Page 26 - Shahrvand BC Issue No. 1340
P. 26
‫شما علاوه بر نویسنده بودن‪ ،‬از فعال‌ترین‬
‫منتقدان حوزه‌ی ادبیات داستانی هستید‪.‬‬
‫در یک نگاه کلی‪ ،‬ادبیات داستانی ایران‬ ‫علت ممنوع‌القلم شد ‌نتان در ایران چیست؟‬ ‫‪26‬‬
‫در قیاس با ادبیات داستانی غرب در چه‬ ‫پیش از پاسخ نکته‌ای را ذکر م ‌یکنم‪ .‬در این مصاحبه منظور من از‬ ‫‪26‬‬
‫جایگاهی قرار دارد؟ امیدی به جهانی‬ ‫داستان‪ ،‬هم رمان و نوولت است و هم داستان کوتاه‪ ،‬نیمه بلند و بلند‪.‬‬
‫شد ‌ناش هست؟‬ ‫هم دربرگیرنده مقوله ‪ Fiction‬است و هم ‪ Story‬اما در پاسخ به این‬
‫ما نویسند ‌ههایی داریم که خوب و زیاد م ‌یخوانند‪،‬‬ ‫سوال باید بگویم علت اصلی به محتوای داستا ‌نهای من برم ‌یگردد که‬
‫و از استعداد بالایی هم برخوردارند و کارهای‬ ‫شخصی ‌تها و کن ‌شهای داستانی خنثی نیستند‪ .‬در همه داستا ‌نهایم‬
‫مقبولی هم م ‌ینویسند‪ ،‬اما سطح کارهای چاپ‬ ‫شماری از کسان روایت‪ ،‬با هر درجه‌ای از مقبولیت اجتماعی و اخلاقی‬
‫شده در ایران به دلیل وجود سانسور شدید‪ ،‬نسبت‬ ‫و فردیت‪ ،‬ذهنی پرسشگر دارند و جنبه اعتراضی کردار و رفتار آنها کم‬
‫به کارهای جهانی‪ ،‬حتی ترکیه و مصر و تونس‪،‬‬ ‫نیست‪ .‬برای نمونه وقتی یک شخصیت داستانی من م ‌یبیند یک تابلت‬
‫نازل است؛ چون کارهای تراز اول نویسندگان‬ ‫یا دستگاهی مشابه آن سه میلیون تومان قیمت دارد‪ ،‬و به هر طریقی‬ ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1340‬جمعه ‪ 4‬تشهبیدرا ‪1394‬‬
‫ایرانی‪ ،‬اصلا مجوز نم ‌یگیرد‪ .‬به طور دقیق بد‬ ‫فهمیده است که قیمت آن در بازار امیرنشین‌های خلیج فارس فقط‬
‫نیست اشاره کنم که من همه ساله شماری از‬ ‫صد دلار است که حداکثر باید در ایران پانصد هزار فروخته شود‪ ،‬و عدد‬
‫رما ‌نها و داستان‌های کوتاه هموطنان را پیش از‬ ‫سه میلیون برم ‌یگردد به این که چه کسانی و نهادهایی از این جا به‬
‫چاپ می‌خوانم‪ .‬خودشان لطف م ‌یکنند و برای‬ ‫جایی سود م ‌یبرند و مردم را تاراج م ‌یکنند‪ .‬چنین فردی از نظر فکری‬
‫اظهار نظر م ‌یفرستند‪ .‬دقیقا بهترین آثار اصلا‬ ‫و رفتاری موضع م ‌یگیرد‪ .‬اما ذهنی که پرسشگر نیست و خصوصیت‬
‫مجوز نم ‌یگیرند‪ .‬آثار خوب در رده بعد ‌یاند که‬ ‫اعتراضی هم ندارد‪ ،‬با این پرسش‌ها بیگانه است و فقط به خود یا والدین‬
‫حدود هفتاد ‪ -‬هشتاد اصلاحیه م ‌یخورند که‬ ‫خود فشار م ‌یآورد که آن را برای او بخرند‪ .‬به تبع آن در داستان هم به‬
‫بیشترشان ناامیدکننده است‪ .‬آثار رده سوم بین‬ ‫همین شکل بازنمایی می‌شود و متن‪ ،‬خصلت پویا نخواهد داشت‪ .‬اگر‬
‫سی تا پنجاه اصلاحیه‪ .‬و آثار نازل و تقریبا خنثی‬ ‫بر فرض محال احدی از هموطنان من چنین روحیه‌ای نداشته باشند‪،‬‬
‫بین ده تا پانزده یا بیست یا اصلاحیه امیدوارکننده‪.‬‬ ‫من مقید به «واقعیت واقعی» نیستم‪ ،‬بلکه من باید «واقعیت داستانی»‬
‫منظور از اصلاحیه امیدوارکننده و ناامیدکننده آن‬ ‫را خلق کنم‪ ،‬چون اگر حتی در آینده هم چنین کسانی پیدا نشوند‪،‬‬
‫است که در امیدوارکننده شخصیت و معنای روایت‬ ‫باز «حقیقت» وجودی چنین روحیه‌ای از نظر فلسفی و انسان شناسی‬
‫خدشه دار نم ‌یشود‪ ،‬ناامیدکننده خلاف آن است‪.‬‬
‫سه ایتالیا و اسپانیا و سریا ‌لهای مبتذل ایرانی و کره‌ای و ترکی گرم است‬ ‫بخیو ِددلمیلن‬ ‫تمثیل نیستند‪ ،‬بلکه تجربه‬ ‫باشید که این گفت ‌هها‬ ‫توجه داشته‬ ‫منتفی نیست‪ .‬در این جا فقط مساله باورپذیری مهم است و بس‪.‬‬
‫که «ادبیات داستانی» را نم ‌یبینند‪ .‬می‌ماند چند روزنامه و مجله موجود‬ ‫این اجحاف و ظلم هستم‪.‬‬ ‫سال‌هاست که شاهد‬ ‫هستند‪ .‬من‬ ‫به همین شکل است مشکل بیکاری یا نازل بودن حقوق یکی از‬
‫که آنها هم در کلیات کار چندانی با ادبیات داستانی ایران و جهان ندارند‬ ‫نیست که بیشتر اهل قلم در مصاحبه‌های‌شان م ‌یگویند آثار خوبشان‬ ‫شخصی ‌تها که در رشته ممتازی از یکی از دانشگاه‌های معتبر‬
‫و هر از گاهی مصاحبه‌ای یا مطلبی تحت عنوان نقد چاپ م ‌یکنند‪ .‬این‬ ‫دارد خاک م ‌یخورد یا شما م ‌یشنوید که شماری از همین آثار خوب به‬ ‫فار ‌غالتحصیل شده است و حقوقش در ماه نهصد هزار تومان است‪ ،‬اما‬
‫که دانش و اطلاعات «منتقدین ثابت» این نشری ‌هها در چه حد است‪ ،‬بد‬ ‫صورت زیرزمینی با چاپ دیجیتالی در پنجاه یا دویست و حتی پانصد‬ ‫فردی را می‌شناسد که به دلیل برخورداری از حمایت این یا آن نهاد‬
‫نسخه چاپ شده است‪.‬‬ ‫نظامی و امنیتی و اطلاعاتی و انتظامی با داشتن فوق دیپلم شیلات‬
‫نیست به سای ‌تها یا رسان ‌هها مراجعه کنید‪.‬‬ ‫وضعیت نشر هم به شدت بد است‪ .‬در حال حاضر حتی آثار نویسندگان‬ ‫در اداره حسابداری فلان شرکت وابسته به نهادهای پرشمار اقتصادی‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫نتیجه این است که کتاب جدید و نویسنده کتاب جدید دیده نمی‌شود‪،‬‬ ‫شاخص جهان به قلم مترجمان سرشناس ایران به تیراژ هزار و صد‬ ‫استخدام شده و ماهیانه بدون در نظر گرفتن امکانات فرعی حدود چهار‬
‫مگر این که به نوعی در ارتباط با «قدرت‌های» حاکم بر بخش ادبیات‬ ‫نم ‌یرسد‪ ،‬معمولا در همان حدی است که چند مترجم بسیار معروف در‬ ‫میلیون تومان حقوق و مزایا دریافت م ‌یکند‪ .‬او بر همین مبنا و دیگر‬
‫روزنامه و مجله قرار گیرد‪ .‬برای نمونه کسی توصیه‌اش بکند که روی‬ ‫مصاحب ‌ههای‌شان گفت ‌هاند‪« :‬چهارصد تا هفتصد» مگر در حالت خاص‪.‬‬ ‫مولف ‌ههای اجتماعی‪ ،‬نه در انتخابات شرکت م ‌یکند و نه در نماز جماعت‬
‫آثار هیات تحریریه روزنامه نقدهای مثبت نوشته‪ ،‬یا امکانی در اختیار‬ ‫کتاب تالیفی که نوشته شد‪ ،‬چه داستان و چه شعر‪ ،‬کجا چاپ شود؟‬
‫آنها گذاشته است‪ ،‬مثلا در دادن جایزه به یکی‌شان سهیم بوده است یا‬ ‫دوستان جوانی که در کار شعر و شاعری هستند م ‌یگویند بیست و شش‬ ‫محل کارش و نه تظاهر به همسویی با نهادهای قدرت‪.‬‬
‫امکان یک سفر را برای یکی دیگر از آنها فراهم آورده است یا پیشتر او‬ ‫هزار شاعر داریم با حداقل یک کتاب‪ .‬دوازده هزار آن را یقین دارم‪ ،‬چون‬ ‫این رویکردهای مضمونی به خودی خود اگر متن را استعلایی نکند‪،‬‬
‫را برای چاپ کتاب به ناشری معرفی کرده است‪ .‬مهم نیست که مطلب‬ ‫زمانی که چند نویسنده جوان در خانه کتاب کار م ‌یکردند و به من لطف‬ ‫دست کم آن را از دایره خنثی نگری و آمفوترنویسی دور م ‌یکند‪ .‬به‬
‫نوشته شده روی کتاب دوستان با جمله‌های کلیشه‌ای «شخصی ‌تهای‬ ‫داشتند‪ ،‬این آمار را در اختیار من گذاشته بودند‪ .‬در مورد نویسندگان این‬ ‫همین دلیل یا متن به کلی رد م ‌یشود‪ ،‬یا با هشتاد تا صد و بیست مورد‬
‫این مجموعه داستان دچار بحران هویت‌اند» و «این رمان بیانگر تنهایی‬ ‫عدد و رقم حدود چهار هزار و پانصد نفر است با این تفاوت که شایع است‬ ‫اصلاحی برای ناشر فرستاده م ‌یشود‪ .‬دست کم یک چهارم این موارد‬
‫آد ‌مهاست» ساخته م ‌یشود‪ ،‬و مهم هم نیست که حتی یک پاراگرف‬ ‫در سطح ایران بیش از بیست هزار نفر در کلاس داستان نویسی آموزش‬ ‫درست همان گره‌گاه‌ها و بزنگا ‌ههایی است که شخصی ‌تها در موقعیت‬
‫نقد ادبی در پنج یا ده و حتی سی مطلبی که روی چنین کتابی نوشته‬ ‫داستان نویسی می بینند‪ .‬بیشترین سهم به تهران‪ ،‬کرج‪ ،‬شیراز‪ ،‬اصفهان‪،‬‬
‫است دیده نم ‌یشود‪ ،‬مهم این است که کتاب را در معرض «دید» مردم‬ ‫مشهد و رشت تعلق دارد‪ .‬محصول این کلا ‌سها کجاست؟ پرسش ساده‬ ‫خاص قرار م ‌یگیرند و با واکنش خود ساخته و پرداخته می‌شوند‪.‬‬ ‫‪Vol. 22 / No. 1340 - Friday, Apr. 24, 2015‬‬
‫شاید عد ‌های در برابر این نوع فشارها تسلیم شوند و با حذف منش‬
‫بگذارند‪.‬‬ ‫شخصی ‌تها کنار بیایند‪ ،‬اما من نم ‌یتوانم به این اصلاحی ‌هها تمکین کنم‪.‬‬
‫پروند ‌ههایی که برای این یا آن نویسنده و شاعر و مترجم یا رمان و‬
‫مجموعه داستان در مجل ‌هها تشکیل می‌شود‪ ،‬اولا به نشرهای خاصی‬ ‫است‪ ،‬اما جواب آن پیچیده‪ .‬چون چاپ کردن معضلی است که به وضوح‬ ‫کتا ‌بهایی که در حوزه‌ی تئوری ادبی م ‌ینویسید بیشتر‬
‫تعلق دارند که تعدادشان از انگش ‌تهای دو دست کمتر است‪ ،‬ثانیا‬ ‫موجب اضطراب نویسنده و شاعر بی پشت و پناه و بی رابطه م ‌یشود‪.‬‬ ‫حساسی ‌تبرانگیز بوده یا داستا ‌نهایتان؟‬
‫نویسنده‌هاشان کسانی هستند که در دایره خاصی قرار م ‌یگیرند‪ .‬این‬ ‫حتی در جریان نوشتن مدام نویسنده و شاعر به خود م ‌یگویند که چه‬
‫دایره را کجا م ‌یشود دید؟ در نقد رمان جدید یکی از اشخاص دایره‪ ،‬در‬ ‫کسی کار مرا چاپ خواهد کرد‪ .‬این جا‪ ،‬در ایران یکی به واسطه فلان‬ ‫صادقانه نیست اگر بگویم در حوزه نقد و نظریه ادبی حساسیت زیادی از‬
‫رونمایی کتاب جدید فرد دیگری ازهمین دایره‪ ،‬در همکاری آنها در این‬ ‫خویشاوند کتابش چاپ می‌شود‪ ،‬یکی به علت نقد پرستایشی که از کتاب‬ ‫سوی اداره سانسور وجود دارد‪ .‬البته اجازه نم ‌یدهند نقد رمانی همچون‬
‫دوست یا ادیتور ناشر نوشته است‪ .‬یکی به واسطه روابط برادرشوهرش‬ ‫«خانه زیبا رویان خفته» اثر یاسوناری کاوراباتا در کتا ‌بهای نقد و یا‬
‫یا آن پروژه فرهنگی‪.‬‬ ‫کتاب چاپ م ‌یکند‪ ،‬دیگری با عرض پوزشی دردمندانه به اتکای رابطه‬ ‫روزنام ‌هها بیاید‪ ،‬اما حرف زدن از چندین داستان کوتاه و رمان من برای‬
‫چهار باند یا با عرض پوزش گروه مافیایی وجود دارند‪ .‬دو تا از آنها ژست‬ ‫جنسی کتابش را چاپ م ‌یکند‪ .‬لازم نیست ناشر در همه امور حتما‬
‫ضدحکومتی به خود م ‌یگیرند‪ ،‬یا دست کم خود را با رادیکا ‌لترین‬ ‫آنها محلی برای مطرح شدن ندارد‪.‬‬
‫اصلاح‌طلبان حکومتی همسو نشان م ‌یدهند‪ ،‬اما هر دو به وضوح‬
‫ران ‌تخوارند‪ .‬دو باند دیگر وابسته نیستند‪ ،‬اما شوربختانه عملکردشان‬ ‫دخالت داشته باشد‪ .‬فلان فرد که مورد تایید ناشر است‪ ،‬م ‌یتواند از‬ ‫یا را ‌ههایی را برای‬ ‫بود ِن شما‪ ،‬چه راه‬ ‫به ممنوع‌القلم‬ ‫براستانودج ِهن‬
‫بهتر از آن دو نیست‪ .‬کسانی را م ‌یبینند که فقط و فقط آنها را تایید‬ ‫این امکان یا رانت برخوردار شود‪ .‬این‌ها صاحب قدرت هستند‪ .‬قدرت به‬ ‫مخاطب ایرانی مد‬ ‫م ‌ینویسید به دست‬ ‫کتا ‌بهایی که‬
‫م ‌یکنند‪ .‬عده‌ای از افراد بریده از این باندهای چهارگانه یا طردشده‬ ‫مفهوم کلی آن؛ یعنی چیزی که من م ‌یتوانم به اتکای آن کارهایی بکنم‬ ‫نظر قرار داده‌اید؟‬
‫از آنها سکوت را کنار گذاشت ‌هاند و چهره درونی این چهار باند را افشا‬ ‫که شما به دلیل محرومیت از آن نم ‌یتوانید‪ .‬چند قربانی موردشان را‬ ‫من بنا به تجربه شماری از نویسندگان و شاعران هموطنم امیدی به چاپ‬
‫کرد ‌هاند‪ .‬طبق نوشت ‌هها و گفت ‌ههای آنها‪ ،‬در این چهار حلقه هیچ رمان یا‬ ‫به خود من گفت ‌هاند‪ .‬یکی پول م ‌یدهد‪ ،‬یا مشکل ناشر یا دوست یا به‬ ‫کلاسیک (کاغذی) در خارج از کشور ندارم‪ .‬ظاهرا در پخش و حتی‬
‫مجموعه داستان یا دفتر شعری مطرح نم ‌یشود مگر به دلیل وابستگی‬ ‫اصطلاح ادیتور او را در اداره ثبت شرک ‌تها یا شهرداری یا برق منطقه‌ای‬ ‫چاپ بسیار ناموفق عمل م ‌یکنند‪ .‬شاید چاپ دیجیتالی آنها در فضای‬
‫مولف یا مترجم یا ناشر به اعضای حلقه؛ حتی اگر برایان مک هیل و‬ ‫حل م ‌یکند‪ .‬رابطه دوستانه هم نقش بسیار مهمی ایفا م ‌یکند‪ .‬به ندرت‬ ‫مجازی بد نباشد‪ ،‬اما ایده‌آل هم نیست‪ ،‬چون هنوز ذهنیت مردم جهان‬
‫دیوید لاج اعلام کنند که این آثار از حیث ساختار و معنا در عال ‌یترین‬ ‫کتابی به دلیل ارزش‌های کشف شده‌اش از سوی یک کارشناس خبره‬ ‫چاپ کتاب را به صورت معمولی (کاغذی) به رسمیت م ‌یشناسد‪.‬‬
‫سطح ممکن هستند‪ .‬برای نمونه نگاه کنید چ ‌هگونه آثار عام ‌هپسند چند‬ ‫چاپ م ‌یشود‪ .‬تعداد این گونه کتاب‌های چاپ شده کم است‪.‬‬ ‫رساندن صدای‬ ‫رااشبعاخرومااهینداردسرالشآرنایهاطبهکنصونوریتبهفتایریلنپ ریا ِه–‬ ‫حقیقتش‬
‫نویسنده شناخته شده ای ‌نجا و آن‌جا مطرح م ‌یشوند و مدام با حرکت‬ ‫بعد از چاپ کتاب هم مشکل دیده شدن مطرح می‌شود‪ .‬رادیو و تلویزیون‬ ‫دی – اف برای‬ ‫روای ‌تها و‬
‫که به کلی وجود نویسندگان و شاعران را انکار م ‌یکنند‪ ،‬حتی به آنها‬ ‫دوستان و نزدیکان است‪.‬‬
‫توهین هم نم ‌یکنند‪ .‬به حدی سرشان با بازی فوتبال باشگا ‌ههای درجه‬
   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31