Page 34 - Shahrvand BC No.1246
P. 34
بعد از نسل کامپیوترهای چیزی بهنام شــعر رادچار بحرانِتعریف م یکند و موجودیتش را ادبیات/نقد 34سال متسیب /شماره - 1246جمعه 15ریت 1392
پوشیدنی ،شاهد ظهور چه مدام،به تعویق م یاندازد.
کامپیوترهایی خواهیم بود؟ چندین دهه گذشته همواره توانسته است با نقدهای دگرگون هاش In touch with Iranian diversity34
براهنی یک عمر برای مــا م یگفت« :ادبيات ،هرگز فقط به خاطر و طرح دیدگاههای خاص و عمداً تند و در مواردی افراطی ،نه تنها
کامپیوترهای خوردنی! ادبيات نبوده اس ت .ادبيات براي ارائه ی زندگي به وجود آمده است، بر سم توسوی جریان روشنفکری تأثیر بگذارد ،بلکه بر کرسی ی Vol. 20 / No. 1246 - Friday, July 5, 2013
نه براي ارائه ی خودش .و شعر كه حادترين ،عاطفي ترين ،انساني رهبری (حداقل در نقــد ادبی) تکیه زند و به راحتی جمع کثیری
علیرضا مجیدی ترين و حتي بزرگترين فرم ادبي ســت ،هرگز تنها براي ارائه یفرم ازروشــنفکرانِجوان و غیر جوان را نیز بهدایرهی حکومتِخویش
خودش ،براي حفظ خودش بوجود نيامده است .بوجود آمده است کشــانده و با خود همراه کند .امروزه هم کم نیستند کسانی که با
در آیندهای نزدیک ،شــاید یک یا دو دهه بعد ،این مکالمه بین پزشک و بیمار تا چيزي به نام محتوا را كه برا ســاس تجربه هاي انسان در درون او واندیشــ ههایش همراه و موافق بوده و او را پیشــوا و ولای تفقیه
ممکن اســت ،چیز معمول باشد« :این دو قرص را بخور ،وضعیتت رو هر صبح خود انسان و در بيرون از انسان در اجتماع و در تاريخ و در طبيعت
ساخته شده اســت ،ارائه دهد .اگر شعر ،فقط از نظر ادبي و ازنظر خویش در عرصه سخن م یدانن د.
به من ایمیل م یزنن». زيباكردن زبان ،ارزشداشــت ،بايد شعر حافظ را فقط شاعران مي اودر خطاب به پروان هها که به نقد شعر شاملو م یپردازد و الحق هم
در شــرایطی که ما در آســتانه معرفی و ظهور نســل کامپیوترهای پوشیدنی خوب شعر شاملو را م یشکافد .با این که نیمی از کتاب را باتفاسیر
هستیم و هنوز تصور دنیایی پر از «گوگل گلس» برایمان دشوار است ،در آینده خواندند و ما خوب مي دانيم كه چنين نيس ت. » ِفنی ،علمی و فن نقد م یکند ،بر آن م یشــود تا شعر شاملو را به
اما حالا فتوا صادر م یکند که: لحاظ روایی ،تاریخی و اعتراضی بودنش آن را شعر ندانسته وفقط
نزدیک باید شاهد معمول شدن کامپیوترها و حسگرهای خوردنی باشیم! با معیارِساختارمند امروز خویش ،تعدادی را به عنوان «شعر ناب»
حتی در حال حاضر هم نمون ههای اولیه این کامپیوترها از سوی برخی از افراد «شعر هدفی جز خود ندارد .و ...باید همه چیزدر خدمتِ نوشتن ارزیابی کند .او با ارائ هی تئوری ی ساختارگرایان هاش بهتعریفِ «شعر
آزمایش شدهاند ،این افراد این کامپیوترهای مینیاتوری را م یبلعند تا اطلاعاتی بیاید تا عمل نوشتن ،فی نفســه ،اتفاق بیفتد ...هر جا که دراین ناب» می نشیند و هر سرودهای را خارج از آن تعریف ،شعر نم یداند.
در مورد وضعیت سلامتی آنها را به صورت ب یسیم به اطلاع پزشکانشان برسانند. کتاب و یاشعرهای دیگر ما ،این نوع نوشتن اصل قرارگرفته باشد، درحال یکه شاید بهتر بود علاوه بر تفسیر نوعشعر شاملو آن را هم
کسانی که در مشاغل حساسی مثل فضانوردی هستند ،پیشتر ،این قر صهای یک صدایی می دانست که با صدای مورد نظر او و دیگران متفاوت
ویژه استفاده کردهاند ،اما ممکن است به زودی پزشک خانواده شما ،یکی از آنها ما به ذات شعر نزدیک شده ای .»
مثل آن زمــان که همان نظری ههایش را بــا قاطعیت م یگفت و است .همان طور که بین شعرِنیما و شاملوتمایز قائل م یشود.
را به شما تجویز کند! غیر آن را شــعر نمیدانست .امروز نیز با همان شیوه عکس آن را او با طرحِ چنین رویکرد و تعاریف ،به نوعی با معیار ســازی خود،
در درون این قر صها ،حســگرها و فرســتندههای کوچکی وجــود دارند ،این روشنفکر و شاعران جوان را دچار تشتت نموده و این تشتتهمان
قر صها طوری ساخته شدهاند که گذر از معده و روده آسیبی به آنها نم یرساند. قطعیتمیبخشد. بحران و یا یکی از عواملِ بحرا نساز است که م یتوان از آن نام برد.
اریک اشــمیت -عضو هیئت مدیره گوگل -در مورد آنها به تازگی در همایشی امــا آقای براهنی این حــرف امروزتان هم حرف تازهای نیســت و او با نقد نیما و شــاملو و با مقایســه ایندو باهم و با تشریحزبان
گفته اســت که این قر صها که در حکم روبا تهای میکروســکوپی هســتند، دنیای امروز دنیا دیگری شده است .دیگر ما منتظر شما نیستیم و ویژگ یهای شــعری این دو شــاعر بر آن م یشود تا آن نتیج های
سیســت مهای بدن شــما را پایش م یکنند و بهرهگیری از آنها م یتواند بسیار تا مثلگذشــته پای منبرتان بنشــینیم و شما برای ما مسائل را را به دســت بدهد که به دنبالش بوده و هست .یعنی اینکه نیما
توضیحدهید .امروز هر بچ های از هر گوشــهدنیا ب ینیاز به رهبران وشــاملو (و سپس طاقت نم یآورد تا بقیه را هم از تیغش برهاند،
حیاتی باشد. اســطورهایخود مســتقلًا به علوم و تجربیات و تولیدات ادبی و فروغ و سپهری و غیره را نیز به میان م یآورد) شاعر نبودهاند بلکه
یک شــرکت کوچک در کالیفرنیا به نام Proteus Digital Healthیکی از این هنری روز دنیا دسترســی دارد .امروز ما دیگر به یُمن دانش و زبان نویســندهی نثرهایی به زبان خویــش بودهاند و با یک تیر همه را
قر صها را ســاخته است ،این قرص نیازی به باتری ندارد و از انرژی داخل بدن از ترجم ههایانتخابی و اغلب سلیق های شما ب ینیازیم .ما خود به مردود م یشــمارد .برای اینکه هی چکدام از ای نها «شعر نابی» که
استفاده م یکند ،پروتئوس در یک سم تاش منیزیوم و مس دارد که در تماس یُمن عصر ارتباطات مستقیماً به منابع اصلی علمی ،ادبی ،هنری
و فلســفیدسترســیداریم .و مادیگر برای انتشار نوشتارهایمان اودستورالعمل و ساختارش رادر همان کتاب آورده نیافریدهان د.
با اسید معده ،نیروی الکتریسیته کافی را تولید م یکند. محتاج آن تعداد انگش تشــمار مجلات ســلیق های و گروهی شما جادارد که این سؤال را از آقای براهنی بکنیم که آیا م یشود ،کسی
قرص پروتئوس وقتی به انتهای معده م یرسد ،از طریق یک برچسب الکتریکی و صافی و قیچی سانسور شــماو قدر تهای حاکمه نیستیم .در را که هنوز به دنبال ســاختار و یک دست نمودنِ شعر و نوشتار
که روی ســطح بدن قــرار دارد ،اطلاعاتش را به بیرون ارســال م یکند ،این عصــر ارتباطات هم هی ما با صفحات مجاز یمــان با هم هی دنیا است ،پس تمدرنش بنامیم؟ او به اعتقاد خود ساختارشکنی کرده
اطلاعات وارد یک اپلیکیشــن موبایل م یشــوند .اینها چه اطلاعاتی هستند و ارتبــاط داریم .و هــر وقت که بخواهیمآثارمــان را به مخاطبمان اســت و بارها به صراحت از آن با افتخار نام برده ست .اما نم یداند
م یرســانیم .و یا از آثار دیگران بی هیچ واســطه و انحرافِ تعابیر کهتمام هم و تلاش خویش را در بنا نهادن ساختاری من درآوردی
پروتئوس مواظب چه چیزی است؟ شما استفاده م یکنیم و معناهای متکثر ومقطعی ی خودمان را
پروتئوس نظم خوردن دارو توسط یک بیمار را پایش م یکند ،به این ترتیب با برای چیزی ب هنام شعر ناب نهاده اس ت...
پروتئوس شــما م یتوانید به آسانی متوجه بشوید که آیا مادربزرگتان دارویش دریافت م یکنی م . ما بر این اعتقاد نیســتیم که آن چیزی را که او شعر ناب م ینامد
را ســر وقت خورده است یا نه .علاوه بر این پروتئوس میزان پاسخدهی بدن به شما یک عمر تک صدایی و فرهنگِ مرید و مرادی را برای ما رواج شــعر نیست و یا هست .اما هرچه هســت ،نم یتواند مرجع شعر
دادید .از هر کسی برای ما اسطورهای ساختید و همانتقد سگرائی ما باشــدبلکه صدای اوست و این صدا نیز م یتواند در کنار دیگر
داروها و نیز حرکات بیمار و الگوی استراحت او را هم پایش م یکند. را ازدین به ادبیات و هنر آوردید .شــما با ســتیزهگر یتان با غیر صداها و ه منشــین آ نها باشــد .و ما مثل خود ایشان ،این صدا را
این شرکت تا به حال بیش از ۶۲میلیون دلار سرمایه جم عآوری کرده است و و دگریت ها به ما یاد دادید تا غیر از صدای شــما صدایکســی حذف نمــشکنیم و مردودش نم یدانیم .چه بســا که از آن هم
مقامات آن معتقدند که قر صهایی مثل پروتئوس ،به بیماران دچار مشــکلات دیگر را نشنویم .شما نوشتار را به خوب و بد تقسیم کردید و بین لذتی ببریم ،همان طور که از دیگر صداها در زبان فارسی چه کهن
فیزیکی و نورولوژیک کمک خواهد کرد .برای مثال م یتوان قر صهایی ساخت آ نها مرز کشــیدید .و این مرزبندی را به هم هی عرص ههایهنری و چــه نو ،کم و بیشلذت بــرده و م یبری م. یک فکر متفاوت هم
که میزان جریان خون را در یک بیمار دچار نارســایی قلبی پایش کنند ،یا در ما بســط دادید از آن یک فرهنگ برای ما ســاختید که هنوز هم همیشــه برای خود حق حیات دارد اما وقتی بخواهد حق حیات
یک بیمار دچار شــیزوفرنی یا آلزایمر ،م یتوان قر صهایی ســاخت که علایم راههای رشــد و خلاقی تهای فردی را بر ما بسته است .شما ،یعنی فکرهای دیگر و راههای دیگررا نفی کند دیگر خود یک فکر مفید
شــاملو ،ریوائی ،اخوان ،گلشــیر یها ودیگران هر کدام ساز خود را
حیاتی را به صورت زنده ،بسنجند. م یزدید و علیهدیگریدر ســتیز بودید .هنوز هم هســتید .هرگز و ب یزیان نیست ،بلکه یک بیماری ی مهلک س ت...
سازمان غذا و داروی آمریکا یا FDAسال پیش ،قرص پروتئوس را تأیید کرد. صدای دیگری را خارج از ســاختار و زبان خودتان تحمل نداشتید. مســئله همین است .نفی و رددیگران .خفه کردن صدایدیگران.
شرکتی به نام HQ Incهم قرصی ساخته است که میزان هنگامی که ازدستگاه شــاملو و اخوان بقول خودتان نیم ساعت زیر یک سقف همدیگر تعیین کردن معیــار و الگو برای خوب و بد و ارجح کردن یکی بر
گوارش گذر م یکند ،درجه حرارت را م یسنجد و مخابره م یکند .آت شنشا نها، راتحمــل نکردند.درحال یکه م یتوانســتند برای صدای همدیگر دیگری و این تقاب لهای دوگانه را در عرص هی ســخن بکار گرفتن
بازیکنان فوتبال ،سربازها یا فضانوردها با این قرص م یتوانند مورد کنترل قرار احترام و تفاوت همدیگر را تحمل کنید .شما درحال یکه که ادعای س ت .بحث بر ســر قطعیت دادن و دستورالعمل (تئوری) نوشتن
بگیرند تا اطمینان حاصل شود که در معرض گرمای بیش از حد قرار نگرفت هاند. مبارزه بادیکتاتوری و دفاع از دمکراســی را داشتید ،در عمل خود برایشــعر یا هر نوشــتار ادبیدیگرست .چه به جهت تولید آن و
انتظار م یرود که سال بعد یک مدل برای استفاده از همگانی از این قرص آماده دیکتاتور بودید .و چه قل مها را شکستید و چه صداهای تازه و جوان چه به قصد رد آن .چرا که چیزی به نام شــعر یکی از مقول ههایی
را به جرمدگر بودن از آنکه شما فکر م یکردید یا شعر م یدانستید ســت که کســینم یتواند به طور قطعی تعریفی از آن به دست
شود که اطلاعات را به صورت ب یسیم وارد یک اپلیکیشن موبایل م یکند. خفه کردید .کم بودن کسانی که از زخ مهای شما جان سالم بهدر بدهد .هرکس م یتواند تعریف خودش را از شــعر یا نوشــتار ادبی
حتــی از این قر صها م یتوان برای مقاصــد امنیتی و به منزله یک کلید برای ببرند .شــما یا ازتحولات مدرن و پسامدرندنیا ب یخبر بودید و یا داشته باشد .از آنجا کههر متن خود مرجع است ،نم یتوان آن را با
عبــور از دروازهها هم اســتفاده کرد ،تصــور کنید که یک قــرص امنیتی را خبر داشتید و از ما پنهان کردید تا دایرهی قدرت و حکومتتان به دیگر متون چه پیش و چه پس از آن مقایسه و محک زد .نوعدید
بخورید ،این طوری وقتی گوشــی موبایل را برم یداریــد ،نیازی به وارد کردن خطر نیفتد .اگر شــماای نگونه نم یکردید شاید ما امروز نه فقط آقای براهنی به نوعیخواسته یا ناخواسته دلالت بر ارائ هی روایتی
رمز ندارید ،خودروی شــما را م یشناســد و درب منزلتان به رویتان به صورت تک صدای شــاملو و اخوان بلکه صدها صدای دیگر در ادبیاتمان کلان می کند که امروزه دیگر نقش خودش را از دست داده اس ت ..
خودکار باز م یشود .به این ترتیب بدن شما ،وسیله ورود و دسترسی به اماکن داشتیم .و شــما این دارایی رااز ما دریغ نمودید تا خود اسطوره و لیوتــار معتقد بــود کــه کلان روای تها ناهمگنی وجود بشــر را
پیشــوا بمانید .تصور شما این بود که مروارید اگر تک باشد ارزش نادیده م یگیرند ،گوناگونی احساســات نهفته در انسا نها این امر
و سروی سهای مختلف م یشود. دارد ،اگر هم هی ری گهایبیابان مروارید شوند دیگر ارزش ندارد .و را غیرممکنم یکند که همگی تحت آموزههای یکســان هدایت
ممکن اســت که این حر فها پبیش از حد دور از دسترسی به نظر برسند ،اما
همیــن ماه پیش بود که موتورولا ،تاتوهای ویچ های را نمایش داد که فرکانس این عقیدهی غلطی بو د. شوند.
رادیویی خاصی از خود ســاطع م یکنند که به کمــک آنها هویت یک فرد را درحال یکــه که همان زما نهادریدا ،فوکــو ،لیوتار،دلوز و گاتاری و ناصر نجفیدر این مورد م یگوی د :
...دنیا را تســخیر کرده بودند .شــما بر طب لهای پوسیده خویش «بــه گمان من ،درعصربطلانِ همهی «فراها ،یا «کلان روایت» ها،
م یتوان شناسایی کرد. م یکوبیدید .و برای ما از هنر متعهد و وظیفه هنرمند م یگفتی د. چه کسی قادرست فراســخنی را بیافریند ،تا سخنی به نام شعر
اما کامپیوترها خوردنی همان طور که م یتوانند به یک بیمار دیابتی برای پایش درحالی کهدنیادوران مدرن را سپری کرده بود ،شما هنوز تقاب لهای را،به شناخت درآورد و تعیین کند ،کدام نوشتار شعر است و کدام
وضعیت قندش کمک کنند ،م یتوانند استفادههای سوء هم داشته باشند ،مثلا دوگانه رادر میان ما تبلیغ م یکردید .با چوب نیک و بدتان قل مها نثر؟ شعر ،یک ســؤتفاهم تاریخی و نوعی نژادپرستی درعرصه ی
شرک تهای بیمه ممکن است قرارداد بیمه را منوط به دسترسی به اطلاعات این را شکسته و صداهای تازه ودیگری را خاموش م یکردید .و فقط به نوشتاراس ت.» ،تقابلهای دوتاییِ شعر/نثر ،چونان دیگر تقاب لهای
حســگرهای درونی کنند و بعد اگر متوجه چیز ناجوری در شما شدند ،با شما آ نها پر بال دادید که همسو و هم صدایتان بودند .اگر چه خود را دوتایی «دوالیستی» ،مستقل و جدا از همدیگر نیستند ،بلکه در
قرارداد نبندند یا هزینه بسیار بیشتری را طلب کنند .فراتر از آن تصور کنید که ضد دیکتاتوری م یدانستید و از دمکراسی م یگفتید خود شیوهی همتنیدهاند .به نظر من مشــکل و سلطه ،از زمانی آغاز میشود،
دیکتاتوری را پیشــه داشتید .شــما به ما یاد دادید تا تفاو تها را که یک نظری هی اخلاقی ،بر یکی از آن دو حاکم میشــود و هدف
این کامپیوترها هک شوند! ومنظورِ جداسازی و برتری بخشیدنِ یکی بر دیگری را به پیش
یــک چیز دیگر ،وقتــی کامپیوتر را خوردیــد و کامپیوتر ظرف ۲۴ســاعت تخاصمببینیم .و با غیر خود به عناد برخاسته و بستیزی م . میبرد -و با سرمشق قراردادنِ آن انتخاب ،به شیوهای مستبدانه،
مأموریتش را با موفقیت انجام داد و از انتهای دســتگاه گوارش دفع شد ،چه بر امروز ما پروان هها می گوئیم که جز با صدای « جنایت پیشه گان» تعیینم یکند که کدام نوشــتار« ،باید» شعر باشد و کدام نثر ،و
با هیچ صدایی ســتیز نداریم .و زندگی و هر آنچه را کهدر اوســت باز هم به نظرِ من ،اعتقاد به حضورِ چیزی بهنام شــعر ،در بین
سرش م یآید؟!! بــاتفاو تهایش م یخواهیم .ما مرزهــای ،ناب و غیر ناب رادر هم ِ پاره متنها ودیگر انواع نوشــتاری ،نوعی متافیزیکِ حضورست.
بعض یها ممکن اســت هزینه برایشان مطرح نباشد ،اما بعض یها هم قیمت ۴۶ ریخت هایم .ما همه گ لها را دوست داریم به هر شکل و بو و رنگش. چــرا که در بینِانبوهی از گونههای مختلف و متفاوت و متمایزِ
دلاری تقریبی این قر صها برایشان مهم است و شاید به فکر بازیافت و استفاده نوشــتاری ،امتیازدادن ،مطلق کردن و سرمشق قرار دادنِ یک یا
چراکه پروان های م... چند نوع از اینگونهها،بهنام شــعر ،بحرا نآفرین ست و شناخت ِ
مجدد از آن بیفتند! هژبر میرتیموری (یک پروانه)
منبع :نیویورک تایمز []1
پوشیدنی ،شاهد ظهور چه مدام،به تعویق م یاندازد.
کامپیوترهایی خواهیم بود؟ چندین دهه گذشته همواره توانسته است با نقدهای دگرگون هاش In touch with Iranian diversity34
براهنی یک عمر برای مــا م یگفت« :ادبيات ،هرگز فقط به خاطر و طرح دیدگاههای خاص و عمداً تند و در مواردی افراطی ،نه تنها
کامپیوترهای خوردنی! ادبيات نبوده اس ت .ادبيات براي ارائه ی زندگي به وجود آمده است، بر سم توسوی جریان روشنفکری تأثیر بگذارد ،بلکه بر کرسی ی Vol. 20 / No. 1246 - Friday, July 5, 2013
نه براي ارائه ی خودش .و شعر كه حادترين ،عاطفي ترين ،انساني رهبری (حداقل در نقــد ادبی) تکیه زند و به راحتی جمع کثیری
علیرضا مجیدی ترين و حتي بزرگترين فرم ادبي ســت ،هرگز تنها براي ارائه یفرم ازروشــنفکرانِجوان و غیر جوان را نیز بهدایرهی حکومتِخویش
خودش ،براي حفظ خودش بوجود نيامده است .بوجود آمده است کشــانده و با خود همراه کند .امروزه هم کم نیستند کسانی که با
در آیندهای نزدیک ،شــاید یک یا دو دهه بعد ،این مکالمه بین پزشک و بیمار تا چيزي به نام محتوا را كه برا ســاس تجربه هاي انسان در درون او واندیشــ ههایش همراه و موافق بوده و او را پیشــوا و ولای تفقیه
ممکن اســت ،چیز معمول باشد« :این دو قرص را بخور ،وضعیتت رو هر صبح خود انسان و در بيرون از انسان در اجتماع و در تاريخ و در طبيعت
ساخته شده اســت ،ارائه دهد .اگر شعر ،فقط از نظر ادبي و ازنظر خویش در عرصه سخن م یدانن د.
به من ایمیل م یزنن». زيباكردن زبان ،ارزشداشــت ،بايد شعر حافظ را فقط شاعران مي اودر خطاب به پروان هها که به نقد شعر شاملو م یپردازد و الحق هم
در شــرایطی که ما در آســتانه معرفی و ظهور نســل کامپیوترهای پوشیدنی خوب شعر شاملو را م یشکافد .با این که نیمی از کتاب را باتفاسیر
هستیم و هنوز تصور دنیایی پر از «گوگل گلس» برایمان دشوار است ،در آینده خواندند و ما خوب مي دانيم كه چنين نيس ت. » ِفنی ،علمی و فن نقد م یکند ،بر آن م یشــود تا شعر شاملو را به
اما حالا فتوا صادر م یکند که: لحاظ روایی ،تاریخی و اعتراضی بودنش آن را شعر ندانسته وفقط
نزدیک باید شاهد معمول شدن کامپیوترها و حسگرهای خوردنی باشیم! با معیارِساختارمند امروز خویش ،تعدادی را به عنوان «شعر ناب»
حتی در حال حاضر هم نمون ههای اولیه این کامپیوترها از سوی برخی از افراد «شعر هدفی جز خود ندارد .و ...باید همه چیزدر خدمتِ نوشتن ارزیابی کند .او با ارائ هی تئوری ی ساختارگرایان هاش بهتعریفِ «شعر
آزمایش شدهاند ،این افراد این کامپیوترهای مینیاتوری را م یبلعند تا اطلاعاتی بیاید تا عمل نوشتن ،فی نفســه ،اتفاق بیفتد ...هر جا که دراین ناب» می نشیند و هر سرودهای را خارج از آن تعریف ،شعر نم یداند.
در مورد وضعیت سلامتی آنها را به صورت ب یسیم به اطلاع پزشکانشان برسانند. کتاب و یاشعرهای دیگر ما ،این نوع نوشتن اصل قرارگرفته باشد، درحال یکه شاید بهتر بود علاوه بر تفسیر نوعشعر شاملو آن را هم
کسانی که در مشاغل حساسی مثل فضانوردی هستند ،پیشتر ،این قر صهای یک صدایی می دانست که با صدای مورد نظر او و دیگران متفاوت
ویژه استفاده کردهاند ،اما ممکن است به زودی پزشک خانواده شما ،یکی از آنها ما به ذات شعر نزدیک شده ای .»
مثل آن زمــان که همان نظری ههایش را بــا قاطعیت م یگفت و است .همان طور که بین شعرِنیما و شاملوتمایز قائل م یشود.
را به شما تجویز کند! غیر آن را شــعر نمیدانست .امروز نیز با همان شیوه عکس آن را او با طرحِ چنین رویکرد و تعاریف ،به نوعی با معیار ســازی خود،
در درون این قر صها ،حســگرها و فرســتندههای کوچکی وجــود دارند ،این روشنفکر و شاعران جوان را دچار تشتت نموده و این تشتتهمان
قر صها طوری ساخته شدهاند که گذر از معده و روده آسیبی به آنها نم یرساند. قطعیتمیبخشد. بحران و یا یکی از عواملِ بحرا نساز است که م یتوان از آن نام برد.
اریک اشــمیت -عضو هیئت مدیره گوگل -در مورد آنها به تازگی در همایشی امــا آقای براهنی این حــرف امروزتان هم حرف تازهای نیســت و او با نقد نیما و شــاملو و با مقایســه ایندو باهم و با تشریحزبان
گفته اســت که این قر صها که در حکم روبا تهای میکروســکوپی هســتند، دنیای امروز دنیا دیگری شده است .دیگر ما منتظر شما نیستیم و ویژگ یهای شــعری این دو شــاعر بر آن م یشود تا آن نتیج های
سیســت مهای بدن شــما را پایش م یکنند و بهرهگیری از آنها م یتواند بسیار تا مثلگذشــته پای منبرتان بنشــینیم و شما برای ما مسائل را را به دســت بدهد که به دنبالش بوده و هست .یعنی اینکه نیما
توضیحدهید .امروز هر بچ های از هر گوشــهدنیا ب ینیاز به رهبران وشــاملو (و سپس طاقت نم یآورد تا بقیه را هم از تیغش برهاند،
حیاتی باشد. اســطورهایخود مســتقلًا به علوم و تجربیات و تولیدات ادبی و فروغ و سپهری و غیره را نیز به میان م یآورد) شاعر نبودهاند بلکه
یک شــرکت کوچک در کالیفرنیا به نام Proteus Digital Healthیکی از این هنری روز دنیا دسترســی دارد .امروز ما دیگر به یُمن دانش و زبان نویســندهی نثرهایی به زبان خویــش بودهاند و با یک تیر همه را
قر صها را ســاخته است ،این قرص نیازی به باتری ندارد و از انرژی داخل بدن از ترجم ههایانتخابی و اغلب سلیق های شما ب ینیازیم .ما خود به مردود م یشــمارد .برای اینکه هی چکدام از ای نها «شعر نابی» که
استفاده م یکند ،پروتئوس در یک سم تاش منیزیوم و مس دارد که در تماس یُمن عصر ارتباطات مستقیماً به منابع اصلی علمی ،ادبی ،هنری
و فلســفیدسترســیداریم .و مادیگر برای انتشار نوشتارهایمان اودستورالعمل و ساختارش رادر همان کتاب آورده نیافریدهان د.
با اسید معده ،نیروی الکتریسیته کافی را تولید م یکند. محتاج آن تعداد انگش تشــمار مجلات ســلیق های و گروهی شما جادارد که این سؤال را از آقای براهنی بکنیم که آیا م یشود ،کسی
قرص پروتئوس وقتی به انتهای معده م یرسد ،از طریق یک برچسب الکتریکی و صافی و قیچی سانسور شــماو قدر تهای حاکمه نیستیم .در را که هنوز به دنبال ســاختار و یک دست نمودنِ شعر و نوشتار
که روی ســطح بدن قــرار دارد ،اطلاعاتش را به بیرون ارســال م یکند ،این عصــر ارتباطات هم هی ما با صفحات مجاز یمــان با هم هی دنیا است ،پس تمدرنش بنامیم؟ او به اعتقاد خود ساختارشکنی کرده
اطلاعات وارد یک اپلیکیشــن موبایل م یشــوند .اینها چه اطلاعاتی هستند و ارتبــاط داریم .و هــر وقت که بخواهیمآثارمــان را به مخاطبمان اســت و بارها به صراحت از آن با افتخار نام برده ست .اما نم یداند
م یرســانیم .و یا از آثار دیگران بی هیچ واســطه و انحرافِ تعابیر کهتمام هم و تلاش خویش را در بنا نهادن ساختاری من درآوردی
پروتئوس مواظب چه چیزی است؟ شما استفاده م یکنیم و معناهای متکثر ومقطعی ی خودمان را
پروتئوس نظم خوردن دارو توسط یک بیمار را پایش م یکند ،به این ترتیب با برای چیزی ب هنام شعر ناب نهاده اس ت...
پروتئوس شــما م یتوانید به آسانی متوجه بشوید که آیا مادربزرگتان دارویش دریافت م یکنی م . ما بر این اعتقاد نیســتیم که آن چیزی را که او شعر ناب م ینامد
را ســر وقت خورده است یا نه .علاوه بر این پروتئوس میزان پاسخدهی بدن به شما یک عمر تک صدایی و فرهنگِ مرید و مرادی را برای ما رواج شــعر نیست و یا هست .اما هرچه هســت ،نم یتواند مرجع شعر
دادید .از هر کسی برای ما اسطورهای ساختید و همانتقد سگرائی ما باشــدبلکه صدای اوست و این صدا نیز م یتواند در کنار دیگر
داروها و نیز حرکات بیمار و الگوی استراحت او را هم پایش م یکند. را ازدین به ادبیات و هنر آوردید .شــما با ســتیزهگر یتان با غیر صداها و ه منشــین آ نها باشــد .و ما مثل خود ایشان ،این صدا را
این شرکت تا به حال بیش از ۶۲میلیون دلار سرمایه جم عآوری کرده است و و دگریت ها به ما یاد دادید تا غیر از صدای شــما صدایکســی حذف نمــشکنیم و مردودش نم یدانیم .چه بســا که از آن هم
مقامات آن معتقدند که قر صهایی مثل پروتئوس ،به بیماران دچار مشــکلات دیگر را نشنویم .شما نوشتار را به خوب و بد تقسیم کردید و بین لذتی ببریم ،همان طور که از دیگر صداها در زبان فارسی چه کهن
فیزیکی و نورولوژیک کمک خواهد کرد .برای مثال م یتوان قر صهایی ساخت آ نها مرز کشــیدید .و این مرزبندی را به هم هی عرص ههایهنری و چــه نو ،کم و بیشلذت بــرده و م یبری م. یک فکر متفاوت هم
که میزان جریان خون را در یک بیمار دچار نارســایی قلبی پایش کنند ،یا در ما بســط دادید از آن یک فرهنگ برای ما ســاختید که هنوز هم همیشــه برای خود حق حیات دارد اما وقتی بخواهد حق حیات
یک بیمار دچار شــیزوفرنی یا آلزایمر ،م یتوان قر صهایی ســاخت که علایم راههای رشــد و خلاقی تهای فردی را بر ما بسته است .شما ،یعنی فکرهای دیگر و راههای دیگررا نفی کند دیگر خود یک فکر مفید
شــاملو ،ریوائی ،اخوان ،گلشــیر یها ودیگران هر کدام ساز خود را
حیاتی را به صورت زنده ،بسنجند. م یزدید و علیهدیگریدر ســتیز بودید .هنوز هم هســتید .هرگز و ب یزیان نیست ،بلکه یک بیماری ی مهلک س ت...
سازمان غذا و داروی آمریکا یا FDAسال پیش ،قرص پروتئوس را تأیید کرد. صدای دیگری را خارج از ســاختار و زبان خودتان تحمل نداشتید. مســئله همین است .نفی و رددیگران .خفه کردن صدایدیگران.
شرکتی به نام HQ Incهم قرصی ساخته است که میزان هنگامی که ازدستگاه شــاملو و اخوان بقول خودتان نیم ساعت زیر یک سقف همدیگر تعیین کردن معیــار و الگو برای خوب و بد و ارجح کردن یکی بر
گوارش گذر م یکند ،درجه حرارت را م یسنجد و مخابره م یکند .آت شنشا نها، راتحمــل نکردند.درحال یکه م یتوانســتند برای صدای همدیگر دیگری و این تقاب لهای دوگانه را در عرص هی ســخن بکار گرفتن
بازیکنان فوتبال ،سربازها یا فضانوردها با این قرص م یتوانند مورد کنترل قرار احترام و تفاوت همدیگر را تحمل کنید .شما درحال یکه که ادعای س ت .بحث بر ســر قطعیت دادن و دستورالعمل (تئوری) نوشتن
بگیرند تا اطمینان حاصل شود که در معرض گرمای بیش از حد قرار نگرفت هاند. مبارزه بادیکتاتوری و دفاع از دمکراســی را داشتید ،در عمل خود برایشــعر یا هر نوشــتار ادبیدیگرست .چه به جهت تولید آن و
انتظار م یرود که سال بعد یک مدل برای استفاده از همگانی از این قرص آماده دیکتاتور بودید .و چه قل مها را شکستید و چه صداهای تازه و جوان چه به قصد رد آن .چرا که چیزی به نام شــعر یکی از مقول ههایی
را به جرمدگر بودن از آنکه شما فکر م یکردید یا شعر م یدانستید ســت که کســینم یتواند به طور قطعی تعریفی از آن به دست
شود که اطلاعات را به صورت ب یسیم وارد یک اپلیکیشن موبایل م یکند. خفه کردید .کم بودن کسانی که از زخ مهای شما جان سالم بهدر بدهد .هرکس م یتواند تعریف خودش را از شــعر یا نوشــتار ادبی
حتــی از این قر صها م یتوان برای مقاصــد امنیتی و به منزله یک کلید برای ببرند .شــما یا ازتحولات مدرن و پسامدرندنیا ب یخبر بودید و یا داشته باشد .از آنجا کههر متن خود مرجع است ،نم یتوان آن را با
عبــور از دروازهها هم اســتفاده کرد ،تصــور کنید که یک قــرص امنیتی را خبر داشتید و از ما پنهان کردید تا دایرهی قدرت و حکومتتان به دیگر متون چه پیش و چه پس از آن مقایسه و محک زد .نوعدید
بخورید ،این طوری وقتی گوشــی موبایل را برم یداریــد ،نیازی به وارد کردن خطر نیفتد .اگر شــماای نگونه نم یکردید شاید ما امروز نه فقط آقای براهنی به نوعیخواسته یا ناخواسته دلالت بر ارائ هی روایتی
رمز ندارید ،خودروی شــما را م یشناســد و درب منزلتان به رویتان به صورت تک صدای شــاملو و اخوان بلکه صدها صدای دیگر در ادبیاتمان کلان می کند که امروزه دیگر نقش خودش را از دست داده اس ت ..
خودکار باز م یشود .به این ترتیب بدن شما ،وسیله ورود و دسترسی به اماکن داشتیم .و شــما این دارایی رااز ما دریغ نمودید تا خود اسطوره و لیوتــار معتقد بــود کــه کلان روای تها ناهمگنی وجود بشــر را
پیشــوا بمانید .تصور شما این بود که مروارید اگر تک باشد ارزش نادیده م یگیرند ،گوناگونی احساســات نهفته در انسا نها این امر
و سروی سهای مختلف م یشود. دارد ،اگر هم هی ری گهایبیابان مروارید شوند دیگر ارزش ندارد .و را غیرممکنم یکند که همگی تحت آموزههای یکســان هدایت
ممکن اســت که این حر فها پبیش از حد دور از دسترسی به نظر برسند ،اما
همیــن ماه پیش بود که موتورولا ،تاتوهای ویچ های را نمایش داد که فرکانس این عقیدهی غلطی بو د. شوند.
رادیویی خاصی از خود ســاطع م یکنند که به کمــک آنها هویت یک فرد را درحال یکــه که همان زما نهادریدا ،فوکــو ،لیوتار،دلوز و گاتاری و ناصر نجفیدر این مورد م یگوی د :
...دنیا را تســخیر کرده بودند .شــما بر طب لهای پوسیده خویش «بــه گمان من ،درعصربطلانِ همهی «فراها ،یا «کلان روایت» ها،
م یتوان شناسایی کرد. م یکوبیدید .و برای ما از هنر متعهد و وظیفه هنرمند م یگفتی د. چه کسی قادرست فراســخنی را بیافریند ،تا سخنی به نام شعر
اما کامپیوترها خوردنی همان طور که م یتوانند به یک بیمار دیابتی برای پایش درحالی کهدنیادوران مدرن را سپری کرده بود ،شما هنوز تقاب لهای را،به شناخت درآورد و تعیین کند ،کدام نوشتار شعر است و کدام
وضعیت قندش کمک کنند ،م یتوانند استفادههای سوء هم داشته باشند ،مثلا دوگانه رادر میان ما تبلیغ م یکردید .با چوب نیک و بدتان قل مها نثر؟ شعر ،یک ســؤتفاهم تاریخی و نوعی نژادپرستی درعرصه ی
شرک تهای بیمه ممکن است قرارداد بیمه را منوط به دسترسی به اطلاعات این را شکسته و صداهای تازه ودیگری را خاموش م یکردید .و فقط به نوشتاراس ت.» ،تقابلهای دوتاییِ شعر/نثر ،چونان دیگر تقاب لهای
حســگرهای درونی کنند و بعد اگر متوجه چیز ناجوری در شما شدند ،با شما آ نها پر بال دادید که همسو و هم صدایتان بودند .اگر چه خود را دوتایی «دوالیستی» ،مستقل و جدا از همدیگر نیستند ،بلکه در
قرارداد نبندند یا هزینه بسیار بیشتری را طلب کنند .فراتر از آن تصور کنید که ضد دیکتاتوری م یدانستید و از دمکراسی م یگفتید خود شیوهی همتنیدهاند .به نظر من مشــکل و سلطه ،از زمانی آغاز میشود،
دیکتاتوری را پیشــه داشتید .شــما به ما یاد دادید تا تفاو تها را که یک نظری هی اخلاقی ،بر یکی از آن دو حاکم میشــود و هدف
این کامپیوترها هک شوند! ومنظورِ جداسازی و برتری بخشیدنِ یکی بر دیگری را به پیش
یــک چیز دیگر ،وقتــی کامپیوتر را خوردیــد و کامپیوتر ظرف ۲۴ســاعت تخاصمببینیم .و با غیر خود به عناد برخاسته و بستیزی م . میبرد -و با سرمشق قراردادنِ آن انتخاب ،به شیوهای مستبدانه،
مأموریتش را با موفقیت انجام داد و از انتهای دســتگاه گوارش دفع شد ،چه بر امروز ما پروان هها می گوئیم که جز با صدای « جنایت پیشه گان» تعیینم یکند که کدام نوشــتار« ،باید» شعر باشد و کدام نثر ،و
با هیچ صدایی ســتیز نداریم .و زندگی و هر آنچه را کهدر اوســت باز هم به نظرِ من ،اعتقاد به حضورِ چیزی بهنام شــعر ،در بین
سرش م یآید؟!! بــاتفاو تهایش م یخواهیم .ما مرزهــای ،ناب و غیر ناب رادر هم ِ پاره متنها ودیگر انواع نوشــتاری ،نوعی متافیزیکِ حضورست.
بعض یها ممکن اســت هزینه برایشان مطرح نباشد ،اما بعض یها هم قیمت ۴۶ ریخت هایم .ما همه گ لها را دوست داریم به هر شکل و بو و رنگش. چــرا که در بینِانبوهی از گونههای مختلف و متفاوت و متمایزِ
دلاری تقریبی این قر صها برایشان مهم است و شاید به فکر بازیافت و استفاده نوشــتاری ،امتیازدادن ،مطلق کردن و سرمشق قرار دادنِ یک یا
چراکه پروان های م... چند نوع از اینگونهها،بهنام شــعر ،بحرا نآفرین ست و شناخت ِ
مجدد از آن بیفتند! هژبر میرتیموری (یک پروانه)
منبع :نیویورک تایمز []1