Page 31 - Shahrvand BC No. 1261
P. 31
‫ادبیات‪/‬طنزسیاسی ‹‬

‫گفت‌وگوی خیالی با وزیر امور خارجه ‪31‬هف ‌تشنبه‌های بلوچ‬
‫ظریف‪ :‬از دست تندروها عاقبت سر به «سنگال» م ‌یگذارم‬
‫طنزنامه‌های روِز هف ِت عبدالقادر بلوچ‬

‫خاطرا ِت قارچ ِی هدفمند‬ ‫ارزیابی‌اش م ‌یکنید؟‬ ‫احسان ابراهیمی‬

‫تمرکز محتوایی ندارم‪ .‬همش نگرانم عزلم کنند‪.‬‬
‫وار د دفتر کار آقای وزیر می‌شوم‪ .‬دفتر پر نه بابا آقای روحانی که از این کارها نم ‌یکند‪.‬‬
‫ویژگی دولت قبلی این بود که همه مناسبات‬ ‫از سبد گل است‪ .‬از گل خرزهره گرفته تا‬
‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1261‬جمعه ‪ 26‬رهم ‪1392‬‬ ‫اگر به هدف نخورد که دیوار حاشا از همان ابتدای‬ ‫همانطور که همۀ شما م ‏یدانید‪ ،‬خاطرات‪ ،‬انواع و‬ ‫را به هم زد‪ .‬مثلا هیچ تضمینی نیست که من‬ ‫کاکتوس‪ .‬می‌گوید اینها را بعد از آنکه س ‌هشنبه‬
‫تاریخ بلند بوده و در طول تاریخ بلندتر هم شده و‬ ‫اقسام دارد‪ .‬بعضی از خاطرات سم دارند‪ .‬بعض ‏یها‬ ‫فردا صبح بیایم سرکار‪ ،‬یک نفر دیگر سر جایم‬ ‫راهی بیمارستان شد برایش فرستاده‌اند‪ .‬یک‬
‫در هر رژیم به فراخور حال بر ارتفاع آن افزود‏هاند‪.‬‬ ‫دم دارند و برخی هم مقدار متنابهی شاخ و برگ‬ ‫ننشسته باشد‪ .‬ما سرآمد جنبش عدم تعهدیم‬ ‫گیاه عجیب و غریب هست که نمی‌شناسمش‪.‬‬
‫ایشان هم م ‏یتوانند یکی دو بند انگشت بر آن‬ ‫دارند‪ .‬یکی از آنها که همۀ اینها را دارد خاطرا ِت‬ ‫می‌گوید‪« :‬بهش می‌گویند هویج وحشی‪ .‬گیاه‬
‫قارچ ِی هدفمند نامیده م ‏یشود که در کشور ما‬ ‫واقعاً‪.‬‬ ‫زینتی است‪ ».‬رویش نوشته «هویج برای شما‪،‬‬
‫اضافه کنند‪.‬‬ ‫بهترین نوع آن را حضرت آیت‏الله اکبر هاشمی‬
‫برای روشن شدن موضوع‪ ،‬در زیر یکی از خاطرات‬ ‫چماق برای ما؛ از طرف سازمان همکاری های‬
‫قارچی هدفمند را به عنوان مثال از زبان خود‬ ‫رفسنجانی به نام خود ثبت کرده‏اند‪.‬‬ ‫چماق و هویج بین‌المللی» یک گیاه عجیب‬
‫در مورد اینکه چرا ایشان توانسته است صاحب ایشان حدس نویسی می‏کنم‪:‬نام ‌هیی به جواد ظریف‬
‫چنین خاطرا ِت منحصر به فردی بشود بین حضرت امام چند روز قبل از ارتحال تلفن زدند‪.‬‬ ‫دیگر هم هست که نمی‌شناسم‪ .‬می‌گوید‪:‬‬
‫دانشمندان اختلاف هست‪ .‬بعضی‏ها معتقدند گفتند همه را به بهانۀ خوابیدن بیرون کرد‏هام‬ ‫«اسمش اسطوخودوس روسی است‪ ».‬برگه‬
‫روابط خصوصی ایشان و حضرت امام باعث این فوری خدمت من بیا‪ .‬خب اوایلی بود که حضرت‬ ‫د ‌هگانه جواد یا جوادنامه‬ ‫تقدیمش را م ‌یخوانم‪ .‬نوشته‪« :‬آقای دکتر‬

‫توانایی شده اما برخی معتقدند نباید از استعداد امام جام زهر را سرکشیده بودند‪ .‬حال مبارکشان‬ ‫ظریف‪ ،‬خبر بستری شدن شما را شنیدم‪ .‬مزید‬
‫بالا و پایین زیاد داشت‪ .‬من فوری عازم شدم‪.‬‬ ‫ذاتی خود این شی ِخ پسته‏ای غافل باشیم‪.‬‬ ‫امتنان بود‪ ،‬صدسال به این سال ها؛ از طرف‬
‫گروه اخیر می‏گویند اگر خود ایشان چنین مادر مهدی پرسید‪:‬‬ ‫ابراهیم رها‬ ‫یک کف ‌شپرت کن حرفه‌ای‪».‬‬

‫استعدادی نداشتند ما با خاطراتی ساده مواجه ‪ -‬حاج آقا کجا می‏ری؟‬ ‫آقای دکتر! موافقانتان برایتان گل نم ‌یفرستند؟‬
‫گفتم عفت بگیر بخواب بر م ‏یگردم‪.‬‬ ‫می‏شدیم که حتی تاری ِخ زپرت ِی خود نظام هم‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫خب به فراست فهمید که پیش حضرت امام‬ ‫می‏توانست بر آن گواهی بدهد‪ ،‬یا حداکثر با‬ ‫سلام جواد‪ /‬چطوری تو؟ خوبی؟‪ /‬من‬ ‫خیر‪ ،‬آنها فقط لایک م ‌یکنند‪.‬‬
‫خاطرات قارچی ساده‏ای روبه رو بودیم که دو‬ ‫مدت‌هاست كمتر در مطبوعات می‌نویسم اما‬ ‫ماجرای بستری شدنتان چه بود؟‬
‫‪Vol. 21 / No. 1261 - Friday, Oct. 18, 2013‬‬ ‫میرم‪ .‬گرفت خوابید‪.‬‬ ‫سه تا از اصلاح طلبان م ‏یتوانستند در مورد‬ ‫مواردی را از سوی تو احساس و مشاهده كردم‬ ‫صبح شاد و خوشحال رفتم بیرون‪ ،‬تیتر یکی از‬
‫مهدی و فاطی هم از همان ابتدا نخود هر آشی‬ ‫صحت آنها شهادت بدهند‪ .‬به همین خاطر این‬ ‫كه لازم دیدم حتما آنها را متذكر شوم‪( .‬این‬ ‫روزنامه‌ها را دیدم‪ ،‬بدنم قفل کرد‪ .‬انگار بختک‬
‫‪31‬‬ ‫بودند‪ .‬شروع کردند سرفه کردن‪ .‬من گوشت‬ ‫نبو ِغ هاشمی رفسنجانی است که او را صاحب‬ ‫بیفتد روی آدم‪ .‬ولی این یکی افتاده بود رویم‬
‫تلخی کردم‪ .‬اونها هم فهمیدن که سرفه بی‬ ‫متذكر شدن كلا عمل پسندید‌هیی است)‪.‬‬
‫نادرترین نوع خاطرات کرده است‪.‬‬ ‫‪ -۱‬تو چرا نیشت بازه؟ جواد من دقت كردم‪،‬‬ ‫بلند هم نمی‌شد لامصب‪.‬‬
‫سرفه‪ ،‬گرفتن خوابیدن‪.‬‬ ‫ماهی ِت این خاطرات به گونه‏ای است که ناگهانی‬ ‫و حتی تحقیق كردم و حتی كار آماری كردم‬ ‫خداوکیلی خودتان را لوس نکرده بودید که‬
‫من که پیش امام رسیدم فکر کردم خواب تشریف‬ ‫و یکهو در شرایطی خاص به ذهن ایشان خطور‬ ‫(كار آماری كردن عمل ب ‌یادبان ‌هیی نیست)‬
‫دارند اما بیدار تشریف داشتند‪ .‬حر ‏فهایی زدند‬ ‫م ‏یکنند و باعث م ‏یشوند حضرتشان چیزهایی‬ ‫دیدم تو مدام مشغول لبخند زدنی و این دست‬ ‫مظلو ‌منمایی کنید؟‬
‫که راجع به بنی صدر بود که در شرایط مناسب‬ ‫كم در حد عمل خاك تو سری قباحت دار د‪.‬‬ ‫به جان خودم نباشد‪ ،‬به جان شما نه‪ .‬واقعا قفل‬
‫آنها را می‏گویم‪ .‬بعد کمی هم در مورد نرمش‬ ‫بفرمایند که قبلًا فرصت نکرد‏هاند بفرمایند‪.‬‬ ‫اگر نم ‌یدانی بدان كه یك وزیر خارجه بنا به‬
‫قهرمانانه حرف زدند‪ .‬اولین بار آنجا بود که ما‬ ‫چگونگی عمل هم به این گونه است که اول‬ ‫سابقه ثبت شده‪ ،‬در راه دیپلماسی باید به چند‬ ‫کردم‪.‬‬
‫با این اصطلاح آشنا شدیم حالا اگر بعضیها به‬ ‫ایشان به یک جایی دور از بیت رهبری و پایتخت‬ ‫چیز مسلح باشد‪ )۱ :‬اخم ‪ )۲‬دندان قروچه ‪)۳‬‬ ‫چرا خب؟ مگر اولین بار است علیه‌تان تیتر‬
‫نام خودشان چیزها را مدیریت م ‏یکنند مسئلۀ‬ ‫(مثلًا جایی مثل مقروض آباد) سفر می‏کنند و‬ ‫مقادیر معتنابهی مرگ بر ‪ )۴‬در هنگام نزدیك‬
‫دیگری است‪ .‬بینی و بین‏الله خیلی ایشان‬ ‫در آنجا در جلسه‏ای (مثلًا کنگرۀ بین‏المللی‬ ‫شدن به اتحادیه اروپا‪ ،‬یك تعداد كلمه كش‌دار‬ ‫م ‌یزنند؟ خب سع ‌هصدر داشته باشید‪.‬‬
‫نگران مذاکرات هسته‏ای بودند‪ .‬همیشه تأکید‬ ‫حجاجی که پروازشان کنسل شد) شرکت کرده‬ ‫(مانند كش لقمه یا گالیكش منظورم است‪)۵ .‬‬ ‫این دفعه فرق م ‌یکرد‪ .‬خستگی سفر در تن آدم‬
‫می‏فرمودند که «ماهیت محرمانه مذاکرات‬ ‫و دست به سخنرانی می‏زنند‪ .‬در همانجا بعد از‬ ‫در مواجهه با جان كری‪ ،‬ك ‌فگیری و زیر زانو‬ ‫م ‌یماند‪ .‬تازه هرچه من و آقای روحانی رشته‬
‫بین‏المللی» حفظ بشود و شعار مرگ بر آمریکا‬ ‫اینکه هفت‪ ،‬هشت‪ ،‬ده تا به نعل زدند یکی هم‬
‫هم کمی تلطیف بشود‪ .‬چیزی در مایه‏های‬ ‫به صورت هدفمند به میخ می‏زنند و فی‏البداهه‬ ‫ایضاً كله و چك و لگد‪.‬‬ ‫بودیم زد پنبه کرد ب ‌یانصاف‪.‬‬
‫خاطراتی را که قبلًا در ذهنشان به صورت قارچ‬ ‫‪ -۲‬جواد تو چرا نكات حساس و حتی‬ ‫خب وظیف ‌هاش همین است‪ .‬در شرح وظایفی‬
‫«آمریکا بمیری الهی» منظور مبارکشان بود‪.‬‬ ‫نقاط حساس ما را رعایت نمی‌كنی؟ هی‬ ‫که برای خودش تعریف کرده‪ ،‬باید هرگونه‬
‫نگران اوضاع ایران هم بودند و گفتند توی هواپیما‬ ‫روییده تعریف می‏فرمایند‪.‬‬ ‫حساسیت‌های در صحنه بودن ما را رعایت‬ ‫تحرکی که مورد تأیید شخص خودش نیست‬
‫بیخودی گفتم هیچ احساسی ندارم‪ .‬دارم‪ .‬خیلی‬ ‫بعد از آن‪ ،‬ماجرا‪ ،‬مسیر همیشگی خود را طی‬ ‫نمی‌كنی‪ ،‬هی ما با دیدن افعال صحنه‌دار تو‬ ‫و با او هماهنگ نشده را به هم بزند‪ .‬تعجب‬
‫م ‏یکند‪ .‬ابتدا چند نفر آن را در چند نشریه (یا‬ ‫یك جوری می‌شویم‪ .‬این دفعه كه دوستان‬
‫خوبش را هم دارم‪.‬‬ ‫چند نشریه آن را به چند نفر) منعکس م ‏یکنند‪.‬‬ ‫لنگه كفش را فرو كردند توی‪ ...‬فرو كردند توی‬ ‫ندارد که‪.‬‬
‫بعد کمی راجع به دوران طلایی خودشان حرف‬ ‫بلافاصله تعدادی آن را با حرارت زیاد رد و برخی‬ ‫پس ما کشکیم یعنی؟‬
‫زدند و گفتند خدا کند کسی این دوران را‬ ‫با حرارت بسیار بیشتر به تأیید آن م ‏یپردازند‪.‬‬ ‫حلقت درست می‌شوی‪.‬‬ ‫کشک نیستید‪ ،‬ولی مگر شما مثلا از نتانیاهو‬
‫نقره‏ای فرض نکند‪ .‬در مورد مسئلۀ غنی سازی‬ ‫خود حاج‏آقا در این مدت سعی می‏فرمایند آفتابی‬ ‫‪ -۳‬جواد تو هیچ چی از دیپلماسی متوجه‬ ‫یا جمهور ‌یخواهان آمریکا انتظار داشتید از‬
‫و تحری ‏مها احاطۀ کامل داشتند و رهنمودهایی‬ ‫نشوند و یا اگر شدند آهسته بروند و بیایند و هیچ‬ ‫نمی‌شوی‪ .‬بگذار برایت توضیح بدهم‪ .‬دیپلماسی‬ ‫توافقات شما حمایت کنند؟‬
‫فرمودند و مفصل حرف زدیم‪ .‬که در آینده و با‬ ‫خبرنگاری را به حضور نپذیرند‪ .‬یا اگر پذیرفتند‬ ‫یعنی چین‪ .‬فوقش دیگر یعنی پكن‪ .‬با ارفاق‬ ‫نه خب‪ ،‬ولی خب وقتی برای «آنها» ‪jean‬‬
‫توجه به سمت و سویی که مسائل بین‏المللی‬ ‫در مقابل سئوالات فقط مبادرت به لبخند زدن‬ ‫یعنی شانگهای‪ .‬مرد حسابی اگر خدای نكرده با‬ ‫‪ party‬راه م ‌یاندازند‪ ،‬طرف را م ‌یترکانند‪ ،‬چرا‬
‫و داخلی به خود م ‏یگیرد من برای ملت بزرگ‬ ‫چهار كشور جز چین و روسیه مراوده اقتصادی‬ ‫برای «اینها» یک چیزی پارتی راه نم ‌یاندازند‬
‫ایران روشن سازی خواهم کرد‪ .‬قبل از بیرون‬ ‫بفرمایند‪.‬‬ ‫داشته باشیم كه خواهر چین ‌یها ناراحت‬ ‫ما هم یک نفسی بکشیم؟‬
‫آمدن من خنده فرمودند به نحوی که دندان‏های‬ ‫آخرالامر اگر خاطرۀ تعریف شده به هدف خورد‪،‬‬ ‫م ‌یشود‪ .‬كه مادر روسیه دلخور می‌شود‪ .‬اصلا‬ ‫خب معلوم است‪ ،‬چون «اینها» خودشان‬
‫مبارکشان هویدا شد‪ .‬فرمودند پیش پای شما این‬ ‫ابتدا بی‪ .‬بی‪ .‬سی (با حفظ بی طرفی) و سپس‬ ‫«پارتی» را‌هانداز هستند‪ .‬کفش پارتی‪ ،‬مشت‬
‫نعیمۀ ورپریده یک جوک تعریف کرد من یاد آن‬ ‫خود ایشان (و یا بالعکس) آن را تأیید و برایش‬ ‫حواست خواهر و مادر سایر ملل هست؟‬
‫‪ -۴‬از هر چیز كوتاه بیایم به جان جواد از این‬ ‫پارتی و‪...‬‬
‫جوک افتادم‪.‬‬ ‫داستان تکمیلی یا تفسیری ارائه بدهند‪.‬‬ ‫یكی كوتاه نمی‌آیم‪ .‬من دقت و حتی بررسی‬ ‫اگر «پارتی» راه انداختن خوب است‪ ،‬چرا ما‬
‫‪ -۹‬تو كه بلد نیستی هی زرت زرت عكس نذار‬ ‫با آنجلا مركل سلام علیك داشته باشی بهتر از‬ ‫كرده‌ام‪ ،‬دیدم اطراف ریش تهاجم فرهنگی‌ات را‬
‫تو اف بی‪ .‬همون بنویسی بهتره‪ .‬راستی جواد با‬ ‫با تیغ م ‌یزنی‪ .‬خدا مرا مرگ م ‌یداد و من این‬ ‫برای آنها پارتی راه نیندازیم؟‬
‫رفت و آمد با كاترینه‪.‬‬ ‫روز را نمی‌دیدم‪ .‬تیغ جواد؟ ژیلت؟ از اینهایی‬ ‫خب برای اینکه‪ ...‬آقای ظریف! دقت کردید چند‬
‫پراكسی فایر م ‌یری؟‬ ‫‪ -۷‬جواد شنیدم رفتی گف ‌توگوی خبری شبكه‬ ‫كه چهارتا تیغ دارد؟ جواد از خارج می‌خری؟‬ ‫دقیقه است شما دارید از من سوال م ‌یکنید و‬
‫‪ -۱۰‬ایشالا جواب نامه دادن كه بلدی‪ .‬نامردی‬ ‫دو تلویزیون‪ .‬همان كه بعد از اخبار ده و نیم‬ ‫ب ‌یمعرفتی اگر برای من یك خوبش را نیاوری‪.‬‬ ‫من دارم جواب م ‌یدهم؟ مثلا مصاحب ‌هکننده‬
‫اگر جواب مرا ندهی‪ .‬نه توی فیس بوك‪ .‬همین‬ ‫شب است‪ .‬آن آقایی كه گف ‌توگو می‌كند‬ ‫‪ -۵‬فیس بوك؟ جواد واقعا فیس بوك؟ برو جواد‬
‫جا توی «اعتماد» بنویس‪ .‬من با مینا اكبری‬ ‫قیاف ‌هاش به‌طور كلی در تمام ساعات شبانه روز‬ ‫لایك خور‪ ،‬برو‪ ،‬برو‌ای دوست برو‪ ،‬بر‌و ای دختر‬ ‫منم ها!‬
‫یا جواد دلیری صحبت می‌كنم یك ستون‬ ‫رسما شبیه به خشم فروخورده است‪ .‬خیلی دل‬ ‫پالان محبت بر دوش (ربطی نداشت‪ ،‬جو دادم)‬ ‫(از آن خنده‌های بانمکش م ‌یکند) خب این‬
‫به تو بدهند‪ .‬الیاس حضرتی هم می‌گویم‬ ‫وقتی به شكلی خودجوش و همیشه در صحنه‬ ‫معجزه دیپلماسی من است‪ .‬الکی که بهم‬
‫حق‌التحریرت را سر وقت پرداخت كند‪ .‬تو با‬ ‫كردی‪ .‬بیشتر مواظب سلامتت باش‪.‬‬ ‫ایگنورت كردند همیشه درست می‌شود‪ .‬راستی‬ ‫نم ‌یگویند «دشمن قابل احترام»‪ .‬البته گویا‬
‫این روش وزیر بمان نیستی‪ .‬برای آینده ات بهتر‬ ‫‪ -۸‬جواد تو می‌روی آن طرف دنیا‪ ،‬به شكلی‬ ‫جواد من بیشتر از سه سال است در فیس بوك‬ ‫فقط برای آمریکای ‌یها «دشمن قابل احترام»ام‪،‬‬
‫است یك جا كار كنی‪ .‬موخره‪ :‬اینكه فهمیدگی‪،‬‬ ‫غیرمنطقی چهار كلمه حرف م ‌یزنی بعد‬
‫متانت‪ ،‬لبخند گشاده و سواد همه در كنار هم‬ ‫رییس‌جمهور این طرف دنیا باید به شكلی‬ ‫نیستم‪ ،‬داری قلقلكم م ‌یدهی‪ ،‬بیایم‪.‬‬ ‫و در میان رقبای داخلی هیچ احترامی ندارم!‬
‫در وزیر امور خارجه ما باشد دلخوش داشتنی‬ ‫منطقی لنگه كفش به طرفش پرتاب شود‪ .‬من‬ ‫‪ -۶‬جواد دوستانه نصیحتت می‌كنم روی‬ ‫بالاخره برای تندروها تدبیری نیندیش ‌هاید؟‬
‫ست‪ .‬ما لنگه كفشش را به جان م ‌یخوریم‪ .‬دم‬ ‫توصیه می‌كنم از این به بعد تو برو در سازمان‬ ‫كاترین اشتون حساب نكن‪ .‬اساسا كلاس ندارد‪.‬‬
‫ملل لنگه كفش پرتاب كن تا خودجوش‌های‬ ‫بابا به سعید جلیلی هم رو م ‌یداد (فكر كن!)‬ ‫من که مسئول تندروها نیستم‪ .‬دیگران باید‬
‫شما گرم‪.‬‬ ‫در صحنه حال شان خوش شود به گف ‌توگو‬ ‫شان خودت رو حفظ كن‪ .‬جهنم ضرر‪ ،‬حتی‬ ‫تدبیر کنند‪ .‬ما هی به تندروها م ‌یگوییم بیایید‬
‫منبع‪[ :‬قانون]‬ ‫بنشینیم به یک معادله با حاصل جمع مثبت‬
‫رو بیاورند‪.‬‬ ‫بین خودمان برسیم‪ .‬ولی دستشان به معادله‬
‫حل کردن نم ‌یرود‪ .‬عادت کرد‌هاند بزنند معادله‬
‫را پاره کنند‪ .‬من که گمانم از دستشان عاقبت‬

‫سر به سنگال بگذارم‪.‬‬
‫راستی سفر آفریقا در پیش دارید‪ ،‬چطور‬
   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35   36