Page 34 - Shahrvand BC No.1239
P. 34
‫کلا ِم آخر‪:‬‬ ‫یا نمادهای زیادی در آن استفاده شده و برای مخاطبین خاصی‬ ‫ویژه‌یبزرگداشتاسماعیلخویی ‹‬ ‫‪34‬‬‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1239‬جمعه ‪ 27‬تشهبیدرا ‪1392‬‬
‫دکتر اسماعیل خویی شاعری است که هم در قالب‌های سنتی‬ ‫سروده می شوند‪.‬‬
‫توان)‪ ( ،‬باراندن‪ -‬تاراندن)‪ ( ،‬من‪ -‬ایمن)‪ ( ،‬یک سیری‪ -‬اکبیری) و‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬‫‪34‬‬
‫شعر می سراید و هم در قالب‌های مدرن‪ .‬در قال ‌بهای سنتی‬ ‫‪Transparent…….Translucent…….Opaque‬‬ ‫قافیه ها به استحکام شعر و ایجاد وحدت بین اجزا و توجه دادن به‬
‫مفاهیم فلسفی و اجتماعی روز را با تعابیر و تصاویر درخشانی به‬ ‫در زبان فارسی دامنه‌ی مخاطبین به صورت زیر است‪:‬‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1239 - Friday, May 17, 2013‬‬
‫زیبایی ذاتی کلمات کمک زیادی کرده اند‪.‬‬
‫کار می گیرد و همین باعث می‌شود که شعر‌های اینگون ‌هاش از‬ ‫خواص ‪..........‬تحصیل کرد‌ه‌ها‪............‬عوام‬ ‫به نظر نمی رسد که شعرهایی با ساختاری اینچنینی ناشی از شکار‬
‫هر سه جنبه‌ی زبان‪ ،‬خیا ‌لپردازی و اندشیه غنی باشند و رنگ‬ ‫اسماعیل خویی که علاوه بر شاعر و فیلسوف بودن‪ ،‬یک فعال‬
‫یک لحظه‌ شاعرانه در بازخوردِ عاطف ‌ه‪ ،‬اندیشه‌‪ ،‬خیال و تجربه‌ی‬
‫و بوی کهنگی به خود نگیرند‪ .‬زبا ِن مدر ِن شعرهایش اما چی ِز‬ ‫سیاسی و اجتماعی هم هست‪ ،‬به این نکته واقف است که‬ ‫شاعرانه بوده باشد و برای سرایش آن در ابتدا طرح یا پیرنگی در‬
‫دیگری‌ست؛ سرشار از تصویرپرداز ‌یها و ح ّسامیزی‌های درخشان‬ ‫روشنفکران ایرانی به واسطه ی نداشتن پایگاه سنتی در بین مردم‬
‫که برجسته‌ساز ‌یهای منحصر به فردی را به همراه دارند‪ .‬دکتر‬ ‫ذهن شاعر شکل گرفته است‪ .‬با قبول این پیش فرض هم‪ ،‬شعر‬
‫رضا براهنی در پیامی به مناسبت بزرگداشت دکتر اسماعیل خویی‬ ‫‪ ،‬دستآوردهای انقلاب پنجاه و هفت را به طبق ‌هی روحانیون که‬ ‫از اصالت شاعرانه دور نشده است و شاعر قالب مناسبی را برای‬
‫گفته‌است‪ “ :‬انسانی فروتن در برابر دانش و شعر و فلسفه‪ ،‬که هرگز‬ ‫از حمایت طیف سنتی جامعه برخوردار بودند‪ ،‬باخت ‌هاند‪ .‬او در‬
‫در برابر دو قدرت قاهر عصری که عرصه را بر آزادی‪ ،‬تساوی حقوقی‬ ‫پیرنگ شعری که در ذهن داشته انتخاب کرده است‪.‬‬
‫انسان ها‪ ،‬و بر سرفرازی انسان در عصر ما و کشور ما تنگ میکردند‪،‬‬ ‫سال های اخیر مفاهیم و اندیشه های انسانی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬فرهنگی‬ ‫تصویرسازی در هر یک از بخش‌های تسلیح‪ ،‬صحنه آرایی ‪،‬‬
‫سر فرو نیاورد‪ ...‬فرزانه ای که شعرش را در اختیار دو مضمو ِن یگانه‬ ‫و سیاسی را در قالب های سنتی (رباعی‪ ،‬غزل‪ ،‬قصیده ) می‌سراید‬ ‫رجزخوانی و حمله راوی به انبوه مگس ها بسیار عالی صورت گرفته‬
‫ی عصر خود گذاشت‪ ،‬یکی عشق به معشوق از هر دست‪ ،‬و دیگری‬ ‫است و ترکیبات و نوآور ‌یهای زبانی مثل انبوه بی سامان‪ ،‬جوشش‬
‫تا طیف سنتی جامعه راحت‌تر با آنها ارتباط برقرار کند‪ .‬این در‬ ‫خون جوان‪ ،‬کین ‌هی اعصار در سینه‪ ،‬ابر انبوه مگس ها‪ ،‬گند پاره‬
‫عشق به آزادی از هر رقم‪ ”...‬در توصیف شعر و شخصی ِت دکتر‬ ‫حالی است که دامنه‌ی مخاطب اکثر شاعران مدرن و پست مدرن‬ ‫های در پرواز‪ ،‬گند خواره های اکبیری و ‪ ...‬به این تصویر‌سازی‌ها‬
‫اسماعیل خویی کامل تر و جامع تر از این دو جمله نمی توان‬ ‫ایران که ( به شکلی منطقی و یا غیر منطقی!) به هنجار گریزی و‬
‫ساختارشکنی روی آورده اند از خواص آنسوتر نمی رود و به سختی‬ ‫کمک بسیار زیادی کرد‌هاست‪.‬‬
‫سخنی گفت‪.‬‬ ‫زبان شعر چندان پیچیده نیست و شعر هم از جنبه نمادگرایی و‬
‫به طیف تحصیل کرد‌هها و روشنفکران می رسد‪.‬‬ ‫سمبلیسم اجتماعی و هم از نظر رئالیسم فردی قابل تفسیر و تٌاویل‬
‫منابع‪:‬‬
‫ج‪ .‬لال و زلال‬ ‫است‪.‬‬
‫‪1.1‬خویی‪ ،‬اسماعیل‪ ،1382 ،‬جانانه‌ی شعر و جان‬ ‫از نظر معنا و محتوا هم شعر قصه ی انسان ‪ ،‬یا پهلوان و یا حتا‬
‫زیبایی (دفتر شعر)‪ ،‬بنیاد اسماعیل خویی‪،‬‬ ‫روشن‌تر از دریچه‌ای از خورشید‪،‬‬ ‫دیکتاتوری استحاله یافت ‌هاست که دچار خودبزرگ بینی‌ است و‬
‫‪ 202‬صفحه‪.‬‬ ‫به روی آبی‪،‬‬ ‫احساس می کند که خون نیاکان (رستم دستان) در رگ هایش‬
‫به غلیان آمده و دن کیشوت وار با گرز کائوچویی (مگس کش) به‬
‫‪2.2‬خویی‪ ،‬اسماعیل‪ ،1378 ،‬یک تکه‌ام آسمان‬ ‫آبی‌ی آرام و رام‪،‬‬ ‫جنگ دشمنان (مگس هایی) می رود که حریم حرمت یا قلمرو‬
‫آبی بفرست‪ ،‬شرکت کتاب‪ ،‬لس انجلس‪230 ،‬‬ ‫بازم کرد ‌های‪.‬‬ ‫او را مورد تاخت و تاز قرار داده اند و شاعر با تشریح جزئیات این‬
‫لا ِل زلا ِل آین ‌های ب ‌یمرز‬ ‫نبرد طنز‪-‬حماسه و یا حماسه‪ -‬طن ِز زیبایی را رقم زده‌است‪ .‬شعر‬
‫صفحه‪.‬‬ ‫با تاختن به اردوی دشمنان به پایان می رسد و نتیجه ی این حمله‬
‫‪3.3‬خویی‪ ،‬اسماعیل‪ ،1383 ،‬کشتار ‪ 67‬به بانگ‬ ‫و ناب‪،‬‬
‫نا ِب ناسرودنی‌ی حیرت و‬ ‫مشخص نیست‪.‬‬
‫بلند‪ ،‬بنیاد اسماعیل خویی‪ 76 ،‬صفحه‪.‬‬ ‫سرشاِر حا ِل لا ِل نخستین پروازم کرد ‌های‪.‬‬ ‫شعر به لحاظ پیچیده نبودن مفاهیم و زبان خاصی که به کار برده با‬
‫‪4.4‬شفیعی کدکنی‪ ،‬محمد رضا‪ ،1370 ،‬موسیقی‬
‫هر واژه‬ ‫طیف وسیعی از مخاطبین ارتباط برقرار می کند‪.‬‬
‫شعر‪ ،‬تهران‪ ،‬آگاه‪ 679 ،‬صفحه‪.‬‬ ‫در دهانم‬
‫‪5.5‬شفیعی کدکنی‪ ،‬محمد رضا‪ ،1389 ،‬صور خیال‬ ‫تیراژه‌ا ‌یست‪.‬‬ ‫ب‪ .‬چند رباعی‬

‫در شعر فارسی‪ ،‬تهران‪ ،‬آگاه‪ 732 ،‬صفحه‪.‬‬ ‫از من‬ ‫بیداد بس است‪...‬‬
‫‪6.6‬ذبیحی‪ ،‬محمود‪ ، 1391 ،‬وزن رباعی‪.‬‬ ‫زبان‬ ‫بیداد بس است‪ ،‬اندکی داد کنید!‬
‫جهان خواهد بود‪،‬‬ ‫این مردم انده زده را شاد کنید‪.‬‬
‫‪http://daghyad.persianblog.ir/post/22‬‬ ‫اگر بسرایم؛‬
‫‪7.7‬صهبا‪ ،‬فروغ‪ ،‬برجست ‌هسازی واژه و ترکیب در‬ ‫اّما ‪...‬‬ ‫تا بر سرتان فرود ناید با ‌ماش‪،‬‬
‫شعر اخوان‪،‬‬ ‫اّما در این زلال‪،‬‬ ‫ویرانه سرامان کمی آباد کنید‪.‬‬
‫در این لا ِل ب ‌یملال‪،‬‬
‫‪http://www.humanitiesportal.com/FA/ArticleView.html?Art‬‬ ‫از شعر نیز بی‌نیازم کرد ‌های‪.‬‬ ‫این چرخ ‌هی‪...‬‬
‫‪icleID=80658&SubjectID=1448‬‬ ‫گویند مسافرانِ اقصای وطن‪:‬‬
‫زبان این شعر تغزلی است و در قالب شعر سپید سروده شده است‪.‬‬ ‫واگشتِ شه است امی ِد ابنای وطن‪.‬‬
‫‪8.8‬کشفی‪ ،‬صمصام‪ ،1381 ،‬جان دل شعر‪ ،‬نگاهی‬ ‫شعر لال و زلال دارای وزن عروضی و یا وزن ایقاعی نیست‪ ،‬اما‬ ‫این چرخ ‌هی شاه و شیخ تا چرخان است‪،‬‬
‫به شعر اسماعیل خویی‪ ،‬بنیاد اسماعیل خویی‪،‬‬ ‫ای وای وطن! وای وطن! وای وطن!‬
‫واژ‌‌هآرایی‪ ،‬چیدمان و طنی ِن کلماتی مث ِل آرام و رام‪ ،‬لا ِل زلال‪ ،‬حا ِل‬
‫آتلانتا‪ 260 ،‬صفحه‪.‬‬ ‫لال و لا ِل ب ‌یملال و ‪ ...‬که زنجیروار از پی هم آمد‌هاند‪ ،‬موسیقی‬ ‫همبستگی‬
‫‪9.9‬لارنس‪ ،‬اچ ‪ .‬اس‪ .‬عناصر شعر‪ ،‬ترجمه جباری‪،‬‬ ‫درونی شعر را باعث شده اند و آن راٌ موزون‪ ،‬دلنشین و گو ‌شنواز‬ ‫با یک دلِغمگین به جهان شادی نیست‪.‬‬
‫کرد‌هاند‪.‬‬
‫علی‌رضا ‪.‬‬ ‫قافیه های» باز‪ ،‬پرواز‪ ،‬نیاز» که با ردی ِف « کرد‌های «همراه شد‌هاند‬ ‫تا یک دهِ ویران بَِود‪ ،‬آبادی نیست‪.‬‬
‫‪http://dingdaang.blogfa.com/post/29‬‬ ‫باعث پیوستگی سطرها‪ ،‬وحدت بی ِن اجزا و موزون شدن هر چه‬ ‫تا در همه جهان یکی زندان هست‪،‬‬
‫بیشتر شعر شده است‪.‬‬
‫‪1010‬محمودی بختیاری‪ ،‬بهروز‪ ،1389،‬ترکیب‌های نحوی در‬ ‫تصویرپرداز ‌یهایی مثل روش ‌نتر از دریچ ‌های از خورشید‪ ،‬لا ِل زلا ِل‬ ‫در هیچ کجای عالم آزادی نیست‪.‬‬
‫زبان فارسی‪ ،‬فصلنامه رشد آموزش زبان و ادب فارسی‪،‬‬ ‫آین ‌های بی مرز‪ ،‬نابِ ناسرودن ِی حیرت‪ ،‬سرشا ِر حا ِل لا ِل نخستین‬
‫پرواز‪ ،‬در این لا ِل ب ‌یملال و ‪ ...‬که استعار‌ههایی ناب و منحصر‬ ‫رباعی یکی از قالب‌های مناسب برای بیان اندیشه های عمیق و‬
‫دوره بیست و سوم‪ ،‬شماره سه‪.‬‬ ‫به فر ‌داند‪ ،‬ح ّسامیز ‌یهای زیبا و دلنشینی را رقم زد‌هاند‪ .‬اوج این‬ ‫تٌاملات شاعرانه است و اسماعیل خویی در مجموعه‌ شعر‌های»‬
‫‪1111‬وبلاگ سه راه جمهوری‪ ،‬دانلود شعر حماسه مگس کش‪.‬‬ ‫ح ّسامیز ‌یها در عبارت «هر واژه‪/‬در دهانم‪ /‬تیراژه ا ‌یست» دیده‬ ‫کشتار ‪ ،67‬به بانگ بلند» و « یک تکه‌ام آسمان آبی بفرست « به‬

‫‪http://3rahejomhoori.wordpress.com/art-literature/magaskosh/‬‬ ‫م ‌یشود‪ .‬این پاره از شعر بدین معناست که بیانگر آن است که وقتی‬ ‫خوبی از ظرفیت‌های این قالب استفاده کرد‌هاست‪.‬‬
‫‪12. Abrams, M.H. and G.G. Harpham, A Glossary of Literary‬‬ ‫شاعر برای سرودن عشق لب باز م ‌یکند‪ ،‬هر واژه ی ساد‌هی گفتارش‬ ‫رباعی دارای یک وزن اصلی (مستفعل مستفعل مستفعل فع )‬
‫‪Terms, Wadsworth Cengage Learning, USA, 2009, 408 pages.‬‬ ‫است و یازده وزن فرعی دارد‪ .‬شاعر در انتخاب این اوزان آزادی‬
‫‪13. Poetic Devices, www.chaparralpoets.org/devices.pdf‬‬ ‫(علیرغم سیاهی!) به شک ِل رنگی ‌نکمانی چتر م ‌یگشاید‪.‬‬
‫_‪14. Russian Formalism, http://en.wikipedia.org/wiki/Russian‬‬ ‫شاعر در عبار ِت « از من‪ /‬زبان‪ /‬جهان خواهد بود ‪ /‬اگر بسرایم» با‬ ‫عمل دارد و می تواند چهار مصراع هر رباعی را در یکی از اوزان‬
‫‪formalism‬‬ ‫فرعی بسراید بدون این که در وزن رباعی اختلالی ایجاد شود‪.‬‬
‫بیانی تمثیلی و یا نمادین به جمله‬
‫ی آغازین انجیل یوحنا ( در آغاز‬ ‫وزن رباعی اول‪ :‬بیداد بس است‪ ،‬اندکی داد کنید ( مستفعل‬
‫مستفعل مستفعل فع )‬
‫کلمه بود و کلمه نزد خدا بود‬
‫و کلمه خدا بود) اشاره دارد‪ .‬او‪،‬‬ ‫وزن رباعی دوم‪ :‬گویند مسافران اقصای وطن ( مستفعل فاعلات‬
‫خدا ‌یگونه‪ ،‬جهانی را خلق خواهد‬ ‫مستفعل فع )‬
‫کرد اگر سرودن آغاز کند‪ ،‬اما محو‬
‫تماشاست و «حضو ِر زلال او» از‬ ‫وزن رباعی سوم‪ :‬با یک دلِ غمگین به جهان شادی نیست (‬
‫سرودن ب ‌ینیازش کرد‌هاست‪ .‬اگر‬ ‫مستفعل مستفعل مفععولن فع )‬
‫سعدی در غزل ( غ ِم زمانه خورم یا‬
‫فراق یار کشم) برای انتخاب مردد‬ ‫قافیه های هر سه رباعی( رباعی اول‪ :‬داد‪ ،‬شاد‪ ،‬آباد ؛ رباعی دوم‪:‬‬
‫است و « غ ِم نان « شاملو در شعر‬ ‫اقصای‪ ،‬ابنای‪ ،‬وای؛ رباعی سوم‪ :‬شادی‪ ،‬آبادی‪ ،‬آزادی ) قافیه های‬
‫( چشمه ساری در دل و‪ /‬آبشاری‬ ‫دشواری نیستند و شاعر با انتخاب آنها دست آزادی برای سرودن‬
‫در کف‪ ،‬آفتابی در نگاه و ‪ /‬فرشته‬
‫ای در پیراهن‪ /‬از انسانی که توئی‬ ‫یک رباعی با تصویر پردازی و حسامیزی بدیع و نو ندارد و خواه‬
‫‪ /‬قص ‌هها می توانم کرد‪ /‬غم نان‬ ‫ناخواه گرفتار تکرار مفاهیم می شود‪ ،‬اما بار معنایی و محتوایی این‬
‫اگر بگذارد) از سرودن «او» بازش‬
‫داشته است‪ ،‬اما خویی شاعر تکلیف‬ ‫رباعی‌ها( مفاهیم سیاسی و اجتماعی عمیق و معنادار) باعث می‬
‫خود را با عشق روشن کرد‌هاست‪.‬‬ ‫شود که شعر‌های درخور توجه و تّامل انگیزی به نظر آیند‪.‬‬
‫او «سرودن جهان» را وانهاده است‬
‫در زبان انگلیسی از نظر ارتباط با مخاطب‪ ،‬شعر را به سه گروه‬
‫تا به تماشای « او » بنشیند‪.‬‬ ‫شفاف (‪ ،) Transparent‬نیمه شفاف ((‪ Translucent‬و مات‬

‫(‪ )Opaque‬تقسیم بندی می کنند‪ .‬شعرهای شفاف پیچیده نیستند‬
‫و مخاطبان به راحتی با آن ارتباط برقرار می کنند‪ ،‬در صورتی که‬
‫در شعرهای کدر یا مات زبان پیچیده و رازآمیز بوده و سمبل‌ها‬
   29   30   31   32   33   34   35   36   37   38   39