Page 27 - Shahrvand BC Issue No. 1340
P. 27
‫دوربین‌های پنهان خود حضور فلان نویسنده و شاعر را در ای ‌نجا و آن‌جا‬
‫مطرح م ‌یکنند و همزمان برای مطرح کردن خود از ارتباط‌شان با افراد‬
‫‪27‬‬ ‫صاحب‌نام استفاده م ‌یکنند؛ همان اسنوبیسم معروف‪ .‬در مقابل همواره‬

‫و به شکل دردناکی شمار کثیری از بهترین رما ‌نها و مجموعه داستا ‌نها‬
‫و دفتر شعرها به کلی نادیده گرفته می‌شوند‪ .‬اگر ای ‌نها شانس بیاورند‪،‬‬
‫برای نمونه در جایزه‌های برخوردار از داوران درستکار و صاحب صلاحیت‬
‫یا کسانی که خود را موظف به کشف استعدادهای نو م ‌یبینند‪ ،‬دیده شوند‬
‫وگرنه به کلی به حاشیه و فراموشی سپرده م ‌یگردند‪ .‬چون نم ‌یخواهم‬
‫روی افراد و آثار خاصی انگشت بگذارم و موضوع را به اصطلاح به اشخاص‬
‫معین محدود کنم‪ ،‬آن را بسط نم ‌یدهم‪.‬‬
‫حتی فضای مجازی هم از چنین آفتی که من آن را «فساد در ادبیات‬
‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1340‬جمعه ‪ 4‬تشهبیدرا ‪1394‬‬ ‫ایران» می‌نامم‪ ،‬خودداری نم ‌یکند‪ ،‬یعنی صاحبان و گردانندگان وبلاگ‌ها‬
‫و سایت‌ها برای دیده شدن کارهای‌شان توسط اعضای این باندها خود را‬
‫مجبور به همسویی با آنها م ‌یبینند‪ .‬هم‌صدا با آنها به مطرح کردن این‬
‫یا آن کتاب م ‌یپردازند‪ ،‬بدون ای ‌نکه خود آن را خوانده باشند‪ .‬من تمام‬
‫این مسائل را با ذکر پاره‌ای از جزئیات به صورت شفاف و دقیق در کتاب‬
‫خاطراتم نوشته‌ام و قرار است بعد از مرگم‪ ،‬همسرم هر طور که شده آن را‬
‫چاپ کند‪ .‬در این کتاب به قول پرنس گریبایدوف «من به شما حقایقی را‬
‫خواهم گفت که از هر دروغی وحشتنا ‌کترند‪».‬‬
‫در مورد جهانی شدن باید بگویم که جهانی شدن داستان نویسی ما از آن‬
‫شوربخت ‌یهایی است که به این زودی کاهش نم ‌یپذیرد‪ .‬جهانی نشدن‬
‫رمان ایران ارتباط مستقیمی به پذیرش یا عدم پذیرش آن از سوی جامعه‬
‫ایران ندارد؛ هر چند تا حدی به طور غیرمستقیم با آن مرتبط است‪ .‬امر‬
‫جهانی نشدن رمان ایرانی به دو عامل اساسی بستگی دارد‪ .‬اگر تاگور‬
‫آثارش را به انگلیسی نم ‌ینوشت‪ ،‬محال بود که به دنیا شناسانده شود‬
‫دانش نویسندگانی مانند کافکا‪ ،‬کنراد‪ ،‬ناباکوف‪ ،‬پاز‪ ،‬یوسا و فوئنتس را‬ ‫چوبک را م ‌یخواندند‪ .‬برای جا افتادن داستان جدی در میان مردم‪ ،‬من‬ ‫و نوبل هم ببرد؛ چنا ‌نکه نویسندگان و شاعران بعد از او به دلیل عدم‬
‫م ‌یخوانم‪ ،‬از فرط تعجب دچار ناباوری می‌شوم‪ .‬اما حقیقت دارد‪ :‬آنها به‬ ‫نم ‌یگویم مقامات کشوری و لشکری جمهوری اسلامی این‌جا و آن‌جا از‬ ‫انتخاب چنین رویکردی جهانی نشده‌اند‪ .‬و اگر امروزه کران دسای‬
‫طرز جنو ‌نآمیزی کتاب م ‌یخواندند و م ‌یخوانند و دست به تجربه‌های نو‬ ‫ارزش داستان حرف بزنند و هفت کانال تلویزیون بیشتر وقت خود را‬ ‫و جومپا لاهیری و آراویند آدیکا از همان کشور و یا خالد حسینی از‬
‫م ‌یزدند و م ‌یزنند‪ .‬آیا ممکن است روزی روح نویسنده و شاعر ایرانی در‬ ‫صرف معرفی آثار داستانی باارزش کنند و استادهای رشت ‌ههای ادبیات‬ ‫افغانستان و نورالدین فرح از سومالی جهانی م ‌یشوند و بوکر و ایمپک‬
‫و جامع ‌هشناسی و فیزیک و شیمی دانشگا ‌هها پیش از شروع درس به‬ ‫دوبلین را م ‌یبرند و یا برای آنها کاندیدا م ‌یشوند‪ ،‬به این دلیل است‬
‫همین مقیاس با ادبیات عجین شود؟‬ ‫داستان‌های منتشر شده اشاره کنند‪ ،‬بلکه م ‌یگویم مانند کشورهای‬ ‫که به انگلیسی م ‌ینویسند‪ .‬یا اگر نویسنده روس تباری همچون آندره‬
‫به هر حال معتقدم که اگر این عوامل درونی و بیرونی تا حدی – و نه‬ ‫آمریکا و کانادا و انگلستان و استرالیا در دوره دبستان و راهنمایی و‬ ‫مکین اعتبار جهانی کسب م ‌یکند و جوایز معتبر فرانسه– گنگور‪ ،‬فمینا‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫در مقیاس مطلوب ‪ -‬به سود اهل قلم چرخش پیدا کنند‪ ،‬آنگاه ادبیات‬ ‫دبیرستان در کتا ‌بهای درسی به ادبیات داستانی معاصر توجه شود‪.‬‬ ‫‪ ،‬و مدیسی– را م ‌یبرد‪ ،‬یا برای آن‌ها کاندید م ‌یشود‪ ،‬به این خاطر است‬
‫داستانی ایران به مرور و آرام آرام جایگاه خود را در جامعه ایران و جهان‬ ‫کانا ‌لهای تلویزیون که این همه سریال و فیل ‌مهای تکراری و بازی فوتبال‬ ‫که به فرانسه م ‌ینویسد‪ .‬حتی زبا ‌نهای اسپانیائی و ایتالیائی و آلمانی‬
‫به دست م ‌یآورد‪ .‬مدام سرانه مطالعه را مطرح م ‌یکنند که امروزه فقط‬ ‫نشان م ‌یدهند و در قبال ادبیات جدی توطئه سکوت در پیش گرفته‌اند‪،‬‬ ‫هم جایگاه خاصی دارند‪ .‬ایمره کرتش نویسنده مجاری و برنده نوبل‪،‬‬
‫در بعضی مطالعات و تحقیقات خاص به کار م ‌یرود‪ .‬برای نمونه هفتاد‬ ‫تغییر جهت دهند و در حد و اندازه تلویزیون کشورهای پیشرفته به معرفی‬ ‫به زبان آلمانی تسلط کامل دارد و شماری از آثار معتبر این زبان را به‬
‫و شش درصد از جوانان روزانه کمتر از سی دقیقه مطالعه م ‌یکنند که‬ ‫ادبیات بپردازند‪ .‬فرهنگسراها که در اصل متعلق به مردم هستند و نه‬ ‫مجاری ترجمه کرد‪ .‬اما در حکومت توتالیتاریستی مجارستان حق نداشت‬
‫بیشتر از هفتاد درصد هم این وقت صرف کتاب‌های روان‌شناسی بازاری‬ ‫دولت و شهرداری‪ ،‬در حال حاضر بدون استفاده افتاده‌اند‪ .‬سالن‌های‬ ‫آثار خود را به زبان آلمانی ترجمه کند‪ .‬به محض فروپاشی حکومت‌های‬
‫یک دقیقه‌ای م ‌یشود‪ .‬جوانان ژاپن به طور متوسط نود دقیقه در روز‬ ‫پرشمار و بلااستفاده دانشگا ‌ههای کشور‪ ،‬در اختیار دوستداران ادبیات‬ ‫خودکامه اروپای شرقی چنین شد و به سرعت – کمتر از یک سال – آثارش‬
‫مطالعه م ‌یکنند‪ .‬دانشگاه آ کسفورد در همین زمینه تحقیقاتی کرده‬ ‫داستانی گذاشته نمی‌شود که بتوانند در آن‌جا جلسه بگذارند‪ .‬به بیان‬ ‫به دیگر زبا ‌نها ترجمه شد‪ .‬آثار دیگر نویسنده مجار – شاندور مارای – نیز‬
‫است‪ .‬در این تحقیقات بیشترین مطالعه هم‌راستا با فعالیت‌های حرفه‌ای‬ ‫دیگر (ریچارد هوگارت ‪ ،‬فرانک ریموند لیویس‪ ،‬ریموند ویلیامز‪ ،‬کارل پوپر‪،‬‬ ‫مشمول همین قاعده شدند‪ .‬حال اگر به رمان‌ها و آثار برجسته تئوریک‬
‫افراد حدود سی و پنج دقیقه است و متعلق به کشور ژاپن‪ .‬کشورهای‬ ‫لشک کولاکوفسکی و ‪ )...‬کل فرهنگ به مدد مولف ‌ههای خودجوش‬ ‫ادبی – برای نمونه «ریخت‌شناسی قص ‌ههای پریان» نوشته ولادیمیر پراپ‬
‫ترکیه و برزیل در رتب ‌ههای بعدی قرار دارند‪ .‬بیشترین سرانه مطالعه‬ ‫«مردمی‪ -‬دولتی» بازآفرینی و دستخوش تجدد شود‪ ،‬یا به عبارت‬ ‫توجه کنیم‪ ،‬م ‌یبینیم این اثر منتشره در سال ‪ 1927‬سی سال بعد که از‬
‫آزاد به کشورهای فنلاند‪ ،‬استونی و آلمان اختصاص دارد‪ .‬اما بیشتر‬ ‫دقی ‌قتر نوعى پكيربندى فرهنگى (‪ )Cultural Configuration‬پديد‏آيد‬ ‫سوی فرانسوی‌ها و آمریکائی‌ها کشف و ترجمه شد‪ ،‬جهانی گردید‪ .‬اگر‬
‫‪Vol. 22 / No. 1340 - Friday, Apr. 24, 2015‬‬ ‫کارشناسان فرهنگی جهان روی تعداد عنوان‌های کتا ‌بها‪ ،‬کیفیت این‬ ‫‪l‬پ‪a‬ن‪r‬ها‪ltu‬ن‪u‬ان‪C‬س)ا آ‏ننهااىسيا بساًاشادرضكاهءكبنهنددلهايلرویحيدره‬ ‫كه الگوى فرهنگى (‪Pattern‬‬ ‫چنین اتفاقی نم ‌یافتاد‪ ،‬محال بود جهانیان پراپ را بشناسند‪ .‬حتی ژاپن‬
‫کتا ‌بها و شمارگان آنها تاکید م ‌یورزند‪ .‬این بحث که قبلا هم من در‬ ‫انسان عامه نباشد بلکه حامی‬ ‫هم که دومین اقتصاد جهان را دارد‪ ،‬نویسندگانش‪ -‬برای نمونه ایشی‬
‫باره‌اش سخن گفته‌ام‪ ،‬در ایران فاجعه‌آمیز است‪ .‬به این علت که طبق‬ ‫صدد تعالى فرهنگى خود هستند‪ .‬آن وقت خواهید دید که همین مردم–‬
‫اولین سرشماری عمومی‪ ،‬جمعیت سراسر کشور در سال ‪ 1335‬حدود‬ ‫البته رها از دغدغه‌های معیشت روزمره – تا چه حد داستان م ‌یخوانند‪.‬‬ ‫گورو و موراکامی – به انگلیسی م ‌ینویسند‪.‬‬
‫نوزده میلیون نفر و در سال ‪ 1345‬حدود بیست و شش میلیون نفر بوده‬ ‫از سوی دیگر شرایط معیشتی به گونه‌ای شکل گرفته است که نویسنده‬ ‫این پرسش که رمان و داستان کوتاه ما در مجموع موفق بوده است یا‬
‫است‪ .‬با روش میا ‌نیابی می‌توان گفت جمعیت ایران در سال‌های ‪ 1340‬و‬ ‫و شاعر مجبورند برای گذران زندگی روزمره تا پاسی از شب کار کنند‪.‬‬ ‫نه و در این میان مقصر نویسند ‌هها هستند یا مردم‪ ،‬مانند همان پرسش‬
‫‪ 1341‬حدود بیست و دو میلیون و چهارصد هزار بوده است‪ .‬حال نگاهی‬ ‫بنابراین اگر هم خلاقیتی وجود داشته باشد‪ ،‬در این بستر به خودی‬ ‫«اول تخم به وجود آمد یا تخم مرغ» است‪ .‬در واقع هگل حدود صد‬
‫بیندازیم به چند تایی از آن دسته کتا ‌بهایی که طی آن سا ‌لها چاپ‬ ‫خود کم و کمتر خواهد شد؛ مگر به مدد عنصر تصادف ‪ .‬البته منکر‬ ‫سال و اندی پیش این مساله را حل کرد‪ :‬هر دو محصول یک پروس ‌هاند‪.‬‬
‫شد و شماری‌شان برای من باقی مانده است‪ :‬بیگانه – آلبر کامو‪ -‬چاپ‬ ‫نم ‌یتوان شد که ضعف درونی هم به این وضع دامن م ‌یزند‪ .‬اگر از عده‬ ‫اکنون نیز با توجه به آن‌چه که خواهم گفت‪ ،‬م ‌یتوان ادعا کرد که ضعف‬
‫دوم – ‪– 1335‬ده هزار نسخه ‪/‬خاطرات خانه اموات – داستایفسکی‪ -‬چاپ‬ ‫خاصی بگذریم‪ ،‬به طور عام نویسندگان ایران خیلی کم رمان و داستان‬ ‫و میان‌مایگی نویسندگان و شاعران در نوشتن و کتاب نخواندن مردم‬
‫دوم ‪ -1341‬ده هزار نسخه ‪/‬دومین شانس – ویرژیل گور گیو – چاپ‬ ‫کوتاه ایرانی و خارجی م ‌یخوانند‪ ،‬حتی از خواندن کتاب‌های دوستان و‬
‫اول ‪ –1345-‬پنج هزار نسخه ‪ /‬اتاق شماره شش – چخوف – چاپ دوم –‬ ‫نزدیکان خود طفره م ‌یروند‪ .‬از خواندن متون دیگر عرص ‌هها مانند فلسفه‪،‬‬ ‫محصول یک فرایند هستند‪.‬‬
‫‪ -1342‬ده هزارنسخه‪ /‬دو سرنوشت – ویلی کالینز – چاپ اول – ‪-1345‬‬ ‫جامعه‌شناسی‪ ،‬روانشناسی‪ ،‬اسطوره‌شناسی‪ ،‬معناشناسی و نشانه‌شناسی‬ ‫تردیدی نیست که وضعیت داستان و شعر در ایران در حد و اندازه‌های‬
‫و نظری ‌ههای ادبی هم شانه خالی م ‌یکنند‪ .‬از دست زدن به تجربه و ارتقاء‬ ‫ملتی با این گذشته و جمعیت و وسعت و امکانات نیست‪ .‬بیشتر مردم‬
‫پنج هزار نسخه‬ ‫تجربه زیسته هراس دارند‪ .‬کمتر به این یا آن شهر و روستای ایران م ‌یروند‬ ‫با داستان ادبیات جدی ایرانی ارتباط ندارند‪ .‬شاید کتاب‌های عام‬
‫حال می‌توان جمعیت هشتاد میلیونی کنونی را با شمارگان ظاهری هزار‬ ‫و با مردم م ‌یجوشند ‪ .‬لذا اطلاعات بسیاری از آنها– و نه همه ‪ -‬از جامعه‬ ‫و عام ‌هپسند بخوانند‪ ،‬ولی از دیدگاه روانشناسی اجتماعی این نوع‬
‫و صد جلد مقایسه کرد و فهمید که چرا نویسندگان و دیگر همکاران‬ ‫و هموطنان‌شان اندک است‪ .‬تردیدی نیست که این اطلاعات و تجرب ‌هها‬ ‫خواندن‌ها تا حد زیادی جایگاه ارزنده‌ای ندارد‪ .‬نوعی سرگرمی است مثل‬
‫آنها در عرصه ادبیات م ‌یتوانند روی حرفه‌ای شدن خود حساب کنند‪.‬‬ ‫به خودی خود داستان نم ‌یشوند‪ ،‬اما آیا می‌توان منکر بالارفتن اندوخته‬ ‫سریا ‌لهای پلیسی کره‌ای و ترکیه‌ای‪ .‬داستان باید ضمن برخورداری‬
‫من به این دلیل از واژه «ظاهری» استفاده کرده‌ام که شمارگان واقعی‬ ‫و توان ذهنی فرد شد؟ آیا تخیل با همین دید ‌هها و شنید ‌هها و دانش و‬ ‫از یک قصه خوب‪ ،‬برای خواننده پرسش مطرح کند و از حیث صناعت‬
‫‪27‬‬ ‫کتاب بین سیصد تا هفتصد جلد است و ناشر و مولف (یا مترجم) به خاطر‬ ‫ادبی هم از نوآوری برخوردار باشد‪ .‬چنین رمانی برای مردم ما ناشناخته‬
‫است؛ حتی کمتر و بدتر از سال‌های پیش از ‪ 1357‬که بسیاری از‬
‫فقدان متقاضی‪ ،‬به این توافق می‌رسند‪.‬‬ ‫اطلاعات بی ارتباط است؟ وقتی زندگی و سیر و سفر میزان مطالعه و‬ ‫مردم معمولی رمان‌های همسای ‌هها‪ ،‬تنگسیر و داستا ‌نهای هدایت و‬
‫ادامه دارد‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32