Page 24 - Shahrvand BC No. 1328
P. 24
‫دو شعر از مریم هوله‪،‬‬ ‫ادبیات‬ ‫‪24‬‬
‫برگرفته از کتاب «تبانی در این راز»‬
‫شعر‬ ‫به گزینش سپیده جدیری‬
‫مریم هوله متولد ‪ ١٩٧٨‬تهران‬
‫ساكن سوئد از سال ‪٢٠٠٣‬‬

‫داراى آثارى به زبان فارسى و كوردى و انگلیسى‪ ،‬كه به زبان‌هاى انگلیسى‪ ،‬سوئدى‪ ،‬هلندى‪ ،‬فرانسوى‬
‫و‪ ...‬ترجمه شده‌اند‪.‬‬

‫كتاب شناسی‪:‬‬ ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1328‬جمعه ‪ 10‬نمهب ‪1393‬‬
‫بادبادک هرگز از دست‌های من پرواز نخواهد کرد" ‪ -‬انتشارات میدلند گرافیكس شیکاگو – ‪-۱۳۷۹‬‬
‫‪" ،۲۰۰۰‬‬
‫"باجه نفرین" نشر باران – ‪۱۳٨۰-۲۰۰۱‬‬
‫در کوچ ‌ههای آتن" ‪" -‬نشر میر کسری" ‪ -‬تهران ‪ -‬چاپ اول‪ ١٣٧٩ :‬و چاپ دوم‪" ۲۰۰٣-١٣٨٢ :‬‬ ‫شیشه‌ی ترشی‬

‫"شیته گورانی كانی باران" ‪ -‬نشر شولا ‪۲۰۰٣-١٣٨٢‬‬
‫کمپانی دوزخ" و "جذام معاصر" در یك مجلد‪-‬نشر ارزان سوئد ‪" ١٣٨٣-٢٠٠٤‬‬
‫"خواب چسبناک پروانه در تبعید " ‪ -‬نشر الکترونیکی‪ -‬دوات‪ ،‬مانیها ‪١٣٨٥-٢٠٠٦‬‬ ‫اعتیاد نامه به کاغذ‬
‫اعتیاد خدا به ماست!‬
‫"تبانی در این راز" نسخه‌ی چاپی ‪ -‬نشر كتاب مانیها‪۱۳۹۳-٢٠١٥ -‬‬ ‫پروردگارا!‬
‫تبانی در این راز" نسخه‌ی الكترونیكی ‪ -‬نشر كتاب مانیها‪۱۳۹۳-٢٠١٤ -‬‬
‫چرا نم ‌یروی روراست‬
‫که ماست دوغ م ‌یآورد‬
‫شب‌ها ستاره‌ها با شأنی چشم ‌کزن‬
‫صبح را زایمان م ‌یکنند‬
‫بر ِف ف ‌یالبداهه‬ ‫و خدایی را که هرچه داشته‬

‫جوری می خارد که انگار دارد قضا و بلا جذب می کند‬ ‫به مجری مهجور بخشیده‬ ‫چرانمی‌گویی اصل مطلب‬

‫از روی مخا ِط آشغال گیر دماغِدزدگیر‬ ‫حیوان نبودن توست در شكارگاه هاى ذهنىِدین به كمر زده؟‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫نان‌ات سکه است؟‬ ‫از این که برف می بارد‬ ‫حیوان بودنت در اینها مرا قانع كرده كه مثلن اسلام بیاورم!‬
‫یا کاسه‌ات "میکرو‪-‬لازم"؟‬ ‫آنقدر که به شدتى شور بودن را جا کرده‌ای هرجایی به جا‬
‫یا نا به جا !‬
‫«زخم»ی غایب است‪...‬‬ ‫گیریم بودنِملخ هایى كه از شانه‌ى تو پرید‌هاند‪...‬‬
‫همان که همیشه اینجور وق ‌تها توی کلاس‬ ‫كه چه؟ حیوان براى چراندن ملخ ها و آیات است دیگر!‬
‫انگشتش بالاتر از دیوار ایستاده بود‬ ‫تو دیگر در عكس افتاده اى خره! چاپت كرد‌هاند خدا همه جا‪...‬‬
‫نگران هم نباش‬
‫این حیواناتى كه تو را از برند خوب از حیوانشان دفاع مى كنند در برابر فضایى ها و آدم ها وقتی به خودت می آیی‬
‫نمی دانی از کجا خورده ای‬ ‫نگران نباش خدا!‬
‫فقط مزه ی َر ِحمی بیگانه توی دهن‌ات می لیسد‬ ‫تو همان به كه حیوانت باشى! اینگونه امن ترى!‬
‫بقایای آینده را‬ ‫‪Vol. 22 / No. 1328 - Friday, Jan. 30, 2015‬‬
‫تکان های تکان دهنده ی تویت‬ ‫من به هیچ جایی ایمان نم ‌یآورم که لباس‌هایم خارج از اندازه شوند‬
‫که توی ده ِن دیگران نمی زند‬ ‫و صدایم بلوغی گندیده به خود گیرد‬
‫لیس خوشمزه ای با ناف‪...‬‬ ‫پاهایم با صدای بلند به مدرسه نروند‬
‫در شیش و بشم شیطان لنگر نیندازد‬
‫اینجور وقت ها هیس‪-‬لازمی!‬ ‫که من با طوفان‌های زیادی رفیق هستم‬
‫معلوم نیست کجایت را باید به دیگران نشان دهی‬ ‫طوفان‌هایی که از گر گرفتن لحظه‌های آد ‌مها برمی‌خیزند‬
‫تا به کدام نوع بیمارستان لازمت کنند‬ ‫به طبیعت بگو حواسش جمع باشد‬
‫ملازمت کنند‪...‬‬ ‫اگر چه کلی دیر ای تقدیر‬
‫اما با دستان و شاخ‌هایم آمد‌هام!‬
‫ملاحظه کن!‬ ‫اما بخاطر جنگ جنى با حیواناتت به سركردگىِسگى ت‬
‫امکانِ هیچ نیازی نیست‬ ‫مجبور شده ام ُسم به پاى شعرم بكوبم‬
‫کجات می‌خارد؟‬ ‫شاخ در آورده باشد هنر‬
‫برف با باسنِ صدشکم زاییده‌اش م ‌یبارد!‬ ‫و ُدمى بافته ام در آخر مغزم‬
‫عشوه از کدام نانوایی م ‌یخرند که گرسنه نمی‌مانند آن سوی پنجره؟!!!‬ ‫چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترك مى خواست‬
‫دیدى كه با زبان انسان حالاحالاها توى طویله نگاهت مى دارند خدا!‬
‫بهرحال ما دوستیم‪...‬وظیفه مان این است‪ ...‬قباله اى‪ ،‬شعرى‪ ،‬گرافیتى‪ ،‬چیزى‪...‬‬
‫س ‌هشنبه‪-۲۰۰۶/۱۱/۱ -‬استکهلم‬
‫‪24‬‬

‫‪ ۲۹‬نوامبر ‪۲۰۱۲‬‬
   19   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29