Page 27 - 1489
P. 27
27 سال / 25شماره - 1489جمعه 11دنفسا 1396 م یكند ،آلترناتيو هنر معاصر است هنر
در برابر تئاتركلاسي ك ،پاسخ هنرمند
In touch with Iranian diversityVol. 25 / No. 1489 - Friday, Mar 2, 2018 امروز است به ريتم جامع هی كودكان ه ،سرود «مرد خودساخته» (مارش نظامی «تمدن» مرده اس ت .هر قدر به گذشته بازگردي م، اصول تجارت و خريد و فروش
معاصر و روابط پيچيد هی اجتماعی آمريكايی) را م یخوان د ،دو مرد در گوش های ،در از غرب به شرق تا سارايوو ،پرسپوليس ...همه جا اجناس فلسفه بافی م یكند و نتيجه
27 از يكسو ،و بيان شتاب زمان و در سايه در حال معاشق هان د .در برابر اين سوال قرار تنها ويرانی است كه ماندنی است .هيچ پيشرفتی م یگيرد ،از آنجا كه ب هعنوان مصرف
عين حال مكث بر آنچه در اثر اين م یگيريم كه آيا بايد تحت فشار نور مهای از پيش در تمدن ديده نم یشود تنها چيزی كه پيشرفت كنند ه ،چيزی توليد نم یكن د ،اعدام
شتاب ب یاهميت جلوه م یكن د .در تعيین شد ه ،دفن شد يا اينكه در لحظ ههای لذت كرد هاس ت ،تعالی و تجهيز سلا حهای جنگی ست
تئاتر عبدو ،بدن بازيگر تا سرحد موقت فردی ،به قيمت كوتاهی عمر قانع بو د .در يا پاك تهای نگهداری اجساد برای زدودن محيط خواهد ش د.
ويرانی در حركت است تا ويرانی برابر اين سوال كه چگونه م یشود درست زندگی زيست از آلودگی ،آ نهنگام كه آمريكا در خليج او از نفرت خود از دنيايی م یگويد
حاصل از خشونت بر جسم را كر د ،تنها پاس خهای نادرست م یتوانند وجود داشته فارس جنگ راه م یانداز د .شكنج ههای قرون كه توانايی «زندگی بخشيدن»
نمايش دهد ،سرعت ريتم صحن هها، باشن د .در پايا ن ،همه بازند هايم ،چرا كه هر نوع وسطايی ،در جنگ بوسنی درشرق و مجروح ندارد .نور از صور تها به جلوی
اجراهايی كه لحظه به لحظهی آن ساختن بدن در فرهنگ زيبايی چهره و اندام در صحنه حركت م یكند و ما سي مهای
سرشار از تصاوير دقي ق ،حساب بيان حس سرانجام به كليشه تبديل خواهد شد. غر ب ،دوروی يك سك هاند .ويران ههای جنگ به خارداری را می بينيم كه صحنه را از
شده و گاه خار قالعاده اس ت .ايجاد تئاتر عبدو هم ب هلحاظ فرم و هم در محتوا بر درون یترين اجزاء بدن انسان نيز رخنه كرده است. سالن تماشاگران جدا می كند و در
صحن ههای شلوغ و تصاوير پی در تئاتر معاصر تاثير بسزايی داشته اس ت .عبدو با عبدو از دنيايی م یگويد كه در آن اخلاق و پيا مهای دو سوی كناری صحنه پرچي نهای
پی ،كه هر يك م یتواند بنای يك كار ژانرهای مختلف بازی م یكن د ،بخ شهايی را به اخلاقی بعنوان عامل ارتباطی ميان انسا نها سفيدی را كه در معنای دوپهلوی
باش د ،بدون وجود دقت در پرداخت لغت معنی آثار خود تبديل م یكند و بعد از بين عمل نم یكن د ،بلكه تنها ابزاری است برای توجيه وجود یشا ن ،اردوگا ههای كار اجباری
و نظم ب یوقفه ،غير ممكن است. م یبردشان تا به تعاريف جديدی از امكان بيان خشون ت ،ب یعدالتی و ب هحاشيه راندن آنها كه در و در عين حال باغچ های با صفا را
تئاتر عبدو در عين حال نمونهای هنری خويش برسد .تسلط بر اين تكنيك ،بدون
از تئاتر سياسی امروز جهان غرب تسلط بر ژانرهای مختلف و شناخت كامل آنها چارچو بهای كليش های -مصرفی نم یگنجند. تصوير م یكنن د.
است كه گاه به پست مدرنيسم ممكن نيست .شايد تعريف بالا عبدو را علاوه در تئاتر عبد و ،بد نها «ماشي نهای متحرك» چهار نفر كه از سر تا پا با گچ سفيد
نزديك (البته نه از نگاه ايرانی كه بر«تئاتر خشونت» به «تئاتر تجربی» ب هعنوان هستند كه ايد ههای آبستره و موقعي تهای بان دپيچی شد هان د ،از سورا خهايی در
پست مدرنيسم برايش ابزاری برای حاصل نهايی جنبش آوانگارد در تئاتر نزدي کتر پيچيد هی روانی را ب هنمايش می گذارند كه تنها از كف صحنه بيرون م یآيند و گ لهای
توجيه عقب ماندگ یهای خود است، كند .در تئاتر عبدو ،يک داستان با يک موضوع مراسم عزاداری بر گردن آنها آويزان
بلكه بعنوان منتقد مدرنيسم از نگاه تعريف نم یشود ،بلكه پيچيدگ یهای زندگی طريق زبا ن ،قابل بيان نيستند. اس ت .مجمع خنده آوری از چند مرده
اجتماعی و موضوعاتی كه با يكديگر در ارتباطن د، زبان متنی كه رضا عبدو و برادرش سالار نوشت هان د، نما .حرك تهای بدنی آنها مجموع های
انسان مدرن). بصورت يك مجموعه ،اما با يك خط اصلی به ما در برخی جاهای نمايش زبانی كاملا شاعرانه است از تمري نهای حركتی و زجری ب یپايان
موضوعاتی چون جنگ ،راسيسم، عرضه م یشود .منبای علمی اين نوع از تئاتر كه ودرجاهایديگربهزبانروزمرهنزديكم یشود . را به ما القاء م یكن د .اكثر فيگورهايی
تجاوز ،سكسيسم ،ه مجن سگرايی، ما را وارد ظراف تها و ارتباط معضلات با يكديگر در صحن های ،در حاليكه يك گروه پيشاهنگی كه در طول نمايش م یبيني م ،دوبل
شيزوفرنی اجتماعی ...مبنای كار (مردها با دامن و زنان با شلوار) با يك آهنگ دارند و ب هعنوان زوج (دونفره) وارد
محتوايی عبدو هستن د .خلاصه م یشون د .در اينجا فرد هيچ شانسی
كنيم ،اگر سخن نيچه را كه م یگويد
(نقل به معن ی) جنگ و خشونت برای بقا ندار د.
و فتح كاری مردانه است و زندگی در عقب صحنه درهای سلول
بخشيدن و زايش كار زنان ه( ،و البته م یافتند و ناگهان صاحبان سرهای
بدون در نظر گرفتن اينكه نيچه اولی ناطق بروی صحنه م یآين د .دو
را ماي هی افتخار م یداند و دومی را راه ب ،يكی از آنها زنی با تبری در
كاری پس ت) ،مبنای اين تحليل قرار
دهيم ،م یتوان چنين گفت :رضا دس ت .آنها فرياد م یزنن د:
عبدو با به تصوير كشيدن خشونت «متمدن باشيد! درست رفتار
تهوع آميز فرهنگی و ب هظاهر متمد ن، كنيد!» ...و برای صحن های پرشتاب
ما را بسوی آن بخش ديگ ر ،بخش و پر تصوير زمين هسازی م یكنند.
زنان هی وجودما ن ،آن بخشی كه صحن های روان و ي كنفس همراه
توانايی خلق كردن و خدمت در با رق ص ،فيل م ،نقاشی ،تصاويری
راه زندگی و نه در راه مرگ را دار د، از فرهن گهای سنتی و اسطورهای،
بما نويد م یده د .او ما را به انتهای با بر شهايی خام و در هم از
نيستی م یبر د ،تا از پس آن راهی به صحن ههايی آبستره و انعكا سهای
سوی هستی بيابيم ،و مگر هما نگونه كه در پيش تصويری از ويرانی و جنگ روانی
نيز گفتي م ،معنای «دارآلوز» كه نام گروه تئاتر وی ميان فرهنگ غربی -سرمايه داری و
فرهنگ شرقی -اسلامی .حتی تيتر
بود ،زايش و زندگی نيست. نمايش نيز طعن های است به بهره
كشی مضاعف از اين جنگ .چراكه
نه تنها تصاوير جنگ را می توان ب هعنوان «نقل
منابع استفاده شده در یادداشت«تصاوير كودكی همراه قول» براحتی فروخ ت ،بلكه م یتوان آن را به
«قيم تگذاری بر شهری ويران» نيز تغيیر داد.
با خشونت» (بخش اول): صحن هی رضا عبدو مكانی است در حال تغيیر و
تحول مداو م .تنها پودرهای لباسشويی هستند كه
) - Cosmopolitan (Zeitschrift , Juni 1993 , Germany تغيیر نم یكنند .تصاوير زنده از نوعی حافظ هی
) - Stern (Zeitschrift , 1993 , Germany جمعی -فرهنگی كه با سرعتی ب ینظي ر ،همچون
)- Spiegel (Zeitschrift , 1994 , Germany هذيان و كابوس از مقابل چشمان تماشاگر
) - Theater heute ( 1994 , Germany م یگذرند و او را متوجه محدو دبودن و بست هبودن
فضای فرهنگی – اجتماع یاش م یسازد.
منابع استفاده شده در یادداشت«ویژگ یهای تئاتر رضا در جايی از متن گفته م یشود «از ويران ههای زندگی
به شتاب اگر در گذری ،شوقی به درك آن نخواهی
عبدو» (بخش دوم): داشت» .بازيگرانی با نيرويی ب یپايان در يك زمان
بندی دقيق كه از طريق صدا به آنها داده م یشود
( - Artaud, Antonin : Das Theater und sein Double به يك مسابق هی دو با زمان دست م یزنند ،انگار
)Fischer Verlag , Frankfurt , 1979 كه م یخواهند با صرف حداكثر نيرو و انرژی و توان
- BraBrauneck, Manfred : Theater im 20. Jahrhundert خود ،محدود بودن زمان حيات واقع هی نمايشی
)(Rowohlt Verlag, Hamburg, Neuausgabe 1998 را ب هزير علامت سوال ببرند .در حاليكه عد های
- Tiedemann , Kathrin : Die obszِ ne Banalitaet des مشغول پول شمردن هستند و از كورس مالی
) Todes (in :Theater der Zeit , Oktober 1994 در بورس صحبت م یكنند ،عد هی ديگری در حال
- Siegemund , Gerald : Newyork in Frankfurt in تماشای شهری هستند كه در حال سوختن اس ت.
)Journal Ffm (Heft 12 , 1993 در عين حال در دوردست باغی زيباست كه در آن
- Mِ hrle , Katja : Leichenteile im Kühlschrank ( In: FAZ
.11. Juni 1993 ) گ لهای آفتابگردان م یرويند.
- Grus , Michael : Hackfleisch (In: Frankfurter در پاسخ به پيام اخلاقی «متمدن باش» ،در اين
Rundschau ,15. Juni 1993 ) نمايش به اين نتيج هی ب یبرگشت م یرسيم كه
- Kosmann , Julia : In den Ruinen des Weltdorfes Hِ lle
)(In: TAZ Hamburg , August 1994
منابع اصلی یادداش تهای نیلوفر بیضایی:
http://www.chehreh.net/2008/10/post-43.html
http://www.chehreh.net/2008/10/post-49.html