Page 26 - 1489
P. 26
را برده خواست و هر كه را كه از نور مها خارج سياهپوشی زانو می زند و دعا م یخوان د .و در «اول» بسی بيش از ارزش جان ميليو نها انسان هنر 26
بو د ،به حاشيه ران د ،به نقد م یكش د .آيا دامر پس اينهم ه ،جوانی ب هظاهر خجالتی ،جفری دامر در جهان «سوم» است...
نتيج هی اين تنفر حاكم بر افكار عمومی نيس ت؟ (آدمخوار آمريكايی كه صدها نفر را می كشته و نام گروه تئاتر عبد و ،همانگونه كه در آغاز سال / 25شماره - 1489جمعه 11دنفسا 1396
آيا نفرت او از ه مجن سگرايان و سيا هپوستا ن ،در جسدشان را قطعه قطعه می كرده و در يخچالش پس تئاتر خشونت كه به بازسازی خشونت واقعا ً اين مطلب اشاره ش د« ،دار آ لوز»Dar A(
حاليكه خودش حتی تا لحظ هی مرگ ه مجن سگرا نگهداری م یكرده است .وی در سال ٩١دستگير موجود و نشان دادن ابتذال نهفته در پس آن ) Luzبود كه معنی آن حركت از تاريكی
بودن خود را نفی م یكر د ،نمون هی انسان بيمار در شد) ،آواز م یخوان د .در همين حال اندی ورل و م یپردازد ،در تئاتر امروز اروپا و آمريكا ،نمون هی به سوی روشنايی است كه زنان اكوادور
نتيج هی سركوب اميال انسانی خود نيس ت؟ انسانی تيم فيلمبردار یاش را م یبيني م ،كه قرار است اين واژه را برای زايیدن استفاده م یكنن د.
كه توانايی دوست داشتن ندارد و تنها نفرت را با فيلمی دربارهی زندگی دامر بساز د .مرزهای ميان بارز قرن بيستمی تئاتر سياسی اس ت. با وجود اينكه تئاتر عبدو سرشار از خشونت است
خود حمل م یكند .و بعد ،از يكسو دامر را م یبينی هنر و زندگی از ميان م یرود و همچنين نزديك يكی از مه مترين پيشگامان تئاتر خشون ت ،در و تجاوز ،پورنوگراف ی ،جنگ و هم هی زشت یهای
كه هنگام دستگيری ،به تمام جنايات خود اعتراف شدن هنر به ب یسليقگی مح ض .چرا كه دامر قرار آغاز قرن بيست م ،آنتون آرتو بود .آرتو علاوه موجود در جهان امروز را از طريق به صحنه بردن
م یكند و ب هسزای اعمالش م یرس د ،اما از سوی است نقش خود را بازی كن د .با سرعتی مر گآور ب راينكه بازيگر ،نويسنده و كارگردان تئاتر بود، آنها به طور جدی نقد م یكن د ،اما همانطور كه خود
ديگر سربازان آمريكايی را كه از جنگ خليج فارس، مونولو گها و ديالو گهايی را م یشنويم كه بخشی يكی از مه مترين تئوريسي نهای تئاتر معاصر نيز نيز بارها گفته است ،در اوج نا اميدی كه به تصوير
پيروزمندانه باز م یگردند و بعنوان قهرمانان ملی از از آنها از اعترافات دامر برگرفته شده كه م یگوي د، محسوب م یشود .وی در تعريف تئاتر خشونت م یكش د ،نقط های از اميد وجود دار د .اما نه يك
آنان بخاطر بمب انداختن بر سر انسا نهای ب یگناه قربان یهايش ترجيحا ه مجن سگراها و سياهان م ینويس د« :تئاتر خشونت به بيان نمادين يك
تقدير م یشو د .آيا اين پارادوكس نيس ت؟ آيا بود هان د .دوست دختر دوران مدرس هاش م یگويد خلاء در تحقق زندگی انسانی نم یپرداز د ،بلكه اميد واه ی.
آدمخواری قاتلی چون دامر با آدمخواری فرهنگی كه او هميشه در مورد سكس حرف م یزده ولی بر يك ضرورت اجتناب ناپذير تاكيد م یورزد». از عبدو با وجود عمر كوتاهش حدود ٢١نمايشنامه
هرگز آن را انجام نداده اس ت .در همين حا ل، آرتو تئاتر خشونت را با روشهای روانكاوی مدرن و ٢٠فيلم باقی ماند هاس ت .او جنون كار داشت و
آمريكا قابل مقايسه نيست؟ بازيگر نقش دامر يك قربانی را باچاقو م یكشد. مقايسه م یكن د ،كه برای كمك به درمان بيمار ،او بخصوص در سا لهای آخر عمرش كه م یدانست
با اينهمه تئاتر عبد و ،خشونت را نمايش م یده د، حال خودش دگرگون م یشود و گريان به تصوير را به موقعيتی بازم یگردان د ،كه موجب بيمار یاش به ايدز مبتلاست بيش از پيش كار م یكر د ،چرا كه
قاضی زن كه بر صفح هی تلويزيون ديده م یشو د، شده اس ت .وی شكسپير و پيروان سبك وی را م یدانست زمان زيادی ندار د .آخرين نمايش او در
اما آن را ب ههي چوجه تايید نم یكن د. م یگوي د« :مامان ،من خودم را كثيف كرد ها م .مرا نقد م یكند و معتقد است كه پافشاری آنها بر حالی اجرا شد كه عبدو در اثر بيماری قادر به راه
آنچه برخی را از ديدن چنين نمايشی به اين اشتباه بشوی!» و قاضی م یگوي د« :من مادرت نيست م .من تئوری «هنر برای هنر» ،به جدايی زندگی و هنر رفتن نبود ،موهای سرش ريخته بود و بدون كمك
م یانداز د ،خشونت بازسازی شده بر صحنه نيس ت، يك جادوگر م!» صحن هها در هم ادغام م یشوند از يكديگر م یانجام د .اين نوع نگاه راح تطلبانه از تهيه كنند هاش كه عبدو به وی تكيه م یكر د ،قادر
بلكه وحشت ماست از آن بخش خشون تطلب ١۴ .بازيگر مرتب در حركتند ،رو به تماشاگر به ديد آرتو تاثير تئاتر بر زندگی را ناديده م یگيرد. به رفتن بروی صحنه نبو د .رضا عبد و ،اين نابغ هی
رقص آفريقايی م یپردازن د .در دوصحن هی او ل، آرتو بر اين واقعيت تاكيد م یورزد ،در جامع های تئاتر در سال ،١٩٩۵در سن ٣١سالگی چشم از
درونمان كه خود را نمايان م یكن د. در حال حركت شلاق م یخورن د .جمل های مرتب كه روزب هروز بيمارتر و ديوان هتر م یشو د ،تئاتر
بازيگران در هيچ لحظ های از بازی ،اين شبهه را تكرار م یشو د« :خبرها رو شنيد های؟ مرد هها راه م یبايست موض عگيری كند .آرتو در فرم بدين باور جهان فرو بست.
ايجاد نم یكنند كه آنچه بر صحنه انجام م یشو د، م یروند» .و واقعا مرد هها آنچنان سريع در حركتند رسيده بود كه تئاتر ديگر نم یبايست ب هتنهايی و در قسمت بعدی اين نوشته به شرح و تحليل آثار
واقعی اس ت ،بلكه كل ساختمان اجرا مرتب بر اين كه تماشاگر ديگر نمی تواند آنها را همراهی كن د. همچنان بر سنت روح و زبان متكی باش د ،بلكه به رضا عبدو می پردازيم و اهميت و ويژگيهای آن را
تاكيد دارد آنچه م یبيني م ،نمايش اس ت .تماشاگر زبان جديدی (زبان بد ن) برای بيان نيازهای انسان
معاصر نيازمند اس ت .او بدنبال زبانی بود كه تنها برای تئاتر معاصر جهان بر م یشمریم.
نيز م یداند كه ب هديدن يك نمايش آمده اس ت.
خون صحن ه ،تا پايان نيز مصنوعی باقی م یمان د.
۲
ویژگ یهای تئاتر رضا عبدو
In touch with Iranian diversity
آنچه در كار عبدو اهميت دارد اينست كه دروغ به هر سو م ینگري م ،گوشت و خون و پوست كنده بر پاي هی «زبان در حرف» پی ريزی نشده باش د، در ادام هی این یادداشت ،از طريق تحليل دو اثر Vol. 25 / No. 1489 - Friday, Mar 2, 2018
صحن های بسيار واقع یتر از صحن ههای واقعی درد شده م یبينيم .ساختمان «قانون باقيمانده» بر بلكه از ابزار هنری ديگر نظير فيل م ،رادي و ،نقاشی، آخر عبدو به دلايل اهميت و ويژگ یهای آفرينش
و مرگ انسا نها جلوه م یكند كه توسط راديو و اساس پرنسيب تكرار پايه ريزی شده اس ت .اين موسيقی و حركت نيز بهره جويی كند .علاوه بر 26
تلويزيون طوری نمايش داده م یشوند كه خوب تكرار به ما اين امكان را م یدهد كه در طول نمايش آرتو كه نمايند هی غربی تئاتر آوانگارد است ،در هنری عبدو در تئاتر م یپردازيم.
جای خالی آنچه را كه نشنيد هايم يا آن بخ شهايی ژاپن نيز به رقص آوانگارد «بوتو» ب رم یخوريم كه تئاتر عبدو« ،تئاتر خشونت» است .خشونت يكی
فروخته شوند و قابل مصرف باشن د . از واقعه را كه در نيافت هاي م ،پر كنيم .جوهر اصلی پس از فاجع هی بم بهای هيروشيما بوجود آمد. از اصل یترين موضوعات تئاتر آوانگارد محسوب
«نقل قو لهايی از يك شهر ويران»( :)١٩٩٤در اين نمايش از كتا بهای مصری مرگ برگرفته شده معنای رقص بوتو ،رقص خشونت يا رقص تاريكی میشو د .با اينهمه موضوع خشونت ،جنگ و
آغاز نمايش ،صور تهای دو مرد( يكی پر و گرد و اس ت .هفت ايستگا ه ،مسير صعود روح به آسمان س ت .در اينجا بدن ب هعنوان ابزاری برای به تصوير نيستی قدمتی بسيار طولاتی دارد و از آثار دوران
ديگری نحيف و لاغر) را می بينيم كه ب هرنگ سفيد را مشخص م یكند .اجرا در چهار مكان مختلف كشيدن خشونت بكار م یرو د .كار طاقت فرسای آنتيك گرفته تا متون شكسپير نيز موضوعی
گريم شد هاند .سرها از روزن ههايی بيرون آمد هاند انجام م یگيرد .تماشاگر بر روی زمين م ینشيند بدنی ،حركت تا جايی كه بدن توان دار د ،شايد بوده كه همواره بدان پرداخته شده است.
و صور تها ب یحس بنظر م یرسن د .كمی جلوتر و بايد ايستگاه به ايستگاه همراه بازيگران نقل نوعی خودآزاری هنرمندانه بنظر برس د .سرعت در اينكه تئاتر آوانگارد و بسياری ازكارگردا نهای
نرد ههايی مانند ميل ههای زندان ديده م یشود .در مكان كن د .صدايی از ميكروفون فرمان از تماشاگر حركت و تا جايی كه گاه بنظر م یرس د ،اجرا كننده معتبر تئاتر ،بطور سيستماتيك اين موضوع را
سوی ديگر برجی از جعب ههای پودر لباسشويی .در م یخواهد كه بلند شو د ،به جلو برود ،بچرخد... بيهوش بر زمين خواهد افتا د ،مشخص هی اين شكل در صدر آثار خود قرارداد هاند ،نتيجهی ملموس
جلوی صحنه دو تلويزيون قرار دارند كه صور تها در آپارتمان دامر غذايی خونين بر سر ميز است و از بيان خشونت بر صحن هی نمايش اس ت .پس از شدن پارادوك سهای وحش تانگيز حاكم برعصر
را در نمای درشت برجست هتر م یساز د .صداها از س رانجام در ايستگاه آخر به آسمان رسيد هايم كه اين مقدم ه ،به آثار عبدو و ويژگی آن می پردازي م. حاض ر ،يعنی عصر اكتشافات و اوج نبوغ علمی
دستگا ههای صوتی پخش م یشوند و تصويرها متن با فضای سفيد و كسانی در لبا سهای سفيد ما را «قانون باقيمانده» ( :)١٩٩٣در رواي تهای قديمی انسان است .جهان امروز مدر نترين دوران تاريخ
را بطور همزمان لب می زنن د .سرهايی بدون بد ن. بياد بيمارستان م یانداز د .در همين حال در جايی انگليس یها داستانی هست دربارهی زنی كه با بشريت به لحاظ پيشرفت علمی و تكنيكی است.
اين فاصله گذاری اوليه در طول نمايش ما را با ديگر ،هنوز اجسادی اره می شوند .در ايستگاه نيروی اراده م یتوانسته شير شيرين را ترش كن د، در عين حال در همين دوران است كه بم بهای
فيگورهايی مواجه م یكند كه براستی نم یدانيم آيا آسمان ،ريگان را م یبينيم و دامر را كه كار تهای و اينكه اين زن را بعنوان جادوگر بدار آويخت هان د. هيروشيما بر سر ميليو نها انسان فروافتاد،
يادگاری امضاء م یكن د .اندی ورل با ما عكس در آغاز نمايش «قانون باقيمانده» بدن بر دار ميليو نها يهودی به اتا قهای گاز فرستاده شدند،
بد نهايشان بدا نها تعلق دارد يا نه. يادگاری م یگيرد .عبدو در اين نماي ش ،فرهنگ آويخت هی او را م یبينيم و هرچه نگا همان دقي قتر ويتنام یها قت لعام شدند ،تجاوزهای سيستماتيك
يكی از شهری ويران و مسموم م یگويد كه م یخواهد آمريكايی را كه با پندهای اخلاقی ،نه تنها شهرها م یشو د ،اجساد ديگری را نيز كشف م یكنيم. به زنان در جن گها ب هعنوان ابزار جنگ روانی مورد
بدان بازگرد د ،چرا كه از كثافت خيابا نها حالش را به ويرانی كشي د ،بلكه به نفی فرديت پرداخ ت، صدای زنگ كليسا ،مكان به گورستانی م یماند. استفاده قرار گرفتند و م یگيرند ...علاوه بر اي نها
بهم م یخورد و از خود می پرسد صاحب اين شهر ه مجن سگرايی را غير اخلاقی شمر د ،سياهپوستان تعدادی شمع بر روی صحن هی نيمه تاري ك. پول و بازار اقتصادی تعيینكنندهی ميزان ارزش
كيس ت؟ اما پاسخ برايش چندان مهم نيس ت ،چرا جان انسا نهاست و ارزش جان حيوانات در جهان
كه جای ديگری برای ماندن ندارد .ديگری دربارهی