Page 30 - Shahrvand BC No. 1261
P. 30
‫ادبیات‪/‬معرفی ‹‬

‫عنوان نمونه در این داستان چنین حرکتی به طور‬ ‫آلیس مونرو؛ چخوف زمانه ما‬ ‫‪30‬‬
‫خاص و چش ‌مگیری در جریان است‪ .‬داستان با دو‬
‫پاراگراف اول درباره جوانی فیونا و گرنت و قبل از‬ ‫داستان به زیبایی چنین موقعیت طنزی را نشانمان‬ ‫گرنت را کاملا فراموش نکرده است (مسال ‌های که‬ ‫ندا لاشیدایی‬ ‫‪30‬‬‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1261‬جمعه ‪ 26‬رهم ‪1392‬‬
‫ازدواجشان شروع م ‌یشود و سپس رها م ‌یگردد و‬ ‫م ‌یدهد‪ .‬مردی که در گذشته ز ‌نبار‌ه بوده حالا‬ ‫عامل اضطراب شدید گرنت است) اما درعوض‬
‫ما ناگهان به پنجاه سال بعد و زمانی که فیونا درگیر‬ ‫دارد ناخواسته زن وفادارش را به دلیل عشق به‬ ‫دوست جدیدی در خانه سالمندان پیدا کرده‪ ،‬مردی‬ ‫این مطلب برداشتی است از مقاله اخیر «جیمز‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫بیماریش شده است پرتاب م ‌یشویم‪ .‬دو پاراگراف‬ ‫مرد دیگری از دست م ‌یدهد و بعد دوباره به همان‬ ‫ه ‌مس ‌نوسال گرنت‪ ،‬به نام آبری‪ ،‬که به طرز شگفتی‬ ‫وود» که به بهانه دریافت جایزه ادبی نوبل توسط‬
‫اول سرشار از جوانی و لذت و امید است ‪ .‬آ ‌ن دو را با‬ ‫شیوه بازی هیجا ‌نانگیز قدیمیش برم ‌یگردد تا‬ ‫زیباییش به زیبای ‌ی اسبی زیبا‪ ،‬پیر و دلسرد تشبیه‬ ‫«آلیس مونرو» در وبسایت نیویورکر منتشر شده‬
‫منبع تمام نشدنی انرژی به تصویر م ‌یکشد‪ ،‬منبعی‬ ‫بتواند شرایط خیانت همسرش را مهیا کند و از وی‬ ‫است‪ .‬در این مقاله جیمز وو د با بررسی داستان‬
‫که در بقیه داستان به نظر تمام شده م ‌یرسد و اثری‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫«خرسی که به کوهستان برگشت»‪ ،‬نقاط درخشان‬
‫از آن نیست و ما را با چنین تضادی روبرو م ‌یکند‪.‬‬ ‫حمایت کند‪.‬‬ ‫اما گرنت عک ‌سالعملی که فیونا نگرانش بوده را نشان‬ ‫داستان‌نویسی مونرو را به ما خاطرنشان می‌سازد‪.‬‬
‫چنین شروعی با این پاراگراف درخشان ما را به‬ ‫اما دو عنصر اصلی که مشخصه هنر مونرو هستند‬ ‫نم ‌یدهد‪ .‬با ای ‌نکه گرنت به طور طبیعی مردی‬ ‫شهرگان‪ :‬اعلان خبر کسب جایزه نوبل ادبی امسال‬
‫اشتباه م ‌یاندازد و گمان م ‌یکنیم که قرار است‬ ‫این داستان را به داستان بسیار قابل توجهی تبدیل‬ ‫حسود و انحصارطلب است اما در طول زندگیش‬ ‫توسط آلیس مونرو شگفتی بسیاری از خوانندگان و‬
‫داستان‪ ،‬داستا ِن اوج یک زن جوان باشد و نه افول‬ ‫کرد‌هاند‪ .‬ابتدادوری حیر ‌تانگیز وی از سانت ‌یمانتالیزم‬ ‫همیشه برای فیونا نقش مردی حامی را داشته است‬ ‫نویسندگان را برانگیخت‪ .‬کمتر نویسنده معاصریست‬
‫وی‪ .‬دقیقا به دلیل همان پاراگراف ویرا ‌نگر اول‪ ،‬در‬ ‫و نگاه دقیق و غیر کلیش ‌های او در نشا ‌ندادن فضای‬ ‫و دقیقا به دلیل همین صفت حمای ‌تگرش پس‬ ‫که بتوان او را تحسی ‌نبرانگیزتر از مونرو دانست‪ .‬البته‬
‫تمام طول داستان‪ ،‬بار اندوه این جوانی از دست رفته‬ ‫از چند هفته کلنجار با خودش‪ ،‬خود را با شرایط‬ ‫ای ‌ن روزها لقب «چخوف زمانه ما» به هر کسی داده‬
‫سرد خانه سالمندان‪ ،‬کارکنان و ساکنین آن است‪.‬‬ ‫جدیدی که برای فیونا پیش آمده (رابطه فیونا و‬ ‫م ‌یشود‪ .‬کافی است چند داستان به درد خور نصفه و‬
‫بر دوش ماست‪.‬‬ ‫دوم که م ‌یتوان گفت مختص خود مونرو است‬ ‫آبری) مطابقت م ‌یدهد‪ .‬او دیگر در ملاقا ‌تهایش‪،‬‬ ‫‌نیمه بنویسید تا «چخوف زمانه ما» خطاب شوید‪ ،‬اما‬
‫این گونه است که م ‌یتوان گفت شیوه کار مونرو‬ ‫آزا دی فرمیست که در داستا ‌نهای مونرو جریان‬ ‫«آلیس مونرو» واقعا «چخوف زمانه ما» یا آ ‌نجور که‬
‫سراسر شجاعانه است‪ .‬شجاعانه با حقیقت درم ‌یافتد‬ ‫دارد‪ .‬آزادی که عملا امکان این را فراهم م ‌یآورد‬ ‫خیلی به ازدواجشان اشاره نم ‌یکند‪.‬‬
‫و شجاعانه فرم داستانش را انتخاب م ‌یکند‪.‬‬ ‫که بتوان بخش زیادی از زندگی را فشرده کرد و‬ ‫اما ب ‌هزودی آبرنی که موقتا در خانه سالمندان‬ ‫م ‌یگویند چخوف انگلیسی زبا ‌نهاست‪.‬‬
‫داستا ‌نهای او در سطح جملات از دستور زبان‬ ‫در داستان جا داد و آزادانه با توجه به موقعی ‌تهای‬ ‫بستری شده بود آ ‌نجا را به قصد بازگشت به زندگی‬ ‫با این حال دوستداران مونرو با ناامیدی تمام به‬
‫رئالیسم مرسوم پیروی م ‌یکنند اما در فرم‪ ،‬این متن‬ ‫مختلف رفت و برگشت کرد و در حرکت بود‪ .‬به‬ ‫با زن جوانش ترک م ‌یکند و فیونا پریشان حال‬ ‫این نتیجه رسیده بودند که آلیس مونرو نویسنده‬
‫است که فرم خود را پیدا و کشف م ‌یکند و جلو‬ ‫م ‌یگردد و گرنت تصمیم م ‌یگیرد از ماریان‪ ،‬همسر‬ ‫«کمیت ‌هنوب ‌لدوست»ی نیست‪ .‬ما نام او را به لیست‬
‫م ‌یرود و به همین دلیل است که خوانندگان او بعد‬ ‫آبرنی‪ ،‬خواهش کند که اجازه بدهد همسرش آبرنی‬ ‫نوبل ‌یهای بدون جایزه اضافه کرده بودیم‪ .‬کسانی‬
‫از خواندن داستا ‌نهایش بیشتر از آ ‌نکه فکر کنند‬ ‫گ ‌هگاهی به خانه سالمندان برود و فیونا را ملاقات‬ ‫مانند تولستوی‪ ،‬ناباکوف‪ ،‬بورخس‪ ،‬هرابال ‪ ،‬سبالد‪،‬‬
‫یک داستان خوب کوتاه خواند‌هاند آ ‌نچنان درگیر‬ ‫کند‪ .‬ماریان این تقاضا را رد م ‌یکند چون نم ‌یخواهد‬ ‫برنهارد و اینگمار برگمن و حتی چخوف که چنین‬
‫به شوهرش بیشتر از این آسیب برسد‪ .‬از نظر او از اول‬
‫داستان م ‌یگردند که انگار رمانی خوانده باشند‪.‬‬ ‫هم فرستادن شوهرش حتی موقتا به خانه سالمندان‬ ‫سرنوشتی نصیبشان شد‪.‬‬
‫کار اشتباهی بوده و همسرش به خانه و خانواده تعلق‬ ‫اما واقعیت این بود که ما در اشتباه بودیم و برای‬
‫داشته است‪ .‬گرنت دست خالی به خانه باز م ‌یگردد‬ ‫اولین بار م ‌یتوان گفت که چه خوب که اشتباه‬
‫اما ه ‌مزمان پیامی از ماریان دریافت م ‌یکند که از او‬ ‫م ‌یکردیم‪ .‬من دیروز ساعتی را به بازخوانی یکی از‬
‫برای رفتن به مجلس رقص یکشنبه شب مجردها‬ ‫بهترینداستا ‌نهای مونرو «خرس به کوهستان آمد»‬
‫دعوت کرده است‪« :‬من متوجه هستم که شما مجرد‬ ‫که در این مجله نیز چاپ گشته بود اختصاص دادم‪.‬‬
‫نیستید و چنین منظوری ندارم‪ .‬من هم مجرد نیستم‬ ‫داستان زندگی «گرنت» و «فیونا» که سا ‌لهای سال‬
‫اما گ ‌هگاهی بیرون رفتن نباید مشکلی پیش بیاورد‪.‬‬ ‫است ازدواج کرد‌هاند‪ .‬گرنت استاد دانشگاه است؛‬
‫هوسران کهن ‌هکار توجهش جلب م ‌یشود‪ ،‬ابتدا به‬ ‫محقق ادبیات آنگلوساکسون و اروپای شمالیست‬
‫این دلیل ساده که این بازی بازنشستگی ندارد و‬ ‫و فیونا مدیر یک بیمارستان است‪ .‬فیونا در سنین‬
‫بعد به این دلیل اصلی که این راه را بهترین فرصت‬ ‫میانسالی نشان ‌ههای جدی بیماری آلزایمر را از خود‬
‫برای راضی کردن ماریان و گرفتن اجازه آبری برای‬ ‫بروز م ‌یدهد و گرنت مجبور م ‌یشود او را به خانه‬
‫دیدن فیونا در خانه سالمندان م ‌یبیند‪ .‬او به این فکر‬ ‫سالمندان ببرد‪ .‬این ازدواج عل ‌یرغم ای ‌نکه گرنت‬
‫م ‌یکند که اگر کار را درست پیش ببرد این احتمال‬ ‫در جوانی مرد هو ‌سرانی بوده است موفق به نظر‬
‫وجود دارد که حتی ماریان شوهرش را دوباره به‬ ‫م ‌یرسیده یا لااقل گرنت چنین احساسی داشته‬
‫است‪ .‬او هرگز دست رد به عشق فیونا نزده حتی‬
‫خانه سالمندان برگرداند‪.‬‬ ‫زما ‌نهایی که در جای دیگر سرش گرم بوده است‪.‬‬
‫او حتی یک شب هم از او دور نبوده و همیشه به‬
‫شیو‌هی خودش متعلق به همسرش و خانواده بوده‬ ‫‪Vol. 21 / No. 1261 - Friday, Oct. 18, 2013‬‬
‫است‪ ،‬بنابراین فیونا هرگز از او روبرنم ‌یگرداند و با‬
‫وجود بوالهوس ‌یهای گرنت این ازدواج هرگز به یک‬
‫ازدواج ب ‌یتعهد تبدیل نم ‌یگردد‪ ،‬برعکس فیونا با‬

‫ماجراجوی ‌یهای همسرش کنار م ‌یآید‪.‬‬
‫گرنت در صبح اولین روز دیدارش با فیونا در خانه‬
‫سالمندان و پس از یک ماه جدایی‪ ،‬درست مثل‬
‫روزهای خیلی قدیم که سر اولین قرار ملاقات با‬
‫زنی م ‌یرفته دچار د ‌لآشوبی و تمناست‪ .‬فیونا‪،‬‬
   25   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35