Page 25 - Shahrvand BC No. 1328
P. 25
‫‪25‬‬ ‫گفت‌وگو با مریم هوله به بهانه‌ی انتشار کتاب «تبانی در این راز»؛‬ ‫ادبیات ‪:‬‬

‫در شعرم مريم هوله هستم‪ ،‬همين!‬ ‫گفت‬
‫و گو‬

‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1328‬جمعه ‪ 10‬نمهب ‪1393‬‬ ‫و تنها آرمان من جهانى ست‬ ‫سپیده جدیری‬
‫كه تمام تعداد نوع بشر چنان‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫همديگر را دوست داشته باشند‬ ‫مریم هوله در زمره‌ی نخستین شاعرانی‬
‫كه من دارم‪ .‬عواقب عدم قبول‬ ‫بو د که در دهه‌ی بیست زندگی‌ام از‬
‫مرزها و خودسانسورى تبعيد بود‪،‬‬ ‫نزدیک در نشست‌های شعرخوانی با‬
‫نه تنها از وطن بلكه از حومه‌ى‬ ‫او آشنا شدم‪ .‬شخصیت مریم هوله‬
‫تمام آدمها چون مرزها فقط‬ ‫درست همان‌طور که خودش هم در‬
‫سياسى نيستند‪ .‬من اندام‌هاىي را‬ ‫این گف ‌توگو اشاره‌ای به آن دارد‪ ،‬عین‬
‫می‌بينم منضبط و موقر و پر از‬ ‫شعرش است؛ صریح‪ ،‬شجاع و صادق‪.‬‬
‫صفت‪ ،‬اما پيچيده در خروارها تار‬ ‫شعرش آن‌قدر در گوشم م ‌یپیچید‬
‫عنكبوت مرز وخط قرمز و غرق‬ ‫و م ‌یپیچید که تمام سال‌های بعد از‬
‫توى تابلوهاى هيس و ايست‪...‬‬ ‫تبعیدش‪ ،‬زمانی که من هنوز در ایران بودم‪ ،‬از یادم نرفت‪ .‬و‬
‫آرزويم آزادى انسان است از‬ ‫مگر می‌شود شجاعت را از یاد برد و صداقت را‪ ،‬در جهانی که‬
‫تمام تارهاى مرئى و نامرئى كه‬ ‫اغلب شاعران در زندگی شخصی و حتی اجتماعی‌شان زمین تا‬
‫قنداقش كرده‌اند بدجورى! تصور‬ ‫آسمان با آنچه در شعرهایشان بیان م ‌یکنند یا حتی وجهه‌ای‬
‫مى‌كنم اگر زمانى البته خيلى‬ ‫که روی فی ‌سبوک‪ ،‬در مصاحب ‌هها و در مقالات‌شان برای خود‬
‫دور از زمان من‪ ،‬انسان از اين‬ ‫می‌سازند‪ ،‬فاصله دارند؟ مریم هوله و عده‌ی انگشت‌شماری دیگر‬
‫قنداق آزاد شود رشدش خارج از‬ ‫همیشه خودشان بوده‌اند و خودشان باقی ماند‌هاند؛ آنانی که به‬
‫تصور و حدس انسانى معاصر من‬ ‫واقع‪ ،‬شاعر تبعید ‌یاند‪ ،‬یعنی در تبعید هم شاعر باقی مانده‌اند‬
‫و شعرهایشان همیشه یاد وطنی را با خود دارد که مردم‌اش از‬
‫خواهد بود‪.‬‬
‫جنس شعرند و از جنس شجاعت‪.‬‬
‫▪ ▪چرا اسم کتاب شد «تبانی‬ ‫گف ‌توگویی را که به بهانه‌ی انتشار گزیده‌ای از اشعار مریم هوله‬

‫در این راز»؟ چه رازی پشــت‬ ‫به نام «تبانی در این راز»‬
‫ســطرهای این کتاب نهفته‬ ‫=‪http//:maniha.com?/page_id2370‬‬
‫است که باید در آن با یکدیگر‬
‫با او انجام داده‌ام در ادامه م ‌یخوانید‪.‬‬
‫تبانی کرد؟‬

‫▪ ▪شــجاعت در انتخاب کلمات و گذشتن از خط قرمزهایی که اين رازى ست كه كشف آن با‬

‫عرف و سنت و دین و مذهب تعیی ‌ن کرد ‌هاند‪ ،‬چه در این کتاب که خواننده است‪ .‬از ما گفتن بود و بس!‬
‫گزید ‌‌های از اشعارت را تشکیل م ‌یدهد و چه حتی در همان یک‬

‫کتابی از تو که در ایران اجاز ‌هی چاپ پیدا کرد‪ ،‬به طور برجست ‌های‬

‫قابل مشاهده است‪ .‬ای ‌نکه بســیاری هنگام سرودن شعر‪ ،‬ذهن ▪ ▪در توضیــح ابتدای کتاب‬

‫خود را سانسور م ‌یکنند و تو نم ‌یکنی‪ ،‬برایت تا کنون عواقبی هم نوشته شــده که این مجموعه‬

‫‪Vol. 22 / No. 1328 - Friday, Jan. 30, 2015‬‬ ‫شــامل شعرهای ‌یست که «به‬ ‫داشته است؟‬

‫قیــد قرعــه» از کتا ‌بهایت‬

‫انتخاب شــد ‌هاند‪ .‬چرا به قید‬ ‫براى من هيچ خط قرمزى وجود ندارد‪ ،‬من به ابزار شهود (و شعور معنوى‬
‫قرعه؟ یعنی در واقع گزینشی‬ ‫در ديدن و دنبال كردن نشانه‌ها و پردازش ارگانيك شان) كه طبيعت به‬
‫بین شعرها در کار نبوده و این‬ ‫من اهدا كرده اعتماد كامل دارم و تشخيص مرزها را به شامه‌اى باشعور‬
‫شعرها کاملا به طور تصادفی‬
‫سپرده‌ام براى شكستن يا احياء‪.‬‬
‫انتخاب شد ‌هاند؟ چرا؟‬ ‫مرزها را معمولن آدمهاى فهميده‌ترى! مى‌سازند براى كنترل نافهميدگان!‬

‫بله دقيقن همانطورست‪ .‬بجز چند‬ ‫در چراگاه كشورها و كهكشان و اخبار و حتا در فلسفه و شعر‪ .‬مرزى‬
‫شعرى كه سالهاى قبل پراكنده‬ ‫وجود ندارد مگر اينكه قبول كنم خودم در ساختن آن سهيم بوده‌ام‪.‬‬
‫در فضاى مجازى منتشر شده‬
‫مرزها را اگر انسان باشى بايد شناخت و بعد از آن شكست يا پذيرفت‪.‬‬

‫در مورد عواقب اين بعد از هويت‌ام كه پرسيده‌اى‪ ،‬بله! يقينن زندگى بودند و در ثبت آنها در اين كتابها‬
‫من تنفس در عقوبتى ست سرشار از عكس‌العمل‌هاى زبانى و رفتارى تأيكد داشتم‪ ،‬همه‌ى شعرها از هر‬
‫و امواج مغزى ديگران كه صداقت‌شان قابل كتمان نيست‪ .‬جالب كتابى فقط و فقط برگرفته شده‌اند چون مانده بودم ميان حدود ‪ ٥٠٠٠‬نوبت منتشر شوند‪ .‬البته دو سال و در واقع دو كتاب جا ماند چون توان‬
‫اينجاست كه مطلقن بى احترامى كردن از توان خلق و خوى من صفحه شعر ناخوانده و غريبه كه با توجه به اينكه حافظه‌ام را تقريبن تايپشان را نداشتم و به اين كتاب نرسيد معرفى‌شان‪.‬‬
‫برنمى‌آيد چون چنان عاشق آدمها هستم كه انگار همه چند ميليارد از دست داده‌ام با هيچكدامشان آشناىي نداشتم تا انتخابشان كنم حتا‪،‬‬
‫بچه‌هاى من هستند و جگرگوشه‌هايم‪ .‬اما در ذهن اكثر كسانى كه مرا جان خواندن اين حجم شعر هم در من نيست اين روزها‪ ...‬آنهم به‬
‫يا شعرم را مى‌شناسند شخصى گستاخم كه انگيزه‌ى اصليش از تكلم قصد امتياز دهى! ديگر به خواننده واگزارش كردم و اميدوارم كه بد و ▪ ▪در شــعرهایت تجرب ‌ههــای متفاوتی از تصویــری‪ ،‬زبانی و‬
‫و رفتارهاش بى احترامى كردن و آزارست‪ .‬در حاليكه من اگر با هر خوبش را بر من ببخشايند! هدف آشناىي با فضاهاى سيزده كتابى ست ســاختاری گرفته تا آوایی به چشــم م ‌یخورد اما چیزی هست‬
‫‪25‬‬ ‫در این بین که هم ‌هی ایــن تجرب ‌هها را صاحب امضای مریم هوله‬ ‫كه منتخبشان در تبانى در اين راز آمده چون قرارست اين كتابها به‬ ‫عقيده‌اى بلند بلند درگير مى‌شوم‪ ،‬بخاطر عشق زيادى‌ام به آنهاست‬
‫م ‌یکند‪ ،‬چیزی که باعث م ‌یشــود هر چقدر هم این شــعرها به‬
   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30