Page 16 - 1586
P. 16

‫گف ‌ت ‌وگو‬

‫تغییر اهمیت م ‌یدهند‪ ،‬در وضعیت فعلی ما چقدر دوگانه سنتی «اصلاح» و‬                ‫اما همزمان دگرگونی قدرت و دولت هم مهم است‪ .‬ما نم ‌یتوانیم اهمیت بسیار‬             ‫فکر م ‌یکنم که این خیلی خیلی مهم است‪ .‬ما انسا ‌نها در یک دور ‌های آرمانشهر‬           ‫‪16‬‬‫سال ‪ / 27‬شماره ‪ - 1586‬جمعه ‪ 20‬ید ‪1398‬‬
‫«انقلاب» معن ‌یدار است‪ .‬چقدر ما محبوسیم در این دوگانه که یا باید اصلاح‬           ‫زیاد دولت را منکر شویم‪ .‬یعنی چرخش قدرت برای بازکردن فضا برای سرکوب‬                ‫داشتیم‪ .‬اید ‌ههای بزرگ و اید ‌هآلی داشتیم و این برای خیلی از آنهایی که به‬            ‫‪16‬‬
‫کنیم و یا انقلاب؟ آیا فکر م ‌یکنید تغییرات جزئی باعث به تاخیر افتادن تغییرات‬     ‫یا ایجاد تغییرات در جامعه و روابط اجتماعی و جنسیتی و از این دست بسیار‬             ‫برابری و عدالت و آرمانگرایی اعتقاد داشتند خیلی مهم بود‪ .‬سوسیالیسم‪،‬‬
                                                                                 ‫حیاتی است‪ .‬بنابراین باید افراد یا گرو ‌ههایی باشند که درک خوبی از ساز و کار‬       ‫آزادی‪ ،‬عدالت و از این دست بسیار مهم بود‪ .‬اکنون چنین تصویری بسیار‬
                                                         ‫اساسی و کلی م ‌یشود؟‬
                                                                                                                      ‫دولت و مناسبات بی ‌نالمللی داشته باشند‪.‬‬                                                                   ‫محدود شده است‪.‬‬
‫آصف‌‪ :‬بگذارید مشخص بگویم‪ .‬اگر تاریخی نگاه کنیم‪ ،‬تغییرات جزئی و‬
‫تدریجی ضرورتا منجر به ایجاد تغییرات بزرگ نم ‌یشوند‪ .‬یعنی فقط انباشتی از‬          ‫اینجاست که نقش روشنفکرها مهم م ‌یشود‪ .‬البته نه روشنفکران پشت‬                      ‫چرا این گونه شد البته دلایل مختلفی دارد‪ .‬آکادمیا هم بخشا مسئول‬
‫تغییرات کوچک ضرورتا تغییر اساسی به وجود نم ‌یآورد‪ .‬بستگی دارد که شما‬             ‫میز نشین‪ ،‬بلکه آنهایی که در جامعه ارتباطی ارگانیک با فرودستان دارند و‬             ‫این داستان است‪ .‬پارادای ‌مهای تاز ‌های که آمدند موثر بودند‪ .‬سیاست هم‬
‫تغییرات را چطور م ‌یبینید‪ .‬اگر شما استراتژی پیشروی خاموش را پی بگیرید‬            ‫م ‌یتوانند یک چش ‌مانداز فراگیر به وجود بیاورند‪ .‬به این معنی‪ ،‬من م ‌یگویم که‬      ‫همی ‌نطور البته‪ .‬ما باید به این موضوع عمیقا بیاندیشیم که اکنون نیروهای‬
‫و به آن آگاه باشید و یک سنگرهایی را بگیرید و پیش بروید ممکن است‬                  ‫دنیای عرب چنین چش ‌ماندازی را نداشته و این فقدان در مجموع بر اتفاقات‬              ‫سرمای ‌هداری‪ ،‬به ویژه سرمای ‌هداری آمریکا‪ ،‬مثل فیل ‌مهای علمی‪-‬تخیلی فکر‬
‫بتوانید‪ .‬اما اگر چش ‌مانداز این باشد که داستان همین است‪ ،‬ممکن است به‬
                                                                                                                                  ‫اخیر تاثیر منفی گذاشته است‪.‬‬                                          ‫م ‌یکنند‪ .‬یعنی به ناشدن ‌یهای م ‌یاندیشند‪.‬‬
                                                                    ‫جایی نرسیم‪.‬‬
                                                                                 ‫فیروزه‪ :‬حالا در ادامه همین سوال م ‌یشود پرسید آیا اصلا ساخت چنین‬                  ‫مثلا در سیلیکون ولی به این فکر م ‌یکنند که مرگ را شکست دهند‪ .‬م ‌یخواهند‬
‫اما این شاید پاسخ ندهد به آن دوگان ‌های که مطرح کردید‪ .‬اجازه بدهید‬               ‫چش ‌ماندازی ممکن است؟ و فراتر از آن آیا ما روشنفکر ارگانیک‪ ،‬به این معنی که‬        ‫عمر آدم را به ‪ ۱۲۰‬سال برسانند‪ .‬م ‌یخواهند شهرهایی در دریا به وجود بیاورند‬
‫درباره این مفهوم دوگانه توضیح دهم‪ .‬مفهوم مهمی است ولی گاهی از آن‬                 ‫توضیح دادید‪ ،‬در قرن ‪ ۲۱‬م ‌یتوانیم داشته باشیم؟ به نقدهایی که خودتان در‬            ‫تا کاملا از مقررات آزاد باشند‪ .‬برایش میلیاردها دلار پول خرج م ‌یکنند و پروژه‬
‫استفاد ‌ههای نادرستی م ‌یشود‪ .‬مثلا مرتب م ‌یگویند سیاه و سفید نباید دید‪.‬‬         ‫کتاب آخرتان بهشان اشاره کرد ‌هاید ارجاع م ‌یدهم‪ .‬از جمله این که نئولیبرالیسم‬      ‫دارند‪ .‬به عبارت دیگر آنها آرمانشهر دارند و در جهت تحق ‌قاش برنام ‌هریزی‬
‫بعضا این درست است ولی من م ‌یخواهم جسارت کنم و بگویم که درست‬                     ‫و اتمیزه کردن جامعه و فردگرایی که به وجود م ‌یآورد نوعی از تکثر را ممکن‬           ‫و سرمای ‌هگذاری م ‌یکنند‪.‬اما نیروهای پیشرو‪ ،‬تا جایی که من م ‌یدانم‪ ،‬چنین‬
‫است که بین سیاه و سفید خاکستری هست‪ ،‬اما وجود خاکستری معن ‌یاش‬                    ‫م ‌یکند که شکلی از فردگرایی هم در خودش دارد و با لحاظ کردن رسانه جمعی‬             ‫بینشی ندارند‪ .‬یعنی راست بیشتر به غیرممکن م ‌یاندیشد و در راستای ممکن‬
‫این نیست که سیاه و سفید وجود ندارد‪ .‬اگر ما فقط بر خاکستری تاکید کنیم‬             ‫و غیره عملا مرزهای واقعیت و حقیقت خیلی مشخص نیست‪ .‬همزمان به ما‬
‫عملا وجود سیاه و سفید را انکار م ‌یکنیم و این مشکل بوجود م ‌یآورد‪ .‬این در‬        ‫م ‌یگویند آلترناتیوی وجود ندارد و این به صورت یک «فکت» درآمده است‪.‬‬                                               ‫ساختنش با پول و دانش تلاش م ‌یکند تا چپ‪.‬‬
‫واقع یک مسأله تجربی یا امپریک است‪ .‬باید ببینیم کجا سفید است کجا سیاه‬             ‫پس شاید دیگر کسی نم ‌یتواند در جایگاه هدایت کننده و حامل حقیقت قرار‬
‫است کجا طوسی است‪ .‬چقدر پررنگ یا ک ‌مرنگ است و آن را نشان دهیم‪ .‬مثلا‬              ‫بگیرد‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬آیا کسانی مانند شریعتی و فانون که شما مثال زد ‌هاید‬         ‫چرا ما نباید آگاهانه به داشتن یک شهر قابل زندگی بیاندیشیم؟ این ممکن‬
‫در ایران حجاب اجباری است‪ .‬نباید این را انکار کنیم و بگوییم که نه همه در‬          ‫دیگر در جهان فعلی ممکن هستند؟ در جهان پساحقیقتی که در آن حقیقت‬                    ‫است‪ .‬کلی معماران پیشرو وجود دارند‪ .‬چرا ما این کار را نم ‌یکنیم؟ چه در‬
‫آزادی انتخاب کرد ‌هاند‪ .‬ممکن است مخالف یا موافق باشیم اما نم ‌یتوانیم اصل‬        ‫تک ‌هتکه و پار ‌هپاره است آیا کسی م ‌یتواند ادعای ساختن چش ‌ماندازی بدیل‬          ‫سطح محله و چه بالاتر؟ چرا فکر م ‌یکنیم کارخانه دموکراتیک نم ‌یتوانیم داشته‬
                                                                                                                                                                   ‫باشیم؟ نمون ‌هاش را قبلا داشت ‌هایم‪ .‬یا مدرسه و غیره‪ .‬این گونه است که م ‌یشود‬
                                                         ‫وجودش را منکر شویم‪.‬‬                                                                         ‫داشته باشد؟‬
                                                                                                                                                                        ‫هژمونی ساخت‪ .‬این موضوع هم به نوعی مرتبط با سیاست امید است‪.‬‬
‫و اما درباره دوگانه «اصلاح» و «انقلاب» سوال شما بسیار بجا است‪ .‬اگر چه‬            ‫آصف‌‪ :‬این سوال عالی و بسیار دشواری است‪ .‬و در عین حال مهم است که‬
‫در سطح نظری این مفاهیم کاربرد دارند و م ‌یتوانند در توضیح وضعی ‌تهای‬             ‫ما باید در مقیاس تاریخیمان به آن معنا غای ‌تشناسانه (‪ )teleological‬هم‬             ‫نادر‪ :‬شما در توصیف واقعی ‌تهای پیچیده خاورمیانه و ایران و اینها یک‬
‫واقعی مفید باشند‪ ،‬ولی در عمل و در واقعیت سیاسی و اجتماعی رابطه‬                   ‫نباشیم‪ .‬به عبارت دیگر این جهان پساحقیقت ضرورتا تصویر ناگریز آینده‬                 ‫سری مفاهیم و کلماتی استفاده م ‌یکنید که خیلی هم معروف شدند مانند‬
‫تنگاتنگی بین این دو وجود دارد‪ .‬و ضرورت ًا یکی از آنها دیگری را مغشوش‬             ‫نیست‪ .‬این را هم باید در نظر بگیریم که همه چیز تغییر م ‌یکند‪ .‬و پذیرفتن این‬        ‫پسااسلامگرایی‪ ،‬ناجنبش‪ ،‬اصقلاب و غیره‪ .‬در ایران بعضی وقتها شما را مبلغ‬
‫و یا منتفی نم ‌یکند‪ .‬مثالهای بارز این رابطه به نظر من همین انقلا ‌بهای‬           ‫موضوع یعنی درک علمی و تحلیلی این که هم ‌هچیز تغییر م ‌یکند با سیاست‬               ‫این مفاهیم م ‌یدانند‪ .‬آیا این مفاهیم توصیف ‌یاند یا هنجاری هم هستند؟ یعنی‬
‫بهار عربی ‪-‬بخصوص در تونس‪ ،‬مصر و یا یمن‪ -‬هستند‪ .‬به طوری که به نظر‬                 ‫امید مرتبط است‪ .‬ما دورا ‌نهای بدتری هم داشت ‌هایم‪ .‬مثلا سا ‌لهای فاشیسم‬
‫من آنچه اتفاق افتاد جمعی از اصلاح و انقلاب بود‪ .‬به همین دلیل من تعبیر‬            ‫و جنگ‪ .‬جهان تغییر کرد و مفاهیم جدیدی به وجود آمد‪ .‬مثلا نژادپرستی آن‬                         ‫شما فقط خود را جامع ‌هشناس م ‌یدانید یا یک روشنفکر هم هستید؟‬
‫‪ refo-lution‬را درباره آنها به کار برد ‌هام‪.‬برسد‪ .‬وقتی این مشکل حل شود‪ ،‬خود‬       ‫قدر گسترده بود که کسی نم ‌یتوانست در این مورد حرفی بزند‪ .‬مفاهیم حقوق‬
‫به خود مشکل نبود سرمایه در گردش هم حل م ‌یشود و بنگا ‌هها م ‌یتوانند‬             ‫بشر از آن زمان رایج شدند‪ .‬پس ما نم ‌یدانیم که آینده چگونه خواهد بود‪ .‬و‬            ‫آصف‌‪ :‬م ‌یدانید که بسیاری از محققان ممکن است دلبسته موضوع پژوهش‬
                                                                                                                                                                   ‫خود شوند‪ .‬گویی که مالکیت دارند و از آن دفاع م ‌یکنند‪ .‬این م ‌یتواند به‬
                                               ‫دستمزد کارکنان خود را بپردازند‪.‬‬                         ‫نباید فرض کنیم که همین وضعیت فعلی ادامه م ‌ییابد‪.‬‬           ‫هنجارگرایی منجر‌شود‪ .‬در مورد من‪ ،‬اینها بیشتر یافت ‌ههای جامع ‌هشناسان ‌هاند‪.‬‬
                                                                                                                                                                   ‫یعنی اینها نا ‌مهایی برای پدیده هایی که من فکر م ‌یکنم یا امیدوارم این‬
                                                   ‫[برگرفته از وبسایت میدان]‬     ‫اما در کوتا ‌همدت باید گفت این واقعیت موجود است‪ .‬در عین حال باید هم‬
                                                                                 ‫گفت که کنش جمعی گسترده م ‌یتواند در هر زمانی اتفاق بیافتد‪ .‬تکرار چیزی که‬                                                       ‫وضعیت را توضیح بدهند هستند‪.‬‬

                                                                                                                           ‫در بهار عربی اتفاق افتاد خیلی محتمل‬     ‫اما در هر حال باید بگویم که در زما ‌نهایی و در مواردی برای من مهم است‬
                                                                                                                           ‫است‪ .‬به دلیل همان بح ‌ثهای‬              ‫که چرا به خصوص در مورد اینها کار م ‌یکنم؟ اگر کلیش ‌های بخواهم حرف بزنم‪،‬‬
                                                                                                                           ‫قبلی و تکنولوژ ‌یهای نو که بسیج‬         ‫در پروژ ‌هها و کارهای تحقیقاتی من یک اصل کلی وجود دارد؛ کاری بکنیم که‬
                                                                                                                           ‫تود ‌های را آسانتر کرد ‌هاند‪ .‬خب این‬    ‫به نحوی جهان بهتری بسازیم‪ .‬من امیدوارم این نوع مفاهیم بتوانند به پروژه‬
                                                                                                                           ‫واقعیت خیلی مهم است‪ .‬و این که‬           ‫های رهایی بخش کمک کنند‪ .‬حتی اگر خود من به کاست ‌یهای این نوع‬
                                                                                                                           ‫این واقعیت در دنیای عرب به وجود‬         ‫پدید ‌هها آگاه باشم ‪-‬منظورم کاستی مفاهیم نیست‪ ،‬بلکه واقعیتی که بازنمایی‬
                                                                                                                           ‫آمده و به اینجا ختم شده‪ ،‬به نظر‬         ‫م ‌یکند کاست ‌یهایی دارد و تعار ‌ضهایی دارد‪ .‬من امیدوارم که بتوانم این‬
                                                                                                                           ‫من در حال حاضر دارد یک محیطی‬            ‫کاست ‌یها را نشان بدهم‪ .‬بنابراین من ضرورتا خودم را حامی این واقعی ‌تهای‬
                                                                                                                           ‫را به وجود م ‌یآورد که در مورد آن‬       ‫سیاسی‪ ،‬که مفاهیم من توضیحشان م ‌یدهند‪ ،‬نم ‌یدانم‪ .‬اما امیدوارم که به هر‬
                                                                                                                           ‫فکر م ‌یکنند‪ .‬بین فعالین عرب نوعی‬
                                                                                                                           ‫بازنگری انتقادی به انقلا ‌بهای اخیر‬                                ‫حال این مفاهیم بتوانند کمکی به تغییر بهتر بکنند‪.‬‬
                                                                                                                           ‫به وجود م ‌یآید‪ :‬کافی است توجه‬
                                                                                                                           ‫کنید چگونه فعالین الجزایر و بویژه‬       ‫فیروزه‌‪ :‬در کتاب انقلاب بدون انقلابیون بر اهمیت اید ‌ههای انقلابی تاکید‬
                                                                                                                           ‫سودان در قیا ‌مهای اخیرشان از تجربه‬     ‫داشتید‪ .‬یعنی نقدتان به انقلا ‌بهای عربی شاید این بود که فاقد تصویر و تصور‬
                                                                                                                           ‫بهار عربی و کاست ‌یهایش در ‌سهای‬        ‫از بدیل و ایده انقلاب ‌یاند‪ .‬من تصور م ‌یکنم همانطور که خودتان هم در آخرین‬
                                                                                                                                                                   ‫کتاب و مصاحب ‌ههای دیگرتان اشاره کرد ‌هاید‪ ،‬بوجودآورندگان این اید ‌ههای‬
                                                                                                                                                    ‫مثبتی گرفتند‪.‬‬  ‫انقلابی روشنفکران و یا انقلابیون حرف ‌های هستند‪ .‬مثا ‌لهایی هم از موارد‬
                                                                                                                                                                   ‫مختلف زد ‌هاید‪ .‬از طرف دیگر در کارهای قبلیتان مثلا «زندگی به مثابه سیاست»‬
                                                                                 ‫پس به طور خلاصه پاسخ من این‬                                                       ‫و یا «سیاس ‌تهای خیابانی» بیشتر به تغییراتی که باعث و بان ‌یاش مردم عادی‬               ‫‪Vol. 27 / No. 1586 - Friday, Jan. 10, 2020‬‬
                                                                                 ‫خواهد بود که آنهایی که به آینده‬                                                   ‫بود ‌هاند توجه کرد ‌هاید‪ .‬منظورم جنب ‌شهای مردم عادی است‪ .‬اینها را اگر کنار هم‬
                                                                                 ‫فکر م ‌یکنند باید درگیر فکر کردن به‬                                               ‫بگذاریم گویی تغییری در جایگاه تحلیلتان به وجود آمده است‪ .‬آیا چنین است؟‬
                                                                                 ‫بدیل باشند؛ در موردش بنویسند؛‬
                                                                                 ‫صحبت کنند؛ و منتشر کنند‪ .‬به نظر‬                                                   ‫آصف‌‪ :‬نه فکر نم ‌یکنم که زاویه تحلیل تغییر کرده باشد‪ .‬در کارهای اولی ‌هام‬
                                                                                 ‫من هیچ دلیلی ندارد که یک ایده‬                                                     ‫یعنی نوشتن در مورد فرودستان شهری و ناجنبشها و از این دست برای من‬
                                                                                 ‫مهم هژمونیک نشود‪ .‬به هر حال‬                                                       ‫مهم بوده است که بدانم این افراد با آن وضعی ‌تهایی که دارند چه کار م ‌یکنند‬
                                                                                 ‫به نظر من در همین چند سال اخیر‬                                                    ‫و چه کار م ‌یتوانند بکنند‪ .‬و سعی کردم نشان بدهم که کارهای مهمی م ‌یتوانند‬
                                                                                 ‫هم آن انتقادی که ما به پساحقیقت‬                                                   ‫بکنند؛ مثلا در زندگی روزمره قدرت را به چالش بکشند و یا زندگ ‌یشان را بهتر‬
                                                                                 ‫داریم‪ ،‬آن تاثیر نادرستی که شبک ‌ههای‬                                              ‫کنند‪ .‬توضیح هم داد ‌هام در مصاحب ‌ههای اخیر که ضرورتا این افراد «انقلابی»‪،‬‬
                                                                                 ‫اجتماعی داشته‪ ،‬باعث شده مردم به‬                                                   ‫به مفهوم خواهان دگرگونی کامل جامعه و دولت‪ ،‬نیستند‪ .‬همچنین ادعایی‬
                                                                                 ‫این موضوعات نگاهی انتقادی پیدا‬
                                                                                 ‫کنند‪ .‬من آیند ‌ه را تاریک و از پیش‬                                                                                                                      ‫هم ندارند‪.‬‬
                                                                                 ‫معین شده نم ‌‌یبینم‪ .‬چون این موانع‬
                                                                                 ‫و مشکلاتی که به وجود آمده است‬                                                     ‫در کارهای اخیرم که به نقش گرو ‌ههای فرودست در انقلاب توجه م ‌یکنم سعی‬
                                                                                 ‫خودشان در تضاد با هم هستند و‬                                                      ‫دارم نشان دهم که اینها تاثیر مهمی داشت ‌هاند‪ .‬خودشان ضرورتا قبل از انقلاب‬
                                                                                 ‫بازاندیشی برای تغییر آنها خیلی‬                                                    ‫تفکر انقلابی نداشتند که یک چش ‌ماندازی داشته باشند که چنین نظمی را‬
                                                                                 ‫مقدور است و حتی شروع هم شده‬                                                       ‫م ‌یخواهیم‪ .‬اما در زندگی روزمره و با آنچه که م ‌یخواهند‪ ،‬و در عمل حاکمیت‬
                                                                                                                                                                   ‫را به چالش م ‌یکشند‪ .‬و بعد از انقلاب‪ ،‬یعنی بعد از افتادن این دیکتاتورها‬
                                                                                                                  ‫است‪.‬‬                                             ‫هم‪ ،‬در عمل نشان داد ‌هاند که تغییراتی رادیکال م ‌یخواست ‌هاند که جنب ‌شهای‬
                                                                                                                                                                   ‫اشغال و خودگردانی به وجود آورد ‌هاند‪ .‬پس اگر ما انقلاب را در آن حیط ‌هها‪،‬‬
                                                                                 ‫نادر‪ :‬برای افرادی که علاقه دارند جهان‬                                             ‫یعنی تغییر در مجموع ‌های از دامن ‌ههای مختلف در جامعه و از پایینش ببینیم‪،‬‬
                                                                                 ‫را به وضعیت بهتری دگرگون کنند و به‬                                                ‫به گون ‌های م ‌یشود گفت که این افراد هم در انقلابی کردن جامعه مشارکت‬

                                                                                                                                                                                                                                            ‫کرد ‌هاند‪.‬‬

‫‪500 - 1199 W Pender St. Vancouver, BC V6B 2Z6‬‬
   11   12   13   14   15   16   17   18   19   20   21