Page 32 - Shahrvand BC No.1220
P. 32
‫گفتوگو ‹‬ ‫‪32‬‬

‫پروند ‌هی «ادبیات مهاجرت؛ کاست ‌یها و درخش ‌شها» ‪2 -‬‬

‫علیرضا زرین‪ :‬سانسور بزرگ‌ترین مشکل نویسندگان درون و برون ایران است‬

‫‪ -‬بخش اول ‪-‬‬

‫با تعجب و افسوس و کمی هم برافروختگی بود‪،‬‬ ‫سپیده جدیری‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1220‬جمعه ‪ 15‬ید ‪1391‬‬
‫اما حالا که بیشتر فرصت فکر و تامل داشت ‌هام‪،‬‬
‫ـ ـالبته آ ‌نچه که من در انگلیســی نوشته و منتشر کرد‌هام‪ ،‬در حوزه‬ ‫م ‌یبینم سا ‌لهاســت که ایــن گونه برخوردها‬ ‫هفتــ ‌هی گذشــته بــا هدف‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫بوده و بیشتر از طرف افرادی است بی اطلاع و‬ ‫معرفــی هــر چه بیشــتر و‬
‫و حیطــۀ ادبیات چند ملیتی آمریکا شــکل گرفته و مطرح اســت و‬ ‫دســت کم در این زمینه تنک مایه‪ .‬پس واقعاً‬ ‫بهتــر ادبیاتی که شــاعران و‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1220 - Friday, Jan. 4, 2013‬‬
‫مستقیمن با شعر پارسی مربوط نیست‪ .‬بسیار اساسی و مهم است که‬ ‫بی اهمیت اســت‪ .‬یعنی وقتی کسی به انسان‬ ‫نویسندگان ایرانی در خارج از‬
‫ما وقتی در بارۀ ادبیات مهاجرت یا تبعید پارســی صحبت م ‌یکنیم‪،‬‬ ‫ناســزا م ‌یگوید یا آدم را نکوهش م ‌یکند‪ ،‬مهم‬ ‫مرزهای ایران خلق م ‌یکنند‪،‬‬
‫فقط به آثاری بپردازیم که دســت کم به فارســی نوشته شد‌هاند‪ .‬اگر‬ ‫است که ببینیم این شخص اصلًا کیست و چه‬ ‫پرونــد‌های را در باب ادبیات‬
‫در ابتدا به زبانی دیگر نوشــته شده و بعد به فارسی برگردانده شد‌هاند‪،‬‬ ‫صلاحیتی دارد و آیا به اصطلاح "صاحب نظر"‬ ‫مهاجرت گشــودیم تا افرادی‬
‫پس ای ‌نگونه آثار ترجمه هســتند و نه آثاری کــه در اصل‪ ،‬در حالت‬ ‫اســت؟ کسی که نخوانده و ندیده و نگشته و‬ ‫کــه از ســر ناآگاهــی به آن‬
‫اورژینــال خود‪ ،‬به فارســی تعلق دارند‪ .‬بی شــک اگر من تمام هم‬ ‫نشست و برخاســت نکرده ‪ -‬منظورم در خارج‬ ‫تاخت ‌هاند و م ‌یتازند‪ ،‬با دانش‬
‫و غــم خــود را در یک زبان و در یک ادبیات به کار م ‌یگرفتم شــاید‬ ‫از کشور اســت ‪ -‬اصلًا چگونه به خودش اجازه‬ ‫بیشــتری به آن نظر افکنند‪ .‬دکتر علیرضا زرین‪ ،‬شــاعر و نویسند‌هی‬
‫بــه نتیجۀ دیگری م ‌یرســیدم‪ .‬یا اگر از ایــران دور نم ‌یافتادم و در‬ ‫م ‌یدهد که این چنین برخورد کند‪ .‬پس چرت‬ ‫ایرانی مقیم آمریکا که علاوه بر آثار متعددی که در زبان فارســی خلق‬
‫ایران امکان بیشتری برای انتشار کتا ‌بهایم م ‌یبود‪ ،‬در ایران شناخت ‌هتر‬ ‫و پرت م ‌یگوید و به پیشداوری م ‌یپردازد ‪ .‬ما‬ ‫کرده و مورد توجه منتقدان در داخل و خارج از ایران قرار گرفته است‪،‬‬
‫م ‌یشدم ‪ .‬بی شک اما شاعری دوزبانه بودن‪ ،‬به غنای کارم افزوده است‪.‬‬ ‫که سا ‌لهاســت در خارج از کشــور هستیم و‬ ‫آثارش در زبان انگلیسی نیز توجه شاعرانی چون گینزبرگ و فرلینگتی‬
‫کارهایم در انگلیسی در حدی بوده است که توجه شاعرانی بزرگ چون‬ ‫دسترس ‌یمان به همدیگر نسبتن آسا ‌نتر است‪،‬‬ ‫و آن والدمــن را برانگیختــه و تعدادی از آنها در مجموع ‌ههای شــعر‬
‫گینزبرگ و فرلینگتی و آن والدمن را برانگیزد‪ ،‬حتی خود فرلینگتی که‬ ‫همۀ کارهــای همدیگر را نداریم و نخواند‌هایم‪،‬‬ ‫آمریکا‪ ،‬انگلیس و اســترالیا که به وسیلۀ ناشران بزرگی چون پنگوئن‬
‫نخســتین ناشر گینزبرگ هم بود‪ ،‬یکی از شعرهای بلندم را ویراست و‬ ‫دیگر چه برســد بــه آنها که در داخل ایران هســتند‪ .‬ببینید نزدیک‬ ‫منتشــر شــد‌هاند‪ ،‬از سال ‪ 1995‬در دســترس عموم قرار گرفت ‌ه و در‬
‫در تارنامۀ شرکت انتشارات ‌یاش‪ ،‬سیتی لایتز‪ ،‬به شکلی که به برادساید‬ ‫به بیســت سال پیش روانشــاد آتشــی به آمریکا آمد و من عهد‌هدار‬ ‫دانشــگا‌هها تدریس شد‌هاند و همچنین تنها شــاعر ایرانی‪-‬آمریکایی‬
‫‪ broadside‬مشــهور است‪ ،‬منتشر کرد‪ .‬بعد همین نسخۀ ویراستۀ او‬ ‫برنام ‌هریزی ســفرهای او بودم و در چند شــهر و دانشگاه او را معرفی‬
‫همراه با ســه نامه از او به من در مورد این شعر‪ ،‬منتشر شد و موجود‬ ‫کردم و به همراهش و به اصرار او‪ ،‬شعر خواندم‪ .‬در پس این سفر چند‬ ‫محسوب م ‌یشود که نامش در دایر‌هالمعارف ادبیات بومی آمریکا‬
‫اســت‪ .‬تعدادی از کارهایم در مجموع ‌ههای شــعر آمریکا و انگلیس و‬ ‫مصاحبه از او در ایران و در خارج از کشور منتشر شد که نظر مثبت و‬ ‫‪Encyclopedia of American Ethnic Literature‬‬
‫استرالیا که به وسیلۀ ناشــران بزرگی چون پنگوئن منتشر شد‌هاند‪ ،‬از‬ ‫بی غرض او را دربارۀ شاعران برون کشور ابراز م ‌یکرد‪ .‬آتشی شاعری‬ ‫به ثبت رســیده است‪ ،‬دربار‌هی سخنان شاعری که ادبیات مهاجرت را‬
‫ســال ‪ 1995‬در دسترس عموم قرار گرفت ‌هاند و در دانشگا‌هها تدریس‬ ‫بود که وسع نظر داشت و فرا ‌خاندیش بود‪ .‬بدخواه و بدبین و خودبین‬ ‫به تمامی شکســت خورده دانسته بود‪ ،‬م ‌یگوید‪« :‬من شخصاً معتقدم‬
‫شد‌هاند‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬من تنها شاعر ایرانی‪-‬آمریکایی هستم که نامش‬ ‫نبود‪ .‬در مورد تمام شــاعران جوا ‌نتر مشوقانه عمل م ‌یکرد‪ .‬مثلن با‬ ‫اگر منظورمان از شکســت‪ ،‬یاس و نومیدی و عدم تحرک اســت‪ ،‬در‬
‫خودش یک خورجین کتاب از شــاعران جوان درون ایران آورده بود و‬ ‫بین شــاعران درون کشور بیشــتر اتفاقاً یاس و نومیدی مشهود است‬
‫در دایر‌هالمعارف ادبیات بومی آمریکا‬ ‫در هر فرصت از آنان حرف م ‌یزد و حتی شعر م ‌یخواند‪ .‬بعد هم که به‬ ‫و من این را به شــکل انتقــاد و مقابله به مثل نم ‌یگویم‪ .‬وضع روحی‬
‫‪Encyclopedia of American Ethnic Literature‬‬ ‫ایران رفت یک خورجین ذهنی از شاعران خارج از کشور را با خودش‬ ‫آنهــا این گونه برآوردی دارد‪ ،‬به ویژه در نزد شــاعران جوانی که خود‬
‫به ثبت رســیده اســت‪ .‬اما همان طور که گفتــم‪ ،‬آن چه که من به‬ ‫برد‪ .‬یعنی او از همان موقع تشخیص داد که بله در خارج هم شاعران و‬ ‫را "پســت مدرن" هم م ‌یخوانند‪ .‬متاسفانه انگار که پست مدرن بودن‬
‫انگلیســی نوشت ‌هام‪ ،‬ارتباط مستقیمی با ادبیات فارسی ندارد‪ -‬هر چند‬ ‫نویسندگان ایرانی بیکار ننشست ‌هاند‪ .‬البته حتی او در ابتدا نم ‌یدانست‬ ‫یعنی منفی و مایوس بودن‪ .‬البته من با آنها احســاس همدردی دارم‬
‫که در مطالعۀ آثار من‪ ،‬شــاید حکم روی دیگر ســکه را داراســت و‬ ‫و برخوردش توام با شک و تردید و شاید هم تکذیب بود‪ ،‬ولی آمد و از‬ ‫و م ‌یدانم که وضعیت دشــوار اجتماعی ایران‪ ،‬این گونه روا ‌نپریشی و‬
‫دریچۀ دیگری بر روان و کارکرد من به مثابه یک شــاعر یا نویســندۀ‬ ‫نزدیک دید و شنید و خواند و آن وقت متوجه شد و دریافت و پذیرفت‬ ‫نومیدی و افســردگی را دامن زده است وگرنه آنها هم علیرغم شرایط‬
‫دوزبانــه‪ .‬باید اضافه کنم که در ای ‌نجــا دوزبانه بودن به معنای آن‬ ‫و آفرین گفت و البته انتقادهایی هم داشــت به ویژه در مورد شاعران‬
‫نیســت که دوزبان بدانیم‪ ،‬بل به معنای آن اســت که آثاری در خور‬ ‫پیشکسوت که در کارشان کمتر تغییری پدید آمده بود‪ .‬مثلن دربارۀ‬ ‫دشوار باز به آفرینندگی مشغولند‪».‬‬
‫توجه در دوزبان آفریده باشــیم‪ .‬حقیقت این اســت که کشش اصلی‬ ‫خود من دیدم که نوشــته بود‪" ،‬زرین شعر و شعور را خوب در آمیخته‬
‫من‪ ،‬علیرغم دوری دراز چهار دهۀ من از ایران‪ ،‬به نوشتن و سرودن در‬ ‫و امیدهایی برانگیخته است‪ .‬در مورد او نظر تاییدآمیزی دارم‪( ".‬مجلۀ‬ ‫▪ ▪چندی پیش در میزگــردی در ایران حول موضوع ادبیات‬
‫زبان مادری و پدر ‌یام فارسی است‪ .‬این کشش از روی تعصب نیست‪،‬‬ ‫عاشــقانه‪ ،‬ویژۀ منوچهر آتشی‪ ،‬ســال نهم‪ ،‬دهم امرداد ‪ ،1372‬شمارۀ‬
‫بلکه بیشتر به مناسبت عشق و فریفتگی من به زبان و شعر و ادب و‬ ‫‪ ،100‬ص ‪ )61‬این نظر برای من مهم اســت و مهم بود‪ .‬از دیدگاه‬ ‫مهاجرت عنوان شــد که ادبیات فارسی که در خارج از مرزها‬
‫فرهنگ کهنسال پارسی و البته مردم ایران است‪ ،‬به ویژه روستاییان و‬ ‫من آتشی کماکان از شاعران بزرگ نسل بعد از نیماست‪ ،‬کسی در حد‬ ‫تولید شده‪ ،‬کاملا شکست خورده است و در کل‪ ،‬چه در خارج‬
‫مردم بومی ایران که به زبا ‌نها و گوی ‌شهای گوناگونی سخن م ‌یگویند‬ ‫شاملو و اخوان و فروغ ‪ ...‬البته آتشی شاعری استثنایی بود از نظر سعۀ‬ ‫و چه در داخل ایران‪ ،‬اثر ادبی ارزشــمندی که بتواند در جهان‬
‫و بســیار مهما ‌ننواز و خو ‌نگرم و صاف و صاد ‌قاند‪ .‬نهایتن هما ‌نطور‬ ‫صدر داشتن و بلند نظر بودن ‪ .‬ببینید یک پیکرۀ گسترده از شاعران و‬ ‫با استقبال روب ‌هرو شود نداریم‪ .‬ضمن ای ‌نکه همین جا صریحا‬
‫که م ‌یدانید آمریکا کشــور بزرگی است و با جمعیتی نزدیک به ‪350‬‬ ‫نویسندگان و ادیبان برجستۀ ایرانی در خارج از کشور زندگی م ‌یکنند‬ ‫مخالفت خودم را با این نظــرگاه اعلام م ‌یکنم م ‌یخواهم نظر‬
‫میلیون‪ .‬شعر‪ ،‬نخستین و محبو ‌بترین هنر در نزد آمریکاییان نیست‪،‬‬ ‫و در هر حال‪ -‬و اغلب در شــرائط دشواری‪ -‬به آفرینندگی خود ادامه‬ ‫شما را به عنوان شاعر و نویسند ‌های که سا ‌لهاست در مهاجرت‬
‫اما کماکان شعر به حیات خود ادامه داده است و مثلن در دوران رونق‬ ‫داد‌هاند‪ .‬من م ‌یتوانم بیش از صد نام ببرم و نشــان دهم که بیشتر ما‬
‫اقتصادی و فرهنگی رییس جمهوری کلینتون‪ ،‬به شکل بسیار گسترده‬ ‫با توفیق و پیروزی و پایداری روبرو هســتیم تا با شکســت و نومیدی‪.‬‬ ‫(تـبـعبیادس)ــقپلامسم از‌ی بزنرگد‪،‬زاردریایو پنیبگایرره بی ادیاننم‪.‬گفتگو‪ ،‬حقیقت این است در‬
‫و ب ‌یســابق ‌های همه جا فراگیر شــد و در اجتماع آمریکا جا باز کرد و‬ ‫من شخصن معتقدم اگر منظورمان از شکست‪ ،‬یاس و نومیدی و عدم‬
‫همگانی شــد‪ .‬در آن دوران صدها و بلکه هزاران جلسه شعرخوانی در‬ ‫تحرک است‪ ،‬در بین شاعران درون کشور بیشتر اتفاقن یاس و نومیدی‬ ‫ابتدا وقتی که این گونه برخورد را دیدم و خواندم‪ ،‬البته واکن ‌شام توام‬
‫دانشــگا‌هها و تئاترها و کافه ها و کتابفروشــ ‌یها برگزار م ‌یشد‪ .‬خود‬ ‫مشــهود است و من این را به شــکل انتقاد و مقابله به مثل نم ‌یگویم‪.‬‬
‫من در ســال ‪ 1996‬حدود ‪ 30‬تا ‪ 40‬جلسۀ شــعرخوانی و سخنرانی‬ ‫وضع روحی آنها این گونه براوردی دارد‪ ،‬به ویژه در نزد شاعران جوانی‬ ‫‪32‬‬
‫در آمریــکا و کانادا برگزار کردم‪ ،‬به طوری کــه از این گونه گردش و‬ ‫که خود را "پســت مدرن" هم م ‌یخوانند‪ .‬متاســفانه انگار که پست‬
‫ســفر و ‪ tour‬تورعرضۀ کتا ‌بهایم و اجرای شعرخوان ‌یهایم به نحوی‬ ‫مــدرن بودن یعنی منفی و مایوس بودن‪ .‬البته من با آنها احســاس‬
‫طاق ‌تفرســا خسته شدم‪ .‬کار اصلی شاعر‪ ،‬شاعر بودن و شاعر زیستن‬ ‫همدردی دارم و م ‌یدانم که وضعیت دشــوار اجتماعی ایران‪ ،‬این گونه‬
‫اســت و برای لحظ ‌ههای شعری آماده بودن و شعر سرودن‪ .‬شاید اگر‬ ‫روا ‌نپریشــی و نومیدی و افســردگی را دامن زده است وگرنه آنها هم‬
‫تلاش شــاعران نیمایی دهۀ سی و چهل نم ‌یبود‪ -‬به ویژه دهۀ چهل‪،‬‬ ‫علیرغم شرائط دشوار باز به آفرینندگی مشغولند‪.‬‬

‫▪ ▪آقای دکتر زرین‪ ،‬خود شــما جزء آن دســته از شاعرانی‬

‫هســتید که آثاری را به زبان انگلیســی هم خلق کرد ‌هاند و‬
‫تعدادی از آثارشان نیز به زبا ‌نهای دیگر ترجمه شده است‪ .‬تا‬
‫جایی که اطلاع دارم و خواند ‌هام و شنید ‌هام‪ ،‬محافل آکادمیک‬
‫شعر آمریکا‪ ،‬شما را جزء شاعران نسل بیت به شمار م ‌یآورند‪.‬‬
‫فکر م ‌یکنم ای ‌نکه شاعری ایرانی توانسته در مهاجرت به چنین‬
‫جایگاهی دست یابد که او را با یکی از مطر ‌حترین جنب ‌شهای‬
‫شعری آمریکا بشناسند‪ ،‬خود حکایت از موفقیت شعر مهاجرت‬
‫و رد این نظرگاه دارد کــه ادبیات ایران در مهاجرت به تمامی‬
‫شکست خورده است‪ .‬لطفا دربار ‌هی رویکرد شاعران و منتقدان‬
‫آمریکایی و همچنین مخاطب انگلیسی زبان به آثارتان بیشتر‬

‫برایمان توضیح دهید‪.‬‬
   27   28   29   30   31   32   33   34   35   36   37