Page 19 - Issue No.1367
P. 19

‫‪19‬‬                        ‫سال ‪ / 23‬شماره ‪ - 1367‬جمعه ‪ 7‬نابآ ‪1394‬‬  ‫فرهنگی که نفرت از رواداری‪ ،‬نفرت از «زن‪/‬دیگری»‪ ،‬و تنفر از «تفاوت و‬         ‫ما‪ ،‬روشنفکری ما‪ ،‬زیبایی‌شناسی ما‪ ،‬تص ّوف ما‪ ،‬و کلا همه چیز ما) در‬        ‫ناخواسته‪ ،‬حس همدردی خواننده‪/‬بیننده با زنانی همچون «فرخنده»ها‪،‬‬
                                                                       ‫دگراندیشی» را از قص ‌هها‪ ،‬افسان ‌هها‪ ،‬و ادبیات «عامیانه» یا «نخب ‌هگرا»ی‬  ‫کنترل سیاست است‪ ،‬یعنی با ارزش‌ها و معادلات سیاسی درآمیخته‬                ‫«صنوبر»ها‪« ،‬زرین‌کلاه»ها و‪..‬و‪..‬و که به دام خشونت گرفتار شد‌هاند و‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬                                        ‫خود به ارث برده است‪ .‬چنانچه رواداری (پذیرش «دیگری») در بطن‬                ‫است‪ .‬ادبیاتی چنین آمیخته به نقد قدرت سیاسی‪ ،‬طبعاً ذائقه ما‬
                                                                       ‫«فرهنگ عامه»ی جوامع اروپایی نیز از همین سازوکار پیروی م ‌یکند‪.‬‬            ‫مخاطبان را نیز به معادلات سیاست و نقد دولت‪ ،‬عادت داده است در‬                                 ‫«حق انتخاب» هم ندارند‪ ،‬در نطفه از بین برود؟‬
                                                                       ‫طبعاً میراث ادبی نویسندگان و هنرمندان اروپایی در برآمد تجمع‌های‬           ‫نتیجه‪ ،‬حساسیت‌مان ‪ -‬به طور قصدناشده ‪ -‬صرفاً به عملکرد نهادهای‬
                                                                       ‫د‌هها هزار نفری مردم اروپا به منظور فشار بر دولت‌هایشان برای اسکان‬        ‫سیاسی‪ ،‬معطوف و منحصر می‌شود و چون فر ِد شکنجه‌شده یک «زندانی‬                                                               ‫سخن پایانی‬
                                                                       ‫مهاجران مسلمان‪ ،‬و نیز در تقویت رواداری و مهما ‌ننوازی از صدها هزار‬        ‫سیاسی» است می‌توانیم با واق ‌عبینی نسبت به خشون ِت تحمیل‌شده‬             ‫پیش از خاتمه این گزارش‪ ،‬جا دارد که بار دیگر بر این نکته تأکید و‬
                                                                       ‫پناهجوی مسلمان سوری‪ ،‬عراقی‪ ،‬ایرانی و افغانستانی‪ ،‬تأثیر داشته است‪.‬‬         ‫بر او‪ ،‬داوری کنیم‪ ،‬ولی در مور د پدیدۀ شوم «خشونت خانگی» که‬               ‫تأمل بیشتری صورت گیرد که‪ :‬با وجود همۀ این شک و تردیدها و‬
                                                                                                                                                 ‫هرساله هزاران قربانی م ‌یگیرد و منبع اصلی بازتولید خشونت و استبداد‬       ‫پرسش‌های سلیقه‌ای – که البته در پروسه نقد‪ ،‬صلاحی ِت مطرح‌شدن‬
                                                                                        ‫شرح ماجرای قتل فرخنده را در این لینک بخوانید‪:‬‬            ‫در تاروپود روابط اجتماعی و خانوادگی ما ست (و غالباً هم «زنان» و‬          ‫دارند ‪ -‬اما چه بسا «واپ ‌سماندگی فرهنگ ِی آن روز ایران» باعث شده‬
                                                                       ‫‪https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%AE‬‬                          ‫«کودکان» قربانیا ِن پُرشمار آن هستند) قضاوت‌مان گاه به طرز آشکاری‬        ‫که صا دق هدایت در مقام داستا ‌ننویسی مدرن و پیشرو ‪ ،‬تحقیر و‬
                                                                       ‫‪%D9%86%D8%AF%D9%87‬‬                                                                                                                                 ‫شکنجه‌شد ِن نیمۀ دیگرش را تا این حد‪ ،‬دستکم بگیرد؟ و حتا خشونتی‬
                                                                                                                                                                                                   ‫متفاوت است‪.‬‬            ‫چنین وحشیانه و «طولانی‌مدت» که بر زرین‌کلاه و هووی او (زن دوم‬
                                                                       ‫‪« .۴‬اگر چه زری ‌نکلاه زیر شلاق پیچ و تاب م ‌یخورد و آه و ناله م ‌یکرد‬     ‫م ‌یدانیم که در گرداب هولناک «خشونت‌های خانگی» که گاه هفت ‌هها‪،‬‬          ‫ُگ ‌لببو) اِعمال شده را نه «فاجعه‌ای انسانی» و مصداق بارز «شکنجه»‬
                                                                       ‫ولی در حقیقت کیف م ‌یبرد‪ .‬هر چه بيشتر شلاق م ‌يخورد علاقه‌اش‬              ‫ما‌هها و حتا سال‌ها تداوم دارد‪ ،‬زن بی‌پناه (به ویژه اگر از اقشار فرودست‬  ‫بلکه لذت بردن و «دلخواسته»ی خو ِد قربانی معرفی کند؟ این در‬
                                                                       ‫به گ ‌لببو بيشتر مي‌شد‪ ،‬به حدی که مي‌خواست دست‌هاي محكم و‬                 ‫جامعه باشد) نهایتاً به موجودی له‌شده‪ ،‬از خودبیگانه و حقیر‪ ،‬تغییر‬         ‫حالی است که همان زمان‪ ،‬اِعمال هرگونه محدودیت «سیاسی» ‪ -‬مثلًا‬
                                                                       ‫ورزيدة شوهرش را ببوسد‪ ،‬آن گرد ِن كلفت‪ ،‬بازوهاي قـوي‪ ،‬تـن پشمالو‪،‬‬          ‫ماهیت م ‌یدهد‪ .‬او تنهاست و «صدایی» ندارد‪ .‬احساس ب ‌یکسی و‬                ‫اگر در حد سانسور چاپ کتاب «بوف کور» بوده – بلافاصله به بانگ‬
                                                                       ‫مخصوصاً كتك زدنش را از همه بيشتر دوست داشت‪...‬آيا ممكن بود‬                 ‫تنهای ِی مطلق‪ ،‬کافی است که هر انسانی را از درون‪ ،‬ویران کند‪ .‬در این‬       ‫بلند محکوم ‪ ،‬و به درستی‪ ،‬در حد جنایتی «فاجع ‌هبار» و «هرا ‌سآور»‪،‬‬
                                                                                                                                                 ‫وضعیت تاریک و ظالمانه ‪-‬که معمولاً به نظر قربانی‪ ،‬وضعیتی پایدار‬
                                                                                                     ‫شوهري بهتر از او پيدا كند‪ ،»...‬ص‪.۹‬‬          ‫و «ابدی» جلوه م ‌یکند ‪ -‬اگر معجزه‌ای رخ ندهد و قربانی نتواند با‬                                                      ‫بازنمایی شده است!‪...‬‬
                                                                                                                                                 ‫شکنج ‌هگرش مقابله کند و از منجلاب خشونت نجات یابد‪ ،‬تنها دو راه‬           ‫مشابهت ضمنی چنین قضاوتی را بیش و کم در همین دوره نیز‬
                                                                       ‫‪« . ۵‬نیما یوشیج می‌نویسد هدایت به شکل کار بی‌اعتناست و‬                    ‫پیش پا ‌یاش باقی می‌ماند‪ :‬یا دست به خودکشی و خودسوزی م ‌یزند یا‬          ‫م ‌یبینیم‪ .‬برای مثال در عصر حاضر‪ ،‬آثار مکتوب و خاطرات و گزارش‌های‬
                                                                       ‫شخصیت‌های داستان‌هایش «نوع تفکرات و تکلمات خود را از دست داده‬                                                                                      ‫متعددی در باره رنج زندانیان سیاسی‪-‬عقیدتی و شکنجه‌های وحشیانه‬
                                                                       ‫به جای آن‌ها خود نویسنده است که دارد آن‌طور که دلش م ‪‌‎‬یخواهد‪،‬‬                            ‫به دامان جلادش پناه م ‌یبرد و خدمتگزار او م ‌یشود‪.‬‬       ‫و ضدانسانی که تحمل کرد‌هاند منتشر شده است‪ .‬پاره‌ای از این آثار‬
                                                                       ‫حرف م ‏ی‌زند‪ ...».‬نیما پس از خواندن چند کتابی که هدایت برایش‬                                                                                       ‫نیز – به ویژه اگر در قالب داستان‪ ،‬تدوین شده باشند – وابستگی‬
                                                                       ‫فرستاده با اشاره به داستان «آخرین لبخند» خطاب به او م ‌ینویسد‪:‬‬                                                               ‫پانوشت ها‪:‬‬            ‫قربان ِی شکنجه را به بازجوی شکنج ‌هگر‪ ،‬بازتاب داده‌اند‪ .‬این خاطره‌های‬
                                                                       ‫معلوم است بیانات پرسناژهای فوق‪ ،‬طبیع ‌‏یِ آ ‌نها نیست‪ .‬نفوذ یک‬            ‫‪ .۱‬بخش اول این گزارش با عنوان «صادق هدایت و شکنجه زنان» را‬               ‫تلخ سیاسی‪ ،‬اغلب با واقع‌نگری و انصاف از سوی خواننده‌گان قضاوت‬
                                                                       ‫اید‏ه‌آلیزم سمج و نافذ است که صنعت را در نقاط حساس واقع شد‏ه‌ی‬                                                                                     ‫می‌شوند‪ ،‬و وابستگی احتمالی زندانی به شکنج ‌هگرش نیز به بیماری‌های‬
                                                                                                                                                                                             ‫در این لینک ببینید‪:‬‬          ‫روا ‌نتنی (مبتلا بودن زندانی به بیماری مازوخیسم) تعبیر نم ‌یشود‪.‬‬
                                                                                                               ‫خود اید‏‌هآلیزه م ‏‌یکند‪...».‬‬     ‫‪https://khuzestani.wordpress.com/‬‬                                        ‫یعنی خوانندۀ این خاطرا ِت تکا ‌ندهنده با توجه به ذائقه و شاخک‌های‬
                                                                       ‫‪http://www.dw.com/fa-ir/%DB%B1%DB%B1%DB%B0-‬‬                               ‫‪«.۲‬گنجینه فرهنگ مردم‪ ،‬قص ‌ههای ایرانی‪ :‬گل به صنوبر چه کرد»‪،‬‬              ‫حساس‌اش – شاخک‌هایی که معمولاً به عملکرد هرم قدرت سیاسی‪،‬‬
                                                                       ‫‪%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%DB%8C-‬‬                                           ‫گردآوری و تألیف‪ :‬سیدابوالقاسم انجوی شیرازی‪ ،‬ص‪ ۳۵۲‬تا‪،۳۵۷‬‬                  ‫حساس است ‪ -‬حتا لحظه‌ای به مخّیله‌اش خطور نم ‌یکند که زندانی‬
                                                                       ‫‪%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8‬‬
                                                                       ‫‪%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%‬‬                                                                                   ‫انتشارات امیرکبیر‪.۱۳۵۲،‬‬                                 ‫مورد نظر احیاناً از شکنجه‌شدن لذت می‌برد‪.‬‬
                                                                       ‫‪8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D8%B1-%D8%AF‬‬                                       ‫‪ .۳‬نظار‌هگر بودن مردم در حالی صورت م ‌یگیرد که «فیل ‌مهای منتشر‬          ‫بسام ِد پُرطنین و مثب ِت این واق ‌عنگری در ادبیات مدرن ایران – به ویژه‬
                                                                       ‫‪%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86‬‬                                            ‫شده نشان م ‌یدهند فرخنده در حال ‌یکه سرش شکسته و صورتش‬                   ‫حساسی ِت فوق‌العاده نسبت به خشونت دولتی ‪ -‬چه بسا به این دلیل‬
                                                                       ‫‪%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-‬‬                                           ‫خو ‌نآلود است‪ ،‬از مردم کمک می‌طلبد‪ ».‬نکته اینجاست که تکرار هرروزۀ‬        ‫هم باشد که ادبیات مدرن سرزمین ما (همچون دین ما‪ ،‬اسطوره‌های‬
                                                                       ‫‪%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%D‬‬                                   ‫این قبیل خشون ‌تها در بطن و بستر «فرهنگ عامه» اتفاق م ‌یافتد‪،‬‬
                                                                       ‫‪B%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/a-16603923‬‬

                                                                                                                                                 ‫‪Tel: 604.568.9444 Fax: 604.568.9439‬‬

                                                                                                                                                 ‫‪www.jiwalawcorp.com amajidi@jiwalawcorp.com‬‬

                                                                                                                                                                   ‫‪850 – 777 West Broadway, Vancouver, BC, V5Z 4J7‬‬

                                                                             ‫اﻟﮑﺴﯿا ﻣﺠﯿﺪی )‪(Alexia Majidi‬‬

                                                                       ‫وکیل رسمی دادگاههای بریتیشکلمبیا و مدافع حقوقی شما‬

                                                                                    ‫در موارد زیر با مشاوره رایگان به زبان فارسی‬

‫‪Vol. 23 / No. 1367 - Friday, Oct. 30, 2015‬‬        ‫‪• Civil Litigation‬‬                                                                                                      ‫· دادﺧواهی ﻣﺪنی‬
                                                  ‫)‪• Accidents(Car, Bicycle, Bus & Motorcycle‬‬                                                    ‫· ﺗﺼادﻓات‪) :‬اﺗوﻣﺒﯿﻞ‪ ،‬دوﭼﺮﺧﻪ‪ ،‬اﺗوﺑوس و ﻣوﺗورسﯿﮑﻠت(‬
                                                  ‫‪• ICBC‬‬
                                                  ‫‪• Personal Injury‬‬                                                                                                        ‫· آی سی ﺑی سی‬
                                          ‫‪19 • Dog Bite‬‬                                                                                                                      ‫· ﺻﺪﻣات ﺑﺪنی‬

                                                                                                                                                           ‫· آسﯿﺐدیﺪﮔی در اﺛﺮ ﺣﻤﻠﻪ سﮓ‬

                                                                                                                                                 ‫ﻣﺸبوره ﻓﻘﻂ اب ﺗعﯿﯿﻦ وﻗﺖ ﻗﺒﻠ‪‬‬
   14   15   16   17   18   19   20   21   22   23   24