رودخانه سیلابی و طغیانگر بوده Vol. 20 / No. 1243 - Friday, June 14, 2013
ولی استاد پورداود در ادامه صحبتهای خود به پیروی از مارکوارت و بوده که بین ایران و مصر واقع شده است).
برخی ایرانشناسان دیگر اصرار دارد که بایستی به طور حتم رود رنگها است و این معنی طغیانگر بودن با مضمون مصرع معروف خاقانی "در
سلسله شد دجله چون سلسله شد پیچان» و معنی ایرانی نام ایرانی
(ارنگ) را باید مشرق ایران جستجو کرد و از غرب به ویژه رود دجله تیگری ِس (تیز) و اروند (تیز) و معنی سومری آن ادیگنا (رود تیز)
صرف نظر کرد.
همخوانی دارد و در واقع این نامهای ایرانی آن ترجمه ای از این نام
سومری هستند .اما در مورد نام َوهروت (به معنی رود نیک و دارای
آب صاف) به نظر می رسد که آن را از ترجمه نام توراتی آن یعنی
ایوفرات (پرثمر و پرسود) و نیز با توجه به ظاهر خود نام رود فرات
(قابلیت تبدیل "ف" به "و"" ،آ" به "اُ" یا "او") و با ّمد نظر داشتن
سعید جلیلی،اسب کالیگولا ِیرهبری اهمیت این رودخانه در نزد صحرانشینان شمال شبه جزیره عربستان
ساخته اند.
در فرگرد اول وندیداد در باره رود رنگها (ارنگ) می خوانیم:
نیم خوردۀ اسب را به نشانۀ اعتماد بنوشند. مــی گوینــد "کالیگــولا" امپراتــور خونریــز روم کــه در «شانزدهمین جا و مسکن قبیله ای که اهورامزدا بیافرید اوپه
تا بالاخره مردی به نام "کیاس"دست از جان بشست ودر اعلان تحقیر،تصغیر،تحمیق و تخفی ِف مردم یَد طولایی داشــت در اوذئشو رنگها یعنی سرزمین کنار امواج یا سر چشمه رود سیلابی
جنگی متحورانه به پادشاه دیوانه در فرصتی مناسب شمشیر مســیر اعمال این سیاســت ،روش منحصر به فردی را پیش دجله است .ساکنین آنجا سر و بزرگ ندارند .اهریمن در آنجا
زمستان دیو داده پدید آورد و تئوژیه را در آنجا مسلط نمود».
آخته را از نیام برکشید و بر پهلوی اسب فرو کرد... گرفته بود. در اینجا بی تردید با قوم تئوژیه با قبیله ُکرد توژیک ناحیه کوههای
-از آنجا که ح ّکام و پادشــاهان خیره سر و خود رأی همگی از کالیگولا اســبی داشــت به نام "این ســی تاتوس" که آن را درسیم در سرچشمه شمالی فرات سر و کار داریم که تا قرن پیش
یک تیره و بر یک تبارند امروز هم ســردمدار و حاکم وقت ایران بســیار عزیز و گرامی می داشــت .وی آن اســب را رسماً به قدرت نظامی مهمی به شمار می رفته اند و مطابق نوشته و .نیکیتین
از روشی مشابه و از شگرد مذکور برای تحکیم پایه های سیطرۀ عضویت مجلس ســنای روم منتســب کرد و در جلســات در کتاب کرد و کردستان ایشان تا سالهای پنجاه قرن نوزدهم مستقل
رســمی لباس متحدالشکل سناتورها را بر آن می پوشانید و بودند می توانستند سی تا چهل هزار مرد جنگی خود را برای نبرد
خود،نه تنها بر عوام که اینبار بر خواص استفاده می کند. مسلح کنند .معلوم میشود توژیک (تئوژیه) در گذشته های دور
سعید جلیلی که نه وزنی در سیاست و نه قدری در کیاست بر صدر مجلس می نشاندش. نامی معادل ُکرد بوده و آن به مردم ُکرد سرچشمه های رودهای 32
دارد،اینبار "این ســی تاتوس"ی است در دست رهبری برای در کاخ خویش مهمانی های شاهانه ای را به نام اسب برگزار می دجله و فرات اطلاق میشده است ولی بعد ها به تدریج از دامنه کاربرد
به رخ کشــیدن قدرت لایتناهی ولی فقیــه نه به مردم که کرد و مدعووین را که عمدتا از رجال،اشراف و اعیان بودند،مجبور این نام دیرین کاسته شده است چه واژۀ توژیک در زبان ُکردی به
اینبار به خواص... می کرد که به محض ورود بر "سم"های او بوسه نوازند...
[وبلاگ مردهی بی سر و سامان] محترم ترین و عزیز ترین مهمان ها نیز وادار می شدند تا شراب