Page 24 - Shahrvand BC No.1234
P. 24
‫سیاست ‹‬

‫‪ 24‬سرمایه‌داری و مسئل ِه گذار از آن‪ :‬و پاسخی به نقدها‬

‫«شــورش یک شهر در شرایط استثنائی» م ‌ینامد و از جمله م ‌یگوید‪،‬‬ ‫سعید رهنما‬
‫«اکثریت کمون بهیچ وجه سوسیالیست نبودند و نمی توانستند باشند؛‬
‫اما با ذره ای عقل ســلیم کمون می توانست با ورسای به یک‬ ‫در پاســخ به نوشته «آیا دوران سرمای ‌هداری سرآمده»[‪، ]۱‬‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1234‬جمعه ‪ 23‬نیدرورف ‪1392‬‬
‫سازش که به نفع تمامی مردم بود برسد ــ تنها چیزی که در‬ ‫دو نقد مفصل منتشــر شده و چندین یادداشت نیز‪ ،‬برخی‬
‫به درخواست خودم‪ ،‬از دوستان دریافت کردم‪ .‬آن مقاله از‬
‫آن زمان قابل دسترسی بود‪]۱۰[ »...‬‬ ‫دو قسمت تشکیل شده بود‪ ،‬در قسمت اول به سرمای ‌هداری‪،‬‬
‫مســائل و مصائب آن و امپریالیســم پرداختــه بودم‪ ،‬و در‬
‫این مثا ‌لها و نمون ‌ههای دیگر که در پخت ‌هترین سا ‌لهای عمر مارکس‬ ‫قسمت دوم به مسئله گذار از سرمای ‌هداری و طرح سئوالاتی‬
‫مطرح‪ .‬البتــه با مطالعه دقیق آثــار دور‌ههای قبل نیــز برخوردهای‬ ‫بسیار مشخص اشاره شده بود‪ .‬هدف اصلی من از آن مقاله‬
‫دوگانه به مسئله گذار مســالم ‌تآمیز و انقلابی را م ‌یتوان یافت؛ مثلًا‬ ‫در واقــع قســمت دوم بود‪ ،‬و قســمت اول را از آن جهت‬
‫در «مانیفست» عل ‌یرغم ر ِد اصلا ‌حطلبی «سوسیالیسم محافظه کار»‪،‬‬ ‫نوشــتم‪ ،‬که بنا به تجربه‪ ،‬م ‌یدانستم که مخالفین در پاسخ‬
‫و اینکــه «‪...‬کمونیســت ها همه جا از هر جنبــش انقلابی که بر ضد‬ ‫در باب تضادها‬ ‫به این نظرها بحث مفصل و پُر احساسی را‬
‫نظام اجتماعی و سیاســی موجود باشد حمایت می کنند»‪ ،‬و یا آ ‌نها‬ ‫بعلاوه مشخصاً‬ ‫و مظالم ســرمای ‌هداری ردیف خواهند کرد‪.‬‬
‫«‪ ...‬فقط با ســرنگونی قهر آمیز تمام نظام هــای موجود اجتماعی به‬ ‫تاکیــد کرده بودم که «سوســیال دموکراســی رادیکال»‬
‫اهداف شــان می رســند»‪ ،‬بر خوردهای متفاوتی را نیز م ‌یتوان یافت‪.‬‬ ‫مورد نظر من در واقع سوسیالیســ ِم دموکراتیک است و نه‬
‫از جملــه تأیید تلاش کارگران برای تأمین منافع مشــخص خود «به‬ ‫سوسیال دموکراسی های موجود که از آرمان سوسیالیسم‬
‫صورت قانونی»‪ ،‬یا تاکید بر اینکه «‪ ...‬کمونیســت ها همه جا در راه‬ ‫فاصلــه گرفت ‌هانــد؛ اما متأســفانه بار دیگــر اصل بحث و‬
‫اتحاد و توافق احزا ِب دموکرا ِت تمام کشور ها کوشش می کنند»‪ ،‬و از‬ ‫سئوالات مطر ‌حشــده دراین پاســ ‌خها کنار گذاشته شده‪.‬‬
‫آن مهم تر تاکید بر تلاش برای «پیروز شــدن [پرولتاریا] در نبرد‬ ‫کــه در کشورهائی چون انگلستان‪ ،‬امریکا‪ ،‬و ‪ ...‬هلند‪ ،‬کارگران‬ ‫بهر حال نقدها از زوایای مختلف و در ســطوح پیچیدگی‬
‫برای دموکراسی است»‪ ]۱۱[ .‬این عبارت آخر از جمل ‌های ست که‬ ‫م ‌یتوانند بشکل مســالم ‌تآمیز به هدفهای خود برسند‪]۶[ ».‬‬ ‫مختلف نوشت ‌هشد‌هاند‪ .‬از آنجا که بحث اصلی من مسئله‬
‫به خاطر اشــار‌های که هم به انقلاب کارگری وهم به دموکراسی دارد‪،‬‬ ‫(تمام تأکیدهای این بخش از من اســت) البته اشــاره م ‌یکند که در‬
‫م ‌یتواند به اشــکال متفاوتی تفسیر گردد‪ ،‬چرا که م ‌یگوید‪« ،‬نخستین‬ ‫اغلب کشــورهای قاره اروپا (ی آن زمان) تنها با توسل به «زور» است‬ ‫چگونگی گذار از سرمای ‌هداری است‪ ،‬و آن دو مقوله‬
‫گام انقلاب کارگری بر کشــیدن پرولتاریا به مقام طبقه حاکم و پیروز‬
‫شــدن در نبرد دموکراسی است‪ ».‬انگلس که خود نیز مؤلف مانیفست‬ ‫که کارگران م ‌یتوانند حکومت کارگری بر قرار سازند‪.‬‬ ‫بیشتر ندارد‪ ،‬یکی اصلاحی‪/‬مسالم ‌تآمیز‪ ،‬و دیگری‬
‫است‪ ،‬سا ‌لها بعد در «مقدمه ‪٬ ۱۸۹۵‬مبارزه طبقاتی در فرانسه‪ »٬‬پس‬ ‫انقلابی‪/‬قهر آمیز‪ ،‬مناسب دیدم که قبل از پاسخ به نقدها‪،‬‬
‫از بر شمردن تجربه های انتخاباتی در آلمان‪ ،‬فرانسه‪ ،‬اسپانیا و سویس‪،‬‬ ‫مارکس در جــای دیگری در ‪۱۸۷۸‬م ‌یگویــد‪« ،‬اگر برای مثال در‬ ‫اشاره کوتاهی به طرح مسئله در خود مارکس کنم‪ ،‬و نکات‬
‫به مانیفست اشاره می کند و می گوید‪٬« ،‬مانیفست کمونیست‪ ٬‬قبلا‬ ‫انگلیس‪ ،‬یا در ایالات متحده طبقه کارگر در شرایطی باشد که‬ ‫بیشتری را در مورد مشکلات هر دو راه طرح کنم‪.‬‬
‫اعلام کرده بود پیروزی در انتخابات همگانی‪ ،‬دموکراســی‪ ،‬از‬ ‫بتواند در پارلمان و در کنگره اکثریت را بدست آورد‪ ،‬می تواند‬
‫از طرق قانونی خود را از قید قوانین و نهادهایی که مانع توسعه‬ ‫مارکس و امکان گذار مسالم ‌تآمیز‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫اولین و مهم ترین وظائف پرولتاریای مبارز است‪]۱۲[ ».‬‬ ‫آ ‌نها شــده رها سازد‪ ،‬اما این در شــرائطی است که جامعه به حد‬
‫کافی به بلوغ و توسعه رسیده باشد‪ ]۷[ ».‬البته مارکس بدرستی اشاره‬ ‫همــه از مواضع انقلابی مارکس و حمایــت و هیجانش در انقلا ‌بهای‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1234 - Friday, Apr. 12, 2013‬‬
‫اهمیت مرور این نظرها‪ ،‬که بیشتر از آنچه قصدداشتم به تفصیل کشیده‬ ‫م ‌یکند که «‪ ...‬جنبش ‪٬‬مســالم ‌تآمیز‪ ٬‬ممکن است با مقاومت آنان که‬ ‫‪ ۱۸۴۸‬و بعد از آن کمون پاریس باخبرند‪ ،‬و تردیدی نیســت که بنیان‬
‫شد‪ ،‬در این است که بر خلاف نظری که بعد از انقلاب روس غالب شد‪،‬‬ ‫مایل به بازگرداندن نظم کهن باشــند‪ ،‬تبدیل به یک جنبش قهر آمیز‬ ‫نظریه مارکس بر تحول انقلابی استوار است؛ اما او و انگلس به ویژه در‬ ‫‪24‬‬
‫هر دو نظ ِر اصلاحی و انقلابی را در دید مارکسی م ‌یتوان یافت‪.‬‬ ‫ســا ‌لهای پایانی عمرشان امکان گذار مسالم ‌تآمیز را نیز مطرح کرده‬
‫همان طور که نقل و قو ‌لهای بالا نشــان م ‌یدهد‪ ،‬مارکس کشورهای‬ ‫شود‪( .‬نظیر جنگ داخلی امریکا یا انقلاب فرانسه)‪.»...‬‬ ‫بودنــد‪ ،‬و حتی عناصری از دید اصلاحــی را از همان آغاز فعالی ‌تهای‬
‫انگلیــس و امریکا را که نظــام انتخاباتی در آ ‌نها ایجاد شــده بود از‬ ‫سیاس ‌یشان نیز م ‌یتوان مشاهده نمود‪ .‬در زبان فارسی تا آنجا که من‬
‫کشــورهای «قاره» اروپا که در بســیاری از آ ‌نها حق رأی همگانی در‬ ‫در ‪ ۱۸۸۰‬مارکس در نام ‌های بــه «هایندمان» (پای ‌هگذار اولین حزب‬ ‫اطلاع دارم نویســنده دیگری کوچ ‌کترین اشار‌های به نظرات متفاوت‬
‫آن زمان چندان پیش نرفته بود و یا استبداد و دیکتاتوری مانع اجرای‬ ‫سوسیالیست انگلستان) م ‌ینویســد‪...« ،‬یک انقلاب انگلیسی لازم‬ ‫مارکس و انگلس در باب گذار مســالم ‌تآمیز نکرده است من در اینجا‬
‫آن بود‪ ،‬تفکیک م ‌یکرد‪ .‬براین اساس واضح است که یکی از مه ‌مترین‬ ‫نیســت‪ ،‬اما ‪ ...‬محتمل است‪ .‬اگر تحو ِل اجتناب ناپذیرمبدل به‬
‫شرایط امکان پیگیری راه مسالم ‌تآمیز‪ ،‬وجود حق رأی همگانی است‪،‬‬ ‫انقلاب شود‪ ،‬هم طبقه حاکم و هم طبقه کارگر مقصر هستند‪ .‬هر‬ ‫به چند مورد اشاره م ‌یکنم [‪. ]۲‬‬
‫واقعیتی که به درجات گوناگون و لااقل در شــکل قانون هم اکنون در‬ ‫امتیاز صلح آمی ِز طبقه حاکم با فشــار‪ ...‬کسب شده‪ .. .‬اگر طبقه کارگر‬
‫اکثر کشورهای جهان وجود دارد‪ .‬مسئله اساسی چگونگی رسیدن‬ ‫بیشــتر و بیشتر تضعیف شده‪ ،‬تنها به این خاطر بوده که طبقه کارگر‬ ‫برای نمونه نوشت ‌ههای مارکس از جمله «مبارزه طبقاتی در فرانسه» که‬
‫به دموکراسی‪ ،‬رفع موانع انتخابات واقعی و جلب آراء اکثریت و‬ ‫انگلیس نم ‌یداند چگونه از قدرت خود و از آزاد ‌یها‪ ،‬که هر دو‬ ‫یک سال بعد از انقلاب ‪۴۹‬ـ‪ ۱۸۴۸‬نوشت ‌هشده‪ ،‬یا «هجدهم برومر لوئی‬
‫را قانوناً در اختیار دارد‪ ،‬اســتفاده کند‪ .‬در آلمان طبقه کارگر از‬ ‫بناپارت» که یک سال بعد از آن به هنگام کودتای بناپارت نوشت ‌هشده‪،‬‬
‫«تبدیل آن از ابزار فریبکاری به ابزار رهایی» است‪.‬‬ ‫همان ابتدا می دانســت که که جز با انقلاب نمی توان از شر استبدا ِد‬ ‫نیــز «جنگ داخلی در فرانســه» کــه بعد از کمــون پاریس ‪۱۸۷۱‬‬
‫نظامی خلاص شد‪ .‬همزمان نیز طبقه کارگر این درک را داشت که‬ ‫نوشت ‌هشده و نام ‌ههای متعددش به کوگلمان و لیبکنخت (پدر) در باره‬
‫مشکلات هر دو راه‬ ‫چنین انقلابی‪ ،‬ولو آنکه در ابتدا موفق باشد‪ ،‬بدون سازما ‌ندهی‬ ‫کمون‪ ،‬و همچنین «پیشــگفتار چاپ دوم آلمانی مانیفست کمونیست‬
‫قبلی‪ ،‬کســب دانش‪ ،‬تبلیغات‪ ،‬و‪( ...‬کلمه ناخوانا) برعلیه اش‬ ‫در ‪ ۱۸۷۲‬را با نمون ‌ههائی که به آ ‌نها اشاره خواهم کرد‪ .‬مقایسه کنید‪.‬‬
‫واقعیــت غم انگیز این اســت که چپ سوسیالیســتی که بیش از هر‬ ‫در تمامی نوشــت ‌ههای دسته اول نه تنها تاکید بر انقلاب است‪ ،‬بلکه با‬
‫جریان دیگری در جهان در راه ترق ‌یخواهی و عدالت اجتماعی مبارزه‬ ‫عمل می کند‪]۸[ ».‬‬ ‫تحلیل شکســت هر دو انقلا ‌بهای ‪ ۱۸۴۸‬و ‪ ۱۸۷۱‬فرانسه‪ ،‬تأکیدهای‬
‫کــرده‪ ،‬عل ‌یرغم فداکار ‌یهای بســیار‪ ،‬در هر دو راه انقلابی و اصلاحی‬ ‫شــدید و قاطع تری بر عمل انقلابی و ضرورت «خرد کردن» دستگاه‬
‫شکســ ‌تخورده‪ .‬از یک سو انقلا ‌بهای روس‪ ،‬آلمان‪ ،‬و چین همگی به‬ ‫مورد بسیار جالب دیگر بر خورد مارکس با رهبران شاخه مارکسیست ِی و‬ ‫دولتی وجود دارد‪ .‬در «هجدهم برومر ‪ »...‬که زیباترین و پیچید‌هترین‬
‫بیراهه رفت ‌هاند‪ ،‬و از سوی دیگر جریانات اصلا ‌حطلب سوسیال دموکرات‬ ‫انقلابی سوسیالیسم فرانسوی و رهبران حزب کارگر فرانسه‪ ،‬ژول ِگسد‪،‬‬ ‫نوشته سیاسی مارکس است‪ ،‬پس از اشاره به رشد وسیع دولت فرانسه‬
‫موجود از هدف سوسیالیسم فاصله گرفته و به راست غلطید‌هاند‪ .‬مسئله‬ ‫و پــل لافارگ (داماد مارکس) به هنگام تدوین برنامه حزب در ‪۱۸۸۰‬‬ ‫از زمان انقلاب کبیر‪ ،‬سپس دوران ناپلئون اول و مقاطع انقلاب ِی بعدی‬
‫اساســی بررسی علل این شکس ‌تها است و اینکه در شرایط امروزی‬ ‫است‪ِ .‬گسد با تاکید بر انقلاب و ر ِد اصلاحات‪ ،‬مخال ِف بخش «حداقل»‬ ‫م ‌یگویــد‪« ،‬تمامی انقلاب ها این ماشــین را بجــای آنکه ُخرد کنند‪،‬‬
‫کدام یک از دو راه مسالم ‌تآمیز و انقلابی با پذیرش تغییرات‬ ‫برنامه بود و معتقد بود که این اصلاحات «‪ ...‬طعمه ای [هســتند] که‬ ‫تکمیل کردند‪ ]۳[ ».‬بیســت سال بعد از آن‪ ،‬پس از کمون پاریس‪ ،‬در‬
‫اساسی و انطباق با شرایط موجود جهان‪ ،‬شانس بیشتری برای‬ ‫کارگران را از رادیکالیسم منحرف می کند»‪ ،‬و بر این تاکید داشت که‬ ‫نامــ ‌های به کوگلمان (عضو بی ‌نالملل اول و بعداً عضو حزب سوســیال‬
‫نپذیرفتن این اصلاحات «کارگران را از آخرین توهمات رفرمیستی رها‬ ‫دموکرات آلمان‪ ،‬و دوســت نزدیک مارکس و انگلس) به همین نوشته‬
‫موفقیت دارند‪.‬‬ ‫خواهد کرد‪ ».‬مارکس برخورد ِگســد و لافارگ را به خاطر عدم درک‬ ‫خود عطف م ‌یکند و م ‌یگویــد در «‪...‬هجدهم برومر‪ ...‬اعلام کردم که‬
‫بحث بر سر درست یا غلط بودن انقلاب نیست‪ ،‬چرا که مجموع ‌های از‬ ‫اهمیت مبارزات رفرمیستی محکوم کرد و آ ‌نها را به «کلام ـ افروز ِی‬ ‫در تلاش بعدی انقلاب فرانسه‪ ،‬بر خلاف گذشته دیگر خبری از انتقال‬
‫عوامل عینی و ذهن ِی داخلی و خارجی‪ ،‬م ‌یتواند در شــرایط معینی در‬ ‫انقلابــی» ‪ revolutionary phrase-mongering‬متهم نمود‪ ،‬و‬ ‫ماشی ِن بوروکراتیک ـ نظامی از دستی به دست دیگر نخواهد بود‪ ،‬بلکه‬
‫یک کشور سبب انقلاب شود‪ .‬بحث بر سر این است که آیا یک انقلاب‬ ‫جمله بســیار معروف خود را که «اگر ای ‌نها مارکسیست هستند‪،‬‬ ‫[این ماشین] ُخرد خواهد شد‪ ،‬و این شرط مقدماتی هر انقلاب واقعی‬
‫سوسیالیستی به نیاب ِت یک طبقه م ‌یتواند عملی شود و آیا شانس این‬ ‫قطعًا من مارکسیســت نیستم»‪ ،‬بیان داشــت‪ ]۹[ .‬در پیشگفتا ِر‬ ‫مردمی در قاره [اروپا] است‪ ]۴[ ».‬در همین نامه باز به کموناردها ایراد‬
‫را دارد کــه به وعد‌ههای خود عمل کنــد‪ ،‬یا اینکه به ضد خود تبدیل‬ ‫همین برنامه که توســط مارکس دیکته شده بود‪ ،‬از جمله م ‌یخوانیم‬ ‫م ‌یگیرد و از جمله م ‌یگوید‪« ،‬آ ‌نها م ‌یچاپ دوم آلمانی «مانیفســت‬
‫که «پرولتاریا از تمام وسائل در دسترسش از جمله رأی همگانی‬ ‫کمونیســت»‪ ،‬در ‪ ۱۸۷۲‬مجدداً با عطف بــه نتیج ‌هگیری مارکس در‬
‫خواهد شد‪.‬‬ ‫[اســتفاده می کند] و آن را از آنچه کــه تاکنون ابزاری برای‬ ‫«جنگ داخلی فرانسه»‪ ،‬اشاره م ‌یشود که‪ ،‬کمون یک امر را ثابت کرد‪،‬‬
‫در بحــث دقیق انقلاب‪ ،‬همان طور که در مقاله مورد بحث نیز اشــاره‬ ‫فریبکاری بوده‪ ،‬به ابزاری برای رهایی مبدل می سازد‪ ».‬سا ‌لها‬ ‫اینکه‪« ،‬طبقه کارگر نمی تواند صرفا ماشــی ِن حاضر و آماده دولتی را‬
‫کرد‌هام‪ ،‬ما باید بین انواع انقلاب تفکیک قائل شــویم‪ .‬در جهان معاصر‬ ‫بعــد انگلس در «مقدمه ‪٬ ۱۸۹۵‬جنگ داخلی در فرانســه‪ »٬‬باز به این‬
‫علاوه بر دو نوع انقلاب تاریخی‪ ،‬یکی انقلاب مارکسی که بقول خود او‬ ‫تحت کنترل در آورد‪ ،‬و آن را برای اهداف خود بکار گیرد» [‪.]۵‬‬
‫«مبتنی بر جنبش خودآگاه اکثریت عظیم» اســت و یا انقلا ِب «آرام»‬ ‫مقدمه مارکس و انتخابات به مثابه «ابزاِر رهایی» اشاره می کند‪.‬‬ ‫اما جالب است که در همان سال ‪ ۱۸۷۲‬پس از کنگره لاهه «بی ‌نالملل‬
‫گرامشی‪ ،‬و دیگری انقلا ‌بهای ناگهانی هدای ‌تشده از طرف یک اقلیت‬ ‫مثال بســیار مهم دیگر نیز همان است که در چند نوشته دیگر به آن‬ ‫اول» کــه مارکس موفق شــد باکونیــن را از آن اخــراج کند در یک‬
‫به نیابت مردم‪،‬دو نوع انقلابدیگر را که هردو پدید‌های بسیار جدیدند‪،‬‬ ‫اشــاره کرد‌هام‪ ،‬و همان نامه مارکس به دوملا نیو ون هویس در ســال‬ ‫سخنرانی در آمستردام م ‌یگوید‪ ...« ،‬ما قبول داریم که نهاد ها‪ ،‬رسوم‪ ،‬و‬
‫م ‌یتوان مشــاهده کرد‪ .‬یکی انقلاب از طریق دموکراســی و انتخابات‬ ‫‪ ۱۸۸۱‬اســت که در آن بر خلاف مواضع قبلــ ‌یاش‪ ،‬کمون پاریس را‬ ‫سنت های کشورهای مختلف را باید در نظر بگیریم‪ .‬ما انکار نمی کنیم‬
‫اســت‪ ،‬نظیر گواتمالا تحت رهبری آربنز‪ ،‬شــیلی تحت رهبری آلنده‬
‫(که هردو با مداخله امریکا شکســت خوردند)‪ ،‬و ونزوئلا تحت رهبری‬
‫چــاوز‪ ،‬و بولیوی تحت رهبری مورالس (که عل ‌یرغم توطئ ‌ههای امریکا‬
   19   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29