Page 15 - 1586
P. 15

‫گف ‌ت ‌وگو‬

‫‪15‬‬                                          ‫هم مقایسه کرد‪ .‬بستگی دارد که سوال ما چه باشد‪ .‬چون هر دو به هر حال خاورمیانه است که بخشی از شماست‪ .‬سوال من در واقع معطوف به فهم و نظر کار را کنند‪.‬‬
                                                            ‫میو ‌هاند در سطح میوه و میوه بودنش م ‌یتوانیم مقایس ‌هشان کنیم‪ .‬اما اینها شما نسبت به این واحد سیاسی‪-‬جغرافیایی بود و لزوم باز تعریفش چه زبانی‬
                                            ‫اهمیت ندارند‪ .‬اهمیت این است که سوال چیست‪ .‬سوال است که تعیین و چه فرهنگی‪ .‬به طور مثال الان نظری ‌ههای پسااستعماری م ‌یگویند از این واژه نادر‌‪ :‬به نظر م ‌یرسد سیاست در کارهای شما بسیار مهم است‪ .‬شما سیاست را‬
                                            ‫خاورمیانه نباید استفاده کرد چون استعماری و اروپامحور است‪ .‬هرچند من فکر چطور م ‌یفهمید؟ فهمتان از سیاست چه تفاوتی با فه ‌مهای غالب از سیاست‬
                                            ‫م ‌یکنم ما دوباره باید این مفهوم را از آن خود کنیم‪ .‬در واقع باید ه ‌مسرنوشتی دارد و این تفاوت چه تاثیری بر درک بهتر جامعه و شاید تغییرش دارد؟‬                       ‫میکند چه چیز با چه چیزی مقایسه شود‪.‬‬

                                            ‫آصف‌‪ :‬بله م ‌یدانید که میان سیاست (‪ )politics‬و امر سیاسی (‪)political‬‬              ‫میان مردم این منطقه را به رسمیت شناخت‪ .‬به دلیل شباه ‌تها بسیار‪ ،‬این‬               ‫فیروزه‪ :‬به نظر م ‌یرسد که «خاورمیانه» در جغرافیای ذهنی شما خیلی اهمیت‬
                                            ‫تفاوت وجود دارد‪ .‬فکر کنم سیاست معنی لیبرالی چک و چانه زدن‬                         ‫کشورها و این واحدهای سیاسی به هم مرتبطند‪ .‬نظر شما چیست؟ آیا فکر‬                   ‫دارد و ذهن شما را خیلی درگیر م ‌یکند‪ .‬خاورمیانه چطور برای شما موضوع‬
                                            ‫(‪ )negotiation‬را م ‌یدهد‪ .‬ولی من فکر م ‌یکنم که این فهم‪ ،‬قدرت و به ویژه‬           ‫م ‌یکنید مفهوم و فضای «خاورمیانه» باید تغییر کند؟ و شما چه تجرب ‌های از‬           ‫اندیشیدن و تحقیق شد؟ آیا زمانی که در ایران تحصیل م ‌یکردید هم خاورمیانه‬
                                            ‫تعارض (‪ )antagonism‬را نادیده م ‌یگیرد‪ .‬پس درک من از سیاست یا دیدم‬
                                                                                                                                                                             ‫چنین نگاهی به خاورمیانه دارید؟‬                                                    ‫برای شما چنین اهمیتی داشت؟‬

‫‪Vol. 27 / No. 1586 - Friday, Jan. 10, 2020‬‬  ‫وقتی که در زمان تحقیق درباره پدید ‌ههای مختلف دارم‪ ،‬به نوعی‪ ،‬درک قدرت‬             ‫آصف‪ :‬الان فهمیدم که منظور شما چیست‪ .‬بله این واقعیت است که مفهوم‬                   ‫آصف‌‪ :‬شاید کمی اتفاقی بود زیرا من در ایران درس خواندم و بعد برای ادامه‬
                                            ‫و روابط قدرت است‪ .‬به ویژه‪ ،‬مقاومت در برابر قدرت برایم مهم است‪ .‬شاید‬               ‫خاورمیانه استعماری بوده و از سوی اروپاییان خلق شده است‪ .‬اما واقعیت‬                ‫تحصیل به انگلستان رفتم‪ .‬و تقدیر این بود که من به مصر بروم و آنجا زندگی‬
                                            ‫این مه ‌مترین و مرکز ‌یترین بخش کارهای مختلف من بوده است؛ از سطح‬                  ‫این است که این واژه و این سازه‪ ،‬دیگر به یک واقعیت بدل شده و درونی‬                 ‫کنم و درس بدهم‪ .‬بنابراین من دو زندگی داشتم؛ یکی در ایران و یکی در مصر‪.‬‬
                                            ‫زندگی روزمره و خانواده گرفته تا انقلا ‌بها‪ .‬بنابراین برای من ناگزیر و ناگریز‬      ‫شده است‪ .‬واژه «خاورمیانه»‪« ،‬میدل ایست» «شرق الاوسط» و ‪Orta Doğu‬‬                   ‫و به طور اجتنا ‌بناپذیری آدم مقایسه م ‌یکند‪ .‬هر روز قیاس م ‌یکند‪ .‬همچنین‬
                                            ‫است و برای من بسیار جالب است که بدانم چطور مقاومت صورت م ‌یگیرد و‬
                                                                                                                                                  ‫در تمام زبا ‌نهای منطقه‪ ،‬ترجمه همان واژه اروپایی است‪.‬‬                    ‫من به جاهای دیگر سفر کردم‪ .‬خب یک شباه ‌تهایی وجود دارد‪.‬‬
                                                                                             ‫خروجی این مقاوم ‌ت چیست‪.‬‬
                                                                                                                              ‫من اصراری ندارم که ما این کلمه را عوض کنیم؛ بلکه باید‪ ،‬به قول شما‪ ،‬آن‬             ‫م ‌یشود بحث کرد که خاورمیانه به عنوان یک واحد تحلیلی آنقدر ب ‌یپایه‬
                                            ‫نادر‌‪ :‬آیا دیگر فه ‌مها از سیاست‪ ،‬مقاومت و قدرت را کمتر در کانون توجه قرار‬        ‫را بازپ ‌سگیریم‪ .‬یعنی معنای تاز ‌های به آن ببخشیم‪ .‬در حقیقت معانی تازه‬            ‫نیست‪ .‬م ‌یدانم که پیچیدگ ‌یاش زیاد است و واحدهایش تفاو ‌تهای زیادی‬
                                                                                                                   ‫م ‌یدهند؟‬  ‫به هر صورت بر این واژه به شکل تاریخی تحمیل شده است‪ .‬با جمع شدن‬                    ‫دارند اما به هر حال زبان و به طور عمومی اسلام و فرهنگ و چیزهای دیگر‬
                                                                                                                              ‫آد ‌مها دور یکدیگر و وابستگ ‌یای که میان مردم منطقه به وجود م ‌یآورد‪ ،‬این‬         ‫شباهتهایی هم در آنجا وجود دارد‪ .‬این گونه شد که آشنایی من نسبت به این‬
                                            ‫آصف‌‪ :‬آنها یا سیاست را در واقع چک و چانه زدن م ‌یبینند و یا بر روی قدرت و‬         ‫معنای تازه ایجاد شده است‪ .‬اما نباید اجازه بدهیم که استفاد ‌ههای نامشروع‬           ‫منطقه و آشنایی با زبا ‌نهای رایج در آن به وجود آمد‪ .‬ولی چالش اساسی‬
                                            ‫دولت و یا روابط بی ‌نالملل تمرکز م ‌یکنند‪ .‬فکر م ‌یکنم به بخ ‌شهایی از جامعه‬                                                                                        ‫معطوف است به درک این که آدمها چطور فکر م ‌یکنند‪ .‬من تا پنج شش سال‬
                                            ‫که به نظر من درگیر با سیاست هستند کمتر توجه م ‌یشود‪ .‬به عبارت دیگر‪،‬‬                                                                               ‫از این واژه شود‪.‬‬  ‫از زمانی که در مصر بودم هنوز ج‌رأت نم ‌یکردم در مورد مصر چیزی بگویم‬
                                            ‫فکر م ‌یکنند که اگر تغییری قرار است صورت بگیرد باید در بالا باشد یعنی یا با‬                                                                                         ‫و اظهار نظر کنم‪ .‬چون از زوایای زندگی و تفکر جامعه مطمئن نبودم‪ .‬دست‬
                                            ‫دخالت آمریکا یا با جنگ و یا کودتا و غیره‪ .‬و نه این که مشارکتی از جانب افراد‬       ‫نادر‪ :‬شما در کتاب آخرتان از «شهروندی فعال» صحبت کرد ‌هاید‪ .‬در راستای‬              ‫یافتن به اینها زمان م ‌یخواهد‪ .‬البته هستند بسیاری که م ‌یآمدند و در طول‬
                                            ‫جامعه باشد‪ .‬البته تردیدی نیست که در یک کشور قدرت در بالا و در سطح‬                 ‫پاسخ قبلیتان در مورد ه ‌مسرنوشتی در خاورمیانه‪ ،‬چقدر مفهوم شهروندی فعال‬            ‫چند هفت ‌ه به تحقیق دست م ‌یزدند و به هر حال متنی تهیه م ‌یکردند ولی‬
                                            ‫دستگاه دولت بسیار متراکم است‪ .‬و واقعیت این است که شاید در تحلیل‬                   ‫در چهارچوب مرزهای ملی جاری محدود است؟ آیا فکر م ‌یکنید در وضعیت‬
                                            ‫نهایی‪ ،‬آنها از بالا تصمیم م ‌یگیرند که تغییری صورت بگیرد یا خیر‪ .‬اما چرا آنها‬     ‫فعلی خاورمیانه با بلو ‌کهای قدرتی که میان دول ‌تها تشکیل شده است‬                                                                  ‫گویی من آن توانایی را نداشتم‪.‬‬
                                            ‫چنین تصمیماتی م ‌یگیرند؟ لابد یک فشاری در جامعه وجود دارد‪ .‬این طور‬
                                                                                                                                                  ‫م ‌یتوانیم چنین شهروندی را از قید مرزهای دولتی برهانیم؟‬       ‫در ایران وقتی که با مردم حرف م ‌یزنم به راحتی تشخیص می دهم که پس‬

                                            ‫پشت حرف چه چیزی هست‪ .‬آیا احتمالا راست م ‌یگوید یا سر به سر من آصف‌‪ :‬شهروندی فعال یعنی انسانها در جاهایی که هستند و در حیطه نیست که مردم مهم نباشند‪ .‬ممکن است به نظر برسد که مردم نقشی ندارند‬

                                            ‫م ‌یگذارند‪ .‬اما برای من این چنین شناختی در مورد مردم مصر خیلی سخت خودشان تا جایی که مقدور است برای هژمونی مبارزه کنند‪ .‬در مدرسه یا اما در واقع نقش دارند‪ .‬مردم با مبارزه خود دولتمردان را مجبور به گرفتن‬

                                            ‫بود‪ .‬طول م ‌یکشد تا آشنا بشوی و به زوایای فکری آدمها پی ببری‪ .‬وقتی که محیط کار و غیره‪ .‬از اولین مقتضیات این عملکرد شهروندی فعال‪ ،‬شناخت تصمیماتی م ‌یکنند که ضرورتا به آن تمایلی ندارند‪.‬‬

                                            ‫نادر‌‪ :‬در کتاب آخرتان در مورد سیاست امید بحث کردید‪ .‬م ‌یتوانید بگویید‬             ‫ویژگ ‌یهای یک جامعه است‪ .‬این که چطور با مسائل در این جامعه سر و کله‬                                                       ‫آشنا شدم فهم جامعه برایم آسانتر شد‪.‬‬
                                            ‫در این دوران سیاه معاصر چطور باید سیاست امید را فهمید و فرق این رویکرد‬                            ‫م ‌یزنیم‪ .‬پس درک ویژگ ‌یها و فرهنگ زبانی خیلی مهم است‪.‬‬            ‫پس یکی آشنایی به منطقه است و دیگری این که از نظر کار پژوهشی این‬

                                            ‫منطقه تحقیق و علاقه من شد‪ .‬حالا البته یک بح ‌ثهایی در مورد مطالعات البته الان که داریم بحث م ‌یکنیم باید اذعان کنم به نظرم ‌یرسد که من به با خوشبینی که گویی از اعتمادی به حرکت جهان‪ ،‬چه به دلیل قدرگرایی و چه‬

                                            ‫منطق ‌های و جهانی و نظریه اجتماعی وجود دارد‪ .‬من فکر م ‌یکنم بدون ارتباطات فراملی و قدر ‌تهای بزرگ توجه کمتری داد ‌ه یا کرد ‌هام‪ .‬تمرکز من اسطوره پیشرفت و روشنگری‪ ،‬به سوی روشنی است چیست؟‬

                                            ‫آصف‪ :‬من موافقم که خوشبینی همانطوری است که تشریح کردید‪ .‬خیلی‬                       ‫بیشتر بر دینامی ‌کهای داخلی بوده که به نظر خیلی مه ‌ماند‪ .‬اما به نظر م ‌یٰرسد‬     ‫مطالعات منطق ‌های شما نم ‌یتوانید یک نظریه یا اندیشه جهانی خوب داشته‬
                                            ‫اجزای شخصی و فردی و روانی دارد و اغلب هم با پراکسیس رابط ‌های ندارد‪.‬‬              ‫من در مورد نقش کشورهایی نظیر آمریکا‪ ،‬عربستان و غیره و این که ای ‌نها‬              ‫باشید‪ .‬مطالعات منطق ‌های به ما کمک م ‌یکند که درک عمی ‌قتری در مورد‬
                                            ‫خود را قانع کردن است که به هر حال وضعیت درست م ‌یشود و از این‬                     ‫چگونه در سطح روابط بی ‌نالمللی کار م ‌یکنند کار نکردم‪ .‬اگر چه در کتاب آخرم‬        ‫بخشی از جهان داشته باشیم‪ .‬زبان را یاد بگیریم و تحقیقات میدانی کنیم‪ .‬و‬
                                            ‫دست دلدار ‌یها‪ .‬اما بر چه اساس وضعیت درست م ‌یشود؟ این است که‬                     ‫گفت ‌ه و استناد کرد ‌هام که چقدر لطمه وارد شده است‪ .‬اما این سوال که چطور‬          ‫به خاطر همین که آدم یک درک عمی ‌قتری دارد م ‌یتواند به حیطه نظری ‌هسازی‬
                                            ‫مهم است‪ .‬در مقابل‪ ،‬سیاست امید بازتابی از پراکسیس است‪ .‬به عبارت دیگر‪،‬‬              ‫م ‌یتوان این مبارزات روزانه را به قدرت در بالا بلکه بالاتر از سطح ملی ارتباط‬      ‫وارد شود‪ .‬به ویژه وقتی شما یک چش ‌مانداز جهانی دارید که در آمریکا چه خبر‬
                                            ‫این سیاست‪ ،‬در درجه اول‪ ،‬یعنی فکر کردن به بدیل و امکانات‪ .‬یعنی فرارفتن‬                                                                                                ‫است و در اروپا چه م ‌یگذرد و آسیا چطور و غیره م ‌یتواند به شما کمک کند‪.‬‬
                                                                                                                                                                                  ‫داد نیاز به کار مجزایی دارد‪.‬‬

                                            ‫باید تأکید کنم چیزی که الان نظری ‌ههای جهانی و عمومی اجتماعی نامیده نادر‌‪ :‬شاید البته وضعیت هم تغییر کرده است‪ .‬مثلا در انقلاب ‪ ،۱۳۵۷‬ایران از آنچه که موجود است‪ .‬بله الان دوران واقعا سیاهی است‪ .‬راستگراها حمله‬

                                            ‫م ‌یشود برگرفته از یک مطالعات منطق ‌های است‪ :‬یعنی مطالعه اروپا مبنای این از عربستان برای سرکوب اعترا ‌ضهای مردم کشورش کمک نگرفت‪ .‬یعنی کرد ‌هاند و پیش م ‌یآیند‪ .‬و یکی از موفقی ‌تهای راستگراها این بوده است که‬

                                            ‫نظریات بوده است‪ .‬مارکس و زیمل و وبر اروپا را مطالعه م ‌یکردند‪ .‬البته سعی قدر ‌تهای جهانی همیشه در منطقه دخالت کرد ‌هاند اما حجم دخالت کشورهای این باور عمومی شده که بدیلی نیست و زندگی همین است (‪There is no‬‬

                                            ‫هم کردند در مورد مثلا اسلام حرف بزنند و یا غیره و اغلب هم نتیجه خیلی منطقه در اعترا ‌ضهای کشورهای همسایه در سالهای اخیر شاید ب ‌یسابقه باشد‪ .)alternative .‬این مساله بعد از جنگ سرد به وجود آمد که اقتصاد بازار و‬

‫سال ‪ / 27‬شماره ‪ - 1586‬جمعه ‪ 20‬ید ‪1398‬‬       ‫لیبرالیسم پایان جهان است‪ .‬نئولیبرالیسم شکل افراطی این گرایش است‪ .‬این‬              ‫آصف‪ :‬بله به ویژه بعد از بهار عربی این مساله تشدید شده است‪ .‬یکی از دلایل‬           ‫خوب از کار درنیامد‪ .‬البته من مشکلی با این نظریات رایج ندارم تا آنجایی‬
                                            ‫خیلی به نیروهای پیشرو لطمه زده و پیامدهای خیلی مهمی داشته است‪ .‬من‬                 ‫انقلاب در تونس عامل غافلگیری بود‪ .‬البته شاید تونس از نظر استراتژیک هم‬             ‫که قابل استفاده باشند‪ .‬من ضرورتا ردشان نم ‌یکنم ولی م ‌یگویم باید با آنها‬
                                                                                                                              ‫اهمیت کمتری داشت‪ .‬انقلاب تونس موفق شد و بن علی از کشور گریخت‪.‬‬                     ‫درگیر شوم‪ .‬من همزمان آنها را م ‌یخوانم و به منطقه خودم نگاه م ‌یکنم و به‬
                                                                          ‫در انقلا ‌بهای عربی این مساله را بررسی کرد ‌هام‪.‬‬    ‫اما وقتی این اتفاق افتاد دیگر کشورها متوجه شدند که خطر جدی است‪.‬‬                   ‫اید ‌ههایی م ‌یرسم تا در گفتگو و برخورد با آنها قرار بگیرم‪ .‬این گونه است که‬
                                                                                                                              ‫عربستان و امارات میلیو ‌نها دلار خرج م ‌یکنند تا اتفاق مشابهی در کشورهای‬          ‫ما م ‌یتوانیم در یک نظریه اجتماعی جهانی مشارکت کنیم‪ .‬نه این که بگوییم‬
                                            ‫سیاست امید با فکر کردن به بدیل شروع م ‌یکند‪ .‬اما این سیاست‪ ،‬یک پندار‬              ‫دیگر نیافتد‪ .‬مثلا به سودان نگاه کنید‪ .‬این کارها تغییر را بسیار دشوار کرده‬         ‫آنها مزخر ‌فاند و باید بیایند از من تقلید کنند‪ .‬و یا بگوییم ما چیزی نداریم‬
                                            ‫آرزومندانه (‪ )wishful thinking‬نیست‪ .‬یعنی بر اساس تحقیق و پروژ ‌های‬                ‫است‪ .‬شاید برای همین به استراتژ ‌یهای جدیدی نیاز است‪ .‬به زبان دیگر‪،‬‬                ‫و نم ‌یدانیم و باید از آنها پیروی کنیم‪ .‬خیر‪ .‬ما باید با آنها برخورد و گفتگوی‬
                                            ‫برای ساخت اف ‌قهای بدیل است‪ .‬برای من فکر کردن به این بدیل و امکانات‬               ‫همانطور که شما م ‌یگویید‪ ،‬اگر این دولتها تا این حد به هم کمک م ‌یکنند و‬
                                            ‫موجود و همچنین تلاش کردن در جهت تحققش‪ ،‬سیاست امید است‪ .‬زیرا به‬                                                                                                                                                                   ‫علمی داشته باشیم‪.‬‬
                                            ‫ما م ‌یگوید که کاری م ‌یشود کرد و به صورت عینی ممکن است به هد ‌فهایی‬

                                            ‫فیروزه‪ :‬گفتید «منطقه من» پس گویی به جز مطالعات منطق ‌های انگار خود با هم برای سرکوب اقدام م ‌یکنند شاید مردم هم برای مقاومت باید همین رسید‪.‬‬

                                            ‫‪HOMER DENTAL CENTRE‬‬

                                            ‫»ﻣﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ زﯾﺒﺎﯾﻰ را ﻣﻰدﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻰﺧﻮاﺳﺘﯿﺪ«‬
                                                                            ‫ﻣﺸﺎوره راﯾﮕﺎن‬

‫‪15‬‬
   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   20