Page 27 - Shahrvand BC Issue No. 1340
P. 27
دوربینهای پنهان خود حضور فلان نویسنده و شاعر را در ای نجا و آنجا
مطرح م یکنند و همزمان برای مطرح کردن خود از ارتباطشان با افراد
27 صاحبنام استفاده م یکنند؛ همان اسنوبیسم معروف .در مقابل همواره
و به شکل دردناکی شمار کثیری از بهترین رما نها و مجموعه داستا نها
و دفتر شعرها به کلی نادیده گرفته میشوند .اگر ای نها شانس بیاورند،
برای نمونه در جایزههای برخوردار از داوران درستکار و صاحب صلاحیت
یا کسانی که خود را موظف به کشف استعدادهای نو م یبینند ،دیده شوند
وگرنه به کلی به حاشیه و فراموشی سپرده م یگردند .چون نم یخواهم
روی افراد و آثار خاصی انگشت بگذارم و موضوع را به اصطلاح به اشخاص
معین محدود کنم ،آن را بسط نم یدهم.
حتی فضای مجازی هم از چنین آفتی که من آن را «فساد در ادبیات
سال / 22شماره - 1340جمعه 4تشهبیدرا 1394 ایران» مینامم ،خودداری نم یکند ،یعنی صاحبان و گردانندگان وبلاگها
و سایتها برای دیده شدن کارهایشان توسط اعضای این باندها خود را
مجبور به همسویی با آنها م یبینند .همصدا با آنها به مطرح کردن این
یا آن کتاب م یپردازند ،بدون ای نکه خود آن را خوانده باشند .من تمام
این مسائل را با ذکر پارهای از جزئیات به صورت شفاف و دقیق در کتاب
خاطراتم نوشتهام و قرار است بعد از مرگم ،همسرم هر طور که شده آن را
چاپ کند .در این کتاب به قول پرنس گریبایدوف «من به شما حقایقی را
خواهم گفت که از هر دروغی وحشتنا کترند».
در مورد جهانی شدن باید بگویم که جهانی شدن داستان نویسی ما از آن
شوربخت یهایی است که به این زودی کاهش نم یپذیرد .جهانی نشدن
رمان ایران ارتباط مستقیمی به پذیرش یا عدم پذیرش آن از سوی جامعه
ایران ندارد؛ هر چند تا حدی به طور غیرمستقیم با آن مرتبط است .امر
جهانی نشدن رمان ایرانی به دو عامل اساسی بستگی دارد .اگر تاگور
آثارش را به انگلیسی نم ینوشت ،محال بود که به دنیا شناسانده شود
دانش نویسندگانی مانند کافکا ،کنراد ،ناباکوف ،پاز ،یوسا و فوئنتس را چوبک را م یخواندند .برای جا افتادن داستان جدی در میان مردم ،من و نوبل هم ببرد؛ چنا نکه نویسندگان و شاعران بعد از او به دلیل عدم
م یخوانم ،از فرط تعجب دچار ناباوری میشوم .اما حقیقت دارد :آنها به نم یگویم مقامات کشوری و لشکری جمهوری اسلامی اینجا و آنجا از انتخاب چنین رویکردی جهانی نشدهاند .و اگر امروزه کران دسای
طرز جنو نآمیزی کتاب م یخواندند و م یخوانند و دست به تجربههای نو ارزش داستان حرف بزنند و هفت کانال تلویزیون بیشتر وقت خود را و جومپا لاهیری و آراویند آدیکا از همان کشور و یا خالد حسینی از
م یزدند و م یزنند .آیا ممکن است روزی روح نویسنده و شاعر ایرانی در صرف معرفی آثار داستانی باارزش کنند و استادهای رشت ههای ادبیات افغانستان و نورالدین فرح از سومالی جهانی م یشوند و بوکر و ایمپک
و جامع هشناسی و فیزیک و شیمی دانشگا هها پیش از شروع درس به دوبلین را م یبرند و یا برای آنها کاندیدا م یشوند ،به این دلیل است
همین مقیاس با ادبیات عجین شود؟ داستانهای منتشر شده اشاره کنند ،بلکه م یگویم مانند کشورهای که به انگلیسی م ینویسند .یا اگر نویسنده روس تباری همچون آندره
به هر حال معتقدم که اگر این عوامل درونی و بیرونی تا حدی – و نه آمریکا و کانادا و انگلستان و استرالیا در دوره دبستان و راهنمایی و مکین اعتبار جهانی کسب م یکند و جوایز معتبر فرانسه– گنگور ،فمینا
In touch with Iranian diversity در مقیاس مطلوب -به سود اهل قلم چرخش پیدا کنند ،آنگاه ادبیات دبیرستان در کتا بهای درسی به ادبیات داستانی معاصر توجه شود. ،و مدیسی– را م یبرد ،یا برای آنها کاندید م یشود ،به این خاطر است
داستانی ایران به مرور و آرام آرام جایگاه خود را در جامعه ایران و جهان کانا لهای تلویزیون که این همه سریال و فیل مهای تکراری و بازی فوتبال که به فرانسه م ینویسد .حتی زبا نهای اسپانیائی و ایتالیائی و آلمانی
به دست م یآورد .مدام سرانه مطالعه را مطرح م یکنند که امروزه فقط نشان م یدهند و در قبال ادبیات جدی توطئه سکوت در پیش گرفتهاند، هم جایگاه خاصی دارند .ایمره کرتش نویسنده مجاری و برنده نوبل،
در بعضی مطالعات و تحقیقات خاص به کار م یرود .برای نمونه هفتاد تغییر جهت دهند و در حد و اندازه تلویزیون کشورهای پیشرفته به معرفی به زبان آلمانی تسلط کامل دارد و شماری از آثار معتبر این زبان را به
و شش درصد از جوانان روزانه کمتر از سی دقیقه مطالعه م یکنند که ادبیات بپردازند .فرهنگسراها که در اصل متعلق به مردم هستند و نه مجاری ترجمه کرد .اما در حکومت توتالیتاریستی مجارستان حق نداشت
بیشتر از هفتاد درصد هم این وقت صرف کتابهای روانشناسی بازاری دولت و شهرداری ،در حال حاضر بدون استفاده افتادهاند .سالنهای آثار خود را به زبان آلمانی ترجمه کند .به محض فروپاشی حکومتهای
یک دقیقهای م یشود .جوانان ژاپن به طور متوسط نود دقیقه در روز پرشمار و بلااستفاده دانشگا ههای کشور ،در اختیار دوستداران ادبیات خودکامه اروپای شرقی چنین شد و به سرعت – کمتر از یک سال – آثارش
مطالعه م یکنند .دانشگاه آ کسفورد در همین زمینه تحقیقاتی کرده داستانی گذاشته نمیشود که بتوانند در آنجا جلسه بگذارند .به بیان به دیگر زبا نها ترجمه شد .آثار دیگر نویسنده مجار – شاندور مارای – نیز
است .در این تحقیقات بیشترین مطالعه همراستا با فعالیتهای حرفهای دیگر (ریچارد هوگارت ،فرانک ریموند لیویس ،ریموند ویلیامز ،کارل پوپر، مشمول همین قاعده شدند .حال اگر به رمانها و آثار برجسته تئوریک
افراد حدود سی و پنج دقیقه است و متعلق به کشور ژاپن .کشورهای لشک کولاکوفسکی و )...کل فرهنگ به مدد مولف ههای خودجوش ادبی – برای نمونه «ریختشناسی قص ههای پریان» نوشته ولادیمیر پراپ
ترکیه و برزیل در رتب ههای بعدی قرار دارند .بیشترین سرانه مطالعه «مردمی -دولتی» بازآفرینی و دستخوش تجدد شود ،یا به عبارت توجه کنیم ،م یبینیم این اثر منتشره در سال 1927سی سال بعد که از
آزاد به کشورهای فنلاند ،استونی و آلمان اختصاص دارد .اما بیشتر دقی قتر نوعى پكيربندى فرهنگى ( )Cultural Configurationپديدآيد سوی فرانسویها و آمریکائیها کشف و ترجمه شد ،جهانی گردید .اگر
Vol. 22 / No. 1340 - Friday, Apr. 24, 2015 کارشناسان فرهنگی جهان روی تعداد عنوانهای کتا بها ،کیفیت این lپaنrهاltuنuانCس)ا آننهااىسيا بساًاشادرضكاهءكبنهنددلهايلرویحيدره كه الگوى فرهنگى (Pattern چنین اتفاقی نم یافتاد ،محال بود جهانیان پراپ را بشناسند .حتی ژاپن
کتا بها و شمارگان آنها تاکید م یورزند .این بحث که قبلا هم من در انسان عامه نباشد بلکه حامی هم که دومین اقتصاد جهان را دارد ،نویسندگانش -برای نمونه ایشی
بارهاش سخن گفتهام ،در ایران فاجعهآمیز است .به این علت که طبق صدد تعالى فرهنگى خود هستند .آن وقت خواهید دید که همین مردم–
اولین سرشماری عمومی ،جمعیت سراسر کشور در سال 1335حدود البته رها از دغدغههای معیشت روزمره – تا چه حد داستان م یخوانند. گورو و موراکامی – به انگلیسی م ینویسند.
نوزده میلیون نفر و در سال 1345حدود بیست و شش میلیون نفر بوده از سوی دیگر شرایط معیشتی به گونهای شکل گرفته است که نویسنده این پرسش که رمان و داستان کوتاه ما در مجموع موفق بوده است یا
است .با روش میا نیابی میتوان گفت جمعیت ایران در سالهای 1340و و شاعر مجبورند برای گذران زندگی روزمره تا پاسی از شب کار کنند. نه و در این میان مقصر نویسند هها هستند یا مردم ،مانند همان پرسش
1341حدود بیست و دو میلیون و چهارصد هزار بوده است .حال نگاهی بنابراین اگر هم خلاقیتی وجود داشته باشد ،در این بستر به خودی «اول تخم به وجود آمد یا تخم مرغ» است .در واقع هگل حدود صد
بیندازیم به چند تایی از آن دسته کتا بهایی که طی آن سا لها چاپ خود کم و کمتر خواهد شد؛ مگر به مدد عنصر تصادف .البته منکر سال و اندی پیش این مساله را حل کرد :هر دو محصول یک پروس هاند.
شد و شماریشان برای من باقی مانده است :بیگانه – آلبر کامو -چاپ نم یتوان شد که ضعف درونی هم به این وضع دامن م یزند .اگر از عده اکنون نیز با توجه به آنچه که خواهم گفت ،م یتوان ادعا کرد که ضعف
دوم – – 1335ده هزار نسخه /خاطرات خانه اموات – داستایفسکی -چاپ خاصی بگذریم ،به طور عام نویسندگان ایران خیلی کم رمان و داستان و میانمایگی نویسندگان و شاعران در نوشتن و کتاب نخواندن مردم
دوم -1341ده هزار نسخه /دومین شانس – ویرژیل گور گیو – چاپ کوتاه ایرانی و خارجی م یخوانند ،حتی از خواندن کتابهای دوستان و
اول –1345-پنج هزار نسخه /اتاق شماره شش – چخوف – چاپ دوم – نزدیکان خود طفره م یروند .از خواندن متون دیگر عرص هها مانند فلسفه، محصول یک فرایند هستند.
-1342ده هزارنسخه /دو سرنوشت – ویلی کالینز – چاپ اول – -1345 جامعهشناسی ،روانشناسی ،اسطورهشناسی ،معناشناسی و نشانهشناسی تردیدی نیست که وضعیت داستان و شعر در ایران در حد و اندازههای
و نظری ههای ادبی هم شانه خالی م یکنند .از دست زدن به تجربه و ارتقاء ملتی با این گذشته و جمعیت و وسعت و امکانات نیست .بیشتر مردم
پنج هزار نسخه تجربه زیسته هراس دارند .کمتر به این یا آن شهر و روستای ایران م یروند با داستان ادبیات جدی ایرانی ارتباط ندارند .شاید کتابهای عام
حال میتوان جمعیت هشتاد میلیونی کنونی را با شمارگان ظاهری هزار و با مردم م یجوشند .لذا اطلاعات بسیاری از آنها– و نه همه -از جامعه و عام هپسند بخوانند ،ولی از دیدگاه روانشناسی اجتماعی این نوع
و صد جلد مقایسه کرد و فهمید که چرا نویسندگان و دیگر همکاران و هموطنانشان اندک است .تردیدی نیست که این اطلاعات و تجرب هها خواندنها تا حد زیادی جایگاه ارزندهای ندارد .نوعی سرگرمی است مثل
آنها در عرصه ادبیات م یتوانند روی حرفهای شدن خود حساب کنند. به خودی خود داستان نم یشوند ،اما آیا میتوان منکر بالارفتن اندوخته سریا لهای پلیسی کرهای و ترکیهای .داستان باید ضمن برخورداری
من به این دلیل از واژه «ظاهری» استفاده کردهام که شمارگان واقعی و توان ذهنی فرد شد؟ آیا تخیل با همین دید هها و شنید هها و دانش و از یک قصه خوب ،برای خواننده پرسش مطرح کند و از حیث صناعت
27 کتاب بین سیصد تا هفتصد جلد است و ناشر و مولف (یا مترجم) به خاطر ادبی هم از نوآوری برخوردار باشد .چنین رمانی برای مردم ما ناشناخته
است؛ حتی کمتر و بدتر از سالهای پیش از 1357که بسیاری از
فقدان متقاضی ،به این توافق میرسند. اطلاعات بی ارتباط است؟ وقتی زندگی و سیر و سفر میزان مطالعه و مردم معمولی رمانهای همسای هها ،تنگسیر و داستا نهای هدایت و
ادامه دارد
مطرح م یکنند و همزمان برای مطرح کردن خود از ارتباطشان با افراد
27 صاحبنام استفاده م یکنند؛ همان اسنوبیسم معروف .در مقابل همواره
و به شکل دردناکی شمار کثیری از بهترین رما نها و مجموعه داستا نها
و دفتر شعرها به کلی نادیده گرفته میشوند .اگر ای نها شانس بیاورند،
برای نمونه در جایزههای برخوردار از داوران درستکار و صاحب صلاحیت
یا کسانی که خود را موظف به کشف استعدادهای نو م یبینند ،دیده شوند
وگرنه به کلی به حاشیه و فراموشی سپرده م یگردند .چون نم یخواهم
روی افراد و آثار خاصی انگشت بگذارم و موضوع را به اصطلاح به اشخاص
معین محدود کنم ،آن را بسط نم یدهم.
حتی فضای مجازی هم از چنین آفتی که من آن را «فساد در ادبیات
سال / 22شماره - 1340جمعه 4تشهبیدرا 1394 ایران» مینامم ،خودداری نم یکند ،یعنی صاحبان و گردانندگان وبلاگها
و سایتها برای دیده شدن کارهایشان توسط اعضای این باندها خود را
مجبور به همسویی با آنها م یبینند .همصدا با آنها به مطرح کردن این
یا آن کتاب م یپردازند ،بدون ای نکه خود آن را خوانده باشند .من تمام
این مسائل را با ذکر پارهای از جزئیات به صورت شفاف و دقیق در کتاب
خاطراتم نوشتهام و قرار است بعد از مرگم ،همسرم هر طور که شده آن را
چاپ کند .در این کتاب به قول پرنس گریبایدوف «من به شما حقایقی را
خواهم گفت که از هر دروغی وحشتنا کترند».
در مورد جهانی شدن باید بگویم که جهانی شدن داستان نویسی ما از آن
شوربخت یهایی است که به این زودی کاهش نم یپذیرد .جهانی نشدن
رمان ایران ارتباط مستقیمی به پذیرش یا عدم پذیرش آن از سوی جامعه
ایران ندارد؛ هر چند تا حدی به طور غیرمستقیم با آن مرتبط است .امر
جهانی نشدن رمان ایرانی به دو عامل اساسی بستگی دارد .اگر تاگور
آثارش را به انگلیسی نم ینوشت ،محال بود که به دنیا شناسانده شود
دانش نویسندگانی مانند کافکا ،کنراد ،ناباکوف ،پاز ،یوسا و فوئنتس را چوبک را م یخواندند .برای جا افتادن داستان جدی در میان مردم ،من و نوبل هم ببرد؛ چنا نکه نویسندگان و شاعران بعد از او به دلیل عدم
م یخوانم ،از فرط تعجب دچار ناباوری میشوم .اما حقیقت دارد :آنها به نم یگویم مقامات کشوری و لشکری جمهوری اسلامی اینجا و آنجا از انتخاب چنین رویکردی جهانی نشدهاند .و اگر امروزه کران دسای
طرز جنو نآمیزی کتاب م یخواندند و م یخوانند و دست به تجربههای نو ارزش داستان حرف بزنند و هفت کانال تلویزیون بیشتر وقت خود را و جومپا لاهیری و آراویند آدیکا از همان کشور و یا خالد حسینی از
م یزدند و م یزنند .آیا ممکن است روزی روح نویسنده و شاعر ایرانی در صرف معرفی آثار داستانی باارزش کنند و استادهای رشت ههای ادبیات افغانستان و نورالدین فرح از سومالی جهانی م یشوند و بوکر و ایمپک
و جامع هشناسی و فیزیک و شیمی دانشگا هها پیش از شروع درس به دوبلین را م یبرند و یا برای آنها کاندیدا م یشوند ،به این دلیل است
همین مقیاس با ادبیات عجین شود؟ داستانهای منتشر شده اشاره کنند ،بلکه م یگویم مانند کشورهای که به انگلیسی م ینویسند .یا اگر نویسنده روس تباری همچون آندره
به هر حال معتقدم که اگر این عوامل درونی و بیرونی تا حدی – و نه آمریکا و کانادا و انگلستان و استرالیا در دوره دبستان و راهنمایی و مکین اعتبار جهانی کسب م یکند و جوایز معتبر فرانسه– گنگور ،فمینا
In touch with Iranian diversity در مقیاس مطلوب -به سود اهل قلم چرخش پیدا کنند ،آنگاه ادبیات دبیرستان در کتا بهای درسی به ادبیات داستانی معاصر توجه شود. ،و مدیسی– را م یبرد ،یا برای آنها کاندید م یشود ،به این خاطر است
داستانی ایران به مرور و آرام آرام جایگاه خود را در جامعه ایران و جهان کانا لهای تلویزیون که این همه سریال و فیل مهای تکراری و بازی فوتبال که به فرانسه م ینویسد .حتی زبا نهای اسپانیائی و ایتالیائی و آلمانی
به دست م یآورد .مدام سرانه مطالعه را مطرح م یکنند که امروزه فقط نشان م یدهند و در قبال ادبیات جدی توطئه سکوت در پیش گرفتهاند، هم جایگاه خاصی دارند .ایمره کرتش نویسنده مجاری و برنده نوبل،
در بعضی مطالعات و تحقیقات خاص به کار م یرود .برای نمونه هفتاد تغییر جهت دهند و در حد و اندازه تلویزیون کشورهای پیشرفته به معرفی به زبان آلمانی تسلط کامل دارد و شماری از آثار معتبر این زبان را به
و شش درصد از جوانان روزانه کمتر از سی دقیقه مطالعه م یکنند که ادبیات بپردازند .فرهنگسراها که در اصل متعلق به مردم هستند و نه مجاری ترجمه کرد .اما در حکومت توتالیتاریستی مجارستان حق نداشت
بیشتر از هفتاد درصد هم این وقت صرف کتابهای روانشناسی بازاری دولت و شهرداری ،در حال حاضر بدون استفاده افتادهاند .سالنهای آثار خود را به زبان آلمانی ترجمه کند .به محض فروپاشی حکومتهای
یک دقیقهای م یشود .جوانان ژاپن به طور متوسط نود دقیقه در روز پرشمار و بلااستفاده دانشگا ههای کشور ،در اختیار دوستداران ادبیات خودکامه اروپای شرقی چنین شد و به سرعت – کمتر از یک سال – آثارش
مطالعه م یکنند .دانشگاه آ کسفورد در همین زمینه تحقیقاتی کرده داستانی گذاشته نمیشود که بتوانند در آنجا جلسه بگذارند .به بیان به دیگر زبا نها ترجمه شد .آثار دیگر نویسنده مجار – شاندور مارای – نیز
است .در این تحقیقات بیشترین مطالعه همراستا با فعالیتهای حرفهای دیگر (ریچارد هوگارت ،فرانک ریموند لیویس ،ریموند ویلیامز ،کارل پوپر، مشمول همین قاعده شدند .حال اگر به رمانها و آثار برجسته تئوریک
افراد حدود سی و پنج دقیقه است و متعلق به کشور ژاپن .کشورهای لشک کولاکوفسکی و )...کل فرهنگ به مدد مولف ههای خودجوش ادبی – برای نمونه «ریختشناسی قص ههای پریان» نوشته ولادیمیر پراپ
ترکیه و برزیل در رتب ههای بعدی قرار دارند .بیشترین سرانه مطالعه «مردمی -دولتی» بازآفرینی و دستخوش تجدد شود ،یا به عبارت توجه کنیم ،م یبینیم این اثر منتشره در سال 1927سی سال بعد که از
آزاد به کشورهای فنلاند ،استونی و آلمان اختصاص دارد .اما بیشتر دقی قتر نوعى پكيربندى فرهنگى ( )Cultural Configurationپديدآيد سوی فرانسویها و آمریکائیها کشف و ترجمه شد ،جهانی گردید .اگر
Vol. 22 / No. 1340 - Friday, Apr. 24, 2015 کارشناسان فرهنگی جهان روی تعداد عنوانهای کتا بها ،کیفیت این lپaنrهاltuنuانCس)ا آننهااىسيا بساًاشادرضكاهءكبنهنددلهايلرویحيدره كه الگوى فرهنگى (Pattern چنین اتفاقی نم یافتاد ،محال بود جهانیان پراپ را بشناسند .حتی ژاپن
کتا بها و شمارگان آنها تاکید م یورزند .این بحث که قبلا هم من در انسان عامه نباشد بلکه حامی هم که دومین اقتصاد جهان را دارد ،نویسندگانش -برای نمونه ایشی
بارهاش سخن گفتهام ،در ایران فاجعهآمیز است .به این علت که طبق صدد تعالى فرهنگى خود هستند .آن وقت خواهید دید که همین مردم–
اولین سرشماری عمومی ،جمعیت سراسر کشور در سال 1335حدود البته رها از دغدغههای معیشت روزمره – تا چه حد داستان م یخوانند. گورو و موراکامی – به انگلیسی م ینویسند.
نوزده میلیون نفر و در سال 1345حدود بیست و شش میلیون نفر بوده از سوی دیگر شرایط معیشتی به گونهای شکل گرفته است که نویسنده این پرسش که رمان و داستان کوتاه ما در مجموع موفق بوده است یا
است .با روش میا نیابی میتوان گفت جمعیت ایران در سالهای 1340و و شاعر مجبورند برای گذران زندگی روزمره تا پاسی از شب کار کنند. نه و در این میان مقصر نویسند هها هستند یا مردم ،مانند همان پرسش
1341حدود بیست و دو میلیون و چهارصد هزار بوده است .حال نگاهی بنابراین اگر هم خلاقیتی وجود داشته باشد ،در این بستر به خودی «اول تخم به وجود آمد یا تخم مرغ» است .در واقع هگل حدود صد
بیندازیم به چند تایی از آن دسته کتا بهایی که طی آن سا لها چاپ خود کم و کمتر خواهد شد؛ مگر به مدد عنصر تصادف .البته منکر سال و اندی پیش این مساله را حل کرد :هر دو محصول یک پروس هاند.
شد و شماریشان برای من باقی مانده است :بیگانه – آلبر کامو -چاپ نم یتوان شد که ضعف درونی هم به این وضع دامن م یزند .اگر از عده اکنون نیز با توجه به آنچه که خواهم گفت ،م یتوان ادعا کرد که ضعف
دوم – – 1335ده هزار نسخه /خاطرات خانه اموات – داستایفسکی -چاپ خاصی بگذریم ،به طور عام نویسندگان ایران خیلی کم رمان و داستان و میانمایگی نویسندگان و شاعران در نوشتن و کتاب نخواندن مردم
دوم -1341ده هزار نسخه /دومین شانس – ویرژیل گور گیو – چاپ کوتاه ایرانی و خارجی م یخوانند ،حتی از خواندن کتابهای دوستان و
اول –1345-پنج هزار نسخه /اتاق شماره شش – چخوف – چاپ دوم – نزدیکان خود طفره م یروند .از خواندن متون دیگر عرص هها مانند فلسفه، محصول یک فرایند هستند.
-1342ده هزارنسخه /دو سرنوشت – ویلی کالینز – چاپ اول – -1345 جامعهشناسی ،روانشناسی ،اسطورهشناسی ،معناشناسی و نشانهشناسی تردیدی نیست که وضعیت داستان و شعر در ایران در حد و اندازههای
و نظری ههای ادبی هم شانه خالی م یکنند .از دست زدن به تجربه و ارتقاء ملتی با این گذشته و جمعیت و وسعت و امکانات نیست .بیشتر مردم
پنج هزار نسخه تجربه زیسته هراس دارند .کمتر به این یا آن شهر و روستای ایران م یروند با داستان ادبیات جدی ایرانی ارتباط ندارند .شاید کتابهای عام
حال میتوان جمعیت هشتاد میلیونی کنونی را با شمارگان ظاهری هزار و با مردم م یجوشند .لذا اطلاعات بسیاری از آنها– و نه همه -از جامعه و عام هپسند بخوانند ،ولی از دیدگاه روانشناسی اجتماعی این نوع
و صد جلد مقایسه کرد و فهمید که چرا نویسندگان و دیگر همکاران و هموطنانشان اندک است .تردیدی نیست که این اطلاعات و تجرب هها خواندنها تا حد زیادی جایگاه ارزندهای ندارد .نوعی سرگرمی است مثل
آنها در عرصه ادبیات م یتوانند روی حرفهای شدن خود حساب کنند. به خودی خود داستان نم یشوند ،اما آیا میتوان منکر بالارفتن اندوخته سریا لهای پلیسی کرهای و ترکیهای .داستان باید ضمن برخورداری
من به این دلیل از واژه «ظاهری» استفاده کردهام که شمارگان واقعی و توان ذهنی فرد شد؟ آیا تخیل با همین دید هها و شنید هها و دانش و از یک قصه خوب ،برای خواننده پرسش مطرح کند و از حیث صناعت
27 کتاب بین سیصد تا هفتصد جلد است و ناشر و مولف (یا مترجم) به خاطر ادبی هم از نوآوری برخوردار باشد .چنین رمانی برای مردم ما ناشناخته
است؛ حتی کمتر و بدتر از سالهای پیش از 1357که بسیاری از
فقدان متقاضی ،به این توافق میرسند. اطلاعات بی ارتباط است؟ وقتی زندگی و سیر و سفر میزان مطالعه و مردم معمولی رمانهای همسای هها ،تنگسیر و داستا نهای هدایت و
ادامه دارد