Page 37 - Shahrvand BC No. 1215
P. 37
‫هنر‹‹‬

‫مصاحبه ناتمام و منتشر نشد ‌های از هنرمند پیش‌کسوت دوبله؛ فهیمهراستکار ‪37‬‬

‫معتقد بودند که در ادبیات خارجی نباید دس��ت برد‪ .‬این‏جلس��ه در‬
‫خانه ما برگزار شد و برادر من در اتاق دیگری حرف‌های ما را گوش‬
‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1215‬جمعه ‪ 10‬رذآ ‪1391‬‬ ‫می‌کرد‪ .‬او داخل اتاق جلس��ه ش��د و گفت که‏‏«ببخشید که من وارد‬ ‫ش�هرگان‪ :‬زند‌هیاد فهیمه راس��تکار دوبلور فیلم ب ‌هیاد ماندنی «اش�� ‌کها و لبخندها» در‬
‫گف ‌توگوی مشروحی با بخش هنری ایسنا‪،‬‏درباره تاریخچه دوبله‪ ،‬سخن گفت‪ .‬او از آنان‬
‫جلس��ه ش��ما م ‌یش��و ‪‎‬م‪‎.‬‬ ‫که در این حرفه ماندگار شدند و از وضعیت دوبله در ایران صحبت کرد‪ .‬راستکار از یکی‬
‫‪‎‎‬ولی ما در کش��وری زندگی م ‌یکنیم که هنوز س��ینما را م ‌ینویس��ند‬ ‫‏از پی ‌شکسوتان هنر دوبله در ایران از هوشنگ لطی ‌فپور که اینک دوران بازنشستگ ‌یاش‬
‫و بس��یاری از کسانی که در سینمای ما هس��تند‪ ،‬م ‌یگویند ببخشید‪،‬‬ ‫را در ش��هر ما ونکوور م ‌یگذراند‪ ،‬یاد کرد‪ .‬صدای ماندگار هوش��نگ لطی ‌فپور در مستند‬
‫‏م ‌یش��ود بلندتر بخوانید یعنی افراد ب ‌یس��واد جامعه ما کم نیست‪ .‬اگر‬ ‫راز بقا و راوی س��ریال دایی‏جان ناپلئون‪ ،‬در خاطره چند نسل باقی ماند‌هاست و به ذهن‬
‫شما بتوانید این کار را درست انجام دهید و در ترجمه خیانت‏نکنید و‬
‫متن را عوض نکنید‪ ،‬م ‌یتوان گفت که یک کار فرهنگی انجام دادید که‬ ‫نس ‌لهای آینده نیز راه م ‌ییابد‪.‬‬
‫نه تنها خیانت نکرد‌هاید بلکه عد‌های از مردم را با‏فرهنگ کشور دیگری‬ ‫بیماری فهیمه راستکار موجب شد تا این گف ‌توگوها ادامه‏نیابد و ناتمام باقی بماند‪.‬‏‬
‫به درستی آش��نا کرد‌هاید‪ ».‬ما هم دیدیم که او راست م ‌یگوید و همه‬ ‫او برای فارسی زبانان‪ ،‬صدای هنرمندانی چون مریلین مونرو‪ ،‬سوفیا لورن‪ ،‬کاترین هیپبورن‪،‬‬
‫ما تصمیم به دوبله گرفتیم و چندین فیلم‏ایتالیایی و عربی دوبله ش ‪‎‬د‪‎.‬‬ ‫ب��ت دیوی��س و منینا مرکوری بود‪ .‬‏فهیمه راس��تکار ناقل حس و ه��وای کلام فیل ‌مهای‬
‫بس��یاری برای ما ایرانیان بوده که با گری ‌ههایش گریس��تیم و ب��ا خند‌ههایش خندیدیم‪.‬‬
‫نخستین جمله دوبلوری او «نگاه کن آندره! یه‏ستاره افتاد» در یک فیلم لهستانی بود‪.‬‏‪‎‬‬
‫تجربه یادگیری از دیوید سن‬ ‫زند‌هیاد «فهیمه راس��تکار» جزو چهار دانشجویی بود که این حرفه را به صورت تخصصی‬
‫سال ‪ 1336‬ما دانشجو بودیم و دکتر نامدار موفق شد که در دانشکده‬
‫ادبیات یک واحد تئاتری بگذارد‪ .‬دیوید س��ن از آمریکا برای‏تدریس به‬ ‫در ایتالیا پیگیری کرد و از سال ‪1336‬‏تا هنگام مر ‌گاش کارش در دوبله را ادامه داد‪.‬‬

‫دانش��گاه آمد ولی در انجمن ایران و آمری��کا عین همین ترم را درس‬
‫م ‌یداد‪ .‬ما که هنوز در دانش��گاه این واحد را نگرفته‏بودیم‪ ،‬این دوره را‬ ‫‪ ‎‬خجالت کشیدم دو دوبلور حرف ‌های را کنارم نشاندند‬
‫آغاز دوبله در ایران‬
‫دوبله فارس��ی ابتدا در ترکیه انجام شد س��پس وارد ایران شد و دکتر در آن زم��ان‪ ،‬یک پرده فیلم باید یک باره دیگر دوبله م ‌یش��د و هیچ در انجمن ایران و آمریکا گذراندیم‪ .‬دیوید سن مکتب استانیسلاوسکی‬
‫کوش��ان نخس��تین فیلم را به فارس دوبله کرد (دکتر تفضلی به علت تکنیکی برای تکه تکه کردن فیلم وجود نداش��ت‪ .‬چون موسیقی‏را از را درس م ‌یداد و فرد بس��یاری جدی در‏کار خود بود‪ .‬او نمایش «باغ‬
‫‏گویندگی در آن فیلم‪ ،‬این مس��اله را در جش��نی که دانشجویان برای خود فیلم م ‌یگرفتند و ما باید به موقع جملات را ادا م ‌یکردیم تا صدا وحش شیش�� ‌های» نوشته تنس��ی ویلیامز را برای پایان ترم ما انتخاب‬
‫دوبلاژ و هنر گرفته بودند‪ ،‬مطرح کرد) و س��پس فیلمی دوبله شده‏به با موس��یقی فیلم تداخل پیدا نکند و درآن زمان‏‏«مغاز‌های» صدابردار کرد‪ .‬این نمایش چهار نقش داشت‏که دو زن که شامل مادر و دختری‬
‫م ‌یش��د‪ .‬در آن حضور داش��تند همه ما نقش دختر را امتحان دادیم و‬ ‫فارس��ی از ایتالیا به دس��ت ما رسید که دوبله خنده داری داشت چون خوب این کار بو ‪‎‬د‪‎.‬‬
‫صدای تمام افرادی که در سفارت ایران در ایتالیا کار‏م ‌یکردند در این بع��د از این اثر‪ ،‬رضایی برای دوبله یک فیلم دیگر به نام «تئودورا» من یک نفر هم مادر را تس��ت‏نداد‪ .‬چون س��ن زیادی نداش��تیم تا به این‬
‫فیلم ش��نیده م ‌یشد‪ .‬نخستین دوبل ‌های که من در ایران دیدم‪ ،‬اثری از را خواس��ت تا به جای خواهر پرحرف « تئودورا»‏صحبت کنم‪ .‬اولا من باور برسیم که م ‌یتوانیم به جای مادر بازی کنیم‪ .‬دویدسن برای نقش‬
‫کشور فرانسه بود که در ایران دوبله شد و‏‏«دیبلاک» نام داشت و «ژان خودم از آقای رضایی م ‌یترسیدم ‪ .‬چون مانند معلمان ریاضی بود‪ ،‬قد م��ادر م��ن را و دختر‏خانمی به نام مینو که بزرگتر از همه ما بود برای‬
‫ماره» در آن بازی م ‌یکرد و صبا و ایرج بهزاد در آن صحبت م ‌یکردند بلند‪ ،‬صدای بم؛ او به معنای واقعی‏مدیر بود‪ .‬دو صفحه دیالوگ خود را نقش دختر انتخاب کرد‪ .‬این نوع گزینش برای ما بسیاری عجیب بود و‬
‫س��پس «فریدون بینوا» دوبله‏ش��د‪ .‬در آن زمان بس��یاری از فیل ‌مهای در دو زمان کاری یعنی هشت ساعت باید م ‌یگفتم‪ .‬ابتدا چهار ساعت «والی»‏که قد کوتاهی داشت‪ .‬برای بازی به جای پسری بسکتبالیست‬
‫دوبله ش��ده ایتالیایی بودند که البته این فیل ‌مها اصلا به سرنوش��ت و گفتم ولی حاصل کار‏خوب نشد‪ .‬این در حالی بود که ایرج دوستدار و و «مفی��د» ه��م برای نقش «تام» انتخاب ش�� ‪‎‬د ‪.‎‬در این داس��تان مادر‬
‫ورود من به این حرفه‏ربطی نداشت‪ .‬چون این فیل ‌مها را به زبان فارسی میهن معاو ‌نزاده در دو طرف من نشس��ته بودند و آ ‌نها هر کدام فقط ‏خان��واده علاقه زیادی به ش��وهر دادن دختر خ��ود دارد‪ .‬این در حالی‬
‫م ‌یدیدم و هیچ کنجکاوی درباره چگونگی دوبله آن نم ‌یتوانستم داشته یک جمله‏دیالوگ داش��تند و من خیلی خجالب کشیدم که دو دوبلور اس��ت که دختر شل اس��ت و کس��ی حاضر به ازدواج با او نیست‪.‬‏این‬
‫حرف ‌های را در کنارم نشاند‌هاند ولی من نم ‌یتوانستم دیالو ‌گها را بگویم‪ .‬نمایش��نامه روی صحنه گرد اجرا شد که تا به حال دیده نشده بود که‬ ‫باشم چرا‏که تکنیک را اصلا نم ‌یشناخت ‪‎‬م‪‎.‬‬
‫‪‎‎‬مدتی بعد هنرس��تان هنرپیشگی رفتم ‪ .‬هوشنگ لطی ‌فپور یک سال ‏بالاخره رضایی خیلی خونسرد به من گفت‪« :‬اشکالی ندارد‪ ،‬دیالو ‌گها مردم دورتادور صحنه بنشینند و اجرای نمایشی با این‏شرایط به علت‬
‫چهره به چهره با تماش��اچی بودن‪ ،‬بس��یار وحش ‌تانگیز بود‪ .‬من گفتم‬ ‫قبل از ما وارد شده بود‪ .‬او به ما گفت‪« :‬فردی م ‌یخواهد کار‏دوبله کند‪ .‬را م ‌یبری خانه‪ ،‬حفظ م ‌یکنی و بعد م ‌یآیی و م ‌یگویی ‏‪‎.»‎‬‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫بیایید امتحان بدهید‪ ».‬ما به آن جا رفتیم و ش��خصی به نام ابوالقاسم من گریه کردم که نم ‌یخواهم این کار را بکنم ولی رضایی گفت‪« :‬چرا که نم ‌یآیم چون نم ‌یتوانم به جای یک زن ‪60‬‏س��اله بازی کنم‪ .‬او به‬
‫نم ‌یخواه��ی؟ دیالو ‌گها را با خودت به خانه ببر»‪ .‬من هم‏دیالو ‌گها را م��ن گفت که «اگر تو نقش دختر را ب��ازی کنی هنری نکرد‌های چون‬ ‫رضایی که صاحب «ایران فیلم» بود در آنجا حضور‏داشت‪.‬‏‬
‫‏«ایران فیلم» بعدها محل خانه س��ینما شد‪ ).‬رضایی ترجم ‌ههای خیلی به خانه بردم و آنقدر آ ‌نها را خواندم تا حفظ شدم‪ .‬روز بعد دیالو ‌گها خودت بودی»‪ .‬من گفتم نه شما‏بزرگترین دخت ‌رها را انتخاب کرد‌های‪.‬‬
‫خوب��ی م ‌یک��رد و با دقت زی��ادی کار و فیل ‌مها را لیپ س��ینگ‏دوبله را بعد از دوبار گرفتن‪ ،‬گفتم‪ .‬رضایی به من‏گفت که خیلی متشکرم و گفت‪« :‬به دلیل این که او هم دختر بزرگی بود که ش��وهر نکرد»‪ ،‬من‬
‫م ‌یک��رد یعنی گوی ‌ش فارس��ی و حروف ص��دادار در این آثار با حرکت دنبال من تا دم در محترمانه آمد و پاکتی به من داد که روی آن نوشته پرس��یدم چرا «والی را‏انتخاب کردی؟ چون بازیکنان بس��کتبال جزو‬
‫لبان هنرپیشه تطابق داشت و بیننده حس م ‌یکرد که‏هنرپیشه فارسی ش��ده بود‪ :‬س��رکار خانم راس��تکار‪،‬‏یک جمله هم به من گفت و مرا از بلن��د قدترین افراد هس��تند‪ ».‬گفت‪« :‬در تئات��ر‪ ،‬موضوعی به نام علیه‬
‫صحب��ت م ‌یکند‪ .‬در آن زمان رضایی با لطی ‌فپور فیلمی را دوبله کرده نگرانی نجات داد‪ ،‬او گفت‪« :‬بعد از این فیلم ‪،‬شما نقش اول م ‌یگوی ‪‎‬ی‪‎.‬‏ ‏» چیزی بلند ش��دن‏وجود دارد‪ .‬یعنی یک هنرپیشه خوب هر اندازه هم‬
‫بود و بع��د دوبله تمامی فیل ‌مهای خود را به‏لطی ‌فپور س��پرد‪ .‬رضایی در تم��ام طول راه فکر م ‌یکردم که داخل این پاکت چیس��ت؟ نزدیک که جثه کوچکی داشته باش��د‪ ،‬علیه قد خود م ‌یتواند بلند شود و این‬
‫خیلی سختگیر و لطی ‌فپور هم از کسانی بود که ابتدا گفتن یک جمله خانه خیلی کنجکاو شدم و در پاکت را باز کردم و دیدم داخل آن‏پول نقش‪ ،‬پسری‏است که این کار را انجام داده است و با قد کوتاه بازیکن‬
‫را به عهده گوینده م ‌یگذاشت و به‏تدریج کار گوینده را افزایش م ‌یداد‪ .‬اس��ت‪ .‬به خانه که رسیدم‪ ،‬پو ‌لها را شمردم و دیدم که مبلغ آن ‪ 600‬بسکتبال شده است‪ .‬‏»‬
‫تومان اس��ت‪ .‬پیش خودم فکر کردم که به خانواد‌هام چگونه‏بگویم که ‪‎‬‬ ‫بدین ترتیب گوینده هنگام دوبله نم ‌یترسی ‪‎‬د‪‎.‬‬
‫‪ 600‬تومان پول گرفت ‌هام‪ .‬چون حقوق بازنشس��تگی پدرم ‪ 690‬تومان باور نکردم یک ماه دوبله یک فیلم طول بکشد‬
‫بود‪ .‬با خواهرم موضوع را در میان گذاش��تم و به او‏گفتم که پول را به حالا متوجه مس��ایلی م ‌یش��دیم که قبلا از آن اطلاع نداش��تیم‪ .‬زمان‬
‫رضایی پس م ‌یدهم‪ .‬ولی خواهرم مخالفت کرد و گفت‪« :‬این کار خیلی گذشت تا به نمایش��نامه «اتللو» رسیدیم‪ .‬لطی ‌فپور گفت‪ :‬من از تمام‬
‫‪Vol. 20 / No. 1215 - Friday, Nov. 30, 2012‬‬ ‫ب ‌یادبی است» و ادامه داد‪« :‬تو ناراحت‏نباش من موضوع را به آقا جان ‏تئات ‌ره��ا دعوت کردم و بهترین هنرپیش�� ‌هها مانند جعفری و ش��بایی‬
‫م ‌یگویم‪ .‬فقط پاکت را دس��ت نخورده به من بده»‪ .‬من هم همین کار آمدن��د‪ .‬لطی ‌فپور گفت‪« :‬ح��الا موقع ثابت کردن خودمان اس��ت»‪ .‬و‬
‫‏دیالو ‌گهای خوبی برای این اثر نوشت‪ .‬انگار که هنرپیش ‌ههای این فیلم‬ ‫را کردم‪ .‬خواهرم بعداً با پدرم‏صحبت کر ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫فارس��ی حرف م ‌یزنند‪ .‬خود من در ابتدا باور نکردم که یک‏ماه دوبله‬ ‫‪‎‬‬
‫یک فیلم طول م ‌یکشد و لطی ‌فپور ذر‌های از کیفیت کار کم نگذشت و‬
‫پدرم از من خاطره بدی داشت‬
‫پدرم از من خاطره بدی داشت چون چند سال قبل ازاین ماجرا مادرم او برای نوشتن دیالو ‌گهای این فیلم ناچار شد که‏ترجم ‌ههای مختلف‬
‫ف��وت کرده ب��ود و من خیلی ناراحت بودم‪ ،‬بعد خواهرم یک‏ش��ب در فارسی «اتللو» را بخواند و روی جمله به جمله آن کار کند‪ .‬لطی ‌فپور‪،‬‬
‫مهمان��ی که خال�� ‌هام ترتیب داده ب��ود ‪ ،‬دکتر نام��دار را دید که خانم بهترین مدیردوبلاژ ما بود‪ .‬چون رحم‏نداش��ت و کار باید به درس��تی‬
‫او ب��ا خال ‌هام خیلی دوس��ت بود‪ .‬او به من گفت که چرا به‏هنرس��تان انجام م ‌یش��د‪ .‬بعد از فیل��م «اتللو»‪ ،‬الکس آقابیان ب��ه ایران آمدند تا‬
‫ما نم ‌یآیی؟ من نم ‌یدانس��تم که هنرس��تان کجاست؟ و من آن موقع دوبلو‌ره��ا را برای بردن ب��ه ایتالیا‏انتخاب کنند‪ ،‬اما من همیش��ه دلم‬
‫مدرسه م ‌یرفتم‪ .‬ولی بالاخره اسمم را در هنرستان‏هنرپیشگی نوشتم م ‌یخواس��ت به فرانسه بروم به هرحال جزو چهار فرد قبول شده برای‬
‫و در دور‌های که من به این مدرسه رفتم مصادف با حضور بیژن مفید‪ ،‬سفر‪ ،‬قرار گرفت ‪‎‬م‪.‬‬
‫عل��ی نصیریان‪ ،‬صد‌رالدین الهی و رفعت‏هاش��م پور ب��ود که ای ‌ن افراد رضایی درآن زمان نریشن فیل ‌مهای یکی از شرک ‌تهای نفتی م ‌یگفت‪.‬‬
‫فعالیت هنری خود را ادامه دادند‪ .‬نامدار علاقه زیادی به ورود دختران او ی��ک نریش��ن را به من داد تا بگوی��م‪ .‬این کار در اس��تودیو‏رضایی‬
‫به رشته تیاتر داشت و به هر‏دختری که وارد این مدرسه م ‌یشد‪ ،‬ماهی انجام نم ‌یشد و در اس��تودیوی کوچک دیگری انجام م ‌یشد فیلم ‪16‬‬
‫میلیمتری بود و حلقه فیلم دورانگشت یک فرد جمع‏م ‌یشد به حدی‬ ‫‪ 60‬تومان پول م ‌یدادند تا زنان به تحصیل تئاتر تشویق شون ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫لطی ‌فپور‪ ،‬جوانمرد قبل از ما وارد این مدرسه شده بود‪ ،‬من‪ ،‬مفید‪ ،‬والی که انگش��ت او زخم ش��د‪ .‬بعد فیلم را سردس��ته درانداختند‪ .‬ما از نظر‬
‫و نصیریان همکاری زیادی با هم داش��تیم بعد لطی ‌فپور‏هم فکر کرد امکان��ات فنی خیلی ضعیف بودیم ولی صداب��ردار‏خیلی خوبی به نام‬
‫که از افراد هنرس��تان برای دوبله نیرو جذب کند‪ .‬چون این اش��خاص «مغاز‌های» داشتی ‪‎‬م‪.‎‬‬
‫سابقه کار هنری داش��تند بنابراین تمام هنرج ‌وهای‏هنرستان را برای‬
‫کار دوبله فراخوان ‪‎‬د‪‎.‬‬
‫فعالیت در ایتالیا‬
‫بی��ژن مفید گفت که « م��ن نم ‌یآیم چون م��ن نم ‌یتوانم جای کس در ایتالیا از تجهیزات این کشور حیرت کردم و نحوه کار آ ‌نها با ایران‬
‫دیگری حرف بزنم»‪ .‬ولی همیش��ه با ما بود‪ .‬در فیل ‌مهای «اش�� ‌کها و تفاوت زیادی داشت‪ .‬در این کشور کارها را یک به یک‏م ‌ینوشتند و به‬
‫‪37‬‬ ‫‏لبخن ‌دها» او موس��یقی را از فیلم گرفت و به علت آش��نایی با موسیقی اس��تودیو م ‌یدادند و در آن جا فیل ‌مها قیچی م ‌یشد و دو آپارت مرتبا‬

‫نقش آدمی را که س��از م ‌یزند و م ‌یخوان��د را انجام داد‪.‬قبل از این‏که کار م ‌یکرد و لحظ ‌های وقفه در کار وجود‏نم ‌یآمد‏‪.‬‬
‫کار را ش��روع کنیم‪ ،‬جلس ‌های برگزار شد و در آن نشست‪ ،‬عد‌های‌از ما‬
   32   33   34   35   36   37   38   39   40   41   42