Page 29 - Shahrvand BC No. 1265
P. 29
ادبیات/نقدوبررسی
هستیشناسیشاعرانه:نگاهیبهمجموع هیاشعار«چندرضایی»سرود هیرضاحیرانی 29
سال مکیو تسیب /شماره - 1265جمعه 24نابآ 1392 برای فرزندانم چیپس خریدم خاص اجتماعی اشاره می كند ،تكنیك اكثر اشعار ،نوسان میان روایت آزاده دواچی
یاد گرفتم نامههای زنده را بسوزانم و سمبل و استعاره است ،شاعر به نوعی روایتهای مختلف را ب ههم
In touch with Iranian diversity آمیخته است .شاعر در تلاش است تا در بیشتر اشعار ،تفاسیر و نگاه یکی از چالش های جدی در زبان
به سای ههای نامرئی سلام كنم فلسفی خود را بگنجاند ،به این معنی كه رویكرد معنایی در اكثر اشعار شعر استفادهی چند گانه ،نمادین
و یادم بماند سیگار در كاف هها ممنوع شد هاست (صفحهی )۴۵ حول محورهای فلسفی و اندیش ههای مرتبط شاعر با این دغدغ هها و در عین حال معنادار میان
هست ،اما در عین حال شاعر با استفادهی چن دگانه از كلمات م یتواند عناصر مختلف در شعر و بازنمایی
در بعضی از اشعار ،شاعر میتواند تقابل میان چسیتی هویت خود و این بار فلسفی را پررنگتر بسازد ،مثلا در شعر از كلمات بپرس دخالت دغدغههای شاعر از خلال این
همینطور ارتباط میان اشیا و جهان مادی را نشان دهد ،ارتباط هویت عناصر مختلف مثل درخت ،لیوان ،رگ ،لیوان و در انتها تمامی این عناصر است .شاعر بیش از هر
او در فضای عادی شكل نم یگیرد ،بلکه در مجموعهای از عناصر از چیز درگیر زبان و ساختار شعری
جمله فضا ،ساختار و نحوی اجرای كلمات شكل م یگیرد و ظاهر عناصر را به یكدیگر ارتباط م یدهد . است به همین دلیل هر نوع
میشود .در بعضی از اشعار شاعر به تجربهی جهان متفاوتی از عناصر دلالت بر محتوای خاص م یتواند
م یپردازد و با چینش آنها در كنار یكدیگر تصویری بكر و متنوع هم من به رنگ پرس ههای درختان آغاز شدهام زبان شعر را در معرض خطر قرار دهد .بسیاری از شاعران به ویژه
در ساختار و هم روایت میدهد .گاهی این روایت ها با كلمات آشنا زدا لیوانم پر از صدای رگهایم است آنهایی که زبان سا ده در شعر ندارند در تلاشند تا از طریق بنیان
شده به هم پیوند م یخورند؛ مثلا خواب ،جیرحیرك ،رادیو به هر حال نه قاصدكم نه بادبادك الگوی خاص نوشتاری در شعر و استفاده و ادغام عناصر متفاوت،
در هر شعر طیف وسیعی از این عناصر به كار رفت هاند كه بسیاری از پیشفرضهای موجود در خصوص هر کلمه را بر هم بزنند و بر عکس
آنها صرفاً ارتباطهای معنایی ندارند اما شاعر با یك چیدمان متفاوت تنها انگشترم را در دستم تكان می دهم با آشنازدایی و چیدمان متفاوت عناصر در انتقال مفهومی خاص از
و احساس میكنم كسی در انتهای جهان ایستاد هاست طریق زبان بکوشند .این مسئله زمانی دشوارتر باشد که شاعر به
فضای بكری را در ساختار اشعارش خلق میكند: انتقال دغدغههای هستی شناختیاش از طریق زبان در شعر بپردازد
(صفحهی )٣٦
من كه از مفص لهایم خمید هتر حرف میزنم به این ترتیب انتخاب و چینش واژگان دشوارتر م یشود .
چرا به صدای جیرجیركی ب یتاب م یشوم؟ شاعر قادر است تا دنیای متفاوتی را از فردیت خودش هم تصویر مجموعهی شعر «چند رضایی» سرودهی رضا حیرانی که توسط
بكشد ،به این ترتیب كه شاعر در میان یك فردیت مردانه و یك هویت نشر نگاه منتشر شدهاست نیز از این خصوصیت برخوردار است .این
كه رادیو را روشن می كنم انسانی خودش را درگیر میكند ،مهمتر از آن استفاده از كلمات با مجموعه به چهار قسمت مجزا تقسیم می شود در واقع چهار رضا
شیر داغ میخورم معانی خاص است كه شاعر را قادر می سازد تا دوگانگی میان هویت و هست كه به نوعی فضای اشعار را به یكدیگر متصل می كند و فضای
فردیت خاص انسانی خودش را مشخص سازد .مثلا استفاده از كلمهی تازهای را در شعر ایجاد میكند ،هر كدام از این فضاها از لحاظ تماتیك
و صبح بخیرهای تو را همراه قبض برق و تلفن پرداخت میكنم تبعید در این شعر این هویت چندگانه بازنمود تجارب و خاطرات از یكدیگر جدا هستند ساختار مفهومی هم نیز جدا است ،اما آنچه
(صفحهی )۶۱ شاعر است .اما همهی اینها به صورت سمبلیك و نمادین به یكدیگر كه همهی روای تها را به هم متصل میسازد ،ارتباط راوی اشعار
مرتبط میشوند .در عین حال استفاده از كلماتی خاص شاعر را به با شخصیت شاعر به نوعی گره خورده با فضا و چیدمان .كلمات
زبان در این مجموعه نیز در نوسان و تغییر است .و به طرق مختلف ارجاع به خاطراتش پیوند م یدهد؛ مثلا مادر ،رضا .دیوارهای حافظه در اشعار است .به این ترتیب كه راوی در ابتدای هر شعر هدف
حالتهای اجرایی زبان تفاوت میكند به نظر میرسد كاربرد متفاوت كه شاعر به نوعی از هویت اجباری و تحمیلی خود گریزان است و در خود را بیان می كند .شاعر دراین مجموعه ارتباط خوب بینامتنی
زبان در این مجموعه اتفاق عمدی بودهاست و شاعر ترجیح دادهاست میان كلمات و سطرهای مختلف شعری برقرار كردهاست .به این
تا با تنوع زبان و استفادهی متناوب از عناصر مختلف و تركیب آنها با این شعر نشان می دهد كه چه قدر با این هویت فاصله دارد. ترتیب اشعار بااینكه در قید و بند ساختار خاص زبانی و وزنی نیست
یكدیگر به نوعی ساختار روایی در شعر بنا كند .گاهی آشنازدایی از اما شكلی منسجم به خود می گیرد مثلا هوا ،مردن ،پنجره ،نفس
یك كلمه خاص در ساختار شعر آنچنان نمیتواند موفق عمل كند و چه كنم؟
نهایتا شاعر و مخاطب را میان ساختار مبهم شعر رها میكند و قابل به وقتی نم یشود كلمات كشیدن كه در سطرهای بعد هم ادامه دارد :
بیان توصیف حقیقی و منطقی از عناصر نیست ،اما با این حال ساختار دست برویانند و بیرونم بیاورن .
روایی در شعر همچنان دست نخورده باقی می ماند مثلا در این شعر: از تبعیدی كه در پوستم نمیگنجد (صفحهی )٣٩ به دست آسمانی كه بالای سرم نشسته داس داده باد
بی حرف فرو می رود زمان مثل سوزن در رگم
تناقض شاعر با این هویت خود در این سطرها هویدا است ،جایی كه هوا مرده است
شاعر میان برزخ میان جهان كنونی و هویت چندگانهی خود ایستاده و استخوان هایم به پنجره چسبیدهاند
است ،در عین حال به نظر می رسد در اكثر اشعار فضای غالب تصاویر
سورئال و درك و تصویر سازی از شرایط انسان امروز در یك جامعهی هنوز باید خیال كنم نفس می كشم (صفحهی )۱۳
خاص است ،این مسئله را به خصوص از كاركردهای زبانی و روایی در این ارتباط معنایی در شعر به خوبی برقرار می شود و فاصلهی سطرها
با مفهوم سازی شاعر كم می شود .اكثر تصویرها در شعری حالتی
سطرها میتوان دید. روایت گونه دارد ،به نحوی که هویت راوی را مشخص می سازد ،و
بیشتر كلمات از نظم خارج می شوند اما در اینجا شاعر به خوبی می
چرا به یاد نم یآورم كجای شناسنامه مبتلا شدم تواند به صورت ضمنی به یك رویداد خاص اشاره كند .برای این كار
این طناب دور گردنم كلماتم چه میكند؟
شاعر از مفاهیم گسترده كلامی و معانی ضمنی بهره برده است .
چه كسی به مادرم خبر می دهد بزرگ شدم؟
ازدواج كردم
Vol. 21 / No. 1265 - Friday, Nov. 15, 2013گفتم كه من به شهد نگاهت وابست هام خداحافظی خاكستری بود
گفتم كه خستهام از این هم بیداری و مسافری كه یادش خاكستری بود
وقتی كه خواب عصرگاهی كم بازوهای تو را جار میزنند زیر گو شهای پشت كوه تبعیدیام می گفت
گفتم كه كم دارمش تابلوی هجوم تو را بر پیكرم زمین روی میزت چرا نمی پرد پروانه شكل؟ (صفحه ی )٢٠
كم دارمش چه قدر كه تب ب یتو كهنه شدن را عرق میكنم
دراكثر شعرها تكرار کلمات با مفهوم خاص نقش مهمی بازی می
در مب لهای كند ،واژه آرایی نیز با بازیهای زبانی به هم گره می خورند و رویكرد
عطر تو بلعیده (صفحهی )٧٩ متفاوتی را از زبان نشان م یدهند در این مجموعه زبان چرخشها و
ارجاعات متفاوت و متناوبی دارد كه هر كدام ویژگی خاص خودش
در بخش آخر شاعر از كلمهی ویجا استفاده كردهاست كه در واقع را دارد ،اما شاید اصلی ترین ویژگی آن را بتوان استفادهی چندگانه
اختتامییهی این مجموعه است در اینجا هم استفاده نمادین از ویجا از كلمات با یك مفهوم متفاوت ،آشنازدایی و ارتباط ساختاری میان
است كه به نوعی چالش شاعر را با پدیدههای حقیقی و هستیشناسی هر سطر دانست .در این مجموعه زبان نمادین و سمبلیك است و
نشان م یدهد و برای شاعر حاوی پیام خاصی است .اما به نظر میرسد شاعر عموما از معنای ضمنی كلمات برای ارجاع به رویدادها استفاده
در انتها شاعر میان دو دنیای مادی و غیر مادی سرگردان است .در میكند .استراتژی شاعر در اینجا استفاده از كلمات مثلا اجاره ،میوهی
سه بخش اول شاعر به دنبال یافتن جواب برای پرسشهای فلسفی طولانیتر ،نسل درخت و غیره است كه هر كدام اشاره به رویكرد
خود است اما در نهایت در پائین شاعر نشان م یدهد كه چالشهای
فلسفی به نوعی حل نشدنی هستند و برای حل آن باید كمك از جای خاص اجتماعی در جهان حقیقی دارد .
دیگری طلبید در واقع شاعر نشان می دهد که جواب پرس شهایش
را نگرفته است .در پایان میتوان گفت حیرانی توانسته است در اکثر آن سه شنبه كمی دردم گرفته بود از روزنامه
شعرها روند و تکامل نگاه هستی شناسانه و نگاه انتقادی شاعر را به از آگه یهای اجارهی درخت
پدیدههای جهانی به خوبی تصویرکشد2 9 . لباس پوشیدم و میو ههای طولانیتری از نسلم را
به چند شنبه بازار بردم
تا جایی برای تنهایی داشته باشد (صفحهی )٣٠
مثلا در بعضی از اشعار ،شاعر به طور غیر مستقیم به یك رویداد
هستیشناسیشاعرانه:نگاهیبهمجموع هیاشعار«چندرضایی»سرود هیرضاحیرانی 29
سال مکیو تسیب /شماره - 1265جمعه 24نابآ 1392 برای فرزندانم چیپس خریدم خاص اجتماعی اشاره می كند ،تكنیك اكثر اشعار ،نوسان میان روایت آزاده دواچی
یاد گرفتم نامههای زنده را بسوزانم و سمبل و استعاره است ،شاعر به نوعی روایتهای مختلف را ب ههم
In touch with Iranian diversity آمیخته است .شاعر در تلاش است تا در بیشتر اشعار ،تفاسیر و نگاه یکی از چالش های جدی در زبان
به سای ههای نامرئی سلام كنم فلسفی خود را بگنجاند ،به این معنی كه رویكرد معنایی در اكثر اشعار شعر استفادهی چند گانه ،نمادین
و یادم بماند سیگار در كاف هها ممنوع شد هاست (صفحهی )۴۵ حول محورهای فلسفی و اندیش ههای مرتبط شاعر با این دغدغ هها و در عین حال معنادار میان
هست ،اما در عین حال شاعر با استفادهی چن دگانه از كلمات م یتواند عناصر مختلف در شعر و بازنمایی
در بعضی از اشعار ،شاعر میتواند تقابل میان چسیتی هویت خود و این بار فلسفی را پررنگتر بسازد ،مثلا در شعر از كلمات بپرس دخالت دغدغههای شاعر از خلال این
همینطور ارتباط میان اشیا و جهان مادی را نشان دهد ،ارتباط هویت عناصر مختلف مثل درخت ،لیوان ،رگ ،لیوان و در انتها تمامی این عناصر است .شاعر بیش از هر
او در فضای عادی شكل نم یگیرد ،بلکه در مجموعهای از عناصر از چیز درگیر زبان و ساختار شعری
جمله فضا ،ساختار و نحوی اجرای كلمات شكل م یگیرد و ظاهر عناصر را به یكدیگر ارتباط م یدهد . است به همین دلیل هر نوع
میشود .در بعضی از اشعار شاعر به تجربهی جهان متفاوتی از عناصر دلالت بر محتوای خاص م یتواند
م یپردازد و با چینش آنها در كنار یكدیگر تصویری بكر و متنوع هم من به رنگ پرس ههای درختان آغاز شدهام زبان شعر را در معرض خطر قرار دهد .بسیاری از شاعران به ویژه
در ساختار و هم روایت میدهد .گاهی این روایت ها با كلمات آشنا زدا لیوانم پر از صدای رگهایم است آنهایی که زبان سا ده در شعر ندارند در تلاشند تا از طریق بنیان
شده به هم پیوند م یخورند؛ مثلا خواب ،جیرحیرك ،رادیو به هر حال نه قاصدكم نه بادبادك الگوی خاص نوشتاری در شعر و استفاده و ادغام عناصر متفاوت،
در هر شعر طیف وسیعی از این عناصر به كار رفت هاند كه بسیاری از پیشفرضهای موجود در خصوص هر کلمه را بر هم بزنند و بر عکس
آنها صرفاً ارتباطهای معنایی ندارند اما شاعر با یك چیدمان متفاوت تنها انگشترم را در دستم تكان می دهم با آشنازدایی و چیدمان متفاوت عناصر در انتقال مفهومی خاص از
و احساس میكنم كسی در انتهای جهان ایستاد هاست طریق زبان بکوشند .این مسئله زمانی دشوارتر باشد که شاعر به
فضای بكری را در ساختار اشعارش خلق میكند: انتقال دغدغههای هستی شناختیاش از طریق زبان در شعر بپردازد
(صفحهی )٣٦
من كه از مفص لهایم خمید هتر حرف میزنم به این ترتیب انتخاب و چینش واژگان دشوارتر م یشود .
چرا به صدای جیرجیركی ب یتاب م یشوم؟ شاعر قادر است تا دنیای متفاوتی را از فردیت خودش هم تصویر مجموعهی شعر «چند رضایی» سرودهی رضا حیرانی که توسط
بكشد ،به این ترتیب كه شاعر در میان یك فردیت مردانه و یك هویت نشر نگاه منتشر شدهاست نیز از این خصوصیت برخوردار است .این
كه رادیو را روشن می كنم انسانی خودش را درگیر میكند ،مهمتر از آن استفاده از كلمات با مجموعه به چهار قسمت مجزا تقسیم می شود در واقع چهار رضا
شیر داغ میخورم معانی خاص است كه شاعر را قادر می سازد تا دوگانگی میان هویت و هست كه به نوعی فضای اشعار را به یكدیگر متصل می كند و فضای
فردیت خاص انسانی خودش را مشخص سازد .مثلا استفاده از كلمهی تازهای را در شعر ایجاد میكند ،هر كدام از این فضاها از لحاظ تماتیك
و صبح بخیرهای تو را همراه قبض برق و تلفن پرداخت میكنم تبعید در این شعر این هویت چندگانه بازنمود تجارب و خاطرات از یكدیگر جدا هستند ساختار مفهومی هم نیز جدا است ،اما آنچه
(صفحهی )۶۱ شاعر است .اما همهی اینها به صورت سمبلیك و نمادین به یكدیگر كه همهی روای تها را به هم متصل میسازد ،ارتباط راوی اشعار
مرتبط میشوند .در عین حال استفاده از كلماتی خاص شاعر را به با شخصیت شاعر به نوعی گره خورده با فضا و چیدمان .كلمات
زبان در این مجموعه نیز در نوسان و تغییر است .و به طرق مختلف ارجاع به خاطراتش پیوند م یدهد؛ مثلا مادر ،رضا .دیوارهای حافظه در اشعار است .به این ترتیب كه راوی در ابتدای هر شعر هدف
حالتهای اجرایی زبان تفاوت میكند به نظر میرسد كاربرد متفاوت كه شاعر به نوعی از هویت اجباری و تحمیلی خود گریزان است و در خود را بیان می كند .شاعر دراین مجموعه ارتباط خوب بینامتنی
زبان در این مجموعه اتفاق عمدی بودهاست و شاعر ترجیح دادهاست میان كلمات و سطرهای مختلف شعری برقرار كردهاست .به این
تا با تنوع زبان و استفادهی متناوب از عناصر مختلف و تركیب آنها با این شعر نشان می دهد كه چه قدر با این هویت فاصله دارد. ترتیب اشعار بااینكه در قید و بند ساختار خاص زبانی و وزنی نیست
یكدیگر به نوعی ساختار روایی در شعر بنا كند .گاهی آشنازدایی از اما شكلی منسجم به خود می گیرد مثلا هوا ،مردن ،پنجره ،نفس
یك كلمه خاص در ساختار شعر آنچنان نمیتواند موفق عمل كند و چه كنم؟
نهایتا شاعر و مخاطب را میان ساختار مبهم شعر رها میكند و قابل به وقتی نم یشود كلمات كشیدن كه در سطرهای بعد هم ادامه دارد :
بیان توصیف حقیقی و منطقی از عناصر نیست ،اما با این حال ساختار دست برویانند و بیرونم بیاورن .
روایی در شعر همچنان دست نخورده باقی می ماند مثلا در این شعر: از تبعیدی كه در پوستم نمیگنجد (صفحهی )٣٩ به دست آسمانی كه بالای سرم نشسته داس داده باد
بی حرف فرو می رود زمان مثل سوزن در رگم
تناقض شاعر با این هویت خود در این سطرها هویدا است ،جایی كه هوا مرده است
شاعر میان برزخ میان جهان كنونی و هویت چندگانهی خود ایستاده و استخوان هایم به پنجره چسبیدهاند
است ،در عین حال به نظر می رسد در اكثر اشعار فضای غالب تصاویر
سورئال و درك و تصویر سازی از شرایط انسان امروز در یك جامعهی هنوز باید خیال كنم نفس می كشم (صفحهی )۱۳
خاص است ،این مسئله را به خصوص از كاركردهای زبانی و روایی در این ارتباط معنایی در شعر به خوبی برقرار می شود و فاصلهی سطرها
با مفهوم سازی شاعر كم می شود .اكثر تصویرها در شعری حالتی
سطرها میتوان دید. روایت گونه دارد ،به نحوی که هویت راوی را مشخص می سازد ،و
بیشتر كلمات از نظم خارج می شوند اما در اینجا شاعر به خوبی می
چرا به یاد نم یآورم كجای شناسنامه مبتلا شدم تواند به صورت ضمنی به یك رویداد خاص اشاره كند .برای این كار
این طناب دور گردنم كلماتم چه میكند؟
شاعر از مفاهیم گسترده كلامی و معانی ضمنی بهره برده است .
چه كسی به مادرم خبر می دهد بزرگ شدم؟
ازدواج كردم
Vol. 21 / No. 1265 - Friday, Nov. 15, 2013گفتم كه من به شهد نگاهت وابست هام خداحافظی خاكستری بود
گفتم كه خستهام از این هم بیداری و مسافری كه یادش خاكستری بود
وقتی كه خواب عصرگاهی كم بازوهای تو را جار میزنند زیر گو شهای پشت كوه تبعیدیام می گفت
گفتم كه كم دارمش تابلوی هجوم تو را بر پیكرم زمین روی میزت چرا نمی پرد پروانه شكل؟ (صفحه ی )٢٠
كم دارمش چه قدر كه تب ب یتو كهنه شدن را عرق میكنم
دراكثر شعرها تكرار کلمات با مفهوم خاص نقش مهمی بازی می
در مب لهای كند ،واژه آرایی نیز با بازیهای زبانی به هم گره می خورند و رویكرد
عطر تو بلعیده (صفحهی )٧٩ متفاوتی را از زبان نشان م یدهند در این مجموعه زبان چرخشها و
ارجاعات متفاوت و متناوبی دارد كه هر كدام ویژگی خاص خودش
در بخش آخر شاعر از كلمهی ویجا استفاده كردهاست كه در واقع را دارد ،اما شاید اصلی ترین ویژگی آن را بتوان استفادهی چندگانه
اختتامییهی این مجموعه است در اینجا هم استفاده نمادین از ویجا از كلمات با یك مفهوم متفاوت ،آشنازدایی و ارتباط ساختاری میان
است كه به نوعی چالش شاعر را با پدیدههای حقیقی و هستیشناسی هر سطر دانست .در این مجموعه زبان نمادین و سمبلیك است و
نشان م یدهد و برای شاعر حاوی پیام خاصی است .اما به نظر میرسد شاعر عموما از معنای ضمنی كلمات برای ارجاع به رویدادها استفاده
در انتها شاعر میان دو دنیای مادی و غیر مادی سرگردان است .در میكند .استراتژی شاعر در اینجا استفاده از كلمات مثلا اجاره ،میوهی
سه بخش اول شاعر به دنبال یافتن جواب برای پرسشهای فلسفی طولانیتر ،نسل درخت و غیره است كه هر كدام اشاره به رویكرد
خود است اما در نهایت در پائین شاعر نشان م یدهد كه چالشهای
فلسفی به نوعی حل نشدنی هستند و برای حل آن باید كمك از جای خاص اجتماعی در جهان حقیقی دارد .
دیگری طلبید در واقع شاعر نشان می دهد که جواب پرس شهایش
را نگرفته است .در پایان میتوان گفت حیرانی توانسته است در اکثر آن سه شنبه كمی دردم گرفته بود از روزنامه
شعرها روند و تکامل نگاه هستی شناسانه و نگاه انتقادی شاعر را به از آگه یهای اجارهی درخت
پدیدههای جهانی به خوبی تصویرکشد2 9 . لباس پوشیدم و میو ههای طولانیتری از نسلم را
به چند شنبه بازار بردم
تا جایی برای تنهایی داشته باشد (صفحهی )٣٠
مثلا در بعضی از اشعار ،شاعر به طور غیر مستقیم به یك رویداد